عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰


#داستانک_معنوی

#تلنگر

#دوستی_های_مجازی
 
این روزها به یمن شبکه های اجتماعی دوستی های مجازی نیز شکل گرفته ،

زنی که در رختخواب در کنار همسرش است ولی

با گوشی با مردی که همکار یا عضو یک گروه هستند چت می کند

مرد نیز به بهانه های واهى همسر خود  را می پیچاند

تا با خانمى که در یک  گروه.هستند   خوش و بش کند.

درکتاب تذکره الاولیاء، داستان دلچسبی از بایزید بسطامی روایت شده که

می تواند الگوی مناسبی برای 'دوستی های اجتماعی' این روزهای ما باشد!

احمد خضرویه -مرید بلندمرتبه ی بایزید بسطامی-همسری داشت

به نام 'فاطمه' که از نوادر زمانه بوده است.

گفته اندکه فاطمه با بایزیدبسطامی دوستی بسیار نزدیکی داشته و

با ایشان بی مهابا(خودمونی)سخن گفته است.

این مسئله البته صدای شوهررا در می آوردو بافاطمه بحثشان بالامی گیرد.

فاطمه به شوهر می گوید: 'عزیزم، تو محرم طبیعت من می باشی و

بایزید محرم طریقت من'

احمد که می فهمد این دوستی خوشبختانه پاک است و اجتماعی،

آرام می گیرد.

(ناگفته نگذارم که احتمالا فاطمه این تفکیک محرم طبیعت ومحرم طریقت را

از عارفه ی بزرگ، بانو رابعه عدویه آموخته است

که در یک رباعی عربی به خداوند می گوید:

من تو را در دل محرم خود قرار داده ام و

تن خود را به آنکه بخواهد با من بنشیند بخشیده ام) از بحث دور نشوم;

خلاصه دوستی اجتماعی فاطمه و بایزید ادامه داشت

تا اینکه یک روز فاطمه به دستان خود 'حنا' می زند،

بایزید کنجکاوی می کند و می پرسد: 'فاطمه از بهر چه حنا بسته ای؟'

فاطمه پاسخ تکان دهنده ای به استاد می دهد:

'تا این غایت تودست و حنای من ندیده بودی. مرابا تو انبساط بود.

اکنون که چشم تو براین هاافتاد،صحبت مابا تو حرام است'

به تعبیر دیگر، فاطمه همین که می بیند بایزید -

با آن همه وارستگی و پاکدامنی -به اندازه ی پرسشی ساده،

از وادی طریقت به صحرای طبیعت درغلتیده است

و وارد حریم شخصی می شود، روی از او می پوشد

و دیگربااو هم سخن نمی شود!

درست اینجاست که مفهوم عمیق تعهد و پایبندی به زندگی زناشویی،

معناومفهوم پیدامی کند.

اینکه بهراسیم، اگر همسر ما با مردی بیگانه هم کلام شود

کلاهمان را باد خواهد برد،

به گمان من دلهره ای بی مورد و باوری آزاردهنده است.

نه هیچ زنی می تواند شوهر را از همه ی زنان دیگر دور نگه دارد

و نه هیچ مردی می تواند - به تعبیر مهستی گنجوی-

همسر خود را در 'حجره ی دلگیر' زندانی کند.

 حالا که این واقعیت زمانه ی ماست، باید بیاموزیم که 'فاطمه وار'

دوستی های اجتماعی خود را مدیریت کنیم و

نگذاریم کسی به آسانی از 'حنای حریم شخصی مان' چیزی بپرسد

که این دیگر دوستی پاک نخواهد بود.

چنانکه قطب الدین ابوالمظفر المروزی در مناقب الصوفیه می گوید:

'تا مادام که در دوستی، غرض هوا و طلب وصال و طمع نصیب نفس می یابد.

آن دوستی را محبت نشایدگفت بلکه آنرا هوا گویند'

✅ با ارسال این متن به دیگران تلنگری بزنید

در جهت حفظ جامعه ایی سالم 🌹



***************************************


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی