عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «در انتظار ظهور» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

▨╮ شعر مهدوے ╰▨▧



☘️ معذرت می خواهم آقا یک کمی تاخیر شد
☘️ ساعت دست شما چند است آقا، دیر شد؟


☘️ مهر بطلان خورد بر عمر من و بابا بزر گ
☘️ کوچک کوچکترین کوچه ی مان هم پیر شد


☘️ آنقدر تیر تمسخر بر سر و رومان چکید
☘️ هی دروغی، هی نمی آیی، چنین تعبیر شد


☘️ فکر می کردم زمان اندازه ی تقویم ماست
☘️ جلد های بی شماری بازهم تکثیر شد


☘️ انتظار سست ما، این بی وفاییمان درست
☘️ ترکه ی تنبیه مان آیا چنین تقدیر شد؟


☘️ توده ی بغض مرا این واژه معنا میکند
☘️ کی می آیی حضرت آقا؟ نفس زنجیر شد


☘️ عصر طولانی جمعه وعده ی دیدارمان
☘️ یادتان رفتست آقا یا کمی تاخیر شد ؟



اللهم عجل لولیک الفرج



عشق فقط خدا

وبلاگ و کانال عشق فقط خدا


www.deniz.blog.ir

eshgekhodayi@


تلگرام - سروش - ایتا - آی گپ
  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰




داستان تولد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

 

شرایط زمان تولد امام زمان (ع) شرایط عادى نبود،


زیرا طبق روایات منقول از پیامبر اسلام (ص) مهدى آل محمد (ع)

 

 ـ آن که ستمگران را نابود و زمین را پر از عدل و داد مى کند ـ


فرزند امام حسن عسکرى (ع) است. از این رو

 

 دستگاه خلافت عباسى امام حسن عسکرى (ع) را در


شهر سامرا تحت نظر داشت، و منتظر بود تا اگر فرزندى

 

 از ایشان به دنیا آید، او را بکشد، همان گونه که فرعون،


در کمین بود تا اگر حضرت موسى (ع) به دنیا آید، او را

 

 به قتل برساند. در این شرایط خفقان و


غیر عادى، حضرت مهدى (ع) مخفیانه به دنیا آمدند.


جریان تولد حضرت را حکیمه خاتون، دختر امام جواد (ع) و


عمه ى امام حسن عسکرى (ع) این گونه بازگو کرده است:


«ابو محمد امام حسن عسکرى (ع) شخصى را دنبال من فرستاد که امشب


ـ شب نیمه ى شعبان ـ براى افطار نزد ما بیا،

 

 زیرا خداوند امشب حجتش را آشکار مى کند.


پرسیدم این مولود از چه کسى است؟ حضرت فرمود: از نرجس خاتون.

 

 عرض کردم: من در نرجس خاتون آثار باردارى نمى بینم


حضرت فرمود: موضوع همین است که گفتم.


من در حالى که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از


پایم بیرون آورد و فرمود: بانوى من حالتان چطور است؟

 

 گفتم: تو بانوى من و خانواده ام هستى. او از سخن من


تعجب کرد و ناراحت شد و فرمود: این چه سخنى است؟

 

گفتم: خداوند در این شب به تو فرزندى عطا مى کند که سرور و


آقاى دنیا و آخرت خواهد شد. نرجس خاتون از این

 

 سخن من خجالت کشید ، بعد از افطار و نماز عشا به بستر رفتم.


چون پاسى از نیمه ى شب گذشت، برخاستم و

 

 نماز شب را به جا آوردم، بعداز تعقیب نماز به خواب رفتم و


دوباره بیدار شدم. در این هنگام، نرجس نیز بیدار شد و

 

 نماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بیرون رفتم،


تا از طلوع فجر باخبر شوم; دیدم فجر اول طلوع کرده و نرجس

 

 در خواب است. در این حال، به ذهنم خطور کرد که چرا حجت خدا آشکار نشد؟!


نزدیک بود شکى در دلم ایجاد شود که

 

 ناگهان حضرت امام حسن عسکرى (ع) از اتاق مجاور صدا زدند:


اى عمه! شتاب مکن که موعود نزدیک است. من مشغول

 

 خواندن سوره «الم سجده» و «یس» شدم.


در این هنگام ناگهان نرجس خاتون با ناراحتى از خواب بیدار شد. من او را

 

 به سینه چسباندم و نام خدا را بر زبان جارى کردم.


