عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰




5W7we


زیباترینم خدا ...

من از یادت در این دنیا بهشتی ساخته ام،

 زیباتر از رؤیای زمینیان...

روحش شاد


آنکه به بهانه زندگی

در این مخمصه غرق شد.
.

.

.


💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi



و هیچکس همتای او نیست


✨تا تو هستی

 ✨و غزل هست

✨دلم تنها نیست

✨محرمی
 
✨چون تو هنوزم به

✨چنین دنیا نیست


✨از تو تا ما سخن عشق

✨همان است که رفت

✨که در این وصف زبان

✨دگری گویا نیست

💖 عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi


.jqPow


خدایا


💠نفسی وجود دارم
        که تو را سجود آرم

💠که سجود توست جانا
         دعوات مستجابم


💠به سحر تویی صبوحم
        به سفر تویی فتوحم


💠به بدل تویی بهشتم
       به عمل تویی ثوابم


Image result for ‫حکمت خدا‬‎


#داستانک_معنوی

#حکمت_خدا

مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان مراجعه کرد و گفت


ای پیامبر میخواهم ، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی .

سلیمان گفت : توان تحمل آن را نداری .

اما مرد اصرار کرد

سلیمان پرسید ، کدام زبان؟

جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند.

سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت


روزی دید دو گربه باهم سخن میگفتند.


یکی گفت غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم .


دومی گفت نه ، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،آنگاه آن را میخوریم.

مرد شنید و گفت ؛ به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،


آنرا خواهم فروخت، و فردا صبح زود آنرا فروخت گربه آمد و از دیگری پرسید


آیا خروس مرد؟ گفت نه،


صاحبش فروختش، اما،


گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.

صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.


گربه گرسنه آمد و پرسید


ایا گوسفند مرد ؟


گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.


اما صاحب خانه خواهد مرد، و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!

مرد شنید و به شدت برآشفت


نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!


خواهش میکنم کاری بکن !

پیامبر پاسخ داد:


 خداوند خروس را فدای تو کرد اما


آنرا فروختی،سپس گوسفند را


فدای تو کرد آن را هم فروختی ،


 پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن


حکمت این داستان :

خدا الطاف مخفی دارد،

ما انسانها آن را درک نمی کنیم.

او بلا را بواسطه بعضی از مشکلات و خسارت های مادی از ما دور میکند ،

و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم !!!


💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi


iozDn

.
💜خدای مهربان منم
💫ڪریم و میزبان منم

💜عاشق میهمان منم
💫بیا بیا گداے من

💜بیا بیا به نیمه شب
💫بزن تو زانوے ادب


💜بخوان شڪسته دل مرا
💫تا بچشی صفاے من


کانال عشق فقط خدا


@eshgekhodayi


**************

کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

نظرات (۲)

خیلی عالی بود
ممنون
پاسخ:
ممنون از حسن نظرتون عشق خدا نصیبتان
خیلی دلم گرفته
خدایا امشب منو خلاص کن
اومدم نونه مانانمو هم دیدم
دیگه هیچی نمی خوام جز مرگ
خسته ام از خودم خدا
ازت می خوام امشب مه خواببدم دیگه پا نشم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی