عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۶۶۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰




گاهی خیال می کنم از من بریده ای


بهتر ز من برای دلت برگزیده ای



از من عبور می کنی و دم نمی زنی


تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای



یک روز می رسد که به آغوش گیرمت


هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای

 

 بگرفت دُم مار را یک خارپُشت اندر دهن

سر درکشید و گِرد شد مانند گویی آن دَغا


آن مار ابله خویش را بر خار می‌زد دم به دم

سوراخ سوراخ آمد او از خود زدن بر خارها


بی صبر بود و بی‌حیل ،خود را بکشت او از عجل

گر صبر کردی یک زمان رستی از او آن بدلِقا


بر خارپشتِ هر بلا ،خود را مزن تو هم هلا

ساکن نشین وین وِرد خوان جاءَ القَضا ضاقَ الفَضا


فرمود رب العالمین با صابرانم همنشین

ای همنشین صابران افرَغ عَلَینا صَبرَنا


رفتم به وادی دگر باقی تو فرما ای پدر

مر صابران را می‌رسان هر دم سلامی نو ز ما

«مولانا»



سنگین ترین وزنه دنیا


از آقای  رضا زاده پرسیده بودند

بالاترین وزنه چندکیلو هستش که یه نفر بزنه

بهش بگن پهلوان؟


درجواب گفتند بالاترین وزنه

یه پتوی 400یا500گرمی هستش

که صبح باید بلند کنیم

تا نماز صبح یا نماز شب رو بخونیم

هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کنه


بهش میگن پهلوان...



اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی...

باران به تو خواهد گفت کجا کاشته ای... پس خیر را بکار

در هر زمینی...و زیر هر آسمانی... و برای هر کسی...

تو نمی دانی کجا آن را خواهی یافت!


کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند...

اثر زیبا باقی می ماند

حتی اگر روزی صاحب اثر دیگر حضور نداشته باشد...


ای انسـان، قدر خود را بدان...

به حدی گرانے ، که فقط خدا

توان خریدت را دارد...

پس خود را به قیمت حسرتے تلخ،

به تاراج مده . . .



ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻦ

ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ مراقبم باش

ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺷﮑﺴﺖ، افتادن از چشمان توست

کمکم کن ﮐﻪ ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺨﻮﺭﻡ

ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ هم ﺗﻮ ﺭﺍ ﻗﺎﺿﻲ ﺍﻟﺤـﺎﺟـﺎﺕ ﻣﻲ دانم،

ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ آرزوهایم ﺭﺍ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮﻱ ...

ﻫﻨﻮﺯ هم تو را پناه بی پناهان ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻢ،

ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ پناهم ندهی

 ﻣﻦ تمام ﺍﻣﻴـﺪﻡ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ

ای که از همه نسبت به من دلسوزتری


پروردگارت را در دل خود

از روی تضرِِِع و خوف و آهسته و آرام

صبحگاهان و شامگاهان یاد کن!

و از غافلان مباش

 

«آیه 205 سوره اعراف»



اى فرزند، دنیا می‌خواهی نماز شب بخوان،


آخرت می‌خواهی، نماز شب بخوان

 

«سفارش آیت الله قاضی به شاگرد خود»



گر میان مُشک تن را جا شود

روزِ مردن گند او پیدا شود


مُشک را بر تن مزن،بر دل بمال

مُشک چه بُوَد؟ نام پاک ذوالجلال


خـــدایــــا

بـه آنـچـه ڪه دادی تـشـڪـر

بـه آنـچـه ڪه نـدادی تـفـڪر

بـه آنـچـه ڪه گـرفـتـی تـذڪر

ڪـه : داده ات نــعـمـت
نـداده ات حـڪمـت

و گـرفـتـه ات عـبـرت اسـت



خداجونم یه حسی بهم میگه خیلی ازت دور شدم

میدونم تقصیر خودمه ، اما تو خیلی بزرگی

یه کاری کن این فاصله از بین بره

خداجونم نمیخوام دیگه از دستت بدم

درسته من لیاقت چون تویی را ندارم

اما با تو بودن خیلی حس خوبیه

دیگه هیچوقت نمیخوام ازت دور بشم

هیچ وقـــت!!!

هیچ وقــــــــــت!!!

هیچ وقــــــــــــت!!!



داستانک


«ملا فتح‏ اللَّه کاشانى» در تفسیر منهج الصادقین،نقل می کند:

در زمان «مالک دینار» جوانى از زمره اهل معصیت

و طغیان از دنیا رفت. مردم به خاطر آلودگى

او جنازه‏ اش را تطهیر نکردند، بلکه در مکان پست و

پر از زباله ای‏ انداختند و رفتند.

شبانه در عالم رؤیا از جانب حق تعالى به مالک دینار

گفتند: بدن بنده ما را بردار و پس از غسل و کفن

در گورستان صالحان و پاکان دفن کن. عرضه داشت: او از

گروه فاسقان و بدکاران است، چگونه و با

چه وسیله مقرّب درگاه احدیّت شد؟

جواب آمد: در وقت جان دادن با چشم گریان گفت:

یا مَنْ لَهُ الدُّنیا وَ الآخِرَةُ إرْحَمْ مَن لَیْسَ لَهُ الدُّنیا وَ الآخرَةُ.

اى که دنیا و آخرت از اوست،

رحم کن به کسى که نه دنیا دارد نه آخرت.

مالک،کدام دردمند به درگاه ما آمد که دردش را درمان نکردیم؟ و

کدام حاجتمند به پیشگاه ما نالید که حاجتش را برنیاوردیم؟»


*************************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

ﭘـــﺲ ﺍﺕ ﻧﻤـــﯽ ﺩﻫﻢ..

ﺑـــﻪ ﻫـــﯿﭻ ﺳﺎﻋــــﺘﯽ

ﺑـــﻪ ﻫﯿـــﭻ ﺩﻗﯿﻘـــﻪ ﺍﯼ

ﺑـــﻪ ﻫﯿـــﭻ ﻗﯿﻤﺘــــﯽ !

ﺳﺨﺖ ﭼﺴﺒﯿــــﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﻤﺎﻣــــﺖ ﺭﺍ

ﻣﮕــر ﺗو را ﺳـــــﺎﺩﻩ ﺑﺪﺳــــﺖ آﻭﺭﺩﻡ ...

ﮐﻪ راحـــــت ﺍﺯ ﺩﺳﺘــــﺖ ﺑﺪهــــم ...

خـــــــداوند میفرمایند:

ای بندگان من!

در آنچه که به شما امر کردم از من اطاعت کنید

و مصلحت خود را به من نیاموزید،

چون من خودم بهتر از شما

به مصلحت شما عالم هستم

و هرگز در عمل کردن به مصلحت شما

خیانت نمی کنم...

 

"حدیث قدسی به نقل از امیر المومنین"


کار مانیست شناسایی راز گل سرخ

کار ما شاید این است

که در افسون گل سرخ شناور باشیم

 

سهراب سپهری



مُقریی می‌خـواند از روی کـتاب

"مــاؤُکُم غُورا" ز چشمه بندم آب


آب رادرغورها(اعماق زمین) پنهان کنم

چشمه‌ها را خـشک و خـشکستان کنم


آب را در چـشمـه کی آرد دگــر

جزمن بی مثل وبافضل وخطر(بزرگوار)


فلسفی منطقی مستهان(خوار و ذلیل)

می‌گذشت از سوی مکتب آن زمان


چونک بشنید آیت او از ناپسند

گفت آریم آب رامابا کُلند(کُلنگ)


ما به زخم بیل و تیزی تـبر

آب را آریم از پستی زِبَـر


شب بخُفت و دید او یک شیرمرد

زدطبانچه(سیلی)هردو چشمش کورکرد


گفت زین دوچشمهٔ چشم ای شقی(بدبخت)

با تبر نـوری بـرآر ار صـادقی


روز بر جست و دو چشم کور دید

نور فایض از دو چشمَش ناپدید


گر بنالیدی و مُستَغفِــر شدی

نور رفته از کرم ظاهـر شدی


لیک استغفار هم در دست نیست

ذوق توبه نُقل هر سرمَست نیست

"مولوی"



برایم مهم نیست بهشتی باشم یا جهنمی ...


وقتی صاحب هر دو خانه


  خـداوند است !!!!!



آنهایی که دستشان را توی دست خدا می گذارند


دلشان قرص است 


این ساده ترین مشقی است که باید تمرین کنم



آیا اندیشیده ای چقدر تنها خواهی بود ؟

ساعتی؟

روزی؟

ماهی ؟

سـالی ؟

چند هزار سال؟

چند میلیون سال ؟

با خودت فکر کن و بیاندیش

هر قدر که قرار است پس از مرگ

با من تنها باشی ؛ در دنیا با من انس بگیر

اگر لحظه ای ؛ لحظه ای ... و اگر همیشه ؛ همیشه

 

«برگرفته از احادیث قدسی کتاب تنهایی»


هر وقت توی زندگی به یک در بزرگ رسیدی

که قفل بود

اصلا نا امید نشو!!!

چون اگه قرار بود باز نشه بجاش یه دیوار گذاشته بودند



از خـــــــــــــــــــــدا پــــــروا کنید


تا پـَـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر وا کنید

 

 

“شهید چمران”



خدایا گوشه چشمی از تو کافیست تا

هر رنجی به رحمت..

هر غصه ای به شادی ..


هر بیماری به سلامتی ..

هر گرفتاری به آسایش واسانی ..

هر فراقی به وصل ..

هر قهری به آشتی ..


هر زشتی به زیبایی ..

هر تاریکی به نور ..

هر ناممکنی به معجزه ..


تبدیل شود.

پروردگارا تمام وجود و هستیمان را ،

آرزوهایمان را ،

غرق محبت ونگاه معجزه گرت بفرما



همانا تو را به ترس از خدا سفارش می کنم

که پیوسته در فرمان او باشی و دلت را با یاد خدا زنده کنی

و به ریسمان او چنگ زنی ،

چه وسیله ای مطمئن تر از رابطه تو با خداست ؟

اگر سر رشته آن را در دست گیری...


نهج البلاغه نامه 31



با این که از تو تصویری ندارم

با این که از سکوتت نا امیدم


ولی می دونم اینجایی کنارم

همیشه دل به تقدیر تو میدم


هوا مو داری از نزدیک و از دور

محاله با تو از نفس بی افتم


من از این آدما چیزی نمی خوام

فقط دستام و سمت تو گرفتم


همیشه رو به روت بازنده بودم

واست هر جوری ام نقشه کشیدم


تا رفتن سمت هر راهی بجز تو

دوباره اول جاده رسیدم



وقتی یک مکعب مغناطیسی را در بین انبوهی از براده های

آهن قرار دهید تصویر زیر ایجاد خواهد شد !


سبحان ا...

سبحان ا...

 

منبع: وبلاگ معجزه کلمات


خدایا

نکنه برعکس تـــــــــو از دست من

و از دست این همه بیراهه رفتن های من

خسته شده باشی



گفتم: چشمم، گفت: به راهش می‌دار


گفتم: جگرم، گفت: پر آهش می‌دار


گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل


گفتم: غم تو، گفت: نگاهش می‌دار

 

«شیخ ابوسعید ابوالخیر»



چشمانم را بسته ام

به هـرچه که خواهد شد


او به برگشت بنده اش امیدواراست...

و من به آغوش دوباره اش...


با دلها به سوی خدا رهسپار شدن رساننده تر به مقصد است


تا با خسته کردن جوارح با اعمال...


«امام جواد (ع) »


منبع: الدهره الباهره/۳۹»



دانستن جرم کمی نیست…


وقتی که… 


بدانی و عمل نکنی...


بدانی و بگذری…


بدانی و نادیده بگیری…


بدانی و بشکنی…


************************************


عشق فقط خدا
  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



خداوند به زنبور عسل وحی کرد که از

 کوههاودرختان وسقفهای رفیع منزل گیرید

وسپس از میوه های شیرین تغذیه کنیدو

 راه پروردگارتان رابا طاعت بپویید،

 آنگاه از درون آنها شربت شیرینی به رنگهای مختلف بیرون آید

 که در آن شفای مردمانست

 دراین کار نیز آیت قدرت خداوند برای متفکران پیداست


خــدایا

تمام زیبایی های دنیایت ،درخشندگی مرواریدهایت

بوی مست کننده ی گل هایت ،آبی بودن آسمانت

ونماز های خیس از اشک هایم

همه به کنار 

میخواهم رازی را با تو بگویم 

"نفسمی خـدا"

واین همان رازیست

که به بخاطرش برایش زندگی میکنم


براستی استاد طبیبان عالم است

همان که وقتی همه پزشکان جوابت کردند ،

 برایت معجزه می کند !

عارفان گویند

نامش الله است

نسخه اش نماز شب

ویزیتش هم دل شکسته

مطبش سحرگاهان رونقی دارد


هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد،

بدان خدا کرده است؛

زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی

که راهم را بستی؟

هر کس گرفتار است، در واقع گرفتار یار است

(حاج محمد دولابی)

یک حرفی احسان علیخانی زد ٬ خیلی قشنگ بود 

گفت: از مرتضی پاشایی پرسیدم

الان که میدانی بیماریت سرطان بدخیمه ودرمان نداره

زندگیت چه فرقی کرده ؟ 

مرتضی گفت : زندگیم فرقی نکرده ٬

همون کارهایی را میکنم که قبلا میکردم

ولی با شماها یک فرقی دارم ٬

  قدر ثانیه های زندگیم را بیشتر می دونم

و از هر ثانیه بیشتر از شما لذت میبرم .

قدر نگاه مادرم و لبخند پدرم را بیشتر از شماها میدونم .

هر ثانیه از عمرم را با عشق سپری میکنم

چون هر لحظه ممکنه این نفس بره و بر نگرده ٬

چون میدونم دیگه فرصت جبرانی نیست

باید بهترین باشم باید بهترین استفاده را بکنم 

  بیایید بجای اندوه ما هم چنین کنیم

و از زندگی لذت ببریم شاید فردایی نبود 

  فردا خیلی دیر است  همین الان تغییر کن 

همین الان خوب باش

منبع متن :

only-allah.mihanblog.com

 

 

خـــــــــدایا

به آسمانت سوگند

میدانم این دنیا فانیست

آنرا باور دارم ، با این حال

نمی دانم چرا اینقدر از تو دورم

می دانم این دنیا محل گــذر است

اما نمی دانم چــرا از آن دل نمی کنم

میدانم هیچ چیز در عالم لذت با تو بودن را ندارد

ولی نمی دانم چـرا اینقـــــــدر فراموشت کرده ام

می دانــم که بین مــا خــیلی غــــــریب و تنهـــــایی

 امــا  تــــــو هیچ وقت مــا را غــــــــریب و تنهــــــا مگذار


هـــر بار کـه دلــم هـــوای خـــــــدا می کند …

تـنـم می لــرزد …

نــه از خــــــدا … از خــــودم !

که از شــیطــان هـــم شـیطـان تــَـــر شــده ام …

نـگـاهم را مــی دزدم …

مبادا چشــمم در چشـــم خدا گــــیر کند …


هر مصنوعی صانعش را نشان می‎دهد

به هر چیزی نگاه کنی، سازنده‎ی آن را یاد می‎کنی

قالی را می‎بینی، می‎گویی عجب قالی‎بافی داشته است

ساختمان را می‎بینی، می‎گویی عجب معماری داشته است

خودت را چه؟ اگر خودت را هم جلوی آیینه نگاه کنی،

یاد خدا می‎افتی...

 

مرحوم محمداسماعیل دولابی

دلخسته و سینه چاک می‌باید شد

وز هستی خویش پاک می‌باید شد

آن به که به خود پاک شویم اول کار

چون آخر کار خاک می‌باید شد

 

"ابوسعید ابوالخیر"


******************************


عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


میگفت مرگ مثله این میمونه که

یه جرمی انجام داده باشی و

نیروهای پلیس گیرت بیارن

و لیزر اسلحه هاشون روی سرت باشه

یعنی هرثانیه تمومی...

یعنی نزدیکتر از هرچى!

اما نمیدونست...

اگه جرمی انجام نداده باشی

مرگ

یعنی رفتن تو آغوش خالق مهربونی

که میگه از رگ گردن بهت نزدیک ترم!!



این کتاب که در آن هیچ شکی نیست راهنمای پرهیز کاران است

سوره بقره آیه 2


گوشه ای از عظمت خدا در اعجاز عددی قرآن




دنیا  115 بار آخرت 115 بار

گیاه  26 درخت   26

تابستان گرم  5 زمستان سرد  5

زکات  32  برکت  32

شراب  مستی  6

فقر  13  ثروت  13

فرشته  88  شیطان  88 

بهشت  77  جهنم  77

حیات  71  موت  71

بگو  332  گفتند  332

الرحمن  57  الرحیم  114

الفجار 3  الابرار 6

سختی  12  آسانی  36

مصیبت  75  شکر  75

جهر(آشکار)  16  علانیه(پنهان) 16

صبر  102  شدت  102

سرور  4  حزن  4

حسنات  180  سیئات  180

یوم (روز) 365  بار به تعداد روزهای سال شمسی 

شهر(ماه)  12  باربه تعداد ماههای سال 

الساعت   24  بار 

سجده  34  بار  برابر سجده های 17 رکعت 

نماز شبانه روزی


  و اگر خدا به تو زیانی برساند،

آن را برطرف کننده ای جز او نیست؛

و اگر برای تو خیری بخواهد،

بخشش او را رد کننده ای نیست،

آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد

می رساند؛ و او آمرزنده مهربان است

 

آیه "107"سوره یونس


خداوند با خبر از آشکار و نهان،

قادر متعال از مقابل چشمان من عبور کرده

و من نتوانستم او را در مقابل خود ببینم،ولى پرتو عظمت و قدرت او

در روى صفحه روحم تابید و منعکس گردید! و در نتیجه این انعکاس،

روح را در بهت، تعجّب و حیرت انداخته! من آثار او را

در تمام مخلوقات و موجودات مشاهده نمودم ، در تمام این موجودات

و مخلوقات، حتّى در کوچک ترین آنها، در آن موجوداتى که

هرگز به چشم دیده نمى شوند،

چه قدرت و قوّتى به کار رفته؟

چه عقلى؟

چه کمال غیر قابل وصفى در آنها دیده مى شود؟

 

«طبیعت دان معروف کارل لینه»



حاجتی در دل بی تـابم  داشتم...

به دل گفتم : لیاقت برآورده شدن خواسته ات را نداری

وگرنه از تو حرکت و از خدا برکت

 و خدا  هم برایت برآورده اش میکرد

دل گفت : مگر آنچه را که تا بحال  خدا به تو داده است 

لیاقتش را داشته ای !

و مگر او تا بحال در بذل نعمت هایش

به لیاقت تو نگاه می کرده است ؟!

.... و قسم می خورم که راست می گفت ...

نام "آفتابگردان" که میاد همه را

به "یاد آفتاب" می اندازد،

نام "انسان" که میاد

آیا کسی را به "یاد خدا" می اندازد؟


حاج آقا رحیم ارباب نقل کرده اند:

یک شب من از اتاقم به قصد وضو به صحن مدرسه آمدم

که نماز شب را بخوانم وقتی از اتاق بیرون آمدم دیدم

صدای همهمه ای می آید هر چه نگاه کردم دیدم همه جا

خاموش است ولی از همه جا و درختان و در و دیوار نجوایی

که مانند ذکر بود به گوش می رسید. رفتم وضوخانه

دیدم آن جا هم صدا می آید، تعجب کردم که این

صدای ذکر از کجاست؟ آمدم در ایوان نماز بخوانم

متوجه شدم که مرحوم آخوند کاشی در قنوت  نماز وترشان

ذکر می گویند و گریه می کنند و در و دیوار هم

اذکار را با او تکرار می کنند. من همینطور ایستادم

و به او نگاه کردم تا نماز صبح شد...

فردا نزد ایشان رفتم

و ماجرای دیشب را برای ایشان بازگو نمودم

آخوند فرمودند خودتان شنیدید؟ گفتم بله

فرمودند :خداوند به شما عنایتی کرده است که شنیده ای


ترک هوا بنده را امــــــیر کند و

ارتکاب آن امـــــیر را اسیر کند

چنانکه زلیخا هوی را پیروی کرد

امـــــیر بود اسیر شد

و یوسف هوی را ترک کرد

اسیر بود امــــــیر شد

 

«کشف المحجوب اثر هجویری»

 

خدایا

ما را به جبر هم که شده سر به راه کن   

  خیری ندیده ایم از این اختیار ها


ای داود،

هرکه با من تجارت کند

سودمندترین تجارت کنندگان است

و هرکه دل به دنیا ببندد

و دنیا او را بر زمین افکند

  زیانکارترین زیانکاران است

«کتاب زبور داود نبی»


 در سال قحطی ، صاحبدلی پریشان حال ،

غلامی را دید که بسیار شادمان بود .

پرسید : چطور در چنین وضعیتی شادمانی می کنی ؟!

گفت : من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد

و تا وقتی که برای او کار میکنم روزی مرا می دهد

صاحبدل به خود گفت :

شرم دارم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده

و غم به دل راه نمی دهد ؛

و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست

و نگران روزگارم هستم ...!


خـــــدایــا

به من بیاموز چیزی را آرزو کنم که تو دوست دارى و

 آن آرزو را اجابت نمایی که نیک فرجامم نماید...

چیــــزے را آرزو و طلب کنم که مرا به تو نزدیک تر سازد.

به من بیاموز در راه رسیدن به آرزوهایم صبـــور باشـــم و

 تن به قضا و قدر تو بسپـــارم .

بیاموز که برای کسب نیکیها، شکیبایی پیشه کنم....

در راه استجابت دعاهایم، هرگز ناامیـــد نشـــوم و

 هــرگــز در مهر تو تــردیــد نــکنــم.


اما انسان، هنگامی که پروردگارش او را بیازماید

و گرامی داردش و نعمتش بخشد،

می گوید: پروردگارم (چون شایسته و سزاوار بودم)

مرا گرامی داشت،(15)

و اما چون او را بیازماید، پس روزی اش را بر او تنگ گیرد،

گوید: پروردگارم مرا خوار و زبون کرد.(16)

 

"سوره مبارکه فجر"

*******************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



گوشه ای از دست قدرت خدا


- حلزون ها می توانند سه سال بخوابند


- پروانه ها با پاهایشان می چشند


- گربه  ها می توانند بیش از یکصد صدا با حنجره خود تولید کنند

- موش های صحرایی چنان سریع تکثیر پیدا می کنند،که در عرض

18 ماه دو موش صحرایی قادرند یک میلیون فرزند داشته باشند


- دلفین ها هم مانند گرگ ها هنگام خواب

یک چشمشان را باز می گذارند!


- یک سوسک می تواند 10 روز بدون سرش زندگی کند.

- کرم های ابریشم در 56 روز، 86 هزار برابر خود غذا می خورند.


- شتر در 3 دقیقه 95 لیتر آب می خورد.

- ستاره دریایی مغز ندارد.

- چشمان بز دارای مردمک مستطیل شکل است.

- هر چه از استوا به سمت قطب پیش می رویم اندازه موجودات


بزرگتر می شود مثل پنگوئن ها، روباه و وال.


- وزن کل موریانه های جهان ده برابر وزن کل انسان ها است.


- کانگروها قادر نیستند به سوی عقب راه بروند.

- ملکه موریانه پنجاه بار بزرگتر از جفت مذکر خود می باشد.

- حس بویایی مورچه با حس بویایی سگ برابری می کند.


- مار می تواند تا نیم ساعت بعد از قطع شدن سرش نیش بزند.


- ضربان قلب مرغ مگس خوار 1000 مرتبه در دقیقه است


- بنازم ظرافت آفرینشت را خدا

 

منبع متن:وب ابتکار




خدا بی نهایت بنده هاش رو دوست داره .....


  حدودش معلوم نمیشه  


مگه تو این عالم چقدر رحمت خدا رو میشه دید ؟ 


میگند تمام رحمت خدا تو این دنیا که بین مخلوقاتش


تقسیم کرده 1 قسمت از 100 قسمته 


ینی 1 قسمت رحمت خدا تقسیم شده تو این عالم


  اینی شده که ما الان داریم میبینیم


و خدا  99 قسمتش رو در قیامت رو میکنه 


  یعنی حتی از روی رحمت دنیایش نمیشه بفهمیم


چقدر مارو دوست داره ...... !!!! 


همونی که امام صادق (علیه السلام)

می فرمایند اگه بدونید خدا چقدر شما رو دوست داره

  از خوشحالی روح در بدن نمیمونه سینه تحمل نمیکنه  

یعنی آنقدر این فشار خون میره بالا این سینه منهدم میشه ! 

از خوشحالی !!! ....

 

منبع :خدایی خدا غریبه



سلام خـــــــــــدا...

ممنون که تو تمام این مدتی که قوانینت رو زیر پا گذاشتیم

باز هم مارو از گروهت Delete نکردی....!

ببخش اگه پستایی که برامون نازل کردی رو اصلا نخوندیم ...

ببخش که هر شب تا نزدیکای صبح با همه چت کردیم

وقتی نوبت چت کردن با تو شد خواب موندیم ...

ببخشید که پایه ی لایک همه شدیم الا تو ...

اصــــــــــلا میام تو pv ....

خدا جوووون ؟ هستی ؟

باهام قهری ؟

نکنه بلاکم کردی خداااا؟؟؟؟

نکنه بلاکم کردی خدااااا

نکنه بلاکم کردی خدااااا


کلافه ام از حس ناسپاس بودنم

وقتی دیدم معلولی خطاب به خدا گفت:

خدایا شکرت مرا در مقامی خلق کردی

که هر کس مرا می بیند تو را ذکر می کند...



و از هر چیزی که از او تقاضا کردید

به شما داد

و اگر نعمتهای خدا را برشمارید

هرگز آنها را احصاء نخواهید کرد

انسان ستمگر و کفران کننده است

 

"آیه 34 سوره ابراهیم"


وقتی همه امیدت

به اونیه که همه چیتو میدونه

و بازم با لبخند نگات میکنه...

به اونی که وقتی میتونست مچتو بگیره

ولی دستتو سفت گرفت و کمکت کرد...

به اونی که وقتی تنبیه هم میکنه

میشه تو تنبیهش محبتو دید...

به اونی که ممکنه دیر بده ولی بهترینو میده...

به اونی که وقتی صداش میزنی با لبخند نگات میکنه

و میگه صبر کن واست بهترینارو گذاشتم کنار...

به اونی که گناهتو یک بار مینویسه و ثوابتو صد بار...

به اونی که عاشقانه عاشقته و صد بار اینو گفته...

آره...

وقتی همه امیدت به اونه احساس میکنی

خوشبخت ترینی

خیالت راحته که

یه پشت و پناه گرم...

یه حامی قوی...

یه دست پر مهر بالا سرته...

 که یه لحظه هم از یادت غافل نیست...

شکرت خدا جونم...

شکرت...

وه که چقدر خوشبختم که دارمت...



زیبــاتــرین حــسِ سجــده ..

