#داستانک_معنوی
روزی جبرئیل و میکائیل
با هم مناظره میکردند
جبرئیل گفت : مرا عجب آید که با این
همه بی حرمتی و جفاکاری خلق رب
العزه بهشت از بهر چه آفریدند.!؟
میکائیل چون این بشنید گفت :
مرا آن عجب میاید که با آن همه فضل و
کرم و رحمت که الله بر بندگان است،
دوزخ از بهر چه آفرید!؟
از حضرت عزت و جناب جبروت ندا آمد :
از گفتگوی شما آن را دوست تر دارم که
به من , ظن نیکوتری ببرد
آن کس که رحمت را بر غضب برتری دهد.
*****************************
https://telegram.me/eshgekhodayi