🌹ای خوشا وقتی ڪه بگشایم
💞 نظر بر روے دوست
🌹سر نهم در خط جانان
💞جان دهم بر بوی دوست
🌹من نشاطی را نمیجویم
💞به جز اندوه عشق
🌹من بهشتی را نمیخواهم
💞به غیر از کوی دوست
🌹ای خوشا وقتی ڪه بگشایم
💞 نظر بر روے دوست
🌹سر نهم در خط جانان
💞جان دهم بر بوی دوست
🌹من نشاطی را نمیجویم
💞به جز اندوه عشق
🌹من بهشتی را نمیخواهم
💞به غیر از کوی دوست
خانم جوانی در مترو نشسته بود .
در ایستگاه بعدی خانمی با ترش رویی و سروصدا وارد قطار شد و
کنار او نشست و خود را به همراه کیفهایش با فشار و زور بر روی صندلی نشاند .
شخصی که در طرف دیگر خانم جوان نشسته بود از این موضوع ناراحت شد و
از او پرسید که چرا حرفی نمیزند و چیزی نمیگوید .
خانم جوان با لبخندی پاسخ داد :
🌿🌺 لزومی ندارد برای موضوعات ناچیز خشمگین شد و بحث کرد ،
*سفر ما با یکدیگر بسیار کوتاه است*. من در ایستگاه بعدی پیاده میشوم .
✔️ این جواب ارزش این را دارد که با حروف طلایی نوشته شود .
❣ *لزومی ندارد برای موضوعات ناچیز بحث کرد ،
سفر ما با یکدیگر بسیار کوتاه است*
🌼🍃 اگر تک تک ما این موضوع را درک میکردیم که وقت ما بسیار کم است ،
آنوقت متوجه میشدیم که پرخاشگری ، بحث و جدلهای بی نتیجه ، نبخشیدن دیگران ،
ناراضی بودن و عیب جویی کردن تلف کردن وقت و انرژی است .
آیا کسی قلب شما را شکسته است ؟
*آرام باشید ، سفر بسیار کوتاه است.*
آیا کسی خشم شما را برانگیخته است ؟
*آرام باشید ، ببخشید ؛ سفر بسیار کوتاه است .*
آیا کسی به شما خیانت کرده ، زور گویی کرده ، شما را فریب داده یا تحقیرتان کرده است ؟
*آرام باشید ، ببخشید ؛ سفر بسیار کوتاه است .*
🌸🍃 هرمشکلی که دیگران برایمان ایجاد میکنند ،
بخاطر داشته باشیم که *سفر ما با یکدیگر بسیار کوتاه است*
هیچکس طول این سفر را نمیداند .
هیچکس نمیداند ایستگاه او چه زمانی خواهد بود .
*سفر ما با یکدیگر بسیار کوتاه است .*
❣ بیایید دوستان و خانواده را دوست بداریم ،
با احترام و مهربان باشیم و یکدیگر را ببخشیم .
بیایید زندگیهایمان را با قدردانی و خوشبختی پر کنیم .
🦋 نهایتا اینکه سفر ما با یکدیگر بسیار کوتاه است
یک لحظه کسی
که باتو دمساز آید
یا با تو
دمی همدم و همراز آید
از کویِ تو
گر سوی بهشتش خوانند
هرگز نرود
وگر رَوَد، باز آید!
❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️
🌺🌺رسیده امٖ به خدایی
🌸🌸که اقتباسی نیست
🌺🌺شریعتی که در آن
🌸🌸حکم ها قیاسی نیست
🌺🌺خدا کسی است
🌸🌸که باید به دیدنش بروی
🌺🌺خدا کسی که
🌸🌸از آن سخت می هراسی نیست
🌺🌺به عیب پوشی و
🌸🌸بخشایش خدا سوگند
🌺🌺خطا نکردن ما
🌸🌸غیر ناسپاسی نیست
🌺🌺به فکر هیچ کسی
🌸🌸جز خودت مباش ای دل
🌺🌺که خودشناسی تو
🌸🌸جز خداشناسی نیست
#فاضل_نظری
#داستانک_معنوی
#مکافات_عمل
داستان واقعی و عبرت آموز از یک قاضی مصری
یک قاضی با ایمان مصری به نام محمد عریف در کتابی که خودش نوشته بود یک رویداد واقعی از خودش را تعریف میکند:
15 سال پیش وقتی وکیل دادگستری بودم یک روز صبح میرفتم سر کار و تا شب به خانه برنمی گشتم. جلو درب محل کارم یادم افتاد که چند برگه مهم را خانه جا گذاشتم و فورا سوار ماشینم شدم و به خانه برگشتم تا برگه ها را بردارم.
وقتی وارد خانه شدم دیدم یک مرد غریبه با زنم همبستر شده و نمیدانستم چکار کنم.
خودم وکیل بوم و قوانین را خوب میدانستم و اگر آن مرد را میکشتم هیچ شاهدی نداشتم.
تصمیم گرفتم با مرد هیچ کاری نکنم و به او گفتم: از خانه من برو بیرون و من این کار را به خدا می سپارم.
آن مرد هم رفت بیرون و کمی به من خندید. یعنی به عقل من میخندید که باهاش هیچ کاری نکردم.
او رفت و به زنم گفتم: وسایلت را جمع کن تا تو را به خانه ی پدرت ببرم و از هم جدا می شویم. سوار ماشین شدیم و به راه افتادیم.
خانه پدر زنم تو یک شهر دیگر بود و تو راه فقط به آن موضوع فکر می کردم و بغض گلویم را گرفته بود تا به آنجا رسیدیم.
من کار خودم را به خدا سپرده بودم و نخواستم آبروی زنم را ببرم و به خانواده ی زنم گفتم:
ما دیگر به درد هم نمیخوریم و میخواهیم از هم جدا شویم.
خانواده ی زنم میگفتن: شما تا حالا با هم مشکل نداشتید و از این حرفها. و من هم تاکید میکردم که به درد هم نمیخوریم و باید از هم جدا بشویم.
وقتی از خانه می آمدم بیرون زنم به من گفت: واقعا درود بر شرفت تو خیلی بزرگی که آبرویم را نبردی.
من هم بهش گفتم: برو و توبه کن از کاری که کردی.
خلاصه از هم جدا شدیم و مدتها فکرم درگیر آن قضیه بود و
همیشه وقتی توی تلویزیون یا خیابان یا محل کارم کسی را می دیدم که میخندید
یاد آن مرد می افتادم که موقع رفتن به من میخندید.
بعد از مدتی دوباره ازدواج کردم و یک زن با تقوا، با ایمان نصیبم شد.
سالها گذشت و بعد از 15 سال من قاضی دادگستری شدم.
یک روز یک پرونده ی قتل آمد جلو دستم و مرد قاتل را داخل آوردند.
به نظرم میرسید که آن مرد را جایی دیده ام و
بعد از کلی فکر کردن یادم افتاد که همان مرد است که با زن قبلیم همبستر شده بود.
ولی او مرا نشناخت.
بهش گفتم: ماجرا را برایم تعریف کن که چرا مرتکب قتل شدی.
گفت: جناب قاضی رفتم خانه دیدم یک مرد غریبه با همسرم همبستر شده و
نتوانستم جلو خودم را بگیرم و با چاقو کشتمش.
گفتم: شاهد داری؟
گفت: نه
گفتم: اگر راست میگویی پس چرا زنت را هم نکشتی؟
گفت: زنم زود از خانه فرار کرد.
گفتم: نباید می کشتیش چون قانون میگوید که باید 3 شاهد ماجرا را می دیدند.
گفت: جناب قاضی اگر این اتفاق برای شما می افتاد آن مرد را نمی کشتی؟
گفتم: نه، در زمان خودش قاضی هم بوده که این اتفاق برایش افتاده و با مرد هیچ کاری نداشته.
آن موقع بود که یادش افتاد من آن وکیل 15 سال پیش هستم که با زنم همبستر شده بود و باهاش کاری نکردم.
گفتم: من آن روز کار خودم را به خدا سپردم و من الان با نوک خودکارم حکم اعدامت را صادر میکنم.
و طبق قانون باید آن مرد اعدام میشد و من حکم اعدامش را صادر کردم.
"به در هر خانه ای بزنی فردا در خانه ات را میزنند "
*****************************
❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️
https://telegram.me/eshgekhodayi
***************************************
ازمرحوم حاج اسماعیل دولابی
نقل می کنند که می گفت:
خدا یک تار و
یک تور و
یک تیر دارد...
با تار و تور و تیر خود آدم ها را جذب میکند...
تار خدا قرآن است. نغمه های قرآن آسمانی است خیلی ها از این طریق (قرآن) جذب میشوند...
خیلی ها را باتور جذب خودش میکند
مثل مراسم اعتکاف و مراسم ماه رمضان و
شب قدر....
تیر خدا ، همان بارهای مشکلات است
غالب آدمها را از این طریق
جذب خودش میکند...
اولیای خداوند برای مشکلات لحظه شماری میکردند.
***************************************
◀️ اگر نعوذ بالله هفتاد پیامبر را کشتید ،ناامید نباشید از توبه!
که اگر نا امید شدید ، تیر خلاص است!
▪️ اگر وسوسه گفت: تو توبه صحیح نمیتوانی کنی!
🔹 بگویید: من توبه ناقص هم نمیتوانم اما همه اش عنایت خداست!
▪️ اگر گفت: از کجا خدا به تو عنایت کند؟
🔹بگویید: از کجا عنایت نکند؟
▪️ اگر گفت: عنایت هم اهلیت میخواهد که تو نداری!
🔹 بگویید: اهلیت را بقیه از کجا آوردند؟
▪️اگر گفت: برای چه عملی به تو عنایت کند؟
🔹بگویید: گدایی میکنم ... گدا ، طالب مجانی است!
▪️ اگر گفت: به همهی گدایان هم نمیدهند .
🔹بگویید: شاید بعضی جدیت ندارند!
▪️ اگر گفت: تو نافرمانی کردی و حکم خدا رد توست!
🔹بگویید: حکم خدا همیشه رد نیست و بخشش هم صفت اوست!
▪️اگر گفت: پس قهاریت خدا برای کیست؟
🔹 بگویید: برای آنکه معاند است و هیچ گاه عزم بازگشت ندارد!
▪️ اگر گفت: روی تو از گناه سیاه است ، تو را چگونه راه دهند؟
🔹 بگویید: بوسیله انوار اولیاء او مشرف میشوم!
▪️اگر گفت: تو قابلیت توسل به آنها را نداری.
🔹بگویید: به توسط دوستان آنها به آنها متوسل میشوم ...
✅ خلاصه گولش را نخورید ، میخواهد تیر خلاص بزند!
💕اگر توبه کنید ، خداوند تمام گناهان شما را می آمرزد💕
و باز هم این آیه امید بخش قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
اى پیغمبر ما
به بنده هاى گنه کار ما بگو
اى بندگان من که بر نفس خود در گناه اسراف و
در ستم و ظلم به نفس خود زیاده روى کرده اید
( #توبه کنید) و از رحمت خدا نا امید نشوید
زیرا که (اگر توبه کردید)
خدا هم تمام #گناهان و معصیت هاى شما را مى آمرزد و
او بسیار بخشنده و #مهربان است .
آیه ۵۳ سوره زمر
***************************************
ذکر هنگام بیرون آمدن از خانه
پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله)
در روایتى درباره آداب و اذکار بیرون آمدن از خانه چنین فرمودند :
کسى که هنگام خروج از منزل بگوید
بسم الله الرحمن الرحیم
دو فرشته مىگویند : هدایت شدى .
و اگر بگوید لا حول و لا قوة الا بالله
مى گویند: حفظ شدى .
و اگر بگوید توکلت على الله مى گویند:
بىنیاز شدى .
در این هنگام شیطان مى گوید :
چگونه مى توانم در بنده اى که هدایت شده ،
حفظ گردیده و
بى نیاز شده است ، نفوذ کنم .
**************************
پیامبر (ص)میفرماید:
پنج کار پاداش روزه را از بین میبرد!!!
☑️دروغ
☑️غیبت
☑️سخن چینی
☑️قسم دروغ
☑️نگاه شهوت آمیز
************************
✳️ پیامبر اکرم ص میفرماید :
" خود را به فقر نزنید که فقیر میشوید "
( قدرت تلقین )
(قانون جذب)
وانمود کن قوی هستی،
تا قدرت یابی.
وانمود کن شاد هستی،
تا شاد شوی.
هر چه میخواهی وانمود کن
تا هر چه میخواهی بشوی...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
قانونی که اینروزها روشنفکران دم از آن
میزنند (قانون جذب)
پیامبر اکرم ۱۴۰۰ سال پیش فرموده
احادیث مشابه دیگری از امام علی ع و
امام صادق ع هست...
*************************
مردی مشغول طواف خانه خدا بود و مادرش را نیز بر دوش گرفته و طواف می داد.
در همان حال حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را دید. از آن حضرت پرسید:
آیا با این کار، حق مادرم را بجا آورده ام. آن حضرت فرمودند: خیر!
تو با این کار،جبران یکی از ناله های او را (به هنگام وضع حمل) هم نکرده ای.
(تفسیر نمونه،جلد 12، صفحه 78)
🍃خدا را پرست و پدر را ستای
🍃ولی جان به قربان مادر نمای
#ملک_الشعرای_بهار
************************
پیامبر اعظم(ص)فرمودند
زمانی بر امت من فرا رسد که به چهار چیز
علاقمند شوند و
چهار چیز را فراموش نمایند؛
1-به دنیا دل ببندند و آخرت را فراموش کنند؛
2-به مال علاقه مند شوند و حساب را از یاد ببرند؛
3-قصرها را دوست بدارند و قبرها را از یاد ببرند؛
4-خود را دوست دارند ولی خدا را فراموش کنند.
📘مواعظ العددیّه
**************************
🌹 پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی (ص) :
🔶🔶🔶
🍃 کیفر سه گناه به قیامت نمی ماند (یعنی در همین دنیا مجازات می شود.)
👈 عاق پدر و مادر
👈 ظلم و تجاوز به مردم
👈ناسپاسی در مقابل احسان و نیکی.
📗بحار الانوار، ج 74، ص 71.
*****************************
پیامبر اعظم صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود:
هر کس غیبت برادرش را در مجلسى بشنود و از او دفاع کند و
جلو غیبت از او را بگیرد خداوند هزار نوع شرّ را در دنیا و آخرت از او دور میکند و ا
گر جلو غیبت را نگیرد، بلکه خوشش هم بیاید،
گناه و کیفرش به اندازه معصیت غیبت کننده خواهد بود.
منبع ثوابالاعمال، ص 284.
****************************
⛔️چهار چیز در گناه که بدتر از خود گناه است
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله:
أَرْبَعَةٌ فِی الذَّنْبِ شَرٌّ مِنَ الذَّنْبِ الِاسْتِحْقَارُ وَ الِافْتِخَارُ وَ الِاسْتِبْشَارُ وَ الْإِصْرَار
چهار چیز در گناه وجود دارد که از خود گناه بدتر است :
1. 👈کوچک شمردن گناه :
یعنی وقتی به نامحرم نگاه شهوت آلود میکنی به خودت بگویی :
اینکه چیز مهمی نیست ،
زنا که نکردیم ، قتل که نکردیم.
2.👈 افتخار کردن به گناه : مثلا خاطره ی خلافکاریهای خودت را با افتخار تعریف کنی که
بعله زمانی که توی گمرک بودم فلان قدر اختلاس کردم هیچ کس هم نفهمید.
3. 👈شادمانی کردن به گناه : یعنی بعداز گناه
خوشحالی کردن یعنی مثلا بگویی عجب کلاهی سرش گذاشتم ، کیف کردم.
4.👈 اصرار برگناه : مثلا بگویی خوب کردم زدم ، بازهم میزنم !
خوب کردم رشوه گرفتم بازم میگیرم ،
خوب کردم مواد فروختم بازم میفروشم تازه راه و چاهش را بلد شده ام .
📚مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج11، ص: 349
***********************
💜پیامبر اکرم(ص)فرمودند:
💜خداوند از توبه ی بنده اش
💜 بیش از عقیمی که صاحب فرزند شود
💜وگم کرده ای که گمشده اش را پیدا کند
💜خوشحال می شود.
📕نهج الفصاحه ص620 ح2199
#داستانک_معنوی
صدای ساز و آواز بلند بود. هرکس که از نزدیک آن
خانه می گذشت،
می توانست حدس بزند که در درون خانه چه خبرهاست؟
بساط عشرت و
می گساری پهن بود و جام «می» بود که پیاپی نوشیده می شد.
کنیزک خدمتکار درون خانه را جاروب زده و خاکروبه ها را در دست گرفته از
خانه بیرون آمده بود تا آنها را در کناری بریزد.
در همین لحظه مردی که آثار عبادت زیاد از چهره اش نمایان بود و
پیشانی اش از سجده های طولانی حکایت می کرد از آنجا می گذشت،
از آن کنیزک پرسید:«صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ » .
- کنیزک گفت آزاد.
-
معلوم است که آزاد است. اگر بنده می بود
پروای صاحب و مالک و خداوندگار خویش را می داشت و
این بساط را پهن نمی کرد.ردوبدل شدن این سخنان بین کنیزک
و آن مرد
موجب شد که کنیزک مکث زیادتری در بیرون خانه بکند.
هنگامی که به
خانه برگشت اربابش پرسید: «چرا این قدر دیر آمدی؟ » .
کنیزک ماجرا
را تعریف کرد و گفت:
«مردی با چنین وضع و هیئت می گذشت و چنان پرسشی کرد و من چنین پاسخی دادم.
شنیدن این ماجرا او را چند لحظه در اندیشه فرو برد.
مخصوصا آن جمله (اگر بنده می بود از صاحب اختیار خود پروا می کرد)
مثل تیر
بر قلبش نشست.
بی اختیار از جا جست و به خود مهلت کفش پوشیدن نداد.
با پای برهنه به دنبال گوینده ی سخن رفت.
دوید تا خود را به صاحب سخن که
امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بود رساند.
به دست آن حضرت به شرف توبه نائل شد،
و دیگر به افتخار آن روز که با پای برهنه به شرف توبه
نائل آمده بود کفش به پا نکرد.
او که تا آن روز به «بشربن حارث بن
عبد الرحمن مروزی» معروف بود،
از آن به بعد لقب «الحافی» یعنی «پابرهنه» یافت و
به «بشر حافی» معروف و مشهور گشت.
تا زنده بود به پیمان خویش وفادار ماند، دیگر گرد گناه نگشت.
تا آن روز در سلک اشراف زادگان و عیاشان بود،
از آن به بعد در سلک مردان پرهیزکار و خداپرست درآمد [1]
[1] . الکنی والالقاب محدث قمی، جلد 2،
******************************
https://telegram.me/eshgekhodayi
#پرسش_و_پاسخ_معنوی
آیا کمک خواستن از غیر خدا با ایاک نعبد و ایاک نستعین مخالف نیست؟
چرا خدا در مقوله عبادت در آیه 186 بقره واذا سالک عبادی....
چرا خدا نگفت قل و خودش مستقیم گفت
:فانی قریب آیا کمک از غیر خدا با ایاک نعبد وایاک نستعین مخالف نیست؟
پاسخ:
« وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ
فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»
(1)؛ و چون بندگان من از تو سراغ مرا می گیرند بدانند که من نزدیکم و
دعوت دعاکنندگان را اجابت می کنم. البته در صورتی که مرا بخوانند.
پس باید که آنان نیز دعوت مرا اجابت نموده و
باید به من ایمان آورند تا شاید رشد یابند.
بیشتر مفسران درباره این آیه شریفه نظرشان این است که
خداوند در این آیه در افاده مضمونش بهترین اسلوب و لطیف ترین و
زیباترین معنا را بیان کرده است و در آن نشانه های مهربانی خداوند نسبت به
بندگانش وجود دارد که مفسران آنها را بیان کرده اند.
از جمله این نکات لطیف همین حذف لفظ «قل» و واسطه است که
خداوند خواسته خودش این حقیقت را به بندگان بگوید که من به شما نزدیکم.
مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی این مطلب را در
ضمن نکات ظریفی که برای این آیه بیان کرده اند، آورده اند.
علامه طباطبایی می نویسد: «ثم حذف الواسطة فی الجواب حیث قال:
فَإِنِّی قَرِیبٌ و لم یقل فقل إنه قریب...»
(2) سپس واسطه را در جواب انداخته آنجا که فرموده
(پس همانا من نزدیکم) و نفرموده: پس بگو او نزدیک است.
آیت الله جوادی هم می نویسند: سومین نکته: حذف واسطه در جواب که فرمود
« پس تحقیقا من نزدیکم» و نفرمود «بگو او نزدیک است.»(3)
اما درباره کمک خواستن از غیر خدا: اگر کمک خواستن ما از
دیگران با توجه به این نکته باشد که آنان فقط واسطه و سبب هستند و
همه کاره خداست، با « ایاک نستعین» تنافی ندارد
زیرا خداوند خودش خواسته است کارها از طریق واسطه ها و اسباب انجام بگیرد.
در روایتی امام صادق (ع) فرمودند:
« أَبَی اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیْ ءٍ سَبَباً وَ جَعَلَ لِکُلِّ سَبَبٍ شَرْحا...»
(4)؛ خدا از آن ابا دارد که چیزها را جز به اسباب آنها روان گرداند، این است که
برای هر چیز سببی قرار داد، و برای هر سبب شرحی...
خداوند در قرآن هم می فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ ...»
(5)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید،
از خداوند پروا کنید و به سوی او وسیله بجویید.
بنابراین سبب ها و وسیله ها را هم خداوند قرار داده تا به کمک آنها به او
برسیم و بتوانیم زندگی فردی و اجتماعی مان را اداره کنیم. اگر غیر خدا و
انسان های دیگر را که از آنها کمک می گیریم، مستقل و
همه کاره بدانیم، این با « ایاک نستعین» تنافی دارد.
اگر هر کمک خواستنی از غیر خدا شرک باشد یک موحد روز زمین یافت نمی شود
چرا که همه انسانها از همدیگر کمک می گیرند.
آیا معصومین (ع) در هنگام مریضی از پزشک کمک نمی گرفتند.
پی نوشت ها:
1. بقره(2)آیه186.
2. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، انتشارات جامعه مدرسین، ج2، ص30.
3. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، انتشارات اسراء، ج9، ص396.
4. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی،انتشارات اسلامیه، ج1، ص183.
5. مائده(5)آیه35.
#اعجاز_علمی_قرآن
⁉️ #سوال :
آیا حضرت یونس (ع) میتوانست از گلوی یک ماهی عبور کند ؟
📝 #پاسخ :
✨ سوره صافات آیه ۱۴۲ :
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ ...
(او را به دریا افکندند) و ماهی عظیمی او را بلعید،
در حالی که مستحقّ سرزنش بود! ✨
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
❓آیا حضرت یونس(ع) می توانست از گلوی یک ماهی عبور کند❓
در جواب باید گفت :
تا ماهی چه نوع ماهی باشد، اگر نهنگ آبی(Blue Whale)، ٣٣ متری باشد،
یک انسان که سهل است، یک کامیون هم به راحتی از گلوی آن عبور می کند.
🐳 نهنگ آبی :
بزرگترین جاندار روی زمین است و وزن آن
به ۱۰۰ تا ۲۰۰ تن و طول آن به ۲۵ تا ۳۳ متر می رسد .
پس چطور، قادر به نگهداشتن انسانی در درون بدنش نیست؟
🐋 حال اگر ماهی رو به فرض صحت بعضی تفاسیر ،
نهنگ عنبر (sperm whale) ٢۰ متری در نظر بگیریم ،
باز هم چنین امری امکان پذیر است.
⚠️ جالب است بدانید نهنگ آبی فاقد دندان میباشد و دندان ها در
نهنگ عنبر نیز وستیجیال بوده و مورد استفاده قرار نمیگیرند و
طعمه ای چون انسان را به طور کامل و بدون جویدن میبلعند.
https://telegram.me/eshgekhodayi
داستانک معنوی
✍️....روزی حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد:
دلم می خواهد یکی از آن بندگان خوبت را ببینم.
خطاب آمد: به صحرا برو. آنجا مردی کشاورزی می کند.
او از خوبان درگاه ماست.
حضرت به صحرا آمد و مردی را مشغول به کشاورزی دید.
حضرت تعجب کرد که
او چگونه به درجه ای رسیده است که خداوند می فرماید از خوبان ماست.
از جبرئیل پرسش کرد. جبرئیل عرض کرد: در همین لحظه خدا او
را امتحان می کند، عکس العمل او را مشاهده کن.
بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش را از دست داد.
نشست و بیلش را در مقابلش قرار داد و گفت: مولای من
تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم.
حال که تو مرا نابینا می پسندی من نابینایی را بیش از بینایی دوست می دارم.
حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده است. رو کرد به آن مرد و فرمود:
ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه.
میخواهی دعا کنم خدا چشمانت را شفا دهد؟
مرد گفت: خیر. حضرت فرمود: چرا؟ گفت: آنچه مولای من
برای من اختیار کرده بیشتر دوست می دارم
تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم.
🌸یکـی درد و یکی درمـان پسـندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
🌸من از درمان و درد و وصل و هجران
پسـندم آنچه را جانان پسندد
https://telegram.me/eshgekhodayi
#داستانک_معنوی بسیار زیبا و آموزنده
🔶"همت بالا"
🔹یکی دیگر از رازهای موفقیت بزرگان، همت بلند است.
🌹امام علی (علیه السلام):
«قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ»
ارزش انسان به اندازه همتش است.
👈همت بلند فقط در بحث مالی نیست، مثلا کم نخواهیم از خدا
.خدا که بخیل نیست همتت رو بلند کن و همه خیر دنیا و آخرت را از خدا بخواه
✍داستانک:🌺🌺🌺🌺🌺🌺
روزی حضرت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ
در مسافرت به شخصی برخوردند و میهمان او شدند.
آن شخص پذیرائی شایانی از حضرت نمود، هنگام حرکت آن حضرت فرمودند:
چنانچه خواستهای از ما داشته باشی
از خدا درخواست میکنم تو را به آرزویت نائل نماید.
آن شخص گفت: از خداوند بخواهید به من شتری بدهد که اسباب و لوازم زندگیام را
بر آن حمل نمایم و چند گوسفند که از شیر آنها استفاده کنم،
پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آنچه میخواست برای این تقاضا نمود.
آن گاه حضرت رو به اصحاب کرده فرمودند:
ای کاش همت این مرد نیز مانند پیرزن بنی اسرائیل بلند بود و
از ما میخواست که خیر دنیا و آخرت را برایش بخواهیم.
🔹اصحاب عرض کردند: داستان پیرزن بنی اسرائیل چگونه بوده است
آن حضرت فرمودند: هنگامی که حضرت موسی خواست
با بنی اسرائیل از مصر به طرف شام برود از هر کس جویای
محل قبر یوسف شد اظهار بیاطلاعی مینمود
به آن جناب اطلاع دادند که پیرزنی است ادعا میکند
من قبر یوسف را میدانم در کجاست، دستور داد او را احضار کنند،
فرستاده موسی که پیش پیرزن آمد و او را از جریان مطلع نمود،
آن پیرزن گفت: به حضرت موسی عرض کنید،
اگر احتیاج به علم من پیدا کرده او باید پیش من بیاید
زیرا ارزش دانش چنین مقتضی است،
پیغام پیرزن را به موسی رسانیدند تصدیق نمود و
از همت عالی و نظر بلند او در شگفت شد،
حضرت موسی نزد آن پیرزن آمد و از محل قبر یوسف سوال کرد.
پیرزن گفت: یا موسی «علم قیمت دارد»،
من سالها است این مطلب را در سینه خود پنهان کردهام،
در صورتی برای شما اظهار میکنم که سه حاجت از برای من برآوری.
حضرت فرمود: حاجتهای خود را بگو. گفت:
اوّل آنکه جوان شوم؛
دوّم: به ازدواج شما درآیم؛
سوّم: در آخرت هم افتخار همسری شما را داشته باشم.
حضرت یک توقفی کرد. ..و تعجبی!
از سوی خدا وحی آمد که موسی چرا فکر می کنی؟ مگر از تو می خواهد؟
حضرت موسی از بلند همتی این زن که با خواستهخود
جمع بین سعادت دنیا و آخرت میکرد متعجب شد،
از خداوند درخواست نمود هر سه حاجت او برآورده شد.
https://telegram.me/eshgekhodayi
هر روز حسم تازه تر میشه
غرق تو می شم بلکه دریاشم
بیزارم از اینکه تمام عمر
از روی عادت عاشقت باشم
روایت است که وحــی شد به حضــرت عزیز،
که هرگاه بلایی به تو می رسد شکایت مرا نزد دیگری مبر
چنــانـکه من شکایت تو را نزد ملائــکه ام نمیبرم .
در وقتی که اعمال زشت تو بالا می رود من ستاری میکنم
پس تو هم مانند من ستاری کن.
عاشق اگربیند ستم، کی شکوه از یارش کند؟
بــلبـــل نمیــرنــجد ز گل هـر چنـد آزارش کنــد
آیا ندانسته ای که خدا آنچه را که در آسمانها و
آنچه را که در زمین است می داند؟
هیچ گفتگوی محرمانه ای میان سه تن نیست مگز اینکه
او چهارمین آنهاست، و نه میان پنج تن مگر اینکه
او ششمین آنهاست، و نه کمتر از این و نه بیشتر
مگر اینکه هر کجا باشند او با آنهاست
آنگاه روز قیامت آنان را به آنچه کرده اند
آگاه خواهد گردانید. زیرا خدا به هر چیزی داناست.
" سوره مجادله آیه۷ "
می گویند "پیکاسو" بهترین نقاش دنیاست
اما قربونت برم خدا که در عرصه نقاشی هم غریبی!
ای خالق زیبا آفرینم بدون هیچ طرح قبلی
چه ها کرده ای !!!
"المصور" شایسته نامیست که خود را به آن نامیدی
گاهی وقتها
تشکرکردن از خــــــــدا
فقـــــــط گفتن کلمهی
خــــدایا شکرت نیست…
گاهی وقتها
برای تشکر از خــــــــــدا
بایـــد کاری کرد ،
دلی را شاد کرد ، گلی را
هـــــــــدیه داد و بخششی را
تــقــــــــدیم کرد .
برای تشکر از خـــــــدا
از دنیای کلمهها فاصله بگیر
و وارد دنیای عمل شو.
قال خدا عز و جل:
ای فرزند آدم زمانی که دندان تو بر آمد
و قدرت قطع و بریدن پیدا نمود ،
به تو میوۀ تابستان و میوۀ زمستان را
در وقت مخصوصش ، روزی کردم
(امّا همانطوری که گفتم با وجود این همه نعمتها ،
انصاف را نسبت به من رعایت نکردی)
وقتی شناختی که من پروردگار تو هستم
نافرمانی مرا کردی با این وجود
اکنون که نافرمانی مرا نمودی ، مرا بخوان
زیرا من ( بتو ) نزدیکم و تو را اجابت می
کنم ، مرا بخوان که من آمرزندۀ مهربانم
"حدیث قدسی از خداوند"
درخت سایهاش را بیدریغ به تو میبخشد
و خورشید گرمایش را و گل شمیم خوشش را،
باران طراوتش را و آسمان برکتش را
و رود قطره قطره آبش را
و پرنده نوای دل انگیزش را…
و همه و همه بخشیدن را از خدایی آموختهاند
که آنها را زیبا آفریده…
زیباترین آفریده خدا انسان است.
تو برای بخشیدن چه داری؟
ثروتت؟دانشت؟جانت؟
همه اینها خوب است…
اما چرا از گنج بیپایانی که در وجودت داری خرج نمیکنی؟
محبتــــــــــــــــــــــــ !
حاضری آنرا ببخشی؟
با خندهای بر لبت
یا اخلاقی خوش
یا دستان پرمهری که بر سر کودکی خسته از کار میکشی…
یا با محبتی که به عشقت میکنی…
یا…
مطمئن باش گنجت تمام نمیشود بلکه زیاد خواهد شد…
پس از بخشیدنش دریغ نکن…
"یا خیر حبیب و محبوب"
دلم را تنها به عشق خودت مصفا کن
"یا دلیل المتحیرین"
چنان آرامشی برایم فراهم ساز که از منجلاب سرگردانی
و آوارگی بیرون آمده و طعم حقیقت را بچشم
"یا امان الخائفین"
مرا از هراس دنیا و بالاخص هول و وحشت
آخرت سلامت بدار
"یا کاشف الکرب"
درد و رنج و غم دنیا را از من زائل بفرما تا
در سایه آرامش، بیشتر از پیش به معبود خود بپردازم و
در راه رسیدن به حقیقت، رنگ معشوق به خود بگیرم
"یا ستارالعیوب"
زشتیهای مرا بپوشان و آبرویم را مریز
"یا غفارالذنوب"
نامه اعمالم را پاکسازی بفرما
و ای خدای رحمان و رحیم به نام تمامی اسماء حسنایت،
دست این بنده حقیر را بگیر و مرا به حال خودم وامگذار
حتی برای لحظهای
«و من اصدق من اللَّه قیلاً» نساء 122
و چه کسى در سخن از خدا راستگوتر است ...
امام علی (علیه السلام):
چون شخص به نمـــــاز می ایستد
شیطان از روی حسد به او می نگرد
به سبب آنچه از رحمت خدا
نسبت به او مشاهده می کند
رحمتی که نمازگزار را پوشانیده
و دربرگرفته است ...
قل لو انتم تملکون خزائن رحمة ربی اذا لامسکتم
خشیة الانفاق و کان الانسان قتورا (سوره اسراء، آیه 100)
بگو: «اگر شما مالک خزائن رحمت پروردگار من بودید،
در آن صورت (به خاطر
تنگ نظری) امساک می کردید،
مبادا انفاق مایه تنگدستی شما شود» و انسان تنگ نظر است!
فقیری به در خانه بخیلی آمد، و گفت
شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای
و من در نهایت فقرم ، به من چیزی بده
بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام
فقیر گفت :من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا بودم
از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم
کوچیک تر که بودم فکر می کردم بـ ـــاران اشک خداست
ولی مگه خدا هم گریه می کنه؟! چرا باید دل خدا بگیره
دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم تا بوی خدا رو حس کنم
اشک خدا را تو یه کاسه جمع کنم
تا هر وقت دلم گرفت کمی بنوشم تا پاک و آسمانی شوم
آسمان که خاکستری می شد دل منم ابری می شد
حس میکردم که آدما دل خدا رو شکستند
و یا از یاد خدا غافل شدند
همه می گفتند باران رحمت خداست
ولی حس کودکانه من می گفت
دلـــــش از دست آدما گرفته
حاج آقا قرائتی :
اگر لامپی در یکـــ خیابانی بزنند،افرادی بیایند
این لامپ را بشکستند لامپ دوم را بزنند،
لامپ دوم را هم بشکستند لامپ سوم را بزنند،
لامپ سوم را هم بشکنند اگر یازده لامپ بزنند
و مردم نااهل بشکنند حکم عاقلی دیگر می گوید:
"لامپ دوازدهمین را وصل نکـن ایـن ها هنوز
آدم نشدهاند،لیاقت ندارند بگذار در تاریکی باشند. "
یازده امام آمد و یازده چراغ هدایت را شهید کردند
چراغ دوازدهمیـن را دیگر خداوند وصل نکرد ...
مے گوید:هر وقت آمادگی اش را دارید، شما هنوز متمدن نشدهاید ...
رسول الله به قطاری از شتران که حاجیان را
برای زیارت خانه خدا می برد، نظر فرمودند و گفتند
قدمی برنمی دارند مگر اینکه برای آنان حسنه ای ثبت شود
و قدمی نمی نهند مگر اینکه گناهی از آنان محو می گردد
و چون از مناسک حج فارغ شدند، به آنان اعلام می شود
بنایی را بنا کرده اید، آن را خراب نکنید
گناهان گذشته شما بخشیده شد
از حالا به بعد عمل نیک انجام دهید
خدا که رنج و راحتش نعمته ...... تو شادی و مصیبتش حکمته
خدا ؛ خدا که جون به بنده ها داد .... بدی برای بنده ها نمی خواد
لطف وصفا داره دهات وشهرش...خدایی که قشنگه لطف و قهرش
خدای آسمون خدای آدم ..... خدای کل کائنات عالم
برای اون که اهل سوز و سازه ...... درهای رحمتش همیشه بازه
تو عالم از چرنده و پرنده .... کسی رو مبتلا نمی پسنده
خدایی که نداره تو آسمون ... نه منشی و نه حاجب و نه دربون
رسیدگی به کار خلقه کارش .... بدون وقت قبلی و سفارش
خدا نداره توی عرش اعلا .... تو دفترش کمیسیون و شورا
خدا که از ازل خودش خدا بود .... مشاور و معاونش کجا بود؟
نصفه شب هم بری ؛ خدا خسته نیست ....
درش به روی هیچ کسی بسته نیست
خدا که بغض و دشمنی نداره ..... به غیر نور و روشنی نداره
پیشش که باشکسته بالی میری...نترس اگرکه دست خالی میری
واسطه ی خدای مهربونه .... دعا که نردبون آسمونه
نه ناز و غمزه لازمه نه عشوه ..... نه حق بوق و پول و چای و رشوه
اگر که تشنه باشی آبت میده .... سؤال اگر کنی ؛ جوابت میده
مرحمتش بیشتره از عذابش .... اینو خودش نوشته تو کتابش
قربون اون خدا که اسمش دواست ....
قربون اون خدا که اسمش شفاست
حضرت موسی ( علیه السلام ) روزی دندان درد گرفت
و به خدا شکایت برد . حق تعالی به او دستور داد
از فلان گیاه استفاده کن . حضرت از آن گیاه استفاده نموده
و درد دندان مبارکش تسکین یافت .
بار دیگر دندانش درد گرفت و همان دوا را به کار برد ؛
ولی این بار درد دندانش تسکین نیافت !
لذا از خداوند خطاب آمد که ای موسی
دفعه قبل ، به امید ما رفتی ؛
اما این بار به امید گیاه و از ما غافل بودی!
زنبور عسل
این حشره شگفت انگیز ،از چنان تمدن و زندگی اجتماعی
برخوردار است که حتی از جهاتی بر تمدن انسان هم
پیشی گرفته است خداوند به طرز اعجاز آمیزی با کلمه وحی
به این موضوع اشاره کرده است.
دانشمندان از ظرافت خانه هایی شش ضلعی آنها در حیرتند
از این رو این حشره را مهندس خارق العاده می نامند
و به هندسه دانان نیز مشهورند مانند مورچه و موریانه ها
شهر زنبوران از پاکترین ، منظم ترین و پرکارترین شهرهاست ؛
شهریست متمدن که بیکار و فقیری در آن یافت نمی شود
ملکه کارگران را در اوقاتی از روز
برای تغذیه از شهد گلها بیرون می فرستد
براستی چنین قانونی تنظیم کننده و فرمان دهنده ندارد ؟
***********************************
دوستان و همراهان عزیز وبلاگ عشق فقط خدا
از امروز قسمتی با موضوع ( دلنوشته )
رو ایجاد کردم تا متن های خودمونی بین خدا و
بنده هاشو اینجا درج کنم هر دوستی که
دلنوشته ای خوب و تاثیر گذار داشته باشه
میتونه در قسمت تماس با من برا وبلاگ بفرسته
تا در این قسمت در صورت رضایتش با نام خودش
درج بشه منتظر نظرات و مطالب خوبتان در این زمینه هستم
با تشکر مدیر وبلاگ
مرتضی زمانی
********************
توو اوج درگیری
دستامو میگیری
وقتی حواسم نیست
نزدیکتر از پیرهن
یا از رگ گردن
غیر از تو واسم نیست
وقتی حواسم نیست
من عاشقت شدم ، با تموم قلبم با تموم وجود
احساس من نسبت به تو کم شدنی نبود
دوست داشتنت خدا همیشه واسه من عین عبادته
با تو آرومم و خیالم یک عمر راحته ، با تو
دلم که میلرزه ، میترسه یک لحظه ، بشم فراموشت
اما تو محکمتر میگیری تا آخر ، منو توو آغوشت
نشم فراموشت
من عاشقت شدم ، با تموم قلبم با تموم وجود
احساس من نسبت به تو کم شدنی نبود
دوست داشتنت خدا همیشه واسه من عین عبادته
با تو آرومم و خیالم یک عمر راحته ، با تو...
توو
بنام آفریننده عشق
تقدیم به زیباترین عشق
خداوندا چنانم توبه ده تا نافرمانیت نکنم و تا زنده و پاینده ام داشتی
نیکی و نکوکارییت را روزان و شبا ن به من الهام فرمای
ای پروردگار جهانیان خداوندا
هرگاه با خود گفتم مهیا و آماده باشم برای نماز و در
پیشگاهت به راز و نیاز پردازم کسالت بر من غالب شد و چون به نماز ایستادم
حال نیایش از من ربوده شد آنگاه که به راز و نیاز پرداختم..........
مرا چه دردیست که
هرگاه با خود گفتم نهاد خود از آلودگیها رفته ام و درونم به
سامان آورده ام و نزدیک است به مقام توبه کاران رسم
آزمایشی سخت گریبانگیرم شد
که پایم بلغزانید و میان من و خدمتگزارییت مانع شد
سرورا
شاید تو مرا از درگاهت رانده و از خدمتت دور کرده باشی
یا شاید مرا در زمره سبک شمارندگان حقت یافته و به دور دستم افکنده ای
یا شاید مرا در شماردروغ زنان دیده و کنارم زده ای
یا شاید مرا در شمار نا سپا سا ن نعمت هایت یافته و محرومم ساخته ای
یا شاید مرا همدم بیکارگان دیده و به ایشانم وا گذاشتی
یا شاید دوست نداشتی که نیایشم شنوی و از درگاهت دورم کرده ای
یا شاید به واسطه بی پروا یی و گستاخیم کیفر دادی
یا شاید.........
.
.
.
کریما اگر اینک از من درگذری بجاست
که تو از گناهکاران پیش از من نیز در گذشتی
زیرا که پروردگارا بزرگواری تو برتراز کیفر دادن تقصیرکاران
و من به فضلت امیدوارم و بسویت گریزان
و من انجام هر وعده ای که از عفو و چشم پوشی به
نیک گمانانت داده ای را خواهانم
به لطف رحمتت ای مهربانترین مهربانان عالم
ای مهربانم سلام
مدت هاست آسمانت را با من تقسیم کرده ای
که هر بار که به آن نگاه می کنم
یاد پاکی سرشار وجود تو بیفتم
و سعی کنم هم چون تو پاک باشم
مدت هاست زمینت را با من تقسیم کرده ای
که هر بار که به گردش آن فکر می کنم
یاد کوچک بودن خودم در مقابل تو بیفتم
و آب هایت را که مرا یاد حرف های زلال تو می اندازد
نازنینم من بی تو هیچم
همه چیز تویی و یاد تو
تو به دست های کوچکم نگاه کن و به پیکر نحیفم
مرا یارای ایستادن در برابر هیچ نیست
مگر تو مرا یاری کنی
به امید توست که سر از خاک برمی کشم
و قدم بر خاک می نهم
خدای من راه من بی تو
به بی راهه می کشد مرا دریاب
در قلبم دردی است به ژرفای ابدیت که درمانش تنها تویی
از همه روگردان شده ام
و چه خوش لحظه ایست که همه هستند
و هیچکس کس نیست
و تنها کس تویی
شیرین ترین رویا
در این سرگردانی
هر موجی مرا به صخره ای می سپارد
روح من عاشقانه از آن توست
پس دست هایم را دریاب
دستانی که عمریست به سوی تو گشوده شده
و هرگز خالی از دست های تو نبوده است
گل بی خار صدایم کن
که مست بوی توام و بی تو در ناکجای ذلت اسیر
شنیده ام تو کوچکترین نجواها را هم شنیده ای
پس به فریادم برس
که فریاد من طنین غمگین ترین
آوای مادری است که کودکش را می جوید
و نگاه حیران کودکی است که پناه می جوید
از هرچه مهربانی است که همه از آن توست
دوستت دارم
و شیدایی تو را دستمایه خود کرده ام
بر این دار و ندار کوچک عشق آن چنان بیفزا
که از هرم نفس هایم بسوزم
و باز شیدایی از سر گیرم
تا روزی که از من جز تو هیچ نباشد
گفتم:چقدر احساس تنهایی می کنم
گفت:*فانی قریب*
" من که نزدیکم"(بقره/186)
گفتم:تو همیشه نزدیکی من دورم کاش می شد به تو نزدیک شوم
گفت: واذکر ربک فی نفسک تضرعآ وخیفة و
دون الجهر من القول بالغدو و الاصال *
"هر صبح وعصر پروردگارت را
پیش خودت با تضرع و خوف و با صدای آهسته یاد کن"(اعراف/؟؟؟)
نا خواسته گفتم: الهی وربی من لی غیرک
گفت:* الیس الله بکاف عبده*
"خدا برای بنده اش کافیست"(زمر/؟؟)
گفتم در برابر این هنه مهربانیت چه کنم؟
گفت:*یا ایها الذین آمنوا اذکرو الله ذکرآ کثیرآ و
سبحوه بکرة واصیلآ هو الذی یصلی علیکم و
ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمومنین
رحیمآ*
"ای مومنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح وشب تسبیحش کنید
او کسی است که خودش و فرشته هایش برشما درود می فرستند
تا شما را از تایکیها به سوی نور
بیرون برند
خدا نسبت به مومنین مهربان است."(احزاب/؟-؟)
گفتم:غیر از تو کسی را ندارم
گفت: *نحن اقرب الیه من حبل الورید*
"از رگ گردن به انسان نزدیکترم."(ق/16)
به چی دل خوش کنم ، چی دارم که با اون ثابت کنم دوستت دارم خدا
گفتی باید نماز بخونی ، واحب کردی من نماز بخونم ، با خودم
می گفتم شاید دارم یه جوری ناچیز از تو تشکر می کنم ،
ولی فهمیدم نماز رو دادی برای سلامتی خودم ،
ای خدا تو چقدر عاشق بندگانت هستی ،
ای خدای من چگونه تشکر کنم از تو ، زبانم قاصر است ،
تک تک اذکار که به من یاد دادی به من انرژی مثبت می دهد ،
تو تشکر نمی خواستی ،
تو سلامتی من را می خواستی ،
خدای بزرگ و مهربانم دوستت دارم
اگرچه آن هم با زبان است ولی من به بزرگی و مهربانیت امید دارم
و اینک نامه ای از طرف خدا
امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم
و امیدوار بودم که با من حرف بزنی حتی برای چندکلمه.....
نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد
از من تشکر کنی.
صبحانه خوردی و حواست به من نبود ( که ماه رمضان است )
سپس متوجه شدم که خیلی مشغولی
مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی
و قراری که با دوستت در دانشگاه داشتی.
وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی
فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی
و به من بگویی : سلام؛
اما تو خیلی هراسان بودی.....
یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و
برای مدت نیم ساعت کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی.
بعد دیدمت که از جا پریدی.....
خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی ؛ اما....
...به طرف موبایلت دویدی
به پیامهای دوستانت جواب دادی و ایمیل و فیس بوکت را چک کردی
تا از آخرین اخبار و شایعات با خبر شوی.
تمام روز با صبوری منتظر بودم...
با آن همه کارهای مختلف گمان می کنم
که اصلاً وقت نداشتی بامن حرف بزنی
متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی،
شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی،
سرت را به سوی من خم نکردی
تو غروب به خانه رفتی و
به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری.
بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی
شبکه های ماهواره را یکبار بررسی کردی
و در حال خوردن چیپس و تخمه به نظاره نشستی......
نمی دانم شبکه های ماهواره را دوست داری یا نه؟
در آن چیزهای زیادی نشان می دهند
و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛
در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری...
باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم
و تودر حالی که تلویزیون را نگاه می کردی ، شام خوردی؛
و باز هم با من صحبت نکردی.
موقع خواب...،
فکر می کنم خیلی خسته بودی....
بعد از آن که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی
به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی.
اشکالی ندارد......
احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت
و برای کمک به تو آماده ام.
من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را می کنی.
حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور بادیگران صبور باشی.
من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.
منتظر یک سر تکان دادن...
دعا ، فکر ، یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد.
خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته باشی.
خب ، من باز هم منتظرت هستم؛
سراسر پر از عشق تو...
به امید آنکه شاید امروزکمی هم به من وقت بدهی.
آیا وقت داری که این را برای کس دیگری هم بفرستی؟
اگر نه،عیبی ندارد،می فهمم و هنوز هم دوستت دارم.
روز خوبی داشته باشی...
دوست و دوستدارت : خدا
*************************************
از پنجره روزگار به درخت عمر که می نگرم !
خوشتر از یاد خداوند
ثمری نیست...
من خدا را دیدم امروز
توی بارانی که بارید
روی گلبرگ گلی که
شادمانی کرد و خندید
من خدا را بو کشیدم
توی عطر پاک یک گل
من شنیدم نام او را
در صدای شاد بلبل
من خدا را می نویسم
توی قلبم شاد و خندان
او همیشه پیش ما هست
توی ابر و باد و باران
شاعر: اکرم خیبری
آنچه در اسمانها و زمین است به زبان خود تسبیح خدا میگویند
معبودی جز من نیست مرا پرستش کن
و نماز را برای یاد من به پا دار
رستاخیز بطور قطع خواهد آمد
میخواهم آن را پنهان کنم تا هر کس
در برابر سعی و کوشش خود جزا داده شود
از وقتی در زندگی ام کمرنگ شدی،
هزار کلمه، هزار ایده، هزار...
بر جای خالی ات ریختم، ولی پر نشد
به گمانم ازجنس بی نهـایتی...
خدای من!برگرد
خودت میدونی که چقدر تهی شده ام!
محبت خدا به مخلوقاتش:
روزی مردی محضر پیامبر اکرم رسید بقچه ایی همراهش بود
آن را باز کرد. دیدند یک پرنده و چند جوجه داخل آن است.
گفت یا رسول الله، من از راه دور به دیدن شما آمدم.
در بیابان به یک بوته رسیدم. دیدم کنار آن چند جوجه است.
آنها را گرفتم و داخل بقچه کردم. روی سرم گذاشتم
تا برای شما هدیه بیاورم. دیدم هر جا می روم،
مادرشان به دنبال من می آید. نمی تواند از جوجه هایش دل بکند.
بقچه را پهن کردم تا بیاید این جوجه ها را ببرد
یا اینکه خودش را هم بگیرم. وقتی بقچه را بازکردم
دیدم مادر جوجه ها به میان آنها آمد.
شخص گفت: یا رسول الله مادر این جوجه ها
با اینکه می دانست اسیر می شود، آمد نشست
و فرار نکرد من هم او را گرفتم وخدمت شما آوردم.
پیغمبر اکرم از این صحنه خیلی منقلب شد
و فرمودند: این پرنده چقدر جوجه هایش را دوست دارد!
حضرت فرمودند:
مهر و محبت خداوند متعال به بندگان
و مخلوقاتش هزار مرتبه
از این پرنده به جوجه هایش بیشتر است.
«نحنُ اقرب الیه من حبل الورید»
دکترها گفته اند :
خطر سکته ام حتمیست
تو تمام رگهایم را گرفته ای ....
خواستم تا بین آغوش کسی گریه کنم
هرچه گشتم خوبتر از خودت کسی پیدا نشد
تا حالا کی با عمل به دستورات خدا ضرر کرده
تا حالا فکر کردیم خدا چقدر صلاحمون را میخواد
بارها تجربه کردیم چقدر دستورات قرآن کریم
بهمون آرامش و نشاط میده
قربونت برم
که اینقدر تاسف میخوری واسه خوشبختی ما
آیــنت دانـی چــــرا غـــماز نیست ؟
چون که زنگار از رخش ممتاز نیست
"مولانا"
پروردگــــارا . . .
حـقــارت قـلـمـم در نـگـاشـتـن بــرای تــو
چــه افــروخـتـه هـویـدا مــی شـود !
و بـنـد بـنـد واژه هــایــم در وصـف تــو
چــه عـاجـزانه مـنـفـک مـی شـونــد . . .
عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست ،
پرسیدند : کجا میروی ؟
گفت : می روم با آتش ، بهشت را بسوزانم
و با آب جهنم را خاموش کنم
گفتندش چرا ؟
گفت : تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند ،
نه به خاطر عیاشی در بهشت و نه به خاطر ترس از جهنم
فقط به خاطر بزرگیش ،
فقط به خاطر مهربانیش ،
فقط به خاطر رزاق بودنش ،
فقط به خاطر خوده خودش
به خاطر تمام الطافش...
خطاب خداوند به حضرت موسی:
یاد دارى روزى در آن موضع گوسفند مى چرانیدى،
یکى از آنها از گله فرار کرد، همراهش رفتى
به او رسیدى و او را اذیت نکردى.
گفتى: اى حیوان، هم مرا و هم خودت را
به تعب و زحمت انداختى
و او را با کمال ملایمت به گله بازگرداندى.
چون این شفقت و مهربانى را از تو دیدم
در حق آن حیوان،
تو را به منصب نبوت رسانیدم...
کلید های غیب تنها نزد اوست
و جز او کسی آن را نمی داند
آنچه در خشکی و دریاست می داند
هیچ برگی (از درختی) نمی افتد مگر اینکه از آن آگاه است
و نه هیچ دانه ای در مخفیگاه زمین
و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد
جز اینکه در کتاب آشکار ثبت است...
"انعام آیه59"
*************************************
گاهی خیال می کنم از من بریده ای
بهتر ز من برای دلت برگزیده ای
از من عبور می کنی و دم نمی زنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای
یک روز می رسد که به آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای
بگرفت دُم مار را یک خارپُشت اندر دهن
سر درکشید و گِرد شد مانند گویی آن دَغا
آن مار ابله خویش را بر خار میزد دم به دم
سوراخ سوراخ آمد او از خود زدن بر خارها
بی صبر بود و بیحیل ،خود را بکشت او از عجل
گر صبر کردی یک زمان رستی از او آن بدلِقا
بر خارپشتِ هر بلا ،خود را مزن تو هم هلا
ساکن نشین وین وِرد خوان جاءَ القَضا ضاقَ الفَضا
فرمود رب العالمین با صابرانم همنشین
ای همنشین صابران افرَغ عَلَینا صَبرَنا
رفتم به وادی دگر باقی تو فرما ای پدر
مر صابران را میرسان هر دم سلامی نو ز ما
سنگین ترین وزنه دنیا
از آقای رضا زاده پرسیده بودند
بالاترین وزنه چندکیلو هستش که یه نفر بزنه
بهش بگن پهلوان؟
درجواب گفتند بالاترین وزنه
یه پتوی 400یا500گرمی هستش
که صبح باید بلند کنیم
تا نماز صبح یا نماز شب رو بخونیم
هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کنه
بهش میگن پهلوان...
اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی...
باران به تو خواهد گفت کجا کاشته ای... پس خیر را بکار
در هر زمینی...و زیر هر آسمانی... و برای هر کسی...
تو نمی دانی کجا آن را خواهی یافت!
کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند...
اثر زیبا باقی می ماند
حتی اگر روزی صاحب اثر دیگر حضور نداشته باشد...
ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻦ
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ مراقبم باش
ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺷﮑﺴﺖ، افتادن از چشمان توست
کمکم کن ﮐﻪ ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺨﻮﺭﻡ
ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ هم ﺗﻮ ﺭﺍ ﻗﺎﺿﻲ ﺍﻟﺤـﺎﺟـﺎﺕ ﻣﻲ دانم،
ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ آرزوهایم ﺭﺍ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮﻱ ...
ﻫﻨﻮﺯ هم تو را پناه بی پناهان ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻢ،
ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ پناهم ندهی
ﻣﻦ تمام ﺍﻣﻴـﺪﻡ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ
ای که از همه نسبت به من دلسوزتری
پروردگارت را در دل خود
از روی تضرِِِع و خوف و آهسته و آرام
صبحگاهان و شامگاهان یاد کن!
و از غافلان مباش
اى فرزند، دنیا میخواهی نماز شب بخوان،
آخرت میخواهی، نماز شب بخوان
«سفارش آیت الله قاضی به شاگرد خود»
گر میان مُشک تن را جا شود
روزِ مردن گند او پیدا شود
مُشک را بر تن مزن،بر دل بمال
مُشک چه بُوَد؟ نام پاک ذوالجلال
خـــدایــــا
بـه آنـچـه ڪه دادی تـشـڪـر
بـه آنـچـه ڪه نـدادی تـفـڪر
بـه آنـچـه ڪه گـرفـتـی تـذڪر
ڪـه : داده ات نــعـمـت
نـداده ات حـڪمـت
و گـرفـتـه ات عـبـرت اسـت
خداجونم یه حسی بهم میگه خیلی ازت دور شدم
میدونم تقصیر خودمه ، اما تو خیلی بزرگی
یه کاری کن این فاصله از بین بره
خداجونم نمیخوام دیگه از دستت بدم
درسته من لیاقت چون تویی را ندارم
اما با تو بودن خیلی حس خوبیه
دیگه هیچوقت نمیخوام ازت دور بشم
هیچ وقـــت!!!
هیچ وقــــــــــت!!!
هیچ وقــــــــــــت!!!
«ملا فتح اللَّه کاشانى» در تفسیر منهج الصادقین،نقل می کند:
در زمان «مالک دینار» جوانى از زمره اهل معصیت
و طغیان از دنیا رفت. مردم به خاطر آلودگى
او جنازه اش را تطهیر نکردند، بلکه در مکان پست و
پر از زباله ای انداختند و رفتند.
شبانه در عالم رؤیا از جانب حق تعالى به مالک دینار
گفتند: بدن بنده ما را بردار و پس از غسل و کفن
در گورستان صالحان و پاکان دفن کن. عرضه داشت: او از
گروه فاسقان و بدکاران است، چگونه و با
چه وسیله مقرّب درگاه احدیّت شد؟
جواب آمد: در وقت جان دادن با چشم گریان گفت:
یا مَنْ لَهُ الدُّنیا وَ الآخِرَةُ إرْحَمْ مَن لَیْسَ لَهُ الدُّنیا وَ الآخرَةُ.
اى که دنیا و آخرت از اوست،
رحم کن به کسى که نه دنیا دارد نه آخرت.
مالک،کدام دردمند به درگاه ما آمد که دردش را درمان نکردیم؟ و
کدام حاجتمند به پیشگاه ما نالید که حاجتش را برنیاوردیم؟»
*************************************