عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دریافتی از مناجات خمس عشره

 
اَللّهُمَّ یا مَلاذَ اللاَّّئِذینَ وَ یا مَعاذَ الْعاَّئِذینَ


و َیا مُنْجِىَ الْهالِکینَ وَ یا عاصِمَ الْباَّئِسینَ وَ یا راحِمَ الْمَساکینِ


وَ یا مُجیبَ الْمُضْطَرّینَ وَ یا کَنْزَ الْمُفْتَقِرینَ وَ یاجابِرالْمُنْکَسِرینَ


وَ یا مَأوَىالْمُنْقَطِعینَ وَ یا ناصِرَ الْمُسْتَضْعَفینَ


وَ یامُجیرَ الْخاَّئِفینَ وَ یا مُغیثَ الْمَکْرُوبینَ وَ یا حِصْنَ اللاّجینَ...

خداوندا!

ای پناهگاه تبعیدیان! گریزگاه گریزندگان! مأمن پناهندگان! مأوای سالکان!


ای امید محرومان و رانده شدگان! ای منجی به هلاک افتادگان و پای در گل ماندگان!


ای نگاهدارنده بینوایان! ای چراغ در راه ماندگان! و ای شنوای ناله فریاد در گلو ماندگان!


ای دست گیرنده دست از جان شستگان!


ای سر فرا آورنده از تنها و آخرین در امید بیچارگان!


ای گنج مخفی مستمندان! ای یکتای دو تا شدگان!


ای بند زننده کاسه دل در خود شکستگان! ای مرهم زخم خوردگان!


ای پناهگاه جداشدگان !


ای پشتیبان مستضعفان! ای پناه وحشت زدگان!


ای فریاد رس اندوهگینان! ای قلعه آوارگان!
 
خدای من !سزای کوبنده در نگشادن نیست و سزای پناهنده، راه ندادن،


نه.جزای آنکه پای آبله و درد آلوده تا قله عز تو بالا آمده است، به دره سوق دادن نیست.

اِنْ لَمْ اَعُذْ بِعِزَّتِکَ فَبِمَنْ اَعُوذُ وَاِنْ لَمْ اَلُذْ بِقُدْرَتِکَ فَبِمَنْ اَلوُذُ


وَ قَدْ اَلْجَاَتْنِى الذُّنُوبُ اِلىَ التَّشَبُّثِ بِاَذْیالِ عَفْوِکَ وَ اَحْوَجَتْنِى


الْخَطایا اِلىَ اسْتِفْتاحِ اَبْوابِ صَفْحِکَ وَدَعَتْنِى الاِْساَّئَةُ اِلَى الاِْناخَةِ بِفِناَّءِ عِزِّکَ


وَ حَمَلَتْنِى الْمَخافَةُ مِنْ نِقْمَتِکَ عَلَى الْتَّمَسُّکِ بِعُرْوَةِ عَطْفِکَ...


اگر پناهنده به درگاه عز تو نشوم، به کجا پناهنده شوم؟


مطمئن تر از قلعه قدرت تو کجاست؟


کجا پنهان شوم امن تر از سایه مهابت تو؟
 

خدایا!


گرگان درنده گناهانم مرا به دامن عفو تو آویخته اند، مرانم.


و خطاهایم مرا به کوچه اغماض تو کشیده اند، مخواه که نمانم.


نادرستی رفتارم مرا در زیر سایه پرده پوشی تو نشانده است، به کس منمایانم.


آلودگیم مرا به چشمه عفو تو گسیل داشته است، راضی مشو که تشنه بمانم.
 


خدایا!


من از بیم کیفر تو و وحشت انتقام تو، نیز به تو پناه آورده ام.


مولای خویش را آزرده ام و از ترس مجازات او دامن خود او را چسبیده ام.


گل را شکسته ام و به دامان باغبان پناهنده شده ام.


آب فطرت خویش گل آلود کرده ام و خالق را به شفاعت می طلبم.
 

خدایا!


نافرمانی تو کرده ام و از بیم نگاه خشم آلود تو به زیر شولای مهر تو پنهان می شوم.


گریز گاهی جز به سوی تو نیست.
 

خدایا!


ما را در میان دستهای خویش گیر و بر زانوی عصمت خویشت بنشانمان،


به حق مهرت رحمتت ای مبدأ مهر و ای منتهای رأفت.
 


وَ ما حَقُّ مَنِ اعْتَصَمَ بِحَبْلِکَ اَنْ یُخْذَلَ وَ لا یَلیقُ بِمَنِ اسْتَجارَ



بِعِزِّکَ اَنْ یُسْلَمَ اَوْ یُهْمَلَ اِلهى فَلا تُخْلِنا مِنْ حِمایَتِکَ وَ لاتُعْرِنا


مِنْ رِعایَتِکَ وَذُدْنا عَنْ مَوارِدِ الْهَلَکَةِ فَاِنّا بِعَیْنِکَ وَ فى کَنَفِکَ


وَ لَکَ اَسْئَلُکَ بِاَهْلِ خاَّصَّتِکَ مِنْ مَلاَّئِکَتِکَ وَالصّ الِحینَ مِنْ بَرِیَّتِکَ...



خدای من !


سزای کوبنده در نگشادن نیست و سزای پناهنده، راه ندادن، نه.



جزای آنکه پای آبله و درد آلوده تا قله عز تو بالا آمده است، به دره سوق دادن نیست.
 



خدایا!


گرسنه ای غریب افتاده است و جز راه خانه تو نمی داند، سزاوار گرسنه ماندن نیست.


سزای تشنه ای که به یقین آب را نزد تو می داند، ترک خوردن لبها و زبان از خشکی نیست.
 
خدایا!


به دردمند مویه کننده، خشمگین نگریستن رواست؟


بیچاره پناه آورده را از خویش راندن شایسته است؟
 
خدایا!


ما چون کوری که بوی منزل معشوق را دنبال میکند رو به سوی تو راه افتاده ایم


از چاههای بین راه نیز دستگیرمان تویی. چرا که ما در جاده توجه تو


گام می زنیم.


ما از اقصای دیدرس بی منتهای تو می آئیم.


ما در فضای نگاه تو تنفس می کنیم.


مگر نه اینکه ما از آن توایم؟ بی تو کیستیم؟
 
خدایا!


آلودگیم مرا به چشمه عفو تو گسیل داشته است، راضی مشو که تشنه بمانم.
 

خدایا!


به تقدیس برگزیدگان ملائکه ات و شایستگان آفرینشت و بندگانت،


که سپری ما را عطا کن که از خنجرهای مهلک و تیرهای آفت بار و زخم بلاهای


ایمان خوار، حفظ کند.


 
و اَنْ تَجْعَلَ عَلَیْنا واقِیَةً تُنْجینا مِنَ الْهَلَکاتِ وَتُجَنِّبُنا مِنَ الاْفاتِ و َتُکِنُّنا


مِنْ دَواهِى الْمُصیباتِ وَا َنْ تُنْزِلَ عَلَیْنا مِنْ سَکینَتِکَ وَ اَنْ تُغَشِّىَ وُجُوهَنا بِاَنْوارِ


مَحَبَّتِکَ وَ اَنْ تُؤْوِیَنا اِلى شَدیدِ رُکْنِکَ وَ اَنْ تَحْوِیَنا فى اَکْنافِ


عِصْمَتِکَ بِرَاْفَتِکَ وَ رَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ...


خدایا!


آرامش در دست توست وجان، تنها با دم تو قرار می یابد و دل،


تنها با یاد تو اطمینان می پذیرد.


 
خدایا!


جوی کوچک و جود ما تنها با


پیوستن به دریای تو آرام می گیرد.


آرامشی از خویشتن نسیبمان فرما و آینه صور ما را با انوار محبت خویش جلا بخش.
 
خدایا!


ما را در میان دستهای خویش گیر و بر زانوی عصمت خویشت بنشانمان،


بحق مهرت رحمتت ای مبدأ مهر و ای منتهای رأفت




http://www.beytoote.com/images/stories/religious/re1346.jpg





ﻫﻤﺴﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ


ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ


ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻂ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪ .


ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟


ﮔﻔﺖ : ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺳﺎﺯﻡ


ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﻓﺮﻭﺷﯽ؟


ﮔﻔﺖ : ﻣﯽﻓﺮﻭﺷﻢ .


ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻥ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ؟


ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﺒﻠﻐﯽ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ !


ﻫﻤﺴﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻣﺒﻠﻎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ، ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ


ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﯿﺎﻥ ﻓﻘﯿﺮﺍﻥ ﻗﺴﻤﺖ ﮐﺮﺩ.


ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺷﺐ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻬﺸﺖ


ﺷﺪﻩ، ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪ


ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺍﻩ ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ:


ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺴﺮ ﺗﻮﺳﺖ !!..


ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ ؛


ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻗﺼﻪﯼ ﺁﻥ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ !


ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻧﺰﺩ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﺎﺯﯼ


ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺳﺎﺯﺩ .


ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﻓﺮﻭﺷﯽ؟


ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ : ﻣﯽﻓﺮﻭﺷﻢ .


ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ :


ﺑﻬﺎﯾﺶ ﭼﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺳﺖ؟


ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﺒﻠﻐﯽ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩ !


ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﻧﺎﭼﯿﺰﯼ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪﺍﯼ !


ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻫﻤﺴﺮﺕ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﺗﻮ


ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽﺧﺮﯼ !!!


ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ، ﻓﺮﻕ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺳﺖ !!!...


ﺍﺭﺯﺵ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ رضای خدا باشد نه برای معامله با خدا…!


http://shararehmahtab1.persiangig.com/new_folder1/1266135364.gif?w=384&h=486





... و با تو از شب های سرد بی کسی می گویم




از التهاب اشک، از عبور سنگین لحظه ها و سکوت مرگ آور حسرت،


در این صحرای بی پایان، به روی ماسه های سرنوشت خویش می بارم


نه نای رفتن دارم، نه تاب ماندن


آرام و سنگین قدم بر می دارم، به کدامین سو، نمی دانم


سر به سوی آسمان می کنم،


معبودا! از این همه گذشتن خسته ام،


پناهم ده امشب، که از خویشتن گسسته ام،


به راه خود ادامه می دهم، چشمانم به دور دست ها خیره مانده،


گام هایم، آرام و آرام تر می شوند، دیگر سرما تمام وجودم را گرفته


نفس هایم به شماره افتاده و دیگر توان ایستادن ندارم،


هوای پریدن به سرم زده،


ندایی در من نجوا می کند،


باور کن فردا خواهد آمد.


https://encrypted-tbn1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTGacMXqocT8vsQcolyToWshjyXSFZqzWQmqs8m0Qq-OGBn6Eq5



آنگاه که آرزوهایم را به روی دیوار نوشتم نمی دانستم چشم نامحرمی بدان نظارگر است.


آنگاه که مشق سکوتم را خواستم بر دیواره های تاریک شب بنویسم طوفانی آمد



و آرامش مرا به یغما برد و آنگاه که درد بی کسی هایم را به رودخانه زلال صاف سپردم


او با بی اعتنایی از کنار من گذشت
 
و آنگاه که فریادم را بر سر کو ها کشیدم تا بلکه آرام گیرم او نیز فریادم را پس داد


و مرا قبول نکرد حالا با توام 


با تویی که حرف و دلم و درد تنهایی هامو صدای فریادم را که از سوز و زخم دل است


را از پشت دیوارها و فاصله ها می شنوی تو چی تو هم می خواهی 


مرا تو این دنیای وانفسا تنها گذاری و مرا به حال خود رها کنی
 
خدای من من تنهام ، یارایی را برای یاری دهنده ام نیست


دستم را بگیر که احساس می کنم


هر چه بیشتر برای رهایی از مرداب سختی ها و دلتنگی های این دنیا دست و پا می زنم


بیشتر در آن غرق می شوم و در آن فرو می روم یا پر پروازم ده یا...
 
گفته بودی هر گاه تو را به دهنه پرتگاه بردم
 
هراس مکن چون یا تو را از پشت خواهم گرفت یا به تو پرپرواز خواهم داد
 
خدای من خدای من وقتش فرا رسیده پس چرا کاری نمی کنی


سنگ ریزه های زیر پایم در حال فرو ریختنند پس چرا یاریم نمی دهی .


http://parsgroup.persiangig.com/love/niayesh.jpg



هفت جا ، نفس خویش را حقیر دیدم :




نخست ، وقتی دیدمش که به پستی تن می داد تا بلندی یابد.


دوم ، آن گاه که در برابر از پاافتادگان ، می پرید.


سوم ، آنگاه که میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را برگزید.


چهارم ، آن که گناهی مرتکب شد


و با یادآوری این که دیگران نیز همچون او دست به گناه میزنند ، خود را دلداری داد.


پنجم ، آنگاه که از ناچاری ، تحمیل شده ای را پذیرفت و شکیبایی اش را ناشی از توانایی دانست.


ششم ، آن گاه که زشتی چهره ای را نکوهش کرد ، حال آن که یکی از نقاب های خودش بود.


هفتم ، آنگاه که آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت پنداشت.

 

الهی!

ای بیننده نمازها ،ای پذیرنده نیازها...ای داننده رازها و ای شنونده آوازها...

ای مطلع بر حقایق و ای مهربان بر خلایق...

عذرهای ما بپذیر که تو غنیّ و ما فقیر...

عیبهای ما مگیر که تو قویّ و ما حقیر...

اگر بگیری بر ما،حجت نداریم و اگر بسوزی طاقت نداریم...

از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت...

 


الهی!


تو بر رحمت خود و من بر حاجت خویش...تو توانگری و ما درویش...
 
 

الهی!

چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر...و چون در خود نگرم از جمله خاکسارانم و خاک بر سر...

 

الهی!

در سر خمار تو داریم و در دل اسرار تو داریم و به زبا ن اشعار تو داریم...

اگر گوییم ثنای تو گوییم و اگر جوییم رضای تو جوییم...


http://islamicpics.ir/wp-content/gallery/monajat/monajat-imam-sajad-08.jpg


برای کدامین گناه خود استغفار بگویم خدایا...؟

آن چنان درگیر خود شده ام که لحظه هایم دلتنگ حضورت شده اند...

آن چنان سخت دنیا را می نگرم

که نگاهم از نور رحمت تو خالی شده است...

آن چنان بی صبرانه گوش به دنیا سپرده ام

که دیگر نجوای رحیمانه ی تو را نمی شنوم...

تو خود از همه کس به من آگاه تری

و نزدیکتر!

پس تو را به خودت قسم!

ببخش بر من همه ی گناهانم را...

و بگذر از من

اگر ندانسته در میان تمام مشغولیت های دنیا

لحظه ای تو را فراموش کرده ام!

آمین...

ای مهربانترین مهربانان!


http://www.askdin.com/gallery/images/8361/1_________51_________________________.jpg


*************************



نیایش هاى حضرت رضا علیه السلام
 

-بارالها!


در پیشگاه تو ایستاده ام،و دستهایم را بسوى تو بلند کرده ام،آگاهم


که دربندگى ات کوتاهى نموده و در فرمانبرى ات سستى کرده ام،

اگر راه حیا را مى پیمودم از خواستن و دعا کردن مى ترسیدم...


ولى … پروردگارم!

آن گاه که شنیدم گناهکاران را به درگاهت فرا مى خوانى ،

و آنان را به بخشش نیکو و ثواب وعده مى دهى ،

... براى پیروى ندایت آمدم،

و به مهربانى هاى مهربانترین مهربانان پناه آوردم.

و مرا از دلهره ملاقاتت درامان دار،

و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،

پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو مى شود قرار دادم

اگر با این همه، خواسته ام را رد کنى ، امیدهایم به تو به یأس مبدّل مى گردد،

همچون مالکى که از بنده خود گناهانى دیده و او را از درگاهش رانده،

و آقایى که از بنده اش عیوبى دیده و از جوابش سر باز مى زند.

واى بر من اگر رحمت گسترده ات مرا فرانگیرد،

اگر مرا از درگاهت برانى ، پس به درگاه چه کسى روى کنم؟

اما...

اگر براى دعایم درهاى قبول را گشوده،

و مرا از رساندن به آرزوهایم شادمان گردانى ،


چونان مالکى هستى که لطف و بخششى را آغاز کرده،

و دوست دارد آن را به انجام رساند،


و مولایى را مانى که لغزش بنده اش را نادیده انگاشته و به او رحم کرده است.

در این حالت نمى دانم کدام نعمتت را شکرگزارم؟

... آیا آن هنگام که به فضل و بخششت از من خشنود شده،


و گذشته هایم را بر من مى بخشایى ؟

... یا آن گاه که با آغاز کردن کرم و احسان بر عفو و بخششت مى افزایى ؟
 
 
پروردگارا!

خواسته ام در این جایگاه، یعنى جایگاه بنده فقیر ناامید، آن است که...

گناهان گذشته ام را بیامرزى ،

و در باقیمانده عمرم مرا از گناه بازدارى ،

و پدر و مادرم را که دور از خانه و خانواده و غریبانه در زیر خاکها خفته اند، ببخشى .

... تنهایى شان را با انوار احسانت از بین ببر،

و وحشتشان را با نشانه هاى بخششت به انس بدل کن،

و به نیکوکارشان دم به دم نعمت و شادمانى بخش،

و به گناهکارشان مغفرت و رحمت عطا کن،

... تا به لطف و مرحمتت ازخطرات قیامت درامان باشند،

به رحمتت در بهشت ساکنشان گردان،

و بین من و آنان در آن نعمت گسترده شناسایى برقرار کن،

تا مشمول شادمانى گذشته وآینده شویم.
 

آقایم!

اگر در کارهایم چیزى سراغ دارى که مقامشان را بالا مى برد


و بر اکرامشان مى افزاید، آن را در نامه اعمالشان قرار ده،

و مرا در رحمت با آنان شریک کن،

و آنان را مشمول رحمتت بگردان، همچنان که مرا در کودکى تربیت کردند.



https://encrypted-tbn1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcR_CCk9zhBMY-sX2poy108vOXFz_6uLLsWaJA59YAJ2LwHhcl8P


در رحمت برین بیچاره بگشای

 
 الها! پادشاها! بی‌نیازا!

خداوندا! کریما! کارساز!!

 
به صدق سینة پاکان راهت

به شوق عاشقان بارگاهت

 
به شب نالیدن پادر کمندان

به آه سوزناک مستمندان

 
به حقّ صبر بی‌پایان ایّوب

به آب چشم خون افشان یعقوب

 
به حقّ رهنوردان طریقت

به حقّ نیکمردان حقیقت

 
که بر جان من مسکین ببخشای

در رحمت برین بیچاره بگشای

 
که بر جان من مسکین ببخشای

در رحمت برین بیچاره بگشای

 
بر احوال تباهم رحمت آور

به آه صبحگاهم رحمت آور
 

دل ریش (عبید) از غم جدا کن

به فضل خویشتن کامش روا کن


https://encrypted-tbn1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQBAHmAR0mjP5wQthj3S2ADcd2pda12a2cRFXb3OcK1ROOBkg919g


خـــــدایا ...

مـــن عشق به تو را از تو میخواهم وعشق به عاشقانت را وعشق را به هر راهی که


مرا به تو نزدیک کند. 


 خـــــدایا ...


مرا راهی ده که فقط به درخانه تومنتهی شود ودستی که فقط در خانه تورا بکوبد . 


 خـــــدایا ...


مـــرا را چشــمی ده که فقط گریان تــــو باشد و ســـینه ای که فقط ســوزان تــــو .


به مـــن نگاهی ده که جــز روی تــــو روی کســـی را نبینم . و گوشی بده که جــز


صدای توصدایی نشنوم خودت را معشوقترین من قراربده ومراعاشقترین خویش . 


 خـــــدایا ...


چشـم جویبارعشـق مرا به تماشای دریایت روشـنی بده , مبادا دل من اسـیر کـوی



دیگری شــود و پیشانی محبت من بر خاک دیگری بســاید . 


 خـــــدایا ...


مرغ دلـــم که در دام توســت مبادا که یـاد آشـــیان دیگــری کند . 


 خـــــدایا ...


چه لذت بخش اســـت گذر نسیم یاد تو بر دلها و چه زیباســـت پرواز پرنده خاطره


تو بر قلبها و چه شـــیرین است پیمودن اندیشه در جاده ی غیب ها بسوی تو. 


 خـــــدایا ...


چه خوش است طعم عشـــق تـــو , چه شوق آفرین است نگاه عاشقانه تـــو , چه


تکان دهنده است تـــوجه مهرآمیز تو و چه شــیرین است زندگی در کنار تـو و در


 زیر سایه لطف تو , چه لذت بخش است گرمای دست نوازش تو. 


 خـــــدایا ...


همزمان با رشـد محبتت در باغچه دلم هرچه هرزه گیاه هست از ریشه بخشکان . 


 خـــــدایا ...


نکند که روی از مــن بتابی و نشـود که نگاه حیران مرا منتـظر بگـذاری . 


 خـــــدایا ...


 و ای در وجـــود آورنده ی رتبه های بلـــند , ای عظــیم ای جلیل , ای بخشنـده


کرم و ای کرامت محض , ای دسـت گیرنده و به مقصد رســاننده ای باغبان رحمت


 ای عزیز و مهربانم , ای خــدای بی همتای مــن تو را ســوگند به رحمت و نعمت


بی منتهایت مــــرا دریــــاب .



https://encrypted-tbn1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcT-hyV4Dy7Uhjc0o21y2ycNY4MUGq-yjaMdkDWJzm-gfp12UEeV


************************************


خدا ببخش

خدا جونم قسمت میدم به تموم بزرگیت منو کوچیک رو ببخش

منو ببخش بخاطر تموم کوتاهی های که کردم و تموم لحظه هایی که از یادت غافل بودم

منو ببخش بخاطر اشتباهاتی که کردم و رفتم به در خونه هر کسی جز در خونه تو

منو ببخش بخاطر حماقتهایی که کردم و همه حاجاتی که بجز تو از دیگران خواستم رواش کنن

منو ببخش بخاطر نفهمی هایی که کردم و تو هرچی کردی من بفهمم بازم نفهمیدم

منو ببخش بخاطر تموم بدی هایی که کردم و تو تموم گناهامو با مهربونی و بخشش جواب دادی

منو ببخش بخاطر سوء استفاده کردن هام از کرمت که باعث شد گستاخ تر بشم

منو ببخش بخاطر همه چی

ازت میخوام منو ببخشی

منو ببخش نه واسه اینکه لیاقتش رو دارم بخاطر بزرگیت

منو ببخش نه واسه اینکه گناهام کوچیکه بخاطر عظمتت

منو ببخش نه واسه اینکه بنده خوبی بودم بخاطر اینکه تو خدای خوبی هستی

منو ببخش

[+] نو

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/OnlyGodA/5.jpg

***************************************


او با همه فرق دارد


اوهیچ گاه مارا تنها نمی گذارد او اهل قهر نیست و همیشه معنای عشق را میفهمد.


بعضی وقتها با خودم فکر می کنم وقتی او هست پس عشق به دیگران چرا...؟!


من از او چیزی جز محبت و عشق ندیده ام،پس چرا...؟!


زندگی یعنی او،یعنی عشق به او،یعنی عاشقی با او،وقتی غرق در او شوی دنیا


دیگر برایت رنگی نخواهد داشت.


او مانند عشق ها دیگرت نیست و همیشه دستان مهربانش به تو گرمای زندگی


خواهد بخشید.


تو و او تنها تا ابد...!


پس یادمان باشد او با همه فرق دارد...


****************************************


میخواهم با تو باشم


امروز یک روز مثل روز های دیگر

امروز هم دوباره فصل بی تو بودن آغاز میشود


امروز هم دوباره دل بی قرار توست


تویی که عشق وجود و روشنی بخش دلهایی


امروز هم قرار است از تو بگویم


اما دیگر روی سخن باتو را ندارم


من شاید دگر لیاقت نگاهت را ندارم


شاید من دگر...


من از این که تو هستی کنارم شادمانم


من به خودم بابت وجود تو افتخار میکنم


تو تمام امید من در زمین هستی


تو همه چیز و همه کسی...


 نمیدانم این روز ها که میگذرد


به تو نزدیک تر میشوم یا دور تر


دلم میخواهد با تو باشم


وقتی با توام از همه دنیا رها میشوم


دوستدارم با تو بمانم "تا همیشه"


من عاشقتم،خدای خوبم


*******************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



شخصی از طفلی سوال کرد،که اگر گفتی خدا کجاست یک اشرفی به تو

خواهم داد.

آن طفل در جواب گفت:


اگر شما گفتی خدا کجا نیست


من دو اشرفی به شما میدهم!



http://blog.sepehreftekhari.com/wp-content/uploads/komak.jpg





شیطان برای پدر و مادرمان (آدم و حوا) سوگند خورد که خیر خواه آنان

هست ،دیدی با آنها چه کرد !!؟؟؟

حال که به گمراه کردن ما قسم خورده ، معلوم است چه خواهد کرد!!!


دلم کمی خدا می خواهد…

کمی سکوت…

کمی آخرت…

دلم دل بریدن می خواهد…

کمی اشک …

کمی بهت…

کمی آغوش آسمانی…

دلم یک کوچه می خواهد بی بن بست!! و یک خدا!!

تا کمی با هم قدم بزنیم ..

فقط همین!


داشتم نماز ظهر میخوندم داشتم میخوندم که صدای رسیدن یه اس به گوشیم رسید


صداشو شنیدم تموم شد پریدم سراغ گوشی


شب شد داشتم اس میفرستادم اذان دادند صداشو نشنیدم!!!


اینه ایمانم که وقت نیاز منتش رو به خدا دارم!!!! 



آرامش نه عاشق بودن است نه حرف های عاشقانه و قربان صدقه های چند ثانیه ای...

 

آرامش حضور خداست وقتی در اوج نبودن ها نابودت نمیکند..


.وقتی ناگفته هایت را بی آنکه بگویی میفهمد


وقتی نیاز نیست برای بودنش التماس کنی غرورت را تا مرز نابودی پیش ببری ،


وقتی مطمئن باشی با او هرگز تنها نخواهی بود آرامش یعنی همین ،


تو بی هیچ قید و شرطی خدا را داری ..


ﻣﻦ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﻡ،ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽﺳﺖﻣﻬﺮﺑﺎﻥ، ﺧﻮﺏ، ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﯽ ﺳﺨﻨﯽ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ،


ﺑﺎ ﺩﻝ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﻦ،ﺳﺎﺩﻩﺗﺮ ﺍﺯ ﺳﺨﻦ ﺳﺎﺩﻩ ﻣﻦ


ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﻓﻬﻤﺪﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ


ﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﺫﮐﺮ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ،ﺩﺭ ﻏﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺷﺎﺩﯼﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻏﻢ ﻣﯽﻧﮕﺮﻡ،


ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﻗﺺﮐﻨﺎﻥ ﻣﯽﺧﻨﺪﻡﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﯾﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ،


ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖﺍﻭ ﺧﺪﺍﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ


ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ....


زیباترین حس سجده  این است که  تو درگوش زمین  پچ پچ  می کنی؛


اما درآسمانها صدایت رامی شنوند....


تقدیری سراسر خیر؛ سلامت؛ خوشبختی توشه راهتان



به عزتت اى سید و مولاى من به راستى سوگند می خورم


که اگر مرا با زبان گویا (به دوزخ) گذارى


من در میان اهل آتش مانند دادخواهان ناله همى کنم


و بسى فریاد می زنم بسویت مانند شیون گریه کنندگان


و بنالم به آستانت مانند عزیز گم کردگان


و به صداى بلند تو را م‏ی خوانم


که اى یاور اهل ایمان


و اى منتهاى آرزوى عارفان


و اى فریادرس ‏فریاد خواهان


و اى دوست دلهاى راستگویان


و اى یکتا خداى عالمیان .....


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


صبح زود همین که از خانه بیرون زد گفت:


مسابقه می دیم! از الان تا شب


چشمش به دختری که از سر کوچه می آمد افتاد :


نگاهش را کج کردو به شیطان گفت:


فعلا یک – هیچ به نفع من !!



رسول الله فرموده اند

ترک نماز صبح : نور صورت

ظهر : برکت رزق

عصر : طاقت بدن

مغرب : فایده فرزند

عشاء : آرامش خواب

را از بین میبرد..


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

آیت الله مجتهدی تهرانی:

وضو میگیری، اما در همین حال اسراف میکنی

نماز میخوانی اما با برادرت قطع رابطه میکنی

روزه میگیری اما غیبت هم میکنی

صدقه میدهی اما منت میگذاری

بر پیامبر و آلش صلوات می فرستی اما بدخلقی می کنی

دست نگه دار!

ثوابهایت را در کیسهٔ سوراخ نریز!

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

آیت الله بهجت (ره) فرمود:

هر وقت نیمه شب بی


اختیار بیدار شدید، سریع نخوابید.

چون ملکی به اذن خدا شما رو بیدار کرده

تا با خدا هم صحبت بشی ...

اگه خیلی برات سخته بیدار شدن،

لااقل بلند شو بهشون سلام کن، بعد دوباره بخواب ... 



http://www.pic.tooptarinha.com/images/746b7h9t5wutsh5gv6q.jpg


خدایـــــــــــــــا


فانوست را کمی پایین تر بگیر



جاده ای که در آن قدم نهاده ام تاریک است،


انتهایش را نمی دانم چیست. میترسم انتهایش بن بست باشد


تو را به مهربانیت سوگند،


فانوست را کمی پایین تر بگیر تا روشنی بخش راه نامشخصم باشد.


نمی خواهم بی فانوس تو به جایی برسم که برگشتنم دشوار گردد و پشیمان شوم.


ای مهربانترینم ، من اکنون سخت به نور فانوست محتاجم ...‬


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


عمری گشتیم به دنبال دست خدا برای گرفتن …


غافل ار آنکه دست خدا ، دست همان بنده اش بود ؛


بنده ای که نیاز به دستگیری داشت !


http://images.persianblog.ir/437341_TsZyxK4c.jpg



سهراب سپهری چقدر زیبا گفته:

ﺧﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭﻱ ﻛﺎﺭ آﺩﻣﻬﺎ!ﭼﻪ ﺷﺎﺩﻳﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮﻫﻢ...


ﭼﻪ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﺳﻮﺍ...ﻳﻜﻲ ﺧﻨﺪﺩ ﺯ آﺑﺎﺩﻱ...


ﻳﻜﻲ ﮔﺮﻳﺪ ﺯ ﺑﺮﺑﺎﺩﻱ...ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﺷﺎﺩﻱ...


ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻛﻨﺪ ﻏﻮﻏﺎ...ﭼﻪ ﻛﺎﺫﺏ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﻕ..


.ﭼﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻛﺎﺫﺏ...ﭼﻪ ﻋﺎﺑﺪ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻓﺎﺳﻖ...


ﭼﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﺎﺑﺪ...ﭼﻪ ﺯﺷﺘﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﻧﮕﻴﻦ..


.ﭼﻪ ﺗﻠﺨی ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺷﻴﺮﻳﻦ...ﭼﻪ ﺑﺎﻻﻫﺎ ﺭﻭﺩ پایین...


ﭼﻪ ﺍﺳﻔﻠﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﻠﻴﺎ...


ﻋﺠﺐ ﺻﺒﺮﻱ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ!!!



https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTrbHDiE_8UCp00CMiBf2l6RbF3Chl32geqWcmjGcw0EbbD412UBA



با خودت پیمان ببند...


آن قدر قوی بشوی که هیچ چیز و هیچ چیز و هیچ چیز آرامش ذهنیت را به هم نریزد.



با خودت پیمان ببند


در هر گفتگویی کلامی از سلامتی ، شادی و ثروت به زبان بیاری.


با خودت پیمان ببند


همیشه توانایی های دوستانت را به آنها یادآور بشوی


و حس خوب و مفید بودن را توی دوستانت بوجود بیاوری


با خودت پیمان ببند


نیمه روشن هر چیزی را ببینی، آن وقت تاریکی کنار می رود


و رویاهایت تحقق پیدا می کند.

 
با خودت پیمان ببند


مشتاق موفقیت دیگران باشی، جوری که انگار موفقیت خودت است.

 
با خودت پیمان ببند


اشتباهات گذشته ات را فراموش کنی


و به سمت دستاوردهای بزرگتر در آینده حرکت کنی.

 
با خودت پیمان ببند


به تمام موجودات زنده با لبخند نگاه کنی.

 
با خودت پیمان ببند


آن قدر برای رشد و تعالی خودت زمان صرف کنی،


تا دیگر زمانی برای انتقاد کردن از دیگران را نداشته باشی.


با خودت پیمان ببند


برای ناراحتی هایت ((صبوری)) ، برای ترس هایت ((قوی بودن))


و در برابر خشم هایت(( متانت)) داشته باشی.


با خودت پیمان ببند


که عاشق باشی


آزاد باشی


خودت باشی...


http://www.askdin.com/gallery/images/3889/1_emza15.jpg


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

خداگو با خداجو فرق دارد


حقیقت با هیاهو فرق دارد


بسا مشرک که خود قرآن بدست است


نداند در حقیقت بت پرست است


** مهدی سهیلی **
 


یک استکان یاد خدا باید بنوشم


شیطان/ اندازه یک حبّه قند است/


گاهی می افتد توی فنجانِ دلِ ما/ حل می شود آرام آرام/


بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم/ و روحمان سر می کشد آن را/


آن چای شیرین را/ شیطان زهرآگین ِدیرین را/ آن وقت او


خون می شود در خانه تن/ می چرخد و می گردد و می ماند آنجا/


او می شود من...


" عرفان"


http://reewn.persiangig.com/image/sher%20hafez%20va%20ax%20sham.jpg




سرتاپایم را خلاصه کنند

می‌شوم مشتی خاک...

که ممکن بود!

خشتی باشد بر دیوار یک خانه

یا سنگی در دامن کوه

یا قدری سنگریزه در انتهای یک اقیانوس

ویا شاید خاکی از گلدان!

یا حتی غباری بر پنجره

 
اما مرا ازاین میان برگزیدندبرای :

نهایت شرافت..

برای انسان بودن وانسانیت...

 
 
وپروردگارم که بزرگوارانه اجازه‌ام داد به

نفس کشیدن...

دیدن...

شنیدن...

فهمیدن...


 
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه‌ام داد به:

انتخاب وتغییر...

به شوریدن...

به عشق...

 

وای برمن که اگر قدر ندانم...



http://s5.picofile.com/file/8123686434/AKSGIF_IR_qorangif_%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1_%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DA%A9_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86la_ilaha_illallah_animation.gif


به ابوسعید ابوالخیر، گفتند :


فلانی  قادر است پرواز کند،


 گفت : این که مهم نیست، مگس هم میپرد.


گفتند :فلانی را چه میگویی؟  روی آب راه میرود!


گفت: اهمیتی ندارد، تکه ای چوب نیز همین کار را میکند.


گفتتند : پس از نظر تو شاهکار چیست؟ 👈👈👈گفت:


این که در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی،


دروغ نگویی، کلک نزنی و سوءاستفاده نکنی، و کسی را از خود ناراحت نکنی.

این شاهکار است.!!!



http://www.jazzaab.ir/upload/2/0.300632001319729557_jazzaab_ir.jpg




پروردگارا من ان


پروردگارا من انسانم ، بدان گونه که تو آفریدی !


نمیتوانم مثل فرشتگان آسمانی پاک بمانم...گاهی فریب میخورم ،


گاه فریب میدهم ، گاه شکرگذارم ، گاه ناشکر...


وهمیشه و همیشه پشیمان وبه آغوش توبازمیگردم ، پس رهایم نکن من تنهایم.....





http://s5.picofile.com/file/8123681284/AKSGIF_IR_qorangif_%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1_%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DA%A9_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86alhamdulillah_tumblr_animation122.gif


عبادت آزادگان


ان قوما عبدوا الله رغبه فتلک عباده التجار،


و ان قوما عبدوا الله رهبه فتلک عباده العبید،


و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عباده الاحرار.(1)


همانا گروهی خدای را به انگیزه پاداش می‌پرستند،


این عبادت تجارت پیشگان است، و گروهی او را از ترس می‌پرستند،


این عبادت عبادت برده صفتان است،


و گروهی او را برای آنکه او را سپاسگزاری کرده باشند می‌پرستند،


این عبادت آزادگان است.


لو لم یتوعد الله علی معصیته لکان یجب ان لا یعصی شکرا لنعمه.(2)


فرضا خداوند کیفری برای نافرمانی معین نکرده بود،


سپاسگزاری ایجاب می‌کرد که فرمانش تمرد نشود.


اهل دنیا مردن بدن خویش را بزرگ می‌شمارند


اما آن‌ها برای مردن دل خودشان اهمیت قائل هستند و آن را بزرگ‌تر می‌شمارند


از کلمات آن حضرت است:


الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک.(3)


من تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به خاطر طمع در بهشت پرستش نکرده‌ام،


من تو را بدان جهت پرستش کردم که شایسته پرستش یافتم


http://www.8pic.ir/images/57roqqhrj6k1e0ja621w.jpg




در تفسیر «روح البیان» حکایتی نقل شده است. از این قرار که:


یکی از فاسقان و روسیاهان عالم دست به دعا بلند کرد


و به خداوند توجّه نمود، ولی خداوند با نظر لطف و رحمت به او نگاه نکرد.



بار دیگر او دست به دعا به طرف خدای متعال دراز کرد،


خداوند باز از او روی گرداند،


بار سوم دست نیاز به سوی بی نیاز مطلق دراز کرد و تضّرع و ناله نمود.



خداوند به ملائکه اش فرمود: فرشتگانم! دعای بنده ام را به اجابت رساندم


که پروردگاری جز من ندارد.او را عفو نمودم و حوائجش را برآوردم؛ 


زیرا که من از تضرّع و گریه ی بندگانم شرم دارم.


http://d.yimg.com/gg/u/7bbfdf324ec1d751a2a1fa53567a411c7e668f09.jpeg



چهار راه رسیدن به آرامش :

1. نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

2. نـگاه کردن به عقب و تشـکر از خدا

3. نـگاه کردن به جلو و اعـتماد به خدا

4. نگاه کردن به اطراف وخدمت به خدا

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


خدا هم باشی انسانهایی هستند که از دست تو ناراضی باشند...!

به دنبال رضایت چه کسی میگردی...

وقتی این روزها آدم ها هم از دست خودشان کلافه اند...!

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

چه خوب می شد توی یکی از این روزها ،

خدا میومد بغلم میکرد و بهم می گفت :

این چند وقت رو داشتم باهات شوخی میکردم ...!

میخواستم ببینم ، جنبه اش رو داری یا نه ...!



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


ای عشق من" زیباترین معشوق من

آندم که با یاد توام "عاشق ترین عاشق منم

در وصف تو عاجز منم" آندم که تو یاد منی

ای عشق من" هستی من "معشوقه ی زیبای من

هر دم که من یاد توام " با یاد تو من صاحب عشق توام

ای نازنین "خدای یکتای زمین "ای مهربان "ای بهترین

در دل بمان "همچون خدای بی کسان




مردم شهر به گوشید...؟

امشب همه ی میکده را سیر بنوشید.

با مردم این کوچه و آن کوچه بجوشید.

دیوانه و عاقل همگی جامه بپوشید.

در شادی این کودک و آن پیر زمینگیر و فلان بسته به زنجیر وزن و مرد بکوشید.

امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت...

نخور جان برادر به خدا حسرت دیروز عذاب است.

مردم شهر به هوشید...؟

هر چه دارید و ندارید بپوشید وبرقصید و بخندید


که امشب سر هر کوچه


خدا هست.

روی دیوار دل خود بنویسید


خدا هست.

نه یک بار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید خدا هست...خدا هست.

سر آن سفره خالی که پر از اشک یتیم است...


خدا هست.

پشت دیوار گلی پیرزنی گفت


:خدا هست.

آن جوان با همه خستگی و در به دریها سر تعظیم فرو برد و چنین گفت


:خدا هست.

کودکی رفت کنار تخته...

گوشه تیره این تخته نوشت:در دل کوچک من درد زیاد است ولی


یاد خدا هست.

مادری گفت:دلم میلرزد!


کودکانم چه بپوشند؟!

چه بگویم که بدانند نداری درد است!


پدر از شرم سرش پایین بود....


زیر لب زمزمه میکرد:


خدا هست.




https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSg58AyOedAMafkolGN01zipJ3Vc2koqA3QxK_nyINy_uqhysOc


ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ :


ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻔﺘﺎﺩ ٬ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﺳﺎﻝ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﺗﻤﺎﻡ

ﺩﻧﯿﺎ !!!

ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻧﯿﺎ !!!

ﭼﻘﺪﺭ ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ﻭ ﻏﻮﺍﺻﯽ ﺩﺭ ﻋﻤﻖ

ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ !!!

ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ﻭ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﮐﺮﻩ ﻣﺎﻩ

ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻢ !!

ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﭼﻨﺪ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﻣﻌﺒﺪ ﻭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺰﺭﮒ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ

ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ !!!

ﻭ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﻔﺎﻋﯽ ﺑﻠﻨﺪ

ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ !!

ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ٬

ﺑﻠﻨﺪﻧﺪ٫

ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺍﻧﺪ٫

ﺍﻣﺎ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ :


ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ٬ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺤﺸﻮﺭ ﺷﻮﻡ !!!


ﭼﻘﺪﺭ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻬﺮ ﺑﻮﺭﺯﻡ ٫


ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺷﻢ !!!ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ !!!


ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻡ ﻫﻤﻪٔ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ !!!


ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ : ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ٫ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ


ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ٫ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﻫﺮ ﺟﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ٫ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻬﺸﺖ


ﺍﺳﺖ !!!!

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTWa8CURyJJoPjLRhCeTU3dUV19t2x8EVcWsV1TBssd8_WY5YZzOQ


داستانک


حکایات خواندنی از لطف خداوند مهربان



در زمان حضرت موسی آن حضرت وقتی از کسی ناامید می شد


از خدا تقاضای مرگ او را می کرد


  وچون پیامبران مستجاب الدعوه هستند خداوند می پذیرفت


تا اینکه نفرین موسی شدت یافت


خداوند به موسی فرمان داد که چند روزی کوزه بسازد


وحضرت موسی شروع کرد به ساختن کوزه کار که به پایان رسید


موسی ع پایان کار را اعلام کرد


خداوند به موسی فرمان شکستن تک تک کوزه ها را داد 


موسی ع گفت بارلها؛


من برای این کوزه ها زحمتکشیدم این چه فرمانیست که آنها را بشکنم؟!


 فرمود ای موسی تو چند کوزه بی جان ساخته ای


برای شکستنش ناراحت می شوی


چطور توقع داری تو هر وقت بخواهی من جان بندگانم رابگیرم؟


ای موسی ممکن است بنده من تا چهل سال از حیوان هم پایینتر رفته باشد


ولی با یک پشیمانی واقعی از فرشته ها هم بالاتر میرود


یا در صلب بنده خطاکار من بنده  بزرگواری باشد


حضرت موسی از خداوند طلب استغفار کرد و از کردار خود سخت پشیمان شد


https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSnYofzRz2D3sSAevaUCzxKhttdMRKjI0oo37FYQD99HpncZYgV


داستانک


نقل است شبهای زیادی


ﺷﺎﮔﺮﺩﯼ ﺩﺭﺣﺎﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭﺗﻀرع ﺑﻮﺩ!


ﺩﺭﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﺪﺗﯽ ﮔﺬﺷﺖ تا اﺳﺘﺎﺩﺧﻮﺩﺭﺍ،ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮﺵ ﺩﯾﺪ،


ﮐﻪ ﺑﺎﺗﻌﺠﺐ اﻭﺭﺍ،ﻧﻈﺎﺭﻩ میکند!


ﺍﺳﺘﺎﺩﭘﺮﺳﯿﺪ:اﯾﻦ ﻫﻤﻪ عبادت و ﺍﺑﺮﺍﺯﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭﮔﺮﯾﻪ برای چیست؟


ﺷﺎﮔﺮﺩﮔﻔﺖ:ﺑﺮﺍﯼ ﻃﻠﺐ ﺑﺨﺸﺶ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍﺯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ،


ﺍﺳﺘﺎﺩﮔﻔﺖ:


به این سوال جواب بده!


ﺍﮔﺮﻣﺮﻏﯽ ﺭﺍ،ﭘﺮﻭرﺵ ﺩﻫﯽ،ﻫﺪﻑ ﺗﻮﺍﺯﭘﺮﻭﺭﺵِ ﺁﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟


ﺷﺎﮔﺮﺩﮔﻔﺖ:


ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﺍﺯﮔﻮﺷﺖ ﻭﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﺁﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪﺷﻮﻡ،


ﺍﺳﺘﺎﺩﮔﻔﺖ:


اﮔﺮﺁﻥ ﻣﺮﻍ،ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﻭﺯﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ،ﺁﯾﺎ ﺍﺯﺗﺼﻤﯿﻢ ﺧﻮﺩ،ﻣﻨﺼﺮﻑ


میشوی؟



ﺷﺎﮔﺮﺩﮔﻔﺖ:


ﺧﻮﺏ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻧﻪ!نمیتوانم,ﻫﺪﻑ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯﭘﺮﻭﺭﺵ ﺁﻥ ﻣﺮﻍ، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ،ﺗﺼﻮﺭﮐﻨﻢ!


ﺍﺳﺘﺎﺩﮔﻔﺖ:


ﺍﮔﺮﺍﯾﻦ ﻣﺮﻍ,ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﺨﻢ ﻃﻼ ﺩﻫﺪﭼﻪ ! ﺁﯾﺎ ﺍﻭرا بازخواهیﮐﺸﺖ،ﺗﺎﺍﺯﺁﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪﮔﺮﺩﯼ؟


ﺷﺎﮔﺮﺩﮔﻔﺖ:


ﻧﻪ ﻫﺮﮔﺰﺍﺳﺘﺎﺩ، ﻣﻄﻤﺌﻨﺎﺁﻥ ﺗﺨﻤﻬﺎ،ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﻬﻤﺘﺮ ﻭﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺗﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪﺑﻮﺩ!


ﺍﺳﺘﺎﺩﮔﻔﺖ:


ﭘﺲ ﺗﻮﻧﯿﺰ،ﺑﺮﺍﯼﺧﺪﺍﻭﻧﺪ،ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺎﺵ!...ﺗﻼﺵ ﮐﻦ،


ﺗﺎ ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ﺗﺮﺍﺯﺟﺴﻢ,ﮔﻮﺷﺖ,ﭘﻮﺳﺖ ﻭ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﺖ ﮔﺮﺩﯼ،


ﺗﻼﺵ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ،ﻫﺴﺘﯽ ﻭﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ،


ﻣﻔﯿﺪﻭ ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ﺷﻮﯼﺗﺎدرﻣﻘﺎﻡ ﺗﻮﺟﻪ،ﻟﻄﻒ ﻭﺭﺣﻤﺖِ ﺍﻭ قرارگیری…


ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ...


ﺍﺯﺗﻮﮔﺮﯾﻪ ﻭﺯﺍﺭﯼﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﺪ! اﻭ، ﺍﺯ ﺗﻮتفکر،


ﺣﺮﮐﺖ،ﺭﺷﺪ ،ﺗﻌﺎﻟﯽ، ﻭﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ﺷﺪﻥ ﺭﺍﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪﻭ ﻣﯽﭘﺬﯾﺮﺩ،


ﻧﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻭﺯﺍﺭﯼ و عبادت کورکورانه!


https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSQXaw9YtoRJ7fXdL8tLnhErUvLll94cf0IqLz7__iI2GiJuD4H



ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ!!!

ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ،

 ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ!

 ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩ!!!

ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ,

ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﻱ ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻱ!

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﯽ,

ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ,

ﺗﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﮐﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨﺪ!

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ!!!

ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﻕ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺪ!

ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ!!!

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽﻣﺎﻧﻨﺪ,

ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ!

ﮔﺎﻫﯽ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ...

ﺑﺎ ﻧﻔﺲﻫﺎﯾﺶ...

ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﺶ...

ﺑﺎ ﮐﻼﻣﺶ...

ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩﺵ...

ﺑﺎ ﺑﻮﺩﻧﺶ...

ﺑﻬﺸﺘﯽ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﺍﯾﺖ...

ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭ...

ﺑﻬﺸﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﯽ...!



https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSPCx8MrqrqSL7GFyiASfqkBypJ9d2lbyKjbYlnpsADpZPYYPUh



یادمان باشد که:


"حق الناس "


همیشه پول نیست!

گاهی "دل" است...


دلی که باید به دست می آوردیم و نیاوردیم!


دلی که باید می دادیم و ندادیم!


دلی را که شکستیم و رها کردیم!


دلهای غمگینی که بی تفاوت از کنارشان گذشتیم!


خدا از هرچه بگذرد از حق الناس نمی گذرد

     بیایید حواسمان باشد که:


ﺑﺎ ﺍﯾﻦ "ﺯباﻥ "ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ


و ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ


ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ


 و با ﻫﻤﯿﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ


ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺖ


و ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ


ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ


و ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ


ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺯباﻥ ﻣﯿﺸود جدایی انداخت


و با همین زبان میشود آتش زد


و با همین زبان میشود آتش را خاموش کرد

حواسمان به دلهایمان باشد:
                         


   "آلوده اش نکنیم"

              بیاید ارزش این را بدانیم که:
        

      نبودنها،دوربودنها و ندیدنها
 

   هرگزبهانه ای نمیشود برای از یاد بردن دوستان

دوست من؛


نمیدانم درزندگیت "بهترین" چگونه معنا میشود؟
   

        "من همان بهترین را برایت آرزو دارم..."


https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTiW2EHpXXau49mxW34L2T2xhaL8pKSFEANfKrY0JZjFB4CkN0ung


سیمین بهبهانی:


ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻣﻨﻮﻁ ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎ


ﻧﮑﻦ .. ﺭﻭﯼ ﭘﺎﻫﺎﯼ


ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺗﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﯿﺎﺑﯽ ﻭ


ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ


ﺑﻬﺘﺮین ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺧﻄﺎﺏ ﻧﮑﻦ ...


ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ،


ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺷﻮﻧﺪ ﺧﯿﺎﻻﺗﯽ


ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ .. ﻫﻮﺍ ﺑﺮﺷﺎﻥ


ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﻬﺖ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ...


ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﻨﯽ ﺟﺎﯾﯽ


ﺑﺮﺍﯼ


ﮐﺸﻒ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﯼ .. ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻪ


ﻣﻬﻢ ﺗﻠﻘﯽ ﺷﻮﻧﺪ


ﺗﻐﯿﯿﺮﺕ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ . ﺁن ﻮﻗﺖ ﺗﻮ ﻣﯿﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﯾﮏ ﺩﻭﮔﺎنگی ﺷﺨﺼﯿﺖ.


ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ


ﮐﺴﯽ ﺑﻬﺘﺮین ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ


ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ..


 ﻣﺒﺎﺩﺍ


ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺎﺯﯼ ﺁﻟﺖ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺷﻮﯼ


ﻣﮕﺬﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺗﺄﯾﯿﺪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ


ﺑﺎﺷﺪ ..


ﺑﺎ ﺩﻫﻦ ﮐﺠﯽ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﺍﺕ،،ﺣﻔﻆ ﻇﺎﻫﺮ


ﮐﻦ ..


ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﻬﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﭘﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ


ﭘﻨﺎﻩ ﻧﺒﺮ


ﻫﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ، ﺭﻧﺠﯽ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺳﺖ .


ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ


ﺗﺮﺱ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ


ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ...


ﺩﺳﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺩﺭﺍﺯ ﻧﮑﻦ


ﺗﺎ ﻣﻨﺖ ﻫﯿﭻ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﯽ


ﮐﺴﯽ ﺍﺕ ﻧﺒﺎﺷﺪ


ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩ


ﻣﺎﺩﺍﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩﻩ


ﺑﺎﺷﯽ ...


https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcS4PuyXQAS6kADyh_vUmTTiURYhrUdO3z7ayvhZ4BkR_nfL6_NiGw



ﺁﺩﻡ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ


ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ، ﭘﺎﯾﺒﻨﺪ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ، ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ


ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ، ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ


ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻭ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﻗﺎﺋﻞ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ


ﻓﺮﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺭﯾﺪ


ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭ ﻋﻘﻞ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺭﻧﺪ


ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ، ﻫﯿﭻ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ


ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺰ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ


ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ....


ﺁﺩﻡ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺘﻢ


ﺍﻣﺎ


ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺍﻧﺪ، ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ


ﺍﺯﻫﺮ ﺩﯾﻦ ﻭ ﺁﺋﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ


ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺋﯿﻦ ﻣﺬﻫﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﺍﻩ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ، ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ


ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻫﻢ ﮐﯿﺸﺎﻧﺸﺎﻥ، ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﮐﺎﻓﺮ ﻣﯽ ﺍﻧﮕﺎﺭﻧﺪ


ﻓﺮﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﺮﺳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺭﯾﺪ !


ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ، ﮐﺎﻓﺮ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ


ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺰ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ


ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﻮﺑﻪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ ...


ﺁﺩﻡ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺘﻢ

ﺍﻣﺎ

ﺧﺪﺍ، ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.



https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSwaNJKB3dwSb9dVk_M7e4woFKj3Qb64MjTpLZWYlHJ62QZoSMB



تو در جان منی



خدایا از من دور نیستی که به دور دست ها بنگرم؛


از دیده ام نرفته ای که دیدنت را آرزو کنم؛


پنهان نبوده ای که برای پیدا کردنت از پای در آیم؛


با همه نا پیدایی در همه جا پیدایی،


الهی خود را فراموش کرده ام که به یاد تو باشم،


از دیگران گسسته ام که به تو بپیوندم،


تو را در آیئنه چشمانم می بینم در پرده پندارم


در جای جای وجودم در محراب سینه ام در کعبه ام،


الهی تو درجویبار رگهایم جریان داری در همه نفسهایم جاری هستی،


در شگفتیهای وجودم بودنت را به تماشا گذاشته ای


هر نگاهم تو را آیئنه داری می کند


و هر طپش دلم تو را فریاد می زند خدایادر کعبه چرا؟


تو در دیده منی سر گشتگی در بادیه ها چرا؟


تو در دل منی در بی سوئی ها و بی کرانگی ها چرا؟


تو در جان منی…




https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQ7AG-IwuW2Q-rIxUMCQrhn3d4Q51WRrYCe6nnS-ZoIT1rAaulL





داستانک


پسر کوچکی برای مادر بزرگش می پرسد


که چگونه همه چیز ایراد دارد و هیچ چیز عالی بنظر نمیرسد.مدرسه ،


خانواده،دوستان و ... مادربزرگ که مشغول پختن کیک است از پسر کوچولو میپرسد:

کیک دوست داری؟ وپاسخ پسر مثبت است!

-روغن چطور؟

-نه!

-دوتا تخم مرغ؟

-نه مامان جون!

آردچی؟

جوش شیرین چطور؟

نه مادربزرگ حالم از همشون بهم میخوره!


-بله همه این چیزها به تنهایی بد به نظر میرسه


اما وقتی باهم مخلوط بشن یه کیک خوشمزه میشه!


خدا هم میدونه که وقتی همه سختی هارو به درستی کنار هم قرار بده


از نوع صبر انسانها و نوع نگرش و مواجهه انسانها با مشکلات نتیجه زیبا و جالبی بدست میاد...


https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRHRboxWjn8FwI9COTyLdtVTAaqTsCtur7wXdByz3tYno32URpD

مهربان پروردگارم ..........



ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﻣــــﺮﺍ ﺍﻳــﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺭﺿﺎ ﻣﻲ ﻛﻨـﯽ ﻳﺎ ﻧﻪ ؟!

ﺑﮕــﻮ ﻗﻠﺐ ﻣــﺮﺍ ﺁﻏـــﻮﺵ ﺩﺭﻳﺎ ﻣﻲ ﻛﻨﯽ ﻳﺎ ﻧﻪ

ﺑﺒﻴﻦ! ﻣــﻦ ﻳـــﻮﺳﻔﻢ ﺍﻣّﺎ، ﻛﻤﯽ ﺗﺎ ﻗﺴﻤﺘﯽ ﻧﺎﭘﺎﮎ

ﻣــــﺮﺍ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺁﻏﻮﺵ ﺯﻟﻴـــﺨﺎ ﻣﻲ ﻛﻨــــﯽ ﻳﺎ ﻧﻪ ؟!

ﻣﺮﺍ ﺍﯼ ﺍﻭّﻟﻴﻦ ﻭ ﺁﺧﺮﻳــــــــﻦ ﺯﻧﺠﻴــــــﺮ ﺷﻮﺭﻳـــﺪﻥ

ﺭﻫﺎ ﺍﺯ ﻃﻌﻨﻪ ﻫﺎ، ﺯﺧﻢ ﺯﺑﺎﻥ ﻫﺎ ﻣﯽ ﻛﻨﯽ ﻳﺎ ﻧﻪ ؟!

ﺭﻫﺎ ﻛﻦ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ، ﺑﻴﺎ ﺍﻳﻦ ﺟﺎ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻛﻦ

ﺑﺒﻴﻨﻢ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﻳﮏ ﻣﺮﺩ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲ ﻛﻨــﯽ ﻳﺎ ﻧﻪ ؟!

ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺣﺎﺟﺘــــﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻄﻤﺌـــــﻦ ﺑﺎﺷﻢ

ﺗﻮ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﻲ ﻛﻨﯽ ﻳﺎ ﻧﻪ ؟!

ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻧﻨﮓ ﺁﺩﻡ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺑﻴﻬــــــــﻮﺩﻩ ﻓــــﺮﺳﻮﺩﻥ

ﺍﻣﻴـــــﺪ ﺁﺧــــﺮﻳﻦ ﻣﻦ! ﻣﺒـــﺮّﺍ ﻣﯽ ﻛﻨﯽ ﻳﺎ ﻧﻪ ؟!

ﺑﺮﺍﻱ ﺁﺧــﺮﻳــﻦ ﭘﺮﺳﺶ، ﻭ ﺣﺘّﯽ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺗﻬﺪﻳﺪ

ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﻮ ـ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ـ ﺑﺮﭘﺎ ﻣﻲ ﻛﻨـﯽ ﻳﺎ ﻧﻪ ؟!




مهربان پروردگارم ..........










عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است


زنی فقیر که به خداوند اعتقاد داشت و شوهرش به بیماری فلج دچار شده بود،


اطمینان داشت که خداوند مقدار پولی را که او


برای تهیه غذا و هدایای روز عید لازم دارد فراهم خواهد کرد.


وی به فروشگاهی وارد شد


و از فروشنده غذای کافی برای روز عید فرزندانش خواست.


وقتی فروشنده از او پرسید چقدر پول دارد، زن پاسخ داد: "


شوهرم چندین ماه است که مریض شده است.


در حقیقت هیچ پولی ندارم که بدهم، فقط می توانم برایتان دعا کنم."


فروشنده که مردی بی اعتقاد بود به طعنه گفت: " دعایت را روی کاغذ بنویس،


به اندازه ی وزن آن میتوانی غذا ببری."


زن بی درنگ کاغذی از کیفش در آورد و گفت:"


این دعای کوچک من است


که دیشب در حالی که به شوهر بیمار خود می نگریستم نوشتم."


روی کاغذ نوشته بود: خداوندا!تو پناه من هستی!