امام حسن عسکرى (ع) فرمود: سوره ى قدر را برایش بخوان.

 

 آن سوره را خواندم و از نرجس پرسیدم: حالت چطور است؟


گفت: آنچه مولایت فرموده بود ظاهر شد. من دوباره سوره ى

 

 قدر را خواندم. کودک نیز در شکم مادر،


همراه من سوره ى قدر را خواند که من ترسیدم. در این هنگام پرده ى نورى میان

 

 من و او کشیده شد، ناگاه متوجه شدم کودک ولادت یافته است.


چون جامه را از روى نرجس برداشتم، آن مولود سر به

 

 سجده گذاشته و مشغول ذکر خدا بود. هنگامى که او را برگرفتم،


دیدم پاک و پاکیزه است. در این موقع حضرت امام

 

 حسن عسکرى (ع) صدا زدند: عمه! فرزندم را نزد من بیاور.


وقتى نوزاد را نزد حضرت بردم، وى را در آغوش گرفت،

 

 و بر دست و چشم کودک دست کشید و در گوش راستش اذان و


در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: فرزندم!

 

 سخن بگو! پس آن طفل گفت:


«اشهد انّ لا اله الا الله و اشهد انّ محمداً رسول الله»


پس از آن به امامت امیرالمؤمنین (ع)

 

 و سایر امامان معصوم (علیهم السلام) شهادت داد و


چون به نام خود رسید فرمود: «اللهم انجز . لى وعدى و اتمم لى

 

 امرى و ثبت و طأتى واملاء الارض بى عدلا و قسطاً» «پروردگارا!


وعده ى مرا قطعى گردان امر مرا به اتمام رسان،

 

 و مرا ثابت قدم بدار، و زمین را به وسیله ى من از عدل و داد پر کن.»

 

( بحارالانوار، ج 51، ص 19، منتهى الامال، ج 2، ص 285، غیبت شیخ طوسى ص 141)



ویژگی های حضرت مهدی (عج)

برخی خصایص و ویژگی های امام زمان (عج) مطابق احادیث و روایات عبارتند از:

 از خاندان و ذریه پیامبر است


 هم نام و هم کنیه پیامبر (ص) و شبیه ترین مردم به آن حضرت است


 نهمین فرزند از فرزندان امام حسین (ع) است


 اسم پدرش حسن (ع) است


 مادرش سیده کنیزان و بهترین ایشان است


 دوازدهمین امام و خاتم الائمه است


 دارای دو غیبت صغری و کبری


 عمر بسیار طولانی دارد


 زمین را پر از عدل و داد میکند پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد


 گذشت روزگار او را پیر نمیکند


 ولادتش پنهانی است


 دشمنان خدا را میکشد و زمین را از شرک و ظلم پاک میکند


 دین خدا را آشکار و اسلام حقیقی را در روی زمین گسترش میدهد


و فرمانروای روی زمین میشود


 با شمشیر قیام میکند


 دارای نسبتهایی از انبیاست که از آن جمله غیبت است


 روش او سیره پیامبر است


 پس از آنکه مردم در آزمایش های سخت واقع شوند ظهور میکند


 وقتی حضرت مهدی ظهور کند حضرت عیسی نازل میشود و پشت سرش نماز میخواند


 پیش از ظهورش بدعت ها و ظلم و گناه و تجاهر به فسق و فجور رایج میشود


 هنگام ظهورش منادی آسمان به نام او و پدرش ندا میکند که همه آن


را میشنوند و ظهور آن حضرت را اعلام میکنند


 پیش از ظهورش نرخ ها بالا میرود و بیماری ها زیاد میشود و


جنگ های بزرگ برپا میشود و بسیاری کشته میشوند
 

پیش از ظهورش نفس زکیه و یمانی کشته میشوند و


در بیدا (مکانی بین مکه و مدینه)خسوفی واقع میشود و دجال و سفیانی


خروج میکنند و حضرت آنها را میکشد


 پس از ظهورش برکات آسمان و زمین آشکار میشود و


زمین آباد میگردد و هیچ کس غیر خدا را پرستش نمیکند


 سیصد و سیزده نفر اصحاب او هستند که در یک ساعت به محضرش حاضر میشوند


 معجزات بسیاری دارد و بسیاری به دیدار رحضرتش مشرف شده اند








طلوع می کند آن آفتاب پنهانی

ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی

دوباره پلک دلمـ می پرد نشانه چیست

شنیده امـ که می آید کسی به مهمانی

کسی که سبز تر از هزار بار بهار

کسی شگفت کسی آن چنان که می دانی


اللهم عجل لولیک الفرج ...





شعر بدون نقطه در فراق مهدی موعود (عج)

گلی گم کرده ام ای حیّ دادار


که دارد عطر روی آل اطهار


هوای وصل او دارم همه عمر


دم گورم، الهی همرهم دار


ره وصل گل روی مرادم


که راه‌مرگ مارا کرده هموار


در آورده دمارِ عمر ما را


که‌ وصل روی او را دارم اصرار


سرآمد عمرم اَر آواره‌‌گی ها


ولی دارم هوای کوی دلدار


ألا ای مصــــــلحِ اولادِ آدم


رسی کی دادِ دلهای هوادار


گرامی گوهری گم کرده دارم


که او هم در دلم دارد سر کار


دوصد سال ار دهد عمرم همه درد


رود در ســـر مرا همــــواره مســـمار


هوای کوی او دارم مکرر


مگر در راه او گردم در آوار


رها کردی مرا آواره گردم


که گردد کم همی آمار و طومار


که عمری سائل کوی مرادم


مرادم، کی دهی سردار احرار


گره دارد امور اهل عالم


که سرها می رود محروم در دار


رسد کی دادرس، دادِ دلِ ما


عدو همواره می گردد طمع کار


الهی عالماً در راهِ اسلام


همه آماده اما کو علمدار
🌸🌸



✨گفتم✨

 ✨ اگر✨

 ✨مے دانستم✨

 ✨چه روزے✨

 ✨مے آیے✨

 ✨ به احترام آمدنت✨

 ✨گناه نمے کردم✨

 ✨ گفت:✨

 ✨آن روز✨

✨ که گناه نکنے✨

 ✨به احترام گناه نکردنت✨

 میآیم✨

 ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨





 نماز و روزه و افطار عشق است سحر خوردن کنار یار عشق است

 

نه یکبار از کنار خیمه گاهش گذشتن بل هزاران بار عشق است

 

شنیدم هاتفی در اسمان گفت غم دل گر خورد غمخوار عشق است

 

بیا مهدی که بی تو روزه سخت است ضیافتخانه با دلدار عشق است

 

گلستان جهان همراه خار است گل نرگس بود بی خار عشق است

 

خدایا جان ما گردان فدایش شهادت در بر سردار عشق است

 

نه یک تن بل هزاران تن فدایش فداییّش به روی دار عشق است

 

دل و مهدی دل و دوری هجران گل زهرا ییم دیدار عشق است

 

دلم وصل تو جانا ارزو داشت ولی شد فاصله بسیار عشق است

 

بیا در ماه روزه یاریم کن کنارت مهدیا افطار عشق است




چندگاهیست ، 👈وقتی میگویم :

💙و فی کل الساعة💙

دلم می سوزد که همه ساعاتم ازآن تو نیست.

👈وقتی می گویم:

«ولیا و حافظا»

احساس می کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده

و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است.

👈وقتی می گویم: 💚و قائدا وناصرا💚

به یاد پیروزی لشکرت،

در میان گریه لبخند بر لبم نقش می بندد.

👈وقتی می گویم:

💜و دلیلا و عینا💜

یقین دارم که تو راهنما و ناظر اعمال منی.

👈وقتی می گویم:

💛حتی تسکنه أرضک طوعا💛

یقین دارم که روزی حکومت تو بر زمین گسترده می شود

و همگی شاهد مدینه فاضله ات خواهیم بود. 👈وقتی می گویم:

❤️و تمتعه فیها طویلا❤️

به حال آنانی که در زمان طولانی حکومت شیرین شما

طعم عدالت را می چشند غبطه می خورم
و....

😞چندگاهیست دعای فرج را چند بار می خوانم😞

تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد،

هم اشکم بریزد،😪
هم در جست و جویت باشم،😇

هم سرپرستم باشی،😊

هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم😔

و هم احساس کنم خدا در نزدیکی من است😍

پس باز هم از ته دل مخلصانه بگوییم : 💓 اللهم عجل لولیک الفرج 💓





تشنگان را سحاب پیدا شد

رحمت بیحساب پیدا شد

در دل این کویر تفیده

بهر جوشید و آب پیدا شد

چشم ِچشمانتظارها روشن

روی حق بینقاب پیدا شد

در جمال منورِ یک ماه

چارده آفتاب پیدا شد

بامدادان ز نکهت یک گل

یک گلستان گلاب پیدا شد

انقلاب جهانیِ دین را

رهبر انقلاب پیدا شد

همه عالم تراب مقدم او

هیبت بوتراب پیدا شد

چشمتان روشن ای مسلمانان

روح اسلام ناب پیدا شد

سامره شهر مکه گشت و در آن

احمدی با کتاب پیدا شد

طلعت غیب را که میگفتند

صبحدم بینقاب پیدا شد

بر فراز سر ستمکاران

آیه های عذاب پیدا شد

اهل ایمان امانتان آمد

که امام زمانتان آمد


نقل هر بزم صحبت مهدی است

دولت عدل دولت مهدی است

ما همه در حضور او هستیم

گرچه دوران غیبت مهدی است

وسعت بیحدود ملک خدا

پایگاه حکومت مهدی است

گو همه شرق و غرب حمله کنند

شیعه در ظلّ رایت مهدی است

شوکت و قدرت ستمکاران

همه پامال قدرت مهدی است

خال و خط محمّدی پیدا

در تماشای صورت مهدی است

هیچکس نیست مصلح عالم

این قبا وقف قامت مهدی است

به تمام موالیان گویید

که ولایت، ولایت مهدی است

آسمان و زمین و لیل و نهار

در پناه حکومت مهدی است

بگذارید کافران بکشند

جرم شیعه، محبت مهدی است

عدل و آزادی و حقوق بشر

در نظام عدالت مهدی است

دست «میثم» بوَد به دامانش

پـدر و مــادرم بـه قربانش



تو یگانه امام منتظری

تو نویدِ نجاتِ هر بشری

بین جمعی و جمعها ز تو دور

آشکار همیشه پنهانی

آفتاب همیشه جلوهگری

تو فروغ دو دیدۀ زهرا

تو امید دل پیامبری

تو به اسلام و دین یگانه پدر

تو تمام ائمه را پسری

ثانی احمد و نظیر علی

فاتح بدر و خیبر دگری

تو فروغ چهارده خورشید

تو تجلای چارده قمری

تو دُرِ ناب یازده دریا

تو حسن را ستارۀ سحری

تو به سینای آرزو موسی

تو به طور امیدها شجری

کربلا سامره نجف مشهد،

یا به سوی مدینه ره سپری؟

ما ز تو غافلیم و بیخبریم

تو ز ما لحظه لحظه باخبری

آن که مولای عالم است تویی

آن که در جمع ما کم است تویی



ای به پیغمبران امید بیا

ای خداوند را نوید بیا

طالب خون سیدالشهدا

مرهم زخم هر شهید بیا

قامت راست قامتان بیتو

چون قد فاطمه خمید بیا

یوسفا همچو دیدۀ یعقوب

موی اسلام شد سفید بیا

صبر اسلام شد تمام ببین

جان شیعه به لب رسید بیا

تو به هر جمعه اشک ما دیدی

دیدۀ ما تو را ندید بیا

به همان نالهای که در پس در

فاطمه از جگر کشید بیا

همه در انتظار روز ظهور

همه در هالۀ امید بیا

به خدا که خدا تو را ز آغاز

بر چنین روز آفرید بیا

به سرشکی که در عزای حسین

دائم از دیدهات چکید بیا

به سری کز قفا بریده شده

به دلی کز سنان درید بیا

همه چشمند تـا تـو بـاز آیی

همچو خورشید دیده بگشایی



ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی


دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی


یا ابا صالح المهدی

تو یک گوشه چشمت غم عالم ببرد،

حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد



اللهم عجل لولیک الفرج

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰


http://razesorkh.com/i/attachments/1/1351886917327833_large.jpg


منم مهدی دوباره باز خواهم گشت....

 

  نمیدانم چه هنگام از کدامین راه ولی یکبار دیگر باز

 خواهم گشت وچشمان تو را با نور

 خواهم شست..................

واز عرش خداوندی شما را هدیه های تازه خواهم داد......

به دستان برادر دست خواهم داد........

به زلف کودکان گیلاس خواهم زد..........

نوازشهای مادر رادوباره زنده خواهم کرد زن همسایه را

 نور و هوای تازه خواهم داد...

به ننوی یتیمان من تکان از عرش خواهم داد ......

به لبهای فرو بسته امید خنده خواهم داد.....

به دیوار حریم عشق یکبار دیگر من تکیه خواهم کرد.

به گندم من حدیث نو شکفتن یاد خواهم داد ..

به شمع روشن محفل من رموز همنشینی با پروانه را یاد

 خواهم داد....

گل نرگس به دشت مهربانی هدیه خواهم  برد......

کمرهای خمیده از شقاوت راست خواهم کرد...

برای فهم زیبایی دوباره واژه خواهم ساخت.............

 دوباره مزه لبخند را من بر لبان خشک خواهم راند ......

نگاه مهربانانه..

 امید گرمی خانه..

رسوم عشق ورزی را دوباره زنده خواهم کرد...

برای قفل لبهاتان  برای فتح دلهاتان  کلید تازه خواهم ساخت...

برای سر نهادن تا سحر بگریستن اینک هزاران شانه خواهم داد.....

زرخسار پدر من شرمساری را....

زچشم مادران من اشک وزاری را.....

تباهی را تباهی را تباهی را دوایی تازه خواهم داد.......

برادر با برادر صلح خواهم داد به خواهر مهربانی یاد خواهم داد....

به مردم بانک خواهم زد:  هلا ای عاشقان خسته ونومید...

به پیش آرید دفترهای مشق زندگانی را که من

سرمشق های تازه خواهم داد.....

برای صبح فردا مشقتان این است:

هزاران بار بنویسید:  آزادی * محبت*  عشق و یکصد بار

 بنویسید انسان بنده حق است وبنویسید رنگ آسمان

 آبی ست من بعد سیاهی ها زدفتر های قلب خویش برگیرید.....

کنون با خط خوش  زیبا در اوراق سفید قلبتان این جمله

 صد باره بنویسید:خدا نور است، زیبایی است خدا

آزادگی را دوست میدارد...

ومیخواهد که بند هر اسارت را زفکروروح ودست وپای

 برگیرید ومشق عشق خواهم داد.......

و آغوش محبت باز خواهم کرد......

و مادر را دوباره از سرای سالمندان به سوی خانه

خواهم برد..وپیران را دوباره گوهر هرخانه خواهم

 کرد....

پدر ها را نوازش های کودک یاد خواهم داد ....

به دست کودکان نان و پنیر عشق خواهم داد......

دوباره با سعادت  بندگی کردن خدایی زندگی کردن 

  سروشی تازه خواهم داد

 به نام عشق و زیبایی دوباره خطبه خواهم خواند ....

و عزت را دوباره  زنده خواهم  کرد ....

به انسان یاد خواهم داد بهایش را، قرار با خدایش را ........

به باران بارش رحمت به دریا زایش گوهر  به تنها شوق

 آزادی به اندیشه رهایی یاد خواهم داد ......

به باغ خشک و بی ریشه وبی حاصل  هزاران بوته بابونه

 خواهم داد.....

به نجوای شبانگاهان دو صد لبیک به باغ زرد پائیزی قبای

 سبز  به رود ساکت و خاموش خروشی تازه خواهم داد....

وهر چه رسم بد عهدی ز پهنای زمین بر چیده  خواهم کرد.....

نمی گویم چه هنگام از کدامین راه ولیکن باز خواهم گشت .......

به ابر آسمان باران،به باران شور باریدن، به بارش شوق

 رویاندن، به رویش باور گندم، به گندم حسرت سفره، به

 سفره شرم نان آور،به نان آور طلوع صبح صادق را خدا را

 یاد خواهم داد،به حکام زمان عشق به مردم را......

به مردم باورخود را .....

به عالم شمع دینداری .....به دینداران سلوک عشق ورزی یاد خواهم داد................

برای هفت سین سفره تان آری:سحرگاهان سروش

سبز   سیمای   سعادت ساز ساقی هدیه خواهم کرد.....

به محنت پیشه گان امید

 به پربشکستگان پرواز 

به ره گم کردگان مشعل

 به حق گم کردگان میزان

 به تنها ماندگان یاران

    به غرقه گشتگان یزدان 

    به یلدا روزگاران

    من بهاران هدیه خواهم داد..........

نمیدانم کدامین روز اآدینه ......

ولی با تو صبور منتظر آهسته میگویم:سرای عشق را

یکباردیگر آب و جارو کن ........

منم مهدی دوباره باز خواهم گشت...

*نویسنده متن: مرتضی زمانی.....

*شعر از:کیوان شاهبداغی

*منبع:ماهنامه موفقیت...

به تاریخ ...۹/۸۴

  • مرتضی زمانی