عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

دنیا جز بازیچه کودکانه ای بیش نیست،،سوره حدید آیه 20
یادتونه بچه بودیم بازی خونه بازی مهمون یه دری بود مثلا یه جای مهمونی و یه استکان کوچک اسباب بازی و چند تا وسیله پذیرایی و گفتگوی خیالی که خوش اومدین و چه خبر
یهو مادر صدا میزد بچه ها بیاین ناهار حاضره یهو همشو جمع میکردیم انگار از اول هیچی نبود منظور خدا از ذات دنیا این بازیچه هستش
وقتی سرگرمیم یهو چشم باز میکنیم او وه 70 سالمونه وقت رفتن
انگار هیچ چیزی از اول نبود و دیر یا زود باید جمع کنیم و بریم،،،حالا خودتون قضاوت کنید این بازیچه کودکانه میارزه به رفتار اینروزای آدما؟


با احترام---مدیر وبلاگ

************************************************


عالم مجازی هم محضر خداست
یادت باشد خدا یک کاربر همیشه آنلاین اینجاست
تک تک کلیک هایت را می بیند
حواست را جمع کن
شرمنده اش نشوی



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

دیشب با خدا دعوایم شد،باهم قهر کردیم...


فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد....


رفتم گوشه ای نشستم و چند قطره اشک ریختم


و خوابم برد...


صبح که بیدار شدم مادرم گفت نمیدانی از دیشب


تا صبح چه بارانی می امد...

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
پشتش سنگین بود و جادههای دنیا طولانی. میدانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. سنگپشت، ناراضی و نگران بود. پرندهای درآسمان پر زد، سبک؛ و سنگپشت رو به خدا کرد و گفت: این عدل نیست، این عدل نیست. کاش پُشتم را این همه سنگین نمیکردی.

من هیچگاه نمیرسم. هیچگاه. و در لاک سنگی خود خزید، به نیت نا امیدی.
خدا سنگپشت را از روی زمین بلند کرد. زمین را نشانش داد. کُرهای کوچک بود.
 و گفت: نگاه کن، ابتدا و انتها ندارد. هیچ کس نمیرسد. چون رسیدنی در کار نیست. فقط رفتن است.
حتی اگر اندکی. و هر بار که میروی، رسیدهای. و باور کن آنچه بر دوش توست، تنها لاکی سنگی نیست، تو پارهای از هستی را بر دوش میکشی.

خدا سنگپشت را بر زمین گذاشت. دیگر نه بارش چندان سنگین بود و نه راهها چندان دور.
سنگپشت به راه افتاد و گفت: رفتن، حتی اگر اندکی...

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
سلامتی اون...

اونیکه یک نفر رو دوست داره فقط
با هر سیمکارت!!!
.
.
فقط خداست که همه رو با یه خط دوست داره...
خط مستقیم 24434!

کو اون روحی که از خود به بنده هایت دمیده ای؟؟؟
نم کشیدن
آفتاب کن هوا را شاید بشود ساخت قالبی شبیه انسان ...

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
سه چیز را با احتیاط بردار:قدم،قلم، قسم!
سه چیز را پاک نگه دار:جسم،لباس،خیال
از سه چیز را به کار گیر:عقل،همت، صبر!
از سه چیز خود را دورنگهدار:افسوس، فریاد، نفرین!
سه چیز را آلوده نکن:قلب، زبان، چشم!
اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن:
خدا، مرگ و دوست.




 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
مردم اغلب،بی انصاف،بی منطق وخودمحورند ولی آنان راببخش.....

اگر مهربان باشی تورابه داشتن انگیزه های پنهان متهم می کند ولی مهربان باش .....

اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند ولی شریف و درستکار باش . . .

نیکی های امروزت را فراموش می کنند ولی نیکو کار باش

بهترینهای خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچگاه کافی نباشد

ودرنهایت می بینی که هرآنچه هست همواره میان تو و خداوند است نه میان تو و مردم . . .

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
کوچه ها و مغازه ها را بلد شدم.


رنگهای چراغ قرمز را ...


حتی جدول ضرب را.


و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم


اما گاهی میان آدم ها گم میشوم


خدایا...


آدمها را بلد نیستم.!


گاهی وقتا دوست دارم برم در خونه خدا!!

زنگ خونشو بزنم!!
بگم:
خداجون.. توکه میدونی صلاح من همونیه که تو تقدیرمه.

پس چرا باید ذهنم درگیر خواسته هایی بشه که تو تقدیرم نیست؟ !؟


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد.

می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد.

هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت.

هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.

اما من هرگز حرف خدا را باور نکردم! وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم.

چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم و گوش هایم را نیز، تا صدای خدا را نشنوم.

من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا با من و در من بود.

می خواستم کاخ آرزوهایم را آن طور که دلم می خواهد بسازم

نه آن گونه که خدا می خواهد. به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شد

و زیر خروارها آوار بلا و مصیبت ماندم. من زیر ویرانه های زندگی دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم.

اما هیچ کس فریادم را نشنید و هیچ کس یاریم نکرد. دانستم که نابودی ام حتمی است.

با شرمندگی فریاد زدم خدایا اگر مرا نجات دهی،

اگر ویرانه های زندگی ام را آباد کنی با تو پیمان می بندم هر چه بگویی همان را انجام دهم.

خدایا! نجاتم بده که تمام استخوان هایم زیر آوار بلا شکست.

در آن زمان خدا تنها کسی بود که حرف هایم را باور کرد ومرا پذیرفت.

نمی دانم چگونه اما در کمترین مدت خدا نجاتم داد. از زیر آوار زندگی بیرون آمدم و دوباره احساس آرامش کردم.

 گفتم: خدای عزیز بگو چه کنم تا محبت تو را جبران نمایم.

خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم.

گفتم: خدایا عشقت را بپذیرفتم و از این لحظه عاشقت هستم.

سپس بی آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگی ام ادامه دادم.

اوایل کار هر آن چه را لازم داشتم از خدا درخواست می کردم و خدا فوری برایم مهیا می کرد.

از درون خوشحال نبودم.

نمی شد هم عاشق خدا شوم و هم به او بی توجه باشم.

از طرفی نمی خواستم در ساختن کاخ آرزوهای زندگی ام از خدا نظر بخواهم زیرا سلیقه خدا را نمی پسندیدم.

با خود گفتم اگر من پشت به خدا کار کنم و از او چیزی در خواست نکنم

بالاخره او هم مرا ترک می کند و من از زحمت عشق و عاشقی به خدا راحت می شوم.

پشتم را به خدا کردم و به کارم ادامه دادم تا این که وجودش را کاملاً فراموش کردم.

در حین کار اگر چیزی لازم داشتم از

رهگذرانی که از کنارم رد می شدند درخواست کمک می کردم.

عده ای که خدا را می دیدند با تعجب به من و به خدا که پشت سرم آماده کمک ایستاده بود نگاه می کردند

 و سری به نشانه تاسف تکان داده و می گذشتند.

اما عده ای دیگر که جز سنگ های طلایی قصرم چیزی نمی دیدند به کمکم آمدند تا آنها نیز بهره ای ببرند.

 در پایان کار همان ها که به کمکم آمده بودند از پشت خنجری زهرآلود بر قلب زندگی ام فرو کردند.

همه اندوخته هایم را یک شبه به غارت بردند و من ناتوان و زخمی بر زمین افتادم و فرار آنها را تماشا کردم.

آنها به سرعت از من گریختند همان طور که من از خدا گریختم.

هر چه فریاد زدم صدایم را نشنیدند همان طور که من صدای خدا را نشنیدم.

من که از همه جا ناامید شده بودم باز خدا را صدا زدم. قبل از آنکه بخوانمش کنار من حاضر بود. گفتم:

خدایا! دیدی چگونه مرا غارت کردند و گریختند. انتقام مرا از آنها بگیر و کمکم کن که برخیزم.

خدا گفت: تو خود آنها را به زندگی ات فرا خواندی.

از کسانی کمک خواستی که محتاج تر از هر کسی به کمک بودند.

گفتم: مرا ببخش. من تو را فراموش کردم و به غیر تو روی آوردم و سزاوار این تنبیه هستم.

اینک با تو پیمان می بندم که اگر دستم را بگیری و بلندم کنی هر چه گویی همان کنم.

دیگر تو را فراموش نخواهم کرد.

خدا تنها کسی بود که حرف ها و سوگندهایم را باور کرد.

 نمی دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره می توانم روی پای خود بایستم

و به زودی خدای مهربان نشانم داد که چگونه آن دشمنان گریخته مرا، تنبیه کرد.

گفتم: خدا جان بگو چگونه محبت تو را جبران کنم.

خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان بی آنکه مرا بخوانی همیشه در کنار تو هستم.

گفتم: چرا اصرار داری تو را باور کنم و عشقت را بپذیرم.

گفت: اگر مرا باور کنی خودت را باور می کنی و اگر عشقم را بپذیری وجودت آکنده از عشق می شود.

آن وقت به آن لذت عظیمی که در جست و جوی آنی می رسی

 و دیگر نیازی نیست خود را برای ساختن کاخ رویایی به زحمت بیندازی.

 چیزی نیست که تو نیازمند آن باشی زیرا تو و من یکی می شویم.

 بدان که من عشق مطلق، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چیزی بی نیازم.

اگر عشقم را بپذیری می شوی نور، آرامش و بی نیاز از هر چیز.



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

زندگی دیکته ای نیست که آن را به ما گفته بودند و گفته باشند و خواهند گفت !!!

زندگی انشایی است که تنها باید خود بنگاریم ؛


باشد که موضوع انشای زندگیت "خدا" ،

مقدمه اش "عشق او" ،


و انتهایش "نگاه او" باشد ...


آمیــــــــــــــــــــــ ــــــــــن

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


خدایا...

آسمان چه مزه ایست؟!

من،

تا به حال فقط زمین خورده ام!

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


دستهای خالی ام رو بگیر...میدونم که بنده ی


خوبی نبودم اما شک ندارم که خدای خوبی هستی...

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

کاش می شــــد " فقــــط " ، تو را داشته باشــــم....

خدا هـــــی بپرسد : خوب ، دیگر چه ؟؟!

من بگویـــم : هیچ ، هـــــمین کافیـــــــــست!!!
 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

هر کس گمشده ای دارد ،

و خدا گمشده ای داشت .

هر کسی دو تاست ،

و خدا یکی بود .

و یکی چگونه می توانست باشد ؟

هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند، هست ،

و خدا کسی که احساسش کند ، نداشت .

" در آغاز هیچ نبود ، کلمه ای بود و آن کلمه خدا بود "

و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
از بزرگی پرسیدند زندگی خود را بر چند اصل بنا کردی؟

فرمود چهار اصل ....

دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم

دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم

دانستم که کار مرا دیگری انجام نمیدهد پس تلاش کردم

دانستم که پایان کارم مرگ است پس محیا شدم .


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
روی پـــــرده کعــبه این آیه حک شده اســت :
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ
و مـــن . . .
هنــــوز و تا همیشــه
به همین یک آیــه دلخــوشــــم
” بندگانم را آگاه کن که من بخشنده ی مهــــربانم ! “





نگاهم رو به سمتِ تو ؛ شبم آیینه ی ماهه

دارم نزدیکتر میشم ؛ یکم تا آسمون راهه

به دستای نیازِ من ؛ نگاهی کن ازون بالا
من این آرامشه محضو ؛ به تو مدیونم این روزا

تو دیدی من خطا کردم ؛ دلم گُم شد دعا کردم
کمک کن تا نفس مونده ؛ به آغوشه تو برگردم

تو حتی از خودم بهتر ؛ غریبی هامو میشناسی
نمیخوام چترِ دنیارو ؛ که تو بارونِ احساسی

خدایا دوستت دارم ؛ واسه هرچی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که ؛ ازم حالم رو پرسیدی

بازم چشمامو می بندم ؛ که خوبی هاتو بشمارم
نمیتونم ! فقط میگم : خدایا دوستت دارم . . .

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
عشق فقط خدا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی