از لطف تو هیچ بنده نومید نشد
مقبول تو جز مقبل جاوید نشد
مهرت بکدام ذره پیوست دمی
کان ذره به از هزار خورشید نشد
"شیخ ابوسعید ابوالخیر"
کار خود با وکیل لطف گذار
تا همه حاجتت روا گردد
نخورد غم به لذت فانی
هر که او عاشق بقا گردد
هر که گردن به بندگی بنهد
بر همه کام پادشا گردد
پای خود استوار کن زان پیش
که ز دستت عنان رها گردد
ای نشاط دل خُرد نامت
خُنُک آن کس که میبرد نامت
چشمه سلسبیل بگشاید
بر زبانی که بگذرد نامت
غم هستی ز خاطرش برود
هر که در خاطر آورد نامت
کمال الدین اسماعیل
ای عزیزان من، عالم از هم گسیخته نشده
و ظلم و ستم زیاد نشده،
پریشانی جامعه را فرا نگرفته،
مگر در اثر دوری از خدا
و خدا را از قلم و نظر انداختن
عارف فرزانه آیت الله علی سعادت پرور
همه شب به آستانت شده کار من گدایی,
به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی
یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را همسر میشود
عقیمان را فرزند میشود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
خدایا لحظه ای رهایم نکن به حال خودم
که هیچ کس به انداره خودم ؛مرا آزار نداد
..........................
وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ
خود را به دست خود ، به هلاکت نیفکنید!
هر نامی که بر او بگذارید، مهم نیست؛
او کسی است که بیشترین آرامش را در میان
شدیدترین شعله ها به آدمی میدهد،
او همان پروردگار است...
غصه نخور تو خدایی داری که بزرگ است,بزرگــــــ....
و به قول سهراب:در همین نزدیکیست
ای دل کوچک من....
بگذار که غم و غصه ببارد...
شاید این بار خدا میخواهد که پس از بارش غم...
و پس از خواندن نامش هردم.....
آسمان دل تو صاف شود
و نگاهت به همه اهل زمین پاک شود
شاید این بار خدا میخواهد که خودش چتر تو باشد...
که بمانی.... نروی
ودگربار نگویی:"سهراب,قایقت جادارد؟
ای دل کوچک من...
تو بمان و بگذار که در این بارش بی وقفه ی غم
با نگاهت به خدا شاد شوی
و بخوانی هردم
که خدایی داری که بزرگ است بزرگ است بزرگـــ......
دلبستن.....پیغام خدا
جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود.
زندگی را تماشا میکرد.
رفتن و ردپای آن را.
و آدمهایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند.
جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند،
ستون ها فرو می ریزند، درها می
شکنند و دیوارها خراب می شوند.
او بارها و بارها تاجهای شکسته،
غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه
های کاخ دنیا دیده بود.
او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کرد
شاید پرده های ضخیم دل آدمها، با این آواز کمی بلرزد.
روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را که شنید، گفت:
بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدمها آوازت را دوست ندارند.
غمگین شان می کنی. دوستت ندارند.
می گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد،
چیزی نداری.
قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند.
سکوت او آسمان را افسرده کرد.
آن وقت خدا به جغد گفت:
آوازخوان کنگره های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی خوانی؟
دل آسمانم گرفته است.
جغد گفت: خدایا! آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.
خدا گفت:
آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدمها عاشق دل بستن اند.
دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشه ای!
و آن که می بیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد.
دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست.
اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.
جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره های دنیا می خواند و آنکس که می فهمد،
می داند آواز او پیغام خداست
"لَـئِن شَکَرْتُمْ لاَزِیدَنَّکُم; (ابراهیم،7)
اگر شکرگزاری کنید(نعمت خود را)بر شما خواهم افزود
"قَلِیلاً مَّا تَشْکُرُونَ; (ملک، 24)
کمتر شکر او را بهجای میآورید...
"وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ; (سبا، 13)
اما عده کمی از بندگان من شکر گزارند...
"وَ مَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِه; (نمل،40)
هر کس شکرگزاری کند به سود خود شکر کرده است...
" وَ لَـَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَشْکُرُونَ; (نمل، 73)
ولی بیشتر آنها شکرگزاری نمیکنند...
خدایا از این همه بد بودنم احساس شرمندگی میکنم
به بزرگی خودت ببخش...
وقتی دعا میکنی،
دعای تو از این جهان خارج میشود و به جایی میرود که
هیچ زمانی نیست...
دعایت به قبل از پیدایش عالم میرود
دعایت به آنجا که دارند تقدیرت را مینویسند میرود
و تقدیر نویس مهربان عالم،
تقدیرت را با توجه به دعایت مینویسد...
به نام خداوند بخشنده و مهربان
دعای پیوند:
الهی، توانم را به توانت پیوند می زنم
الهی علم و آگاهی ام را به علم ازلی و آگاهی
محیط و کامل ات پیوند می زنم
الهی نگاهم را به نگاهت پیوند می زنم
الهی ذهنم را به ذهن ات پیوند می زنم
الهی قلبم را به قلبت پیوند می زنم
الهی روحم را به روحت پیوند می زنم
الهی قدم هایم را به قدم هایت پیوند می زنم
الهی عشقم را به عشقت پیوند می زنم
الهی قوت و قدرتم را به اقتدارت پیوند می زنم
الهی صبرم را به صبر جمیل ات پیوند می زنم
الهی همه امورم را به تدبیر تو پیوند می زنم
و به حریم امن بسم الله وارد می شوم
و به برکت نامت برکت می یابم و برکت می دهم
و منتظر آشکاری اراده ات در خودم می مانم
عصبانی نشوید
ﺑﻌﺪﺍﺯ ﺣﺎﺩﺛﻪ 11 ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ ،
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮐﻨﺎﻥ ﺑﺮﺟﻬﺎﯼ ﺩﻭﻗﻠﻮ
ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ .
ﯾﮑﯽ از آنها ﺧﺎﻧﻤﯽ ﺑﻮﺩ که اون روز
ﺑﺎطرﯼ ﺳﺎﻋﺘﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ
ﻭ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺩﯾﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ،
یه ﻧﻔﺮ دیگه ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻬﻮﻩ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ
ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻋﻮض ﮐﺮﺩﻥ
ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺩﯾﺮﺵ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ،
اتومبیل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ آنها
ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﺍﺳﺘﺎﺭﺕ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﺭﻭﺷﻦ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ،
و ﻧﻔﺮ بعدی
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺩﯾﺮ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ
ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﻧﻮ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﭘﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﻮ ﺑﻮﺩن
ﮐﻔﺶ ﺗﺎﻭﻝ ﻣﯿﺰﻧﺪ و ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ
ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ، ﺑﻪ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ
ﻭ ﭼﺴﺐ ﺯﺧﻢ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺩﯾﺮ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺵ ﺑﺮﺳﺪ
ﻭ این ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﺎﻧﺪ .
ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﺗﺮﺍﻓﯿﮏ ﮔﯿﺮ می کنید ،
آﺳﺎﻧﺴﻮﺭﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ می دهید ،
ﻓﺮﺯﻧﺪﺗﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﯾﺮ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ ،
ﺳﭙﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻘﺒﯽ ﺑﻪ ﺳﭙﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﻤﺎ
ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ، ﻭ یا ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﺸﻮﯾﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﻮﯾﺪ ،
ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻧﺸﻮﯾﺪ
آﺭﺍﻡ ﺑﺎﺷﯿﺪ
ﻭ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎﺳﺖ ،
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩﻩ
ﻭ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ ،
و ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﺳﺖ
این همان حکمت خداوند
است که در تک تک ذرات هستى جاریست...
سعی کن در همه حال اجازه ی افکار منفی و ناراحتی و عصبانیت رو به
خودت راه ندی چون با داشتن افسوس و عصبانیت
هیچ چیزی درست که نمیشه تازه بدترم میشه !
شاد باش و همیشه چیزای مثبت و نقاط قوت اطراف تون رو ببینید و جذب کنید
بعد از مدتی شادابی به عادت های خوب تون تبدیل میشه ...
عصبانی نشوید
تصاویر زیر گویا هستند
**********************************