عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۹۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اس ام اس مذهبی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود.
در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند !
استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟
شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!
استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟
شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.
استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .
استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟
شاگردگفت: خوب راستش نه…!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!
استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!
شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود!
استاد گفت :
پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!
همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی
تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری .
خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد ومی پذیرد.
 نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را…..!!!

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰
مادر موسی، چو موسی را به نیل   در فکند، از گفته‌ی رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه   گفت کای فرزند خرد بی‌گناه
گر فراموشت کند لطف خدای   چون رهی زین کشتی بی ناخدای
گر نیارد ایزد پاکت بیاد   آب خاکت را دهد ناگه بباد
وحی آمد کاین چه فکر باطل است   رهرو ما اینک اندر منزل است
پرده‌ی شک را برانداز از میان   تا ببینی سود کردی یا زیان
ما گرفتیم آنچه را انداختی   دست حق را دیدی و نشناختی
در تو، تنها عشق و مهر مادری است   شیوه‌ی ما، عدل و بنده پروری است
نیست بازی کار حق، خود را مباز   آنچه بردیم از تو، باز آریم باز
سطح آب از گاهوارش خوشتر است   دایه‌اش سیلاب و موجش مادر است
رودها از خود نه طغیان میکنند   آنچه میگوئیم ما، آن میکنند
ما، بدریا حکم طوفان میدهیم   ما، بسیل و موج فرمان می‌دهیم
نسبت نسیان بذات حق مده   بار کفر است این، بدوش خود منه
به که برگردی، بما بسپاریش   کی تو از ما دوست‌تر میداریش
نقش هستی، نقشی از ایوان ماست   خاک و باد و آب، سرگردان ماست
قطره‌ای کز جویباری میرود   از پی انجام کاری میرود
ما بسی گم گشته، باز آورده‌ایم   ما، بسی بی توشه را پرورده‌ایم
میهمان ماست، هر کس بینواست   آشنا با ماست، چون بی آشناست
ما بخوانیم، ار چه ما را رد کنند   عیب پوشیها کنیم، ار بد کنند
سوزن ما دوخت، هر جا هر چه دوخت   زاتش ما سوخت، هر شمعی که سوخت
کشتی زاسیب موجی هولناک   رفت وقتی سوی غرقاب هلاک
تند بادی، کرد سیرش را تباه   روزگار اهل کشتی شد سیاه
طاقتی در لنگر و سکان نماند   قوتی در دست کشتیبان نماند
ناخدایان را کیاست اندکی است   ناخدای کشتی امکان یکی است
بندها را تار و پود، از هم گسیخت   موج، از هر جا که راهی یافت ریخت
هر چه بود از مال و مردم، آب برد   زان گروه رفته، طفلی ماند خرد
طفل مسکین، چون کبوتر پر گرفت   بحر را چون دامن مادر گرفت
موجش اول، وهله، چون طومار کرد   تند باد اندیشه‌ی پیکار کرد
بحر را گفتم دگر طوفان مکن   این بنای شوق را، ویران مکن
در میان مستمندان، فرق نیست   این غریق خرد، بهر غرق نیست
صخره را گفتم، مکن با او ستیز   قطره را گفتم، بدان جانب مریز
امر دادم باد را، کان شیرخوار   گیرد از دریا، گذارد در کنار
سنگ را گفتم بزیرش نرم شو   برف را گفتم، که آب گرم شو
صبح را گفتم، برویش خنده کن   نور را گفتم، دلش را زنده کن
لاله را گفتم، که نزدیکش بروی   ژاله را گفتم، که رخسارش بشوی
خار را گفتم، که خلخالش مکن   مار را گفتم، که طفلک را مزن
رنج را گفتم، که صبرش اندک است   اشک را گفتم، مکاهش کودک است
گرگ را گفتم، تن خردش مدر   دزد را گفتم، گلوبندش مبر
بخت را گفتم، جهانداریش ده   هوش را گفتم، که هشیاریش ده
تیرگیها را نمودم روشنی   ترسها را جمله کردم ایمنی
ایمنی دیدند و ناایمن شدند   دوستی کردم، مرا دشمن شدند
کارها کردند، اما پست و زشت   ساختند آئینه‌ها، اما ز خشت
تا که خود بشناختند از راه، چاه   چاهها کندند مردم را براه
روشنیها خواستند، اما ز دود   قصرها افراشتند، اما به رود
قصه‌ها گفتند بی‌اصل و اساس   دزدها بگماشتند از بهر پاس
جامها لبریز کردند از فساد   رشته‌ها رشتند در دوک عناد
درسها خواندند، اما درس عار   اسبها راندند، اما بی‌فسار
دیوها کردند دربان و وکیل   در چه محضر، محضر حی جلیل
سجده‌ها کردند بر هر سنگ و خاک   در چه معبد، معبد یزدان پاک
رهنمون گشتند در تیه ضلال   توشه‌ها بردند از وزر و وبال
از تنور خودپسندی، شد بلند   شعله‌ی کردارهای ناپسند
وارهاندیم آن غریق بی‌نوا   تا رهید از مرگ، شد صید هوی
آخر، آن نور تجلی دود شد   آن یتیم بی‌گنه، نمرود شد
رزمجوئی کرد با چون من کسی   خواست یاری، از عقاب و کرکسی
کردمش با مهربانیها بزرگ   شد بزرگ و تیره دلتر شد ز گرگ
برق عجب، آتش بسی افروخته   وز شراری، خانمان‌ها سوخته
خواست تا لاف خداوندی زند   برج و باروی خدا را بشکند
رای بد زد، گشت پست و تیره رای   سرکشی کرد و فکندیمش ز پای
پشه‌ای را حکم فرمود، که خیز   خاکش اندر دیده‌ی خودبین بریز
تا نماند باد عجبش در دماغ   تیرگی را نام نگذارد چراغ
ما که دشمن را چنین میپروریم   دوستان را از نظر، چون میبریم
آنکه با نمرود، این احسان کند   ظلم، کی با موسی عمران کند
  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

خانه خدا

پیش از اینها فکر میکردم خدا


خانه ای دارد میان ابرها


مثل قصر پادشاه قصه ها


خشتی از الماس وخشتی از طلا


پایه های برجش از عاج وبلور


بر سر تختی نشسته با غرور


ماه برق کوچکی از تاج او


هر ستاره پولکی از تاج او


اطلس پیراهن او آسمان


نقش روی دامن او کهکشان


رعد و برق شب صدای خنده اش


سیل و طوفان نعره توفنده اش


دکمه پیراهن او آفتاب


برق تیغ و خنجر او ماهتاب


هیچکس از جای او آگاه نیست


هیچکس را در حضورش راه نیست


پیش از اینها خاطرم دلگیر بود


از خدا در ذهنم این تصویر بود


آن خدا بی رحم بود و خشمگین


خانه اش در آسمان دور از زمین


بود اما در میان ما نبود


مهربان و ساده وزیبا نبود


در دل او دوستی جایی نداشت


مهربانی هیچ معنایی نداشت


هر چه می پرسیدم از خود از خدا


از زمین، از آسمان،از ابرها


زود می گفتند این کار خداست


پرس و جو از کار او کاری خطاست


آب اگر خوردی ، عذابش آتش است


هر چه می پرسی ،جوابش آتش است


تا ببندی چشم ، کورت می کند


تا شدی نزدیک ،دورت می کند


کج گشودی دست، سنگت می کند


کج نهادی پای، لنگت می کند


تا خطا کردی عذابت می کند


در میان آتش آبت می کند


با همین قصه دلم مشغول بود


خوابهایم پر ز دیو و غول بود


نیت من در نماز و در دعا


ترس بود و وحشت از خشم خدا


هر چه می کردم همه از ترس بود


مثل از بر کردن یک درس بود


مثل تمرین حساب و هندسه


مثل تنبیه مدیر مدرسه


مثل صرف فعل ماضی سخت بود


مثل تکلیف ریاضی سخت بود
*****
تا که یکشب دست در دست پدر


راه افتادم به قصد یک سفر


در میان راه در یک روستا


خانه ای دیدیم خوب و آشنا

 

زود پرسیدم پدر اینجا کجاست


گفت اینجا خانه خوب خداست!


گفت اینجا می شود یک لحظه ماند


گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند


با وضویی دست ورویی تازه کرد


با دل خود گفتگویی تازه کرد


گفتمش پس آن خدای خشمگین


خانه اش اینجاست اینجا در زمین؟


گفت آری خانه او بی ریاست


فرش هایش از گلیم و بوریاست


مهربان وساده وبی کینه است


مثل نوری در دل آیینه است


می توان با این خدا پرواز کرد


سفره دل را برایش باز کرد


می شود درباره گل حرف زد


صاف و ساده مثل بلبل حرف زد


چکه چکه مثل باران حرف زد...


*قیصر امین پور*

 

**************************************

سلام...

این شعر همه ی حرف ماست همه ی درد ما...
اینکه سالهاست ما را از غضب خدا می ترسانند...
ما را فراری دادند...
از هر که سراغ ِ خدا را می گیرییم فراری شده...
و رسالت ما چیست...
نشان دادن لطف و کرم و محبت و معرفت خدا...
نشان دادن روح ِ عشق...
روحی که همیشه جاریست...

************************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


روزی مرگ به سراغ مردی آمد. وقتی متوجه شد ،

دید خدا با چمدانی در دست به او نزدیک میشود.خدا به او گفت :

بسیار خب پسر، وقت رفتنه.

مرد: به این زودی؟ آخه من نقشه های زیادی داشتم.

خدا: متاسفم اما وقت رفتنه.

مرد: چی توی این چمدونه ؟

خدا: وسایل و متعلقات تو.

مرد: وسایل من؟ یعنی لباسها ، پول و....؟؟

خدا: اونها که متعلق به تونبود متعلق به دنیا و زمین بود.

مرد: یعنی اونها خاطرات من بودن؟

خدا: اونها هیچوقت مال تونبودن. در واقع اونها متعلق به زمان بودن.

مرد: آیا اونها استعدادهای من نبودند؟

خدا: اونها هیچوقت مال تو نبودن اونها مربوط به شرائط بودن

مرد: پس خانواده و دوستانم چی؟

خدا: متاسفم اونها هرگز متعلق به تو نبودن اونها فقط بستگی به مسیر زندگیت داشتن.

مرد: زن و فرزندم چی؟

خدا: اونها مربوط به قلب تو بودن

مرد: پس بدنم چی؟

خدا: اونهم متعلق به خاک بود.

مرد: تکلیف روحم چی میشه؟

خدا: اون متعلق به منه.

مرد مرد با ترس و ناامیدی چمدون را از خدا گرفت و باز کرد. چمدون خالی بود. او در حالیکه قطره ای اشک از گونه اش پایین غلطید گفت یعنی من هیچگاه چیزی نداشتم؟

خدا: درسته. فقط لحظاتی که زندگی کردی مال توست. زندگی یک لحظه است . لحظه ای که متعلق به توست. به همین دلیل مادامی که اونو داری ازش لذت ببر. پس به هیچ چیزی اجازه نده تورو از لذت بردن منع کنه.

حالا که زنده ای زندگی کن و شاد بودن را فراموش نکن چون تنها چیز مهم همینه. تمام چیزهای مادی و هرچیزی که تا حالا براش مبارزه کردی متعلق به تو نیستن.


******************************************


***************************************************

********************************************

********************************************************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


خـــــ♥ــــدایــا محتاج نگاهتم

برادران یوسف وقتی میخواستند یوسف را به چاه بیفکنند

یوسف لبخندی زد. یهودا پرسید: چرا خندیدی ؟ این جا که جای خنده نیست !

یوسف گفت : روزی در فکر بودم چگونه کسی میتواند

به من اظهار دشمنی کند با این که برادران نیرومندی دارم ؟!

اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد تا بدانم که

غیر از خــــدا تکیه گاهی نیست !

وَمَا خَلَقْت الْجِنّ وَالْإِنْس إِلَّا لِیَعْبُدُونِ
خدایا!
ببخش
برنامه هایت را
بهم زدم...،

********************


همانقدر مورچه درباره ما انسانها میداند ما هم درباره خدا میدانیم.


*****************************************


فرشتگان روزی از خدا پرسیدند :
بار خدایا تو که بشر را اینقدر دوست داری غم را چرا آفریدی؟
خداوند گفت : غم را بخاطر خودم آفریدم چون این مخلوق من
که خوب می شناسمش تا غمگین نباشد به یاد خالق نمی افتد

***************************************************


خداوند به سه طریق به دعاها جواب

می دهد:

او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد.

او میگوید نه و چیز بهتری

به تو می دهد.

او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد

********************************************


خدایا گفتی وسخرنا لکم ما فی السماوات و ما فی الارض .....

آسمان ها و زمین را نمیخواهم...

تنها نگاهت مرا بس است...

مگر نگفتی ادعونی استجب لکم...

تو را میخوانم...

نگاهم کن...

********************************



با دل خود، گفتگویی تازه کرد

گفتمش، پس آن خدای خشمگین

خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟

گفت: آری، خانه ای او بی ریاست

فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان و ساده و بی کینه است

مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی

نام او نور و نشانش روشنی

خشم نامی از نشانی های اوست

حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی، شیرین تر است

مثل قهر مادر مهربان است

دوستی را دوست، معنی میدهد

قهر هم با دوست معنی میدهد

هیچکس با دشمن خود، قهر نیست

قهر او هم نشان دوستی ست...
*************************************
هرگز دلم از یاد تو غافل نشود

گر جان بشود مهر تو از دل نشود

افتاده ز روی تو در آیینهٔ دل

عکسی که به هیچ وجه زایل نشود
**********************************************

گفت من شخصی را میشناسم که هر شب قبل از خواب به خدا میگوید:
خدایا؛تمام کسانی را که در حق من ظلم کردند را حلال میکنم ؛
 نکند فردای قیامت کسی به خاطر من حساب پس بدهد


*********************************************************



*********************************************************

عشق زیباست.... عشق به خدا زیباتر...

خدایا عاشقم کن تا نصیبم باشد یک عشق دوطرفه

***********************************************
عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


وقتی بعلاوه خداباشی...
منهای هرچیزی میتونی زندگی کنی..
.

****************************

*******************************************************************

************************************************

**********************************************************************

سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق راچنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی ونه از بهشت به رقص در آیی !
قصه عشق ،انسان بودن ماست اگر کسی احساست را نفهمید،مهم نیست سرت را بالا بگیر ولبخند بزن ،فهمیدن احساس کار هر آدمی نیست .


*******************************************************************

خدای خوبی داریم . . .

آنقدر خوب که با هر مقدار بار سنگین گناه ،

اگر پشیمان شویم و توبه کنیم باز هم مهربانانه ما را می بخشد . . .

و آنقدر بخشنده است که باز فرصت جبران را در اختیارمان می گذارد . . .

آری خدای خوبی داریم ...

خدایی که مشتاقانه ما را می نگرد ،

با چنین خدای بخشنده و مهربانی ؛

ناامیدی از درگاهش معنایی ندارد . . .

***********************************

************************************************

******************************************************************

*******************************************************************

**************************************************************

*******************************************************************

******************************************************************


***************************************************************

***************************************************************

*********************************************************************

*****************************************************************

**************************************************

عشق فقط خدا



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

دیکته زندگی

دیکته زندگیمان پرازغلط است.

ولی نگران نباش خودش گفته قبل ازنمره دادن

اگرپشیمان شوی غلط هایت راپاک میکند.

دوستت دارم ای معلم خوبیها و عالم اسرار خلقت و کسی که خبر از نیات دلها داری....


*********************************************************************

خدایا!

ما اگر بد کنیم، تو را بنده های خوب بسیار است،

تو اگر مدارا نکنی ما را خدای دیگر کجاست ؟

*******************************


زندگی دیکته ای نیست که آن را به ما گفته بودند و گفته باشند و خواهند گفت !!!


زندگی انشایی است که تنها باید خود بنگاریم ؛



باشد که موضوع انشای زندگیت "خدا" ،


مقدمه اش "عشق او" ،



و انتهایش "نگاه او" باشد ...



آمیــــــــــــــــــــــ ــــــــــن



میتوان با او صمیمی حرف زد

مثل باران قدیمی حرف زد

میتوان تصنیفی از پرواز خواند

با الفبای سکوت آواز خواند

می توان مثل علفها حرف زد

با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان درباره ی هر چیز گفت

میتوان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان و آشنا:

پیش از اینها فکر میکردم خدا...

*********************************



از تصادف جان سالم ب در برده بود و میگفت ; زندگی اش را مدیون ماشین مدل بالایش است...


(و خدا همچنان لبخند میزد)

*************************


مے گوینـد قِسمتـــ نیستـــ حِکمَتـــ استـــ

خدایـآ...

مـَن معنیِ قِسمتـ و حِکمَتـــ را نمے دانمــ ...

امـآ تـو معنےِ طاقَتــــ رآ مے دانـی ...

مـَگــَر نــه ؟؟؟

****************************


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
بعرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،
تا که میدیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد ،
گردش این چرخ را
وارونه ، بی صبرانه میکردم .

**************************



ﺍﺯ : ﺧﺪﺍ
ﺑﻪ : ﺗﻮ
ﺗﺎﺭﯾﺦ : ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﻣﻮﺿﻮﻉ : ﺧﻮﺩﺕ
ﺭﻓﺮﻧﺲ ﻧﺎﻣﻪ : ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﻣﻦ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ
ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺗﻮ ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻧﯿﺎﺯﯼ
ﻧﺪﺍﺭﻡ ﭘﺲ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ !..
ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ
ﺑﻨﺤﻮﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺍﺯ ﭘﺲ ﻣﺸﮑﻼﺗﺖ
ﺑﺮﺑﯿﺎﯼ ﺍﺻﻼ ﺳﻌﯽ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﭘﯽ ﺭﺍﻩ ﺣﻞ ﺑﺎﺷﯽ
ﺑﻠﮑﻪ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻌﻬﺪﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﮕﺬﺍﺭ !…
ﺯﻣﺎﻧﺶ ﮐﻪ ﺑﺮﺳﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ، ﺗﻤﺎﻣﯽ
ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺣﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﻌﯿﯿﻦ
ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻧﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ .. !
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻠﺖ ﺭﻭ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﯽ ﺩﯾﮕﻪ
ﺩﻟﯿﻠﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺠﺎﯼ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺭﻭﯼ
ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﺗﻮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺩﺍﺭﯼ .
ﺣﺎﻻ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺏ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﺍﺷﺖ

*************************



خـــدا زیـــباستـــــــ ...

و زیباییِـــــــــ را دوســـتـــــ دارد ...





فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ .[مومنون / 14)



آفرین بر خدا، که نیکوترین آفرینندگان است



**********************************************************

اگر زندگی را جهنم یافتی ،پختن را بیاموز ....

وگرنه سوختن را همه بلدند


لحظه ای برای من باش ، همیشه برای تو خواهم بود

از طرف خدا

************************

با تمام وجود: گناه کردیم !!!

اما نه نعمتهایش را از ما گرفت ، نه گناهانمان را فاش کرد...

بیندیش اگر اطاعتش کنیم چه میکند!

****************************

آنان که در برابر عظمت خدا، رکوع و سجود نکنند...
در برابر بندگانی مانند خود حقیرانه به خاک خواهند افتاد...


******************************

عشق فقط خدا



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

زنا


زنا

امروز یکی از دانشجوهایی که خونمون اومده بود قضیه ی جالب و در عین حال عبرت

آموزی رو نقل کرد . گفت : با چند تا از رفیقام سوار تاکسی بودیم که راننده ی

تاکسی برای اینکه ما رو نصیحت کنه که در این سنین جوانی مواظب خودتون باشید

، گفت : بیست سی سال قبل وقتی که 18 سالم بود ، توی محلمون یک زن خراب

زندگی می کرد که شوهر هم داشت . یه بار وسوسه شدم که باهاش رابطه داشته

باشم .

خلاصه وقتی که شوهرش نبود رفتم خونش و مشغول شدیم . اواخر کار بود که در

خونشو زدند . زن فوری لباساشو پوشید و رفت دم در . شوهرش اومده بود . زن هم

گفت : حاجی امروز آبگوشت داریم برو چند تا نون بخر و بیا . شوهرش رفت و من هم

لباسمو پوشیدم و از خونه زدم بیرون . این بود تا چند سال قبل که بین روز با تاکسی

رفتم خونه . همین که در را زدم ، زنم اومد در خونه و گفت : حاجی آبگوشت داریم ،

برو چند تا نون بخر وبیا ! چون جمله اش دقیقا شبیه جمله ی سی سال قبل اون زن

خراب بود ، ناگهان خاطره ی اون روز در ذهنم تداعی شد و دلم آشوب شد . فوری

رفتم در تاکسی نشستم و منتظر شدم . بعد از لحظاتی دیدم جوانی از خانه ام

بیرون زد .

صداش زدم و گفتم : سوار شو . گفت : تو کی هستی ؟ گفتم : سوار شو تا بهت

بگم . وقتی سوار شد ، گفتم : من شوهر همون زنی هستم که الآن باهاش

مشغول بودی ! از ترس شروع به لرزیدن کرد . گفتم : نترس ، حقم بود و خاطره ی

دوران جوونیمو واسش تعریف کردم و گفتم :

تو هم منتظر چنین روزی باش !

بعد از این قضیه هم زنم رو طلاق دادم . این را براتون گفتم که مراقب رفتارتون باشید

و گول وسوسه های شیطون رو نخورید...

پیامبر اکرم (ص) فرمود: هر کس با زن مسلمان یا یهودى و نصرانى و مجوسى یا

کنیزى که آزاد باشد زنا کند و بدون توبه و با اصرار بر این گناه از دنیا برود، خداوند

متعال سیصد در عذاب را در قبرش باز مى کند که از هر درى مارها، عقرب ها، افعى

ها و اژدهاهایى از آتش بیرون آیند و او را نیش زنند که در اثر آن ، بدنش آتش گیرد و

تا روز قیامت بسوزد.

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

یه ترکه...

یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره
عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند ، همه ی کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و میخره
ازش می پرسند چرا اینکار را کردی میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست
مردم همه ی کاهوهای خوب را میبرند و این کاهوها روی دست او میمانند و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را میخرم
اینها را هم میشود خورد
این ترکه کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی ره

 

یه روز یه ترکه داشته ذکر میگفته
در وسط ذکر هنوز تمام نشده بود که یک حوری بهشتی با جامی در دست از سمت راست او می آید و جام شراب بهشتی را تعارف میکند
اما چون ذکر هنوز تمام نشده بود ترکه به حوری اعتنا نمیکنه
حوری از سمت چپ میآید ولی بازهم ترکه اعتنا نمیکنه و حواسش را جمع ذکر حقتعالی میکند
تا اینکه حوری از نظر ناپدید میشه و ترکه بالاخره ذکر خدا را همانگونه که استادش گفته بود کامل میکنه
این ترکه کسی نبود جز علامه طباطبایی

 

یه روز یه ترکـــه میره جبهه
بعد از یه مدت فرمانده میشه
یه روز بهش می گن داداشت شهید شده افتاده سمت عراقی ها اجازه بده بریم بیاریمش
جواب میده کدوم داداشم؟
اینجا همه داداش من هستن
اون ترکـــه تا زنده بود جنگید و به داداش های شهیدش ملحق شد
اون ترکـــه کسی نبود جز مهدی باکری

 

به یه ترکه گفتند کتابی بنویس
ترکه برای تالیف آن کتاب حدود چهل سال تحقیق و مطالعه کرد و بیش از ده هزار کتاب را تمام خواند و به حدود صد هزار کتاب، مراجعه مکرر داشت
او برای یافتن منابع و کاوش در کتاب خانه های هند، ترکیه، ایران، عراق و ...، سفرهای متعدد انجام داد و بالاخره یک کتاب یازده جلدی نوشت
این ترکه کسی نبود جز علامه امینی و آن کتاب نیز همان الغدیر بود

حرف دلتو بگو.......

یا علی

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


هزار مرتبه کردم فرار و دیدم باز

تو از کرم به من آغوش خویش کردی باز

به لطف و رحمت و عفو و کرامتت نازم

که میکشی تو ز عبد فراری خود ناز

************************


ﺍﻳﻨﻮ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭﻧﺎﻳﻲ ﻣﻴﮕﻢ ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ
ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺸﻮﻧﻪ ..
ﺗﻮ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﻋﻤﺮ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻫﺎ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﻴﻘﻪ
ﺍﺳﺖ !.....
ﺗﻮ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﻋﻤﺮ ﻳﻚ ﻋﺸﻖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻳﻚ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﻲ
ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﻲ ﺭﺳﻪ !.
ﺗﻮ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻣﻬﺎ ﻣﺮﺳﻴﻪ !!......
ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮﻧﺪ ﺑﻲ ﻣﻨﺖ ....
ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﺑﺎﺭ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺑﺎﺷﻲ !!!....
ﺩﻟﺨﻮﺷﻢ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﻋﺸﻖ ﺑﻲ ﺍﻧﺘﻬﺎﺳﺖ !!......


***************************************************************************


O God! whenever I talk to you I feel astrang composure
خدایا! هرگاه با توسخن میگویم آرامش عجیبی رادر خود احساس می کنم.

********************************************************

خدایا ازم ناراحت نشو اگه خوبیاتو فراموش میکنم

خدایا ازم ناراحت نشو اگه یادم میره که چه قدر دوسم داری

خدایا ازم ناراحت نشو اگه فراموشم میشه همیشه و بیشتر از خودم مراقبمی

خدایا ازم ناراحت نشو اگه نمیتونم به اون خوبی باشم که تو میخوای

خدایا ازم ناراحت نشو اگه گاهی دنیا و زرق و برقش چشممو پر میکنه

خدایا ازم ناراحت نشو اگه صداتو نمیشنوم که میگی من هر لحظه بیشتر از قبل عاشقتم

خدایا ازم ناراحت نشو اگه آغوشتو رد میکنم و میرم سراغ زندگیه دنیاییم

خدایا ازم ناراحت نشو اگه نمیتونم اونجور که لایقشی حست کنم

اما میدونم خوشحالی

خوشحالی از اینکه تو دل دارمت از اینکه همیشه بهترین تکیه گاهم تو بودی

از اینکه هنوز اونقدر حواس دارم که وقتی از سر سفره بلند میشم بگم خدایا شکرت

از اینکه تو سختیا به تو توکل میکنم نه اینکه به بندت امید داشته باشم

خدایا خدای مهربونم هیچ وقت تنهام نزار که همیشه محتاجتم

***************************************************

******************************************************************

عشق فقط خدا

می خواهم کـَمـِی بِـــرَوم آن سویِ دنیا
آنجا که آسمان,
پنجره بیشتر دارد وُ
خدا هم
.
....
.
دیدی بهتر . 

************************************

عاشق این پیام هستم
چون پر از زندگیه

خدا رو شاکرم:
برای مالیاتی که پرداخت میکنم
چون به این معناست که شغلی دارم.

برای شلوغی و کثیفی خانه بعد از مهمانی
چون یعنی دوستانی دارم که پیشم میان.

برای لباسهایی که کمی برام تنگ شدن
چون یعنی غذا برای خوردن دارم.

برای سایه ای که شاهد کار منه
چون یعنی خورشید تو زندگیم میتابه.

برای چمنی که باید زده بشه، برای پنجره هایی که باید تمیز بشه و ناودانهایی که باید تعمیر بشه
چون یعنی خانه ای برای زندگىکردن دارم.

برای هزینه بالا برای گرمایش
چون یعنی خانه گرمی دارم.

برای کوه لباسهایی که باید شسته و اتو بشوند
چون یعنی رختی برای پوشیدن دارم.

برای کوفتگی و خستگی عضلاتم آخر روز
چون یعنی قادر بودم که سخت کار کنم.

برای زنگ ساعتی که صبح مرا از خواب بیدار میکند
چون یعنی هنوز زنده هستم.

و در آخر برای این همه پیامهای زیبا
چون یعنی دوستان زیادی دارم که به فکر من هستند...

این متن را برای کسی بفرستید که برای شما ارزش دارد.
من اینچنین کردم.

خوب زندگی کنید!
زیاد بخندید!
با تمام قلبتان دوست بدارید! 

**********************************************************************************

سخن گفتن با خداوند مانند صحبت کردن با یک دوست پشت تلفن است؛

ممکن است او را در طرف دیگر نبینیم، اما می دانیم که دارد گوش می دهد ...

**************************************************************


چه تلاش بیفایده ای ...؛
خودش رو از قرصهای آرامبخش پر کرده بود ،
اونکه قلبش رو از یاد خدا خالی کرده بود ...
آگاه باشید تنها یاد خدا آرامبخش قلبهاست 

**************************************************

********************************************************************

سنگینی باری که خداوند به دوش ما می گذارد آنقدر زیاد نیست که کمر را خم کند

ولی آنقدر است که ما را برای دعا کردن به زانو در می آورد !

*************************************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

میخوانمت در بلندی که خودت بلند ترینی

میخوانمت به مهربانی که خود مهربان ترینی

میدانمت به رحمتت که خودت رحیم ترینی

میدانمت به بزرگی که خودت بزرگترینی
***************************************


*******************************************************
قطار سوی "خــــــدا" میرفت،همه مردم سوار شدند،اما وقتی به بهشت رسیدند همگی پیاده شدند و فراموش کردندکه مقصد "خـــــــــدا" بود نه بهشت!!

********************************
دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم

وقتی محبت کردم و تنها شدم

وقتی دوست داشتم و تنها ماندم

دانستم

باید تنها شد و تنها ماند

تا ” خدا ” را فهمید


********************************

در زندگی ، برای رسیدن از خد به خدا ، یک خط راست و کوتاه لازم است ...

نامش صراط مستقیم

************************************


یک دانه بذر میلیون ها دانه را با خود دارد.

آیا وفور وغنای هستی را می بینی؟

خداوند در وجود ما هم “روحش” را به امانت گذاشته است

این همان “دانه الهی” است

که باید آنرا با عشق و ایمان آبیاری کرد تا شکوفا گردد

*************************************************************



نگاهم رو به سمتِ تو ؛ شبم آیینه ی ماهه

دارم نزدیکتر میشم ؛ یکم تا آسمون راهه

به دستای نیازِ من ؛ نگاهی کن ازون بالا
من این آرامشه محضو ؛ به تو مدیونم این روزا

تو دیدی من خطا کردم ؛ دلم گُم شد دعا کردم
کمک کن تا نفس مونده ؛ به آغوشه تو برگردم

تو حتی از خودم بهتر ؛ غریبی هامو میشناسی
نمیخوام چترِ دنیارو ؛ که تو بارونِ احساسی

خدایا دوستت دارم ؛ واسه هرچی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که ؛ ازم حالم رو پرسیدی

بازم چشمامو می بندم ؛ که خوبی هاتو بشمارم
نمیتونم ! فقط میگم : خدایا دوستت دارم . . .

*********************************************
خدا تنها روزنه امیدی است که هیچ گاه بسته نمی شود …

تنها کسی ایست که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد …

با پای شکسته هم می توان سراغش رفت …

تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر بر می دارد …

تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند …

وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید …

وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود …

و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه کردن …

خدا جونم از ته دلم میگم دوست دارم



***************************************************************
عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

خدا عشق است


هرگز دلم از یاد تو غافل نشود

گر جان بشود مهر تو از دل نشود

افتاده ز روی تو در آیینهٔ دل

عکسی که به هیچ وجه زایل نشود

***********************************************************************

درکلاس درس خدا آن کسی که ناشکری میکندمردود

آنکه ناله میکند تجدید

آن کسی که صبرمیکندقبول

آن کسی که شکرمیکندشاگرد ممتازمیشود...



**********************************************************************

************************************************************

همه این میخوانمت ها

و میدانمت ها بهانه ای هست

تا بگویم

” خدایا ” دوستت دارم



***********************************************************************

دﺭ ﺷﮕﻔﺘﻢ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﺧﺪﺍﯼ ﺑﺰﺭﮒ
«ﻻ ﺇﻟﻪ ﺇﻟّﺎ ﺃﻧﺖ ﺳﺒﺤﺎﻧَﮏ ﺇﻧّﯽ ﮐُﻨﺖُ ﻣِﻦَ ﺍﻟﻈّﺎﻟِﻤﯿﻦ» ﭘﻨﺎﻩ ﻧﻤﯽ‏ﺑﺮﺩ؟!
ﺯﯾﺮﺍ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻨﯿﺪﻩ‏ﺍﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺁﻥ ﻣﯽ‏ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ:ﭘﺲ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ‏ﯼ ﺍﻭ
ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺭﻫﺎﻧﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ‏ﮔﻮﻧﻪ ﺭﻫﺎﯾﯽ
ﻣﯽ‏ﺑﺨﺸﯿﻢ. سوره یونس...وسرگذشت یونس پیامبر در نجات یافتن از شکم نهنگ با این دعا....

*************************************************


حسرتش به دلم مونده ...،
که یکبار نمازی قسمتم بشه ،
بدون یادی از دنیا ؛ پر از یاد خدا !
دلم به دو رکعتش هم راضیست ...




*****************************************************************

********************************************************************

عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


دانشجویی به استادش گفت:

استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم

و تا وقتی خدا را نبینم آن را عبادت نمی کنم.

استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت :

آیا مرا می بینی؟

دانشجو پاسخ داد : نه استاد ! وقتی پشت من به شما باشد

مسلما شما را نمی بینم.

استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت : تا وقتی به خدا

پشت کرده باشی او را نخواهی دید !


*****************************************************************************

شک نکن راه را درست آمدیم...

درست در لحظه آخر در اوج توکل و در نهایت تاریکی نوری نمایان میشود و معجزه ای رخ میدهد ... خدا از راه میرسد . . .

یاد آیه معروف قرآن افتادم...اوست که باران را پس از ناامیدی خلق می فرستد...

**********************************************************

سرمشق های آب،بابا یادمان رفت /

رسم نوشتن هم خدایا یادمان رفت

شعر خدای مهربان را حفظ کردیم /

اما خدای مهربان را یادمان رفت.

******************************************************


ای یاد تو در ظلمت شب همسفر من

وی نام تو روشنگر شام و سحر من

جز نقش تو نقشی نبود در نظر من

شبها منم و عشق تو و چشم تر من

وین اشک دمادم که بود پرده در من

در عطر چمن های جهان بوی تو دیدم

در برگ درختان سر گیسوی تو دیدم

هر منظره را منظری از روی تو دیدم


*****************************************



تو معبودی ، من عبد توام

توهدفی ، من دنبال توام


توعشقی ، من عاشق توام

تو نوری ، من شب پره توام

تو بال باش ، من پرنده ام

تو ارباب باش ، من برده ام

تو همراه باش ، من رونده ام

تو ناز باشی ، من نیازم

تو آوازباشی ، من یه سازم

خدایا فقط باش ، که بی تومی بازم . .

****************************************************************************

در خونه خدا رو بزنیم

همیشه درخونش بروی مهمونها بازه

*****************************************************


جمله زیر مال هرکی که هس نوربه قبرش بباره الهی الهی الهی:

نازم به ناز آن کس که ننازد به ناز خویش***

مارا به ناز، ناز فروشان نیاز نیست***

تاخدابنده نواز است به خلقش چه نیاز***

میکشم ناز یکی تا به همه ناز کنم***

عشق***فقط***خدا***

"خدایا دوستت دارم"

**********************************

عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


بخوان ما را

که می گوید که تو خواندن نمی دانی؟

تو بگشا لب ... تو غیر از ما خدای دیگری داری؟

رها کن غیر ما را

آشتی کن با خدای خود ...تو غیر از ما چه می جویی؟

تو با هر کس به جز با ما چه می گویی؟

و تو بی من چه داری؟ هیچ

بگو با ما چه کم داری عزیزم .. هیچ!

************************************
دورم از تو ........

اما میدانم ....که عاشقی برمن .....

ومن نمیدانم چگونه بردارم این فاصله را ......خالق من ....من عاشقم برتو که عشق را در وجود

بنده گانت نهفته ای ....

زیباترینم
*******************************************
هیچ لیوانی در زندگی خالی نیست ،

حتی نیمه پر هم نیستند ؛


وقتی چشمها جور دیگر می بینند .


وقتی دوست همه جا حضور دارد،

وقتی لطفش همه جا را پر کرده


آری ... چشمها را باید شست ...

لیوانها را به کناری بگذاریم ، وقتی دریای رحمتش را کرانه نیست ...

الحمد لله رب العالمین ...
******************************************
حواسمان باشد...
روایت است که سه نشانه ی آخر الزمان این است:
1-دختران موهای خود را مانند کوهان شتر میبندند
2-پسران خود را شبیه دختران میکنند
3-مادران با فرزندان خود دشمن میشوند
هواسمان باشد آخرالزمان است شما از نشانه های آن نباشید.






****************************************


***********************************************************************
شک نکن راه را درست آمدیم...

درست در لحظه آخر در اوج توکل و در نهایت تاریکی نوری نمایان میشود و معجزه ای رخ میدهد ... خدا از راه میرسد . . .


یاد آیه معروف قرآن افتادم...اوست که باران را پس از ناامیدی خلق می فرستد...



*********************************************************
گر با سحر خو کنی بانگ خدا را بشنوی

دل را اگر گیسو کنی ، هرشب ندا را بشنوی

در آن سکوت جانفزا از عرش می آید صدا

گوش دگر باید ترا تا آن صدا را بشنوی

***********************************
خدا به قلب کوچکم وسعت ده تا بتوانم بزرگیت را درک کنم

و در دریای بزرگی و پاکی

و مهربانی تو غرق شوم

و به بالهایم توانی ده

تا بتوانم به سوی تو پرواز کنم تو که آشنا ترین آشنایی




**************************************
عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



داستان واقعی وخیلی زیبا که درپاکستان اتفاق افتاده.خیلی عجیبه!!!!!

پزشک وجراح مشهور (د. ایشان) روزی برای شرکت دریک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت وتکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد، باعجله به فرودگاه رفت..
بعدازپرواز بخاطر اوضاع نامساعدهوا ورعدوبرق وصاعقه، که باعث ازکارافتادن یکی ازموتورها
شد ،هواپیما مجبوربه فروداضطراری درنزدیکترین فرودگاه شد
دکتربلافاصله به دفتراستعلامات فرودگاه رفت وخطاب به آنهاگفت:
من یک پزشک متخصص جهانی هستم وهردقیقه برای من برابر باجان خیلی انسانها هاست وشمامیخواهیدمن 16ساعت تواین فرودگاه منتظرهواپیمابمانم؟

یکی ازکارکنان گفت جناب دکتر، اگرخیلی عجله داریدمیتونیدیک ماشین دربست بگیریدتامقصدشماسه ساعت بیشترنمانده است..
دکتر ایشان باکمی درنگ پذیرفت وماشینی راکرایه کردوبراه افتادکه ناگهان در وسط راه اوضاع هوا نامساعد شدوبارندگی شدیدی شروع شد بطوریکه ادامه دادن برایش مقدورنبود ساعتی رفت تااینکه احساس کرد دیگه راه راگم کرده خسته وکوفته ودرمانده وباناامیدی براهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای کوچک توجه اورابه خود جلب کرد..
کنار اون کلبه توقف کرد ودر را زد، صدای پیرزنی راشنید .
-بفرما داخل هرکه هستی..دربازاست...
دکتر داخل شد وازپیرزن که زمین گیر بود خواست که اجازه دهدازتلفنش استفاده کند،..
پیرزن خنده ای کرد وگفت:.کدام تلفن فرزندم؟ اینجا نه برقی هست ونه تلفنی...ولی بفرما واستراحت کن وبرای خودت استکانی چای بریزتاخستگی بدرکنی وکمی غذاهم هست بخور تاجون بگیری..
دکترازپیرزن تشکرکرد ومشغول خوردن شد، درحالیکه پیرزن مشغول خواندن نماز ودعابود..که ناگهان متوجه طفل کوچکی شدکه بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود، که هرازگاهی بین نمازهایش اورا تکان میداد.
پیرزن مدتی طولانی به نمازودعامشغول بود، که دکتر روبه اوگفت:
... بخدا من شرمنده این لطف وکرم واخلاق نیکوی توشدم ، امیدوارم که دعاهایت مستجاب شود.
پیرزن گفت:
واما شما،..رهگذری هستیدکه خداوند به ماسفارش شمارا کرده است..
ولی دعاهایم همه قبول شده است بجز یک دعا...
دکترایشان گفت:
چه دعایی؟.
گفت:
این طفل معصومی که جلوچشم شماست نوه من هست که نه پدر داره ونه مادر، به یک بیماری مزمنی دچارشده که همه پزشکان اینجا ازعلاج آن عاجزهستند..
به من گفته اندکه یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر ایشان هست که اوقادر به علاجش هست ،..ولی اوخیلی ازمادورهست ودسترسی به او مشکل هست ومن هم نمیتوانم این بچه را پیش اوببرم..
میترسم این طفل بیچاره ومسکین خوار وگرفتارشود..پس ازالله خواسته ام که کارم راآسان کند..!
دکترایشان درحالیکه گریه میکردگفت:

به والله که دعای تو، هواپیماها راازکارانداخت وباعث زدن صاعقه ها شدوآسمان را به باریدن واداشت..تااینکه من دکتررابسوی تو بکشاندومن بخدا هرگز باورنداشتم که الله عزوجل بایک دعایی این چنین اسباب رابرای بندگان مومنش مهیا میکند..وبسوی آنها روانه میکند.

وقتی که دستها ازهمه اسباب کوتاه میشود، فقط پناه بردن به آفریدگار زمین وآسمان بجامی ماند...



**********************************************************

*******************************************************************

هر وقت شک می کنم

به عشق

به خنده

به مهربانی

حتی به خاک ....

هر وقت گم می کنم

راهم را

حتی خودم را

به تو توکل می کنم....

و به یقین می رسم

که هستی .......خدایا...


**************************************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



خدا همین جاست؛ نیازی به سفر نیست

خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند

خدا در دستان مردی است که نابینایی را از خیابان رد می کند

خدا در اتومبیل پسری است که

مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد

خدا در جمله ی عجب شانسی آوردم است

خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو




. . .

آنهایی که به بیداری خداوند اعتماد دارند ، راحت تر می خوابند...

*************************************************

میشه عاشق همچین خدایی نبود؟

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.
لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،
خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.. در راه به مسجد و
در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.. یک بار دیگر لباسهایش
را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.
مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید))..
از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد
ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست
در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.
مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.
مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.
مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.

مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد..
شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید،
خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم
و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.
به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.
بنابراین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم
.



**********************************************
خدایا ممنونم ؛
من میتونم تمام زیباییهای پیرامونم را ببینم ،
کسانی هستند که دنیایشان همیشه تاریک و سیاه هست …


خدایا ؛
من میتونم راه برم ،
کسانی هستند که هیچوقت نتونستهاند حتی یک قدم بردارند …


خدایا از تو ممنونم ؛
که دل رئوف و شکنندهای دارم ،
کسانی هستند که این قدر دلشون سنگ شده که هیچ محبت و احساسی رو درک نمیکنن …


خدایا سپاسگزارم ؛
که به من این شانس رو دادی که بتونم به دیگران کمک کنم ،
کسانی هستند که از این نعمت و برکت وافری که به من دادهای بیبهرهاند …


خدای عزیزم ؛
من میتونم کار کنم ،
کسانی هستند که برای رفع کوچکترین نیازهای روزمرهشون هم به دیگران محتاجند ،
برای این نعمت بزرگ از تو سپاسگزارم …


خدای دوستداشتنی من، از تو ممنونم ؛
که کسی هست که منو دوست داره ،
کسانی هستند که بود و نبودشون واسه هیچکس مهم نیست …


و بیش از همهی اینها ؛
برای هدیهای که هر روز با هزار عشق و امید به من میدهی از تو سپاسگزارم …

هدیهای که نامش زندگیست…



****************************************
وقتی احساس کردی گیر افتادی و دیگه هیچ راهی نیست که خارج بشی ، اجازه بده خدا وارد بشه !!!

****************************************************
اگر صدایتان در ازدحام جمعیت شنوا ندارد

با خدا خلوت کنید او می شنود

اگر در صفحه دلتان تصویر خدا را صاف نمی بینید

دستهای شما رو به خدانیست

اگر امانتان را بریدند، به امانات خدا پناه ببرید

همواره به یاد داشته باشید ، در محضر خدا هستید

پس همواره شرم حضور داشته باشید تا حاصل کارتان

شرمندگی دوجانبه نزد خدا ومردم نباشد

خط ارتباطی خــــــــــــــــــــــــ دا پارازیت ندارد

حتما تمـــــــــــــــــــــــ ــاس بگیرید.

********************************************
عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

شیطان گفت : پروردگارا به عزت تو سوگند که تا وقتی روح بندگانت در تنشان است پیوسته آنان را گمراه میکنم ...

خداوند فرمود : به عزت و جلالم سوگند که تا وقتی از من بخشش طلبند پیوسته آنان را میبخشم ...


*****************************************************************

خدایا، چون ماهیان که از عمق و وسعت دریا بی خبرند،

عظمت عشق تو را نمی شناسم.

فقط میدانم که معبود این دل خسته هستی

و اگر دیده از من برگیری خواهم مرد

***********************


یا الله
تمام هزار نام پرمعناست
اما به این نامت که میرسم تمام هزار نامت برایم دوباره معنا میشود
به درستی که تو بزرگواری یا خیر المعطینـــــــــ

----------
«یا لطیف ارحم عبدک الضعیف، یا جلیل ارحم عبدک الذلیل»
«رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت الاعزّ الاجلّ الاکرم»

--------
ای خدای مهربان به بنده ضعیفت رحم کن،ای خدای بزرگ ،به بنده ذلیلت رحم نما.
پروردگارا بیامرز ورحم نما ودر گذر از آنچه (از من میدانی)بدرستی که توعزیزو بزرگوار وکریمی.


*********************************************************************


کوچه ها و مغازه ها را بلد شدم.


رنگهای چراغ قرمز را ...


حتی جدول ضرب را.


و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم


اما گاهی میان آدم ها گم میشوم


خدایا...


آدمها را بلد نیستم.!


خدایا کمک کن در این آشفته بازار دلم به نگاهی بلرزد که بیارزد....

***********************************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


*****************************************************************

وقتی خورشید خواسته هایت به حکمت خداوند غروب کرد گریه نکن ،

زیرا اشکهایت نمی گذارند طلوع ستاره های رحمتش را ببینی...

*****************************************************


خدایا میدانم چقدر خطا کارم, ولی پدرم میگفت تو خیلی مهربونی, نمیخوای بگی بابام دروغگو بوده که؟؟؟


********************************


************************************************************

برای دردهایمان نشانه بگذاریم تا‬

بدانیم کجا دستان خدا را رها کرده ایم

************************************************************************

انسان و عشق.

این است امانتی که بر دوش ادم سنگینی می کند.

و این است آن پیمانی

که در نخستین بامداد خلقت با خدا بستیم

و خلافت او را در کویر زمین تعهد کردیم.

ما برای همین هبوط کردیم

و این چنین است که به سوی او باز می گردیم.

((دکتر شریعتی))

*****************************************

******************************************

کتاب کیمیای محبت:
جوانی را دربرزخ دیدم که می گفت:
{" نمی دانید اینجا چه خبر است! هنگامی که اینجا بیایید، خواهید فهمید هر نَفَسی که به غیر یاد خدا کشیده اید، به زیان شما تمام شده است"}

****************************************


باور نـمی کنـم ...

خـالـق نظـم دانـه هـای انـار ،
زنـدگـی مـرا ...بـی نظـم چیـده باشـد !

**************************************


خــــــــــدایـــــــا....!! !

بازیچــــــه شدن هیچ وقتــــــــ خوبـــــــــــــ نیستــــــــ

جــــــز زمانــــی که در دستـــــــــــهای تـــــــــو باشم...

پــــــــــس مـــــــرا بازیچـــــــه ی دستانتـــــــ قــــــرار بــــــده

و مـــــــــرا بازیچــــــــه ی دنیایتـــــــــــ قـــــرار مــــــــــده....!

*********************************************


میگن آدما وقتی شاد و بی غمن ، خدا رو فراموششون میشه...

اما خدایا ... مگه شادی بدون تو هم ممکنه ؟

**********************************


هر جا که میروم می بینم بالای میز خود نوشته اند :
هدف ما جلب رضایت شماست ...!
هدف ما جلب رضایت مشتریست ...!
ای کاش همه می نوشتند :
هـدف ما جلب رضــــایت خـــــداست...

******************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

مناجات




مناجات

خدایا!

به هرکه میوه ی سنگینی عشق می دهی، شاخه ی وجودش را می شکنی. تو خود مرهم شاخه ی شکسته ی ما باش


My Lord!i

when you give the heavy burden of love to some , you break down their tree trunk

you be the remedy for our broken trunks

ای خدا!

ای انیس تنهایان ! مونسمان باش. ای پناه بی پناهان ،پناهگاهمان باش......


My God!i

You are the one always there for lonely souls , stand by us. you are the shelter for refugees, take us in your mercy....i

خدایا!