تو هر آنچه را برای عید فردا لازم است فراهم خواهی کرد،


حتی بیش از آنچه من نیاز دارم،


به طوری که آن روز عید با سایر فرزندان تهی دستم سهیم خواهم شد.


مرد دعا را خواند و خندید، کاغذ را روی ترازو گذاشت و گفت:


خب حالا ببینم، این کاغذ به اندازه ی چقدر غذاست؟


او با تعجب دید که وقتی یک پاکت آرد را روی کفه ترازو گذاشت هیچ اتفاقی نیفتاد،


چیزهای دیگری روی ترازو گذاشت هیچ اتفاقی نیفتاد،


چیزهای دیگری روی ترازو گذاشت اما عقربه های آن اصلا تکان نخورد.


سرانجام به زن گفت:" نمیدانم امروز چه شده است


که این ترازو کار نمی کند، اما من زیر قولم نمی زنم، هر چه لازم داری بردار،


چرا که به نظرم می رسد کاغذ تو از همه اجناس این فروشگاه سنگین تر است."


زن فقط چیزهایی را که برای عید نیاز داشت،


برداشت و با چشمانی اشک آلود از فروشنده تشکر کرد


و به راه افتاد و در دل خدایی را که همه نیازهای پیروانش را برآورده می سازد،


ستایش کرد.





دو تا بچه بودن توی شکم مادر.


اولی میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟


دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم


اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم.


طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه.


اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده.


دومی: شاید مادرمونم ببینیم


اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش


دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه.


اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره.


دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و


اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی...


مثل دنیای امروز ما و خدایی که همین نزدیکیست...




خدایا بیا پشت آن پنجره که وا میشود رو به سوی دلم !

بیا پرده ها را کناری بزن که نورت بتابد به روی دلم !


خدایا کمک کن که پروانه ی شعر من جان بگیرد

کمی هم به فکر دلم باش ، مبادا بمیرد


خدایا دلم را که هر شب نفس می کشد در هوایت
اگرچه شکسته ، شبی می فرستم برایت




به نابودی کشوندیم تا بدونم

همه بود و نبود من تو بودی


بدونم هر چی باشم بی تو هیچم

بدونم فرصت بودن تو بودی

همه دنیا بخواد و تو بگی نه
نخواد و تو بگی آره... تمومه


همین که اول و آخر تو هستی
به محتاج تو محتاجی حرومه

تو همیشه هستی اما، این منم که از تو دورم

من که بی خورشید چشمات، مثل ماهِ سوت و کورم

نمیخوام وقتی تو هستی آدم آدمکا شم

چرا عادتم تو باشی؟ میخوام عاشق ِ تو باشم

تازه فهمیدم به جز تو حرفِ هیچکی خوندنی نیست

آدما میان و میرن هیچکی جز تو موندنی نیست

منو از خودم رها کن تا دوباره جون بگیرم

خستم از این عقل خسته

من میخوام جنون بگیرم


همه دنیا بخواد و تو بگی نه

نخواد و تو بگی آره... تمومه


همین که اول و آخر تو هستی

به محتاج تو محتاجی حرومه ...




تو را دارم چه غم دارم


گر عبد گنه کارم تو را دارم چه غم دارم

اگر مرغ گرفتارم تو را دارم چه غم دارم


اگر آلوده و پستم و گر خالی بود دستم

و گر سنگین بود بارم تو را دارم چه غم دارم


اگر آتش برافروزی تن و جان مرا سوزی

چه باک از شعلۀ نارم تو را دارم چه غم دارم


هم از لطفت بود هستم هم از جام تو سرمشتم

هم از شوق تو سرشارم تو را دارم چه غم دارم


چه در صحرا چه در دریا چه در پایین چه در بالا

به هر جانب که رو آرم تو را دارم چه غم دارم


کیم من عبد شرمنده سیه روی و سرافکنده

که با این جرم بسیارم تو را دارم چه غم دارم


تهی از برگ و از بارم میان لاله ها خارم

نباشد کس خریدارم تو را دارم چه غم دارم


قرار من شکیب من طبیب من حبیب من

دوایم ده که بیمارم تو را دارم چه غم دارم


تو ستّار العیوب استی تو غفّار الذّنوب استی

الا ستّار و غفّارم تو را دارم چه غم دارم


سیه رویم سیه بختم بدین پروندۀ سختم

بدین اشکی که میبارم تو را دارم چه غم دارم


نه آبی در صبو دارم نه نائی در گلو دارم

نه بر رو آبرو دارم تو را دارم چه غم دارم


منم (میثم) که پیوسته به احسان تو دل بسته

بغیر از تو که را دارم تو را دارم چه غم دارم









به نسیمی که بر صورتت میخورد فکر کن


و به برگ هایی که با لمس آن ,از شادمانی میرقصند.


به آبی فکر کن که در اثر وزش نسیم می لرزد و و آرام و قرار ندارد


و به انسان هایی که بی خیال از کنار آن می گذرند ,


گویی که وجودش را حس نمیکنند و به تمام درختان روی زمین فکر کن


که نسیم را چون نوازش مادری دوست میدارند.....

و به اندازه ی تمام قطرات آب اقیانوس ها به خودت بنگر

بنگر تا خودت را بیابی... خدایت را در خود ببینی

و آنگاه که او را یافتی , بشناسی و بخوانی... 


اگر رو سیاهم اگر رو سفیدم

تو هستی پناهم تو هستی امیدم


همه از گنه شرمسارند اما

من از کثرت تو به خجلت کشیدم


تو آغوش خود را برویم گشودی

ولی من به دنبال شیطان دویدم


تو از من به جز جرم و عصیان ندیدی

من از تو به جز عفو و رحمت ندیدیم


تو نزدیک بودی و من دور از تو

تو پیوند کردی من از تو بریدم


نه رنگی به رویم نه عطری به بویم

همه گرد گل بودم خار چیدم


تو بیدار و من خفته در خواب غفلت

تو هشدار دادی و من آرمیدم


تو از مهر ناز مرا می کشیدی

من از جهل قهر تو را می خریدم


بیا بر گناهم بکش خط غفران

کرم کن که بر آخر خط رسیدم


تو بر عیب ها پرده پوشی دریغا

که من پرده خویشتن را دریدم


الهی الهی به "میثم" نگاهی

به روی سیاهم به روی سفیدم





(مناجات)


تو بینای منی من از تو کورم
تو نزدیک منی من از تو دورم


خطا دیدی عطا کردی هماره
که لطف و رحمتت کرده جسورم


دریغ از نورهای رفته از دست
امان از خانه ی تاریک گورم


تو گفتی من کریمم، من غفورم
تمام هست و بودم رحمت توست


چو در بازار حشر افتد عبورم
مبادا جرم های بی شمارم


به سر ریزند همچون مار و مورم
تو دستم را بگیر از لطف و رحمت


که سر گردان میان نار و نورم
ببخشی یا نبخشی شرمسارم


بخوانی یا نخوانی در حضورم
تویی دارو و تویی درمان دردم


تویی جنّت تویی حورو قُصورم
گرفتم پای تا سر چشم گردم


تو می دانی که بی نور تو کورم
منم "میثم" که با غم های عالم


تویی شادی، تویی وجد و سرورم



کسی را دارم


که آنقدر برایم کسی هست که نگاهم به دنبال کسی نیست


و این را هزاران بار فریاد می زنم که دیگر کسی به چشمانم نمی آید


و هیچ نگاهی دلم را نمی لرزاند...


تنها یک نفر است که مانند گنجینه ای گرانبها در دلم جای گرفته...


انسان که سهل است ...


وجودش را به دنیا هم نمیدم..سلامتی خدا



اینم هنرمندی خداست




یک روز علامه جعفری سوار تاکسی شده بودند ،


در مسیر راه نفس عمیقی میکشه و از ته دل میگه : ای خدای من !


راننده تاکسی با اعتراض میگه


یه جوری میگی ای خدای من که انگار فقط خدای شماست !!!


ایشان در جواب فورا دو بیت از سعدی می خواند :


چنان لطف او شامل هر تن است
که هر بنده گوید خدای من است


چنان کار هرکس به هم ساخته
که گویا به غیری نپرداخته 








اصلاح تایپی در متن عکس :اطلاح=اصلاح



*****************************************

دختری با پدرش میخواستند از یک پل چوبی رد شوند. پدر رو به دخترش گفت:


دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم. دختر رو به پدر کرد و گفت:


من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر. پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟


مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم. دخترک گفت:


فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم،


اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد!!


این دقیقا مانند داستان رابطه ما با خداوند است


؛ هر گاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم،


اما اگر از او بخواهیم دستمان را بگیرد، هرگز دستمان را رها نخواهد کرد!!!


و این یعنی عشق... "دعا کنیم فقط خدا دستمونو بگیره"



عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


راهی به خدا دارد  خلوتـگه  تنـهایی

آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیی


هر جا که سری بردم در پــرده تو را دیدم
تو پرده نشینی و من هـرزه ی هر جایی


بیدار تو تا بـــــودم رویای تو می دیدم
بیدار کن از خوابم ای شاهد رویایی


از چشم تو می خیزد هنگامه ی سر مستی
وز زلف تو می زایـد انگیزه ی شیدایی


هر نقش نگارینــت چــون منظره ی خورشید
مجموعه ی لطف است و منظومه ی زیبایی


چشمی که تماشاگر در حسن تو باشد نیست
در عشق نمی گنجد این حسن تماشـایی
 

شهریار




وقتی “‘خـــــــــــــــــــــدا ”  بخواد

بزرگــــــــــی آدمـــــــــی رو اندازه بگیره !

مـتـــر رو به جای قـــــــدش ، دور “قلبـــــــــش”   میگــــــــــیره …




شش آئین زندگی:


قبل از دعا، ایمان داشته باش .


قبل ازصحبت کردن، گوش کن .


قبل از خرج کردن، بدست آور.


قبل از نوشتن، فکر کن.


قبل ازتسلیم شدن، تلاش کن .

و قبل از مُردن، زندگی کن... و قبل از مُردن، زندگی کن...


http://up99.com/upfiles/gif_files/2it31509.gif


قلبت را آرام کن..

یک وقتهایی بنشین و خلوت کن با تمام سکوت هایت…

نگاه کن به اطرافت…

به خوشبختى هایت…

به کسانی که میدانی دوستت دارند…

به وجود آدم هایی که برایت اهمیت دارند…

و به خدایی که تنهایت نخواهد گذاشت…

گاهی یک جای دنج انتخاب کن…

گاهی یک جای شلوغ…

آرامش را در هر دو پیدا کن…

هم درکنار شلوغی آدم ها…

هم درکنار پنجره ای چوبی و تنها…

دلمشغولی ها را گاهی ساده تر حس کن…

باران را بی چتر بشناس…

خوشحالی را فریاد بزن…

و بدان که تو" بهترینى"



گر با سحر خو کنی بانگ خدا را بشنوی


دل را اگر گیسو کنی ، هرشب ندا را بشنوی


در آن سکوت جانفزار از عرش می آید صدا


گوش دگر باید ترا تا آن صدا را بشنوی


مهدی سهیلی



http://up99.com/upfiles/gif_files/8kn31731.gif


هرگز دلم از یاد تو غافل نشود

گر جان بشود مهر تو از دل نشود


افتاده ز روی تو در آیینهٔ دل

عکسی که به هیچ وجه زایل نشود


یا رب نظری بر من سرگردان کن

لطفی بمن دلشدهٔ حیران کن


با من مکن آنچه من سزای آنم

آنچه از کرم و لطف تو زیبد آن کن


ابوسعید ابوالخیر





گر مرد رهی ز رهروان باش

در پردهٔ سر خون نهان باش


بنگر که چگونه ره سپردند

گر مرد رهی تو آن چنان باش


خواهی که وصال دوست یابی

با دیده درآی و بی زبان باش


از بند نصیب خویش برخیز

دربند نصیب دیگران باش


در کوی قلندری چو سیمرغ

می‌باش به نام و بی نشان باش


بگذر تو ازین جهان فانی

زنده به حیات جاودان باش


در یک قدم این جهان و آن نیز

بگذار جهان و در جهان باش


منگر تو به دیدهٔ تصرف

بیرون ز دو کون این و آن باش


عطار ز مدعی بپرهیز

رو گوشه‌نشین و در میان باش

 

 از عطار نیشابوری





خداوندا شبی دمساز خود کن      مرا پروانه ی جانباز خود کن

چشان شهد وصالت را به جانم      اسیر درگه پر راز خود کن



برترین و بزرگ ترین واجب الهی و زیبا ترین سرود زندگی خدایی نماز است

نماز کامل ترین پاسخ به عالی ترین نیاز انسان است

نماز نوید گر سلامت جسم بهداشت روان و پاکی درون است

نماز کلاس درس و کتاب هستی است

نماز آرامش روان و سکینه ی خاطر است و درس توحید

 و رمز اخلاص راز عبودیت است

قربانی کردن هوس ها و زدودن زشتی ها است





 چقدرخدا پیش تو اعتبار داره؟

گفت: عباس آقا با این درآمدت زندگیت می چرخه؟

گفتم: خدا رو شکر ،کم وبیش می سازیم.خدا خودش می رسونه .

گفت : حالا ما دیگه غریبه شدیم؟! لو نمیدی ؟

گفتم: نه یه خورده قناعت می کنم. گاهی اوقات هم کار دیگه  ای جور بشه،

انجام میدم ،خدا بزرگه .نمی ذاره دست خالی بمونم.

گفت: نه. راستشو بگو.

گفتم: هر وقت کم آوردم ،یه جوری حل شده.خدا رزاقه، می رسونه .

گفت: ای بابا ، ما نامحرم نیستیم. راستشو بگو دیگه .

گفتم: حقیقتش یه یهودی توی بازار هست. هر ماه یه مقدار پول برام میاره ،

کمک خرجم باشه .

 گفت: آهان. ناقلا ،دیدی گفتم. حالا شد یه چیزی.حالا فهمیدم چطور سر می کنی .

گفتم: مرد حسابی، سه بار گفتم خدا می رسونه باور نکردی

. یک بار گفتم یه یهودی می رسونه ،باور کردی ؟!

!!یعنی خدا به اندازه یه یهودی پیش تو اعتبار نداره؟





زنی خدمت حضرت داود (ع) رسید و پرسید آیا خدا عادل است؟!


حضرت فرمود: عادل تر از خداوند وجود ندارد،


چه شده که این سوال را می پرسی؟!


زن گفت من بیوه هستم و ۳فرزند دارم ،


بعداز مدتها شال بزرگی بافته به بازار میبردم


تا با پولش آذوقه ای برای فرزندان گرسنه ام فراهم کنم


که ناگهان پرنده ای پارچه را از دست من ربود و دور شد


و الان محزون و بی پول و گرسنه مانده ایم...


هنوزم صحبت زن تمام نشده بود که درب خانه حضرت داود را زدند


و ایشان اجازه ورود دادند


ده نفر از تجار وارد شدند و هرکدام کیسه صد دیناری مقابل حضرت گذاشتند


و گفتند اینها را به مستحق بدید.


حضرت پرسید علت چیست؟


ایشان گفتند که در دریا دچار طوفان و آسیب دیدگی کشتی امان شده بودیم


و خطر غرق شدن بسیار نزدیک بود


که در کمال تعجب ناگهان پرنده ای پارچه ای بزرگ را به طرف ما رها کرد


و دیدیم که شال بزرگی است پس با آن قسمت آسیب دیده را بستیم


و نذر کردیم اگر نجات یافتیم هریک صد دینار به مستحق بدهیم.


حضرت رو به زن گفت خداوند از دریا برای تو هدیه می فرستد


و تو اورا ظالم میدانی!


این هزار دینار را بگیرو معاش کن و بدان خداوند بر حال تو بیش از دیگران آگاه هست...



*************************
♔ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ♔


اگر مستضعفی دیدی،

ولی از نان امروزت

 به او چیزی نبخشیدی.

به انسان بودنت شک کن

 اگر چادر به سر داری،

ولی از زیر آن چادر

 به یک دیوانه خندیدی

به انسان بودنت شک کن

 اگر قاری قرآنی،

ولی در درکِ آیاتش

دچارِ شک و تردیدی.

به انسان بودنت شک کن

 اگر گفتی خدا ترسی،

ولی از ترس اموالت

 تمام شب نخوابیدی.

به انسان بودنت شک کن

 اگر هر ساله در حجّی،

ولی از حال همنوعت

 سوالی هم نپرسیدی.

به انسان بودنت شک کن

 اگر مرگِ کسی دیدی،

ولی قدرِ سَری سوزن

ز جای خود نجنبیدی

به انسان بودنت شک کن



*****************************************
در عسلویه بوشهر اتفاقی عجیب افتاد...


وقتـــــی موذن مسجد برای اذان گفتن میره میبینه کولرهای مسجد به سرقت رفته


به امام مسجـــــد زنگ میزنه و امام مسجد هم به نیروی انتظامــــی خبر میده


وقتی نیروی انتظامـــــی میاد میبینه فقط کولــــرها رو بردن


داشت صورت جلسه می کرد که یه نامه در محراب مسجد پیدا میکنه


📧متن نامه:


خــــدای بزرگ من از تو دزدی میکنم


چون زن وبچه نداری که از گرما بیقراری کنن!


از این مومنانت خیری نصیب هیچ کس نمیشود.


حق الناســــی هم بر گردنم نیست از خانه تو دزدی کردم،


طفل شیر خوارم از گرما تلف میشه


اگر وضع مالیم خوب شد کولرها رو پس میارم کسانـــی که میان اینجا نماز می خوانند


اگر بخاطر تو هست باید گرما رو با وجود تو حس نکنند


اگر تمام فکرشان به عبادت با تو باشد.


با تشکر دزد هستم دنبالم نگردین از خدا دزدی کردم!!



***************************************************


. از دختــــر جوانى پرسیدند:


از چه نوع آرایشى استفاده مى کنى؟

گفت اینها رو به کار مى برم:


ﺑراى لبانم.........رﺍﺳﺘــــــگویى

براى صدایم..........ذکــــــر الله

براى چشمانم.........ﭼـــــــشم پوشـــــى از حرامـــات

ﺑراى ﺩﺳﺘانم.......کـــــمک و یارى به مستمندان

براى پاهایم............ایــــــــستادن براى نماز

براى قامتم...........ســــجده بردن براى الله

براى قلبم............حــــب الله

به فکر نمازت باش مثل شارژ موبایلت!

با صدای اذان بلند شو مثل صدای موبایلت!

از انگشات واسه اذکار استفاده کن مثل صفحه کلید موبایلت!

قرآن رو همیشه بخون مثل پیامهای موبایلت!

خدایی ما کجاییم؟؟؟؟؟



توکل


هر که بر لطف خدای خود توکّل می کند * * *

گر کشد بار غم عالم تحمّل می کند


بیمی از آتش مکن وقت توکّل چون خلیل * * *

کز توکّل آتش نمرود هم گُل می کند


جام گردون از غم عالم نمی گردد تهی * * *

قدر وسعش هر کسی از آن تناول می کند


بیشتر از خوان دوزخ نان غفلت می خورد * * *

هر که عمر خویش را صرف تغافل می کند


نیست در قاموس هستی هیچ کاری بی حساب * * *

کار را هر کس به مبنای تعادل می کند


خط و مشی زندگی را نیست جبر انتخاب * * *

هر کسی با فکر خود سیر تکامل می کند


در سرابِ زندگی لب تشنه از حق غافلیم * * *

ورنه زیر پای ما صد چشمه قل قل می کند


( ژولیده نیشابوری )


http://up99.com/upfiles/gif_files/dys30950.gif


اندیشه


لحظه ای خود را بیا از خویشتن بیگانه کن * * *

دیدنی ها را فدای دیدن جانانه کن


تا به کی مِی از سبوی غیر می نوشی بیا * * *

از سبوی رحمت حق باده در پیمانه کن


گنج در ویرانه پنهان ست باید رنج کرد * * *

گنج بی رنج ار که خواهی خویش را ویرانه کن


تا نگردد از پریشانی پریشان خاطرت * * *

هر کجا دیدی پریشان گیسوانی شانه کن


هر کجا دیدی که عقل تو حریف نفس نیست * * *

عقل را بگذار و خود را در جهان دیوانه کن


همچو شمعی فیض بخش دیگران باش و بسوز * * *

در مقام جانفشانی خویش را پروانه کن


بهر تاریکی گورِ خویش شمعی برفروز * * *

فکر فردا و حساب خالق جانانه کن


در مقام خاکساری همچنان خورشید باش * * *

خدمت خلق خدا با همّتی مردانه کن


پند عبرت می دهد « ژولیده » با پندش تو را * * *

تا نگردیدی اسیر دام ترک دانه کن


( ژولیده نیشابوری )


http://up99.com/upfiles/gif_files/TDm31509.gif


میهمان تو


الهی ! بنده ای گم کرده راهم * * * بده راهم که سرتاپا گناهم
اگر عمری به غفلت زیست کردم * * * تمام هستیم را نیست کردم


به هر در ، حلقه کوبیدم خدایا * * * لباس یأس پوشیدم خدایا
اسیر نفس هر جایی شدم من * * * مقیم شهر رسوایی شدم من


نچیدم گل زشاخ آرزویی * * * ندارم پیش مردم آبرویی
کنم با عجز و لابه بر تو اظهار * * * گنه کارم گنه کارم گنه کار


تو رحمان و رحیم و مهربانی * * * منم مهمان تو ، تو میزبانی
تو سوز سینه ام را ساز کردی * * * در رحمت به رویم باز کردی


تو گفتی توبه کن ، من می پذیرم * * * ترحم کن امیرا من فقیرم
الهی ! هرچه هستم هر که هستم * * * سر خوان عطای تو نشستم


یقین دارم که با این شرمساری * * * نجاتم می دهی از خوار و زاری

اگر کوه گنه گردیده بارم * * * یقین دارم علی را دوست دارم



ببخشا ای همه آگاهی من * * * گناهم را به خاطرخواهی من


الهی ! گرچه هستم غرق عصیان  پشیمانم پشیمانم پشیمان           


ژولیده نیشابوری



خداوند بی همتا؛ ابدی، بی نهایت، کاملا بی نقص، نامحدود و قادر و عالم مطلق است.

بقاء او از ابدیت تا ابدیت است.

حضور او از بی نهایت تا بی نهایت است.

او ابدیت نیست، اما ابدی و نامحدود است.

او زمان یا مکان نیست، اما جاودان است و همیشه حضور دارد.

او برای همیشه ماندگار است و همه جا حاضر است.

و با حضور همیشگی و جاودانش در هر زمان


و در هر کجا، او زمان و فضا را تشکیل میدهد.

در او همه چیز موجود و در جنبش است.

نیوتون


http://up99.com/upfiles/gif_files/YAf31200.gif



از مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری

هر روز من از روز پسین یاد کنم

از رحمت او خاطر خود شاد کنم

از ترس گناه خود شوم غمگین باز

از رحمت او خاطر خود شاد کنم


الهی چه یاد کنم که خود همه یادم، من خرمن نشان خود فرا باد دادم،


یاد کردن کسب است و فراموش نکردنِ


زندگانی ورای دو گیتی و کسب است چنانکه دانی.

الهی چندی به کسب تو یاد ورزیدم، باز یک چندی بیاد خود تو را نازیدم،


اکنون که یاد بشناختم خاموش گردیدم،


چون من کیست که این مرتبت را بسزیدم،


فریاد از یاد به اندازه و دیدار به هنگام


و از آشنایی به نشان و دوستی به پیغام.

الهی کار آن کس کند که تواند، عطا آن کس بخشد که دارد،


پس بنده چه تواند و چه دارد؟


الهی تو دوختی من در پوشیدم


و آنچه در جام ریختی نوشیدم، هیچ نیاید از آنچه کوشیدم.

الهی چون تو توانایی کِرا توان است،

در ثناء تو کِرا زبان است و بی مِهر تو کِرا سر و جان است.

الهی به شناخت تو زندگانیم، به نصرت تو شادانیم،


به کرامت تو نازانیم و به عزت تو عزیزانیم.

الهی ما بتو زنده ایم هرگز کی میریم،


ما که بتو شادمانیم کی اندوهگین شویم،


ما که بتو نازانیم چون بی تو بسر آریم،


ما که بتو عزیزیم هرگز چون ذلیل شویم.

الهی چه غم دارد که تو را دارد و کِرا شاید که تو را نستاید،


آزاد آن نفس که بیاد تو یازان و آباد آن دل که به مِهر تو نازان و شاد آن کس که با تو در پیمان است.


http://up99.com/upfiles/gif_files/vDY31079.gif


✔دکتر الهی قمشه ای


وقتی دعا میکنی،


دعای تو از این جهان خارج میشود و به جایی میرود که هیچ زمانی نیست.


دعایت به قبل از پیدایش عالم میرود.


دعایت به آنجا که دارند تقدیرت را مینویسند میرود.


و تقدیر نویس مهربان عالم تقدیرت را با توجه به دعایت مینویسد.




✔و چقدر مولانا قشنگ میگه:


گر در طلب گوهر کانی، کانی / گر در هوس لقمه نانی، نانی 


این نکته رمز اگر بدانی، دانی /  هر چیز که در جستن آنی، آنی




عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

در ابتدا باید این نکته را خاطر نشان کنیم که میانگین کم کردن با خرید پله ای بسیار متفاوت میباشد , زیرا که میانگین کم کردن زمانی اتفاق می افتد که قیمت سهم در حال افت میباشد و حد ضرر شما فعال شده است و این بزرگترین اشتباه سرمایه گذاران میباشد , به این علت که وقتی حد ضرر شما فعال میشود به این معناست که تحلیل انجام شده نادرست بوده است و طبق انتظار , قیمت سهم نه تنها رشد نکرده بلکه کاهش هم داشته است


متاسفانه بسیاری از سرمایه گذاران به امید اینکه روزی قیمت سهم دوباره رشد میکند و انها از زیان خارج میشوند , به نگه داری سهم اقدام میکنند و شاهد آب شدن سرمایه خود میباشند , پس میتوان نتیجه گرفت با فعال شدن حد ضرر باید از سهم خارج شوید و در قیمتهای پایین تر در صورت داشتن شرایط بنیادی خوب وارد سهم شوید .
خوب حالا در مورد زمان مناسب و قیمت مناسب برای کم کردن میانگین باید نکته های زیر را در نظر گرفت :
۱- ارزش ذاتی سهم چقدر میباشد ؟
۲ – حمایت معتبر سهم چه قیمتی است ؟
۳ – ایا صنعتی که سهم در ان قرار گرفته است , مورد توجه بازار است یا خیر ؟
۴ – کف بنیادی سهم کجاست ؟
برای فهم بهتر , مطلب را با یک مثال ادامه میدهیم :
حالا فرض کنیم که سهمی خریدیم که به نظر ما در گزارش ۱۲ ماهه می تواند تعدیل مثبت بدهد و همچنین ثبات نرخ های فعلی منجر به تعدیل مثبت در گزارش ۳ ماهه نیز میشود . قیمت سهم ۲۹۰ تومان است و برای خرید معقول به نظر می رسد .پس از ورود به سهم و با گذشته ۲ هفته ، قیمت به ۲۶۵ تومان افت می کند ،
سوال این است ، میانگین گیری کنم ؟
ابتدا باید توجه کنید که اگر کف بنیادی دقیق و مطمئنی برای سهم ندارید نیمی از خرید را انجام دهید و الباقی را برای میانگین گیری احتمالی نگهداری کنید ، اگر قیمت بالا رفت که سود کردید اما اگر افت کرد هم استرس کمتری دارید و هم امکان میانگین گیری وجود دارد.

میانگین گیری باید با در نظر گرفتن نسبت قیمت به درآمد و همچنین کف بنیادی سهم انجام شود . با فرض خرید در ۲۹۰ و اینکه کف بنیادی سهم ۲۲۰ تومان است ، خرید در ۲۶۵ تومان کار درستی نیست , ازین جهت که اگر فرضا” قیمت ۲ روز مثبت باشد به محدوده خرید شما بر می گردد اما اگر بخواهد تا کف بنیادی حرکت کند خرید در ۲۶۵ تومان زیان دیگری به شما وارد می کند .


فرض کنیم این سهم در یک گروه با نسبت قیمت به درآمد ۴٫۵ قرار دارد و ۶۰ تومان هم سود دارد . بنابراین نسبت ۴ یعنی قیمت ۲۴۰ تومان از جهتی به کف بنیادی ۲۲۰ نزدیک است و از نسبت قیمت به درآمد گروه هم کمتر است . نتیجه اینکه خرید در ۲۴۰ به این دو دلیل توجیه خواهد داشت اما خرید در ۲۶۵ به دلیل دور بودن از کف بنیادی و برابری با نسبت قیمت به درآمد گروه منطقی نیست .


نتیجه بحث فوق این است که پس از تعیین مولفه های درست جهت خرید سهم و طی کردن دقیق پروسه یا فرآیند انتخاب ، بررسی و تصمیم گیری در مورد سهم ، اگر قیمت از کف بنیادی دور است نیمی از خرید را انجام دهید و بعد اگر افت کرد در جایی که سهم نسبت قیمت به درآمد کمتر از گروه دارد و به کف بنیادی نزدیک شده میانگین بگیرید اما اگر قیمت به کف بنیادی نزدیک است می توانید کل خرید را هم انجام دهید .
امیداواریم با مثال بالا بطور کامل با فرایند میانگین کم کردن اشنا شده باشید .
در شرایط امروز بازار سرمایه بسیاری از سهم ها نزدیک به ارزش ذاتی و کف بنیادی خود معامله میشوند و دارای p/e های معقولی هستند بنابراین با بررسی سهم مورد نظر خودتون از نظر بنیادی و تکنیکالی میتوانید با دید میان مدت میانگین خریدتان را کم کنید .