ایــنه کــه .. تــو در گــوشِ "زمــین"

پــچ پــچ مــیکنی ...


امــّــا ...

در "آسمــان" صــدایت فـرشتگـان را

بـه وجـد مـی آورد


مهربان خدای من!!!

میدانم که تا آسمان راهی نیست

ولی تا آسمانی شدن راه بسیار است

این دست های خالی به سوی تو بلند میشود

ما بی سلیقه ایم، طلب آب و نان میکنیم

تو خود ای خزانه دار بخششها ،

بهترین ها را برایمان محقق کن


این را هزاران بار فریاد زدم که دیگر کسی به چشمانم نمی آید

و هیچ نگاهی دلم را نمی لر زاند

تنها یک نفر است که مانند گنجینه ای گرانبها

در دلم جای گرفته ,انسان که سهل است

وجودش را به دنیا نمی دهم

خدا را میگویم


برخیز و شست و شو کن، 

با اشک خود وضو کن،  

تحصیل آبرو کن،  

در پیشگاه یزدان 

دور افکن این ریا را 

وین کبر و این هوى را   

یک دم بخوان خـدا را


گاه می اندیشم

چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم

همین مرا بس که کوچه ای باشد و باران

و خدایی که زلال تر از باران است


بـوی نـاب بهشـت می دهـد همـۀ نام های قشـنگ تـو 

  می گذارمشان روی زخــم های  د ِ لَ م  

گفته بودی اَلجَبّـار ♥ 

  یعنی کسی که جُبران می کند

همـۀ  شکستگی هایِ د ِ لَ ت را  

گفته بودی اَلمُصَـوِّر

   یعنی کسی که از نُـو می سازد  

همـۀ آنچه را ویـران شده است درون  د ِ لَ ت  

گفته بودی الشّافـی ♥ 

  یعنی کسی که شفا می دهد تمـام  زخم هایِ

عمیق و نا علاج را ...  

هوای ِ دلـم سبک می شود با زمزمـۀ نام هایِ زیبایت

   نَفـَس میـکِشَم در هوایِ مهـربانی هـایِ نابت ...

 

منبع متن: وبلاگ خدا

********************************

عشق فقط خدا
  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


تجسم قیامت در سوره تکویر






در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود، (۱)



 

و در آن هنگام که ستارگان بی ‏فروغ گردند، (۲)




و در آن هنگام که کوه‏ها به حرکت درآیند، (۳)




و در آن هنگام که باارزش‏ترین اموال به دست فراموشى سپرده شود(۴)




و در آن هنگام که وحوش جمع شوند، (۵)




و در آن هنگام که دریاها برافروخته شوند، (۶)




و در آن هنگام که هر کس با همسان خود قرین گردد، (۷)



و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سوال شود

 

به کدامین گناه کشته شدند؟! (۹/8)




و در آن هنگام که نامه‏ هاى اعمال گشوده شود، (۱۰)



و در آن هنگام که پرده از روى آسمان برگرفته شود،(۱۱)




و در آن هنگام که دوزخ شعله ‏ور گردد، (۱۲)




و در آن هنگام که بهشت نزدیک شود، (۱۳)

 

(آرى در آن هنگام)

هر کس میداند

چه چیزى را آماده کرده است! (۱۴)

*******************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰

http://rozup.ir/up/lorpatough/wp-content/photo/instagram/4/%D8%B9%DA%A9%D8%B3%20%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87%20%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87%20%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C%20%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%AF%D8%A7%20%2815%29.jpg


حد مهربونی خدا نسبت به ما بی نهایته.

خدا تنها کسی است که طلب نکرده، می بخشه.


به سراغش نرفته، عطا می کنه، و بی توقع دوست مون داره.


خیلی ها روز و شب شون بی خداست.


اما خدا حواسش به اون ها هم هست.


خورشید ،ماه،شب ،روز، خنده، هوا، روزی، سلامتی و......


هنوز خیلی چیزها برای اون ها هم هست.

خدا مخلوقی را به جرم بی خدایی پس نمی زنه


محروم نمی کنه.نابود نمی کنه.حتی رها هم نمی کنه.

محبت خدا به ما مثل و مانند نداره.


از سمت خداوند هر لحظه «سلام» می رسه به ما.


نفس به نفس


ما چه قدر پاسخ گوی سلام عاشقانه خداییم!!!


امروز تلاش کنیم با هر نفس، در هر عمل، پاسخ گوی سلام خدا باشیم.

هر جا لبخندی هدیه کنیم
دلی شاد کنیم❤️
سلام خدا را پاسخ گفته ایم.



