#عاقبت_بخیران_عالم
💠حتما با تنها قومی که عذاب از آنها برطرف شد آشنا شوید💠
🌱یونس پیامبر ع پس از آن که سی سال قوم خود را به ایمان دعوت نمود هیچ کدام ایمان نیاوردند مگر دو نفر یکی عابدی بود به نام ملیخا یا تنوخا و دیگری عالمی بود به نام روبیل .
💚حضرت صادق علیه السلام فرمود : خداوند عذاب وعده داده شده را از هیچ امتی بر طرف نکرد مگر قوم یونس ، هر چه آنها را به ایمان و خدا خواند ، نپذیرفتند .
با خود اندیشید که نفرینشان کند ، عابد نیز او را بر این کار ترغیب و تشویق می نمود ، ولی روبیل می گفت : نفرین مکن ؛ زیرا خداوند دعای تو را مستجاب می کند و از طرفی دوست ندارد بندگانش را هلاک نماید .
🌱بالاخره یونس (ع ) گفتار عابد را پذیرفت و قوم خود را نفرین کرد . به او وحی شد در فلان روز و فلان ساعت عذاب نازل می شود .
نزدیک تاریخ عذاب یونس به همراه عابد از شهر خارج شد ولی روبیل در شهر ماند . وقت نزول عذاب فرا رسید ، آثار کیفر ظاهر شد و قوم یونس ناراحت و آشفته شدند ، به دنبال یونس رفته و او را نیافتند .
🌱روبیل به آنان گفت : اینک که یونس نیست به خدا پناه ببرید ، زاری و تضرع کنید شاید بر شما ترحمی فرماید .
پرسیدند : چگونه پناه ببریم ؟ روبیل فکری کرد و گفت :
فرزندان شیر خواره را از مادرانشان جدا کنید ،
حتی بین شتران و بچه هایشان ، گوسفندان و بره هایشان ، گاوها و گوساله هایشان جدایی بیندازید و
در وسط بیابان جمع شوید .
🌱آنگاه اشک ریزان از خدای یونس ،
خدای آسمانها و زمینها و دریاهای پهناور ، طلب عفو و بخشش کنید .
به دستور روبیل عمل کردند .
🌱پیران کهنسال صورت بر خاک گذاشته و اشک ریختند ،
آوای حیوانات و اشک و آه قوم یونس باهم آمیخته ، فریاد ناله و ضجه کودکان در قنداقه و . . .
طولی نکشید رحمت بی انتهای پروردگار بر سر آنها سایه افکند ،
عذاب وعده داده شده برطرف گردید و روی به کوهها نهاد .❤️
🌱پس از سپری شدن موعد عذاب ، یونس به طرف قوم خود بازگشت تا ببیند آنها چگونه هلاک شده اند .
🌱با کمال تعجب مشاهده کرد مردم به طریق عادت زندگی می کنند و مشغول زراعتند .
از یک نفر پرسید قوم یونس چه شدند ؟
🌱آن مرد که یونس را نمی شناخت ، پاسخ داد : او بر قوم خود نفرین کرد ، خداوند نیز تقاضایش را پذیرفت ، عذاب آمد ولی مردم گریه و زاری و تضرع و التماس از خدا کردند او هم بر آنها رحم کرد و عذاب را نازل نفرمود و اینک در جستجوی یونسند تا به خدای او ایمان آورند .
🌱یونس خشمگین شد ، باز از آن محیط دور شد و به طرف دریا رفت . کنار دریا که رسید ، سوار یک کشتی شد که به آن طرف دریا برود ، کشتی حرکت کرد ، به وسط دریا که رسید خداوند یک ماهی بزرگ را ماءمور کرد به طرف کشتی رود ، یونس ابتدا جلو نشسته بود ولی هیکل درشت و غرش ماهی را که دید از ترس به ته کشتی رفت ماهی باز به طرف یونس آمد ، مسافرین گفتند :
در میان ما یک نفر نافرمان است ،
باید قرعه بیندازیم ، به نام هر کس که در آمد او را طعمه همین ماهی قرار دهیم .
🌱قرعه کشیدند و قرعه به نام یونس افتاد و او را در میان دریا انداختند .
ماهی یونس را فرو برد و او خویشتن را سرزنش می کرد .
🌱سه شبانه روز در شکم ماهی بود ، در دل دریاهای تاریک دست به دعا برداشت و خدا را خواند :
پروردگارا ! به جز تو خدایی نیست ، تو منزهی و من از ستمکارانم ،
دعایش را مستجاب کردیم و او را از اندوه نجات دادیم ، این چنین نیز مؤمنین را نجات می دهیم .
🌱ماهی یونس را به ساحل انداخت و چون موهای بدن او ریخته و پوستش نازک شده بود ،
خداوند درخت کدویی برایش در همانجا رویانید تا در سایه آن از حرارت آفتاب محفوظ بماند .
یونس در آن هنگام پیوسته به تسبیح و ذکر خدا مشغول بود
تا آن ناراحتی و نازکی پوستش برطرف شد .
خداوند کرمی را ماءمور کرد ریشه درخت کدو را خورد و آن درخت خشک شد .
🌱یونس از این پیش آمد اندوهگین گردید ، خطاب رسید : برای چه محزونی ، مگر چه شده ؟ عرض کرد :
در سایه این درخت آسوده بودم ، کرمی را ماءمور کردی تا او را بخشکاند !
خداوند فرمود : یونس اندوهگین می شوی برای خشک شدن یک درخت که
آن را خود نکاشته ای و نه آبش داده ای و به آن اهمیت نمی دادی ؛
هنگامی که از سایه اش بی نیاز می شدی .
💚اما تو را اندوه و غم فرا نمی گیرد برای صد هزار مردم بینوا که می خواستی عذاب بر آنها نازل شود ؟
اکنون آنها توبه کرده اند و به سوی آنها برگرد ،
یونس پیش قوم خود بازگشت ، همه او را چون نگین انگشتر در میان گرفته ، ایمان آوردند .
بنازم رحمت بینهایتت را خدای رحمان و رحیم
✨💚ای که گفتی
✨❤️از تو میجویم
✨💚نشان عاشقی
✨❤️عاشقی
✨💚دلداده داری
✨💚جان جانان
✨❤️غم مخور
#یوسف_حمزه
***************************************