#داستانک_معنوی
🔰حکایت پیر پالان دوز و میرداماد
روزی از روزها سید محمد باقر (میرداماد) و شیخ بهایی در گذرگاهی
به پیرمردی پاره دوز (پاره دوز اصطلاح مشهدی ها به کفاش بوده است که
به غلط پالان دوز شهرت یافته است) برخورد می کنند.
تصمیم میگیرند نعلین را جهت مرمت
به پیر بسپارند.
در حین کار هر دو که از مستثناهای قرن بودند متوجه می شوند که پیر
در حین کار مشغول به ذکر گویی است
و همه ذکرها هم مورد عنایت حق تعالی
قرار می گیرد.
شیخ بهایی به میرداماد اشاره می کند
که بواسطه تقوای پیرمرد فقیر
چیزی به او عطا کند چون این نوع کار
از تخصص های میرداماد بود .
میرداماد دست می برد و مشته فولادی
پاره دوز را که مخصوص کوبیدن
روی بخیه ها بود با خواندن دعایی
به طلا تبدیل می کند.
پیر متوجه می شود
و به میرداماد می گوید
این به کار من نمی آید مشته خودم را
برگردان.
از این دو بزرگوار اصرار که
به دردت می خورد و از پیر پاره دوز
انکار که به کارم نمی آید
تا اینکه نهایتا میرداماد
ابراز عجز می کند که برگردان مشته
به فولاد کار من نیست.
پیر بدون برداشتن مشته و تنها با نگاه
کردن به آن ۳ مرتبه تغییرش می دهد:
آهن میشود طلا می شود و دوباره آهن!!
سپس رو به میرداماد می کند
و می گوید دلت را کیمیا کن!
هر دو بزرگوار با دیدن صحنه خم شده
و زانوی پیر را می بوسند
و از مریدانش می شوند.
اینجاست که خدای رحمان
در حدیث قدسی می فرماید :
✨یا عبدی اطعنی اجعلک مثلی انا اقول کن فیکون انت تقول کن فیکون ✨
بنده من مرا اطاعت کن تا تو را مانند
خود کنم من می گویم باش
پس بو جود می آید تو هم می گویی
باش پس می شود .
آنان که خاک را به عشق کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟
🌹مقبره ی شیخ محمد کارندهی
(پیر پاره دوز) جنب حرم رضوی
در مشهد مقدس واقع است.
********************************************************
https://telegram.me/eshgekhodayi
بسیار عالی