استاد حائری شیرازی:
هواپیما را دیدهاید که از روی زمین اوج میگیرد؟
هواپیما دوباره به زمین بر می گردد، اما موشک از
جاذبه زمین خارج میشود و دیگر بر نمیگردد.
سرعت زیادی لازم است تا موشک از جاذبه زمین خارج شود.
همان طور که زمین «جاذبه» دارد، «نیت» هم «جاذبه» دارد.
نیت انسانها گاهی در «جاذبه» خود انسان گیر میکند.
بسیاری از اعمالی که انسان به سوی ملکوت میفرستد، از جو
خودش نمیگذرد؛ او فکر میکند آن عملی که فرستاده، رسیده است!
اما در قیامت که عملش را نشانش میدهند میبیند
که خیلی از آنها به جاذبه خودش باز گشته است.
خداوند رحمان تنها اعمالی را از ما می پذیرد که صددرصد
نیت خدایی باشد یعنی کاملا با اخلاص و بدون ریا.
**********************************
راحت آبرو نبرید......
یه داستان جالب و آموزنده به نقل ازیک بنده خدا::
:زمانی در بچگی باغ انار بزرگی داشتیم
اواخر شهریور بود، همه فامیل اونجا جمع بودن .
اون روز تعداد زیادی از کارگران بومی در باغ ما جمع شده
بودن برای برداشت انار، ما بچه ها هم طبق معمول مشغول
بازی کردن و خوش گذروندن بودیم! بزرگترین تفریح ما در این باغ،
بازی گرگم به هوا بود اونم بخاطر درختان زیاد انار و دیگر میوه ها
و بوته ای انگوری که در این باغ وجود داشت، بعضی وقتا میتونستی،
ساعت ها قائم شی، بدون اینکه کسی بتونه پیدات کنه! بعد از نهار بود
که تصمیم به بازی گرفتیم، من زیر یکی از این درختان قایم شده بودم
که دیدم یکی از کارگرای جوونتر، در حالی که کیسه سنگینی پر از
انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی که مطمئن شد
که کسی اونجا نیست، شروع به کندن چاله ای کرد و بعد هم کیسه
انارها رو اونجا گذاشت و دوباره این چاله رو با خاک پوشوند، دهاتی ها
اون زمان وضعشون خیلی اسفناک بود و با همین چند تا انار دزدی،
هم دلشون خوش بود!با خودم گفتم، انارهای مارو میدزی! صبر کن
بلایی سرت بیارم که دیگه از این غلطا نکنی، بدون اینکه خودمو به
اون شخص نشون بدم به بازی کردن ادامه دادم، به هیچ کس هم
چیزی در این مورد نگفتم!غروب که همه کار گرها جمع شده بودن و
میخواستن مزدشنو از بابا بگیرن، من هم اونجا بودم، نوبت رسید
به کارگری که انارها رو زیر خاک قایم کرده بود، پدر در حال دادن
پول به این شخص بود که من با غرور زیاد با صدای بلند گفتم: بابا
من دیدم که علی اصغر، انارها رو دزدید و زیر خاک قایم کرد! جاشم
میتونم به همه نشون بدم، این کارگر دزده و شما نباید بهش پول
بدین!پدر خدا بیامرز ما، هیچوقت در عمرش دستشو رو کسی بلند
نکرده بود، برگشت به طرف من، نگاهی به من کرد، همه منتظر
عکس العمل پدر بودن، بابا اومد پیشم و بدون اینکه حرفی بزنه،
یه سیلی زد تو صورتم و گفت برو دهنتو آب بکش، من خودم به
علی اصغر گفته بودم، انارها رو اونجا چال کنه، واسه زمستون!
بعدشم رفت پیش علی اصغر، گفت شما ببخشش،
بچس اشتباه کرد، پولشو بهش داد، 20 تومان هم گذاشت روش،
گفت اینم بخاطر زحمت اضافت! من گریه کنان رفتم تو اطاق،
دیگم بیرون نیومدم!کارگرا که رفتن، بابا اومد پیشم، صورت منو بوسید،
گفت میخواستم ازت عذر خواهی کنم! اما این،
تو زندگیت هیچوقت یادت نره که هیچوقت با آبروی کسی بازی نکنی...
علی اصغر کار بسیار ناشایستی کرده اما
بردن آبروی انسانی جلو فامیل و در و همسایه،
از کار اونم زشت تره!شب علی اصغر اومد سرشو
انداخته پایین بود و واستاده بود پشت در،
کیسه ای دستش بود گفت اینو بده به حاج آقا بگو از
گناه من بگذره!کیسه رو که بابام بازش کرد،
دیدیم کیسه ای که چال کرده بود توشه،
به اضافه همه پولایی که بابا بهش داده بود...
امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر: ای مالک!
اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن شاید سحر توبه
کرده باشد و تو ندانی
ارزش سکوت**
روایت داریم که اغلب جهنمی ها جهنمی زبان هستند.
***************************************************
👀 از نگاه نکردن به دختران درحال شنا
تا زیارت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه الشریف ...👀
🌹داستان این شهید رو بخونین
ببینین بعضی وقتا گذشتن از یک گناه آدم رو به چه جاهایی که نمیرسونه...🌹
یکی از همرزمانش می گفت:در لحظه ی شهادت ترکشی به
پهلویش اصابت کرد.وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم.
وقتی روی پایش ایستاد رو به کربلا دستش را به سینه نهاد وآخرین کلام را بر زبان جاری کرد
السلام علیک یا ابا عبدالله.. بعد هم به همان حالت به دیدارارباب بی کفن خود رفت.
آیت الله حق شناس در عظمت شهید فرمود: در این تهران بگردید
و ببینید کسی مانند این احمد اقا پیدا می کنید!؟
این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از احمد پرسیدم چه خبر؟
به من فرمود👇
تمامی مطالبی که (از برزخ و...)می گویند حق است .
از شب اول قبر وسوال و ...اما من را بی حساب و کتاب بردند.
بعد استاد مکثی کرد و فرمود 👇
رفقا آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشت
اما نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد تا به این جا رسید.
📝 داستان تحول از زبان خود شهید👇
یه روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند.یکی از بزرگترها گفت
احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود
کم کم صدای آب به گوش رسید.از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.
تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و
همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم .
همان جا پشت درخت مخفی شدم …
می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم.
پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن .
همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن.
خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند
که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شوداما
خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم
از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم.
خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بودیادم افتاد
حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خداگریه کند
خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت .
گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم حالم منقلب بود و از
آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم
ومناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله…
به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از
همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از
همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!!
همه می گفتند
سبوح القدوس و رب الملائکه والروح…
از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من بازشد…
در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا
داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد .
در آخرین صفحه نوشته بود که👇
💥در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که
مولای خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم...💥
📚 کتاب عارفانه
سیره عملی فراراز گناه شهید احمد علی نیری
شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده...
***************************
خدایا
تجربه مهربونی تو و فراموش کاری من همیشه برام تازگی داره!
هر بار که میترسم و تو در آغوشم میگیری
هر بار که دلتنگ میشم و تو محکم دستامو میگیری
هر بار که تو تاریکی شب گم میشم و تو فانوس به دستم میدی
هر بار که آرزو میکنم و تو شگفت زده ام میکنی
هر بار که تا میخوام فریاد بزنم "کجایی؟!" تو آهسته در گوشم میگی: کنار تو
هر بار که دلم بیتاب مهربونیت میشه و تو بیتاب تر از من، آرومم میکنی ...
خدای من
هر بار که فراموشت میکنم و تو فراموشم نمیکنی ،
هر بار برام تجربه تازه ای هست احساست
بزرگــتر از قبل ...
مهربانــتر از قبل ...
محبوبــتر از قبل ...
چه حس خوبیه وقتی "دوستت دارم" از قلبم میگذره و تو بی واسطه میشنوی ...
به همین سادگی ...
خدای من، چه خوبه تو رو داشتن
خدایا دوووستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
بیشتر از همیشه دوستت دارم
**********************
این که دلت قرص باشد که یکی همیشه هست ...
همیشه برایت وقت دارد و آغوشش برایت باز است؛
این که اگر نصفه شبی بغض امانت را برید یکی هست که
همیشه بیدار است و به درد و دلهایت گوش می کند،
که اگر بهانه بگیری اگر کج خلقی کنی باز هم کنارت هست؛او همیشه
هست حتی وقتی فرسخ ها فاصله افتاده بین تو و وعده هایت به او ...
اگر دلت شکست و با هر که سخنِ دلت را گفتی و باز سبک
نشدی تازه می فهمی هیچکس نمی تواند جای او را بگیرد.
این که عزیزترین هایت؛مهربان ترین ها هرچقدر هم
هوایت را داشته باشند؛هر چقدر گوش باشند برای حرفهایت،
هرقدر که سعی کنند آرامت کنند باز تهِ دلت آرامشی می خواهد از جنس او ...
او همیشه هست چه آن زمان که از فرط خوشی یادت می رود او را ...
آن زمان که دنیایت آرام است خوشی ها به
تو روی می آورند و یادت می رود آرامشت را مدیون اویی...
و چه آن زمان که دلت آنچنان از زمانه می گیرد که
حضورش را بیشتر از همیشه حس می کنی.
این که خدا همیشه هست حالِ دلم را خوب می کند این که در
تمام مسیرها همراهی ام می کند شوقی می شود برای پریدنم تا اوج ...
دلم می خواهد هوایی شوم هوایی کسی که همیشه هوایم را دارد ...
***********************************************************
پروردگارم....
در مستجاب نشدن دعاهایم حکمتی نهفته است که خود فقط به آن علم داری.
میدانم دعاهایم میشنوی
واما من در محکمه جهل خویش تو را به براورده نکردن حاجاتم محکوم میکنم...
در مقابل دستهای گشوده شده ام بسوی آسمان آرام در
گوش من زمزمه میکنی شکیبا باش بنده ام...
در پنهان اموری را برایت کنار گذاشته ام که خوشایند تو خواهد بود...
پروردگارم....
برای نداده هایت شکرگزارم چون میدانم خیر مرا تو فقط میدانی...
و برای داده هایت شکرگزارم.....
تو مرا انسان آفریدی...
و چه زیبا نعمتی است این نعمت...
مرا انسان آفریدی...
سرور کاینات جهان...
وهمه چیز درخدمت من
پروردگارم نگذار با ناسپاسی، این داده ات را از یاد ببرم...
بگذار تمام امورم را به تو بسپارم...
سکان کشتی را تو بدست بگیر...
انسانیتم را از من پس نگیر..
پروردگارم بگذار شکرگزار نعمتهای دیده و ندیده ات باشم
و طغیان نکنم به بهانه انسان بودنم...
بگذار همیشه تنها بنده تو باشم....
*********************************************
اهل نماز میشوم , جمله نیاز میشوم
سوی حجاز میشوم "باز مقابلم تویی"
باده ناب میشوم , شعروکتاب میشوم
یکسره خواب میشوم"باز مقابلم تویی"
همره موج میشوم , راهی اوج میشوم
فوج به فوج میشوم "باز مقابلم تویی"
سایه ماه میشوم , در ته چاه میشوم
راهی راه میشوم "باز مقابلم تویی"
توی رواق میشوم , کنج اتاق میشوم
بسته به طاق میشوم "باز مقابلم تویی"
اینهمه مردمیشوم , مخزن درد میشوم
ساکت و سرد میشوم "باز مقابلم تویی"
از همه دور میشوم ,نقطه کور میشوم
زنده به گور میشوم "باز مقابلم تویی"
همدم خوار میشوم ,بی کس و یار میشوم
بر سر دار میشوم "باز مقابلم تویی"
"مولانا"
**************************************************
در آسمان درها نهی
در آدمی پرها نهی
صد شور در سرها نهی
ای خلق سرگردان تو
عشقا چه شیرین خوستی
عشقا چه گلگون روستی
عشقا چه عشرت دوستی
ای شادی اقران تو
ای بر شقایق رنگ تو
جمله حقایق دنگ تو
هر ذره را آهنگ تو
در مطمع احسان تو
ای خوش منادیهای تو
در باغ شادیهای تو
بر جای نان شادی خورد
جانی که شد مهمان تو
من آزمودم مدتی
بی تو ندارد لذتی
کی عمر را لذت بود
بی ملح و بی پایان تو
"مولانا"
***********************************************
ای توبه ام شکسته از تو کجا گریزم
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
ای نورهر دو دیده از تو کجا گریزم
ای گردنم ببسته از تو کجا گریزم
ای شش جهت ز نورت چون آینه ست شش رو
وی روی تو خجسته از تو کجا گریزم
دل بود از تو خسته جان بود از تو رسته
جان نیز گشت خسته از تو کجا گریزم
گر بندم این نظر را ور بسکلم نظر را
از دل نه ای گسسته از تو کجا گریزم
"مولانا"
********************************************
خدای من!
تو آرزوی منی!
من روسیاه توام!
عفو تو را به وسعت آرزوهایم از تو می طلبم.
به زشتی اعمالم مواخذه نکن
چرا؟
چون
کرم تو ازجرم وگناه من بیشتر است...
حلم تو از مکافات اعمالم وسیع تر است...
من ازگناهم به تو فرار کرده ام
وعده ی اغماضت را طلب می کنم
خوش گمانییم را به تو جستجو می کنم پس مواظبم باش
**********************************
تنها تویی , تنها تویی , در خلوت تنهایم
تنها تو میخوانی مرا , با این همه رسواییم
جان گشته سرتا پا تنم,از ظلمت تن ایمنم
شو آفتاب روشنم , پیدا به نا
پیداییم
من از هوسها رسته ام,از آروزوها جسته ام
مرغ قفس بشکسته ام ,شادم زبی پرواییم
دانی که دلدارم تویی,دانم خریدارم تویی
یارم تویی, یارم تویی, شادی از این شیداییم
************************************
عشق فقط خدا