میگفت مرگ مثله این میمونه که
یه جرمی انجام داده باشی و
نیروهای پلیس گیرت بیارن
و لیزر اسلحه هاشون روی سرت باشه
یعنی هرثانیه تمومی...
یعنی نزدیکتر از هرچى!
اما نمیدونست...
اگه جرمی انجام نداده باشی
مرگ
یعنی رفتن تو آغوش خالق مهربونی
که میگه از رگ گردن بهت نزدیک ترم!!
گوشه ای از عظمت خدا در اعجاز عددی قرآن
دنیا 115 بار آخرت 115 بار
گیاه 26 درخت 26
تابستان گرم 5 زمستان سرد 5
زکات 32 برکت 32
شراب 6 مستی 6
فقر 13 ثروت 13
فرشته 88 شیطان 88
بهشت 77 جهنم 77
حیات 71 موت 71
بگو 332 گفتند 332
الرحمن 57 الرحیم 114
الفجار 3 الابرار 6
سختی 12 آسانی 36
مصیبت 75 شکر 75
جهر(آشکار) 16 علانیه(پنهان) 16
صبر 102 شدت 102
سرور 4 حزن 4
حسنات 180 سیئات 180
یوم (روز) 365 بار به تعداد روزهای سال شمسی
شهر(ماه) 12 باربه تعداد ماههای سال
الساعت 24 بار
سجده 34 بار برابر سجده های 17 رکعت
نماز شبانه روزی
و اگر خدا به تو زیانی برساند،
آن را برطرف کننده ای جز او نیست؛
و اگر برای تو خیری بخواهد،
بخشش او را رد کننده ای نیست،
آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد
می رساند؛ و او آمرزنده مهربان است
خداوند با خبر از آشکار و نهان،
قادر متعال از مقابل چشمان من عبور کرده
و من نتوانستم او را در مقابل خود ببینم،ولى پرتو عظمت و قدرت او
در روى صفحه روحم تابید و منعکس گردید! و در نتیجه این انعکاس،
روح را در بهت، تعجّب و حیرت انداخته! من آثار او را
در تمام مخلوقات و موجودات مشاهده نمودم ، در تمام این موجودات
و مخلوقات، حتّى در کوچک ترین آنها، در آن موجوداتى که
هرگز به چشم دیده نمى شوند،
چه قدرت و قوّتى به کار رفته؟
چه عقلى؟
چه کمال غیر قابل وصفى در آنها دیده مى شود؟
«طبیعت دان معروف کارل لینه»
حاجتی در دل بی تـابم داشتم...
به دل گفتم : لیاقت برآورده شدن خواسته ات را نداری
وگرنه از تو حرکت و از خدا برکت
و خدا هم برایت برآورده اش میکرد
دل گفت : مگر آنچه را که تا بحال خدا به تو داده است
لیاقتش را داشته ای !
و مگر او تا بحال در بذل نعمت هایش
به لیاقت تو نگاه می کرده است ؟!
نام "آفتابگردان" که میاد همه را
به "یاد آفتاب" می اندازد،
نام "انسان" که میاد
آیا کسی را به "یاد خدا" می اندازد؟
حاج آقا رحیم ارباب نقل کرده اند:
یک شب من از اتاقم به قصد وضو به صحن مدرسه آمدم
که نماز شب را بخوانم وقتی از اتاق بیرون آمدم دیدم
صدای همهمه ای می آید هر چه نگاه کردم دیدم همه جا
خاموش است ولی از همه جا و درختان و در و دیوار نجوایی
که مانند ذکر بود به گوش می رسید. رفتم وضوخانه
دیدم آن جا هم صدا می آید، تعجب کردم که این
صدای ذکر از کجاست؟ آمدم در ایوان نماز بخوانم
متوجه شدم که مرحوم آخوند کاشی در قنوت نماز وترشان
ذکر می گویند و گریه می کنند و در و دیوار هم
اذکار را با او تکرار می کنند. من همینطور ایستادم
و به او نگاه کردم تا نماز صبح شد...
فردا نزد ایشان رفتم
و ماجرای دیشب را برای ایشان بازگو نمودم
آخوند فرمودند خودتان شنیدید؟ گفتم بله
فرمودند :خداوند به شما عنایتی کرده است که شنیده ای
ترک هوا بنده را امــــــیر کند و
ارتکاب آن امـــــیر را اسیر کند
چنانکه زلیخا هوی را پیروی کرد
امـــــیر بود اسیر شد
و یوسف هوی را ترک کرد
اسیر بود امــــــیر شد
ما را به جبر هم که شده سر به راه کن
خیری ندیده ایم از این اختیار ها
ای داود،
هرکه با من تجارت کند
سودمندترین تجارت کنندگان است
و هرکه دل به دنیا ببندد
و دنیا او را بر زمین افکند
زیانکارترین زیانکاران است
در سال قحطی ، صاحبدلی پریشان حال ،
غلامی را دید که بسیار شادمان بود .
پرسید : چطور در چنین وضعیتی شادمانی می کنی ؟!
گفت : من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد
و تا وقتی که برای او کار میکنم روزی مرا می دهد
صاحبدل به خود گفت :
شرم دارم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده
و غم به دل راه نمی دهد ؛
و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست
و نگران روزگارم هستم ...!
به من بیاموز چیزی را آرزو کنم که تو دوست دارى و
آن آرزو را اجابت نمایی که نیک فرجامم نماید...
چیــــزے را آرزو و طلب کنم که مرا به تو نزدیک تر سازد.
به من بیاموز در راه رسیدن به آرزوهایم صبـــور باشـــم و
تن به قضا و قدر تو بسپـــارم .
بیاموز که برای کسب نیکیها، شکیبایی پیشه کنم....
در راه استجابت دعاهایم، هرگز ناامیـــد نشـــوم و
هــرگــز در مهر تو تــردیــد نــکنــم.
اما انسان، هنگامی که پروردگارش او را بیازماید
و گرامی داردش و نعمتش بخشد،
می گوید: پروردگارم (چون شایسته و سزاوار بودم)
مرا گرامی داشت،(15)
و اما چون او را بیازماید، پس روزی اش را بر او تنگ گیرد،
گوید: پروردگارم مرا خوار و زبون کرد.(16)
*******************************