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


خوشا به نیمه شبى با خدا صفا کردن


زبان حال گشودن زدل دعا کردن

تمام لذّت عالم نمى رسد قدرش

به یک دقیقه مناجات، با خدا کردن

به صد هزار قبولى عمره مى ارزد

به دهر یک گره از کار خلق وا کردن

به ادّعا نتوان برد بهره اى فردا

که بهره از عمل آید نه ادّعا کردن

در این سراى دو در، از درى درآ اى دوست

که حاجتى بتوان از کسى روا کردن

براى جلب رضاى خدا بکوش اى دل

که مشکل است خدا را زخود رضا کردن



چه شامها که چراغم فروغ ماه تو بود

پناهگاه شبم گیسوی سیاه تو بود

اگر به عشق تو دیوانگی گناه منست

ز من رمیدن و بیگانگی گناه تو بود

دلم به مهر تو یکدم غم زمانه نداشت

که این پرنده ی خوش نغمه در پناه تو بود

عنایتی که دلم را همیشه خوش می داشت

اگر نهان نکنی لطف گاهگاه تو بود

بلور اشک به چشمم شکست وقت وداع

که اولین غم من آخرین نگاه تو بود


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com




بهشت همین جاست ، لازم نیست راه خود را دور کنی


بهشت یعنی کمک کردن به دیگران


پس قدمی در جهت شادی دیگران برداریم


حتی با یک لبخند


یک سلام گرم


یک تماس


یک پیام


یک دلداری


یک دعا



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


مرا بیــهوده

درگیـــر ِ فلسفه ی ِبودن و نبودن نکن

درگیــر ِگنــاه وُ زمیــن وُ سیـب وُ حــوا

من آمــده ام تا

به تو برسَـــم.





 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



شیطان مثل یک حبه قند است،

گاهی می افتد در فنجان دل ما و آب می شود، آرام آرام . . .

بی آنکه اصلا بفهمیم،

و روحمان سر میکشد آن را . . . آن چای شیرین را، شیطان زهر آگین را

آنوقت آن، خون می شود در خانه ی تن، می چرخد و می گردد و می ماند آنجا . . .

او می شود، من...!!

.................................................. ....
...

یک توضیح کوچولو: منظور از من، منیت است، یعنی وجود خود ما


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com





مـن مثــل ایـن گـداهـا نیستــم !!

ڪـه زنگ تمـام خـانـه هــاے ڪوچـه را مــــے زنــد ،

تـا شایــد یڪــــے در را بـاز ڪنــد .

مـن فقـط درب خانـۀ خودت بست نشستــه ام ..

"مهربــان پـروردگــار مـن "

مــــے دانـم حتــــے دست خـالــــے بـازگشتـن از درگــاهت

" بــــے حڪمت " نیست ..



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com








 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:

مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش...

بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد

و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:

چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش میدی،

میتونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.

ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد...

مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلاتها خجالت میکشه گفت:

"دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"

دخترک پاسخ داد:

"عمو! نمیخوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمیشه شما بهم بدین؟ "

بقال با تعجب پرسید: چرا دخترم؟ مگه چه فرقی میکنه؟

و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!

داشتم فکر میکردم حواسمون به اندازه یه بچه کوچولو هم جمع نیس که بدونیم و مطمئن

باشیم که مشت خدا از مشت ما بزرگتره!



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


الهی! فانوس معرفتت به دلم بیاویز

مبادا تاریک دل به سویت باز گردم...

بســــمِ اللّهِ الرَّحـــــمنِ الرَّحـــــیمِ

به نام الله

به نام او که نا محدودها را در محدود جای داد...

اندیشه را در سر

عشق را در قلب

روح را در جسم

و این سه را جوهری در قلم به دست من داد...

شگفتی آفرین تر از خدایم کیست؟؟؟





 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com




و کسی می گوید سر خود بالا کن

به بلندا بنگر

به بلندای عظیم

به افق های پر از نور امید

و خودت خواهی دید

و خودت خواهی یافت

خانه دوست کجاست...!

خانه دوست در آن عرش خداست

خانه دوست در آن قلب پر از نور خداست

و فقط دوست خداست...!



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



ایه۲۵۵سوره بقره:


خدای یکتاست که جز او خدایی نیست،زنده و پاینده است،


هرگز او را کسالت خواب فرا نگیرد تا چه رسد که به خواب رود...


(خدای همیشه بیدار من!خوشحالم از اینکه حداقل تو بیداری وحواست به همه چیزهست.


اما دلگیرم از خودم که عمریست در خوابم.


بی زحمت یه سیلی محکم بزن تو گوشم که منم بیدار شم.


خوش به حالت خدا تو نمی خوابی که کابوس ببینی اما من ...


هرچند خوشحالم که جای تو نیستم من احساس میکنم


خودم باتمام گناهانم برای تو یه کابوس بزرگم)



من از بی نیازی به ثروت رسیدم

که از بی نیازان غنی تر ندیدم

برای رسیدن به آرامش دل

من از مال دنیا چه آسان بریدم

خدایا من از تو دولت نمی خواهم

متاع دنیا و شوکت نمی خواهم

فقط زلطف بی کرانت

به من عطا کن آرامش خاطر

ای خالق قادر

من مشتری دائم میخانه عشقم

سرمست و خراباتی پیمانه عشقم

با من سخن از قصر سلیمان نتوان زد

درویش صفت عاشق ویرانه عشقم



سجاده ام را به سمت قبله نیاز می گشایم

تا ذره ذره وجودم را به معراج

نگاهت، پرواز دهم

می ایستم به قامت در برابرت تا عظمتت راسپاس گویم

به رکوع می روم تا بزرگی ات را به یاد بیاورم

و به سجده می افتم تا بر بندگی ام مهر عشق بزنم…

چه آرامش پایان ناپذیری در نگاه توست

چه لحظه های مهرافروزی در ذکر یادت…

پروردگارا! دستان دعایم را

به عرش الهیت برسان ،

دلم را به حلاوت دوستیت

و چشمان باران زده ام رابه دیدارت

نورانی گردان


لحظه اى در خود فنا شو تا بقا پیدا کنى

از منیّت ها جدا شو تا منا پیدا کنى

حاصلى ما و تو را از ارتباط خلق نیست

سعى کن تا ارتباطى با خدا پیدا کنى

تا توانى در رفاقت با خدا یکرنگ باش

صاف شو در زندگانى تا صفا پیدا کنى

بگذر از قدر و بها و خاکسارى پیشه کن

تا مقامى برتر از شیخ بها پیدا کنى

همچو زرگر روز و شب دنبال سیم و زر مگرد

بگذر از زر تا به عالم کیمیا پیدا کنى

دیدن نادیده را چشم خدابین لازم است

از خودى بیگانه شو تا آشنا پیدا کنى

تا نگردى لا ز الاّالله، اللّهى بجو

جستجو کن تا که الله را ز لا پیدا کنى




واى از آن دل که درى رو به خدا باز نکرد

تا فراسوى ملک، همت پرواز نکرد

بال نگشود و خیال و سر پرواز نداشت


با شهیدان خدا زمزمه اى ساز نکرد


در حصار تن خود ماند و وجودش پوسید


خطر عشق نکرد و سفر آغاز نکرد


دید نجواى شب و حادثه و سوز دعا


پر به خلوتکده زمزمه ها باز نکرد


عرق شرم به پیشانى خود، هیچ ندید


خویش را با نفس لاله هم آواز نکرد


بارها شاهد خاکستر نخلى سرسبز


بود اما سفرى آن طرف راز نکرد


اى صدافسوس که این فرصت بشکوه گذشت


مى توانست ولى حیف که اعجاز نکرد




 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

 

در ضمن مناجات خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود:

" ای موسی! من نماز نپذیرم جز از

 کسی که برای بزرگواری ام فروتنی کند،

 دلش ملازم ترس من باشد،

 روز خود را با ذکر من طی کند،

شب با قصد پی گیری گناه نخوابد

وحق اولیاء و دوستان مرا بشناسد".



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


ای فرزند آدم...


من تو را آفریده ام و از حال درون تو باخبرم,


اسرار تو را می دانم و برملا نمی کنم.

تنها کسی هستم


که مطمئنی به تو خیانت نمی ورزم,


از تو کوچکتر نیستم و هیچگاه پایان نمی پذیرم.


سرچشمه و منبع همه عشق ها و محبتها

منم.


تو را برای خودم درست کرده و پرداخته ام.


به من روی آور و با من انس بگیر.


از دیگران بگریز و در من بیاویز,


تو مال منی,نه از آن دیگران,


اگر یک قدم به سوی من بیایی ده قدم سوی تو برخواهم داشت.


ای فرزند آدم...


من سخنانت را می شنوم وقتی که با من حرف می زنی


و درد دل باز می گویی.


تو نیز سخنان مرا در کتاب من بخوان که فرشتگانم بر تو فرود آورده اند


و من بدان وسیله با تو سخن می گویم.


اگر با من انس بگیری تو را از همگان بی نیاز می کنم


و اگر با غیر من مانوس شوی در هر کاری محتاج


و گرفتار خواهی ماند.


از کسی جز من بیم نداشته باش و مهراس,


به یاد آور که هیچ قدرتی یارای مقابله با اراده من را ندارد.


از یاد مبر که هیچ اتفاقی در عالم


جز به خواست من نمی افتد.


من همنشین کسی ام که به یاد من باشد,


من از رگ گردن به تو نزدیکترم و تو را از خودت بهتر می شناسم,


در هیچ حالی فراموشم مکن و یاد مرا


از خود دور مساز.


در خلوت خود به اندیشه بنشین


و در تنهایی خود سخنان مرا بشنو,


نعمت های مرا بشمار و خطاهای خودت را به یاد آر,


مرا دوست داشته باش


و محبتم را در دل دیگران نیز بیانداز,


مهربانی های مرا برایشان بازگو کن


و سایه سار لطف مرا بر فراز وجودشان


نشان ده.


ای فرزند آدم...


دل به دنیا مبند و با دنیا انس مگیر.


دنیا بسیار کوچکتر از آن است که پاداش و مزد حتی لحظه ای از خاطر تو باشد


و بهای حتی پاره ای از دل تو شمرده شود.


جان آسمانی تو جز من قیمتی ندارد


و جز بهشت من هیچ چیز نمی تواند


هزینه وجود تو را جبران کند.


اگر چشم تو می دید آنچه را برای اولیای خود آماده کرده ام


قلب تو آب می شد


و جان تو به شوق از تن به در می رفت.


این ها پاداش دلی است که تنها به من گره خورده


و فقط مرا در خود جای داده.

به دل خود نگاه کن,


هر قدر دلت به دنیا بسته باشد


همانقدر محبت مرا از دلت بیرون کرده ای


چرا که هیچگاه من محبت خود و محبت دنیا را


در یک دل جمع نمی کنم.


ای فرزند آدم...


درشگفتم چگونه تو با مردم انس می گیری


و به دیگران دل می بندی در حالی که می دانی


تنها خواهی مرد


و می دانی تنها در قبر خواهی خفت


و تنها در پیشگاه من خواهی ایستاد


و تنها حساب پس خواهی داد؟


آیا اندیشیده ای چقدر تنها خواهی بود؟


ساعتی؟


روزی؟


ماهی؟


سالی؟


چند هزار سال؟


چند میلیون سال؟


با خودت فکر کن وبیاندیش.


هرقدر که قرار است پس از مرگ با من تنها


باشی


در دنیا با من انس بگیر.


اگر لحظه ای,لحظه ای


و اگر همیشه,همیشه.


 ای فرزند آدم...


تو را نیافریده ام تا تنهایی و بی کسی مرا


برطرف سازی


و بیمناک و غمگین نبودم تا تو بخواهی


انیس و همدم من شوی,


بلکه تو را خلق کردم تا مرا بشناسی


و روزگاری دراز عبادتم کنی


و مرا هماره سپاس گویی


و صبحگاه و شامگاه تسبیح گوی من باشی.


من به تو نیازمند نیستم.


اگر همه مخلوقات من جمع شوند


و صف در صف به طاعت من بایستند و سر به آستان من بسایند


به اندازه سر سوزنی در ملک و اقتدار من


نخواهند افزود,


این تو هستی که به من نیاز داری


و این دل توست که تنها با من خو می گیرد و


آرام می یابد.


 ای فرزند آدم...


دل تو حرم من است,


چگونه در حرم من بیگانه را راه می دهی؟


جان تو منزلگاه عشق من است,


چگونه در این منزلگاه,محبت دیگران را


پذیرایی می کنی؟


وجود تو فرش قدمهای یاد من است,


چگونه یاد دیگران قدم بر این فرش


می نهد؟


به من اعتماد داشته باش.


از من مگریز,


زبانت را با نام من,دلت را با عشق من و قلبت را


با یاد من تازه کن.


من دوست آن کسم که دوستم بدارد,


من همنشین آن کسم که با من بنشیند,


من همدم آن کسم که با من مانوس شود.


 ای فرزند آدم...


من همدل آن کسم که همراهم باشد.


پس به سوی کرامت و مصاحبت من بشتاب


و با من انس بگیر تا با تو انس بگیرم.


مرا انتخاب کن تا من هم تو را برگزینم,


از من بپذیر تا من نیز از تو بپذیرم و در محبت به تو شتاب کنم.


ای فرزند آدم...


هر که دل به دوستی کسی بندد


سخنش را راست می داند و تایید می کند,


هر که از دوستی کسی خوشنود باشد


از کارهای او خوشنود می گردد


هر که به دوستی کسی اعتماد کند


به او اعتماد می کند,


هر که به دوستی کسی مشتاق باشد


در حرکت به سوی او سستی نمی کند.


پس چرا...؟

چرا...؟
چرا...؟


پس چگونه کتابم را زیر پا می نهی و دنیا را


بر سر خویش می گذاری,


چگونه خانه خویش را برافراشته ای اما خانه مرا


فرو میریزی؟


چگونه به خانه خود دل می بندی اما از خانه من می گریزی؟


مساجد خانه های من در زمین هستند,


آیا می شود کسی به دیدنم بیاید و در خانه ام قدم بگذارد,


اما از او پذیرایی نکنم و میهمان خود را گرامی ندارم؟

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰



شکسته های دلت را به بازارخدا ببر


خدا خود بهای شکسته دلان است . . .




فاصله بین مشکل و حل آن یک زانو زدن است

اما نه در برابر مشکل

بلکه در برابر خدا





خداوندا:


من این بنده ی ضعیف,از الان تا هروقت دیگری خودم را به تو می سپارم...

قادری و مطلق...

بنده نوازی و کامل...

و ای خدا می دانی و می دانم که سخت است اعتراف...

ولی من امروز در این ساعت و در این لحظه


لباس منیت را از تن بیرون می کشم و بی رنگی می پوشم.

عرق شرم می ریزم و ضربان قلبم را با نوسان دلم یکی می کنم.

رو به قبله ات می نشینم و سر به سجاده ات می نهم


و اشک از چشمانم جاری می کنم و کوچک می شوم در بزرگی تو.

قطره می شوم در دریای بی کران تو...

ذوب می شوم,محو می شوم,خارتر از خار درخت می شوم.

نیست می شوم از هست تو و در پیشگاهت خدایا حاضر می شوم با همه ی حضور دلم...

به واسطه ی رحمت و بزرگیت از من بگذر و رحم کن به حال ناتوانم.

من بندگی تو نکردم در حالی که از نفسم فرمان بردم


و رضا گفتم و راضی نشدم به رضایت ...

مستوجب قهر تو هستم ولی باز جز در خانه ی تو پناه دیگری ندارم


و بر من ببخش این زبان ضعیفم را که با این قلم صدا می گیرد.

نشانه هایت را برایم متجلی کن که بفهمم


از الان تا ابدیت که من فقط بنده ام و قاضی تویی و صلاحم در توست هرچه که بخواهی.

و اعتراف میکنم در محضرت که غافل بودم


از هر آنچه در کتابت خواندی و من نیز فقط خواندم.


نه با چشم دل بلکه با چشم به ظاهر فریبنده که شرمم باد


و ننگم باد که هر لحظه خود را فریفتم و دم نزدم و خدا مرگم بدهد


اگر باز هم اعترافم به گناه خواسته ی زبانم باشد نه گفته ی دلم.

خدایم همیشه بودی و من ندیدمت.پس چشم بینا عطایم کن .

این کوری دل را از من بگیر و به دیدگانم ببخش.

طوری که دیگر تو را ببینم و بنده هایت را نه...

و شرح صدری ببخشم که دیگر حتی غم فراق تنگش نکند


و مشکلات و سختی های کوچک زمینش نزند و در هر حال خود را در تو ببیند.

پس از حالا محرمم کن از همه ی بدی ها و سیاهی ها و پلیدی ها.

می خواهم اینگونه بشناسم خود را... در تو...




حلاج در خطابیی مناجات گونه از تعجب می پرسد :


کدام نقطه از زمین از تو خالی است که خلق تو را در آسمان می جوید.





الهی عاشقان را ذکر یاهوست

هر آنچه می رسد از دوست نیکوست

رسد گر مشکلی بر ما حرامست

شکایت بردن بر غیر از دوست



ﺑﺮﮔﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﻧﺼﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :


‏ﻣﻦ 20 ﺩلار ،ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻡ ﺯﯾﺮﺍ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ،


ﻫﺮ ﮐﺴﻰ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﺩﺭﺱ ﻓﻼﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻡ.‏


ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺮﮔﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﻣﺒﻠﻎ 20 ﺩلار ﺍﺯ ﺟﯿﺒﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ


ﻭ ﺑﻪ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﻰ ﺑﺮﺩ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺳﺎﻛﻦ ﻣﻨﺰﻝ ﻫﺴﺖ


ﺷﺨﺺ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﻣﻴﺪﻫﺪ، ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ


ﺷﻤﺎ ﻧﻔﺮ 12 ﻫﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﯾﺪ ﻭ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ ﭘﻮﻟﻢ ﺭﺍ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ.


ﺟﻮﺍﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪﻯ ﺯﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ خروجی  ﺣﺮﮐﺖ ﻛﺮﺩ،


ﭘﻴﺮﺯﻥ ﻛﻪ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﭘﺴﺮﻡ،


ﻭﺭﻗﻪ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﻛﻦ، ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﻧﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﻧﻪ ﺳﻮﺍﺩ ﻧﻮﺷﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ،


ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻫﻤﺪﺭﺩﻯ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﻣﻦ، ﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﻟﮕﺮﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﻛﺮ


ﺩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺧﻴﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
**

هرکجا انسانی هست فرصتی برای محبت کردن هست

ﺑﻪ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﺭﺣﻢ ﻛﻨﻴﺪ،


ﺗﺎ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺣﻢ ﻛﻨﺪ


آن عشق که در پرده بماند به چه ارزد؟


عشق است و همین لذت اظهار و دگرهیچ 








زندگی را باید صرف اموری کرد که مرگ نمیتواند آنها را از ما بگیرد

زندگی کاروان سرایی است که شب هنگام در آن اتراق میکنیم

و سپیده دمان از آن بیرون میرویم

فقط یک چیزهایی اهمیت دارند

چیزهایی که وقت کوچ ما از خانه ی بدن با ما همراه باشند...

همچون معرفت بر الله و به خود آیی.

دنیا چیزی نیست که آن را واگذاریم و با بی پروایی از آن در گذریم

دنیا چیزیست که باید آن را برداریم و با خود همراه کنیم

سالکان حقیقی میداند که همه آن زندگی با شکوه  هدیه ای از طرف

خداوند است و بهره ی خود را از دنیا فراموش نمیکنند.

کسانی که از دنیا روی بر میگردانند نگاهی تیره ویاس آلود دارند

آنها دشمن زندگی و شادمانی اند

خداوند زندگی را به ما نبخشیده است تا از آن روی برگردانیم

سرانجام خداوند از من و تو خواهد پرسید :

آیا :زندگی" را "زندگی کرده ای" ؟!

 



چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ،



شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم



وقتی قلبت بیدار شد و شعله ای از نور شد



تو معنا و اهمیت زندگی را خواهی شناخت



و این فیضی عظیم است . و آنگاه سپاسگزاری و حمد طلوع می کند



آنگاه فقط هدیه زندگانی کافی است



تا با آن برای همیشه و همیشه راضی و خشنود باشی



خدایا منو ببخش اگر همیشه به فکر رضای همه ی هیچ ها هستم ولی به فکر رضای تو که همه هستی،  نیستم...


وهرکه توبه کند و نیکوکار شود پس بسوی خدا بازگشتی خداپسندانه دارد....قرآن کریم




دیروز در کوچه ی ما خبری بود

برگ ها زرد شده

خشک شده ، از درخت افتاده بود

باد آمده بود

کودکی تب کرده بود

دیروز در کوچه ی ما پاییز آمده بود

من چ آرام شدم

با صدای خش خش

با صدای هو هو

باز هم گام زدم

مرد پیری میگفت : زود تاریک شده

کوچه خالی شده، گام ها سست شده

من ولی پاییزم داغ داغ است از تو

من جنون میگیرم با نگاهت از نو

من ولی عاشق این پاییزم

ک هر بار ذکر تورا یادم داد

در سیاهی ، سردی ، در بی برگی

ک خدایی دارم

ک مرا گرم نگه میدارد.....




باز هم عاشقم کن

تو خوب میدانی چه کنی


بگذار همه بدانند تو عجیبی

تو زیبایی ، تو خاصی

بیخود نیست نامت را مخاطب خاص گذاشتند

مخاطب خاصم بمان

من دوستت دارم خدی مهربان


دنیای مجازی ام سلام ....

گاه گاهی درد دلم را با تو میگویم

ب امید اینکه همدردی در گوشه ای از تو مرا بخواند

من در دنیای واقعی ام همدردی ندارم

از تو چه پنهان گاهی با خدایم گپ میزنیم او فقط گوش میدهد

اما....

خوب از بی هیچی بهتر است خداست دیگر عادت دارد

مانند انسان بالم را نمیشکند نطقم را کور نمیکند

مرا دیوانه نمیخواند خوب گوش میدهد

بعد از دو روز هردو ب گفته های پوچم میخندیم

خدایم همچین است

اینهارا نوشتم بدانی از سر بی کسی نیست اینجا آمدم

می آیم تا خدایم را با دیگران دوست کنم

آشتی دهم ، آخر میدانی

خدایم واقعا خداست......... 



اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ عَلى‏ کُلِّ نِعْمَةٍ وَاَسْئَلُ اللَّهَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ

وَ اَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ وَ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ کُلِّ ذََنْبٍ

ستایش خداى را بر هر نعمتى و از او خواهم هر خیری را

پناه برم به خدا از هر شرى و آمرزش خواهم از خدا از هر گناهى





چون دانستی که خدا از خاکت آفریده کردنکشی و خود رایی مکن



تمام آنچه را ما در این جهان می بینیم دارای علتی است



و اگر زنجیر علت ها را دنبال کنیم سر انجام به نخستین علت می رسیم



و این نخستین علت را خدا می نامیم





خدایا چگونه صدایت کنم در حالی که من منم

و چگونه از تو قطع امید کنم در حالی که تو تویی...!؟

خدایا اگر از تو نخواهم به من خواهی داد

چه کسی هست که از او بخواهم و به من بدهد؟؟؟؟

خدایا اگر صدایت نکنم نیازم را اجابت میکنی

چه کسی هست که او را صدا کنم و اجابتم کند؟؟؟؟

خدایا اگر التماس و خواهش نکنم تو به من رحم خواهی کرد

پس چه کسی است که به او التماس کنم و او به من رحم خواهد کرد؟؟؟

خدایا همانطور که دریا را برای حضرت موسی علیه السلام شکافتی و نجاتش دادی

از تو میخواهم بر محمد و ال محمد صلوات فرستی و مرا نجات دهی از آنچه درآنم

و مرا خارج کنی از مشکلی که درآنم




یا حیّ و یا قیّوم

الله جان سلام

خودت خوب می دانی عزیزم

که لبریزم از عشقت و دارم سر می روم

لبالبم از سخن عاشقانه برایت

هر چه می گویم بیشتر سرریزم می کنی

هر چه می گریم بغضم گلوگیرتر می شود

هر چه می نوشانی تشنه ترت می شوم

تنها و تنها تو را دارم یا الله

مگر می شود که خودت را قربانی خودت کرد؟

می خواهی باز هم قربان ما شوی؟

ای مهربانترین مهربانان یا ارحم الراحمین

آخر چقدر تو قربان ما میشوی؟

حسین زیبایت در سخنی سخت عاشقانه گفته:

انا قتیل العَبَره!

من کشته اشک چشمم

گویی به دوستدارانش می گوید:

من به قربان اشک چشم های شما

الهی! ای مهربانی که حسین زیبایت را و این عاشق سخت زیبایت را

قربانی ما کردی که اشک ما را در بیاوری

و اینگونه به این اشک ما را ببخشایی

شگفت و صد شگفت از این همه مهربانی ات






  من !

عابدی شبانه روز مشغول دعا ونیایش به درگاه پروردگار بود وبه ندرت از عبادت گاه بیرون می آمد.

یک روز که برای حاجتی ازآن خارج شد،شیطان داخل عبادت گاه رفت ودر را به روی او بست.

وقتی که عابد بازگشت و در را بسته دید تعجب کرد.

شیطان پرسید:"  کیست؟ "

عابد جواب داد: " من! " شیطان دوباره پرسید:" کیست؟" وعابد باز هم گفت:" من! "

در آخر شیطان در را باز کرد و به او گفت:" من هم عمری مشغول نیایش وستایش بودم،
 
ولی یک بار گفتم من،و برای همیشه از در گاهش رانده شدم."





نیـایـش
 
 
خداوند گفت : دیگر پیامبری مبعوث نخواهم فرستاد ،


ان گونه که شما انتظار دارید اما جهان هرگز بی پیامبر نخواهد ماند.


وآنگاه پرنده ای را به رسالت مبعوث کرد.


پرنده آوازی خواند که در هر نغمه اش خدا بود عده ای به او گرویدند و ایمان آوردند.


وخدا گفت اگر بدانید حتی با آواز پرنده ای می توان رستگار شد.


خدا رسولی از آسمان فرستاد .


باران نام او بود همین که باران ،


باریدن گرفت آنان که اشک را می شناختند رسالت او را دریافتند


پس بی درنگ توبه کردند و روح شان را زیر بارش بی دریغ خدا شستند .


خدا گفت : اگر بدانید با رسول باران هم می توان به پاکی رسید.


خداوند پیغامبر باد را فرستاد تا روزی بیم دهد و روزی بشارت .


پس باد روزی توفان شد و روزی نسیم و آنان که پیام او را فهمیدند


روزی در خوف و روزی در رجا زیستند .


خداوند گفت : آن که خبر باد را می فهمد قلبش در بیم و امید می لرزد .


قلب مومن این چنین است .


خدا گلی را از خاک برانگیخت تا معاد را معنا کند .

و گل چنان از  رستخیز گفت


که هر از آن پس هر مومنی گلی که دید رستاخیز را به یاد آورد .


خدا گفت : اگر بفهمید تنها با گلی قیامت خواهد شد .


خداوند یکی از هزاران نامش را به دریا گفت .


دریا بی درنگ قیام کرد و چنان به سجده افتاد که هیچ از هزارموج او باقی نماند .


مردم تماشا می کردند عده ای پیام را دانستند پس قیام کردند


و چنان به سجده افتادند که هیچ از آنها باقی نماند .



خدا گفت : آن که به پیغمبر آبها اقتدا کند به بهشت خواهد رفت .


و یاد دارم که فرشته ای به من گفت : جهان آکنده از فرستاده و پیغمبر مرسل است ،


اما همیشه کافری هست تا بارش باران را انکار کند و با گل بجنگد ،


تا پرنده را دروغگو بخواند و باد را مجنون و دریا را ساحر .





وصل

 
ای خدا این وصل را هجران مکن
 
سرخوشان عشق را نالان مکن
 
باغ جان را تازه و سرسبز دار
 
قصد این مستان و این بستان مکن
 
چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
 
خلق را مسکین و سرگردان مکن
 
بر درختی کشیان مرغ توست
 
شاخ مشکن مرغ را پران مکن
 
جمع و شمع خویش را برهم مزن
 
دشمنان را کور کن شادان مکن
 
گر چه دزدان خصم روز روشنند
 
آنچ می‌خواهد دل ایشان مکن
 
کعبه اقبال این حلقه است و بس
 
کعبه اومید را ویران مکن
 
این طناب خیمه را برهم مزن
 
خیمه توست آخر ای سلطان مکن
 
نیست در عالم ز هجران تلختر
 
هرچ خواهی کن ولیکن آن مکن
 
مولوی






گفتم گرفتارم خدا

گفتی که آزادت کنم


گفتم گنه کارم خدا

گفتی که عفوت میکنم


گفتم خطا کارم خدا

گفتی که می بخشم خطا



گفتم جفا کارم خدا

گفتی وفایت میدهم


گفتم صدایت میکنم
گفتی جوابت می دهم


گفتم ز پا افتاده ام
گفتی بلندت میکنم


گفتم نظر بر من نما
گفتی نگاهت می کنم


گفتم بهشتم می بری؟ 
گفتی ضمانت می کنم


گفتم که ادعونی بگم
گفتی اجابت می کنم


گفتم که من شرمنده ام
گفتی که پاکت می کنم


گفتم که یارم می شوی
 گفتی رفاقت میکنم


گفتم ندارم توشه ای
گفتی عطایت میکنم


گفتم دردمندم خدا
گفتی مداوایت کنم


گفتم پناهی نی مرا
گفتی پناهت می دهم


عاشقتم خدااااااااااااااااا




عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی