#تلنگر
⚫️ #قیامت
برای دادخواهی به قیامت رفتم.
جگر سوخته ام را هم بردم
، دل شکسته و روح شرحه شرحه و زخم و جراحت و اندوهم را و نام ظالمان را نیز .
ترازو بود و عدالت بود و حق بود و خدا بود.
ظالمان هم بودند یک به یک.
خواستم که شرح دهم قصه هایم را ...
اما قصه ها گفتن نمی خواست.
یوم تبلی السرائر بود.و پرده ها به کنار
دستها سخن می گفتند و پاها سخن می گفتند و چشم ها و گوش ها و زبان ها شهادت می دادند.
آتش بلند بود و جهنم برپا و سوختن به حتم بود.
خدا گفت: من اما این آتش را برپا نکردم این آفریده شماست نه من .این شعله ها را شما با خود از دنیا آورده اید.
و این هیزم ها که آتش ها را بر می افروزد من نیفروختم ، کردار شماست.
خدا به من گفت : اما پیش از آنکه آنها به آتش شان در آیند از تومی پرسم:
آن شور که به تو دادم ، بر زندگی ات پاشیدی؟
گفتم: پاشیدم
گفت: آن نور که به تو دادم بر ظلمتت افشاندی؟
گفتم: افشاندم
گفت: آن سور که به تو دادم بر سوگت افزودی؟
گفتم: افزودم
گفت: آن لاهوت که به تو بخشیدم با ناسوتت آمیختی؟
گفتم: آمیختم
گفت: حالا با آن شور و نور و سور و لاهوت چه هستی؟
گفتم: خوشبخت
گفت: اما اینها شور و نور و سور و لاهوتشان را گم کردند
و جهان بی شور و نور و سور و لاهوت جهنم است.
اینها از جهنمی به جهنمی آمده اند.
خدا گفت: از آن شفقت که به تو داده بودم هنوز چیزی داری؟
گفتم: دارم
گفت : پس به کارش گیر
تمنای سوختن سوختگان، التیامت نباشد که ظالمان همان بیچارگانند.👏👏👌👌
تو پاسدار نور و سور خودت باش .
نگهبان لاهوتت باش.
...
من از قیامت به دنیا برگشتم و گَرد جهنم را از پیراهنم تکاندم و دیگر شکواییه ای به خدا نبردم.
✍️#عرفان_نظرآهاری
وبلاگ و کانال عشق فقط خدا