منبع:قلب سلیم : ج
۱)خدایا: من لذت گناه را ترک می کنم در مقابل تو تحریم لذت مناجات
را از من بردار . . .
۲) خدایا: من کسانی را که تو دوسـتـشان نداری را ترک می کنم و در
مقابل تو لذت با خود بودن را به من بده . . .
۳) خدایا: من پناهگاه شیـطان را ترک می کنم و در مقابـل تو پنـاهـگاه
امن خودت را به من بده . . .
امروز روز اول مذاکره است خـدایا بـرای شفاف سازی گام اول را من
بر می دارم و سانترفیـوژهای گناه را که شیطان در وجودم برپا کرده
یکی یکی و با کـمک تو از کار می اندازم هـسته درونی ام را خودت
غنی سازی کن ...
لذت با تو بودن حق مسلم ماست!
مردى دوستش را براى خدا ملاقات کرد،
خدا ملکى را در راه او قرار داد، از او پرسید: کجا بودى؟
گفت: به زیارت برادرم رفته بودم،
ملک پرسید: به خاطر حاجتى؟
گفت: نه، ملک پرسید: قوم و خویش بودى؟ گفت: نه،
پرسید: چیزى نزد او داشتى؟ گفت: نه،
پرسید: پس براى چه به دیدار او شتافتى؟
گفت: فقط به خاطر خدا،
گفت: اى مرد! خداوند مرا فرستاده که به تو بگویم
خدا به خاطر این گونه دوستى تو را دوست دارد
و بهشت را بر تو واجب کرد...
این روزا آدما سرشون شلوغه…
کسی حوصله خدا رو نداره !
کسی حال او را نمی پرسد !
انگار یادشون رفته برای چی به این دنیا اومدن؟!
اما تو این کار را نکن
تو حالش را بپرس
تو برایش چیزی بنویس
تو فراموش کار و بی وفا نباش
ساعت هایت را با او قسمت کن…
منبع متن :
زیر سایه خدا
مناجات عاشقانه
خدای خوب و مهربانم
عشق مرا بیشتر و بیشتر کن!
تا قلبم را استوار نگاه دارم و روحم را خرسند.
خدایا !
مرا دراقیانوس عشقت غرق کن تا در هر نفس به تو عشق بورزم،
در هر نفس در تو بمیرم و در تو زنده شوم.
در این دنیای غم زده مرا مَجرای عشق خود بگردان
و مَجرای نور و روح خود
تا نور تو را بر زندگی کسانی که اسیر ظلمت،
افسردگی و ناامیدی اند، بتابانم.
خدایم!
خدای خوبم
هر جا که مرا می بری؛ نزدیک خود نگاه دار.
مباد که در هیچ کاری یاد تو را فراموش کنم.
مرا سنگ ریزه ای ساز در معبد عشقت
که نجوا می کند:
تنها تو، فقط تو، پادشاه این قلب مشتاق و آرزومند هستی!
خدایا
چنان نزدیکی که نمی توانم ببینمت.
صدای تو هر لحظه با من سخن می گوید، اما من آن را نمی شنوم.
مرا به اعماق درونم ببر تا شکوه بی پردۀ جمال تو را ببینم
و نجوای روح بخش تو را بشنوم.
خدایا
تو دور نیستی!
پس مرا موهبت عشقی عمیق و نیرومند عطا کن تا پردۀ جهل من فرو افتد
و جمال تو را مشاهده کنم...
در دنیا اگر خودت را مهمان حساب کنی و حق تعالی را میزبان ،
همه غصه ها می رود
چون هزار غصه به دل میزبان است که دل میهمان
از یکی از آنها خبر ندارد
هزار غم به دل صاحبخانه است که یکی به دل مهمان راه ندارد
در زندگی خودت را میهمان خدا بدان تا راحت شوی
اگر در میهمانی یک شب بلایی به تو رسید
شلوغ نکن
و آبروی صاحبخانه را حفظ کن
"مرحوم دولابی"
"پیامبری که عاشق خدا بود"
به روایتی از پیامبر(ص) در مود حضرت شعیب(ع)
آن حضرت از محبت خدا آنقدر گریه کرد تا نابینا شد
و خداوند دوباره چشمانش را بینا کرد و مجددا گریه کرد تا نابینا شد
و این کار تا چهار بار ادامه پیدا کرد
بار چهارم خداوند وحی کرد تا کی می خواهی گریه کنی؟
اگر از ترس جهنم است از آتش تو را پناه دادم،
اگر از شوق بهشت است،
آن را در اختیار تو قرار دادم، چرا اینقدر گریه می کنی؟
حضرت شعیب پاسخ داد خدایا خود می دانی که گریه من
نه از آتش جهنم و نه از شوق بهشت و نعمت های آن است
بلکه محبت تو در دل من بسته شده و تا تو را نبینم آرام نمی گیرم
خداوند وحی کرد حال که چنین است من هم ،
هم سُخَنِ خود موسی را خادم تو می کنم...
و بنا به گفته تاریخ حضرت موسی (ع) ده سال
خدمتگزار حضرت شعیب بود...
چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید ، حال آن که
خیرِ شما در آن است
و یا چیزی را دوست داشته باشید ، حال آنکه
شرِّ شما در آن است.
و خدا می داند ، و شما نمی دانید...
(216سوره بقره)
لقمان حکیم نیمه شب برای نماز بیدار شد
اربابش را صدا زد که برخیز که از قافله جا نمانی
ارباب خواب را ترجیح داد و گفت بخواب غلام
خداوند کریم است هنگام نماز صبح شد لقمان
دوباره ارباب را بیدار کرد تا از قافله نمازگزاران باز نماند
ولی ارباب باز هم همان پاسخ را به لقمان داد
خورشید داشت طلوع می کرد که لقمان دوباره به سراغ ارباب آمد
که ای بیخبر از کاروان نمازگران جامانده ای برخیز که
تمام هستی در حال سجود و تسبیح اند ولی تو را
خواب غفلت ربوده است
وارباب پاسخ داد که دل باید صاف باشد به عمل نیست
خدا کریم است و نیازی به عبادت ما ندارد
روز هنگام ارباب کیسه ای گندم به لقمان داد تا بکارد
ولقمان آن را بفروخت و مشتی تخم علف هرز بر زمین پاشید
هنگام درو ارباب دید در باغ جز علف نیست
علت را از لقمان جویا شد لقمان گفت
ای ارباب از عمل شما چنان گمان کردم
که اگر نیت صاف باشد عمل چندان مهم نیست
لذا من گندم گرانبها را بر زمین نپاشیدم
بلکه تخم علف هرز را به نیت گندم بذر کردم
چرا که خود گفتی نیت و دل باید صاف باشد
خداوند کریم است و به عمل ما نیاز ندارد...
عشق...
یعنی از خدا خواهش کنی
با تمام رنجها سازش کنی
عشق...
یعنی از جهان غافل شدن
نیمه شبها با خدا کامل شدن
نیمه شبها با خدا کامل شدن
نیمه شبها با خدا کامل شدن
نیمه شبها با خدا کامل شدن
پروردگارا
چندیست فهمیده ام
که به اندازه همه ی نگرانی هایم
تو را نشناخته ام...
مردی مورچه ای را دید که خاکهای پای کوه را
جابجا می کند، به او گفت چه میکنی؟
مورچه گفت معشوقه ام گفته اگر کوه را جابجا کنی به وصال تو در خواهم آمد.
مرد نگاهی کرد و گفت:
حتی اگر عمر نوح هم داشته باشی این کار امکان پذیر نیست.
مورچه گفت خودم هم می دانم
اما برای عشقم تمام سعی خود را خواهم کرد؛
یا با معشوق و یا در راه معشوق.
شما به کی میگین آدم کریم؟
یکی از اسمهای خدا کریمه؛ یعنی خدا
بدون قابلیت میده
نمیگه عوضش فلان چیزو بهم بده
اون چیزی که داده رو پس نمیگیره
نکته ی مهم:
اگه یه کیسه طلا توی حیاط خونه مون پنهان شده باشه و ما ندونیم،
هیچ وقت با اون طلا ثروتمند نمیشیم.
برای استفاده ی عالی از گنج کریم بودن خدا باید
درک کرمشو بکنیم؛ باید باورش کنیم
اونوقت خیلی چیزا از خدا میگیریم؛ اونوقت سبک و راحت میشیم
*******************************************
عشق فقط خدا