تا خدا هست....
کسی تنها نیست ...
من اگر گم شده ام ...
تو اگر خسته شدی ...
در پس پرده ی اشک من وتو ...
مٱمن گرم خداست....
او همین جاست...
کنار من و تو....
سالها منتظر است...
الهی! اگر یک بار گویی بندۀ من،
از عرش بگذرد خندۀ من
الهی! اگر تو مرا به جرم من بگیری،
من تو را به کرم تو بگیرم،
و کرم تو از جرم من بیش است
الهی! خواندی تأخیر کردم
فرمودی تقصیر کردم
الهی! عمر خود بر باد کردم
و بر تن خود بیداد کردم
الهی! بنیاد توحید ما خراب مکن
و باغ امید ما را بی آب مکن
و به گناه روی ما را سیاه مکن
الهی! بر تارک ما خاک خجالت نثار مکن
و ما را به بلای خود گرفتار مکن
پادشاها گریخته بودیم تو خواندی،
ترسان بودیم بر خوان "لاتقنطوا (ناامید نباشید)" تو نشاندی
فرازهایی از مناجات خواجه عبدالله انصاری
******************************
در قلمرو علم به هر سو که می نگرم، نشانه های مشیت و اراده
و قانون و نظم یک وجود عالی را مشاهده میکنم
اگر به طرف آسمانها نگاه کنیم،
از مشاهده نظم و ترتیب گسترش ستارگان،
بی اختیار از تعجب فریاد خواهیم کشید
شبها، فصلها و قرنهای متوالی،
اجرام سماوی در آسمان، روی خطوط معیّن در حرکتند
و به قدری منظم در مدارهای خود میگردند
که ممکن است خسوف و کسوف را
از چندین قرن قبل پیشبینی کرد
اگر حرکت ستارگان، منظم و مدارشان معیّن نبود،
چگونه مردم میتوانستند
در وسط دریاها و صحراهای خشک زمین
و جاده های بی نام و نشان آسمان،
جهت یابی کنند و با اطمینان، راههای خود را پیدا کنند؟
در همه جا قدرت خدایی مشهود است
و هر قانون طبیعی که کشف میشود
با صدای بلند میگوید:
خدا واضع من است و بشر کاشف من...
سیسیل بویس هامان
****************************
به آسمان و خدای آسمان فکر کنید
تا بتوانید با زمینی ها زندگی کنید...
یوهان برامس
**************
ابو سعید ابو الخیر در مسجدی سخنرانی داشت
مردم از تمام اطراف روستاها و شهرها آمده بودند
جای نشستن نبود و بعضی ها در بیرون نشسته بودند
شاگرد ابوسعید گفت: تو را به خدا از آنجا که هستید
یک قدم پیش بگذارید...
همه یک قدم پیش گذاشتند
سپس نوبت به سخنرانی ابوسعید رسید
او از سخنرانی خودداری کرد
مردم که به مدت یک ساعت در مسجد بودند
و خسته شده بودند شروع به اعتراض کردند
ابوسعید پس از مدتی گفت:
هر آنچه که من می خواستم بگویم
شاگردم به شما گفت،
شما یک قدم به جلو حرکت کنید
تا خدا ده قدم به شما نزدیک شود...
*******************************
من عشق را در تو
تو را در دل
دلم را موقع تپیدن
و تپیدن را به خاطر تو دوست دارم
من غم را در سکوت
سکوت را در شب
شب را در بستر
و بستر را برای اندیشیدن
به خاطر تو دوست دارم
من دنیا را به خاطر خدایش ،
خدایی که تو را خلق کرد دوست دارم
**************************
شکر موجب ازدیاد (فراوانی) نعمتها است
شکر نکردید خبری از ازدیاد نیست
لذا اگر دیدیم ازدیاد نیست شک نکنیم
و بدانیم شکر نیست
«آیت الله بهجت قدس سره»
**************************
خداوندا به دلهای شکسته
به تنهایان در غربت نشسته
به مردانی که در سختی خموشند
برای زندگانی، جان میفروشند
همه کاشانه شان خالی زقوت است
سخنهاشان نگاهی در سکوت است
به طفلانی که نام آور ندارند
سر حسرت به بالین میگذارند
به آن< درمانده زن> کز غم جانکاه
نهد فرزند خود را بر سر راه
به آن جمعی که از سرما بخوابند
ز <آه> جمع، <گرمی> میستانند
به آن چشمی که از غم گریه خیز است
به بیماری که با جان در ستیز است
به دامانی که از هر عیب پاک است
به هر کس از گناهان شرمناک است
دلم را از گناهان ایمنی بخش
به نور معرفتها روشنی بخش!
ٰلبخند ماجرای عجیبی دارد:
اگر آن را به محبوبی هدیه کنی
احساس آرامش می کند...
اگر آن را به دشمنت تقدیم کنی،
شرمنده و پشیمان خواهد شد،،،
و اگر آن را به شخصی که
نمی شناسی هدیه دهی
سخاوت پیشه کرده ای...
پس لبخند بزن
که لبخند
تجلی خدا در توست....