یه روزی قرار شد برای خریدِ یک آپارتمان بزرگ و قدیمی در خیابان جردن با دوستی همراه بشم
با مشاور مسکن هماهنگ کردم ، قرار شد یه روزه همۀ پیشنهادها رو ببینم
به هر جایی که برای بازدید میرفتم مواجه میشدم
با پیرمرد یا پیر زن وَ یا زن ُ شوهر پیری که فقط در گوشه ای از خانه شان زندگی میکردن
بقیۀ خانه متروک و دست نخورده بود ُ غُبار گرفته
سوال میکردیم دلیل فروش چیست:
همه یک جواب مشترک داشتن که :
دیگه اینجا برامون بزرگه ، دیگه حوصلۀ رسیدگی به خونه رو نداریم
در پایانِ روز به نظرم اومد که ما در تمام عمر بدنبال بزرگ کردنِ خانه و شکوه جلالِ اون هستیم ولی
در نهایت برمیگردیم به همان فضای گرم و کوچکِ محدود مان ...
با خودمان چه میکنیم یک عمر...
وبلاگ و کانال عشق فقط خدا
تلگرام - سروش - ایتا - آی گپ