یه بت پرستی بود که یه عمر هی صدا میزد
یا صنم و یا صنم و یا صنم
اما هیچ وقت جوابی نشنید
یه روز که همینطوری یا صنم میگفت اشتباهی زبونش نچرخیدو
گفت:یا صمد
خدا سریع به فرشته هاش گفت برید ببینید بنده ام چی می خواد
فرشته ها گفتن خدایا معذرت میخواهیم اشتباه شده
خدا گفت
این بنده ی گنهکار، از ندانی و غفلت ره گم کرده
و بت می جوید گناه او از دل سیاهی نیست،
از لغزش و بی خبری است. من که خدای جهان و
داننده ی پیدا و نهانم،
نباید از حال بنده ی خود غافل بمانم. بنده اگر غفلت کرد،
راه بازگشت باز است; لیکن من که پدید آورنده ی او
و همه ی موجوداتم که دچار اشتباه نمی شوم;
هم اکنون چراغ رستگاری در پیش چشمش میگذارم
به خدا عجب خدایی داریم
یک شبی مجنون نمازش را شکست / بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود / فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او / پر زلیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای / بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای / وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی / دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن / من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم / این تو و لیلای تو ... من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم / در رگ پیدا و پنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی / من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم / صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آواره صحرا نشد / گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت / غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی / دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی / در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود / درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم / صد چو لیلا کشته در راهت کنم
خدا را نشان می دهد نه!!!
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
شیطان به خدا گفت: به شکوه تو سوگند تا آنگاه که
روح در تن بندگان توست در گمراهی آنان میکوشم
وخدا فرمود: به شکوه وبزرگی ام سوگند هر آنچه آمرزش
بخواهند همواره آنان را می بخشم
اوج عشق بازی و رحمت خد به بنده اش در این آیه پیداست
سوره بقره آیه 186:
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ
أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
دراین آیه هفت بار خداوند می گویدخودم…
بی واسطه مهربانی را به اوج می رساند پادشاهی که گدایی را
هفت بار با صمیمانه ترین حالت به خودش میخواند…
عِبَادِی ….ی بنده من
عَنِّی ….. از من
فَإِنِّی قَرِیبٌ…..پس من نزدیکم
أُجِیبُ…. اجابت می کنم من
إِذَا دَعَانِ….وقتی من را می خواند
فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی….پس طلب جواب کنند ازمن
وَلْیُؤْمِنُواْ بِی…….در حالی که ایمان دارند به من
پس باید …باید ….باید …از من…طلب جواب کنی….
این امر است امر موکد…فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی
باید از من طلب جواب کنندآن هم با چه حالی؟
در حالی که به من ایمان داری …وَلْیُؤْمِنُواْ بِی
ایمان داشته باش که می شنومت ایمان داشته باش که من نزدیکم به تو …
فَإِنِّی قَرِیبٌ ......من نزدیکم
ای داود
قسم به عزت و جلالم که اگر همه اهل آسمان و زمین به من
امیدوار باشند، و از من
درخواست نمایند و من خواسته و حاجات هر یک از
آنها را برآورده می کنم اگر
چه خواسته های هر یک از آنان به اندازه هفتاد برابر دنیای شما باشد
و انجام این
امور برای من مانند این است که هرکدام از شما سوزنی
را به دریا فروببرد و آن
را بیرون آورد آیا این کار چیزی را از آب دریا کم می کند؟
خدایا به خاطر من به خاطر من از دست بعضی
ازاین آدم بزرگاناراحت نباش.
خدای مهربونم من تحمل ناراحتیتو ندارم. خدایا اگه
قبول کنی اگه قبول کنیا قول
می دم یکی از شکلاتامو بدم به دوستم.
باشه خدا جونم باشه؟؟؟
خدایا به خاطر دستای کوچیکش به حق قلب
مهربونش از من هم ناراحت نباش....
راستش منم تحمل ناراحتیتو ندارم.
حدیث قدسی:
اگر آنهائی که به من
پشت کرده اند می دانستند که من چه اندازه انتظار دیدن آنها را می کِشم و چه مقدار
مشتاق توبه و بازگشت آنها هستم هر آینه از
شدت شور و شوق نسبت به من جان می دادند و تمام بند بند اعضایشان به خاطر عشق
به من از هم جدا می شد
«آسمان های هفت گانه و زمین و هرکه درآن هاست،
او راتسبیح می گویند و هیچ چیزی نیست،مگر این که
خدا را همراه با ستایش او تسبیح می گوید
ولی شما تسبیح آنها را در نمی یابید
***********************************************