عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰


#داستانک_معنوی

🌸داستانهای پیامبر اکرم (ص) : شتر دوانی🌸

مسلمانان به مسابقات اســــ🐴ــب دوانی و شتــ🐫ـــردوانی و تیـ🏹ــراندازی و


امثال اینها خیلی علاقه نشان می دادند،😍


زیرا اسلام تمرین کارهایی را که دانستن و مهارت در

آنها برای سربازان ضرورت دارد سنت کرده است.👌


بعلاوه خود رسول اکرم که رهبر جامعه ی اسلامی بود،

عملا دراین گونه مسابقات شرکت می کرد😊


و این بهترین تشویق مسلمانان خصوصا جوانان برای یادگرفتن فنون سربازی بود.😉

تا وقتی که این سنت معمول بود و پیشوایان اسلام

عملا مسلمانان را در این امور تشویق می کردند،

روح شهامت و شجاعت و سربازی در جامعه اسلام محفوظ بود.😌

رسول اکرم گاهی اسب و گاهی شتر سوار می شد و

شخصا با مسابقه دهندگان مسابقه می داد.👌

رسول اکرم شتــ🐫ـری داشت که به دوندگی معروف بود،
با هر شتری که مسابقه داده بود برنده شده بود.


کم کم این فکـــ💭ـــر در برخی ساده لوحان پیدا شد که
شاید این شتر از آن جهت که به رسول اکرم تعلق دارد از همه جلو می زند.🤔


بنابراین ممکن نیست در دنیا شتری پیدا شود که با این شتر برابری کند.

تا آنکه روزی یک اعرابی بادیه نشین با شترش به مدینه آمد و

مدعی شد حاضرم با شتر پیغمبر مسابقه بدهم.😎


اصحاب پیغمبر با اطمیـــ😌ــنان کامل

برای تمــــ👀ــاشای این مسابقه ی جالب،

مخصوصا از آن جهت که رسول اکرم

شخصا متعهد سواری شتــ🐫ـــر خویش شد، ازشهر بیرون دویدند.


رسول اکرم و اعرابی روانه شدند و از نقطه ای که

قرار بود مسابقه از آنجا شروع شود شتران را

به طرف تماشاچیان به حرکت درآوردند.🐫


هیجان عجیبی در تماشاچیان پیدا شده بود.😉
اما برخلاف انتظار مردم شتر اعرابی شتر پیغمبر را پشت سر گذاشت.😐


آن دسته از مسلمانان که درباره ی شتر پیغمبر عقاید خاصی پیدا کرده بودند،
از این پیشامد بسیار ناراحــ😔ــت شدند؛ خیلی خلاف انتظارشان بود.

قیافه هاشان درهم شد.😣


رسول اکرم به آنها فرمود:

«اینکه ناراحتی ندارد،

شتـــ🐫ـر من از همه ی شتران جلو می افتاد،

به خود بالید و مغرور شد،😯

پیش خود گفت من بالا دست ندارم.🙃


اما سنت الهی است

که روی هر دستی دستی دیگر پیدا شود،☺️

و پس از هر فرازی نشیبی برسد،

و هر غروری درهم شکسته شود».🤗

👌به این ترتیب رسول اکرم،

ضمن بیان حکمتی آموزنده،

آنها را به اشتباهشان واقف ساخت.

📚 وسائل ، ج /2ص 472.

منبع: داستان راستان،شهید مطهری،جلد دوم.

**************************



نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی