به چه می اندیشی ؟!
نگرانی بیجاست
عشق اینجا و خدا هم اینجاست
لحظه ها را دریاب
زندگی در فردا نه، همین امروز است
راه ها منتظرند
تا تو هر جا که بخواهی برسی
لحظه ها را دریاب
پای در راه گذار
راز هستی این است ...
خستگی را تو به خاطر مسپار
که افق نزدیک است ...
و "خدایی" بیدار
که تو را می بیند
و به عشق تو همه حادثه ها میچیند ...
که به یادش باشی
و بدانی که همه بخشش اوست
و همینت کافی است
وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ
و شکیبایی کن، که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد!
سوره هود آیه ۱۱۵
صبر کردن درسته سخته ولی زمانی قشنگ میشه که بدونی نه تنها چیزی رو
از دست نمیدی بلکه خدا به اندازه ی همون صبرت بهت پاداش میده .
❤️قدری تامل ❤️
خدا هوامونو داره....😉
اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتماد داری
به تو بگوید نگران نباش و غصه بدهیهایت را نخور،
خیالت راحت باشد، من هستم،
ببین این حرف او چقدر به تو آرامش میبخشد
و راحت میشوی
خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است
«الیس الله بکاف عبده»: آیا خداوند
برای کفایت امور بندهاش بس نیست؟
یعنی ای بنده من، برای همه کسری و کمبودهای
دنیوی و اخرویت من هستم
این سخن خدا چقدر انسان را راحت میکند
و به او آرامش میبخشد...
حاج محمد اسماعیل دولابی
ﻭ ❄️ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ❄️ کم کم می آید ....
ﺩﻭﺭ ❤️ﻗﻠﺒﺘﺎﻥ❤️ ﺷﺎﻝ ﮔﺮﺩﻥ ﺑﭙﯿﭽﯿﺪ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻮﻻﮎ آﺩم های ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﺎﺭ،ﻣﻨﺠﻤﺪ ﻧﺸﻮﺩ ....
ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺳﺮﻣﺎﯼ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﻧﺎﻣﻼﯾﻤﺘﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ،ﻣﺒﺎﺩﺍ
ﺭﻭﺣﺘﺎﻥ ﺳﻨﮓ ﺷﻮﺩ ...
ﺣﻮﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻬﺎﯼ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﺘﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ،آﻧﻬﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﻋﺮﻭﺱ ﺩﺭﺧﺘﯽ
ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻟﻬﺸﺎﻥ ﻧﮑﻨﯿﺪ
ﺧﻼﺻﻪ ❄️ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ❄️ ﺯﯾﺒﺎ می آید
ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺍﻧﺴﺎنیت هاﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎشید ...
ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﺘﺎﻥ
ﺯﯾﺮ ﮐﺮﺳﯽ ❤️ﻋﺸﻖ❤️،ﮔﺮﻡ ﮔﺮﻡ.
« آخه این خدا دل هم داره »
شب ها برای عبادات سحری مرا صدا می زنند
یک شب می گویند :مرتضی بر خیز!
یک شب دیگر می گویند: شیخ مرتضی،
و بالاخره یک شب صدا می زنند: آقا شیخ مرتضی،
و من وقتی دقت می کنم می بینم این ها
به روز من بستگی دارد
هر روز که من در رفتار و اعمالم دقت بیشتری می کنم،
زیادتر مواظب هستم در بیدار شدن
با احترام بیشتری رو به رو هستم
بار دیگری گفته بودند: مرا شب ها با کوبیدن کوبه ی در
بیدار می کنند
صدای کوبه ی در بسیار شدید است،
و من به سرعت بیدار شده و از جا برمی خیزم؛
اما این صدا با همه ی شدت،
هیچ کس دیگری را بیدار نمی کند...
