عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۷۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق فقط خدا» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰


خدای من


از آسمانم ماتم ببارد


هراس بی تو ماندنم ادامه دارد


نمی نویسم ترانه بی تو چگونه پر کشد خیال واژه بی تو


به لب رسیده جان کجایی کجایی که برده طاقتم جدایی


باران تویی به خاک من بزن


بازا ببین که بی مه تو من هوای پر زدن ندارم


باران تویی به خاک من بزن


بازا ببین که در ره تو من نفس بریده در گذارم


مگر ندانی چو از تو دورم بیراهه ای خموش و تار بی عبورم


نمی توانم دگر برویم که من اسیر این خزانه روبه رویم …..


 به لب رسیده جان کجایی کجایی رهی نمانده تا رهایی


باران تویی...



همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن

همه ساله حج نمودن سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه سروپا برهنه رفتن

دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابد همه اعتکاف جستن

ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن



شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن

ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن

به خدا که هیچکس را ثمر آنقدر نباشد-

که به روی ناامیدی در بسته باز کردن


(شیخ بهایی)



و باز هم معجزه علمی قرآن کریم


تاقبل از این تنها حشره باهوش را زنبور عسل می دانستند


که از طریق علم هندسه کندوی شش ضلعی می سازد


و پس از آن عنکبوت که از روی نقوش هندسی تار می بافد


جالب تر اینکه تازگیها مورچه راهم به جمع هندسه دانان اضافه کرده اند


نمیدونم خدا را تحسین کنم

یا شاگرد هندسه دانش عنکبوت را



جنین اول : داداشی به نظر تو زندگی بعد از تولد وجود داره؟


آیا تو به وجود مامان اعتقاد داری؟


جنین دومی : نه من به این اراجیف اعتقادی ندارم؛


مگه تا حالا مامان رو دیدی؟


یا کسی که تولد شده برگشته واسه ما تعریف کنه؟


نه من اصلا نه به مامان اعتقاد دارم نه


به دنیای بعد از تولد…


توی این رحم اگه خوشی کردی که کردی


وگرنه بعد از اینکه تولد بشیم دیگه نابود میشیم؟!!!!!!!


پی نوشت:


حکایت اونایی که میگن خدا رو کی دیده و


کی اون دنیا رو دیده و ازش خبر آورده


بهشت و جهنم همش این دنیاست


خوش بگذرون


خدایا!

می نویسم...

می نویسم از تو برای تو

بدون هراس از خوانده شدن

بگذار همه بدانند

می نویسم برای تو

برای تویی که بودنت را

نه چشمانم میبیند

 و نه گوش هایم می شنود

و نه دستانم لمس می کند

تنها با شعفی صادقانه

با دلم احساست می کنم... !!!



«هنگامی که سوار بر کشتی شوند،


خدا را با اخلاص می‌خوانند (و غیر او را فراموش


می‌کنند)؛ امّا هنگامی که خدا آنان را به


خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک می‌شوند.(سوره عنکبوت)


یا سریع الرضا…. آب از سرمم گذشت….


دارم غـرق میشم …


دســـــــــتت کــــــــــجاست!!!



~~✿ یا رئوف ✿~~


حالا میفهمم اینکه خودت فرمودی


بزرگترین گناه نا امیدی از منه یعنی چی!


بعضی وقت ها تو هم اگر مرا ببخشی


خودم، خودم را نمی بخشم !!!


شبهای دراز بی عبادت چه کنم؟


طبعم به گناه کرده عادت چه کنم؟


گویند کریم است و گنه می بخشد


گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم ؟


 

خداوند به حضرت موسی فرمود:


ای موسی،تا ندانی گنج های خزائنم تمام شده


غم روزی مخور


تا ندیده ای که مُلک و پادشاهی من از دست رفته


به دیگری امید مبند


تا مرده شیطان را ندیدی


از مکرش ایمن مباش.

تا نفهمیدی که گناهانت را آمرزیده ام


به گناه (شخص)دیگری مپرداز


******************************************


عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

 




ای عزیز تائب ! (توبه کننده)


دانی که خدا با تو چه عشقی دارد ؟


امام باقر (ع) می فرماید :


 به راستی که خداوند به توبه و بازگشت بنده خود شادتر باشد


از مردی که در شب تار شتر و توشه خود گم کرده باشد و آن را بیابد.


و امام صادق (ع ) می فرماید :


 بنده چون توبه نصوح کند خدا او را دوست دارد


و در دنیا و آخرت بر او پرده پوشی کند ؛


یعنی هر چه از گناهان که دو فرشته مُوکّل برایش نوشته اند


از خاطرشان ببرد و به اعضای بدنش وحی فرماید که


گناهانش را نهان دارند و بر قسمت های زمین فرماید


که آنچه گناه بر تو کرده است نهان سازد و در هنگام


ملاقات او با خدا هیچ گواهی بر گناهش اقامه نشود


 دانی که در تمام عمرت خدای در انتظار بازگشت توست ؟



در بنى اسرائیل شبى بنده اى به خواب رفت


و از عبادت شبانه باز ماند چون از خواب برخواست ،


نفس خود را ملامت کرد


و گفت : به سبب تو از عبادت پروردگار باز ماندم ؟


به موسى خطاب شد که به بنده ما بگو،


ما براى سرزنشى که از نفس کردى ،


پاداش یکصد سال عبادت برایت نوشتیم .




هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست


مگر اینکه روزى او بر خداست


خداوند می‌فرماید حتی موجوداتی که دست و پا هم ندارند


من روزی آنها را می دهم .


 

« وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها ؛


« وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها»



قربون خدا برم که تورم تو کارش اثری نداره


هنوز با یک پنجاه تومانی هفتاد نوع بلا را دفع میکنه!!!


قال الله عزّوجلّ:

بنده‌ام با چیزی بهتر از واجبات به من

نزدیک نمی‌شود.

و با مستحبات به من نزدیک می‌شود

تا اینکه دوستش بدارم. آن‌گاه که دوستش بدارم،

  من گوش او خواهم شد که با آن می‌شنود

و دیده‌ی او که با آن می‌بیند و زبان  او که با آن

سخن می‌گوید و دست او که قدرت‌نمایی می‌کند.

اگر دعایم کند  اجابتش می‌کنم

و اگر از من بخواهد به او می‌دهم.



ای آشنای عبد گنهکار یا مجیر

                

       مشکل گشای هرچه گرفتار یا مجیر


از من تمام عمر گنه دیدی و گنه

                    

      شرمنده ام از این همه تکرار یا مجیر


از بس که تو ندیده گرفتی گناه من

          

            بر معصیت نموده ام اصرار یا مجیر


دیگر بیا مرا ز حریمت جدا مکن

          

          ای بهترین پناه منِ زار یا مجیر



امام صادق علیه السلام فرمودند


خداى عز وجل مى فرماید:


 اگر بر بنده مومنم تنگ گیرم غمگین مى شود در صورتى که این


تنگى او را به من نزدیکتر مى سازد و اگر بر بنده مومنم وسعت دهم


شادمان گردد، در صورتى که آن وسعت او را از من دورتر مى سازد


و هر مصیبتی به شما برسد

به سبب دست آورد خود شماست


و خدا از بسیاری از گناهان در می‌گذرد»


وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ
 
وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ

(شوری.آیه 30)


آفرینش همه تنبیه خداوند دل است

                     دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار


این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود

                  هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار


دلنوشته خدایی


خداجونم...


وقتی دلت از من میگیره


چکار میکنی!؟


آخه میدونم خیلی اذیتت میکنم


اما هیچ عکس العملی نشون نمیدی


اونموقع دقیقا به چی فکر میکنی


من که میدونم میگی درست میشه و توبه میکنه


برمیگرده باید بهش فرصت بدم نمیفهمه الان


جبران میکنه ولی من...


خدایا بعضی وقتا محبتت


بزرگیت رحمان و رحیم بودنت آتیشم میزنه


میتونی مچم رو بگیری دستم رو میگری


میتونی سنگم کنی نیستم کنی تمام کنی عمرم را در حین گناه اما


از بس منصف و مهربانی و بزرگ و بی کینه و


بقول خودمونی ها لارج شخصیتی که


باز هم فرصت میدی و امیدواری بهم و


من باز هم ادامه میدهم این نافرمانی و گناه را


خدایا اگه بهمون بگن فقط 3روز مهلت داری تو این دنیا


حتی یک گناه هم نمیکنیم


دل نمیشکنیم


مال حرام نمیخوریم که چه بگویم مال شبهه ناک هم نمیخوریم


از هر کی که یادمونه با خضوع و خشوع طلب حلالیت میخواهیم


از مال دنیا به دیگران کمک میکنیم


میشینیم با خودم حساب میکنیم نماز قضا داریم؟روزه چی؟


و بعد در مورد قضا یا وصیت این موارد چاره ای میکنیم


سری به قرآن میزنیم که تو طاقچه خاک میخوره


به اقوام و آشنایانی که شاید


سالهاست ازشون بیخبریم سری میزنیم


شاید شبها بخاطر غنیمت شمردن زمان


بیدار میمونیم و زانو نشسته عبادتت را میکنیم


و خیلی کارای دیگه که الان مایل به انجامش نیستیم


خدایا تو به ما تضمین دادی که تا کی باشیم؟


پس چرا غافلیم؟


مشکل کجاست؟


خدایا خودت دستمونو بگیر ما واقعا مصداق این شعریم


سائلی بی دست و پایم راه را گم کرده ام


عبد کوی شاه عشقم شاه را گم کرده ام


بس که دوری جستم از این بارگاه باصفا


صاحب درگاه را گم کرده ام


*********************************


عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



تو اگر دلگیری لحظه ای چشم ببند...


اندکی اشک بریز و بخوان نام مرا...


به تو من نزدیکم نام من یزدان است


و لقبم  ایزد  پاک


 تو مرا زمزمه کن...


خواهم آمد سویت بی صدا یادم کن یا که فریادم کن


که منم منتظر فریادت!



ای مسکین غرق در گناه


آیا میدانی تو خدایی را نافرمانی میکنی که اولین وآخرین اوست


قادرو تواناست وهیچ امری به غیر اذن او انجام نمیگیرد.


ای ضعیف ناتوان، تو


پروردگاری را نافرمانی میکنی که اوپادشاه قادر وتواناست.


ای مکتبر مغرور، بترس که اوکلامت رامیشنود


جایگاهت را میداند سر ونجوایت را میشنود وآگاه به همه احوالت است


چگونه است که اعمال و کردار ناشایست خود را از بندگان میپوشی


واز او که رب و پروردگار بندگان است حیا نمیکنی ...


نظر و نگاه بندگان را بزرگ ونظر پروردگارت را کم اهمیت میدانی...


راستی اگر او خشم گیرد کدامین آسمان تو را میپوشد؟


کدامین زمین به تو جا ومکان میدهد؟ کجا در امان خواهی بود؟


چگونه نعمت را با کفر جواب می دهی؟


بخشش وعطا را با گناه ومعصیت...و خدا خشمگین و ناراضیست؟


آیا راضی می شوی در ملک وخانه تو،


درحریمت علیه تو توطئه شود وتو آرام باشی؟


ولی خود درملک خدایت به معصیت مشغولی


گناه میکنی وبه رحمت اوامیدواری...


خداوند میفرمایند:


مــــن نـــــزد گــــمــــان بـــــنــــده ی


مـــــومـــــن هــــســــتـــــم اگـــر گـــمـــان خـــــوب بــــه مــــن


بـــــبــــرد بـــــه او خـــــوبـــــی مــــیــــرســـانـــم...


 خــــــــــــدایا...

ما را با روزی هایمان امتحان کردی و ما زود نا امید شدیم


زود فراموش کردیم که تو روزی دهی تا آنجا که روزی


که بخشش توست به جای اینکه از تو بخواهیم


از مردمانی خواستیم که خودشان روزی خوار تواند.


خدایا به ما یقین درست و راست بده تا باورمان شود


بخشنده تویی تا به رنج و سرگردانی نیفتیم


آرامشی ناب در دلمان بیانداز تا بیهوده به این در و آن در نزنیم...


(صحیفیه سجادیه)



در زمانی که کنی قصد گناه / گر کند کودکی از دور نگاه /


شرم داری ز گنه درگذری / پرده ی عفت خود را ندری /


شرم بادت ز خداوند جهان / که بود واقف اسرار نهان ......



خداوند متعال به موسی (ع) می فرماید:


ای پسر عمران


دروغ می گوید کسی که گمان می کند مرا دوست دارد ولی هنگام شب،


تا صبح می خوابد سپس فرمود: آیا دوست خواستار خلوت کردن


با دوست خود نیست؟ ای پسر عمران، من از دوستان خود با خبرم


چون شب بر آنان وارد شود، دیده دل هایشان به سوی من نگران است،


و عقاب و کیفر من پیش چشمشان نمودار است و با من از راه مشاهده


و حضور سخن می گویند. ای پسر عمران، از دل خود خشوع،


از بدن خود فروتنی، و از چشم خود اشک، در تاریکی های شب،


برای من بفرست، که در این حالات مرا به خود نزدیک خواهی یافت.


برخیز که عاشقان به شب راز کنند     گرد در و بام دوست پرواز کنند


  هرجا که بود دری به شب در بندند      الا در دوست را که شب باز کنند



هرگاه او را بخوانی نـــــــدایت را می شنود


 وچون با او راز دل گویی راز تو را می داند


پس حـــاجت خود را با او بگوی وآنچه در دل داری نزد او بازگوی


غم واندوه خود را نزداو مطرح کن تا غم های تو را برطرف کند


و در مشکلات تو را یاری رساند واز گنجینه های رحــــــــــمت او


چیزهایی را درخواست کن که جز او کسی نمی تواند عطا کند


پس هرگاه اراده کنی می توانی با دعـــــــا


درهای نعمت خدا را بگشایی تا بـــاران رحمتش بر تو ببارد


مولا علی (ع)

نــــگــــویـــیـــد

خـــــــــــدا تـــنـــهـــــــــاســتــــــــــــ ،

دلــــخــــوشــــــــم بـــــه ایـــنـــکـــــه

“بــــــا خـــــــــــدا هـــستــــــم”


خدایا هیچ وقت رهـــایم نکن...



آیا به آسمان نمی نگرند که چگونه برافراشته شده...


کسانی که غیر از خدا آنها را میخوانید و پرستش میکنید،


اینها هرگز نمیتوانند حتی یک پشه ای بیافرینند.(18/غاشیه-73/حج)


زمینم خیلی غریبه...اینطور نیست


 تا حالا بهش فکر نکرده بودم!!!


قربونت برم خدا نمیدونم زیبایی آفرینشتو بنگرم یا عظمتش را...



یا رب که می گویم خیالم راحت می شود

دلم آرام میگیرد کسی تا آخر هوایم را دارد


رب ؛ یعنی پرورش دهنده

یعنی چیزی را از همان اولِ اول ،

مثل یک دانه ی کوچک پرورش دهی ،


مراقبش باشی ،آب و آفتابش را اندازه بگیری

برایم ربوبیت کرده ای که اکنون اینجایم


می دانم آفت زده ام

و خیلی وقت است که گُل نمیدهم

اما خیالم راحت است که فراموشم نمی کنی


گیرم چند روزی را آبم ندهی،

بگذاری جایی پرت و دور از نور

تا آفتم کشته شود؛


گاهی روزهایم سخت میگذرند،

اما به حکمتت که فکر میکنم

خیالم آسوده می شود...


*********************


عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

خالقا!


من از یادت در این دنیا بهشتی ساخته ام،


زیباتر از رؤیای زمینیان.


روحش شاد آنکه به بهانه زندگی در این مخمصه غرق شد.


 


داستانک معنوی


جوانى بسیار مغرور همواره مادرش را رنج مى داد،


تا جایی که که روزى مادرش را


که بر اثر پیرى و ضعف ، توان راه رفتن نداشت ،


 بالاى کوه بُرد و در آنجا گذاشت ،


 در این هنگام مادرش در این فکر افتاد مبادا پسرم


در مسیر پرتگاه کوه بیفتد و بدنش خراش بردارد


و یا طعمه درندگان گردد!


براى پسرش چنین دعا کرد:


خدایا! پسرم را از طعمه درّندگان و از گزند حوادث حفظ کن ،


 از سوى خداوند به موسى (ع) خطاب شد!


به آن کوه برو و منظره مهر مادرى را ببین .


ببین مهر مادر چه ها مى کند
 

  جفا دیده اما دعا مى کند


موسى (ع)به آنجا رفت ، وقتى مهر مادرى را دریافت ،


احساساتش به جوش و خروش آمد، که به راستى مادر چقدر مهربان است


ولى به زودى خداوند به او وحى کرد که :


اى موسى ! من به بندگانم مهربانتر از مادر هستم .


دوباره خطاب آمدى بر کلیم

 
                         ز سوى خداى غفور و رحیم
 

که موسى از این مادر دلپریش
 
            
              منم مهربانتر به مخلوق خویش
 

ولى حیف کاو خود ستائى کند

 
                       ندانسته از من جدائى کند
 

در عین بدى من از آن دل خوشم
 
    
            که با توبه اى ناز او مى کشم


حضرت ابراهیم (ع) مهمان نواز و مهمان دوست بود،


روزى یک نفر مجوسى در مسیر راه خود، به خانه ابراهیم آمد


تا مهمان او شود. ابراهیم به او فرمود: اگر تو قبول اسلام کنى


((یعنى دین حنیف مرا بپذیرى)) تو را مى پذیرم


وگرنه تو را مهمان نخواهم کرد، مجوسى از آنجا رفت.


خداوند به ابراهیم (ع) وحى کرد: اى ابراهیم


ما هفتاد سال است او کافر مى باشد


و به او روزى مى دهیم، اگر تو یک شب به او غذا مى دادى


چه مى شد؟ ابراهیم (ع) از کرده خود پشیمان شد


و  پس از جستجو، او را یافت و با کمال احترام او را مهمان خود نمود.


مجوسى راز جریان را از ابراهیم پرسید،


ابراهیم (ع) موضوع وحى خدا را براى او بازگو کرد.


مجوسى گفت: آیا براستى خداوند به من این گونه لطف مى نماید؟


 و این چنین به خدا ایمان آورد...


رحــــــــــمت سرشار خـــــــــــدا:

در روایات آمده در روز قیامت دو نفر را مى آورند

که سزاوار دوزخ مى باشند، به یکى از آنها امر مى شود،

وارد دوزخ شو...

او با شتاب به سوى دوزخ مى رود، به او مى گویند مگر

نمى دانى تو را به کجا مى فرستند، میگوید مى دانم ،

من به خاطر نافرمانى خدا مستحق دوزخ شده ام .

اگر امروز نیز نافرمانى کنم موجب عذاب بسیار و سخت خواهم شد،

لذا براى اجراى فرمان خدا شتاب مى کنم . که تأ خیر نیفتد.

رحمت الهى به جوش مى آید خطاب به مأ موران مى گوید

که این بنده ام را بازگردانید و به سوى بهشت روانه اش کنید.


 

هرگاه بنده ای ده مرتبه یا الله بگوید دعایش رد نمی شود

هر یک از حروف آن را حذف کنند ، معنی وی برقرار است

از همه اسماء بیشتر است چه در قرآن ۲۷۰۸ جا ذکر شده است 

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس ده (۱۰) بار« یاللهُ» بگوید

باو گفته شود حاجتت چیست...

یک پژوهشگر هلندی غیرمسلمان چندی پیش تحقیقی

در دانشگاه آمستردام انجام داده و به این نتیجه رسیده بود

که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و نیز صدای این لفظ،

موجب آرامش روحی می‌شود و استرس و نگرانی را

از بدن انسان دور می‌کند.


مـــــن به بندگانـــم ازمـــادر مـــــهربانترم


در یکى از جنگهای رسول خدا


هوا بسیار گرم بود ، کودکى در بیابان


بر اثر گرماى بسیار، سخت مى گریست ،


مادرش (که گویا براى کمک به رزمندگان آمده بود)


در میان آنها بود، ناگهان به یاد بچه اش افتاد و به


اطراف نگاه کرد و او را دید، با شتاب به سوى او دوید ،


او را در آغوش ‍ گرفت ، و بعد


روى ریگهاى سوزان جزیرة العرب خوابید


و بچه اش را روى سینه اش گرفت ، تا از رسیدن


شدّت گرما به فرزندش بکاهد، و مادر در این حال گریه مى کرد


و مى گفت : ((آخ کودکم ، آخ کودکم )).


منظره بقدرى جانسوز بود که همه حاضران ، بى اختیار


گریستند، وقتی رسول خدا از این ماجرا با خبر شد


به آنها فرمود:آیا شما از محبّت و مهر شدید


این مادر نسبت به فرزندش ، تعجب مى کنید؟


عرض کردند: آرى .


فرمود: ((حتما بدانید خداوند متعال به همه شما


مهربانتر است از این زن ، نسبت به فرزندش )).


مسلمانان از این بشارت ، بسیار شاد شدند



آیات تاثیر گذار قرانی


بگو در زمین سیر کنید وبنگرید خداوند

چگونه آفرینش را بوجود آورده...

ای مردم مثلی زده شده به آن گوش دهید:

کسانی را که غیر از خدا می خوانید

 هرگز مگسی را نمی توانند خلق کنند،.


(عنکبوت آیه 20/حج آیه 73)


*******************************************

عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


به نیمه شب که همه مست خواب خوشند


من و خیال تو و ناله های درد آلود


لحظات ناب شب

خیز ، ای بنده محروم و گنهکار بیا


یک شب ای خفته غفلت زده بیدار بیا



بس شب و روز که در زیر لَحَد خواهی خفت


دَم غنیمت بشمار امشب و بیدار بیا



شب فیض است و در توبه و رحمت باز است


خیز ، ای عبد پشیمان و خطاکار بیا




پرده شب که بود آیت ستّاری من


دور از دیده مردم ، به شب تار بیا



این تویی ، بنده آلوده و شرمنده من


این منم ، خالق بخشنده ستّار بیا




مگشا دست نیازت به عطای دگران


دل به من بسته و بگسسته زاغیار بیا



فرصت از دست مده ، می گذرد این لحظات


منشین غافل و بی حاصل و بیکار بیا


(ای محمد) بگو: اگر خدا را دوست دارید


از من پیروى کنید تا خداوند دوستتان بدارد


و گناهانتان را ببخشاید و خداوند


آمرزنده و مهربان است


(آل عمران آیه 31)



شــکر خــدایی را که تا صداش می زنم جوابمو میده


اگرچه وقتی او منو صدا می زنه من سستی می کنم


شــکر خــدایی را که هرچه از او طلب میکنم بهم عطا میکنه


اگرچه وقتی او درخواستی از من داره من بخل می ورزم


شــکر خــدایی را که هر وقت بخوام میتونم صداش بزنم


شــکر خــدایی را که هر گاه دنبال خلوتی با او باشم


بدون هیچ واسطه ای می تونم


شــکر خــدایی را که به غیر او دل نمی بندم و امیدوار نمیشم


که اگر به غیر او دل ببندم نا امیدم میکنه


شــکر خــدایی را که بهش توکل میکنم اکرامم میکنه


وبه مردم تکیه نمیکنم که اگر تکیه کنم خوارم میکنه


شــکر خــدایی را که به من محبت میکنه در حالی که از من بی نیازه


شــکر خــدایی را که تحملم میکنه با من با بردباریش معامله میکنه


انگار من گناهی انجام ندادم  جای داره من بگویــــــــــــــــم:


مــــولای من بهترینه خـــــدای من عزیزترینه پیش من و


سزاوار است که من او را شــکر کنم




بدانید و آگاه باشید خداوند رحمت کند شما را


براستى که اساس طریقت حقیر


بر این سه پایه ، محکم و استوار است :


بیدارى سحرها، غذاى حلال و توجه به نماز و حضور قلب در هنگام نماز.


(مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی)


هر گنج سعادت که خدا داد به  حافظ

از یمن دعاى شب و ورد سحرى  بود



آن خدایی که من می شناسمش


شب منتظراست برخیزی برای نماز شب

تاخلوتی عاشقانه کند با تو


و میدانم بی تابی میکندبرای نوای بندگانش


و میدانم که عاشق چشم گریان است

و  اشکها را یکی یکی می شمارد


   دردل شب خیز و ریز قطره اشکی ز چشم 

که دوست دارم کند گریه گنهکار ما


خواهم اگر بگذرم ز جمله عاصیان

  کیست که چون و چرا ، کند زکردار ما



مرا بندگانى است که دوستم دارند و من دوستشان دارم ،


مشتاق منند و من مشتاق آنانم، به یاد منند و من به یاد آنانم ...


کمترین چیزى که به ایشان مى دهم سه چیز است :


اوّل : پرتوى از نور خود را در دلهایشان مى افکنم که بدان


سبب از من خبردار مى شوند چنان که من از آنان خبر دارم .


دوّم : اگر آسمانها و زمینها و هر آنچه در آسمانها و


زمینهاست در ترازوهاى آنها باشد در برابر ارزش آنها کم مى بینم .


سوّم : به آنان روى مى آورم و کسى که من به او روى آورم


آیا فکر مى کنى کسى مى داند که چه مى خواهم به او بدهم ؟!


(فرموده خداوند به یکی از پیامبران)



اى آنکه هرچه بنده بخواهد عطا کنى 

هر درد بى دواى ضعیفان دواکنى


از لطف وجود و بخشش و از فضل و از کرم

مخلوق خویش را همه از خود رضا کنى


با راءفت و رحمت بى منتهاى خویش

بیگانه را به درگه خود آشنا کنى


در حیرتم که من خجلم از گناه خویش

مولا توئى ، زبنده عاصى حیا کنى


عبد گریزپاى تواءم نادم آمدم

نبود روا که آمده را خود رها کنى



رسول خدا فرمودند: دو رکعت نمازی که انسان در دل شب بخواند


از دنیا وآنچه در آن است برای او بهتر می باشد

...........

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

رسول خدا (ص) فرمود:

در شب معراج رسیدم به ملائکى که ایستاده بودند

و سرهایشان به زیر بود و عجب آنکه عضوى

از اعضاى ایشان که حمد خدا را نکند نبود،

پرسیدم: اینها که هستند؟

جبرئیل عرض کرد:

از اول خلقت تا حال

 از عظمت خدا سر بلند نکرده اند...



داستانک


آورده اند روزى یکى از بزرگان(عبدالجبار) در سفر حج


 زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید


در گوشه مرغکی افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت!


 در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد. چون زن به خانه اش رسید،


کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى


که ازگرسنگى هلاک شدیم!


 آن مرد سخت گریست و جویای حال او شد


گفتند:کودکان یتیم دارد و بزرگوارى او نمى گذارد


که از کسى چیزى طلب کند. او با خود گفت :


اگر حج مى خواهى ، این جاست . بى درنگ


آن هزار دینار را به زن داد و آن سال در کوفه ماند


 هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت .


مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد


چون چشمش بر عبد الجبار افتاد، خود را از شتر به زیر انداخت


وگفت : اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات ،


ده هزار دینار به من وام داده اى ، تو را مى جویم .


اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان !


عبد الجبار، حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را


بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد.


در این هنگام آوازى شنید که :

اى عبد الجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم

و فرشته اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد

و تا زنده باشى ، هر سال حجى در پرونده عملت مى نویسیم ،

تا بدانى که هیچ نیکوکارى

بر درگاه ما تباه نمى گردد ...


نمی دانم اگر واقعا اعتماد داریم


به "مفتّح الابواب" بودنش...


پس چرا وقتی به در بسته ای میخوریم


اوّل سراغ او نمیرویم؟

 

هر که حــــاجت ز غیر خــــدا می طلبد

او گداییست که حـــاجت ز گدا می طلبد...



داستانک


ماجرای دوست خدا


خداوند به حضرت موسى فرمود:


که دوستى از دوستان من در فلان ویرانه از دنیا رفته


برو و کار کفن و دفن او را آماده کن .


حضرت موسى به آن ویرانه رفت مردى را دید مرده


و خشتى در زیر سر و پاره اى از پارچه کهنه بر عورت خود پوشانیده ،


 آن حضرت عرض کرد: خداوندا دوست تو که این چنین است


پس دشمنت چگونه است . خطاب رسید اى موسى


بعزت و جلالم که این دوستى است از دوستان ما


فرداى قیامت که سر از قبر بردارد نمى گذارم


قدم از قدم بردارد تا از عهده آن خشت و پلاس بیرون نیاید.


موسى (ع) رفت وبا جمعی از قومش بازگشت 


چون آن گروه به ویرانه آمدند آن شخص مرده را ندیدند.


موسى عرض کرد: خداوندا! این دوست تو که مرده بود کجا رفت؟


آیا به زمین فرو رفته یا به آسمان بالا رفته و یا طعمه درندگان شد!


خطاب رسید: اى موسى این چه گمان است


که به دوستان ما دارى ، دوستان ما را درندگان نمى خورند


و به زمین فرو نمى روند،


دوست کجا باشد جز به نزدیک دوست ...


***********************************

عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


الهی ! بنده ای گم کرده راهم * بده راهم که سرتاپا گناهم


اگر عمری به غفلت زیست کردم * تمام هستیم را نیست کردم


به هر در ، حلقه کوبیدم خدایا * لباس یأس پوشیدم خدایا


اسیرنفس هر جایی شدم من * مقیم شهر رسوایی شدم من


نچیدم گل زشاخ آرزویی * ندارم پیش مردم آبرویی


کنم با عجز و لابه بر تو اظهار * گنه کارم گنه کارم گنه کار


تو رحمان و رحیم و مهربانی * منم مهمان تو ، تو میزبانی


تو سوز سینه ام را ساز کردی * در رحمت به رویم باز کردی


تو گفتی توبه کن ، من می پذیرم * ترحم کن امیرا من فقیرم


الهی!هرچه هستم هرکه هستم * سرخوان عطای تو نشستم


یقین دارم که با این شرمساری * نجاتم می دهی از خوار و زاری


اگر کوه گنه گردیده بارم * یقین دارم علی را دوست دارم


ببخشا ای همه آگاهی من * گناهم را به خاطرخواهی من


الهی ! گرچه هستم غرق عصیان * پشیمانم پشیمانم پشیمان


برای مـــا مثلی زد وآفرینش خود را فراموش کرد

و گفت: چه کسی این استخوان ها را زنده می کند

در حالی که پوسیده است!

یس 78

بگو همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار

او را آفرید و او به هر مخلوقی آگاه است.


پروانه بال شیشه ای نوعی پروانه است

که بال هایی  همانند شیشه وشفاف دارد

زیستگاه این حشره در جنگل های مرطوب و استوایی است



 ای بندگان من

من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند

اگر شما مرا یاد کنید،

من هم با نعمت هایم شما را یاد می کنم

و اگر شما با عبادت و طاعت به یاد من باشید،

من هم با نعمت ها و احسان و رحمت و رضوانم

شما را یاد میکنم


(حدیث قدسی)


خالق ما تنهاست


آنچنان در لذت دنیا غریق

  گویی از عالم شریک

  شرم از خالق کجاست

   معنویت را کجاست!

ننگ بر ما 

خالق ما هست تنها

 لحظه ایی با او سخن کن 

 سینه را چون ماه روشن کن

   هر چه می خواهی طلب کن

ظرف غفلت را کفن کن

اشک بر دیده بیار ای نازنین

تا ببینی لطف ستار غریب

او مقامت می دهد

از گناهانت نجاتت می دهد

ثروت دنیا که پیشش هیچ هیچ

می دهد او بنده اش را گنج خویش

هر کسی از او شود غافل /خل / است

روزگارش در شب تاریک

گم است

ای خداوند لطیف

رحم کن بر بنده و عبد ذلیل

گر نگاهت دور شد از بنده ایی

می برد شیطان به راهش لحظه ایی

لحظه ایی غافل زتو ای نازنین

عمر بر باد و گناهان پشت و پیش

شاعر:حسین رستمی زاده


دل به دنیا مبند و با دنیا انس مگیر...


دنیا بسیار کوچکتر از آن است که پاداش و مزد حتی

لحظه ای از خاطر تو باشد و بهای حتی پاره ای از

دل تو شمرده شود.جان آسمانی تو جز من قیمتی ندارد

و جز بهشت من هیچ چیز نمی تواند هزینه وجود تو را جبران کند.

اگر چشم تو می دید آنچه را که برای اولیای خود

آماده کرده ام قلب تو آب می شد و جان تو به شوق

از قالب تن به در می رفت، اینها پاداش دلی است که تنها

به من گره خورده و فقط مرا در خود جای داده،

به دل خود نگاه کن ،هر قدر دلت به دنیا بسته باشد

همان قدر محبت و مهر مرا از دلت بیرون کرده ای


(حدیث قدسی /خدا)

آهسته بگو خدایا...


ای دوای درد جانم من عاشق توام وبه تو نیاز دارم


 مطمئن باش که خدا رو یاد کنی اونم یادت میکنه 


خدا فقط منتظر یه حرکت از توست


ای فرزند آدم


چگونه میان دو نعمت بزرگ من روزگار می گذرانی ،


نمی دانی کدامیک برای تو مهمتر است :


گناهانت که از چشم مردم مخفی نگه داشته شده ،


و یا ستایش نیکی که درمیان مردم رواج یافت ؟


چون اگر مردم آنچه را که من از تو می دانم می دانستند


دیگر هیچیک از بندگانم بر تو سلامی نمی کرد.


کردارت را از ظاهر فریبی و به گوش دیگران رساندن ، پاک گردان


که تو بنده ای خوار برای پروردگاری بزرگ


و مأمور به اوامر او می باشی توشه خویش بردار


که تو مسافری و گریزی برای مسافر از زاد و توشه نیست


رازهایت را به دو کس بگو:

خود و خدایت

در تنگنا به دو چیز تکیه کن:

صبر و نماز

در دنیا مراقب دو چیز باش:

پدر و مادر

از دو چیز نترس که به دست خداست:

روزی و مرگ

حضرت آدم (ع) به فرزندانش فرمود:

هر کاری را که خواستید انجام دهید

ساعتی درنگ کنید

زیرا اگر من ساعتی درنگ نموده بودم

آنچه که به سرم آمد نمی آمد....

یک دمی غافل شدم / یک عُمر راهم دور شد

عُمرِ بی‌ حاصل شدم /  چشم دلم هم کور شد


 

داستانک


لــــــــــــذت مناجــــــــــات


روزی حضرت موسی(ع)


در راه به جوانی بی ادبی برخورد کرد.


آن جوان در کمال بی شرمی گفت: «ای موسی!


من آنچه را خدای تو گفته به جا بیاور، انجام نخواهم داد


و آنچه را که امر کرده ترک کنم، به جا خواهم آورد.


به او بگو که تو هم به هر نحوی می خواهی


مرا عقوبت کن.» حضرت موسی(ع) از او صورت برگرداند


و به راه خویش ادامه داد تا این که در حال مناجات،


خداوند به او فرمود:از طرف ما نیز این پیام را به آن جوان برسان


و به او بگو ما تو را به عقوبتی مبتلاساخته ایم


که بالاتر از آن تصور نیست. اما اکنون درد آن را درک نمی کنی.


روزی درد آن را می فهمی که راه گریزی برایت نیست.


حضرت موسی(ع) عرض کرد: پروردگارا! من آن جوان را


بسیار سرحال و خرسند دیدم و در او هیچ گونه گرفتاری


مشاهده نکردم.


خطاب شد: ای موسی! هر گاه من


به بنده ای غضب کنم، بزرگترین عقوبتی که به او می کنم،


لذت مناجات خود را از او می گیرم تا مستحق عذاب


جاودان گرددو این جوان اکنون متوجه نیست


و به زودی متوجه خواهد شد...


خدایا نکنه لذت مناجاتت را از من هم بگیری


نکنه در خونت را به روی من هم ببندی


بنده ی تو جز در خونه ی تو کجا برود...


لحظه اى به آسمان بنگرید!

آیا آنها به آسمانى که بالاى سرشان است

نگاه نکردند که چگونه ما

آنرا بنا کرده ایم ؟


و چگونه به وسیله ستارگان

زینت بخشیده ایم ؟ و هیچ شکاف و

ناموزونى در آن نیست(قرآن کریم)


آرى کـسـى کـه قـدرت بـر آفـرینش آسمانها

با آنهمه عظمت و زیبائى ، و زمین با اینهمه نـعـمـت و جمال

و نظم و حساب را دارد، چگونه نمى تواند مردگان را بار دیگر

لباس حیات بـپـوشـانـد، و قـیـامـتـى بـر پـا کـنـد؟


خدا اینها را مى داند

روزی هارون الرشید به بهلول گفت : مى خواهم

که روزى تو را مقرر کنم ، تا فکرت آسوده باشد.


بهلول گفت : مانعى ندارد ولى سه عیب داد.


اول : نمى دانى به چه چیزى محتاجم ، تا مهیا کنى .


دوم : نمى دانى چه وقت مى خواهم


سوم : نمى دانى چه قدر مى خواهم


ولى خداوند اینها را مى داند،


با این تفاوت که اگر خطائى از من سر بزند


تو حقوقم را قطع خواهى کرد،


ولى خداوند هرگز روزى بندگانش را قطع نخواهد کرد



یا ســـــــریع الرضــــــــا


فرقی نمیکند که کاری کرده باشم یا نه

فرقی نمیکند که دیگران پرونده ای از من

سنگین تر داشته باشند یا سبک تر

وقتی عیبی ، خطایی ، لغزشی از من ببینند ،

همه عالم را خبر می کنند تحقیرم می کنند

زمینم  می زنند . برای نگفتنش باج میخواهند

تهدیدم می کنند

اما تو فرق می کنی وقتی سراغت می آیم ،

انگار بچه ای باشم کوچک ونحیف وباران زده در باز میکنی ،

چیزی نمی پرسی ، شماتت نمی کنی ، سرکوفت نمی زنی

من بهتر از خودت پیدا نکردم...


********************************


عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰
واسه چند نفر بفرست تا حاجت بگیری!

 از صدا و لرزش گوشی از خواب بیدار می شویم؛

اگر می خواهی خبر خوشی برایت برسد


این پیغام را به 10 نفر ارسال کن ، کوتاهی نکن!


این روزها دریافت و ارسال پیامک هایی در شبکه های اجتماعی اعم از


واتس آپ ، وایبر ، لاین ، تانگو  و... حاوی متن های مذهبی که در


آن به دریافت کننده می گویند اگر این پیام را برای هر کسی که


می شناسی نفرستی به فلان بلا دچار می شوی و عاقبت خوبی نخواهی داشت،


یا در متن پیامک ادعا می کنند اگر این پیامک برای چند نفر دیگر فرستاده شود ،


فرستنده هر حاجتی داشته باشد حاجت روا می شود، باب شده است که


البته درماههای مبارک و مکان های مذهبی به دلیل اینکه مردم در حال و هوای دعا و


درخواست حاجت و نیاز هستند ، بیشتر دیده می شود .

آیا متن ‌های این گونه پیامک ‌ها توجیه دینی و مذهبی دارند؟


به نظر بی اساس بودن این پیامک ها در حدی هستند که


ارزش فکر کردن هم ندارند چه رسد به عمل کردن به آن ها ...


این پیامک ها شکل مدرنی است از یک فکر خرافی که در


گذشته به شکل و متد قدیمی تری به خورد مردم داده می شد ،


که البته گاهاً باز هم در اماکن مذهبی چون مساجد ،


امام زاده های مختلف و یا حتی متأسفانه در حرم معصومین علیهم السلام


چون حرم امام رضا علیه السلام مخصوصاً در بین خانم ها هوز هم رواج دارد ...

بسته هایی حاوی شکلات، نبات، نقل، چای، نمک و...


و تکه ای کاغذ در آن که روی آن نوشته : اگر شکلات یا ...


داخل بسته را بخورید حاجتتان برآورده می شود و اگر برآورده شد تا


انقدر سال یا ماه یا روز از سال از این بسته به همین تعداد درست کنید و بین مردم پخش کنید.


یا حتی دیده شده پشت مفاتیح و ادعیه دعا سخنانی را می نویسند


که اگر این جمله را چند بار بنویسید حاجت روا می شوید و ...

خلاصه مشابه این کارها متأسفانه امروزه کم نیستند ؛


چه به شکل متد قدیمی و چه شکل مدرن و امروزی اش!


به نظر می رسد همه ی این ها متد شکیل شده و


کادو پیچ شده ای است از کارها و افکار شیطانی که آدمی را


از آن باور ها و اعتقادات اصیل و درست خود جدا کند.

عده ای فکر می کنند که دزدی کردن یعنی اینکه یواشکی چیزی از کسی بر داریم ،


یا از خانه طرف بالا رویم ...


به واقع این نوع کارها هم به نوعی دزدی است ،


دزدی کردن از ایمان و اعتقادات مردم ...

تفاوتش در این است که این دزدی ها از فقدان علم و آگاهی و


جهل مردم ناشی می شود و معنویت و روح مردم را به غارت می برد،


بر خلاف دزدی های دیگر که از دارایی های مادی است ...


و چه زیبا قرآن کریم می فرماید : وَلَا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطَانُ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ (62 ، زخرف)


مبادا که شیطان شما را از راه خدا و گام سپردن جدّى در


راه عدالت و تقوا و ایمان و اخلاق انسانى باز دارد و


با وسوسه‏ ها  و دمدمه‏ هایش شما را از دین باورى و دیندارى درست دور سازد.


بدانید که شیطان دشمن آشکار شماست و به خاطر کینه و


دشمنى بى حد و مرزى که با شما دارد شما را به سوى زشتکارى‏ ها و


بیداد گرى‏ ها وسوسه مى‏ کند و مى ‏کوشد تا شما را به هلاکت و تباهى سوق دهد.


به واقع شیطان کارش را خوب بلد است ؛


در هر دوره ای از روش ها و ابزار همان دوره استفاده می کند.


باید خیلی مراقب باشیم که فریبمان ندهد ....

متأسفانه عده ای از ما مردم هم به جای آنکه جهل و نادانی خود را


با اهلش غنی کنیم ؛


فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ (43، نحل)


به جای اینکه دین و مسائل زندگی خود و باور های خود را با حجت های خدا ،


انبیاء و ائمه علیهم السلام ، کتاب خداوند و قرآن غنی کنیم ،


دینمان را از زبان مردم جاهل دریافت می کنیم و


گاهاً هم به آنها اعتقاد پیدا می کنیم و باعث می شود این گونه حرف ‌ها پخش شود.

وقتی به این اعتقادات خرافی و کذایی عمل می کنیم و


به نتیجه نمی رسیم از پایه و ریشه اعتقاداتمان ریزش می کند و


اصل دین و اسلام را زیر سؤال می بریم و آن را انکار می کنیم.

متأسفانه خرافات در حال حاضر در جامعه کم نیست و


از این موضوع ضربه‌ های بسیاری خورده ایم.

خیلی حرف‌ ها و عقاید پخش شده اند که در دین نیستند ،


اما آنها را به پای دین می نویسند ، مراقب باشیم که فریب نخوریم ...

حتماً شما هم با این گونه خرافات برخورد داشته اید و


از این گونه پیامک ها دریافت کرده اید ... با آنها چگونه برخورد کرده اید؟؟


*******************

یادداشت مدیر وبلاگ

*******************

حتما حکایت مخترع شطرنج و پاداش پادشاه رو شنیده اید که


مخترع شطرنج از پادشاه چطور پاداش خواست و پادشاه که با خنده در


نگاه اول این پاداش رو قبول کرد بعد با دیدن نتایج عجیب این خانه ها


که بصورت هرمی زیاد و زیادتر میشد به خودش اومد و همه داراییش را


از دست رفته دید و باز هم نتوانست جوابگو باشد


حکایت این کاغذها و نذریهای به ظاهر کوچک و


پیامکها یا پیامهای تلگرامی هم همین است که با دو هدف صورت میگیرد


اولی بی اعتقاد کردن مردم به موضوعات دینی و دومی با


هدف سود سرشاری که برا صاحبان سرور های این شبکه های مجازی و


اپراتور های تلفن همراه یا جنسی که قرار است پخش شود  دارد


که اگر بصورت وسیع اجرا شود


خسارت اقتصادی سنگینی رو برمردم سرزمین قربانی شده


میگذارد پس به هوش باشیم و باریچه دست طراحان این بازی کثیف و مخل اعتقادمون نشیم



پاداش کسی که شطرنج را اختراع کرد!!

حکایت مخترع شطرنج و درخواست پاداش گندم در قالب خانه های شطرنج



روایت کرده اند که پادشاه هند که به سختی تحت تأثیر اختراع بازی

شطرنج قرار گرفته بود ، به مخترع آن وعده داد که

هرپاداشی بخواهد به او بدهد . مخترع تقاضایی کرد که

به ظاهرخیلی نا چیز به نظر می رسید :

او مقداری دانه های گندم درخواست کرد ، به نحوی که اگر آنها را

در خانه های صفحه شطرنج جادهند ، درهرخانه دو برا بر خانه قبل وجود داشته باشد.

پادشاه هند که ثروتمند ترین مرد جهان بود ،

نتوانست از عهده این درخواست برآید .

درحقیقت این راجه ثروتمند شرقی با همه

تصورات بی پایان خود نمی توانست این مقدار گندم را تهیه کند !


چون تعداد دانه ها گندم برابراست با مجموع توانهای


متوالی 2از 5تا 63یعنی 615,551,759,573,744,446,18 عددگندم


اگر درهر سانتیمتر مکعب 25 دانه گندم جا بگیرد ،


روی هم این تعداد گندم به اندازه 685,253,337,922 مترمکعب گندم می شود


( 20میلیون گندم درهر مترمکعب ).


برای اینکه بتوان این مقدارگندم را بدست آورد ،


باید هشت بار تمام زمین را کاشت وهشت بار محصول آنرا جمع کرد.


به عبارت دیگر این محصول را از سیاره ای می توان بدست آورد که سطح آن هشت برابر زمین باشد .


ابوریحان بیرونی برای محسوس کردن این عدد می گوید در


سطح کره زمین 2305 کره را در نظرمی گیریم ،


واگر از هر کره 000/ 10رود جاری شود ،


در طول رودخانه 1000 قطار قاطر حرکت کند و


هر قطار شامل 1000 قاطر باشد و بر هر قاطر 8 کیسه گندم قرارداده باشیم


ودرهر کیسه 000/10 دانه گندم باشد .


آن وقت عدد همه این گندم ها را از تعدادگندم ها ی صفحه ی شطرنج کوچکتر می شود .


به این ترتیب مخترع شطرنج درس خوبی به پادشاه هند داد و


به او ثابت کرد که امکانات بی پایانی ندارد و نمی تواند ((هر ))خواهش مخترع را برآورد .


*******************************



عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


وَالتِّیــنِ وَالزَّیْتُــونِ ♥•٠·˙

【 اعضای یک گروه تحقیقاتی ژاپنی پس از اینکه دریافتند


قرآن کریم ۱۴۲۸ سال قبل، نتیجه پژوهش آنها را بیان کرده،


به دین مبین اسلام گرویدند.】


داستان مسلمان شدن این گروه ‍ژاپنی، از جستجوى ماده «میثالویندز»


که یک ماده پروتئینی است، آغاز شد. این ماده در مخ انسان و


حیوانات به میزان بسیار کمی ترشح می شود و این ترشحات پر


از گوگرد است که به راحتی می توان با روی، آهن و فسفر مخلوط گردد.

این ماده برای بدن انسان، ماده ای بسیار مهم به حساب می آید و


موجب کاهش نسبی "کولسترول" در بدن انسان می شود و


همچنین براى "تقویت قلب" و "تنظیم تنفّس" مفید است.

ترشح این ماده از مخ انسان بعد از سن ۱۵ سالگی تا سن ۳۵ سالگی افزایش می یابد


و بعد از این سن تا ۶۰ سالگی ترشح آن کم می گردد.


بنابراین، این ماده در انسان به راحتی قابل دستیابی نیست.

در حیوانات نیز نسبتا این ماده بسیار کم است.


از این رو گروهی از دانشمندان ژاپنی اقدام به جستجوی این ماده که


باعث از بین رفتن عوارض پیری می شود در میان گیاهان کردند،


و تنها این ماده را در دو گیاه پیدا کردند:


انجیر و زیتون که در قرآن نیز با نام "التین و الزیتون" بیان شده است.

پس از نتیجه گیری که استفاده تنها از "انجیر" یا "زیتون" فایده مورد نظر را


برای سلامتی انسان ندارد، پس باید آن دو را با هم مخلوط کرد،


این پژوهشگران ژاپنی نیز بهترین میزان را


برای بهترین تأثیر یک "انجیر" و هفت "زیتون" یافتند.

سپس یک پزشک مسلمان که "طه ابراهیم " نام دارد،


شروع به جستجو کردن در مورد این دو کلمه "انجیر" و "زیتون" در


قرآن کریم کرد و فهمید که کلمه "انجیر" یک بار


در قرآن کریم ذکر شده و زیتون ۶ بار به صورت صریح و


یک بار به صورت ضمنی در سوره مؤمنون به آن اشاره شده،


آنجا که خداوند متعال می فرمایند:


«وشجرة تخرج من طور سیناء تنبت بالدهن وصبغ للآکلین».

"طه ابراهیم" همه اطلاعاتی را که از قرآن کریم جمع آوری کرده بود


را برای گروه تحقیقاتی ژاپنی فرستاد. این گروه هم پس از


اطمینان یافتن از این اطلاعات، به دین مبین گرویدند.


راست گفت خداوند عظیم و بلند مرتبه


*******************************



فریبا انجمی

خلاصه‏ای از کتاب اعجاز قرآن در بخش پزشکی،

تألیف دکتر محمد علی رضایی اصفهانی


قرآن در بیش از 700 آیه، ماده علم را به کار برده و مسلمانان را


به تفکر و تعمق در پدیده‏های طبیعت دعوت کرده است.


حدود 750 آیه به خداشناسی از راه علوم طبیعی مربوط می‏شود و


در کنار این دعوت عمومی به دانش، انسان را


به شاخه‏های علوم پزشکی متمایل می‏کند؛آن جا که می‏فرماید:


«فلینظر الانسان مم خلق»:پس انسان بنگرد که از چه چیزی خلق شده است.


«افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت»:


آیا به شتر نمی‏نگرند که چگونه آفریده شده است؟


«فلینظر الانسان الی طعامه»:پس انسان به غذای خویش بنگرد.


برخی از احکام دین در قرآن فایده‏های پزشکی و


بهداشتی دارند که با پیشرفت علم پزشکی بدان‏ها پی برده شده است. بهداشت غذایی


قرآن کریم با نزول چند دسته از آیات، اصلاح رژیم غذایی را


برای بشریت آورده و احکامی در این مورد صادر کرده است:



الف-ویژگی‏های غذا 1.غذا پاک باشد، یعنی نجس نباشد.



2.غذا پاکیزه باشد، یعنی پلید(خبیث)نباشد.


3.حلال باشد و حرام نباشد.


از آن جا که میل به غذاهای پاک و پاکیزه ریشه در طبع انسان


دارد و امری است که از درون ساختمان وجودی او


ریشه می‏گیرد، بنابراین دستور اسلام به خوردن‏

غذاهای طبیب، نوعی دستور ارشادی است نه حکم یا دستور تاسیسی.


خباثت به چیزی گفته می‏شود که پلید است، یعنی امور پست و فاسد و گندیده و


متعفن و غیر مطبوع که طبع انسان آن را نمی‏پسندد.بر این اساس،


خوردن خوراک‏های خبیث که طبیعت انسان از آن‏ها متنفر است (میوه گندیده و..)


حرام است.زیرا فساد غذا و گندیدن و کپک زدن آن‏ها به واسطه تأثیر میکروب‏ها و


قارچ‏های سمی که روی آن‏ها نشسته است و آن‏ها را مسموم و آلوده می‏کند،


باعث انواع بیماری‏ها از جمله سرطان و... می‏شود.همچنین خوردن نجاسات، آب بینی،


فرو بردن خلط سینه، خوردن خاک، خوردن خون، مردار، شراب، گوشت خوک و


برخی از اجزای حیوان حلال گوشت، جزو غذاهای خبیثه محسوب می‏شود.


و اسلام به واسطه ضررهای جبران ناپذیری که خوردن این دسته از


غذاها بر جسم و روان انسان وارد می‏سازد، خوردن آن‏ها را حرام کرده است.



اسراف در تغذیه به معنای پرخوری است که در قرآن نکوهش شده و


جزو گناهان کبیره است و آیاتی در مذمت آن نازل شده است:


از جمله انه لا یحب المسرفین.زیرا عدم حب الهی دال بر مبغوضیت است.


نیازهای طبیعی بدن انسان به عناصر اصلی غذایی


(مواد قندی، چربی، پروتئین و ویتامین)


با توجه به سن، جنس و نوع فعالیت، برای افراد گوناگون متفاوت است و


اگر تغذیه از اعتدال خارج شود، برای انسان مضر است.بنابراین


قرآن به قاعده کلی منع اسراف در خوردن و آشامیدن اشاره می‏کند که


امروزه در علوم پزشکی و طب پیشگیری، جایگاه ویژه‏ای دارد.


متخصصان علوم پزشکی و صاحب نظران تغذیه، ضررهای پرخوری را برشمرده‏اند:


1.سوءهاضمه و گشاد شدن معده و بزرگ شدن شکم.


2.بزرگ شدن معده که عارضه‏ای بسیار خطرناک است.


3.سوزش قلب، زیرا غذای بیش از حد نیاز مانند بار


سنگینی است که بر دوش قلب گذاشته می‏شود.


4.چاقی که خود بیماری خطرناکی است.


5.تصلب شرائین.


6.نقرس که یک بیماری مفصلی همراه با حملات دردناک است و


افرادی بدان مبتلا می‏شوند که غذای اصلی آنان را


مواد گوشتی تشکیل می‏دهد(اسراف در خوردن نوعی غذا).


7.سنگ کلیه.افرادی که بیش‏تر غذای آنان را مواد گوشتی،


شیر و پنیر تشکیل می‏دهد، بیش از دیگران در معرض ابتلا به سنگ کلیه قرار دارند


(اسراف در خوردن نوعی غذا).


علاوه بر ضررهایی که پرخوری بر جسم می‏گذارد، عوارض روانی وروحی از جمله:


سستی اراده، کودنی، میل به خواب مفرط و...را نیز باعث می‏شود.


بسیاری از متخصصان علوم پزشکی اعتقاد دارند که آیه کلوا و اشربوا و لا تسرفو،


یک دستور مهم بهداشتی است.زیرا تحقیقات نشان می‏دهند،


سرچشمه بسیاری از بیماری‏ها غذاهای اضافی است که به صورت جذب نشده


در بدن انسان باقی می‏مانند.حتی برخی پزشکان اعتقاد دارند،


این آیه نوعی درمان سرطان یا پیشگیری از آن است.


ارائه یک قاعده‏ی کلی درباره تغذیه، یکی از مطالب عالی قرآن کریم است که


نقش به سزایی در سلامتی انسان دارد و می‏تواند


یکی از معجزات علمی قرآن محسوب شود.



مردار عبارت است از جسم انسان یا حیوان مرده که یا خود مرده باشد و


یا بر خلاف دستور شرع کشته شده باشد.


خدا در قرآن می‏فرماید:انّما حرم علیکم المیتة و...


همانا او گوشت مردار را بر شما حرام کرد.


آیه فوق در چهار سوره قرآن با الفاظ متفاوت تکرار شده است.


به نظر متخصصان علوم پزشکی، خون پس از مرگ‏  جانور با توجه به ترکیبات آن


(به رغم این که قبل از مرگ بهترین وسیله دفاع از بدن بود)،


به محل مناسبی برای رشد میکروب‏ها تبدیل خواهد شد.


در بدن مردار، پس از یک ساعت خون رسوب می‏کند و پس از سه چهار ساعت


عضلات منقبض می‏شوند و به خاطر وجود اسیدها


(فسفریک، فورمیک و لاکتیک)بدن خشک می‏شود.سپس حالت قلیایی به


بدن بر می‏گردد وخشک شدن بدن بر طرف می‏شود و جسم به تصرف میکروب‏ها در می‏آید.


ابتدا میکروب‏های موجود در هوا و سپس میکروب‏های موجود در خون


بدن شروع به تکثیر می‏کنند.در نتیجه بدن متعفن و متلاشی می‏شود.


محبوس بودن خون نیز تعفن را تسریع و به تولید مثل میکروب‏ها کمک می‏کند.


اما در ذبح شرعی، (سر بریدن حیوان)


بریده شدن وریدها و شریان‏های بزرگ گردن باعث خروج تمام خون


بدن حیوان خواهد شد و دست و پا زدن حیوان ذبح شده نیز


به این امر کمک خواهد کرد.


حکمت و فلسفه حرام بودن خوردن گوشت مردار به دلیلی است که شرح دادیم.


از این طریق می‏توان، به حکمت غسل مس میت و دفن میت نیز پی برد.باید اشاره کرد،


این علوم فقط گوشه‏ای از حکمت‏های خداوند است که بشر از


طریق پیشرفت علم توانسته است بدان‏ها دست یابد.


ای بسا حکمت‏های بی‏شماری در پس پرده وجود دارند که بشر از درک آن‏ها عاجز است.



خوک یکی از حیوانات پستاندار است که در خشکی زندگی می‏کند و


از گوشت و شیر آن استفاده می‏شود.ولی از نظر اسلام،


نام این حیوان در فهرست غذاهای ممنوع قرار دارد.


خدا در قرآن می‏فرماید:«انما حرم علیکم المیته و الدم و لحم الخنزیر و...»:


خداوند تنها گوشت مردار و خون و گوشت خوک و... را حرام کرده است.


علت تأکید قرآن بر این مطلب به خاطر خطرات جسمی و روحی مصرف


گوشت خوک ونیز آلودگی جامعه بشری به آن است.


مصرف گوشت خوک بین یهودیان نیز ممنوع است و


یکی از غذاهای حرام در شریعت موسی(ع)نیز است.


اما متأسفانه هنوز مصرف گوشت خوک در برخی نقاط دنیا رواج دارد.


خوک حتی نزد اروپائیان که بیش‏تر گوشت آن را می‏خورند،


سمبل بی‏غیرتی است.خوک غیرت ناموسی ندارد و نقطه مقابل خروس است.


جفت خود را در معرض استفاده خوک‏های نر دیگر قرار می‏دهد و از


این عمل، علاوه بر آن که باک ندارد،


لذت هم می‏برد و این صفت در گوشتش تأثیراتی دارد.


افرادی که از این گوشت تغذیه‏  می‏کنند،


همان صفات و اخلاق رذیله را حاصل می‏کنند


.در حالی که غیرت نسبت به دین و ناموس از


صفات انبیا و ائمه طاهرین و مؤمنین است.


علاوه بر این ضررهای روانی و اخلاقی که از خوردن گوشت خوک حاصل می‏شود،


دو دسته بیماری را سبب می‏شود:


الف)بیماری‏هایی که از جمله عوامل ابتلا به آن‏ها گوشت خوک است؛مانند:


1.اسهال خونی:در گوشت خوک انگل‏هایی به نام بالانتن دیوم زندگی می‏کنند که


از اهم منابع انتشار این بیماری در سرتاسر جهان است.


2.انتامیب هیستولیتک:که انسان را به اسهال آمیبی مبتلا می‏سازد و


خوک نقش ناقل این میکروب به انسان را ایفا می‏کند.


3.بیماری شبه باد سرخ:نوعی بیماری است که خوک به آن مبتلا می‏شود و


به گروه خاصی از انسان‏ها، از قبیل قصاب‏ها و دباغ‏ها انتقال می‏یابد.


در انسان به صورت لکه‏های سرخ و دردناک،


توام با سوزش شدید روی دست ظاهر می‏شود.


4.تصلب شرائین:میزان چربی و اسید اوریک در گوشت خوک بسیار زیاد است و


خوردن آن، نقش مهمی در تصلب شرائین در انسان دارد.


علاوه بر این‏ها، خوک از خوردن چیزهای پلید و کثیف،


مانند مدفوع خود باک ندارد؛


لذا بدن خوک جایگاه انواع میکروب‏هاست.


ب)بیماری‏هایی که تنها به علت خوردن گوشت خوک در


انسان به وجود می‏آیند، عبارتند از:


1.کرم کدو:طول کرم کدو 2 تا 3 سانتی متر است و در عضلات و


مغز خوک وجود دارد که انسان با خوردن گوشت و یا مغز خوک به آن مبتلا می‏شود.


از عوارض این بیماری، نارسایی‏هایی در دستگاه گوارش است.


مرض لادرری از همین کرم کدو به انسان منتقل می‏شود.


2.تری شینوز:طول کرم تری شینوز 3 تا 5 میلی متر است.


این کرم از طریق خوردن گوشت خام یا نیم‏پز وارد بدن می‏شود و


ضمن ایجاد جوش‏های پوستی، در عضلات انسان تخم گذاری می‏کند که


باعث درد شدید عضلات، سختی تنفس، ناتوانی هنگام سخن گفتن و جویدن،


و گاهی فلج عضلات تنفسی می‏شود.کرم ترشین در طول یک ماه،


پانزده هزار تخم می‏گذارد.در یک کیلو گوشت خوک ممکن است


400 میلیون نوزاد کرم وجود داشته باشد.این کرم اولین بار


در سال 1835 میلادی، توسط یک انگلیسی به نام پاژت کشف شد.


تری شینوز می‏تواند به قلب نفوذ کند و باعث سکته‏ های قلبی شود.


پختن گوشت هم این کرم را نابود نمی‏کند.


3.بوتولیسم:گوشت خوک ثقیل الهضم است و معده را


به زحمت می‏اندازد و باعث بوتولیسم می‏شوند.




«خمر»به معنای پوشش است و به هر چیزی که چیز دیگر را


بپوشاند و مخفی کند، «خمار»گویند.در شریعت به هر


مسکر (مست کننده)خمر گویند؛خواه از انگور، خرما، کشمش یا هر


مشروب الکلی دیگری باشد.استعمال واژه خمر برای این مایعات


مسکر به این علت است که آن‏ها روی عقل پرده‏ای می‏افکنند و نمی‏گذارند،


بد را از خوب و زشت را از زیبا تمیز دهد.بدین دلیل، نوشیدن آن حرام است.


اولین کسی که به وجود ماده‏ای در خمر پی برد که سریع التبخیر است و


بصیرت را از انسان دور می‏کند، جابر بن حیان، در قرن دوم هجری بود.


اثرات مضر نوشیدن مشروبات الکلی


1.عقل، عالی‏ترین موهبت الهی به انسان است و اندیشه،


امتیاز انسان به سایر حیوانات است.هنگامی که شراب انسان را مست می‏کند،


عقل را زایل می‏سازد، او را از حوزه انسانیت خارج می‏سازد و


به یک حیوان تبدیل می‏کند.


2.اگر دولت‏ها ضمانت کنند که درب نیمی از میخانه‏ها را ببندند،


می‏توان ضمانت کرد، دیگر به نیمی از بیمارستان‏ها و تیمارستان‏ها نیاز نداریم.


3.مانع یاد خدا و نماز است.



4.در شخص الکلی عاطفه خانوادگی و



محبت نسبت به زن و فرزند ضعیف می‏شود.


الکل با سرعت شگفت‏انگیزی از طریق بافت‏های مخاطی دهان و معده و


ریه جذب و وارد خون می‏شود. پس از ورود الکل به معده، با توجه


به نسبت آب موجود در آن، در تمام بافت‏های بدن توزیع می‏شود.


اگر زن باردار مقداری مشروب الکلی مصرف کند،


مقداری از الکل به جنینش می‏رسد و تقریبا روی مغز اثر می‏گذارد.


5تا 10 درصد الکل مصرف شده،


بدون هیچ گونه تبدیلی به وسیله کلیه و ریه دفع و بقیه در


معرض اکسیده شدن در کبد قرار می‏گیرد و به گاز دی‏اکسید کربن (2oc)و


آب و انرژی تبدیل می‏شود.میزان واحد کالری به دست آمده از


یک گرم الکل 7 کالری است که باعث بی میلی به غذا می‏شود.


در نتیجه، شخص دچار کمبود مواد غذایی در بدن می‏شود.مصرف زیاد الکل


یا در واقع مشروبات الکلی، باعث گیجی و مستی می‏شود و


عضوی که بیش از همه تأثیر می‏پذیرد، مغز است و قدرت عکس العمل مغز


به شدت کاهش می‏یابد.در چنین شرایطی، انسان در معرض


خطراتی مثل:تصادف، سقوط، اغما و مرگ در اثر تنگی نفس قرار می‏گیرد.


اثرات مضر نوشیدن مشروبات الکلی از نظر پزشکی عبارتند از:


1.ابتلا به بیماری‏های عصبی، گوارشی،


قلبی، خونی و روانی، به دلیل اعتیاد به الکل.


2.اختلال در کار تعدادی از اعصاب که باعث ضعف عضلات،


لرزش اندام‏ها و درد در ناحیه دست و پا می‏شود.


3.اختلال در یک عصب که با توجه به نوع


عصب ممکن است به صورت فلج عصب صورت یا چشم باشد.


4.التهاب مری، استفراغ شدید خونی و سرطان مری.


5.التهاب حاد و مزمن معده، زخم معده و سرطان معده.90 درصد


مبتلایان به سرطان معده از معتادان به مشروبات الکلی هستند.


6.نارسایی‏های فراوان مربوط به کبد و لوزالمعده.
7.کاهش پروتئین در بدن.


8.ضعف ماهیچه‏های قلب.مصرف مشروبات الکلی

باعث چاقی و افزایش چربی خون می‏شود.


9.کاهش آهن خون، اسید کولیک، و ویتامین 12B در خون.


10.کاهش گلبول‏های قرمز خون و در نتیجه، زرد شدن پوست بدن.



11.هذیان گویی، رعشه و هیجان زدگی.


12.ابتلا به جنون کور ساکوف که عبارت است از ضعف ذاکره،

هذیان گویی، التهاب پایانه عصبی و از بین رفتن قدرت تشخیص و شناخت.



13.اختلال در فعالیت‏های مغزی، ناتوانی در


کنترل عواطف و از دست دادن قدرت تفکر.


جلوگیری از نوشیدن شراب و حکم به پلید بودن آن، یکی از


معجزات علمی قرآن کریم است؛چرا که در شرایطی این احکام صادر شد که


بشریت با علاقه و اشتها به شراب خواری روی آورده بود و


از ضررهای بهداشتی آن اطلاع چندانی نداشت.


در حقیقت، این ممنوعیت یکی از خدمات دین اسلام به بشریت بوده است.


امروزه علوم پزشکی ضررهای بی‏شماری را برای نوشیدن


مشروبات الکلی مطرح کرده‏اند که در جایگاه خود باید بررسی شوند.


راست گفت خداوند بزرگ و بلند مرتبه


**********************************************

عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


خوشا دل سپردن به عشق خدایی

ز قید هوس های دنیا رهایی


خوشا از گناهان همه توبه کردن

به درگاه حق،نیمه شب چهره سایی


خوشا بر فراز جهان پر گشودن

گذشتن ز خودبینی و خود نمایی



کلینیک خدا

به کلینیک خدا  رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ...
 
خدا  فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
 
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
 
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه مهربانی نیاز دارم،
 
تنهایی سرخرگ هایم را مسدود کرده بود ...
 
 و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
 
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و با آنها مهربان باشم.
 
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...
 
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم،
 
چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
 
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد
 
که مدتی است که صدای خدا  را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...!
 
خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد
 
و من  به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها
 
از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :
 
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
 
قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .
 
هر ساعت یک کپسول صبر، و یک لیوان فروتنی بنوشم.

 
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی مهربانی بنوشم .
 
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.

 
امیدوارم خدا  نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:
 
رنگین کمانی به ازای هر طوفان،
 
لبخندی به ازای هر اشک،
 
دوستی فداکار به ازای هر مشکل
 
نغمه ای شیرین به ازای هر آه،
 
و اجابتی نزدیک برای هر دعا...

*******************************

ارسالی از یکی از کاربران عاشق خدا و  همراه همیشگی وبلاگ



هوای گریه هامو داری یانه


همیشه بغض تو دنیامو لرزوند

هوای گریه ها مو داری یا نه


یه عمره که فراموشت نکردم

منو به خاطرت میاری یا نه


کسی جاتو نمی گیره تو قلبم

پناهی غیر آغوشت ندارم


صدامو می شنوی این التماسِ

تو تنهایی ولی تنها نزارم


با رویای تو بیدارم همیشه

شبایی رو که غرق اضطرابم


من انقدر خواب بد دیدم که می خوام

دیگه هیچ وقت تو این دنیا نخوابم


ببین دنیای من می لرزه بی تو

چجوری باید از این غم رها شم


باید پایان کابوسم تو باشی

شاید تعبیر رویای تو باشم


↯ وَقتــی
بالایی ☞ هــَس

⇩نــیازی به پایینـی هـا نیـــس... ⇩

↹ دلتـو بـِده بش...تا تــَه دنیا بـاهاته ↹

مخلصـــِتــَم.. ☜خدا☞....


نردبان

دزدی از نردبان خانه ای بالا می رفت. از شیار پنجره شـنید

که کودکی می پرسد:«خدا کجاست؟» و صدای مادرانه ای پاسـخ

می دهد:«خدا در جنگل است ، عزیزم». کودک مـی پرسـید:«چـه

کار میکند؟» مادر می گفت:«دارد نردبـان مـی سـازد.» دزد

از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد.


سالها بعد دزدی از نردبان خانـه حکیمـی بـالا مـی رفـت. از

شیار پنجره شنید که کودکی می پرسد:«خدا چـرا نردبـان مـی

سازد؟» حکیم از پنجره به بیرون نگاه آرد، به نردبـانی که

سالها پیش، از آن پایین آمده بود، و رو به کودک گفت:«بـرای

آنکـه عـده ای را از آن پـایین بیـاورد و عـده ای را بـالا
ببرد.»


چقدر فرق است بین دو عمل :


یکی گناهی که لذتش تمام میشود

و زشتی اش گریـبانمان را می گیرد


و یکی عبـادتی که سختی اش تمام میشود

و لـذتش شروع میشود...


هر یک از شما باید حاجت خود را

از پروردگار خویش بخواهد، حتّی نمک

و بند کفش خود را از او بخواهد

"رسول خدا(ص)"

کی...

تاحالا خدا رو صدا زده

و لبیـــــــک نشنیـــــــــده !...


خدایا!


تو در بالای عرش،"تنها" چه می کنی؟


ابدیت را با بی نیـــازی،و بی چشم به راهی،


و بی امیـــــــد چگونه به پایان خواهی برد؟


ای که همه ی هستی از آن توست،


تو خود برای که هستی؟


تو به غیر از خوبی با ما چه کردی


 که ما اینگونه نافرمانیت می کنیم!!!


پدرم میگوید: کتـاب!

مادرم میگوید: دعـا!

و من خوب میدانم

که زیباترین تعریف خدا را

فقط میتوان از زبان گل هـــا شنید...


(حسین پناهی)


بــــــرگ درختان سبــــــز در نظر هوشیار

هـــــر ورقش دفتــریست معرفت کــــردگار



خدایا به من بیاموز که چطور در سخت‌ترین شرایط

آنگاه که من چیزی را با همه‌ی وجود از تو می‌خواهم

و تو حاجت‌روایی‌ام را مصلحت نمی‌دانی،

از مهربانی و رحمتت ناامید نشوم

و همچنان عاشقت بمانم

خدایا یادم بده در ناامیدی مطلق، لبخند زدن را...

یادم بده در دل‌شکستگی و رنجش، بخشندگی را...

اَلَمْ یَعْلَمْ بِأنَ اللهَ یَری(سوره‌ی علق، آیه‌ی 14)

آیا انسان نمیداند که خدا او را می بیند؟

 

**********************************************************************

عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰

VB4Bc


حتی اگر بدانم فردا تکه تکه خواهم شد


باز هم درخت امیدم را عاشقانه خواهم کاشت


نه برای برداشت میوه اش


برای اینکه افسوس نکاشتن را با خود حمل نکنم   



کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

طپش

دم و بازدم

دیدن

شنیدن

لمس کردن

پلک زدن

فکر کردن

زدن نبض

داشتن تو

و ...

و من چقدر بی تفاوت می گذرم



در قلمرو علم به هر سو که می نگرم،

نشانه های مشیت و اراده

و قانون و نظم یک وجود عالی را

مشاهده میکنم

اگر به طرف آسمانها نگاه کنیم،

از مشاهده نظم و ترتیب گسترش ستارگان،

بی اختیار از تعجب فریاد خواهیم کشید

شبها، فصلها و قرن های متوالی،

اجرام سماوی در آسمان،

روی خطوط معیّن در حرکتند

و به قدری منظم در مدارهای خود می گردند

که ممکن است خسوف و کسوف را

از چندین قرن قبل پیش بینی کرد

اگر حرکت ستارگان، منظم و

مدارشان معیّن نبود،

چگونه مردم می­توانستند

در وسط دریاها و صحراهای خشک زمین

و جاده های بی نام و نشان آسمان،

جهت یابی کنند و با اطمینان،

راههای خود را پیدا کنند؟

در همه جا قدرت خدایی مشهود است

و هر قانون طبیعی که کشف می شود

با صدای بلند می گوید:

خدا واضع من است و بشر کاشف من

سیسیل هامان"

نخستین دلیل بر اثبات وجود صانع،

آن است که کرات آسمانی که به تعداد

بیشمار در فضای بی کران وجود دارند،

همواره در حال حرکت هستند و با این حال،

هیچگاه با یکدیگر برخورد نمی کنند

این کرات، میلیونها سال است که در مدار

و مسیری معیّن به حرکت های بدون توقف خود

ادامه می دهند و در طول تمام این مدت،

هرگز از مدار خود خارج نشده اند

و نظم شگفت انگیزشان به هم نخورده است

وجود چنین نظم دقیق و حیرت آوری،

دلیلی محکم و تردیدناپذیر است،

بر اینکه آفریننده ای دانا و توانا و حکیم و مدبر،

تمامی این کرات را با محاسبه دقیق آفریده

و مدار و مسیر هر یک را با نظمی شگفت

تعیین کرده است؛ زیرا جز آنکه

به راهنمایی عقل و منطق خود، به وجود

آفریننده ای قادر و بی همانند معتقد باشیم،

هیچ قدرت دیگری را نمی توانیم پیدا کنیم

که قادر به ایجاد چنین نظم عظیم

و چنین عظمت منظمی باشد.

نیوتن"

چگونه انسان متحیر نشود وقتی می بیند

در حرکت هر یک ازاعضای بدنش

دقتی به کار رفته که بی نهایت است

آلبرت انیشتن"

تمام دلخوشی ام


کتاب مهربانیست که تنهاییم را


گاه و بیگاه پر می کند


و هزاران بار در آن نوشته شده است


خدایت بهترین است...



تندی مکن با کسی که تو را بر او مسلط کردند،


تا با تو تندی نکنم!


"خداوند"



«تندی مکن که رشته صدسال دوستی


درجای بگسلد چو شود تند، آدمی


همواره نرم باش که شیر درنده را


زیر قلاده برد توان، با ملایمی»


محمدتقی بهار



" آگاه باشید بدرستی که از نعمتهای خداوند


وسعت مال است و برتر از وسعت مال،


سلامتی بدن است و برتر از صحت بدن،


تقوای دل است."


امیر مومنان علی (علیه السلام)


گاهی وقتها که دلم میگیره

دلم میخواد

خدا از آسمون بیاد زمین

اشک هامو پاک کنه

دستم رو بگیره و


بگه: اینجا آدما اذیتت میکنن؟!!!


بـیــــا بــــــریــــــــم...



به صدای باران گوش کن ، نغمه ها دارد با خود


فریادها می کشد از درد از غم... 


سالیان سال است که باران می بارد


و سالیان سال است که خدا می گرید!!


و هر بار که باران می بارد


او دلش از یکی از بندگانش میشکند!




ای فرزند آدم گنجینه های مرا هیچگاه پایانی نیست ،


و دست من همیشه برای بخشش باز است


و به همان میزان که انفاق کنی بر تو انفاق می کنم،


و به هر اندازه از بخشش خودداری کنی


من نیز بر تو خودداری می کنم ...


(حدیث قدسی)


ای فرزند آدم چقدر قسیّ القلب هستی ،

پدر و مادرت می میرند و در مرگ آنها

هیچ عبرتی برای تو نمی باشد .

ای فرزند آدم آیا به یک چهارپا نگاه نمی کنی

هنگامی که مرده است و باد کرده

و در حال آنکه اگر گناهان ترا بر کوههای محکم بگذارم ،

کوهها را منهدم می کند .


(حدیث قدسی)


صدای باران زیباترین ترانه خداست

که طنینش زندگی را برای ما

تکرار می کند؛

نکند فقط به گل آلودگی

کفشهایمان بیندیشیم!؟



هر گاه دعایت مستجاب نشد 

بنشین گــوشه ای 

و یـــک دلِ ســیر گریـــه کن 


شایــد لازم بــاشددر لابه لای گریه هایت بگویی 

اللّهم اغــفر لــی الـذّنــوب التّـی تحــبـس الــدعاء


«خداوندا ببخش برای من گناهانی راکه

مانع اجابت دعایم می شوند »


خــــــدای خوبــــــم بـــــه تـــــــو محتـــــــــاجم

هــــــــــــر روز...

هــــــــــر دقیــــــقه...

هــر ثـــــانیه کــــــه نفس میکشم مدیون تـــــو هستم...

مـــــن بی تــــــو ناتــــــوانم



عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰




درد سنگین , سینه غمگین .. باز هم اشعار ِ عشق


مانده ام انگشت بر لب , روز و شب در کار ِ عشق



عین و شین و قاف را , بالا و پائین کردم و


عاقبت هم در نیاوردم , سَر از اسرار عشق



چشم ظاهربین ما , از چشم ِ دل افتاده پیش


عاشقان را جمله میبیند فقط , بَر دار ِ عشق



معنی عشق حقیقی چیست یا معشوق کیست؟


چشم ِ دل را بازتر کُن , بر در و دیوار ِ عشق



مال و یار و دیگری , بوی مجازی میدهند


در حقیقت هست اینجا نکته ی دشوار عشق



عشق غیر از ذاتِ حق , محکوم در اصل فناست


مطلبی ارزنده شُد حاصل در این گفتار ِ عشق



بیتِ آخر , جمع بندی میکنم مقصود را


نیست لایق عشق را , غیر از خدا دادار ِ عشق


toptoop.irیک تصویر با کیفیت HD از اسم خدا


شانس چیست؟


بهترین تعریفی که برا شانس پیدا کردم اینست:

شانس نام مستعار خداست انجا که نمیخواهد امضایش پای داده هایش باشد.

شانس همون کار مثبتی هست، که تو در طبیعت انجام دادی و


طبیعت به تو، یک کارخوب یا یک انرژی‌مثبت بدهکاره.

و باید به تو، یک سود بده یا یک انرژی مثبت برسونه.

چند راه بازگشت انرژی:

از نظر سنتی:

تو نیکی میکنو در دجله انداز،

که ایزد در بیابانت دهد باز



از نظر قرآن:


هر کس ذره‌ای بدی و خوبی کند


به او بازمیگردد


از نظر بودا:


قانون 'کارما' یعنی هر چیزی


کار ماست و به ما بر میگرده.


از نظر متافیزیک:


انرژی در طبیعت از بین نمیرود. وقتی انرژی‌ای رها


میکنی حالتش عوض میشه و بر میگرده.


نظم و شعوری در طبیعت حاکمه که قابل انکار نیست.


هیچ کس، حتی کسی که خدارو قبول نداره، نمیتونه مثلاً: جاذبه زمین رو انکار کنه.


مثلا آب در 100درجه میجوشه؛


🔹این شعور در آتیش وآب طبیعت است


🔹مثلا خورشید راس ساعت میاد و راس ساعت میره. چون شعور داره.

پس قانون، نظم و شعوری در طبیعت  حاکمه.


طبیعت شعوری داره که


ظالم و دزد و کلاً آدم بد رو قصاص می‌کنه و آرامش رو از اونها میگیره.


🔹برای همین هیچ ظالم یا دزد یا آدم بد، هرگز درزندگی آرامش نداره.


پس طبیعت شعور داره و میدونه ظالم کیه؟


و چطور باید قصاصش کنه


و کسی که کارهای خوب میکنه رو چطور باید بهش پاداش بده.

🔻 حالا بدون در طبیعت 3چیز وجود دارد:


1♦️انسانها


2♦️ حیوانات


3♦️ اشیاء


هر صدمه‌ای به این 3تا بزنی،


جزو بدهی تو محسوب میشه.

و هر سودی که به این سه تا برسونی،


جزو طلب تو از محسوب میشه.

انسانها :


 مثلا اگر کسی دل تورو شکوند و به تو آسیب و زخم زبون زد،


ناراحت نشو عزیزم؛ اون به عالم وجودیک دل شکسته


بدهکاره. اون یه بار دلش میشکنه و آسیب میخوره.


ضمناً چون یکی از  آدمهای طبیعت به تو صدمه زده،


طبیعت، به تو، یک لذّت زیاد بدهکاره


تا این خسارتی که خوردی رو جبران کنه.


و در آینده ای که🔸(خودطبیعت زمانشو تشخیص‌میده)🔸یک لذت و یک سود


بسیار زیاد بهت میده.


"ان شاءالله هر جا که میری،


 یه نفر مثل خودت سر راهت باشه".

ناراحت نشو، وقتی میگم یکی مثل خودت سر راهت باشه. خب...؟


پس سعی کن در طبیعت کار خیر بکنی.

 حیوانات


مثلاً: اگر مورچه‌ای را عمداً بکشی،


اگر عمر اون مورچه 7 روز باشه، تو 7روز از عمرت رو به‌طبیعت بدهکاری


هفت روز، زودتر میمیری یا به شکل دیگر بدهی‌ات را پس میده.


اشیا


مثلاً: اگر صندلی اتوبوس‌رو پاره کنی،


به تعداد افرادی که میان میشینن رو صندلی و عذاب میکشن،


به طبیعت بدهکاری و طبیعت ازت این سهم رو میگیره و


زندگیتو لجن مال میکنه.


وقتی آشغال از ماشینت میندازی بیرون


یا حق دیگران رو در رانندگی میخوری


یا تو سفر آشغال غذاتو، میندازی کنار جاده،


به اندازه‌ی هر فردی که میاد اونجا میشینه،


و بخاطر آشغالهایی که توریختی عذاب میکشه،


به طبیعت بدهکاری‌و طبیعت مثلاً یه بیماری بهت میده و


یکسال تو بیمارستان در حال رنجی.


((هیچ بدهکاری به‌طبیعت نمی‌تونه خوشبخت و با آرامش زندگی کنه))

 کسانی که دزدی میکنن یا دل میشکونن یا به هرشکلی به طبیعت



         
یعنی


                 1 انسانها            
         

     2 حیوانات
      

       3 اشیا       


آسیب میزنن،

اونها تا بدهی خودشونو به طبیعت ندن،

هرگز به آرامش نمیرسن.

وقتی کسی حق تورو میخوره

و تورو میرنجونه،

به آرومی بهش توضیح بده که رفتارش زشت بوده و دیگه ناراحت نشو.

واگذارش کن به طبیعت

چون طبیعت، اونو بیچاره میکنه

ضمناً تو بخاطر خسارتی که خوردی، انرژی زیادی از طبیعت طلب داری

که در آینده بهت میرسه و در حسابت ثبت شده.

نگو کی؟

شاید سالها بعد،

طبیعت بهت بده.

فقط بدون پول و طلبت ،

در حسابته و مال توست.

ولی  طبیعت چون دارای شعوره

الان صلاح نمیدونه بهت بده.


🔹پس اعتراض نکن


و صبور باش و منتظر شانس خوب و پاداش از خدا باش، نه بنده خدا.


بدون وقتی اتفاق خوبی برات میوفته،


حتما کار خوبی در طبیعت انجام دادی


پس تا میتونی کار خوب انجام بده


تا اصطلاحا شانست خوب بشه.


یعنی عبادت کن و عمل خیر انجام بده.


لبخندبزن و به مردم نیکی کن وخصوصاً همسرت رو نرنجون؛


به خدا اعتمادداشته باش و نگران هیچی نباش


خدا بهترین قاضی و بهترین وکیل است


در این نوشته منظور ازطبیعت


طبیعت بی خدا نیست .


همان عالم وجوده که همه آیت خداست


**********

toptoop.irتوپ تاپ دانلود تصاویر جدید از خدا


‍ پــــــــــرﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ :

ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺖ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺗﻜـﺮﺍﺭ

ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻛﻪ ﺑﻴﺪﺍﺭﻳﺴﺖ ،

ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍریم...

ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺩﺍﺭیم

ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ صورت ﻣﺎ ﺭﺍ به ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ ﻫﺎﻳﺖ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩﻱ

ﭼﺸﻢ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺑﻨﺪﮔﻴﺖ ﺑﺎﺯ کن...

آمین

*************

toptoop.irتصویر خدا توپ تاپ



گذشته ام از خوشه هاى تکثیر


از گندم زار در مسیر باد


گواه من است پر از سادگى


و بوى نان مى دهم


گذر کرده ى بیابانم و پیوند خورده به


"خالى بى نهایت ِ تو"


تا به اینجا آمده ام ؛


آشناى رعد و طوفانم


و مى خروشد در من


گاه برق بى تابى بر تیره ى دریاى دلم


آسمان ببین ؛ " عبورم را " ...


از کوچه هاى آلاله تا اقاقى


به دریا دل زده و پاى در کوه


نمى هراسم از خطر


نمى هراسم از سفر


از مرداب مى ترسم


از مانده گى


از تکرر تکرار


که به قعر مى برد مرا ...


خدایا


از تو تا دلم ؛ پل مى زنم براى عبور


" براى نماندن "


و ریسمان دست هایت


جاده اى از جنس ِ نور که مى برد مرا ...


و مى رهاندم تا " تو " ...


و مى نشاندم با " تو "


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



اگرم حیات بخشی و گرم هلاک خواهی


سر بندگی به حکمت بنهم که پادشاهی


سعدی

چه عاشقانه زیباییست


وقتی که میگویی: ஜ الــــــــهی...


و او می گوید ஜ عبــــــــدی...



بگو:


خدای من هر که را بخواهد روزی وسیع دهد


و (هر که را بخواهد) تنگ‌روزی گرداند


و لیکن اکثر مردم (از این حقیقت) آگاه نیستند.


"سبا آیه36"

 


حدیثی که تنم را لرزاند


 اگر یک نماز صبحت قضا شود


 اگر کل دنیا طلا شود و آنرا در راه خدا و اسلام بدهی... 


جبران نمی شود...


"امام صادق (ع)"



""یــــــا رب""

مثل همیشه فریــاد میزنم...!!!

گرفتارم .. گرفتاااارم

ولی بازم تو رو دارم چی کم دارم


خوشا به سعادت کسیکه


عمل، علم، دوستى،


دشمنى، گرفتن، رها کردن،


سخن،سکوت ،کردار و گفتارش را


براى خدا خالص گرداند.


تحف العقول "امام علی(ع)"


*امروز برای خدا چه کرده ایم؟*


سرورا، سرنوشتم به دست توست

و هر آنچه تا واپسین دم حیاتم،

نهان و عیان از من سرزند، تو دانی.

و کاستی و فزود و سود و زیانم تنها به دست توست نه دگری.

معبودا،

اگر مرا از رزقت ناکام گردانی،کیست که روزی‌ام دهد؟


و اگر به خواری‌ام کشانی، کیست که یاری‌ام دهد؟


معبودا، با گرایشم به خواهش نفس، برخود ستم کردم


پس وای بر من اگر بر آن آمرزش نیاوری!


(فرازهایی از مناجات زیبای شعبانیه)




من خدایی میشناسم که ابر رحمتش


به زمین و زمان باریده ...


یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !!!


زیاد گفتند بی دریغ باش مثل باران...


اما کسی ،هرگز نگفت:


"بی دریـــــــغ باش مثل خــــــدا!"


*************************



عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



هر روز حسم تازه تر میشه

غرق تو می شم بلکه دریاشم


بیزارم از اینکه تمام عمر

از روی عادت عاشقت باشم



روایت است که وحــی شد به حضــرت عزیز،


که هرگاه بلایی به تو می رسد شکایت مرا نزد دیگری مبر


 چنــانـکه من شکایت تو را نزد ملائــکه ام نمیبرم .


در وقتی که اعمال زشت تو بالا می رود من ستاری میکنم


 پس تو هم مانند من ستاری کن.



عاشق اگربیند ستم، کی شکوه از یارش کند؟


 بــلبـــل نمیــرنــجد ز گل هـر چنـد آزارش کنــد



آیا ندانسته ای که خدا آنچه را که در آسمانها و


آنچه را که در زمین است می داند؟


هیچ گفتگوی محرمانه ای میان سه تن نیست مگز اینکه


او چهارمین آنهاست، و نه میان پنج تن مگر اینکه


او ششمین آنهاست، و نه کمتر از این و نه بیشتر


مگر اینکه هر کجا باشند او با آنهاست


آنگاه روز قیامت آنان را به آنچه کرده اند


آگاه خواهد گردانید. زیرا خدا به هر چیزی داناست.


" سوره مجادله آیه۷ "



می گویند "پیکاسو" بهترین نقاش دنیاست


اما قربونت برم خدا که در عرصه نقاشی هم غریبی!


ای خالق زیبا آفرینم بدون هیچ طرح قبلی


چه ها کرده ای !!!


 "المصور" شایسته نامیست که خود را به آن نامیدی




گاهی وقت‌ها
    تشکرکردن از خــــــــدا

    فقـــــــط گفتن کلمه‌ی

    خــــدایا شکرت نیست…

    گاهی وقت‌ها

    برای تشکر از خــــــــــدا

    بایـــد کاری کرد ،

    دلی را شاد کرد ، گلی را

    هـــــــــدیه داد و بخششی را

    تــقــــــــدیم کرد .

     برای تشکر از خـــــــدا

    از دنیای کلمه‌ها فاصله بگیر

    و وارد دنیای عمل شو.



قال خدا عز و جل:


ای فرزند آدم زمانی که دندان تو بر آمد


و قدرت قطع و بریدن پیدا نمود ،


به تو میوۀ تابستان و میوۀ زمستان را


در وقت مخصوصش ، روزی کردم


(امّا همانطوری که گفتم با وجود این همه نعمتها ،


انصاف را نسبت به من رعایت نکردی)


وقتی شناختی که من پروردگار تو هستم


نافرمانی مرا کردی با این وجود


اکنون که نافرمانی مرا نمودی ، مرا بخوان


زیرا من ( بتو ) نزدیکم و تو را اجابت می


کنم ، مرا بخوان که من آمرزندۀ مهربانم


"حدیث قدسی از خداوند"



درخت سایه‌اش را بی‌دریغ به تو می‌بخشد


  و خورشید گرمایش را و گل شمیم خوشش را،


باران طراوتش را و آسمان برکتش را


  و رود قطره قطره آبش را


    و پرنده نوای دل انگیزش را…


و همه و همه بخشیدن را از  خدایی آموخته‌اند


که آن‌ها را زیبا آفریده…


  زیباترین آفریده خدا انسان است.


    تو برای بخشیدن چه داری؟


      ثروتت؟دانشت؟جانت؟


همه این‌ها خوب است…


اما چرا از گنج بی‌پایانی که در وجودت داری خرج نمی‌کنی؟


   محبتــــــــــــــــــــــــ !


حاضری آنرا ببخشی؟


  با خنده‌ای بر لبت


    یا اخلاقی خوش


     یا دستان پرمهری که بر سر کودکی خسته از کار می‌کشی…


       یا با محبتی که به عشقت می‌کنی…


         یا…


مطمئن باش گنجت تمام نمی‌شود بلکه زیاد خواهد شد…


      پس از بخشیدنش دریغ نکن…



دلنوشته


"یا خیر حبیب و محبوب"

دلم را تنها به عشق خودت مصفا کن

"یا دلیل المتحیرین"

 چنان آرامشی برایم فراهم ساز که از منجلاب سرگردانی

و آوارگی بیرون آمده و طعم حقیقت را بچشم

"یا امان الخائفین"

مرا از هراس دنیا و بالاخص هول و وحشت

آخرت سلامت بدار

"یا کاشف الکرب"

درد و رنج و غم دنیا را از من زائل بفرما تا

در سایه آرامش، بیشتر از پیش به معبود خود بپردازم و

در راه رسیدن به حقیقت، رنگ معشوق به خود بگیرم

"یا ستارالعیوب"

زشتی‌های مرا بپوشان و آبرویم را مریز

"یا غفارالذنوب"

نامه اعمالم را پاکسازی بفرما

و ای خدای رحمان و رحیم به نام تمامی اسماء حسنایت،

دست این بنده حقیر را بگیر و مرا به حال خودم وامگذار 

حتی برای لحظه‌ای




عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

ماه خدا که ماه رفیع الکمال بود

هنگامه زدون زنگ ضلال بود

در هر غروب و هر سحر دیده اشکبار

قلب و دلم به وقت دعا پر جلال بود




چه شبهایی ز دست این گدا رفت


سحرهای پر از عشق و صفا رفت


خداحافظ دعاهای مبارک


بهار رحمت و ذکر خدا رفت


.

.

.

خدایا خیلی سعی کردم قدر این مهمونی رو بدونم ولی

بازم احساس می کنم نتونستم ،

یعنی سال بعد هم ما رو دعوت می کنی ؟


کانال تلگرامی عشق فقط خدا



Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

.


خداحافظ ماه پروردگار الرحمن الراحمین


خداحافظ ماه لحظه های افطار و سحر


خداحافظ ماه نعمت و رحمت و برکت


خداحافظ ماه شب های نورانی قدر

خداحافظ ای ربّنای غروب😔


خداحافظ ای رزق و روزی ِ پاک

خداحافظ ای جمع ِ افلاک و خاک


خداحافظ ای لحظه های سحر

خداحافظ ای ماه چشمان ِ تر


خداحافظ ای بغض افطارها

خدا حافظ ای ماه ِ دیدار ها


خداحافظ ای ختم یاسین و نور

خداحافظ ای ماه ِ عشق و سرور


خداحافظ ای ماه رو راستی

خداحافظ ای بی کم و کاستی


خداحافظ ای قدر زلفت دراز

خداحافظ ای اشتیاق ِ نماز


خداحافظ ای لحظه های دعا

خداحافظ ای ماه ِ ارض و سماء


خداحافظ ای ماه ِ صبر و رضا

تو ای ماه آرامش مرتضی


خداحافظ ا ی گرمی آفتاب

خداحافظ ای خوابهایت ثواب


خداحافظ ای بهترین سرنوشت

تو پای مرا می کشی تا بهشت


خداحافظ ای ماه تقدیر من

سحرهای تو صبح تطهیر من


خداحافظ ای برکت سفره ها

خداحافظ ای ماه ِ خوب خدا


tl8Ii


فرازهایی از دعای وداع امام سجاد (ع) با ماه رمضان :


بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا


بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها


بدرود ای یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادی


بدرود ای که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم


و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک


در وداع ماه مبارک بگوئید:


بار پروردگارا تو خود گفتی در کتاب مقدس که بر


نبی مرسلت نازل فرموده‏ای و قول تو حق است که


ماه رمضان که در او قرآن نازل شده و مایه هدایت و


رستگاری مردم و دلائل آشکار از هدایت و وسیله تشخیص حق از


باطل می‏باشد، اینک ماه رمضان به پایان رسید «و فیوضاتش تا


سال آینده از ما قطع شد» پس تقاضا می‏نمایم از تو به آبروی گرامیت،


و کلمات تام و تمامت، اینکه اگر بر من گناهی باقی مانده ( و پاک نشدم)


که هنوز آن گناهم را نیامرزیدی، و اراده حسابرسی او را داری،


یا می‏خواهی به آن گناه باقیمانده عذابم کنی، و یا به اندازه گناهم عقوبت نمائی،


تا اینکه طلوع کند فجر این شب، یا پایان پذیرد این ماه مبارک،


مگر آنکه آن گناهانم را بیامرزی و از تقصیرم در گذری،


ای مهربانترین مهربانان


ای ماهترین ماه


ای آموزگار زنده بودن در دل شب، 


به من یاد دادی می توان در دنیا هم آسمانی بود. 


یادم دادی که در ره دوست بی خواب و خور شدن یعنی چه. 

آغوشت شیرین تر از خرمایی بود که با آن افطارم را باز می کردم. 

ملودی دعای سحر و افتتاحت با تپش های قلبم آنقدر هماهنگ بود

که اشکهایم را روی گونه هایم می غلطاند و می رقصاند.

نخوردن آب و غذا در روزهایت چقدر لذیذ بود و

 چه بی مزّه است اوّلین روزی که لب به آب و غذا خواهم زد.


تو عید بزرگ اولیای خدا بودی؛ با رفتنت چگونه نماز عید بخوانم. 


ای آغوش مهربان خدا بی تو چه کسی آرامگاه من است.

 

دارد بساط ماه خدا جمع می شود


از سفره نان و آب و غذا جمع می شود


آن دامنی که دست کرم پهن کرده بود


دارد ز دست های گدا جمع می شود


فرصت گذشت،این رمضان هم تمام شد


زیباترین بهانه ما جمع می شود


یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید


اما چه زود حال و هوا جمع می شود


نزد طبیب حال دلم خوب می شود


وقتی طبیب هست شفا جمع می شود


من تازه انس، تازه گرفتم به نام تو


ربّ کریم ! سفره چرا جمع می شود؟


امام صادق ع


 


دلنوشته زیبای وداع ماه رمضان


 آن را وداع می‏گوییم؛ وداع کسی که هجرانش بر ما غم‏انگیز است


 و روی گرداندنش ما را به اندوه و وحشت دچار کرده


اینگونه وداع میکنیم:  


سلام بر تو ای بزرگ‏ترین ماه خدا و ای عید عاشقان حق.


سلام بر تو ای کریم‏ترین هم‌نشین از میان اوقات! و ای بهترین ماه در روزها و ساعات.


سلام بر تو ای ماهی که در طی تو برآورده شدن آمال نزدیک گشته،


 و ای مایه امیدی که دوری‌ات رنج‏آور است.


سلام بر تو ای هم ‌دمی که چون رو کنی، ما را مونس شادکننده‏ای


 و چون سپری شوی،  وحشت‏آور و دردناکی.


سلام بر تو ای هم‌سایه‏ای که دل‌ها نزد تو نرم شد و گناهان در تو نقصان گرفت.


سلام بر تو ای یاوری که ما را در مبارزه با شیطان یاری دادی


 و ای مصاحبی که راه‌های احسان را هموار و آسان ساختی.


سلام بر تو که چه بسیارند آزادشدگان حضرت حق در تو


و چه سعادت‌مند است کسی که حرمتت را به واسطه خودت رعایت کرد!


سلام بر تو که چه بسیار گناهان را از پرونده ما زدودی و چه عیب‏ها که بر ما پوشاندی!


سلام بر تو که زمانت بر گنه‌کاران چه طولانی بود و در دل مؤمنان چه هیبتی داشتی!


سلام بر تو ای ماهی که هیچ زمانی با تو پهلو نزند!


سلام بر تو ای ماهی که از هر نظر مایه سلامتی.


سلام بر تو که مصاحبتت ناپسند و معاشرتت نکوهیده نیست.


سلام بر تو هم‌چنان که با برکات بر ما وارد شدی و


ناپاکی معاصی را از پرونده ما شستی.


سلام بر تو که وداع با تو نه از باب خستگی


و فراغت از روزه‏ات، نه به خاطر ملالت است.


سلام بر تو که قبل از آمدنت، در آرزویت به سر می‏بردیم


و پیش از رفتنت بر هجرانت محزونیم.


سلام بر تو که چه بدی‏ها که به سبب تو از جانب ما گشته


و چه خوبی‌ها که از برکت تو به سوی ما سرازیر شده!


سلام بر تو و بر شب قدری که از هزار ماه بهتر است.


سلام بر تو که دیروز چه سخت بر تو دل بسته بودیم و فردا چه بسیار شایق تو می‏شویم!


سلام بر تو و بر فضیلت تو که از آن محروم گشتیم


و بر برکات گذشته‏ات که از دست ما گرفته شد.


بارالها ما اهل این ماهیم که ما را به آن شرافت بخشیدی


و توفیق ادراکش را به ما عنایت فرمودی


 آن‌گاه که تیره‏بختان وقتش را نشناختند و از بخت بدشان از فضلش محروم شدند.


بارالها! پایان یافتن این ماه را پایان یافتن خطاهایمان قرار ده


و به دنبال خارج شدنش، ما را از بدی‌هامان خارج کن


 و ما را از سعادت‌مندترین اهل این ماه به آن


و پرنصیب‏ترین آنان در آن و بهره‏مندترین ایشان از خودت قرار ده.


بارالها! در این روز فطر که آن را برای اهل ایمان عید و شادی


و برای اهل آیین خود روز اجتماع و گردهمایی قراردادی،


به درگاهت توبه می‏کنیم،


از هر معصیتی که دچارش شدیم یا هر کار بدی که


به آن دست زدیم یا اندیشه سوئی که در دل داشتیم؛


 مانند توبه کسی که خیال بازگشت به گناه را ندارد


و پس از توبه به جانب هیچ خطایی برنمی‏گردد؛


توبه پاک و خالصی که از شک و تردید پیراسته باشد.


 پس آن را از ما بپذیر و از ما راضی شو و ما را بر آن استوار بدار.


بارالها! ترس از عذاب وعده داده شده و رغبت به ثواب موعود را روزی ما کن،


تا لذت آن‌چه را از تو می‏خواهیم، بیابیم و غصه آن‌چه را از آن به تو پناه می‏بریم، دریابیم


 و ما را در پیشگاهت از توبه‌کنندگانی قرار ده که محبتت را بر ایشان حتم ساخته‏ای


و بازگشتشان را به طاعت خود قبول نموده‏ای، ای عادل‏ترین عادل‏ها!


بارالها! از پدران و مادران و اهل دین ما همگی، چه آن که


از ایشان از دنیا رفته و چه آن که تا قیامت به آنان خواهد


پیوست، درگذر!


بارالها! بر محمد پیامبر ما و بر آلش درود فرست،


هم‌چنان که بر فرشتگان مقربت درود فرستادی و بر او و بر آلش درود فرست،


آن طور که بر پیامبران مرسلت درود فرستادی و بر او و بر آلش درود فرست،


آن طور که بر بندگان شایسته‏ات درود نثار کردی


چنان درودی که برکتش به ما برسد و سودش نصیب ما گردد


 و به‏خاطر آن دعاهایمان مستجاب شود؛


تو بزرگوارترین کسی هستی که به او توجه شده


و بی‏نیاز کننده‏ترین کسی هستی که بر او اعتماد شده


و بخشنده‏ترین کسی هستی که از احسانش درخواست شده


 و تو بر هر چیز توان


         الهی العفو العفو العفو ....




**************************


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰




میگن خـــــــــدا  


 هرکیو بیشتر دوســــت داره


 بیشتر امتحانش میکنه..... 


 اینطوری که من حساب میکنم


 خـــــــــدا  عاشقمــــه!


آره عاشقمـــــــــــــــــــــــه ..


سوره ی مریم را که باز میکنی،

دنیایی سراسر شگفتی را میبینی؛


از دعای حضرت زکریا برای

درخواست فرزند در نهایت پیری و نازایی،


تا تولد بدون پدر حضرت عیسی

و سخن گفتن در گهواره ی او؛


اما نکته ی جالب اینجاست


قَالَ کَذَلِک ؛ِقَالَ رَبُّکِ هُوَ

عَلَیَّ هَیِّنٌ ۖ ؛[سورة مریم 21]؛


چنین است؛ پرودگار تو فرموده:

این کار بر من آسان است)


یعنی خداوند ، شگفت انگیزترین


کارها برای ما را آسان ترین


کارها برای خود میداند؛


و جالب اینجاست این جمله را


چندین بار تکرار میکند


تا همواره به تو ، اطمینان دهد


که آنچه تو سخت و دشوار


و محال می پنداری ، نزد خداوند


سختی و دشواریی ندارد


به قدرتش اعتماد کن ، بر او توکل


کن و قدم در مسیرش گذار


بی شک ، او تو را به سر منزل


مقصود خواهد رساند؛





پروردگــــارا . . .


حـقــارت قـلـمـم در نـگـاشـتـن بــرای تــو


چــه افــروخـتـه هـویـدا مــی شـود !


و بـنـد بـنـد واژه هــایــم در وصـف تــو


چــه عـاجـزانه مـنـفـک مـی شـونــد . . .



  و به راستی که اگر...


اگر گناه وزن داشت؛


هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،


خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،


و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم...



 

خــــداونـدا...


بندگان تو هر زمان که صدایت کنند، پاسخ می‌دهی


و اگر خالصانه آرزو کنند، ‌می‌بخشى


تو تنها کسی هستی که وقتی آرزوهایم را با او در میان می‌نهم،


احساس حقارت نمی‌کنم


تنها تویی ‌که دوست دارم تمام غم‌هایم را


برایش مو به مو شرح دهم


چرا که تو هرگز به آرزوهایم نمی‌خندى


هرگز حاجت‌های مرا به سخره نمی‌گیرى


مرا به خاطر درخواست هایم تحقیرم نمی‌کنى


من در حضور تو حتی از کوچک‌ترین آرزوهایم چشم نمی‌پوشم


همه را، همه را برای تو می‌گویم


همه رؤیاهایم را، خواسته‌هایم را، هرقدر کوچک،


هرقدر هم که کودکانه، به تو می‌گویم


خدایا! مرا ببین! و اجابت کن


ای کسی که دو دستش همواره به رحمت گشوده است



دوسش داری؟

حس خوبیه همیشه کنارته ؟

با کدوم اسم قشنگ صداش میکنی ؟

تا حالا سرتو گذاشتی رو شونش گریه کنی ؟

تاحالا ازین که همیشه کنارت بوده تشکر کردی ؟

چند بار ناراحتش کردی ؟

داد زدی بگی دوست دارم ؟

تاحالا بدی تو رو خواسته ؟

داری بهش فکر
میکنی ؟


خدا رو میگمـــــــا...



آنچنان برای دنیای خویش تلاش کن


که گویی تا ابد زندگی خواهد کرد


و آنچنان برای


آخرت خویش که گویی امشب خواهی مرد .


" امام علی(ع) "


پرسیدم: خدایا با این همه خطاکاری،


چرا مرا می‌بخشی و هنوز دوستم داری؟


 خدا گفت: چون تو مخلوقم هستی،


پس هیچ‌گاه تو را رها نمی‌کنم،


 هنگامی که تو گریه می‌کنی، به تو رحم می‌کنم


و رنج‌هایت را درک می‌کنم.


 وقتی شاد و مسرور هستی، وجد تو را می‌فهمم.


 وقتی افسرده می‌شوی، به تو دلگرمی می‌دهم.


 وقتی شکست می‌خوری، تو را یاری می‌کنم تا بلند شوی.


 وقتی خسته هستی، کمکت می‌کنم.


 بدان که تا آخرین روز حیاتت، با تو هستم و دوستت دارم....


گاهی در مقام جر زنی و لجبازی در برابر برخی مسایل


و ناملایمات روزگار ازش دلگیر میشم


ولی منصفانه که بهش نگاه میکنم گواهی میدم


که خدا خوب خدائیه و ما بد بنده ای ...


خدایی که در هر لحظه از شبانه روز و در هر حالت


و وضعیتی میشه صداش کرد


و باهاش صحبت کرد حتی با عاشقانه ای مثل راز و نیاز


خدایی که کسی نمیتونه مصادره اش کنه و مال همه هست ...


 اثبات خدا به دست انیشتن، در دوران کودکی اش:


انیشتن یک یهودی بود و خدا و شیطان رو این چنین توصیف کرد


اون وقت ماها که ادعای مسلمونی میکنیم


و دم از شیعه بودن میزنیم این چنینیم.... 


البته نا گفته نمونه که آلبرت انیشتن در اواخر عمر خودش شیعه شد 


خدایا ای کاش از این بنده ها زیاد خلق میکردی ...


لینک اثبات خدا توسط انیشتین




روایت شده است که حضرت عیسی (ع) و حضرت یحیی (ع) در


 گفتگو بودند.


یحیی(ع) ،عیسی (ع) را گفت:


تو را آنچنان امیدوار به رحمت الهی میبینم، گویا خود را ایمن


 از آتش قهر الهی میدانی.


عیسی (ع) نیز وی را گفت:


و من آنقدر تورا خائف وترسان از خدا میبینم گویا


 او را آمرزنده و غفار نمیدانی.


پس هردو منتظر


بر پیغام وحی سکوت اختیار کردند. جبرئیل بر ایشان نازل شد


و گفت: هر دو راست میگویید و هردو دارای کمال هستید


اما خداوند میفرماید: « انا عند حسن ظن

 

عبدی المومن » من نزد حسن ظن بنده ی مومن خود میباشم.


******************************

Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

کانال تلگرامی عشق فقط خدا


eshgekhodayi@

https://telegram.me/eshgekhodayi


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰



چه زیباست!!؟

در بخشیـــــــــــــــــدن

"خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا"

باشیم...



ای ماندگار ، ای ماندنی ترین عشق ،


 ای یکتا یاور ، ای باعث بزرگی ای بزرگ ،


 ای جدا از من و با من!


 ای بی نیاز از من و دوستدار من!


 باران دیدگانمان میل تو را دارند،


چه زیباست با آسمان آبی رحمت تو همراز شدن...


 

عارف بزرگ "ابراهیم ادهم" روایت می کند


روزی بر چوپانی عبور کردم و از وی تقاضای آب کردم.


گفت : «هم شیر دارم ،هم آب ؛ کدام را خواهی؟»


گفتم آب را .چوپان برخاست و عصا را بر سنگ زد


و آبی گوارا از سنگ بیرون آمد،من تعجب کردم


گفت:«تعجب نکن ، وقتی بنده ی خدا مطیع حق باشد


همه ی عالم مطیع او می شوند و فرمان او را اجابت می کنند.»



روزهایی که مثل خواب می گذرند


آرزوهایی که هر روز ساعت به ساعت بر عقل می تازند


و چشم ها را کور می کنند و سرها را مست


آرزوهایی شیرین ولی نشدنی


و یا شدنی اما پست ، اما پوچ


آرزوهایی که آدمی را سرگرم می کنند و سرگردان


و او را به نزد واقعیات رها می سازند


واقعیت هایی شوک برانگیز ، واقعیت هایی بی رحم


پس چه وخیم است حال زنده ای که دنیا به بازیش گرفته


و مرگ سرانجام اوست و آخرت چشم انتظارش


رحم کن ای خدا...





داستانک معنوی


 عابدی بود که در دل کوه با خدا راز و نیازمیکرد،


 و خدا هر شب به فرشتگانش امر میکرد تا از طعام بهشتی،


برای او ببرند و او را بدینگونه سیر نمایند...


 بعد از ۷۰ سال عبادت ، روزی خدا به فرشتگانش گفت:


امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم


آن شب گرسنگی بر عابد غالب شد. طاقتش تمام شد


و از کوه پایین آمد و به خانه بت پرستی که در دامنه کوه


منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد،


بت پرست ۳ قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود


حرکت کرد. سگ نگهبان خانه بت پرست به دنبال او راه افتاد،


مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت


سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت، مرد


قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود


اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت


مرد به راهش ادامه دهد.


مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت :


ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد


اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟


ناگاه سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم،


من سالهای سال سگ در خانه مردی هستم،


شبهابی که به من غذا داد پیشش ماندم ،


شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم،


شبهایی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم...


تو بی حیایی، که عمری خدایت هر شب غذای شبت را


برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که


غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی


و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک بت پرست آمدی


و طلب نان کردی...


مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد


و به عبادتگاه خویش بازگشت و توبه کرد...



بشنو که از گلدسته ها بانگ “الله اکبر” می آید :


آری ، خدا بزرگ تر است از غم ها و اندوه ها


و ناامیدی ها و تنهایی های ما !


خدایا تو می دانی ما را چه می شود


و ما خود نمی دانیم که ما را چه می شود !


پس تو نجاتمان بده ، ای آنکه بی آنکه بگویم شنیده ای …



هیچ جنبنده ای در زمین ، و هیچ پرنده ای که با دو بال خود


پرواز می کند ، نیست مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند


ما هیچ چیز را در این کتاب ، فرو گذار نکردیم


سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می گردند.


(آیه 38 سوره انعام)



گفت ای موسی ز من می‌جو پناه

با دهانی که نکردی تو گناه


گفت موسی من ندارم آن دهان

گفت ما را از دهان غیر خوان


از دهان غیر کی کردی گناه

از دهان غیر بر خوان کای اله





مورچه درمیان مخلوقات خداوند بیشترین علاقه رابرای


همکاری ، فداکاری ، ازخودگذشتگی وکمک به دیگران دارد ؛


  مورچه ها تمام آنچه را که دارند برای کمک به دیگران فدا می کنند


آیا این منظره ما رابه تفکردرخلقت خداوند بلند مرتبه فرانمی خواند ؟!


به خصوص اینکه دانشمندان پی برده اند که بزرگترین خوشبختی


در زمانی است که به دیگران کمک می کنی !


وازاین روست که می گویند مال ، قدرت وشهرت دلیل خوشبختی نیستند ؛


بلکه سعادت واقعی درکمک ویاری رساندن به نیازمندان است !... سبحان الله .


آیا مورچه ها اسرارخوشبختی را درک کرده اند


وبا کشف این حقیقت به آن عمل می کنند  ؟!


خداوند سبحان دراین مورد می فرماید :


" درنیکوکاری وتقوی به یکدیگرکمک کنید ؛ ولی درگناه وستمکاری


یکدیگر را یاری نکنید وازخداوند بترسید که همانا عقاب خداوند شدید است . "


به قلم: عبد الدائم الکحیل


خدایا اگر گناهانم را بر روی سنگ نوشته بودم

از هم پاشیده بود!

اگر بر روی آب دریـــا نوشته بودم

خشک شده بود!

اگر زمین از آن آگاه شده بود مرا

به درون خود کشیده بود!

اگر آسمان از آن آگاه گشته بود مرا

هلاک کرده بود!

 خدایا ممنون که ستارالعیوب منی!

خدایا از تو مهربون تر کجا پیدا کنم؟؟؟؟



توکل یعنی اجازه دادن به خداوند


 که خودش تصمیم بگیرد!


 یعنی فقط بخواه و آرزو کن


 اما پیشاپیش شاد باش!


 و ایمان داشته باش که رویاهایت


 هم چون بارانی در حال فرو ریختنند!


 پیشاپیش شاد باش و شکر گذار


 چرا که خداوند نه به قدر رویاها


 بلکه به اندازه ایمان و اطمینان توست که می بخشد



بعدِ حمد و بعدِ بسم الله الرحمن الرحیم

میبرم بر توپناه از شرِّ شیطان رجیم

کن کمک یا رب بمانم در صراط مستقیم

ای ملائک تا ابد بر درگه لطفت مقیم

یا سمیعُ یا علیمُ یاعلی یا عظیم

یا حلیم یا کریم یا حکیم یا قدیم

در دلم دارم امیدِ رحمت ای پروردگار

یا امان الخائفین، یا رب اللیلِ و النهار

یا عظیمَ المنِّ یا ربَّ الحُبوبِ والثِّمار

سیدی العفو ، یا ربِّ الصّغارِ و الکِبار

عفو، یا ستّار، یا ربّ الصحاری والقِفار

رحم، یا غفار، یا ربَّ البَراری والبِحار

شد گناهم علتی تا اینکه باشم از تو دور

در تقابُل با گناهانم ولی بودی صبور

تو کریم و مهربان بودی و من مست غرور

از رگ گردن به من نزدیکتر داری حضور

یا مُهَیمِن یا مُزَیِّن یا طهورُ یا شکور

یا مُلقِّن یا مُهَوِّن یا عَفُوُّ یا غفور

رحم کن بر بنده ات یا راحم الشَّیخِ الکبیر

رومگردانی ز من یا رازِق الطِّفل الصغیر

من گناه آلوده ای هستم، أَجِرنا یا مُجیر

عُدَّتی فی شدّتی، یا جابِرَ العظمِ الکَسیر

یا لطیفُ یا خبیر یا قدیر یا منیر

یا بشیرُ یا نذیرُ یا بصیرُ یا ظَهیر

شامل ما بوده الطاف تو ای رب جلیل

ای خدای بی شریکِ بی نظیرِ بی بدیل

ای که آتش را گلستان می نمایی بر خلیل

پس طمع بر رحمتت هرگز نمی خواهد دلیل

یا جمیلُ یا وکیلُ یا کفیلِ یا قبیل

یا مُدیلُ یا مُنیلُ یا مُقیلُ یا مُحیل

غرق عصیانم خدایا داده دنیایم فریب

از گناهم خسته ام توفیق توبه کن نصیب

ای نگاهِ پر ز مهرت بندگانت را شکیب

وای از آن روزی که دوزخ سمت ما دارد لهیب

یا حبیبُ یا طبیب یا قریب یا رقیب

یا حسیبُ یا مَهیبُ یا مُثیبُ یا مجیب

ظاهری تو، باطنی تو، آخری تو، اوّلی

تو امید آخر هر بنده ی مستأصلی

هر سحر کردم صدا نام تو با صوت جلی

یا بدیع یا منیع یا وفیُّ یا علیّ

یا حفیُّ یا رضیُّ یا قویُّ یا ولیّ

یا زکیُّ یا بدیُّ یا غنیُّ یا مَلیّ



قال الله عزّوجلّ


ای فرزند آدم!

خودت را محو بندگی من کن تا دلت را پر از بی نیازی کنم.

(کافی2/83)


شرمسارم که از مهربانیت سو استفاده میکنم و مدام خطا میکنم


و تواز آن میگذری و باز هم تکرار و تکرار... ازاین همه تکراربیهوده بیزارم


پس چرا؟ چرا باز هم به بیراه میروم؟ نمیدانم


چه شد که چنین شد؟ آیا تابلوی راه و بیراه را کسی جابه جا کرده بود؟


نمیدانم.. اما میدانم خطا از من است.. تو بزرگی کن و ببخش



‌ (فوق العاده زیبا در وصف علی (ع)


آوای دل ، وِرد زبان ، یک واژه است آنهم علی

روحِ اذان ، آرامِ جان ، آقای خوبیها علی


با ذکر نامش هم خدا ، سازَد بهشت را خانه ات

پس تا توانی تو بخوان ، نام مُسَمّای علی


دل را ز دنیا میکَنی ، آن را به یکتا میدهی

ایمن ز بدها می شوی ، با بردنِ نام علی



راه نشانت می دهد ، دنیا به کامت می کند

از تو شفاعت می کند ، محشر بُوَد با تو؛ علی


عشق علی دارم به سر ، نام علی دارم به لب

مهر علی دارم به دل ، سلطان جنت یا علی


جان را فدایت میکنم ، ای مُقتَدای عالَمِین

ای نور چشم مصطفی ، عالِم به عالَم یا علی

***************************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



این مطلب خیلی مهم در مورد کامنت یکی از کاربران وبلاگ بنام شهاب عزیز است


که در مورد عدم وجود خدا شبهاتی داشتند و


  اینطور سوال و یا ذهنیت خودر را در مورد خدا مطرح کرده بودند


و اما سوال یا ذهنیت ایشان


خدا زن یا مرد ؟ ایا ازدواج هم کرده ؟ میگن خدا نور است

اگه اینطور باشه که خیلی خیلی مسئله پیچیده میشه ایا درست ؟

و هزاران سئوال دیگر که هیچ کدام با ذیگری جور در نمی اید

ولی با یک تحقیق و مطالعه و بررسی جامع و کامل صدرصد به این نتیجه خواهید رسید که

اصلا خدا وجود ندارد

ولی اگر با احساسات و تعصبات افراطی بررسی کنید

ان موقع قضیه فرق میکند

پاسخ مدیر وبلاگ
شهاب عزیز سلام
در مورد وجود خدا تقریبا 95درصد آدمیان اتفاق نظر دارند
جنس خدا رو اگر میخواهید بدانید خودش در قرآن بهترین مدافع خود است و

بی نقص قانعتان میکند ولی بنده هم در این زمینه

جوابی قانع کننده را خدمتتان ارایه میکنم
موفق باشید

شما گفته اید تقریبا 95 مردم در مورد وجود خدا اتفاق نظر دارند

منظورتان اگر ایران عزیزمان باشد شاید ولی در

تمام دنیا اینطور نیست چون بنده 6کشور مختلف سفر کرده ام که

بیشترشان هم کشور اسلامی بودند ولی خیلی از انها در مورد

وجود خدا بطور کامل ایمان نداشتند و برای این حرف خود هم

دلایل محکم و علمی ثابت شده و معتبر داشتند باز هم میگویم

هر شخصی بنا بر تفکرات و عقاید و دلایل خاص خود وجود خدا را

قبول دارد ولی در کل اگر به دنبال دلایل وجود خدا باشید مسائل و

موارد و دلایل علمی و ثابت شده

که نشان از نبود خدا دارد خیلی خیلی بیشتر از دلایل وجود خدا است

چون من هم تقریبا با مطالعه کامل نشریات و مجلات و کانالها و

راههای رسمی و معتبر شناخته شده دیگر یقین صدرصد پیدا کرده ام

که خدایی وجود ندارد

مگر انکه بخواهید از منظر احساسات و عواطف و غیره به وجود خدا نگاه کنید

از پاسخ شما هم ممنون با اینکه قانع کننده نبود ولی بازهم تشکر 


پاسخ مدیر وبلاگ


شهاب عزیز پاسخ شما رو با دلایل قانع کننده میدهم

اولین موردش هم مناظره امام علی ع

ممکن است سوال یا ذهنیت ایشان سوال و ذهنیت خیلی ها باشد

پس مهم است که جوابی از زوایای گوناگون را داشته باشیم

و صد البته بنده با علم ناقصم تنها شاید یک درصد از

آنچه که میتواند جواب بهتر باشد را به این بزرگوار داشته باشم

و رجوع به علمای بزرگ اسلام در این زمینه بهتر از

منطق و جوابیه هایی باشد که با تحقیق شخصی بدست آوردم


******************

امام علی (ع) در مقابل سؤال کفار راجع به خداوند به


زیبایی جواب دادند وهم ضعف و عدم درک ما از وجود خداوند را شرح دادند.


سؤال کفاردر مورد خدا از امام علی(ع):


در چه سال و تاریخی خدایت به وجود آمد؟


امام فرمود ؛


خداوند وجود داشته قبل از بوجود آمدن زمان و تاریخ و هرچیزی که وجود داشته.


کفار گفتند چه طور میشود؟


هرچیزی که به وجود آمده یا قبلش چیزی بوده که از او به وجود آمده ویا تبدیل شده!


امام علی (ع) فرمود :


قبل از عدد ٣ چه عددی است ؟


گفتند ٢


امام پرسید قبل از عدد ٢ چه عددیست ؟


گفتند ١


امام پرسید و قبل از عدد ١ ؟


گفتند هیچ


امام فرمود چطورمیشود عدد یک که بعدش اعداد بسیاری هست قبل نداشته باشد


ولی قبل ازخداوند که خود احد و واحد حقیقی است نمیشود چیزی نباشد!


کفار گفتند خدایت کجاست وکدام جهت قرار گرفته؟!!


امام فرمود همه جا حضور دارد وبر همه چیز مشرف است .


گفتند چطور ممکن است که همه جا باشی و همه جهت اشراف داشته باشی؟!


امام فرمود:


اگر شما در مکانی تاریک خوابیده باشید صبح که بیدار شوید


روشنایی را از کدام طرف و کجا می بینید؟


کفار گفتند همه جا و از همه طرف


امام فرمود پس چگونه خدایی که خود نور سماوات و ارض است نمیشود همه جا باشد؟


کفار گفتند : پس جنس خدا از نور است اما نور از خورشید است خدایت از چیست!؟


چطور میشود از چیزی نباشی همه جا هم باشی قدرت هم داشته باشی !؟


امام فرمود خداوند خودش خالق خورشید و نور است


ایا شما قدرت طوفان و باد را ندیده أید؟


باد از چیست که نه دیده میشود نه از چیزی است،


در حالی که قدرتمند است؟


خداوند خود خالق باد است.


گفتند :خدایت را برایمان توصیف کن.از چه درست شده؟


ایا مثل آهن سخت است؟


یا مثل آب روان؟


ویا از گاز است و مثل دود و بخار است !؟


امام فرمود:


ایا تا به حال کنار مریضی در حال مرگ بوده اید و با او حرف زده اید؟


گفتند : آری بوده ایم وحرف زده ایم .


امام فرمود : آیا بعداز مردنش هم بااو حرف زدید ؟


گفتند نه چطور حرف بزنیم در حالی که او مرده ؟!


امام فرمود : فرق بین مردن و زنده بودن چه بود که قادر به تکلم وحرکت نبود؟


گفتند :روح،روح از بدنش خارج شد.


امام فرمود شما آنجا بودید و میگویید که روح از بدنش خارج شد و مُرد.


حال آن روح را که جلو چشم شما خارج شده برایم توصیف کنید از چه جنس و چگونه بود !؟


همه سکوت کردند.


امام علی (ع) فرمود: شما قدرت توصیف روحی که جلو چشمتان از


بدن مخلوق خدا بیرون آمده را ندارید؛ چطور قادر به فهم و


درک ذات أقدس احدیت و خدای خالق روح هستید؟



*****************************************


مناظره امام رضا با عمران صابی در مورد خدا


 امام به حاضران رو کرد و فرمود:


آیا در میان شما کسی هست که با اسلام مخالف باشد؟


اگر مایل است، بدون اضطراب و نگرانی سؤالاتش را مطرح نماید.


در این هنگام،«عمران صابی» که یکی از متکلمان معروف بود،

برخاست و نزد حضرت آمد و گفت: ای دانشمندا بزرگ!

 اگر خودت دعوت به سؤال نمی کردی، من سؤال مطرح نمی کرد؛ چرا که من به

کوفه، بصره، شام و الجزیره رفته ام و با علمای علم عقاید روبه رو شده ام،

 ولی کسی را نیافته ام که برای من ثابت کند خداوند یگانه

است و قائم به وحدانیت خویش است.

 آیا اجازه می دهی همین مسئله را با تو در میان بگذارم؟


امام علیه السلام که تا آن روز با عمران صابی روبه رو نشده بود،

 ولی نامش را از مردم شنیده بود، فرمود: اگر در میان این جماعت

عمران صابی باشد، تویی؟

گفت: آری، منم.

امام علیه السلام سؤال کن، امّا اعتدال را در بحث از

 دست مده و از کلمات ناموزون و انحراف از اصول انصاف بپرهیز.

عمران صابی: به خدا سوگند، من چیزی جز این نمی خواهم که واقعیت

 را برای من ثابت کنی تا به دامنش چنگ بزنم و از آن صرف نظر

نخواهم کرد.


امام علیه السلام هر چه می خواهی، بپرس.

در این هنگام، حاضران ازدحام کردند و به یکدیگر نزدیک شدند.

همگی گردن کشیدند و سپس سکوتی مطلق بر مجلس حکم فرما شد

تا ببینند این مناظرة حساس به کجا می انجامد.

عمران صابی: از نخستین وجود در جهان هستی و مخلوقاتش با من سخن بگوی.

از قرائن استفاده می شود که منظور عمران صابی پاسخ به دو سؤال مهم

 در مسئلة خداشناسی بود: نخست این که خداوند چه

هدفی از آفرینش داشت و چه کمبودی از او با آفرینش برطرف می شد؟

دیگر این که آیا آفرینش از عدم صورت گرفته و هیچ ماده ای قبل از

 آن نبوده؟ و چگونه این امر تصوّر است؟


امام علیه السلام اکنون که سؤال کردی، با دقت گوش کن.

ما معتقدیم خداوند همیشه بوده و یگانه و واحد بوده و چیزی با او نبوده است.

سپس مخلوقات مختلف را ابداع فرمود. جهان را نه در چیزی برپا داشت

و نه در چیزی محدود نمود و نه طرح و نقشه ای قبلاً در جهان بود تا مثل آن بیافریند.

سپس مخلوقات را به گروه های مختلف تقسیم کرد:

 برگزیده و غیر برگزیده، مؤخّر و مقدّم، رنگ و طعم (و غیر آن).

نه نیازی به آن ها داشت و نه به این وسیله ارتقای مقام می یافت

(چرا که او وجودی است بی نهایت و نامحدود از

 هر نظر و چنین وجودی منبع تمام کمالات است

و کمبودی ندارد تا با آفرینش موجودات برطرف گردد).

 آیا می فهمی چه می گویم ای عمران؟

عمران: بله مولای من.

امام علیه السلام بدان ای عمران، اگر خداوند برای نیازی جهان را آفریده بود،

باید با قدرتی که داشت، چندین برابر این ها را بیافریند؛

 چرا که هر قدر اعوان و یاوران (و عرصة حکومتش) بیشتر باشند،

بهتر است و لذا می گویم آفرینش او برای رفع نیازی نبود

 (بلکه او فیاض است و ذات پاکش مبدأ انواع فیوضات، و آفرینش فیض وجود اوست).

سپس عمران دربارة علم خداوند به ذات پاکش در ازل و قبل از

 آفرینش موجودات کرد و چگونگی علم خداوند به آن ها بعد از

وجودشان را جویا شد که اگر علم او از طریق «ضمیر» (و تصور و تصدیق درونی) باشد،

 ذاتش معرض حوادث می شود.


 پس پاسخ شنید که علم او

 علم حضوری است و موجودات نزد ذات پاکش حاضرند،

و گرنه تسلسل لازم می آید؛ چرا که باید به آن علم نیز علمی داشته باشد.

سپس عمران از انواع مخلوقات سؤال کرد. امام علیه السلام

آن ها را به شش گروه تقسیم فرمود: از محسوسات گرفته تا ماورای حس،

و از جواهر گرفته تا اعراض، و از ذوات گرفته تا اعمال و حرکات.

هر کدام آفرینش ویژة خود را دارند (و این تنوع خلقت دلیل بر عظمت قدرت اوست).

سپس پرسید: آیا این آفرینش گسترده در ذات او تغییری ایجاد نمی کند؟

گویا عمران گرفتار مسئله قیاس در فهم صفات خدا بود؛

چون می دید انسان هر کاری انجام می دهد؛

 نوعی دگرگونی و تغییر در خودش به وجود می آید و تکامل می یابد

یا مشکلی از مشکلاتش حل می شود.

 و خدا را به خود قیاس می کرد.


 امّا جواب شنید که یک وجود قدیم و ازلی که عین هستی مطلق است،

دگرگونی در او معنا ندارد.

 او جامع جمیع کمالات است و نقصی در او وجود ندارد که با آفرینش مخلوقات برطرف گردد.


بعد عمران سؤال کرد که ذات خدا چیست؟


امام علیه السلام فرمود: او نور است

 (امّا نه نور ظاهری و حسّی، بلکه)

نور به معنای هدایت کنندة همة مخلوقات و تمام اهل آسمان ها و زمین.


باز سؤالات دیگری در این باره که خدا کجاست و

 مانند آن مطرح کرد و


 جواب شنید که خداوند مکان ندارد.

چیزی نگذشت که وقت نماز فرا رسید.

 امام علیه السلام رو به مأمون کرد و فرمود:

 وقت نماز فرا رسیده است و باید به ادای فریضه بپردازیم.

عمران که از بادة روحانی سخن امام مست شده بود و

باقی قدح در دست داشت، عرض کرد: مولای من،

 جواب مرا قطع مکن که قلبم نرم و آمادة پذیرش شده است!



امام علیه السلام فرمود: عجله مکن!

نماز می خوانیم و باز می گردیم.

 امام علیه السلام وارد اندرون شدند و نماز را به جا آوردند،

 امّا مردم در بیرون پشت سر محمّد بن جعفر (عموی امام علیه السلام ) نماز خواندند.

بعد از ادای نماز، امام علیه السلام به مجلس بازگشت و

عمران را صدا زد و فرمود: سؤالاتت را ادامه بده.


عمران: آیا ممکن است به این سؤالم پاسخ فرمایی که

 آیا خداوند به ذاتش وجود دارد یا به اوصافش؟



امام علیه السلام ضمن توضیحی او را به این حقیقت توجه داد

که بسیاری از این اوصاف که می بینی،

 اوصافی است که بعد از آفرینش موجودات از ذات پاکش انتزاع می شود

 (مثلاً تا مخلوقی آفریده نشده بود، خالق، رازق، رئوف، رحیم، معبود و ...

 مفهومی نداشت. هر چند علم و قدرت بی پایان در او بود).

بنابراین، ذات مقدس او حتی قبل از اوصاف (منظور صفات فعل است،

 مانند مثال های قبل، نه صفات ذات، مانند علم و قدرت) وجود داشته است.

امام سپس به تشریح مفاهیم «ابداع» ، «مشیت» و «اراده»

که یک حقیقت با سه عنوان اند، پرداخت و از نخستین

 ابداع در عالم هستی سخن گفت و جالب این که امام علیه السلام نخستین

 ابداع الهی را مسئلة «حروف الفبا» شمرد که کلمات همگی از آن تشکیل می گردند

 و این حروف به طور جداگانه مفهومی ندارند.[1]  


عمران پیوسته توضیحات بیشتری از امام علیه السلام می خواست

و امام علیه السلام این سرچشمة فیاض علم، او را بهره مندتر می ساخت،


 تا رسید به آن جا که امام علیه السلام فرمود:

 آیا مطالب را خوب درک کردی ای عمران؟

عمران در میان تعجب حاضران عرض کرد:

 آری، به خوبی فهمیدم و شهادت می دهم خداوند همان گونه است که

 شما وصف کردید و وحدانیتش را ثابت نمودید،

 و نیز گواهی می دهم که محمّد صلی الله علیه و اله و سلّم،

 بندة اوست که به هدایت و دین حق فرستاده شده است.

سپس رو به قبله به سجده افتاد و مسلمان شد.


 این جا بود که شگفتی حضار به اوج رسید.

نوفلی می گوید: هنگامی که علمای کلام مشاهده کردند

عمران صابی که در استدلال بسیار نیرومند بود و

 هرگز کسی بر او بر او غلبه نکرده بود،

 در برابر امام علی بن موسی الرضا علیه السلام تسلیم شد،

 دیگر کسی از آنان نزدیک نیامد و از حضرت چیزی سؤال نکرد.



اینم لینک تصویری از فیلم امام رضا در مورد مناظره عمران صابی در مورد وجود خدا و

 جواب های بسیار زیبای امام رضا پیشنهاد میکنم حتما ویدئوهای مشاب را هم ببینید


http://www.aparat.com/v/X7mZ8/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7_%D8%B9%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%B5%D8%A7%D8%A8%DB%8C


و اما مناظره دیگری از امام رضا در مورد وجود خدا

اثبات خدا

مردى بر امام رضا (ع) وارد شده گفت: اى زادۀ رسول خدا، چه دلیلى بر حدوث عالَم است؟

فرمود: اینکه تو نبودى سپس به وجود آمدى، و خود این را نیک مى‌دانى که تو خودت را ایجاد نکردى و نه کسى که مانند خود

توست تو را به وجود آورده است.

تنزیه خدا از شباهت به آفریدگان

از محمّد بن عبد اللّٰه خراسانى خادم امام رضا (ع) نقل است که روزى مردى زندیق


بر آن حضرت وارد شد و گروهى نیز حضور داشتند، امام فرمود:


بگو ببینم، اگر حرف، حرف شما باشد-اگر چه این طور نیست-آیا ما و شما یکسانیم؟


و نماز و روزه و زکات و اعتقادات ما ضررى به ما نرسانده است؟


آن مرد زندیق چیزى نگفت.


پس آن حضرت فرمود: و اگر حرف، حرف ما باشد-که حقّ هم همین است-

در این صورت آیا شما به هلاکت نیفتاده و ما نجات نیافته‌ایم؟

زندیق گفت:


خداوند به تو لطف و رحمت فرماید،


برایم توضیح بده که خدا چگونه است؟ و کجاست؟


حضرت فرمود: واى بر تو! آنچه تو گمان کرده‌اى غلط است،

او جا و مکان را ایجاد کرده است، او بود ولى هیچ جا و مکانى وجود نداشت،

 کیفیّت را او ایجاد کرده است،

 او بود و هیچ چگونگى و کیفیّتى وجود نداشت؛

بنابراین با کیفیّت یا جا و مکان و حواسّ قابل درک نیست و به هیچ چیز شبیه نمى‌باشد.

مرد گفت: حال که با هیچ حواسّى از حواسّ پنج‌گانه قابل درک نیست پس، اصلاً نیست!


حضرت فرمود: واى بر تو!

چون حواسّت از درک او عاجز است،

 ربوبیّت او را انکار مى‌کنى؟

 و حال آنکه ما وقتى از اِدراکش عاجز مى‌شویم یقین مى‌کنیم که او ربّ ما است،

 و او چیزى است بر خلاف سایر اشیاء.

مرد گفت: پس بگو خدا چه زمانى، بوده است؟

حضرت فرمود: تو به من بگو، خداوند کى نبوده است تا بگویم کى بوده است؟

مرد پرسید: چه دلیلى بر وجود خدا هست؟

حضرت فرمودند: وقتى به جسدم مى‌نگرم و مى‌بینم نمى‌توانم

در طول و عرض چیزى از آن کم کنم یا بر آن بیفزایم و سختى‌ها

 را از آن دفع کنم و چیزى به سود آن انجام دهم، مى‌فهمم که

 این ساختمان بناکننده‌اى دارد و به او معتقد مى‌شوم،

 افزون بر اینکه چرخش فلک را به امر و قدرتش و ایجاد شدن

 ابرها و گردش بادها و حرکت ماه و خورشید و ستارگان و

سایر آیات عجیب و متقن الهى را مى‌بینیم،

 و لذا مى‌فهمم که اینها همه تقدیرکننده و ایجادکننده‌اى دارد.

زندیق پرسید: پس چرا چشم او را نمى‌بیند؟

فرمود: براى اینکه فرقى باشد بین او و بین آفریدگانش که قابل رؤیت مى‌باشند؛

 افزون بر اینکه شأن او والاتر از این است که چشم،

 او را ببیند و یا فکر او را درک کند یا عقل، او را دریابد.

مرد گفت: پس حدّ و وصفش را برایم بیان کن.

امام علیه السّلام فرمود: حدّ و وصفى ندارد.

زندیق پرسید: چرا؟

فرمود: زیرا هر چیزى که حدّى دارد،

وجودش تا همان حدّ امتداد دارد و چون حدّ و مرز پذیرفته،

 پس قابلیّت زیاد شدن را نیز دارد و وقتى قابلیّت زیاد شدن را داشته باشد

قابلیّت نقصان را نیز دارد،

 پس او نه حدّ دارد و نه زیادى مى‌پذیرد نه چیزى از او کم مى‌شود

 نه قابل تجزیه است و نه با فکر درک مى‌شود.

بیان نحوه توصیف الهی

زندیق پرسید: شما که مى‌گویید او لطیف، سمیع (شنوا)، حکیم، بصیر (بینا) و علیم است،


 یعنى چه؟


آیا کسى مى‌تواند بدون گوش، شنوا باشد، یا بدون چشم، بینا باشد یا ظریف و دقیق؛


ولى دست نداشته باشد، و یا حکیم باشد ولى صنعتگر و سازنده نباشد؟

حضرت فرمود: «لطیف» در بین آدمیان،

 موقعى به کار می‌رود که کسى بخواهد کارى یا صنعتى انجام دهد.

آیا ندیده‌اى وقتى کسى مى‌خواهد چیزى برگیرد یا کارى کند

 اگر با دقّت و ظرافت انجام دهد، مى‌گویند فلانى چقدر با ظرافت و دقیق است؟

پس چطور به خداوند بزرگى که مخلوقاتى ریز و درشت دارد و

 در جانوران روح‌هایى قرار داده و هر جنسى را از

 جنس دیگر متباین ساخته به طورى که هیچ شبیه یکدیگر نیستند،

لطیف (دقیق و با ظرافت) گفته نشود؟ پس هر کدام از این مخلوقات

در ترکیب ظاهرى خود لطفى از خالق لطیف و خبیر دارا است.

 سپس در درختان و میوه‌هاى خوراکى و غیر خوراکى آن دقّت کردیم و آن وقت گفتیم:
خالق ما، لطیف است ولى نه مانند لطیف بودن مخلوقات در کارهایشان، و گفتیم:

 او شنوایى است که صداى تمام خلایق از عرش تا فرش از

 مورچه‌هاى ریز گرفته تا بزرگتر از آن، در دریا و خشکى

بر او پوشیده نیست و زبان آنها را با هم اشتباه نمى‌کند و در این موقع گفتیم:

 او شنوا است ولى بدون گوش و گفتیم او بینا است ولى نه با چشم،

 زیرا او اثر دانۀ بسیار ریز و سیاه خردل را در شب ظلمانى بر روى سنگ سیاه مى‌بیند

و نیز حرکت مورچه را در شب تاریک مى‌بیند و

 از نفع و ضرر آن مطّلع است و آمیزش و بچّه‌ها و نسل آن را مى‌بیند

 و در نتیجه گفتیم: او بینا است امّا نه مانند بینا بودن مخلوقات.

راوى گوید: زمانى نگذشت که آن فرد مسلمان شد.



و اما خداشناسی از منظر امام علی ع در نهج البلاغه


خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه: راه‌های اثبات وجود خدا دو نوع است:

راه آفاق آن است که از راه مشاهده مخلوقات و تدبر در

حدوث و امکان و نظم پدیده‌ها به وجود خالق و مدبری دانا و توانا،

پی برده شود و راه انفس که هنگامی که انسان در خود تأمل می‌کند،

می‌یابد که شناخت قبلی بی‌ واسطه نسبت به خدا دارد.


امام علی(ع) در خطبه 49 نهج البلاغه می فرماید:


«ستایش مخصوص خداوندى است که از اسرار پنهانی ها آگاه است و


نشانه‏ هاى واضح‏ و روشن، بر هستى او دلالت مى‏ کنند،


هرگز در برابر چشم بینایان آشکار نمى‏ شود،


ولى نه‏ چشم کسى که وى را ندیده انکارش تواند کرد و


نه قلب کسى که او را نشناخته مشاهده‏ اش‏ تواند نمود.


در علو رتبه بر همه پیشى گرفته،پس، از او برتر چیزى نتواند بود و


آن چنان نزدیک است که چیزى از او نزدیکتر نیست‏.


مرتبه بلندش او را از مخلوقاتش دور نکرده و نزدیکیش با خلق او


را با آنها مساوى‏ قرار نداده است. عقول را بر کنه صفات


خویش آگاه نساخته اما آنها را از معرفت و شناسائى خود بازنداشته است،


هم اوست که گواهى نشانه‏ هاى هستى، دلهاى منکران را


بر اقرار به وجودش‏ وا داشته و بسیار برتر است از


گفتار آنان که وى را به مخلوقات تشبیه کنند و یا انکارش نمایند.»


خداشناسی از دیدگاه امام علی(ع)

در نهج البلاغه وصف خداوند بسیار آمده است. جایی "ذعلب یمانی" از حضرت می‌پرسد:

«آیا پروردگارت را می‌بینی؟» و حضرت می‌فرماید: «آیا چیزی را که نمی‌بینم می‌پرستم؟»

و ده‌ها و صدها خطبه، نامه و سخن قصار از ایشان هست که بهترین راه‌های خداشناسی را به ما آموخته‌اند.


امیرمؤمنان علی(ع) در این باره می‌فرمایند:


«معرفة الله سبحانه، اعلی المعارف؛ شناختن خدای پاک و منزه، والاترین معرفت‌هاست».


ایشان در تعبیر دیگر می‌فرمایند: «العلم بالله، افضل العلمین: خداشناسی با فضلیت‌ترین علم است.»

حتی امام علی(ع) توحید و اعتقاد به خدای یگانه را حیات و جان نفس و روح می‌داند:


«التوحید حیاة النفس» همچنین در تعبیری دیگر می‌فرمایند:


«اول الدین معرفته؛ سرلوحه دین [از نظر اهمیت] شناختن خداست.»


آدمی نیز بالوجدان احساس می‌کند که شناخت خدا در درجه نخست اهمیت قرار دارد.

در سخنان مولا امیرمؤمنان علی(ع) استدلال بر وجود خدا را


به طور مستقل کمتر مشاهده می‌کنیم؛ یعنی عنوانی تحت براهین اثبات وجود خدا


مشاهده نمی‌شود و این امر، به دو دلیل زیر است:

1. امیرمؤمنان علی(ع) خداشناسی و خداجویی را امری فطری می‌داند چنان که می‌فرماید:


«اللهم خلقت القلوب علی ارادتک، و فطرت العقول علی معرفتک:


خداوند قلب‌ها را با ارادت و محبت خود و عقل‌ها را با معرفت خود سرشته است».


در تعبیری دیگر می‌فرماید: «عجبت لمن شک فی الله،


و هو یری خلق الله:


من تعجب می‌کنم از کسانی که مخلوقات الهی را می‌بینند و در وجود خدا تردید می‌کنند.»


این کلام حضرت(ع) برگرفته از این آیه قرآن است که می‌فرماید:


«افی الله شک فاطر السموات و الارض؛


مگر درباره خدا ـ‌ پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین‌ ـ تردیدی هست؟ (ابراهیم/ آیه 10).»

2. دلیل دیگر آن است که مخاطبان امیرمؤمنان(ع)

اشخاصی بودند که به وجود خدا اعتقاد داشتند و

در وجود خدا کمتر شک و شبهه می‌کردند و تنها لازم بود که اعتقادات آنان تصحیح و تکمیل شود.

البته در لا‌به‌لای سخنان حضرت می‌توان دلایلی را بر اثبات وجود خدا مشاهده کرد.

کتاب حاضر، هشت دلیل بر اثبات وجود خدا در کلمات آن حضرت(ع) را یافته است،

هرچند که راه‌های به سوی خدا به عدد نفوس خلایق است؛


و اما آن دلایل عبارتند از:


برهان معقولیت، برهان فطرت، برهان صدیقین،


برهان نظم، برهان علی، برهان معجزه،


برهان حدوث و برهان فسخ عزائم.

برهان معقولیت یا احتیاط عقلی بر وجود خدا

از راه‌های شناخت وجود خدا، معقولیت اعتقاد به خداست. امام علی(ع) در سخنان خود به این راه اشاره فرموده‌اند. این برهان به طور خلاصه چنین است: اعتقاد داشتن به خدا و لوازم آن از معتقد نبودن به خدا و لوازم آن، معقول‌تر است. برای توضیح این برهان، یادآوری چند مقدمه ضروری است:

به طور کلی اعتقادات و جهان‌بینی‌های انسان بر اساس پذیرش ماورای طبیعت و انکار آن، به دو دسته تقسیم می‌شود: 1. جهان‌بینی الهی؛ 2. جهان بینی مادی. در جهان‌بینی مادی، فرقه‌ها و گرایش‌های مختلفی وجود دارد، ولی همه آنها در انکار وجود خدا و به تبع آن در انکار جهان آخرت مشترکند. همچنین در جهان‌بینی الهی نیز گرایش‌ها و نحله‌های مختلفی وجود دارد که همه آنها در اعتقاد به وجود خدا مشترکند. ادیان توحیدی (آسمانی) روشن‌ترین جلوه‌های جهان‌بینی الهی‌اند که همه آنها در سه اصل کلی مشترکند.


1. اعتقاد به خدای یگانه

2. اعتقاد به زندگی ابدی برای انسان‌ها در جهان آخرت و دریافت پاداش و کیفر اعمالی که در این جهان انجام می‌دهند

3. اعتقاد به بعثت پیامبران از سوی خدا برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی و سعادت دنیا و آخرت.

البته براساس این اعتقاد که انسان با عقل تنها نمی‌تواند به قله فلاح و رستگاری برسد. چنان‌ که در قرآن کریم آمده است: «انزل الله علیک الکتاب و الحکمة و علمک ما لم تکن تعلم؛ خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرده و آن چه را نمی‌دانستی به تو آموخت (نساء، آیه 113).»

معنای آیه این است که ای پیامبر! تو که اشرف مخلوقات و سرآمد انسان‌ها هستی، خدا به تو کتاب و حکمت داد و آن چه را که نمی‌توانستی فرابگیری، به تو آموخت. بنابراین، عقل انسان به تنهایی و بدون استمداد از وحی الهی، نمی‌تواند به رستگاری دست یابد. لذا انسان با دو اعتقاد روبه‌روست: یکی اعتقاد به وجود خدا و دیگری اعتقاد به انکار خدا.

 

                                        

برهان فطرت بر وجود خدا

راه‌های اثبات وجود خدا دو نوع است: یکی از راه سیر آفاق و راه دیگر راه انفس است. چنان که در قرآن آمده است: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق: به زودی نشانه‌های خود را در افق‌ها[ی گوناگون] و در دل‌های‌شان بدیشان خواهیم نمود تا بر ایشان روشن شود که او خود حق است(فصلت/ آیه 53).»

راه آفاق آن است که از راه مشاهده مخلوقات و تدبر در حدوث و امکان و نظم پدیده‌ها به وجود خالق و مدبری دانا و توانا، پی برده شود. راه انفس این است که هنگامی که انسان در خود تأمل می‌کند، می‌یابد که شناخت قبلی بی‌واسطه نسبت به خدا دارد و در برابر چنین خدایی که کمال مطلق است سر به تعظیم فرود می‌آورد. راه انفس را راه فطرت می‌نامند. در قرآن و کلمات امام علی(ع) به این راه اشاره شده است.

از بیانات قرآن و امام علی(ع) به خوبی بر می‌آید که خداوند انسان را بر فطرت خداشناسی و خداجویی خلق کرده است. در این جا پیش از هرچیز باید معنای فطرت روشن شود.


معنای فطرت

ماده «فطر» در اصل به معنای آغاز و شروع است و به همین دلیل به معنای خلق نیز به کار می‌رود، چون خلق چیزی، به معنای ایجاد آن چیز و آغاز و شروع وجود و تحقق آن شیء است.

ابن‌ عباس می‌ گوید: در معنای آیه شریفه «الحمدلله فاطر السموات و الارض» حیران بودم و معنای فاطر را در نمی‌یافتم تا این که دو نفر که بر سر چاهی نزاع داشتند نزد من آمدند و یکی از آن دو گفت: «انا فطرتها» یعنی من پیش از همه و برای نخستین‌ بار حفر چاه را آغاز کردم... بنابراین، فطر به معنای آغاز و ابتداست و فطرت، به معنای حالت خاصی از شروع و آغاز است؛ یعنی نوعی از آفرینش است. اموری را می‌توان فطری دانست که آفرینش موجود، اقتضای آنها را دارد.


فطری بودن خداشناسی

برای فطری بودن خداشناسی هم دلیل نقلی ارائه شده و هم دلیل عقلی و فلسفی، که به نمونه‌هایی از آنها در این کتاب، اشاره می‌شود:

دلیل نقلی بر فطری بودن خداشناسی


از آیات و روایات به خوبی برمی‌آید که خداشناسی، فطری است؛ ما قبلا شناخت و معرفتی نسبت به خداوند داشته‌ایم ولی آن را فراموش کرده‌ایم و انبیای الهی آمده‌اند تا ما را به تامل در آفاق و انفس دعوت کنند که به این شناخت فطری آگاهی پیدا کنیم. به تعبیری انبیای الهی نیامده‌اند بگویند که ای مردم! بدانید که خدا وجود دارد، بلکه آمده‌اند تا بگویند ای مردم! بدانید که می‌دانید خدا وجود دارد. چنان چه قرآن می‌فرماید: «فذکر انما انت مذکر؛ پس تذکر ده که تو تنها تذکر دهنده‌ای (غاشیه، آیه21)». یا به تعبیر امام علی(ع) «لیستادوهم میثاق فطرته...».

هنگامی که از امیرمؤمنان علی(ع) سؤال می‌شود که آیا پروردگارت را هنگام پرستش دیده‌ای؟ می‌فرماید: «ما کنت اعبد ربا لم اره: من عبادت نمی‌کنم پروردگاری را که ندیده‌ام» و هنگامی که می‌پرسند: او را چگونه دیده‌ای؟ می‌فرماید: «لا تدرکه العیون فی مشاهدة الابصار و لکن راته القلوب بحقائق الایمان: چشم‌ها و دیدگان، هنگام نظر افکندن او را درک نکنند، بلکه دل‌ها و قلب‌ها با حقایق ایمان او را می‌بینند.»

از بیانات فوق به خوبی بر می‌آید که معرفت و شناخت خدا با سرشت انسان عجین شده است و امام علی(ع) در روایت فوق می‌فرماید: «من خدا را رویت قلبی می‌کنم، یعنی قلبم با حقیقت ایمان او را می‌بیند.»


 تقریر عقلی بر فطری بودن خداشناسی


در این جا به دو تقریر عقلی اشاره می‌کنیم:

1. انسان چنان آفریده شده است که در اعماق قلبش یک رابطه وجودی با خدا دارد. اگر قلب و دل خود را درست بکاود و به اعماق قلب خود راه پیدا کند، این رابطه را می‌یابد و به تعبیری، خدا را شهود می‌کند؛ زیرا در فلسفه به اثبات رسیده است که معلولی که دارای مرتبه‌ای از تجرد است، درجه‌ای از علم حضوری نسبت به علت هستی‌بخش خود را خواهد داشت.

2. می‌توان فطری بودن شناخت خدا را به این صورت دانست که گزاره «خدا وجود دارد» یک گزاره بدیهی است؛ یعنی صرف تصور موضوع و محمول موجب تصدیق به آن می‌شود. یکی از گزاره‌های بدیهی گزاره‌ای است که حمل اولی ذاتی باشد؛ یعنی محمول، همان موضوع و یا مندرج در موضوع باشد؛ مثلا گزاره «انسان ناطق است» یک گزاره بدیهی است؛ چون ناطق، مندرج در ذات انسان است.

فلاسفه اثبات کرده‌اند که هر ممکن‌الوجودی، مرکب از وجود و ماهیت است. ماهیت، حد وجود است. همه ممکنات دارای حد وجودی‌اند؛ یعنی اگر وجود ممکن را تحلیل کنیم، دو مفهوم در ذهن ما نقش می‌بندد: یکی ماهیت و دیگری وجود؛ اما در مورد خداوند، ذات و وجود یکی است؛ یعنی خدا عین وجودش می‌باشد.


فطری بودن خداجویی یا خداپرستی

خداجویی، از گرایش انسان به سمت و سوی خدا حکایت می‌کند؛ یعنی انسان به گونه‌ای آفریده شده است که خدا طلب است. ممکن است این خداجویی بر اثر تعلیم و تربیت غلط و تاثیرات محیطی و ژنتیکی کم فروغ شود، ولی نابود نمی‌شود و در اوضاع و شرایطی، بار دیگر نمایان خواهد شد.

در این اثر کوشش شده تا از میان کلمات امیرالمومنین(ع) هشت برهان، احصا و شرح شوند. این برهان‌ها عبارتند از: برهان معقولیت، برهان فطری، برهان صدیقین، برهان نظم، برهان علّی، برهان حدوث و برهان فسخ غرائم.*

 شرط شناخت خدا

برخی شرط شناخت خدا را ایمان می‌داند و اعتقاد دارد بدون ایمان به خدا، هرگز او را نخواهی شناخت.

اما به راستی آیا برای درک خدا ایمان لازم است نه؟!

آموختن بسیار مهم‌تر است. آموختن اعتقادی به اعتقاد ختم می‌شود


اما یک شرط دارد و آن اینکه ذهن قبل از آموختن از هر اعتقادی آزاد باشد.


این مهم‌ترین درسی است که امام علی(ع) در خطبه اول نهج‌البلاغه می‌خواهد به ما بدهد.


اگر ذهن از هر نوع تصویر از خدا آزاد شد


آنگاه است که می‌تواند ببیند این اعتقاد یا عدم اعتقاد است؛


که ما را اسیر کرده است.


اعتقاد و عدم اعتقاد در واقع همانند هم هستند. آنها فقط دو روی یک سکه هستند.


مثال بارز آن انسانهایی هستند که خود را لائیک بی‌اعتقاد می‌دانند


من دقیقاً می‌خواهم بگویم که اعتقاد به بی‌اعتقادی خود نوعی اعتقاد است!


بنابراین می‌توان ایمان و کفر را یکسره کنار نهاد.

خداشناسی

به راستی آیا خدایی هست؟ کیفیت وجودی او چیست؟

از اینجاست که وارد بحث خداشناسی امام علی(ع) می‌شویم.

آنجا که می‌گوید کمال اخلاص به زدودن صفت‌هاست

از وی چرا که هر صفت غیر از موصوف و هر موصوف غیر از صفت است.

اگر واژه مهربانی به خدا نسبت داده شد این به معنای این نیست که

گوهر وجودی خدا همان مهربانی است.

پس برای دیدن گوهر وجودی خدا باید ابتدا همه ذهن را از

همه صفت‌های او پاک کرد. واژه خدا با همه اشارات عقلانی و

احساسی‌اش همه و همه خدا نیست. واژه خود حقیقت نیست

پس ذهن باید از واژه آزاد شود. در مورد واژه و کلمه‌ای

مثل درخت جسمی فراروی ماست و ما بر اساس توافق همگانی

این جسم را درخت می‌نامیم. ولی در مورد خدا

این واژه به هیچ امر مشخصی دلالت نمی‌کند. بنابراین

هر کسی می‌تواند به اشتباه برای خود تصوری از خدا خلق کرده

در ذهن خویش بگذارد و به نوعی خدا را خلق کند! به نوعی بت‌پرستی کند!

بتی که قبلا از سنگ بود حالا از جنس خیال و اوهام شده است و

بتی که قبلا در مقابل بت‌پرست قرار داشت حالا در ذهن او جا دارد.

بت شکن دیدم که از اصنام رست از خود نرست/هر خلیلی بتگری در معبر پندار داشت


به همین علت مارکس می‌گفت قبل از آنکه خدا عارف را خلق کرده باشد

عارف خدا را خلق کرده! به غیر از خطبه اول که تأکید

امام بر این نکته مهم خداشناسی است،

در جمله ۴۷ کلمات قصار هم می‌فرماید:

«بالاترین درجه توحید رهایی از توهمات است.

وقتی پندار نباشد آنچه هست رخ می‌نماید.»

آنگاه می‌توان آنچه هست را خدا نامید یا به هر اسمی.

 اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگی او می اندیشیدند،

به راه راست باز می گشتند و از آتش سوزان می ترسیدند،

اما دلها بیمار و چشمها معیوب است.

آیا به مخلوقات کوچک خدا نمی نگرند؟

که چگونه آفرینش آنرا استحکام بخشید؟

و ترکیب اندام آنرا بر قرار و گوش و چشم برای آن پدید آورد

و استخوان و پوست متناسب خلق کرد؟

به مورچه و کوچکی جثه آن بنگرید،

که چگونه لطافت خلقت او با چشم و اندیشه انسان درک نمی شود،

نگاه کنید چگونه روی زمین راه می رود و برای

به دست آوردن روزی خود تلاش می کند؟

دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد و در جایگاه مخصوص نگه می دارد،

در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده و

به هنگام درون رفتن، بیرون آمدن را فراموش نمی کند!

روزی مورچه تضمین گردیده و غذاهای متناسب با طبعش آفریده شده است.

خداوند منان از او غفلت نمیکند،

و پروردگار پاداش دهنده محرومش نمی سازد،

گرچه در دل سنگی سخت وصاف یا در میان صخره ای خشک باشد.

اگر در مجاری خوراک و قسمتهای بالا و پائین دستگاه گوارش و

آنچه در درون شکم او از غضروفهای آویخته به دنده تا شکم

و آنچه در سر اوست از چشم و گوش، اندیشه نمایی،

از آفرینش مورچه دچار شگفتی شده و از وصف او به زحمت خواهی افتاد.

پس بزرگ است خدائی که مورچه را بر روی دست و پایش بر پا داشت،

و پیکره وجودش را با استحکام نگاه داشت، در آفرینش آن

هیچ قدرتی او را یاری نداد و هیچ آفریننده ای کمکش نکرد.

اگر اندیشه ات را بکارگیری تا به راز آفرینش پی برده باشی،

دلائل روشنی به تو خواهند گفت که آفریننده مورچه کوچک همان

آفریدگار درخت بزرگ خرماست، به جهت دقتی که جدا جدا در

آفرینش هر چیزی به کار رفته و اختلافات و تفاوتهای پیچیده ای

که در خلقت هر پدیده حیاتی نهفته است. همه موجودات سنگین وسبک،

بزرگ وکوچک، نیرومند و ضعیف، در اصول حیات و هستی یکسانند

و خلقت آسمان و هوا، بادها و آب یکی است. پس اندیشه کن در

آفتاب و ماه و درخت وگیاه و آب و سنگ و اختلاف شب و روز و

جوشش دریاها و فراوانی کوه ها و بلندای قله ها و گوناگونی

لغتها و تفاوت زبانها که نشانه های روشن پروردگارند.


پس وای بر آن کس که تقدیر کننده را نپذیرد و تدبیرکننده را انکار کند!

گمان کردند که چون گیاهانند و زارعی ندارند و

اختلاف صورتهایشان را سازنده ای نیست،

بر آنچه ادعا می کنند حجت و دلیلی ندارند و بر آنچه در سر می پرورانند تحقیقی نمی کنند.


آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده، یا جنایتی بدون جنایتکار باشد؟!

 شناساندن صحیح خداوند سبحان

 کسی که کیفیتی برای خدا قائل شد یگانگی او را انکار کرده

و آن کس که همانندی برای او قرارداد به حقیقت خدا نرسیده است.

کسی که خدا را به چیزی تشبیه کرد به مقصد نرسید.

آن کس که به او اشاره کند یا در وهم آورد، خدا را بی نیاز ندانسته است.

هرچه که ذاتش شناخته شده باشد آفریده است و

آنچه در هستی به دیگری متکی باشد دارای آفریننده است.

سازنده ای غیر محتاج به ابزار، اندازه گیرنده ای بی نیاز از

فکر و اندیشه و بی نیاز از یاری دیگران است.

با زمانها همراه نبوده و از ابزار و وسائل کمک نگرفته است.

هستی او برتر از زمان و وجود او برنیستی مقدم است و از

ازلیت او را آغازی نیست. با پدید آوردن حواس، روشن می شود

که حواسی ندارد و با آفرینش اشیاء متضاد، ثابت می شود

که در آن ضدی نیست و با هماهنگ کردن اشیاء دانسته می شود

که همانندی ندارد. خدائی که روشنی را با تاریکی،

آشکار را با نهان، خشکی را با تری، گرمی را با سردی،

ضد هم قرار داد و عناصر متضاد را با هم ترکیب و هماهنگ کرد و

بین موجودات ضد هم، وحدت ایجاد کرد و بین آنها

که با هم نزدیک بودند فاصله انداخت.

خدائی که حدی ندارد و با شماره محاسبه نمی گردد

که همانا ابزار و آلات، دلیل محدود بودن خویشند و به همانند

خود اشاره می شوند. اینکه می گوئیم موجودات از فلان زمان

پدید آمده اند پس قدیم نمی توانند باشند و حادثند و اینکه می گوئیم

حتما پدید آمدند، ازلی بودن آنها رد می شود و اینکه می گوئیم

اگر چنین بودند کامل می شدند، پس در تمام جهات کامل نیستند.

خدا با خلق پدیده ها در برابر عقلها جلوه کرد و از مشاهده

چشم ها برتر و والاتر است و حرکت و سکون در او راه ندارد،

زیرا او خود حرکت و سکون را آفرید، چگونه ممکن است آنچه را

که خود آفریده در او اثر بگذارد؟یا خود از پدیده های خویش اثر پذیرد؟

اگر چنین شود، ذاتش چون دیگر پدیده ها تغییر می کند و

اصل وجودش تجزیه می پذیرد و دیگر ازلی نمی تواند باشد و

هنگامی که «بر فرض محال» آغازی برای او تصور شود پس

سر آمدی نیز خواهد داشت و این آغاز و انجام، دلیل روشن

نقص و نقصان و ضعف دلیل مخلوق بودن و نیاز به خالقی

دیگر داشتن است. پس نمی تواند آفریدگار همه هستی باشد

و از صفات پروردگار که «هیچ چیز در او مؤثر نیست، و نابودی و

تغییر و پنهان شدن در او راه ندارد.» خارج می شود.

 والاتر از صفات پدیده ها

 خدا فرزندی ندارد تا فرزند دیگری باشد و زاده نشده

تا محدود به حدودی گردد و برتر است از آن که پسرانی داشته باشد

و منزه است که با زنانی از دواج کند. اندیشه ها به او نمی رسند

تا اندازه ای برای خدا تصور کنند و فکرهای تیزبین نمی توانند

او را درک کند تا صورتی از او تصور نمایند،

حواس از احساس کردن او عاجز و دستها از لمس کردن او ناتوان است

و تغییر و دگرگونی در او راه ندارد و گذشت زمان تأثیری در او نمی گذارد،

گذران روز و شب او را سال خورده نسازد و

روشنایی و تاریکی در او اثر ندارد. خدا با هیچ یک از

اجزاء جوارح و اعضاء و اندام و نه با عُرضی از اعراض و

نه با دگرگونیها و تجزیه، وصف نمی گردد.

برای او اندازه و نهایتی وجود ندارد و نیستی و سرآمدی نخواهد داشت،

چیزی او را در خود نمی گنجاند که بالا و پائینش ببرد و

نه چیزی او را حمل می کند که کج یا راست نگهدارد،

نه در درون اشیاء قرار دارد و نه بیرون آن، حرف می زند

نه با زبان و کام و دهان، می شنود نه با سوراخهای گوش و عضو شنوائی،

سخن می گوید نه با به کار بردن الفاظ در بیان،

حفظ می کند نه با رنج به خاطر سپردن، می خواهد

نه با به کار گیری اندیشه، دوست دارد و خوشنود می شود

نه از راه دلسوزی، دشمن می دارد و به خشم می آید

نه از روی رنج و نگرانی، به هر چه اراده کند، می فرماید«باش» پدید می آید

نه با صوتی که در گوشها نشیند و نه فریادی که شنیده شود،

بلکه سخن خدای سبحان همان کاری است که ایجاد می کند.

 شناخت قدرت پروردگار

پیش از او چیزی وجود نداشته وگر نه خدای دیگری می بود.

نمی شود گفت «خدا نبود و پدید آمد»

که در آن صورت صفات پدیده ها را پیدا می کند

و نمی شود گفت «بین خدا و پدیده ها جدائی است»

و «خدا بر پدیده ها برتری دارد»

تا سازنده و ساخته شده همانند تصور شوند

و خالق و پدید آمده با یکدیگر تشبیه گردند.

مخلوقات را بدون استفاده از طرح و الگوی دیگران آفرید

و در آفرینش پدیده ها از هیچ کسی یاری نگرفت،

زمین را آفرید و آنرا برپا نگهداشت بدون آنکه مشغولش سازد و

در حرکت و بی قراری، آنرا نظم و اعتدال بخشید و

بدون ستونی آنرا به پا داشت و بدون استوانه ها

بالایش برد و از کجی و فرو ریختن نگهداشت و از

سقوط و در هم شکافتن حفظ کرد، میخهای زمین را

محکم و کوه های آنرا استوار و چشمه هایش را

جاری و دره ها را ایجاد کرد. آنچه بنا کرده به

سستی نگرائید و آنچه را که توانا کرد ناتوان نشد.

خدا با بزرگی و قدرت بر آفریده ها حاکم است و با علم و

آگاهی از باطن و درونشان با خبر است و با جلال و عزت خود

از همه برتر و بالاتر است، چیزی از فرمان او سر پیچی نمی کند

و چیزی قدرت مخالف با او را ندارد تا بر او پیروز گردد و شتابنده ای

از او توان گریختن ندارد که بر او پیشی گیرد و به سرمایه داری

نیاز ندارد تا او را روزی دهد. همه در برابر او فروتنند و

در برابر عظمت او ذلیل و خوارند. از قدرت و حکومت او به سوی

دیگری نمی توان گریخت که از سود و زیانش در امان ماند.

همتائی ندارد تا با او برابری کند و او را همانندی نیست که شبیه او باشد.

اوست نابود کننده پدیده ها پس از آفرینش که گویا موجودی نبود.



و اما خدا در قرآن


اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ


 (ترجمه: خدا نور آسمان‌ها و زمین است.


مَثَل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى،


و آن چراغ در شیشه‌اى است.


آن شیشه گویى اخترى درخشان است


که از درخت خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى، افروخته مى‌شود.


نزدیک است که روغنش -هر چند بدان آتشى نرسیده باشد- روشنى بخشد.


روشنىِ بر روى روشنى است.


خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مى‌کند،


و این مَثَل‌ها را خدا براى مردم مى‌زند و خدا به هر چیزى داناست.


(ترجمهٔ فولادوند))[۲۴–۳۵]


خدا نور آسمانها و زمین است


منظور آیه 35 سوره نور چیست؟

تفسیر آیه نور:


در تفسیر آیات فوق سخن بسیار گفته شده است ، و مفسران و فلاسفه و عرفای اسلامی هر کدام بحثهای فراوانی دارند، پیوند ارتباط این آیات با آیات گذشته از این نظر است که در آیات پیشین سخن از مساءله عفت و مبارزه با فحشاء با استفاده از طرق و وسائل گوناگون بود، و از آنجا که ضامن اجرای همه احکام الهی ، مخصوصا کنترل کردن غرائز سرکش ، بخصوص غریزه جنسی که نیرومندترین آنها است بدون استفاده از پشتوانه ایمان ممکن نیست ، سر انجام بحث را به ایمان و اثر نیرومند آن کشانیده و از آن سخن می گوید.
نخست می فرماید:

((خداوند نور آسمانها و زمین است )) ( الله نور السموات و الارض ).

چه جمله زیبا و جالب و پر ارزشی

آری خدا نور آسمانها و زمین است ،

روشنی و روشنی بخش همه آنها.

گروهی از مفسران کلمه ((نور)) را در اینجا به معنی ((هدایت کننده )).


و بعضی به معنی ((روشن کننده )). و بعضی به معنی زینت بخش تفسیر کرده اند.

همه این معانی صحیح است ولی مفهوم آیه باز هم از این گسترده تر می باشد.

توضیح اینکه : در قرآن مجید و روایات اسلامی از چند چیز به عنوان ((نور)) یاد شده است :

1 - قرآن مجید - چنانکه در آیه 15 سوره مائده می خوانیم :

قد جائکم من الله نور و کتاب مبین :

((از سوی خداوند نور و کتاب آشکاری برای شما آمد))

و در آیه 157 سوره اعراف نیز می خوانیم :

و اتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون :


((کسانی که پیروی از نوری می کنند که با پیامبر نازل شده است آنها رستگارانند)).


2 - ((ایمان )) - چنانکه در آیه 257 بقره آمده است :

الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور:


((خداوند ولی کسانی است که ایمان آورده اند،

آنها را از ظلمتهای (شرک و کفر) به سوی نور (ایمان ) رهبری می کند)).


3 - ((هدایت الهی )) و روشن بینی - چنانکه در آیه 122 سوره انعام آمده :

او من کان میتا فاحیینا و جعلنا له نورا یمشی به

فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها:


((آیا کسی که مرده بوده است و ما او را زنده کردیم و

نور هدایتی برای او قرار دادیم که در پرتو آن بتواند در میان مردم

راه برود همانند کسی است که در تاریکی باشد و هرگز از آن خارج نگردد))؟!


4 - ((آئین اسلام )) - چنانکه در آیه 32 سوره توبه می خوانیم :

و یابی الله الا ان یتم نوره و لو کره الکافرون :


((خداوند ابا دارد جز از اینکه نور (اسلام ) را کامل کند هر چند کافران نخواهند)).


5 - شخص پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) -

در آیه 46 سوره احزاب درباره پیامبر می خوانیم :

و داعیا الی الله باذنه و سراجا منیرا:

((ما تو را دعوت کننده به سوی خدا به اذن و فرمان او قرار دادیم و چراغی نور بخش )).



6 - امامان و پیشوایان معصوم - چنانکه در زیارت جامعه آمده :

خلقکم الله انوارا فجعلکم بعرشه محدقین :

((خداوند شما را نورهائی آفرید که گرد عرش او حلقه زده بودید و

نیز در همان زیارتنامه آمده است :

و انتم نور الاخیار و هداة الابرار:

((شما نور خوبان و هدایت کننده نیکوکاران هستید)).


7 - و بالاخره از ((علم و دانش )) نیز به عنوان نور یاد شده

چنانکه در حدیث مشهور است :

العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء:


((علم نوری است که خدا در قلب هر کس که بخواهد می افکند))...


اینها همه از یکسو.

و از سوی دیگر: باید در اینجا خواص و ویژگیهای نور را

دقیقا بررسی کنیم ، با مطالعه اجمالی روشن می شود که نور دارای خواص و ویژگیهای زیر است :


1 - نور زیباترین و لطیفترین موجودات

در جهان ماده است و سرچشمه همه زیبائیها و لطافتها است !


2 - نور بالاترین سرعت را طبق آنچه در میان دانشمندان معروف است

در جهان ماده دارد نور با سرعت

سیصد هزار کیلومتر در ثانیه می تواند کره زمین را

در یک چشم بر هم زدن (کمتر از یک ثانیه ) هفت بار دور بزند،

به همین دلیل مسافتهای فوق العاده عظیم و

سرسام آور نجومی را فقط با سرعت سیر نور می سنجند

و واحد سنجش در آنها سال نوری است ،

یعنی مسافتی را که نور در یکسال با آن سرعت سرسام آورش می پیماید.


3 - نور وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات مختلف این جهان است ،

و بدون آن چیزی را نمی توان دید،

بنابراین هم ((ظاهر)) است و هم ((مظهر)) (ظاهر کننده غیر).


4 - نور آفتاب که مهمترین نور در دنیای ما است پرورش دهنده

گلها و گیاهان بلکه رمز بقای همه موجودات زنده است

و ممکن نیست موجودی بدون استفاده از نور

(به طور مستقیم یا غیر مستقیم ) زنده بماند.
5 - امروز ثابت شده که تمام رنگهائی را که ما می بینیم

نتیجه تابش نور آفتاب یا نورهای مشابه آن است و گر نه

موجودات در تاریکی مطلق رنگی ندارند!.


6 - تمام انرژیهای موجود در محیط ما (بجز انرژی اتمی )


همه از نور آفتاب سرچشمه می گیرید،


حرکت بادها، ریزش باران و حرکت نهرها و سیلها و آبشارها


و بالاخره حرکت همه موجودات زنده با کمی دقت به نور


آفتاب منتهی می شود. سر چشمه گرما و حرارت و


آنچه بستر موجودات را گرم نگه می دارد همان نور آفتاب است


حتی گرمی آتش که از چوب درختان و یا ذغال سنگ و یا


نفت و مشتقات آن به دست می آید نیز از گرمی آفتاب است


چرا که همه اینها طبق تحقیقات علمی به گیاهان و


حیواناتی باز می گردند که حرارت را از خورشید گرفته و


در خود ذخیره کرده اند، بنابراین حرکت موتورها نیز از برکت آن است .



7 - نور آفتاب نابود کننده انواع میکربها و موجودات موذی است


و اگر تابش اشعه این نور پر برکت نبود کره زمین ،


تبدیل به بیمارستان بزرگی می شد که همه ساکنانش با


مرگ دست به گریبان بودند!خلاصه هر چه در این پدیده


عجیب عالم خلقت (نور) بیشتر می نگریم و دقیقتر


می شویم آثار گرانبها و برکات عظیم آن آشکارتر می شود.


حال با در نظر گرفتن این دو مقدمه اگر بخواهیم برای ذات پاک خدا


تشبیه و تمثیلی از موجودات حسی این جهان انتخاب کنیم


(گر چه مقام با عظمت او از هر شبیه و نظیر برتر است )


آیا جز از واژه نور می توان استفاده کرد؟!


همان خدائی که پدید آورنده تمام جهان هستی است ،


روشنی بخش عالم آفرینش است ، همه موجودات زنده به


برکت فرمان او زنده اند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت


او هستند که اگر لحظه ای چشم لطف خود را از آنها باز گیرد


همگی در ظلمت فنا و نیستی فرو می روند.


و جالب اینکه هر موجودی به هر نسبت با او ارتباط دارد


به همان اندازه نورانیت و روشنائی کسب می کند:


قرآن نور است چون کلام اوست .


آئین اسلام نور است چون آئین او است .


پیامبران نورند چون فرستادگان اویند.


امامان معصوم انوار الهی هستند چون حافظان آئین او بعد از پیامبرانند.


((ایمان )) نور است چون رمز پیوند با او است .


علم نور است چون سبب آشنائی با او است .


بنابراین الله نور السموات و الارض .


بلکه اگر نور را به معنی وسیع کلمه به کار بریم یعنی


((هر چیزی که ذاتش ظاهر و آشکار باشد و ظاهر کننده غیر))


در اینصورت به کار بردن کلمه ((نور)) در ذات پاک او


جنبه تشبیه هم نخواهد داشت ،


چرا که چیزی در عالم خلقت از او آشکارتر نیست ،


و تمام آنچه غیر او است از برکت وجود او آشکار است .


در کتاب ((توحید)) از ((امام علی بن موسی الرضا)) (علیهماالسلام ) چنین آمده :


از آنحضرت تفسیر آیه الله نور السموات و الارض را خواستند فرمود:


هاد لاهل السموات و هاد لاهل الارض :


((او هدایت کننده اهل آسمانها و هدایت کننده اهل زمین است )).


در حقیقت این یکی از خواص نور الهی است ،


اما مسلما منحصر به آن نمی باشد، و به این ترتیب


تمام تفسیرهائی را که در زمینه این آیه گفته اند می توان


در آنچه ذکر کردیم جمع نمود که هر کدام اشاره به یکی


از ابعاد این نور بی نظیر و این روشنائی بی مانند است .


جالب اینکه در فراز چهل و هفتم از دعای ((جوشن کبیر))


که مجموعه ای از صفات خداوند متعال است می خوانیم :


یا نور النور، یا منور النور، یا خالق النور، یا مدبر النور، یا مقدر النور،


یا نور کل نور، نورا قبل کل نور، یا نورا بعد کل نور،


یا نورا فوق کل نور، یا نورا لیس کمثله نور!:


((ای نور نورها، و ای روشنی بخش روشنائیها،


ای آفریننده نور، ای تدبیر کننده نور، ای تقدیر کننده نور،


ای نور همه نورها، ای نور قبل از هر نور، ای نور بعد از هر نور،


ای نوری که برتر از هر نوری ، و ای نوری که همانندش نوری نیست ))!


و به این ترتیب همه انوار هستی از نور او مایه می گیرید، و به نور ذات پاک او منتهی می شود.


قرآن بعد از بیان حقیقت فوق با ذکر یک مثال زیبا و دقیق


چگونگی نور الهی را در اینجا مشخص می کند و می فرماید:


((مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی باشد


و آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان ))


(مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری ).


و ((این چراغ با روغنی افروخته می شود که از


درخت پر برکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی ))


(یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة ).


((آنچنان روغنش صاف و خالص است که گوئی


بدون تماس با آتش می خواهد شعله ور شود))!(یکاد زیتها یضی ء و لو لم 


تمسسه نار).


((نوری است بر فراز نور)) (نور علی نور). و ((خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می کند))


(یهدی الله لنوره من یشاء). و


برای مردم مثلها می زند (و یضرب الله الامثال للناس ).


و خداوند به هر چیزی آگاه است (و الله بکل شی ء علیم )


.برای تشریح این مثال توجه به چند امر ضروری است :


مشکاة در اصل به معنی روزنه و محل کوچکی است که


در دیوار ایجاد می کردند و چراغهای معمول قدیم را


برای محفوظ ماندن از مزاحمت باد و طوفان در آن می نهادند،


و گاه از داخل اطاق طاقچه کوچکی درست می کردند و


طرفی را که در بیرون اطاق و مشرف به حیاط منزل بود


با شیشه ای می پوشاندند، تا هم داخل اطاق روشن شود و


هم صحن حیاط، و در ضمن از باد و طوفان نیز مصون بماند،


و نیز به محفظه های شیشه ای که به صورت مکعب


مستطیلی می ساختند و دری داشت و در بالای آن روزنه ای


برای خروج هوا، و چراغ را در آن می نهادند گفته شده است .


کوتاه سخن اینکه : مشکاة محفظه ای برای چراغ در مقابل


حمله باد و طوفان بود، و از آنجا که غالبا در دیوار ایجاد می شد


نور چراغ را نیز متمرکز ساخته و منعکس می نمود.


((زجاجه )) یعنی شیشه ، و در اصل به سنگهای شفاف می گویند،


و از آنجا که شیشه نیز از مواد سنگی ساخته می شود و شفاف است به آن ((زجاجه ))


گفته شده .


و در اینجا به معنی حبابی است که روی چراغ می گذاشتند


تا هم شعله را محافظت کند و هم گردش هوا را،


از طرف پائین به بالا، تنظیم کرده ، بر نور و روشنائی شعله بیفزاید.


((مصباح )) به معنی خود ((چراغ )) است که


معمولا با فتیله و یک ماده روغنی قابل اشتعال افروخته می شده است .


جمله یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة


اشاره به ماده انرژیزای فوق العاده مستعد برای این چراغ است ،


چرا که ((روغن زیتون )) که از درخت پر بار و پر برکتی گرفته شود


یکی از بهترین روغنها برای اشتعال است آنهم درختی که


تمام جوانب آن به طور مساوی در معرض تابش نور آفتاب باشد،


نه در جانب شرق باغ و کنار دیواری قرار گرفته باشد و


نه در جانب غرب که تنها یک سمت آن آفتاب ببیند،


و در نتیجه میوه آن نیمی رسیده و نیمی نارس و روغن آن ناصاف گردد.


و با این توضیح به اینجا می رسیم که برای استفاده از


نور کامل چنین چراغی با درخشش و تابش بیشتر نیاز به چهار عامل داریم :


چراغدانی که آن را از هر سو محافظت کند بی آنکه از نورش بکاهد،


بلکه نور آن را متمرکزتر سازد.


و حبابی که گردش هوا را بر گرد شعله تنظیم کند،


اما آن قدر شفاف باشد که به هیچوجه مانع تابش نور نگردد.


و چراغی که مرکز پیدایش نور بر فتیله آن است .


و بالاخره ماده انرژی زای صاف و خالص و زلالی که


آن قدر آماده اشتعال باشد که گوئی بدون تماس با شعله آتش می خواهد شعله ور گردد.


اینها همه از یکسو، در حقیقت بیانگر جسم و ظاهرشان است .


از سوی دیگر مفسران بزرگ اسلامی در اینکه


محتوای این تشبیه چیست و به اصطلاح ((مشبه ))


کدام نور الهی است تفسیرهای گوناگونی دارند:


بعضی گفته اند منظور همان نور هدایتی است که


خداوند در دلهای مؤ منان بر افروخته ،


و به تعبیر دیگر منظور ایمان است که در سراچه قلوب مؤ منان جایگزین شده است .


بعضی دیگر آن را به معنی قرآن که در درون قلب آدمی نورافکن می گردد دانسته اند.


بعضی دیگر تشبیه را اشاره به شخص پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ).


و بعضی اشاره به دلائل توحید و عدل پروردگار.


و بعضی به روح اطاعت و تقوا که مایه هر خیر و سعادت است تفسیر کرده اند.


در واقع تمام مصادیقی که برای نور معنوی در قرآن و


روایات اسلامی آمده در اینجا به عنوان تفسیر ذکر شده است ،


و روح همه آنها در واقع یک چیز است و آن همان نور هدایت است


که از قرآن و وحی و وجود پیامبران سرچشمه می گیرید،


و با دلائل توحید آبیاری می شود، و نتیجه آن تسلیم در برابر فرمان خدا و تقوا است .


توضیح اینکه : نور ایمان که در قلب مؤ منان است


دارای همان چهار عاملی است که در یک چراغ پر فروغ موجود است :


((مصباح )) همان شعله های ایمان است که در قلب مؤ من آشکار می گردد


و فروغ هدایت از آن منتشر می شود.


((زجاجه )) و حباب قلب مؤ من است که ایمان را در وجودش تنظیم می کند.


و ((مشکاة )) سینه مؤ من و یا به تعبیر دیگر مجموعه شخصیت و


آگاهی و علوم و افکار او است که ایمان وی را از گزند طوفان حوادث مصون می دارد.


و شجره مبارکه زیتونه همان وحی الهی است که عصاره آن


در نهایت صفا و پاکی می باشد و ایمان مؤ منان به وسیله آن شعله ور و پر بار می گردد.


در حقیقت این نور خدا است همان نوری است که آسمانها و


زمین را روشن ساخته و از کانون قلب مؤ منان سر بر آورده و


تمام وجود و هستی آنها را روشن و نورانی می کند.


دلائلی را که از عقل و خرد دریافته اند با نور وحی آمیخته می شود


و مصداق نور علی نور می گردد.


و هم در اینجا است که دلهای آماده و مستعد به این نور الهی هدایت می شوند


و مضمون یهدی الله لنوره من یشاء در مورد آنان پیاده می گردد.


بنابراین برای حفظ این نور الهی (نور هدایت و ایمان )


مجموعه ای از معارف و آگاهیها و خودسازیها و


اخلاق لازم است که همچون مشکاتی این مصباح را حفظ کند.


و نیز قلب مستعد و آماده ای می خواهد که همچون زجاجه برنامه آن را تنظیم نماید.


و امدادی از ناحیه وحی لازم دارد که همچون شجره مبارکه زیتونه به آن انرژی بخشد.


و این نور وحی باید از آلودگی به گرایشهای مادی و


انحرافی شرقی و غربی که موجب پوسیدگی و کدورت آن می شود بر کنار باشد.


آنچنان صاف و زلال و خالی از هر گونه التقاط و


انحراف که بدون نیاز به هیچ چیز دیگر تمام نیروهای وجود انسان را بسیج کند،


و مصداق ((یکاد زیتها یضی ء و لو لم تمسسه نار)) گردد.


هر گونه تفسیر به رای و پیشداوریهای نادرست و سلیقه های


شخصی و عقیده های تحمیلی و تمایل به چپ و راست و


هر گونه خرافات که محصول این شجره مبارکه را آلوده کند


از فروغ این چراغ می کاهد و گاه آن را خاموش ‍ می سازد. این است


مثالی که خداوند در این آیه برای نور خود بیان کرده و او از همه چیز آگاه است .


از آنچه در بالا گفتیم این نکته روشن می شود که


اگر در روایات ائمه معصومین (علیهمالسلام ) که در تفسیر این آیه رسیده


است مشکاة گاهی به قلب پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم )


و ((مصباح )) نور علم ، و ((زجاجة )) وصی او علی (علیه السلام ) و


((شجره مبارکه )) به ابراهیم خلیل که ریشه این خاندان از او است ،


و جمله ((لا شرقیه و لا غربیه )) به نفی گرایشهای یهود و نصارا تفسیر شده است ،


در حقیقت چهره دیگری از همان نور هدایت و ایمان ،


و بیان مصداق روشنی از آن است ، نه اینکه منحصر به همین مصداق باشد.


و نیز اگر بعضی از مفسران این نور الهی را به قرآن


یا دلائل عقلی یا شخص ‍ پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم )


تفسیر کرده اند آن نیز ریشه مشترکی با تفسیر فوق دارد........




و اینم لینک اثبات وجود خدا توسط انیشتین



*******************


این لینک هم خیلی کمک میکنه به اثبات خدا و سوالات مشابه


****************************

بنظرم بیشتر از این نیاز به ادامه این مطالب نباشد


چرا که اگر کسی با تامل و تدبر و تفکر با این دلایل و


تحلیل ها و جواب ها برخورد کند با تحقیق بیشتر از


این خود متوجه حقیقت فرمانروای مطلق عالم خواهد شد


 اما اگر با نگاه لجوجانه و عدم پذیرش بر این مبنا


بخواهد با این موضوع برخورد کند قطعا مشمول


 آیه خداوند در قرآن خواهد شد که


 چشم دارند ولی نمیبینند و گوش دارند ولی نمیشنوند و


 قلب دارند ولی درک نمیکنند


 چون خداوند بر چشم و گوش و قلب آنان مهر زده است


**************************

و در آخر سوره ای در قرآن که از اول تا آخر اختصاص به وصف خدا دارد

بنام خداوند بخشنده و مهربان

بگو خدا واحد است

خداوند بی نیاز است

نزائیده و زائیده نشده

و هیچ کس همتای او نیست

**********************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


«و من اصدق من اللَّه قیلاً» نساء 122


و چه کسى در سخن از خدا راستگوتر است ...



امام علی (علیه السلام):

  چون شخص به نمـــــاز  می ایستد

شیطان از روی حسد به او می نگرد

به سبب آنچه از رحمت خدا

نسبت به او مشاهده می کند

رحمتی که نمازگزار را پوشانیده

و دربرگرفته است ...




 قل لو انتم تملکون خزائن رحمة ربی اذا لامسکتم

خشیة الانفاق و کان الانسان قتورا (سوره اسراء، آیه 100)


 بگو: «اگر شما مالک خزائن رحمت پروردگار من بودید،

در آن صورت (به خاطر تنگ نظری) امساک می کردید،

مبادا انفاق مایه تنگدستی شما شود» و انسان تنگ نظر است!

قران کریم

فقیری به در خانه بخیلی آمد، و گفت

شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای

و من در نهایت فقرم ، به من چیزی بده

بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام

فقیر گفت :من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا بودم

از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم


کوچیک تر که بودم فکر می کردم بـ ـــاران اشک خداست

ولی مگه خدا هم گریه می کنه؟! چرا باید دل خدا بگیره

دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم تا بوی خدا رو حس کنم

اشک خدا را تو یه کاسه جمع کنم

تا هر وقت دلم گرفت کمی بنوشم تا پاک و آسمانی شوم

آسمان که خاکستری می شد دل منم ابری می شد

حس میکردم که آدما دل خدا رو شکستند

و یا از یاد خدا غافل شدند

همه می گفتند باران رحمت خداست

ولی حس کودکانه من می گفت

خــــــــــــــــــــدا

دلـــــش از دست آدما گرفته


حاج آقا قرائتی :

اگر لامپی در یکـــ خیابانی بزنند،افرادی بیایند

این لامپ را بشکستند لامپ دوم را بزنند،

لامپ دوم را هم بشکستند لامپ سوم را بزنند،

لامپ سوم را هم بشکنند اگر یازده لامپ بزنند

و مردم نااهل بشکنند حکم عاقلی دیگر می گوید:

"لامپ دوازدهمین را وصل نکـن ایـن ها هنوز

آدم نشده‌اند،لیاقت ندارند بگذار در تاریکی باشند. "

یازده امام آمد و یازده چراغ هدایت را شهید کردند

چراغ دوازدهمیـن را دیگر خداوند وصل نکرد ...

مے گوید:هر وقت آمادگی اش را دارید، شما هنوز متمدن نشده‌اید ...


رسول الله به قطاری از شتران که حاجیان را

برای زیارت خانه خدا می برد، نظر فرمودند و گفتند

قدمی برنمی دارند مگر اینکه برای آنان حسنه ای ثبت شود

و قدمی نمی نهند مگر اینکه گناهی از آنان محو می گردد

و چون از مناسک حج فارغ شدند، به آنان اعلام می شود

بنایی را بنا کرده اید، آن را خراب نکنید

گناهان گذشته شما بخشیده شد

از حالا به بعد عمل نیک انجام دهید




خدا که رنج و راحتش نعمته ...... تو شادی و مصیبتش حکمته


خدا ؛ خدا که جون به بنده ها داد .... بدی برای بنده ها نمی خواد


لطف وصفا داره دهات وشهرش...خدایی که قشنگه لطف و قهرش


خدای آسمون خدای آدم ..... خدای کل کائنات عالم


برای اون که اهل سوز و سازه ...... درهای رحمتش همیشه بازه


تو عالم از چرنده و پرنده .... کسی رو مبتلا نمی پسنده


خدایی که نداره تو آسمون ... نه منشی و نه حاجب و نه دربون


رسیدگی به کار خلقه کارش .... بدون وقت قبلی و سفارش


خدا نداره توی عرش اعلا .... تو دفترش کمیسیون و شورا


خدا که از ازل خودش خدا بود .... مشاور و معاونش کجا بود؟


نصفه شب هم بری ؛ خدا خسته نیست ....


درش به روی هیچ کسی بسته نیست


خدا که بغض و دشمنی نداره ..... به غیر نور و روشنی نداره


پیشش که باشکسته بالی میری...نترس اگرکه دست خالی میری


واسطه ی خدای مهربونه .... دعا که نردبون آسمونه


نه ناز و غمزه لازمه نه عشوه ..... نه حق بوق و پول و چای و رشوه


اگر که تشنه باشی آبت میده .... سؤال اگر کنی ؛ جوابت میده


مرحمتش بیشتره از عذابش .... اینو خودش نوشته تو کتابش


قربون اون خدا که اسمش دواست ....


قربون اون خدا که اسمش شفاست



"اراده ی حق"


حضرت موسی ( علیه السلام ) روزی دندان درد گرفت


و به خدا شکایت برد . حق تعالی به او دستور داد


از فلان گیاه استفاده کن . حضرت از آن گیاه استفاده نموده


و درد دندان مبارکش تسکین یافت .


بار دیگر دندانش درد گرفت و همان دوا را به کار برد ؛


ولی این بار درد دندانش تسکین نیافت !


لذا از خداوند خطاب آمد که ای موسی


دفعه قبل ، به امید ما رفتی ؛‌


اما این بار به امید گیاه و از ما غافل بودی!


زنبور عسل

این حشره شگفت انگیز ،از چنان تمدن و زندگی اجتماعی

برخوردار است که حتی از جهاتی بر تمدن انسان هم

پیشی گرفته است خداوند به طرز اعجاز آمیزی با کلمه وحی

به این موضوع اشاره کرده است.

دانشمندان از ظرافت خانه هایی شش ضلعی آنها در حیرتند

از این رو این حشره را مهندس خارق العاده می نامند

و به هندسه دانان نیز مشهورند مانند مورچه و موریانه ها

شهر زنبوران از پاکترین ، منظم ترین و پرکارترین شهرهاست ؛

شهریست متمدن که بیکار و فقیری در آن یافت نمی شود

ملکه کارگران را در اوقاتی از روز

برای تغذیه از شهد گلها بیرون می فرستد

براستی چنین قانونی تنظیم کننده و فرمان دهنده ندارد ؟


***********************************


عشق فقط خدا



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

14 معجزه قرآنی


دوستان و همراهان گرامی وبلاگ عشق فقط خدا

در ادامه مباحث قرآنی و اعجاز قرآنی قصد داریم 14 معجزه قرآنی رو

خدمت شما عاشقان خدا ارایه کنیم باشد که در راه شناسایی

این معجزه بزرگ و ریسمان هدایت و نجات بشریت گامی برداشته باشیم

به مرور و پس از شناسایی و اثبات حقانیت قرآن وارد منابع عظیم مستندات و

راهکارهای استفاده از این نعمت بزرگ خداوند متعال می شویم

در زمینه شناخت خدا و

نحوه زندگی درست

اخلاق عمومی دنیا گرایی و آخرت گرایی و

خیلی موضوعاتی که راه درست و رستگاری و عاقبت بخیری را به ما نشان میدهد


توکل بر خدا




 14 معجزه قرآنی


1. جاذبه ی زمین


قرآن، هزار و اندی سال قبل از نیوتن از جاذبه ی زمین خبرداده است


:« زمین را جذب کننده آفریدیم.» مرسلات/ 25


در دهها تفسیر که پیش از ولادت نیوتن نوشته شده، تصریح گردیده،


که(کِفات) به معنای جذب کردن است.


درعصری که همه، خورشید را ثابت می دانستند، قرآن فرموده است:


« خورشید به سوی آرامگاه خودش د ر حرکت است.» یس / 38






قرآن در حدود هزار سال پیش از گالیله که با نظر خود زمین را

از مرکزیت جهان هستی در آورد به صراحت گفته است:

« به کوهها نگاه می کنی، خیال می کنی که در یک جا ایستاده اند،

د رحالیکه مانند ابرها درحرکتند.» نمل/ 88

قرآن کریم در این مورد اشارات فراوانی دارد و از


زمین با تعبیراتی مثلِ گهواره (طه / 53) و شتر راهوار ( ملک/15) یاد کرده است.




قرآن، 13 قرن پیش از ولادت 0لومتر)، از انبساط عالم خبر داده است:

 « آسمان را به قدرت خود آفریدیم و هر لحظه، آن را گسترش می دهیم.» ( ذاریات/ 47)

4. ستونهای نامرئی ( جوّ کره ی زمین)


قرآن در مورد این ستونها می فرماید:


« خداوند آسمان را بدون ستونی که آن را ببینید، برافراشت.» رعد/ 2 - لقمان / 10


هنگامی که از امام رضا « علیه السلام» پرسیدند: مگر آسمان ستون دارد؟


فرمود: بله، در آنجا ستونهایی است که شما نمی بینید.


شیخ طوسی هزار سال پیش در تفسیر خود فرموده است:


قرآن نگفته ( بدون ستون)، بلکه فرموده است: (بدون ستون مرئی)


تفسیر تبیان؛ ج 6، ص 213




زمانی که دانشمندان به پیروی از هیئت بطلمیوس،

همه ی ستاره ها و سیاره ها را ثابت می دانستند،

 قرآن، با تعبیر « حرکت در مداری شناور» از آنها یاد کرده است. انبیاء/33



درعصری که همه، خورشید را ثابت می دانستند،

 قرآن فرموده است: « خورشید به سوی آرامگاه خودش د ر حرکت است.» یس / 38



« (لینه) گیاه شناسِ سوئدی، در اواسط قرن18 میلادی کشف کرد که

 در گیاهان نیز جنس نر و ماده وجود دارد، اما این موضوع،

 محافل کلیسا را خشمگین ساخت و کتابهای او را به عنوان کتب ضلال معرفی کردند.»

