ما کتاب کهنه ای هستیم ... سرتا پا غلط!
خواندنی ها را سراسر خوانده ایم ... امّا غلط!
سال ها تدریس می کردم ... خطا را با خطا
سال ها تصحیح می کردم، غلط را با غلط!
بی خبر بودم ... دریغا ... از اصول الدین عشق!
خط غلط، انشا غلط، دانش غلط، تقوی غلط!
دین اگر این است ! بی دینان زِ ما مؤمن ترند
این مسلمانی ست آخر؟ لا غلط ... الّا غلط !
روز اوّل درس مان دادند، یک دنیا فریب ...
روز آخر ... مشق ما این بود: یک عُـقـبا غلط!
گفتنی ها را یکایک هر چه باد و هر چه بود
شیخــنا فرمود ... امّا یا خطا شد ... یا غلط..!
گفتم از فرط غلط ها ... دفتر دل شد سیاه!
گفت می دانم ... غلط داریم آخر تا غلط !
روی هر سطری که خواندیم از کتاب سرنوشت
دیده ی من یک غلط می دید و او ... صدها غلط!
یا رب ... از تو مغفرت زیباست ،از ما اعتراف...
یا رب از تو مرحمت می زیبد و از ما غلط..
بزرگترین نعمت خدا به انسان قدرت حیات است ...
پاک آفریده شدیم ... پاک بمانیم ...
پاک از دنیا برویم ...
فاصله ی بین ما تا خدا
همان روحی است که در بدن دمیده شد !
برخی از ستارگان،
همین نقطه های کوچک نورانی در آسمان
میلیونها مرتبه از زمین بزرگتر هستند،
به راستی...
خالق آنها چقـــدر بزرگتــــــــر است؟!
شاید به این دلیل باشد که
حضرت علی (ع)میفرمایند:
هیچ عبادتى همانند تفکر در آفرینش نیست
بلال حبشی می گوید:
«شبی پیامبر گرامی اسلام (ص) تا سپیده دم به مناجات ایستاده بود
و می گریست یادم می آید که سحرگاه وقتی برای نماز صبح
به خدمت آن حضرت رفتم، چشمان اشک آلود ایشان را دیدم
و تعجب کردم سپس به ایشان عرض کردم: یا رسول الله
چرا گریه می کنی درحالی که مشمول عنایات خداوند هستی؟
حضرت در جواب من فرمود: «در شبی که گذشت، خداوند
آیات تکان دهنده ای را بر من نازل کرد ای بلال،
وای به حال کسی که این آیات را بخواند و در آنها
اندیشه نکند سپس با صدای دلنشین خود این آیات را قرائت فرمود:
«مسلما در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز،
نشانه های (روشنی) برای صاحبان خرد و عقل است،
همانها که خدا را در حال ایستادن و نشستن و آنگاه که
بر پهلو خوابیده اند یاد می کنند و
در اسرار آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند و می گویند
بار الها این را بیهوده نیافریده ای، تو پاک و منزهی،
ما را از عذاب آتش نگه دار.»
در میان دشت سرسبز و بزرگ
زندگی میکرد یک مور ضعیف
ناتوان و کوچک و دل خسته بود
دست و پای کوچکش ریز و نحیف
روزگاری رفت دنبال غذا
دانه ای زیر درخت افتاده بود
شاد و خندان گشت، آن مور سیاه
چون خدا بر او غذایی داده بود
با هزاران رنج بدبختی گرفت
با دو چنگش گوشه ی آن دانه را
رهسپار خانه شد در آن زمان
تا که آرد روزی ِ کاشانه را
شاد و خندان گفت او در بین راه
عاشقم من در دلم عشق خداست
خاک پایش سرمه بر چشم من است
هر دقیقه سجده ی شکرش بجاست
قلب من با عشق ایزد میزند
کاش میشد در ره او جان دهم
ذات ایزد پاک و از زشتی جداست
کاش جانم در ره ایمان دهم
لحظه ای از سجده و شکرش گذشت
تا که بادی در دل ِ صحرا وزید
دانه ی آن مور کوچک را گرفت
شد خدای مهربان شمر و یزید
ماجراها گفت از ظلم خدا
ناسزا و صد حدیث و نقل قول
ابن ملجم هم چنین ظالم نبود
مهربانتر بود، چنگیز مغول
اشک چشمم گشته همچون نهرخون
چون گرفتی آن غذا و دانه را
ازمن بی کس چرا کردی دریغ
دانه ای گندم و قوت لانه را
پس نمیخواهم خدای کینه توز
از هم اکنون من به دینت کافرم
در دلم مهری نمیبینم دگر
پس بدان بی دین و بی پیغمبرم
اشک و آهش آن زمان پایان گرفت
از میان آسمان آمد طنین
صوت زیبا و کلام دلنشین
آمد از بالا رسیدش بر زمین
مور من بس کن دگر غمگین نباش
بر خدایت گفته ای صد ناسزا
رحمت شایان به جانت کرده ام
این نباشد لطف ایزد را سزا
بلبلی زیبا میان آسمان
دانه ای را دید میغلتد به راه
آمد از با لا به سمت دانه ات
در پی اش مور ِ نگون بخت سیاه
آن زمان طوفان و بادآمد پدید
تا که گردد دانه از چنگت جدا
چون رها گشتی کنون از چنگ مرگ
ناسزا گویی بر این لطف خدا
گفت بلبل آن زمان در فکرخویش
دانه خوردن بهتر است از مور ریز
میروم من دانه را آرم به چنگ
تا غذایی در پی جنگ و گریز
رفت بلبل دانه را دنبال کرد
اینچنین شد ماجرا در انتها
لطف ایزد شامل حال تو شد
گشته ای از چنگ آن بلبل رها
حکمتی باشد به هر رنج و بلا
گر شنیدی این پیام و این صدا
ترک ایمان بعد هر رنجی نکن
یا نشو قاضی به اعمال خدا
******************************
با درج این مطلب بد نیست در مورد مورچه و
قدرت خداوند در خلقت این موجود کوچک
اما شگفت انگیز مطالبی رو منتقل کنم که
مطمئنم قابل توجه خواهد بود
چند
سال پیش عده ای از دانشمندان بی دین گردآمدند
تا اشتباهی را در قرآن کریم
جستجو نموده و بیابند،
و نادرستی دین اسلام را اثبات نمایند.
آن
ها به کند وکاو و مطالعه ی آیات قرآن کریم پرداختند.
تا اینکه به سوره نمل رسیدند که
در ان واژه ” یَحطِمَنَّکُم ” به کار برده شده بود.
سوره نمل آیه ۱۸ می فرماید:
حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ
یَا أَیُّهَا
النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ
لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ
تا
چون به دره مورچه ها رسیدند،
مورچه ای گفت: ای مورچه ها به لانه هایتان وارد شوید،
مبادا سلیمان و لشگرش خردتان کنند و خود آگاه نباشند.
بی درنگ شاد و سرمست شدند که چیزی در
آن یافتند که به ضرر این دین است. گفتند:
واژه ی ” یَحطِمَنَّکُم ”
(شما را درهم شکنند)
از “تحطیم” شکستن، ویران کردن آمده است.
چگونه مورچه ویران شده و درهم می شکند،
حال آنکه از ماده ی قابل درهم شکستن و
خرد شدن ساخته نشده است!
بنابراین این واژه در این آیه درست بکار برده نشده است!
آن ها شروع به منتشر ساختن نتیجه ی کنکاش
خود نموده و آن را بزرگنمایی کردند.
اما حتی پاسخ ساده ای را هم از زبان مسلمانان نشنیدند.
چند سال از اکتشاف آن ها گذشت...
دانشمندی استرالیایی تحقیقات طولانی و زیادی را روی این مخلوق ضعیف انجام داد.
تا جایی که چیزهایی را دریافت که کسی توقعش را نداشت.
او
پی برد که ساختار بدن مورچه ها
دارای مقدار قابل توجهی از ماده ی شیشه است.
یعنی حدود ۷۵% از غشای خارجی بدن مورچه ها
را شیشه تشکیل می دهد.
بنابراین واژه ی مذکور در جای درست خود به کار برده شده بود.
به دنبال این اکتشاف، دانشمند استرالیایی مسلمان شدن خود را آشکار ساخت.
دیگر دانشمندان به تازگی کشف کردند که
بدن مورچه با اسکلت استخوانی سختی
پوشیده شده
که بدن ضعیفش را از هرگونه آسیبی محافظت می کند.
ولی این پوشش استخوانی در حین قراردادن آن زیر
فشار به راحتی خردشده و مانند یک تکه شیشه می شکند.
حقیقت خرد شدن و له شدن مورچه را که در حال حاضر کشف شده،
قبل از ۱۴ قرن قرآن کریم آن را از زبان یک مورچه برای ما نقل کرد.
“سبحان الله العزیز الحکیم !”
آیا او خبر ندارد از آنچه آفریده، حال آنکه او مهربان و بسیار آگاه است !
******************
مورچه کوچک قدرت و معجزه خداوند
مورچه ای صبحگاهان ، از لانه ی زیر زمینی ی خود بیرون می
آید
و به دنبال آذوقه ای برای ذخیره سازی برای زمستان است .
به دانه ی گندمی برمی خورد و آن را به دهان گرفته و به هر
زحمتی که هست ، آن را تا لانه می بَرَد . لانه ی او
زیر زمین است و زیر زمین نمناک و مرطوب و
جای مناسبی است برای سبز شدن دانه ی گندم و
در نتیجه از بین رفتن آن . مورچه به
گفته ی جانورشناسان
وقتی دانه را به لانه می بَرَد ، آن را از وسط نصف می کند و
با این کار از سبز شدن آن جلوگیری می نماید !
این بود یک قضیه ی ساده از
زندگی ی روزمرّه ی یک مورچه
اگر
سرسری از کنار این قضیه بگذریم و
مشمول خطاب ( افلا تدبّرون ) می شویم .
چرا که تدبّر در کتاب تکوین همانند تدبر در
کتاب تدوین لازم و ضروری است و
تمام مخلوقات آیات و نشانه های الهی هستند
به نظر شما این مورچه ی ریز
در این قضیه ی ساده چند علم دارد ؟
علم ؟!؟ بله ، مگر علم شاخ و دُم دارد ؟
من که کمی فکر کردم 6 علم و دانش برای این مورچه کشف کردم .
قطعا شما هم
با تدبر می توانید بر این موارد بیفزایید :
1 – علم هواشناسی : چون می
داند که هوا همیشه خوب و
خرم و زمین همواره سرسبز نیست بلکه
زمستانی خواهد
آمد که باید برای آن اندیشه نمود
2 – علم غذا شناسی ( یک ) : چون وقتی
به دانه ی گندم می رسد ،
تشخیص می دهد که این شیء خاصیت غذایی دارد .
اذا
اگر شما قطعه ی چوب یا پلاستیکی را دقیقا و
با مهارت به اندازه و شکل دانه ی گندم بتراشید و
به آن رنگ دانه ی کندم بزنید ،
مورچه هرگز به آن اعتنایی
نخواهد نمود !
3 – علم غذاشناسی ( دو ) : مورچه می داند که
دانه ی گندم قابلیت نگهداری ی چند ماهه در
زیر زمین را دارد و تا آن وقت فاسد نمی شود
لذا غذاهایی مثل گوشت که چند روزه فاسد می شوند
برای ذخیره سازی انتخاب نمی
کند
4 – علم گیاه شناسی ( یک : آسیب شناسی ) : مورچه می داند که
این گندم آسیب پذیر است و اگر همینگونه زیر خاک رَوَد ، سبز می شود
5
– علم گیاه شناسی ( دو : درمان شناسی ) :
مورچه ی می داند که علاج درد این گندم و راه رفع آسیب آن
این است که آن را از وسط نصف کند .
توجه دارید که
این علم غیر از علم قبلی است .
زیرا آسیب شناسی با درمان دو مرحله ی
جداگانه است .
در اولی درد تشخیص داده می شود و در دومی راه درمان .
چه بسا
امراضی که دانشمندان آن را تشخیص داده اند و
به ماهیت آن پی بُرده اند ( مثل سرطان ) ولی هنوز
راه درمان آن را کشف نکرده اند
6 – علم انبار داری
و ذخیره سازی :
که از علوم مهم امروزه ی بشری است .
مورچه می داند که دانه های گندم قطعه شده را
در چه مکان و دما و شرائطی انبار کند تا
تا زمستان
سالم بمانند و قابلیت مصرف خود را حفظ کنند
تازه این شش علم ، علومی است
که بشر تا به حال کشف کرده است .
قرآن که مدعی است مورچه حتی سخن می گوید و
در سوره نمل فرموده :
مورچه با حضرت سلیمان (ع) گفتگو کرد و حتی به او
انتقاد نمود !
حالا یک سؤال ساده از تمام مُلحدان و بی خدایان دارم :
چه
کسی این 6 علم را به مورچه آموخته است ؟
آیا مورچه درس خوانده یا کتاب
مطالعه کرده یا
در رشته غذاشناسی و گیاه شناسی دانشگاه تحصیل نموده است ؟!
مگر
هر علمی به معلم نیاز ندارد ؟
تازه معلم مورچه خیلی مهارت داشته .
چون همین الآن اگر همه ی جانورشناسان دنیا جمع شوند ،
نمی توانند به یک مورچه
یک مهارت دلخواهشان را بیاموزند !
ممکن است جواب دهند :
مورچه طبق غریزه ی حیوانی خود این کارها را انجام می دهد
آری
، ما هم می دانیم . ولی چه کسی این غریزه ی را
درسیستم بدن و مغز مورچه طراحی نموده است ؟
آیا کافی است که یک کلمه ی ( غریزه )
را بپرانیم و از
کنار این همه عجائب به راحتی رد شویم ؟!؟
تازه مگر مورچه در مقابل سایر جانوران و
کرات آسمانی و کهکشان ها اصلا به حساب می آید ؟!؟
*************************************