چه زیباست!!؟
در بخشیـــــــــــــــــدن
"خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا"
باشیم...
ای ماندگار ، ای ماندنی ترین عشق ،
ای یکتا یاور ، ای باعث بزرگی ای بزرگ ،
ای جدا از من و با من!
ای بی نیاز از من و دوستدار من!
باران دیدگانمان میل تو را دارند،
چه زیباست با آسمان آبی رحمت تو همراز شدن...
عارف بزرگ "ابراهیم ادهم" روایت می کند
روزی بر چوپانی عبور کردم و از وی تقاضای آب کردم.
گفت : «هم شیر دارم ،هم آب ؛ کدام را خواهی؟»
گفتم آب را .چوپان برخاست و عصا را بر سنگ زد
و آبی گوارا از سنگ بیرون آمد،من تعجب کردم
گفت:«تعجب نکن ، وقتی بنده ی خدا مطیع حق باشد
همه ی عالم مطیع او می شوند و فرمان او را اجابت می کنند.»
روزهایی که مثل خواب می گذرند
آرزوهایی که هر روز ساعت به ساعت بر عقل می تازند
و چشم ها را کور می کنند و سرها را مست
آرزوهایی شیرین ولی نشدنی
و یا شدنی اما پست ، اما پوچ
آرزوهایی که آدمی را سرگرم می کنند و سرگردان
و او را به نزد واقعیات رها می سازند
واقعیت هایی شوک برانگیز ، واقعیت هایی بی رحم
پس چه وخیم است حال زنده ای که دنیا به بازیش گرفته
و مرگ سرانجام اوست و آخرت چشم انتظارش
عابدی بود که در دل کوه با خدا راز و نیازمیکرد،
و خدا هر شب به فرشتگانش امر میکرد تا از طعام بهشتی،
برای او ببرند و او را بدینگونه سیر نمایند...
بعد از ۷۰ سال عبادت ، روزی خدا به فرشتگانش گفت:
امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم
آن شب گرسنگی بر عابد غالب شد. طاقتش تمام شد
و از کوه پایین آمد و به خانه بت پرستی که در دامنه کوه
منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد،
بت پرست ۳ قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود
حرکت کرد. سگ نگهبان خانه بت پرست به دنبال او راه افتاد،
مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت
سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت، مرد
قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود
اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت
مرد به راهش ادامه دهد.
مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت :
ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد
اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟
ناگاه سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم،
من سالهای سال سگ در خانه مردی هستم،
شبهابی که به من غذا داد پیشش ماندم ،
شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم،
شبهایی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم...
تو بی حیایی، که عمری خدایت هر شب غذای شبت را
برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که
غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی
و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک بت پرست آمدی
و طلب نان کردی...
مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد
و به عبادتگاه خویش بازگشت و توبه کرد...
بشنو که از گلدسته ها بانگ “الله اکبر” می آید :
آری ، خدا بزرگ تر است از غم ها و اندوه ها
و ناامیدی ها و تنهایی های ما !
خدایا تو می دانی ما را چه می شود
و ما خود نمی دانیم که ما را چه می شود !
پس تو نجاتمان بده ، ای آنکه بی آنکه بگویم شنیده ای …
هیچ جنبنده ای در زمین ، و هیچ پرنده ای که با دو بال خود
پرواز می کند ، نیست مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند
ما هیچ چیز را در این کتاب ، فرو گذار نکردیم
سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می گردند.
گفت ای موسی ز من میجو پناه
با دهانی که نکردی تو گناه
گفت موسی من ندارم آن دهان
گفت ما را از دهان غیر خوان
از دهان غیر کی کردی گناه
از دهان غیر بر خوان کای اله
مورچه درمیان مخلوقات خداوند بیشترین علاقه رابرای
همکاری ، فداکاری ، ازخودگذشتگی وکمک به دیگران دارد ؛
مورچه ها تمام آنچه را که دارند برای کمک به دیگران فدا می کنند
آیا این منظره ما رابه تفکردرخلقت خداوند بلند مرتبه فرانمی خواند ؟!
به خصوص اینکه دانشمندان پی برده اند که بزرگترین خوشبختی
در زمانی است که به دیگران کمک می کنی !
وازاین روست که می گویند مال ، قدرت وشهرت دلیل خوشبختی نیستند ؛
بلکه سعادت واقعی درکمک ویاری رساندن به نیازمندان است !... سبحان الله .
آیا مورچه ها اسرارخوشبختی را درک کرده اند
وبا کشف این حقیقت به آن عمل می کنند ؟!
خداوند سبحان دراین مورد می فرماید :
" درنیکوکاری وتقوی به یکدیگرکمک کنید ؛ ولی درگناه وستمکاری
یکدیگر را یاری نکنید وازخداوند بترسید که همانا عقاب خداوند شدید است . "
به قلم: عبد الدائم الکحیل
خدایا اگر گناهانم را بر روی سنگ نوشته بودم
از هم پاشیده بود!
اگر بر روی آب دریـــا نوشته بودم
خشک شده بود!
اگر زمین از آن آگاه شده بود مرا
به درون خود کشیده بود!
اگر آسمان از آن آگاه گشته بود مرا
هلاک کرده بود!
خدایا ممنون که ستارالعیوب منی!
خدایا از تو مهربون تر کجا پیدا کنم؟؟؟؟
توکل یعنی اجازه دادن به خداوند
که خودش تصمیم بگیرد!
یعنی فقط بخواه و آرزو کن
اما پیشاپیش شاد باش!
و ایمان داشته باش که رویاهایت
هم چون بارانی در حال فرو ریختنند!
پیشاپیش شاد باش و شکر گذار
چرا که خداوند نه به قدر رویاها
بلکه به اندازه ایمان و اطمینان توست که می بخشد
بعدِ حمد و بعدِ بسم الله الرحمن الرحیم
میبرم بر توپناه از شرِّ شیطان رجیم
کن کمک یا رب بمانم در صراط مستقیم
ای ملائک تا ابد بر درگه لطفت مقیم
یا سمیعُ یا علیمُ یاعلی یا عظیم
یا حلیم یا کریم یا حکیم یا قدیم
در دلم دارم امیدِ رحمت ای پروردگار
یا امان الخائفین، یا رب اللیلِ و النهار
یا عظیمَ المنِّ یا ربَّ الحُبوبِ والثِّمار
سیدی العفو ، یا ربِّ الصّغارِ و الکِبار
عفو، یا ستّار، یا ربّ الصحاری والقِفار
رحم، یا غفار، یا ربَّ البَراری والبِحار
شد گناهم علتی تا اینکه باشم از تو دور
در تقابُل با گناهانم ولی بودی صبور
تو کریم و مهربان بودی و من مست غرور
از رگ گردن به من نزدیکتر داری حضور
یا مُهَیمِن یا مُزَیِّن یا طهورُ یا شکور
یا مُلقِّن یا مُهَوِّن یا عَفُوُّ یا غفور
رحم کن بر بنده ات یا راحم الشَّیخِ الکبیر
رومگردانی ز من یا رازِق الطِّفل الصغیر
من گناه آلوده ای هستم، أَجِرنا یا مُجیر
عُدَّتی فی شدّتی، یا جابِرَ العظمِ الکَسیر
یا لطیفُ یا خبیر یا قدیر یا منیر
یا بشیرُ یا نذیرُ یا بصیرُ یا ظَهیر
شامل ما بوده الطاف تو ای رب جلیل
ای خدای بی شریکِ بی نظیرِ بی بدیل
ای که آتش را گلستان می نمایی بر خلیل
پس طمع بر رحمتت هرگز نمی خواهد دلیل
یا جمیلُ یا وکیلُ یا کفیلِ یا قبیل
یا مُدیلُ یا مُنیلُ یا مُقیلُ یا مُحیل
غرق عصیانم خدایا داده دنیایم فریب
از گناهم خسته ام توفیق توبه کن نصیب
ای نگاهِ پر ز مهرت بندگانت را شکیب
وای از آن روزی که دوزخ سمت ما دارد لهیب
یا حبیبُ یا طبیب یا قریب یا رقیب
یا حسیبُ یا مَهیبُ یا مُثیبُ یا مجیب
ظاهری تو، باطنی تو، آخری تو، اوّلی
تو امید آخر هر بنده ی مستأصلی
هر سحر کردم صدا نام تو با صوت جلی
یا بدیع یا منیع یا وفیُّ یا علیّ
یا حفیُّ یا رضیُّ یا قویُّ یا ولیّ
یا زکیُّ یا بدیُّ یا غنیُّ یا مَلیّ
قال الله عزّوجلّ
ای فرزند آدم!
خودت را محو بندگی من کن تا دلت را پر از بی نیازی کنم.
(کافی2/83)
شرمسارم که از مهربانیت سو استفاده میکنم و مدام خطا میکنم
و تواز آن میگذری و باز هم تکرار و تکرار... ازاین همه تکراربیهوده بیزارم
پس چرا؟ چرا باز هم به بیراه میروم؟ نمیدانم
چه شد که چنین شد؟ آیا تابلوی راه و بیراه را کسی جابه جا کرده بود؟
نمیدانم.. اما میدانم خطا از من است.. تو بزرگی کن و ببخش
(فوق العاده زیبا در وصف علی (ع)
آوای دل ، وِرد زبان ، یک واژه است آنهم علی
روحِ اذان ، آرامِ جان ، آقای خوبیها علی
با ذکر نامش هم خدا ، سازَد بهشت را خانه ات
پس تا توانی تو بخوان ، نام مُسَمّای علی
دل را ز دنیا میکَنی ، آن را به یکتا میدهی
ایمن ز بدها می شوی ، با بردنِ نام علی
راه نشانت می دهد ، دنیا به کامت می کند
از تو شفاعت می کند ، محشر بُوَد با تو؛ علی
عشق علی دارم به سر ، نام علی دارم به لب
مهر علی دارم به دل ، سلطان جنت یا علی
جان را فدایت میکنم ، ای مُقتَدای عالَمِین
ای نور چشم مصطفی ، عالِم به عالَم یا علی
***************************************
عشق فقط خدا
ممنونم
خیلی لذت بردم تعارف نمیکنم