دلهایمان را درکوره ی عشق جلا بده و جانهایمان را به نور معرفت ، روشنی بخش


Oh Lord!i

Let our hearts be burnished in the furance of love and brightenour souls with the light of love

خدایا!

به دلهای پروانه وش ، شمعی شایسته عنایت کن که در پای هر کرم شب تابی فرود نیاید و پیش چشم هر کور سوئی جان نسپارد

My Lord!i

Grand every butterfly of our hearts a worthy candle so that is won`t rest upon any firefly or perish , before any blind hearted

خدایا !

ما اگر بد کنیم ، تورا بنده های خوب ، بسیار است. تو اگر مدارا نکنی ، ما را خدای دیگری کجاست؟

My Merciful!i

If i`m not ungrateful one , you have so many grateful ones. but if you abandon me , where else am i let to go?i

خدایا خلاء عظیم تنهایی را جز تو ، که می تواند پر کرد و زخم عمیق غربت را جز تو ، که می تواند مرهم گذارد؟

My Lord!i

I know of no one but you can fill my loneliness and mend my deep wound of not being with you?i

خدایا!

کمکم کن جز تو به کسی نیندیشم، جز به تو دل نبندم و جز تو را آرزو نکنم


My Merciful !i

Help me not to think about anything but you , to fall for nothing that`s you and long for nothing except for you


اینجا هرچه از بلندی فروتر آئی به خدا نزدیک تر می شوی

****************************************************

خدایا ببخش که امانت دار خوبی نبودم

دلی که داده بودی شکست !

*************************


********************************************************

به نابودی کشوندیم تا بدونم

همه بود و نبود من تو بودی

بدونم هر چی باشم بی تو هیچم

بدونم فرصت بودن تو بودی

همه دنیا بخواد و تو بگی نه

نخواد و تو بگی آره... تمومه

همین که اول و آخر تو هستی,

به محتاج تو محتاجی حرومه

پریشون چه چیزا که نبودم

دیگه می خوام پریشون تو باشم

تویی که زندگیمو آبرومو

باید هر لحظه مدیون تو باشم

فقط تو می تونی کاری کنی که

دلم از این همه حسرت جدا شه

به تنهاییت قسم تنهای تنهام

اگه دستم تو دست تو نباشه

****************************


کسی که تو رُ داره از هیچ چیزی نمی ترسه ..
از هیچکسی .. هیچ پاپوشی .. هیچ تهمتی و از بیان هیچ احساسی ..

ترس برای عاشقان تو نیست ..

عاشقان ِ تو آزادند از هر بندی که باعث محدودیتشون بشه ..
و اینکه عاشقان ِ تو برای همیشه و مُدام ، عاشق ِ آفریده هات باقی می مونن ...


عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

*****************************************

کسی که تو رُ داره از هیچ چیزی نمی ترسه ..
از هیچکسی .. هیچ پاپوشی .. هیچ تهمتی و از بیان هیچ احساسی ..

ترس برای عاشقان تو نیست ..

عاشقان ِ تو آزادند از هر بندی که باعث محدودیتشون بشه ..
و اینکه عاشقان ِ تو برای همیشه و مُدام ، عاشق ِ آفریده هات باقی می مونن ...


عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

نامه پروردگار به همه انسانها برگرفته ار ترجمه آیات قران کریم (بخوانید اورا تا اجابت کند شما را)

سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد هام و نه با تو دشمنی کردهام (ضحی ۱,۲)
افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به سخره گرفتی. (یس ۳۰)

و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی. (انعام ۴)

و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام (انبیا ۸)

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس ۲۴)

و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج ۷۳)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه


است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی. ( احزاب ۱۰)

تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به


سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن. (توبه ۱۱۸)


وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من میمانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی. (انعام ۶۳-۶۴)


این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شدهای.(اسرا ۸۳)
آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح ۲-۳)
غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف ۵۹)

پس کجا می روی؟ (تکویر۲۶)
پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات ۵۰)
چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟ (انفطار )
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود. (روم ۴۸)
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام ۶۰)
من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت میدهم. (قریش ۳)
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم. (فجر ۲۸-۲۹)
تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده ۵۴)


https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTkwtpYvxCEnKPzFeVGc3fZKNwFle8CnjXzk6RAlZDHRzdZcyqOmA


***************************************************




در هیاهوی زندگی دریافتم ؛

چه بسیار دویدن ها،که فقط پاهایم را از من گرفت

در حالی که گویی ایستاده بودم ،

چه بسیار غصه ها،که فقط باعث سپیدی موهایم شد

در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،

دریافتم،کسی هست که اگر بخواهد "می شود"

و اگر نخواهد "نمی شود"

به همین سادگی ...

کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم

فقط او را می خواندم و بس ...

*******************************************
خدا در مکان های دور از انتظار ؛

به دست افرادی دور از انتظار ؛

و در مواقعی تصور ناپذیر ؛

معجزات خود را به انجام می رساند ...

برای آن مهربان ِ توانا ، غیرممکن وجود ندارد !...

همیشه ، همیشه و همیشه امیدی هست ...



**************************************************




خدایـــــا ...


مدعیان رفاقت ، هر کدام تا نقطه ای همراهند ...
عده ای تا مرز منفعت ...
عده ای تا مرز مال ...
عده ای تا مرز جان ...
عده ای تا مرز آبرو ...
و همگان تا مرز این جهان ...

تنها تویی که همواره می مانی ... !

رهـــــایم نـکن . . .
***************************************************
الهی ...
سه خصلت است که نمی گذارد از درگاهت چیزی بخواهم ،
و فقط یک خصلت است که مرا به آن ترغیب می کند ؛

آن سه خصلت عبارتند از :
فرمانی که داده ای و من در انجامش درنگ کرده ام ،
و کاری که مرا از آن نهی فرمودی ولی من بدان شتافته ام ،
و نعمتی است که عطا فرموده ای ولی من در شکرگزاریش کوتاهی نموده ام ...

و اما تنها مساله ای که مرا به سویت می خواند :
تفضل و مهربانی تو به کسی است که به آستانت روی آورده ،
و چشمِ امید به تو بسته است ...

همه ی لطف و احسانت از روی تفضل ،
و همه ی نعمتهایت بی سبب و بدونِ زمینه ی استحقاق است ...



*********************************************************************
عشق رازیست به اندازه ی آغوش خدا

عشق آنگونه که می دانم و می دانی نیست


************************************************************************
دلم کـــــــــــمی خدا میخواد…

کمی سکـــــــــــوت…

کمی دل بریدن میخواد…

کمی اشک…

کمی بهت…

کمی آغوش آسمانی

کمی دور شدن از این آدمها…!

کمی رسیدن به خدا…

*********************************



احساس حضور خدا در همه حال

همه مسائل را حل می کند !


**********************************
خداوند عشق است

عشقی که بعد از نفوذ به درون ما ؛

نرم می کند ، ناب می کند ، تازه می کند ، بازسازی می کند،

و درون آدمی را دگرگون می کند.

نیروی اراده ، انسان را دگرگون نمی کند

زمان انسان را دگرگون نمی کند.

عشق دگرگون می کند!

زیرا ؛ عشق خداوند است

و خداوند، عشق....!

*********************************
عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی