✨❤️ کزدست جانان میبرم
✨💚 طاقت نمیدارم ولی
✨❤️ افتان وخیزان میبرم
✨💚 درمان درد عاشقان
✨❤️ صبرست ومن دیوانهام
✨💚 نه درد ساکن میشود
✨❤️ نه ره به درمان میبرم
#سعدی
✨🌹 مرا تا جان بود،
جانان تو باشی
✨🌹 ز جان خوشتر چه باشد،
آن تو باشی
✨🌹 به هر زخمی مرا،
مرهم تو سازی
✨🌹 به هر دردی مرا،
درمان تو باشی
✨ #خاقانی
💚مردم گویند،
🌹بهشت خواهی یا دوست؟
💚ای بیخبران
🌹بهشت با دوست نکوست...
#تقدیم_به_ساحت_دوست🌹
✨💞میبرم نام تو و
✨🌺از تو
✨🌸نشان میجویم
✨💞در رَه عشـــ❤️ـــق تو
✨🌺 تــــــا
✨🌸نام و نشان است مرا
✨💞 ما ز مَلِک برتریم
✨🌸 وز مُلک افزون تریم
✨💞 زین دو چرا نگذریم؟
✨🌸 منزل ما کِبریاست
✨💞 گوهر پاک ازکجا!
✨🌸 عالم خاک از کجا!
✨💞 برچه فرود آمدیم؟
✨🌸 بار کنید،این چه جاست؟
✨ #مولانا
🌸در میان قوم حضرت موسی جوانی بود که آشکارا و نهانی هر نوع گناهی را انجام میداد و قوم بنی اسرائیل از شدت گناهان او به تنگ آمده بودند و از دست او به پروردگار خود شکایت کردند.
🌸خطاب الهی به موسی رسید که آن جوان را از شهر بیرون کن که به واسطه او،آتش غضب الهی بر اهل شهر نازل آید.
🌸حضرت موسی(ع) آن جوان را به قریه ای از قرای آن بلد تبعید کرد. خطاب آمد که او را از آن قریه نیز بیرون کن، موسی (ع) او را از آن قریه اخراج کرد. آن جوان رفت به کوهی که در آن نه انسان و نه حیوان و نه زراعتی بود.
🌸بعد از مدتی در آن غار مریض شد.
نزد او کسی نبود که از او نگهداری و پرستاری نماید.
🌸صورتش را روی خاکها گذاشت و عرض کرد پروردگارا! اگر مادرم بر بالینم حاضر بود هر آینه بر غربت وذلت من ترحم و گریه می کرد و اگر پدرم بر بالینم بود بعد از مردن مرا غسل می داد و کفن می کرد وبه خاک می سپرد و اگر زن و بچه ام در کنارم بودند، برایم گریه می کردند و می گفتند
(اللهم اغفر لولدنا الغریب الضعیف العاصی المطرود من بلد و من قریه الی مغاره )
🌸بعد عرض کرد پروردگارا! بین من و پدر و مادر و زن و بچه ام جدایی انداختی، مرا از رحمت خود نا امید نفرما .
🌸چنانکه قلبم را از دوری خاندانم سوزاندی، مرا به خاطر گناهانم مسوزان!
🌸ناگاه خداوند ملکی به صورت پدرش و حوریه ای به صورت مادرش و حوریه ای به شکل همسرش و غلامانی به صورت فرزندانش فرستاد تا در کنارش بنشینند و برای او گریه کنند.
🌸جوان گمان کرد که آنان پدر و مادر و زن و فرزندانش می باشند و با دلی خوش و نهادی امیدوار چشم از این جهان فرو بست.
🌸آنگاه خطاب به موسی (ع) رسید
که ای موسی!
🌸شخصی از اولیا و دوستان ما در فلان غار از دنیا رفته، برو او را غسل بده و کفن نما و بر جنازه اش نماز بخوان و دفنش کن!
🌸موسی (ع) به آن مکان آمد، دید همان جوانی است که او را از شهر و قریه اخراج کرده بود،
🌸 در این هنگام از جانب خدا خطاب آمد ای موسی من به ناله های جانسوز او و به دور افتادنش از خاندانش ترحم کردم و به خاطر اظهار ذلت و خواریش حورالعین هایی به صورت خاندانش فرستادم تا بر او گریه و ترحم کنند.
🌸ای موسی! وقتی که غریبی از دنیا می رود،
ملائکه آسمانها بر غربت او گریه می کنند،
پس چگونه من بر غربت او ترحم نکنم و حال آنکه من ارحم الراحمین هستم.
📚جامع الاخبار
🌸بنازم رحمت بینهایتت را خداا...
❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️
✨💞 به ره کعبه
✨💞 به پا رو،
✨💞 به ره عشق به سر
✨💞 زانکه طی،
✨💞 مرحله عشق
✨💞 به پا نتوان کرد
#صغیر_اصفهانی
❤️ عهد کردم عاشقانه
سر نهم در پای عشق
زندگی یعنی نشستن
با تو در دنیای عشق
❤️ عشق یعنی با تو بودن
تا ابد، دلدار من
نقش کردم از تو در قاب دلم،
سیمای عشق
❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️
بانوی مومنی در یکی از خاطرات خود میگوید:
با جوانی بسیار متدین ازدواج کردم. با پدر و مادر همسرم زندگی میکردیم. همسرم نسبت به پدر و مادرش بسیار مهربان و خوش اخلاق بود. خداوند پس از یک سال دختری به ما عطا کرد که اسم او را اسماء نهادیم.
مسؤولیت همسرم به غرب عربستان انتقال یافت و یک هفته در اداره کار میکرد و یک هفته استراحت.
در حالی که دخترم پا در چهار سالگی نهاده بود همسرم هنگام بازگشت به خانه در ریاض در یک سانحه رانندگی به کما رفت و پس از مدتی پزشکان مغز و اعصاب ابراز کردند که 95% از مغزش از کار افتاده است.
برخی از نزدیکان پس از 5 سال از گذشت این حادثه سخت به من پیشنهاد کردند که میتوانید از شوهرت جدا شوی، اما این پیشنهاد را نپذیرفتم و مرتب به شوهرم در بیمارستان سر میزدم و جویای احوال او میشدم.
به تربیت و پرورش دخترم بسیار اهتمام میورزیدم، بنابراین او را در دارالتحفظ ثبت نام کردم و در سن 10 سالگی تمام قرآن را حفظ کرد.
دخترم 19 سالش شده بود و 15 سال پس از سانحه ای که برای شوهرم پیش آمده بود، زمانی که به اتفاق به ملاقات پدرش رفتیم، اصرار میورزید که شب نزد پدرش بماند و پس از اصرار زیاد او و مخالفت من، سرانجام به پیشنهاد او تن دادم.
دخترم برای من نقل کرد که در کنار پدرم سورهی بقره را از حفظ خواندم، سپس خواب من را فراگرفت و خود را در خواب بسیار خوشحال و مسرور دیدم. سپس برخاستم و تا توانستم نماز شب خواندم و پس از مدتی به خواب فرو رفتم.
کسی در خواب به من میگفت: «چطور میخوابی در حالی که خدا بیدار است؟
برخیز! اکنون وقت قبول شدن دعاست، پس دعاکن،
خداوند دعاهایت را میپذیرد.»
با عجله رفتم وضو گرفتم،
با چشمانی پر از اشک به صورت پدرم مینگریستم و
اینچنین با خدا به راز و نیاز پرداختم:
«یا حی یا قیوم، یا جبار، یا عظیم، یا رحمان یا رحیم... این پدر من و بندهای از بندگان توست که چنین گرفتار شده است و ما نیز در مقابل این مصیبت آرام گرفته و به قضا و قدر تو راضی شدهایم. خداوندا! پدرم اکنون در سایهی رحمت و خواست توست. خداوندا! همانگونه که ایوب را شفا دادی، همانگونه که موسی را به آغوش مادرش برگرداندی، همانگونه که یونس را در شکم نهنگ و ابراهیم را در کورهی آتش نجات دادی پدرم را نیز شفا ده. خداوندا! پزشکان ابراز داشتهاند که هیچ امیدی به بازگشت او وجود ندارد، اما امیدواریم که تو او را به میان ما باز گردانی.»
قبل از اینکه سپیدهی صبح بدمد خواب بر چشمانم چیره شد و باز در خواب فرو رفتم،
همینکه چشمانم گرم شدند، شنیدم که صدای ضعیفی من را صدا میزد و میگفت:
تو کی هستی؟ اینجا چکار میکنی؟ این صدا من را بیدار کرد و به طرف راست و چپ نگاه کردم.
آنچه که من را در بهت و حیرت فرو برد این بود که صدای پدرم بود!
با عجله و شور و شوق و گریه و زاری او را در آغوش گرفتم.
او من را پس زد و گفت: دختر تو محرم من نیستی، مگر نمیدانی در آغوش گرفتن نامحرم حرام است؟
گفتم: من اسماء، دخترت هستم و با عجله و شکر و شور و شوق پزشک و پرستاران را باخبر کردم.
همه آمدند و چون پدرم را با هوش دیدند شگفتزده شدند و همه میگفتند:
سبحان الله. این کار خداوند است که مرده را زنده میگرداند.
پدر اسماء پس از 15 سال کما به هوش آمد،
در بارهی آن رویداد تنها این را به یاد میآورد که
قبل از سانحه خواستم توقف کنم و نماز چاشتگاه را به جا آورم و
نمیدانم نماز چاشتگاه را خواندم یا نه.
بدینصورت همسرم پس از 15 سال کما و از دست دادن 95% از مغزش به آغوش خانوادهی ما بازگشت و خداوند پسری به ما عطا کرد و زندگی به روال عادی خود بازگشت.
🍃 پس هرگز از رحمت خدا ناامید نشوید، هرکاری نزد خدا آسان است.
❣پروردگاری که بر او توکل کنیم ❣
💠دارای چهار ویژگی است:
✔️ از نیاز تو آگاه است ✨
✔️ بخل ندارد ✨
✔️ جهت برآوردن نیازت قادر است✨
✔️ به تو محبت دارد ✨
❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️
ای در سر هر کس از تو سودای دگر
در راه تو هر طایفه را رای دگر
چیزی ز تو هر کسی تمنا دارد
ما جز تو نداریم تمنای دگر
.
🍃💞با غـم عشق
🍃💞غـم عالمِ فانی هیچ است
🍃💞غم عالم نخورد
🍃💞هر ڪه همین غم با اوست...
#صائبــــــــ
مهر تو را
به عالم امکان نمی دهم
این گنج پربهاست
من ارزان نمیدهم
گر انتخاب جنت و
کویت به من دهند
کوی تو را
به جنت و رضوان نمی دهم
دل جایگاه عشق تو باشد
نه غیر تو
این خانه خداست
به شیطان نمیدهم
عشق فقط خداست...
*****************************
❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️
✨💚 از شبنم عشق
✨❤️ خاک آدم گل شد
✨💚 شوری برخاست
✨❤️ فتنهای حاصل شد
✨💚 سر نشتر عشق
✨❤️ بر رگ روح زدند
✨💚 یک قطرهٔ از آن چکید و
✨❤️ نامش دل شد...
#ابوسعید_ابولخیر
*****************************
❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️
🍃💞 برخیز دلا
🍃💞 که دل به دلدار دهیم
🍃💞 جان را
🍃💞 به جمال آن خریدار دهیم
🍃💞 این جان و دل و دیده
🍃💞 پیِ دیدنِ اوست
🍃💞 جان و دل و دیده را
🍃💞 به دیدار دهیم
*****************************
❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️
✨💚✨بهشت را
✨💝✨میخواهم
✨💖✨چکار
✨💜✨وقتی
✨❤️✨تـ💚ـو
✨💛✨تمام نشدنی ترین
✨💚✨دنیای
✨💙✨منـ❤️ـے
*****************************
❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️
دوست داشتنت را
هرکجاے دلم ڪہ بگذارم
زیباست
من این #ویرانہ را
با #عشق ♥️
تو آراستہ ام...
#حمیدرها
*****************************
❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️