"شیخ مرتضای زاهد"
خدایا چشمانم بارانی
و دلم در تمنای اجابت دعا
من به مسبب الاسباب بودنت دلسپرده ام
مادر موسی چو موسی را به نیل
در فکند از گفته رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کی فرزند خُردِ بی گناه
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رَهی زین کشتیِ بی ناخدای
گر نیارد ایزد پاکت به یاد
آب، خاکت را دهد ناگه به باد
وحی آمد کین چه فکر باطل است
رهرو ما اینک اندر منزل است
پرده ی شک را بر انداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی؟
در تو تنها عشق و مهر مادریست
شیوه ما عدل و بنده پروریست
نیست بازی کار حق، خود را مباز
آنچه بردیم از تو باز آریم باز
سطحِ آب از گاهوارش خوشتر است
دایه اش سیلاب و موجَش مادر است
رودها از خود نه طغیان می کنند
آنچه می گوییم ما، آن می کنند
ما، به دریا حکم طوفان می دهیم
ما به سیل و موج فرمان می دهیم
به که بر گردی ، به ما بسپاریش
کی تو از ما دوست تر می داریش
نقش هستی نقشی از ایوان ماست
خاک و باد و آب سر گردان ماست
"پروین اعتصامی"
زندگی معمولا ما را از خدا دور می کند
چون ما نمی توانیم آنچنان که باید
به سوی خدا حرکت کنیم ولی مناجات با خدا
و مرور همه ی غم ها و آرزوها در گفتگو با پروردگار
انسان را در جایی که باید باشد قرار می دهد،
خلوت کردن با خدا تمام آسیب های انسان را
جبران می کند...
استاد پناهیان
اساس کار دانشمند بر این قرار گرفته که
"هیچ ماشینی بدون سازنده نمی تواند باشد"
آندرو کورن وی
(استاد فلسفه)
خدا گر پـَـردِه بـَردارَد
زِ رویِ کارِ آدمها
چه شادیها خـورَد بَرهم
چه بازیها شَوَد رسوا
یکی خَندَد زِ آبادی
یکی گِریَد زِ بَربادی
یکی از جان کُنَد شادی
یکی از دل کُنَد غوغا
چه کاذب شَوَد صادق
چه صادق شَوَد کاذب
چه عابِدها شَوَد فاسِق
چه فاسِقها شَوَد عابِد
چه زشتیها شَوَد رنگین
چه تلخیها شَوَد شیرین
چه بالاها رَوَد پایین
چه اسفَلها شَوَد عُلیا
عجب صبری خدا دارد که پرده برنمیدارد.
امروز می خواهم بنشینم و از آرزوهایم بنویسم
به نام خدا
دستهای تو
تمام...
هر وقت خواستی کار خوبی بکنی و راه بندان شد
و ممکن نشد آن را انجام دهی،
نیتت را رسیدگی کن
شاید صدمه ای خورده است و صرفاً بر ای خدا نیست
و الا اگر با صاحبخانه کار داشته باشی،
بر عهده ی اوست که
موانع را از جلوی راهت برطرف کند...
حاج محمد اسماعیل دولابی
یکی می گفت من عاشق خدام، نمی آد خدا،
گفتم نیستی هنوز اگه باشی،
خداوند منتظره یکی دلش پر بزنه، فورا میاد،
این قدر هم دلش نازکِ خداوند
که به محض این که ببینه که تو داری غصه می خوری
و می گی من در فراق تو هستم کجایی
همان موقع می آد...
"دکتر الهی قمشه ای"
ماسرآغازیم و پایان آن خداست
جمله در خوابیم و بیدار آن خداست
دل سپردیم و ندانستیم هیچ
لایق بى انتهاى دل خداست
راز دل گفتیم با محبوب ها
باهمه گفتیم جز او که خداست
خوبى احوالمان را جاى دیگر جسته ایم
هى تغییر کرد آن جاها،آخر جا خداست
جوش آن خوردیم تا دنیا بدست آریم و بس
جز به آن دنیا،که معشوقش خداست
هى به دنبال رفیق خوب و نادر بوده ایم
غافل از آنکه شفیق روز نادر آن خداست
غم بغل کردیم تا بد شد جواب خوبها
خوب شو گر خوب باشى تو،سلامش با خداست
من نمى بینم توهم غیر خدا را هیچ دان
گر حضورى یافتیم و یافتى از آن خداست
افشین_موفقى
اگر خدا نخواهد شک نکن
با کدخدا هم راه به جایی نخواهی برد
مگر نه این است که
چشمها و دلها همه تحت تصرف و اراده ی اوست