#داستانک_معنوی
🕌ماجرای کتیبه شیخ بهایی در ساخت حرم امام رضا(ع)
🔸 #شیخ_بهایی (قدس سره) عالم بزرگ شیعی و مجتهد عصر صفوی، طراح و معمار حرم مطهر #امام_رضا(ع) است. قبل از آن که
ساخت حرم به اتمام برسد، برای جناب شیخ سفر مهمی پیش میآید. شیخ سفارشهای لازم را به معماران و مسئولان ساخت حرم کرده،
بسیار سفارش می کنند که کار را متوقف نکنند و ساخت حرم را پیش برده به اتمام برسانند به جز سردر دروازه اصلی حرم. چرا که شیخ
در نظر داشته روی آن #کتیبه ای را که از اشعار خودش بوده نصب نماید.
🔸ولی سفر شیخ به درازا میکشد و هنگامی که از سفر باز می گردد، با تعجب بسیار میبیند که ساخت حرم به پایان رسیده، سردر اصلی
تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به #حرم مقدس هستند. 😳 شیخ با دیدن این صحنه، بسیار ناراحت میشود و به معماران اعتراض
میکند: «چرا منتظر آمدن من نماندید؟ چرا صبر نکردید؟» مسئول ساخت عرض میکند: «ما خواستیم صبر کنیم تا شما بیایید، اما تولیت
حرم نزد ما آمدند و بسیار تأکید کردند که باید ساخت حرم هرچه سریع تر به پایان برسد. هرچه به او گفتیم که باید شیخ بیاید و خود بر
ساخت سردر دروازه نظارت مستقیم داشته باشد، قبول نکردند. وقتی زیاد اصرار کردیم، گفتند: کسی دستور اتمام کار را داده که از شیخ
خیلی بالاتر و بزرگتر است. ما باز هم اصرار کردیم و خواستیم صبر کنیم اما زمان تولیت حرم گفتند: خود آقا علی بن موسی الرضا(ع)
دستور اتمام کار را دادهاند.»😊
🔸شیخ بهایی(قدس سره) همراه مسئول ساخت پروژه و معماران نزد تولیت حرم میروند و توضیح میخواهند. تولیت حرم نقل میکند:
«چند شب پی در پی امام رضا(ع) به خواب من آمده و فرمودند: «کتیبه شیخ بهایی، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هیچ گاه به روی
کسی بسته نمیشود و هر کس بخواهد میتواند بیاید».
🔸شیخ با شنیدن این حرف، اشک از چشمانش جاری میشود😭 و به سمت ضریح میرود و ذکر « #یا_ستار_العیوب» بر لبانش جاری
میشود. سپس در کنار ضریح آن قدر گریه میکند تا از هوش می رود. پس از به هوش آمدن خود چنین تعریف میکند: من میخواستم
کتیبهای بر سر در ورودی حرم بزنم، با این وصف که افرادی که آمادگی لازم را ندارند نمیتوانند وارد حرم و حریم مقدس حضرت
رضا(ع) شوند، اما خود آقا نپذیرفتند و در خواب به تولیت آستان از این اقدام ابراز نارضایتی فرمودند.
آری درب خانه اهلبیت(ع) به روی همه، حتی غیر مسلمانان باز است..
(کتاب دلشدگان، نوشته محمد لک علی آبادی)