 دانستیهای جهان علم ص 241 .

اما قرآن، در بیش از ده آیه از زوجیت گیاهان بحث کرده است.


مثلاً : شعرا/ 7 – لقمان/10 « و از آسمان آبی فرو فرستادیم و


به وسیله ی آن جفتهایی از گیاهان گوناگون رویاندیم.»




قرآن کریم، 14 قرن پیش از آنکه ( یوری گاگارین)

هوس سفر فضایی را در سر بپروراند، از

 سفر فضایی بحث کرده و نوید موفقیت داده است. آنجا که می فرماید:

یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا


مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ(الرحمن/33)


ای گروه جن و انس! اگر می‌توانید از مرزهای آسمانها و زمین بگذرید،


پس بگذرید، ولی هرگز نمی‌توانید، مگر با نیرویی (فوق العاده)!




بشر امروز در کُرّاتِ دیگر به جستجوی موجود زنده می پردازد و

 تاکنون اطلاعات قانع کننده ایی بدست نیاورده است،

در صورتی که قرآن 15 قرن قبل، به صراحت از وجود موجودات

زنده در آنجا، خبر داده است:

« از نشانه های قدرت خدا، آفرینش آسمان و زمین و

 پراکندن جنبده در آن دو می باشد.»

شوری 29



ساختمان آفرینش از (گاز) تشکیل شده و سپس به (سدیم) تقسیم گردید و

 یکی از نتایج این تقسیم منظومه شمسی ما می باشد.

یکی از بهترین دلائلی که می رساند این کرات همبستگی داشته اند،


این است که در خورشید بیش از 67 عنصر وجود دارد


که عین آن عناصر در زمین نیز دیده می شود.


همچنین، عناصر سنگهای آسمانی که از آسمان داخل زمین می شوند،


همان عناصری است که ساختمان زمین را در بر گرفته است.


خداوند این همبستگی را در قرآن کریم بیان فرموده است:


« آسمان و زمین قبلاً به هم متصل بودند و ما آنها را از همدیگر جدا کردیم.» انبیاء / 30




دکتر ونول لاتیمار، آسمان شناس معروف می گوید:

« زمین و ستارگانِ دیگر، از توده های ابری، تکوین یافته اند واین ابر از


ذرات سختی پدید آمده که حجمش 10 هزار برابر از حجم کره ی زمین بزرگتر بود.»


قرآن این حقیقت را به این صورت بیان فرموده است:


«خداوند اراده کرد خلق کند آسمان را، حال آن که آسمان، توده ی گاز و دود بود.» فصلت / 11




(فرانکلین) ثابت کرد که ابرها دارای بار الکتریسیته هستند و

همان طوری که منفی و مثبت همدیگر را جذب می کنند،

منفی با منفی و مثبت  با مثبت، همدیگر را دفع می کنند و

 این دفع کردن باعث می شود ابرها از هم دور شوند، لکن خداوند،

 بوسیله ی بادها، ابرها را به هم نزدیک می سازد تا

منفی و مثبت همدیگر را جذب کرده و تولد باران نمایند.

در قرآن آیاتی وجود دارد که تنها با مسئله ی کروی بودن زمین تطبیق می کند،


از جمله: « به آن جمعیت که تضعیف شده بودند،


مشرقها و مغربهای پر برکت زمین را ، ارث دادیم.» اعراف / 137


این مطلب در قرآن کریم بیان شده است:


« آیا نمی بینی خداوند، ابرها را به آسانی حرکت می دهد،


بعد آنها را به هم ترکیب می نماید، سپس بر روی هم انباشته می کند،


آنگاه باران را از لابلای آنها خارج می سازد.» نور/ 43


13. نبودن اکسیژن در بالای جو


از جمله روشهای تربیتی قرآن این است که، با بیان « مثل »


زمینه را برای تعلیم اصول عقاید، آماده می کند.


امروز ثابت شده که هر اندازه انسان به سمت آسمان برود،


هوا رقیق تر شده و در اثر نبودن اکسیژن، تنفس مشکل می گردد.


قرآن این مطلب را در قالب مثال بیان فرموده است:


« پس خداوند، کسی را که می خواهد هدایت نماید،


سینه ی او را برای پذیرفتن اسلام باز می کند


و کسی را که گمراه می نماید، سینه ی او را تنگ می کند و


در فشارقرار می دهد، مانند کسی که به آسمان می رود. » انعام 125




در قرآن آیاتی وجود دارد که تنها با مسئله ی کروی بودن زمین تطبیق می کند،

از جمله: « به آن جمعیت که تضعیف شده بودند،

مشرقها و مغربهای پر برکت زمین را ، ارث دادیم.» اعراف / 137

این تعبیر تنها با کروی بودن زمین می سازد،


زیرا اگر فرض بگیریم که زمین مسطح است،


در این صورت یک مشرق و یک مغرب بیشتر نخواهد داشت ؛


اما اگر زمین را کروی فرض نمائیم،


هر نقطه ایی از زمین برای نقاط شرقی آن، (غرب) خواهد بود


و برای نقاط غربی آن، (شرق) خواهد بود.


منبع : پایگاه ام الکتاب تفسیر نمونه خبر گزاری فارس گروه دین و اندیشه فراوری شکوهی





و اما قرآن از قول خدا در قرآن



در تمام 114 سورۀ قرآن کریم آیاتی دربارۀ عظمت قرآن این

سرچشمۀ همۀ علوم و کتاب اخلاق و عرفان و فقه و قرآن آمده است

که خیلی از آیات چند بار تکرار شده است و تکرار

آیه نشانۀ اهمیت آن است اما برای رعایت اختصار

در این بخش به همین چند آیه اکتفا می کنیم .



  1- « ذلک االکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین » (بقره ،1) ؛

این کتابی است که شکی آن نیست و راهنمای متقین است .



  2- « و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتو بسورة من مثله وادعو شهداءکم من دون الله ان کنتم صادقین » (بقره ،23) ؛


و اگر دربارۀ کتابی که بر بندۀ خود فرستاره ایم شک دارید ، یک سوره مانند آن بیاورد و تمام گواهان خود را به غیر از خدا برای این کار دعوت کنید و اگر راست می گویید که قرآن کتاب آسمانی نیست .


 3- « تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق و انک لمن المرسلین » (بقره ، 252) ؛


این آیات خداست که براستی برای تو می خوانیم و همانا تو البته از جملۀ پیامبران مرسل می باشی .


 4- « نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه و انزل التوراة و الانجیل * من قبل هدی للناس و انزل الفرقان » (آل عمران ، 3و4) ؛


خدایی که قرآن را به سوی تو براستی فرستاده که دلیل راستی کتب آسمانی پیش از او باشد و قبل از قرآن تورات و انجیل را فرستاد *. برای هدایت مردم و کتابی که به طور کامل جداکنندۀ حق از باطل است ( قرآن ) را فرستاد .


 5- « هذا بیان للناس و هدی و موعظة للمتقین » (آل عمران ، 138)  ؛


این (کتاب خدا و آیات مذکور) حجت و بیانی است برای عموم مردم و راهنما و پند برای پرهیزکاران .


 6- « افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا » (نساء ، 82) ؛


آیا در قرآن (از روی فکر و تامل) نمی نگرند (که این کتاب بدون تردید از سوی خداست) و اگر از سوی غیر خدا بود در آن اختلاف بسیاری می یافتید .


 7- « قد جاء کم من الله نور و کتاب مبین » (مائده ،15) ؛


همانا از جانب خدا نوری و کتابی روشن برای شما آمده است .


 8- « و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ » (انعام ،19) ؛


این قرآن بر من وحی شده تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها می رسد (پند و اندرز دهم) و (از مخالفت با فرمان خدا) بترسانم .


 9- « و هذا کتاب انزلناه مبارک مصدق الذی بین یدیه » (انعام ،92) ؛


و این (قرآن) کتابی است که  ما فرستادیم پر برکت که آنچه را پیش از آن آمده است تصدیق می کند .


10- « و هذا کتاب انزلناه مبارک فاتبعوه و اتقوا لعلکم ترحمون » (انعام ،155) ؛


و این کتابی است که ما آن را با برکت و خیر بسیارفرو فرستادیم پس از آن پیروی کنید و پرهیزکار باشید که رحمت و لطف الهی شامل حال شما گردد .


11- « کتاب انزل الیک فلاتکن فی صدرک حرج منه لتنذر به و ذکری للمومنین » (اعراف ،2) ؛


(ای رسول ما) کتابی بزرگ برای تو نازل شد پس دلتنگ و رنجیده خاطر (از انکار مردم) مباش تا مردم را به آیات عذابش بترسانی و اهل ایمان را به بشارتش یادآور شوی .


12- « هذا بصائرمن ربکم و هدی و رحمة لقوم یومنون » (اعراف ،203) ؛


این (آیات قرآن) مایۀ بصیرت است از جانب پروردگار شما و هدایت و رحمت است برای گروهی که ایمان می آورند .


13- « تنزیلا ممن خلق الارض و السماوات العی » (طه ،4) ؛


این کتاب (قرآن) فرستادۀ کسی است که زمین و آسمانهای بلند را آفرید .


14- « و انک لتلقی القرآن من لدن حکیم علیم » (نمل ،6) ؛


(ای رسول ما) آیات قرآن عظیم از جانب خدای دانای حکیم به توسط وحی بر تو نازل می شود .


15- « بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم » (عنکبوت ،49) ؛


بلکه این قرآن آیات روشن الهی است در لوح سینۀ آنان که نور خدا علم و دانش یافتند .


16- « ام یقولون افتراه قل فاتو بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین » (یونس ،38) ؛


آیا کافران می گویند قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است (ای رسول ما) بگو اگر راست می گویید یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا هر کس را می توانید به یاری طلبید .


17- « الر کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید » (ابراهیم ،1) ؛


این قرآن کتابی است که بر تو فرستادیم تا مردم را به امر خدا از ظلمات (جهل و کفر) بیرون آری (با علم و ایمان) یه عالم نور برسانی و به راه خدای مقتدر و ستوده صفات راهنمایی کنی .


18- « الر تلک آیات الکتاب المبین » (یوسف ،1) ؛


این است آیات کتاب الهی که حقایق را آشکار می سازد .


19- « الر تلک آیات الکتاب و قرآن مبین » (حجر ،1) ؛


الر (اسرار این حروف نزد خدا و رسول) ، الر (اسرار این حروف نزد خدا و رسول است) ، این است آبات کتاب خدا و قرآنی که حقایق را آشکار می کند .


20- « المر تلک آیات الکتاب و الذی انزل الیک من ربک الحق ولکن اکثر الناس لا یومنون » (رعد ،1) ؛


این است آیات کتاب خدا و قرآنی که به حق و راستی بر تو از جانب پروردگار نازل گردیده و لیکن اکثر مردم به آن ایمان نمی آورند .


21- « و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین » (نحل ،89) ؛


و ما بر تو قرآن عظیم را فرستادیم تا حقیقت همه چیز را روشن کند و برای مسلمانان هدایت و رحمت و بشارت باشد .


22- « ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم و یبشر المومنین الذین یعلمون الصالحات ان لهم اجرا کبیرا » (اسراء ،1) ؛


همانا این قرآن مردم را به استوارترین طریقه هدایت می کند و اهل ایمان را که نیکوکار باشند به اجر و ثواب عظیم بشارت می دهد .


23- « و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنین و لا تزید الظالمین الا خسارا » (اسراء ،82) ؛


و ما آنچه از قرآن فرستادیم شفای دل و رحمت الهی برای اهل ایمان است و (لیکن) کافران  را چیزی جز زیان نخواهد بود .


     24- « و قرانا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه تنریلا » (اسراء ،106) ؛


و قرآن که آن را به صورت آیات جدا فرو فرستادیم تا به تدریج و به آهستگی آن را برای مردم فرو خوانی .


25- « انا نحن نزلنا علیک القرآن تنزیلا » (دهر، 23) ؛


ای رسول محققا ما این قرآن عظیم الشان را برای تو فرستادیم .


26- « و اذا قرات القرآن جعلنا بینک و بین الذین لا یومنون بالاخرة حجابا مستورا » (اسراء ،45) ؛


و چون تو قرآن تلاوت می کنی ما میان تو و آنها که ایمان ندارد پرده ای می افکنیم که آنها از فهم آن دور بمانند .


27- « تنزیل من الرحمن الرحیم » (فصلت ،2) ؛


این قرآن تنزیل از جانب خدای بخشنده و مهربان است .


28- « کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون » (فصلت ،3) ؛


قرآن کتابی است که آیات جامعش (حقایق و احکام الهی را) به زبان عربی فصیح برای دانشمندان مبین ساخته است .


29- « ان الذین کفروا بالذکر لما جاءهم و انه لکتاب عزیز » (فصلت ،41) ؛


همانا آنانکه به این قرآن که برای هدایت آنان آمد کافر شدند (چقدر نادانند) در صورتی که این کتاب به حقیقت همان صاحب عزت (و معجز بزرگ) است .


30- « لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید » (فصلت ،42) ؛


و هرگز از پیش وپس (آینده و گذشته حوادث عالم) این کتاب حق باطل نشود (و تا قیامت حکومت و حکومتش باقی است) زیرا قرآن فرستادۀ خدای مقتدر حکیم و ستوده صفات است .


31- « لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله » (حشر ،21) ؛


اگر این قرآن عظیم الشان را بر کوه نازل می کردیم مشاهده می کردی که کوه از ترس خدا خاشع و ذلیل و متلاشی می شد .


32- « و انه لذکر لک و لقومک و سوف تسئلون » (زخرف ،44) ؛


و بدان که بر قرآن برای تو و مومنان پندآموز و یادآور تمام خواسته های الهی است و در قیامت از شما نسبت به مسئولیتی که در برابر قرآن داشتید سوال می شود .


33- « ما فرطنا فی الکتاب من شی ء ثم الی ربهم یحشرون » (انعام ،38) ؛


ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می گردند .


34- « و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون الله ولکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین » (یونس ،37) ؛


و این قرآن عظیم نه بدان پایه از فصاحت و جامعیت است که کسی جز به وحی خدا تواند یافت لیکن علاوه بر آنکه به معجزۀ بر حق بودن خود گواه است سایر کتابهای آسمانی دیگر را نیز تصدیق می کند و کتاب و احکام الهی را به تفصیل بیان می کند که بی هیچ شک نازل از جانب خدای عالم است.




35-إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ × فی کِتابٍ مَکْنُونٍ × لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ. (واقعه: 79)



همانا آن قرآن کریمى است که در کتاب محفوظى جاى دارد و جز پاکان بدان دست نیابند.






صدق الله العلی العظیم


**********************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



ما کتاب کهنه ای هستیم ... سرتا پا غلط!

خواندنی ها را سراسر خوانده ایم ... امّا غلط!



سال ها تدریس می کردم ... خطا را با خطا

سال ها تصحیح می کردم، غلط را با غلط!



بی خبر بودم ... دریغا ... از اصول الدین عشق!

خط غلط، انشا غلط، دانش غلط، تقوی غلط!



دین اگر این است ! بی دینان زِ ما مؤمن ترند

این مسلمانی ست آخر؟ لا غلط ... الّا غلط !



روز اوّل درس مان دادند، یک دنیا فریب ...

روز آخر ... مشق ما این بود: یک عُـقـبا غلط!



گفتنی ها را یکایک هر چه باد و هر چه بود

شیخــنا فرمود ... امّا یا خطا شد ... یا غلط..!



گفتم از فرط غلط ها ... دفتر دل شد سیاه!

گفت می دانم ... غلط داریم آخر تا غلط !



روی هر سطری که خواندیم از کتاب سرنوشت

دیده ی من یک غلط می دید و او ... صدها غلط!



یا رب ... از تو مغفرت زیباست ،از ما اعتراف...

یا رب از تو مرحمت می زیبد و از ما غلط..



بزرگترین نعمت خدا به انسان قدرت حیات است ...

پاک آفریده شدیم ... پاک بمانیم ...

پاک از دنیا برویم ...


فاصله ی بین ما تا خدا

همان روحی است که در بدن دمیده شد !


برخی از ستارگان،

همین نقطه های کوچک نورانی در آسمان

میلیونها مرتبه از زمین بزرگتر هستند،

به راستی...

خالق آنها چقـــدر بزرگتــــــــر است؟!

شاید به این دلیل باشد که

حضرت علی (ع)میفرمایند:


هیچ عبادتى همانند تفکر در آفرینش نیست


بلال حبشی می گوید:

«شبی پیامبر گرامی اسلام (ص) تا سپیده دم به مناجات ایستاده بود

و می گریست یادم می آید که سحرگاه وقتی برای نماز صبح

به خدمت آن حضرت رفتم، چشمان اشک آلود ایشان را دیدم

و تعجب کردم سپس به ایشان عرض کردم: یا رسول الله

چرا گریه می کنی درحالی که مشمول عنایات خداوند هستی؟

حضرت در جواب من فرمود: «در شبی که گذشت، خداوند

آیات تکان دهنده ای را بر من نازل کرد ای بلال،

وای به حال کسی که این آیات را بخواند و در آنها

اندیشه نکند سپس با صدای دلنشین خود این آیات را قرائت فرمود:

«مسلما در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز،

نشانه های (روشنی) برای صاحبان خرد و عقل است،

همانها که خدا را در حال ایستادن و نشستن و آنگاه که

بر پهلو خوابیده اند یاد می کنند و

در اسرار آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند و می گویند

بار الها این را بیهوده نیافریده ای، تو پاک و منزهی،

ما را از عذاب آتش نگه دار.»



در میان دشت سرسبز و بزرگ

زندگی میکرد یک مور ضعیف


ناتوان و کوچک و دل خسته بود

دست و پای کوچکش ریز و نحیف


روزگاری رفت دنبال غذا

دانه ای زیر درخت افتاده بود


شاد و خندان گشت، آن مور سیاه

چون خدا بر او غذایی داده بود


با هزاران رنج بدبختی گرفت

با دو چنگش گوشه ی آن دانه را


رهسپار خانه شد در آن زمان

تا که آرد روزی ِ کاشانه را


شاد و خندان گفت او در بین راه

عاشقم من در دلم عشق خداست


خاک پایش سرمه بر چشم من است

هر دقیقه سجده ی شکرش بجاست


قلب من با عشق ایزد میزند

کاش میشد در ره او جان دهم


ذات ایزد پاک و از زشتی جداست

کاش جانم در ره ایمان دهم


لحظه ای از سجده و شکرش گذشت

تا که بادی در دل ِ صحرا وزید


دانه ی آن مور کوچک را گرفت

شد خدای مهربان شمر و یزید


ماجراها گفت از ظلم خدا

ناسزا و صد حدیث و نقل قول


ابن ملجم هم چنین ظالم نبود

مهربانتر بود، چنگیز مغول


اشک چشمم گشته همچون نهرخون

چون گرفتی آن غذا و دانه را


ازمن بی کس چرا کردی دریغ

دانه ای گندم و قوت لانه را


پس نمیخواهم خدای کینه توز

از هم اکنون من به دینت کافرم


در دلم مهری نمیبینم دگر

پس بدان بی دین و بی پیغمبرم


اشک و آهش آن زمان پایان گرفت

از میان آسمان آمد طنین


صوت زیبا و کلام دلنشین

آمد از بالا رسیدش بر زمین


مور من بس کن دگر غمگین نباش

بر خدایت گفته ای صد ناسزا


رحمت شایان به جانت کرده ام

این نباشد لطف ایزد را سزا


بلبلی زیبا میان آسمان

دانه ای را دید میغلتد به راه


آمد از با لا به سمت دانه ات

در پی اش مور ِ نگون بخت سیاه


آن زمان طوفان و بادآمد پدید

تا که گردد دانه از چنگت جدا


چون رها گشتی کنون از چنگ مرگ

ناسزا گویی بر این لطف خدا


گفت بلبل آن زمان در فکرخویش

دانه خوردن بهتر است از مور ریز


میروم من دانه را آرم به چنگ

تا غذایی در پی جنگ و گریز


رفت بلبل دانه را دنبال کرد

اینچنین شد ماجرا در انتها


لطف ایزد شامل حال تو شد

گشته ای از چنگ آن بلبل رها


حکمتی باشد به هر رنج و بلا

گر شنیدی این پیام و این صدا


ترک ایمان بعد هر رنجی نکن

یا نشو قاضی به اعمال خدا


******************************


با درج این مطلب  بد نیست در مورد مورچه و

قدرت خداوند در خلقت این موجود کوچک

اما شگفت انگیز مطالبی رو منتقل کنم که

مطمئنم قابل توجه خواهد بود


چند سال پیش عده ای از دانشمندان بی دین گردآمدند

تا اشتباهی را در قرآن کریم جستجو نموده و بیابند،

و نادرستی دین اسلام را اثبات نمایند.


آن ها به کند وکاو و مطالعه ی آیات قرآن کریم پرداختند.

تا اینکه به  سوره  نمل رسیدند که

در ان واژه ” یَحطِمَنَّکُم ” به کار برده شده بود.


سوره نمل آیه ۱۸ می فرماید:

 حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ

یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ

لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ

تا چون به دره مورچه ها رسیدند،

مورچه ای گفت: ای مورچه ها به لانه هایتان وارد شوید‌،

مبادا سلیمان و لشگرش خردتان کنند و خود آگاه نباشند.

 

بی درنگ شاد و سرمست شدند که چیزی در

آن یافتند که به ضرر این دین است. گفتند:

واژه ی ” یَحطِمَنَّکُم ”

(شما را درهم شکنند)

از “تحطیم” شکستن، ویران کردن آمده است.

چگونه مورچه ویران شده و درهم می شکند،

حال آنکه از ماده ی قابل درهم شکستن و

خرد شدن ساخته نشده است!

بنابراین این واژه در این آیه درست بکار برده نشده است!

آن ها شروع به منتشر ساختن نتیجه ی کنکاش

خود نموده و آن را بزرگنمایی کردند.

اما حتی پاسخ ساده ای را هم از زبان مسلمانان نشنیدند. 

چند سال از اکتشاف آن ها گذشت...

اعجاز قران در بدن مورچه

 

دانشمندی استرالیایی تحقیقات طولانی و زیادی را روی این مخلوق ضعیف انجام داد.

تا جایی که چیزهایی را دریافت که کسی توقعش را نداشت.

او پی برد که ساختار بدن مورچه ها

دارای مقدار قابل توجهی از ماده ی شیشه است.

یعنی حدود ۷۵% از غشای خارجی بدن مورچه ها

را شیشه تشکیل می دهد.

بنابراین واژه ی مذکور در جای درست خود به کار برده شده بود.

به دنبال این اکتشاف، دانشمند استرالیایی مسلمان شدن خود را آشکار ساخت.

 

دیگر دانشمندان به تازگی کشف کردند که

بدن مورچه با اسکلت استخوانی سختی پوشیده شده

که بدن ضعیفش را از هرگونه آسیبی محافظت می کند.

ولی این پوشش استخوانی در حین قراردادن آن زیر

فشار به راحتی خردشده و مانند یک تکه شیشه می شکند.

حقیقت خرد شدن و له شدن مورچه را که در حال حاضر کشف شده،

قبل از ۱۴ قرن قرآن کریم آن را از زبان یک مورچه برای ما نقل کرد.

“سبحان الله العزیز الحکیم !” 


آیا او خبر ندارد از آنچه آفریده، حال آنکه او مهربان و بسیار آگاه است !


******************


مورچه کوچک قدرت و معجزه خداوند


مورچه ای صبحگاهان ، از لانه ی زیر زمینی ی خود بیرون می آید

و به دنبال آذوقه ای برای ذخیره سازی برای زمستان است .

به دانه ی گندمی برمی خورد و آن را به دهان گرفته و به هر

زحمتی که هست ، آن را تا لانه می بَرَد . لانه ی او

زیر زمین است و زیر زمین نمناک و مرطوب و

جای مناسبی است برای سبز شدن دانه ی گندم و

در نتیجه از بین رفتن آن . مورچه به گفته ی جانورشناسان

وقتی دانه را به لانه می بَرَد ، آن را از وسط نصف می کند و

با این کار از سبز شدن آن جلوگیری می نماید !
این بود یک قضیه ی ساده از

زندگی ی روزمرّه ی یک مورچه
اگر سرسری از کنار این قضیه بگذریم و

مشمول خطاب ( افلا تدبّرون ) می شویم .

چرا که تدبّر در کتاب تکوین همانند تدبر در

کتاب تدوین لازم و ضروری است و

تمام مخلوقات آیات و نشانه های الهی هستند
به نظر شما این مورچه ی ریز در این قضیه ی ساده چند علم دارد ؟

علم ؟!؟ بله ، مگر علم شاخ و دُم دارد ؟

من که کمی فکر کردم 6 علم و دانش برای این مورچه کشف کردم .

قطعا شما هم با تدبر می توانید بر این موارد بیفزایید :
1 – علم هواشناسی : چون می داند که هوا همیشه خوب و

خرم و زمین همواره سرسبز نیست بلکه

زمستانی خواهد آمد که باید برای آن اندیشه نمود
2 – علم غذا شناسی ( یک ) : چون وقتی به دانه ی گندم می رسد ،

تشخیص می دهد که این شیء خاصیت غذایی دارد .

اذا اگر شما قطعه ی چوب یا پلاستیکی را دقیقا و

با مهارت به اندازه و شکل دانه ی گندم بتراشید و

به آن رنگ دانه ی کندم بزنید ،

مورچه هرگز به آن اعتنایی نخواهد نمود !
3 – علم غذاشناسی ( دو ) : مورچه می داند که

دانه ی گندم قابلیت نگهداری ی چند ماهه در

زیر زمین را دارد و تا آن وقت فاسد نمی شود

لذا غذاهایی مثل گوشت که چند روزه فاسد می شوند

برای ذخیره سازی انتخاب نمی کند
4 – علم گیاه شناسی ( یک : آسیب شناسی ) : مورچه می داند که

این گندم آسیب پذیر است و اگر همینگونه زیر خاک رَوَد ، سبز می شود
5 – علم گیاه شناسی ( دو : درمان شناسی ) :

مورچه ی می داند که علاج درد این گندم و راه رفع آسیب آن

این است که آن را از وسط نصف کند .

توجه دارید که این علم غیر از علم قبلی است .

زیرا آسیب شناسی با درمان دو مرحله ی جداگانه است .

در اولی درد تشخیص داده می شود و در دومی راه درمان .

چه بسا امراضی که دانشمندان آن را تشخیص داده اند و

به ماهیت آن پی بُرده اند ( مثل سرطان ) ولی هنوز

راه درمان آن را کشف نکرده اند
6 – علم انبار داری و ذخیره سازی :

که از علوم مهم امروزه ی بشری است .

مورچه می داند که دانه های گندم قطعه شده را

در چه مکان و دما و شرائطی انبار کند تا

تا زمستان سالم بمانند و قابلیت مصرف خود را حفظ کنند
تازه این شش علم ، علومی است که بشر تا به حال کشف کرده است .

قرآن که مدعی است مورچه حتی سخن می گوید و در سوره نمل فرموده :

مورچه با حضرت سلیمان (ع) گفتگو کرد و حتی به او انتقاد نمود !
حالا یک سؤال ساده از تمام مُلحدان و بی خدایان دارم :
چه کسی این 6 علم را به مورچه آموخته است ؟

آیا مورچه درس خوانده یا کتاب مطالعه کرده یا

در رشته غذاشناسی و گیاه شناسی دانشگاه تحصیل نموده است ؟!
مگر هر علمی به معلم نیاز ندارد ؟

تازه معلم مورچه خیلی مهارت داشته .

چون همین الآن اگر همه ی جانورشناسان دنیا جمع شوند ،

نمی توانند به یک مورچه یک مهارت دلخواهشان را بیاموزند !
ممکن است جواب دهند :

مورچه طبق غریزه ی حیوانی خود این کارها را انجام می دهد
آری ، ما هم می دانیم . ولی چه کسی این غریزه ی را

درسیستم بدن و مغز مورچه طراحی نموده است ؟

آیا کافی است که یک کلمه ی ( غریزه )

را بپرانیم و از کنار این همه عجائب به راحتی رد شویم ؟!؟
تازه مگر مورچه در مقابل سایر جانوران و

کرات آسمانی و کهکشان ها اصلا به حساب می آید ؟!؟


*************************************

عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی