#داستانک_قابل_تامل
#یک_خاطره_یک_دنیا_تفکر
دروغ ریشه جامعه را خشڪ میڪند!!!
یڪی تعریف می ڪرد:
ڪنار سی و سه پل اصفهان نشسته بودم .
نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد ڪه
از پدر و مادرش اندڪی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میڪرد !
بقدری چهره زیبا و بانمڪی داشت ڪه بی اختیار با دستم اشاره ڪردم به طرفم بیاید,
امادر حالتی از شڪ و ترس از جایش تڪان نخورد !
دو سه بار دیگر هم تڪرار ڪردم اما نیامد!!!
به عادت همیشگی ، دستم راڪه خالی بودمشت ڪردم و
به سمتش گرفتم تا احساس ڪند چیزی برایش دارم !
بلافاصله به سویم حـرڪت ڪرد!!
در همین لحظه پدرش ڪه گویا دورادور مواظبش بود
بسرعت به سمت من آمد و یڪ شڪلات را مخفیانه در مشتم قرار داد !
بچه آمدوشڪلات راگرفت! !!
به پدرش ڪه ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم!
او گفت میدانم و مطمئنم ڪه میخواستی با او بازی ڪنی,اما وقتی مشتت را
باز میڪردی او متوجه میشد ڪه اعتمادش به تو بیهوده بوده است!!!
ڪار تو باعث می گردید ڪه بچه ، دروغ را تجربه ڪند و
دیگر تا آخر عمرش به ڪسی اعتماد نڪند...!!!
💖کانال عشق فقط خدا💖
@eshgekhodayi