عشق خداست و خداوند عشق است

جایی که عشق باشد
قطعا خداوند
در آنجا حضوری آشکارا دارد.
پس به انسانها
بیشتر و بیشتر عشق بورزید
و هر چه مشتاق تر عاشق آنها باشید.
عشق خود را از طریق خدمت به مردم ابراز نمایید.

عبادت یعنی خدمت به خلق خدا


خداوند به جبرئیل گفت :
آنچه آدمی را سیر می کند نان نیست نور است
و نور تنها نزد من است
نور نه در فانوس است نه در شمع
نه در ستاره و نه در ماه
سفره ای پهن کن و بر آن نور و عشق و هدایت بگذار
و گفت:هر کس بر سر این سفره بنشیند سیر خواهد شد

سفره خدا گسترده شد از این سرجهان تا آن سوی هستی
اما آدمها آمدند و رفتند,,,
از وسط سفره گذشتند و بر نور و عشق و هدایت پا گذاشتند
آدمها گرسنه آمدند و گرسنه رفتند
گاهی فقط گاهی کسی بر سر این سفره نشست
و لقمه ای نور برداشت و جهان از برکت همان لقمه روشن شد .
گاهی فقط گاهی کسی تکه ای عشق برداشت و جهان از همان
لقمه روشن شد .
گاهی فقط گاهی کسی جرعه ای از هدایت نوشید و هر که
 او را دید چنان سرمست شد که تا انتهای بهشت دوید .

سفره خدا پهن است اما دور آن هنوز چه خلوت است.
میکائیل نان قسمت می‌کند. آدم ها چنگ می‌زنند و نانها را از او می‌ربایند.
میکائیل گریه می‌کند و می‌گوید: کاش می‌دانستید،
کاش می‌دانستید که نور از نان بهتر است,,

_ عرفان نظرآهاری

خدا همینجاست کنار من و تو

خدا را که نباید فقط در آسمان ها به دنبالش گشت!

می شود خدا را در همین جا میان آدم ها پیدا کرد...
در دل کسی که امید را به زندگیِ ناامیدی بر می گرداند.

در چشمان کسی که خنده را به جای غم در دل ها می نشاند.

در دستان کسی که از بزرگی و مهربانیش گره از کار خیلی ها گشوده...

و در قلب و روح خیلی ها که قد خوبی هایشان به بلندای آسمان است.

آری...

خدا را می شود همه جا دید و احساس کرد..



وقتی واژه خدا را بر زبان می رانی،

گویی به چیزی دور و دست نیافتنی اشاره می کنی.

و قرنهاست که می گویند « خدا چیزی در آن بالا، در آسمان دور دور است. »

اما وقتی می گویی « عشق » به چیزی اشاره می کنی که به قلب بسیار نزدیک است.

مبلغان همواره کوشیده اند تا ثابت کنند خدا در دور دست هاست،

زیرا اگر خدا در دوردست ها باشد آنان می توانند خود را نماینده و واسطه او معرفی کنند.

وقتی واژه « خدا» را بکار می بری، گویی از یک شخص سخن می گویی.

خدا محدود و معین می شود. اما

« عشق » یک شخص نیست.

یک کیفیت، یک حضور، یک بوی خوش است.

نه بوی خوش یک گل، بلکه بسیار نامحدودتر، بی کران تر و نا متناهی تر.

وقتی می گویی « خدا » به تو احساس ناتوانی دست می دهد: « چه کار کنم؟ »

اما زمانی که پای عشق در میان است می توانی کاری در مورد آن انجام دهی.

طبیعت ذاتی تو عشق ورزیدن است.

  بنابراین آموزش من دور محور « عشق » می چرخد.

من می گویم: « عشق همان خداست. »

داستان کوتاه
جهانگردی به دهکده ای رفت تا

زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد

در اتاقی ساده زندگی می کند.

اتاق پر از کتاب بود و

غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.
جهانگرد پرسید:
 لوازم منزلتان کجاست؟
زاهد گفت:
مال تو کجاست؟
جهانگرد گفت:من اینجا مسافرم.
زاهد گفت: من هم.




وَهُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَعْفُو عَنِ السَّیِّئَاتِ وَیَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ
.
او کسی است که توبه را از بندگانش میپذیرد و بدیها را میبخشد،

و آنچه را انجام میدهید میداند.

سوره شورى آیه ۲۵


شمارش نعمتهای خدا خارج از توان بشریت است,

اما گاهی نعمتهایتان را بشمارید, قلب سپاسگذار,

لذت عشق و خوشبختی بیشتری را جذب میکند!


کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛

جز او، کسی آنها را نمی‌داند.

او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند؛

هیچ برگی (از درختی) نمی‌افتد،

مگر اینکه از آن آگاه است؛

و نه هیچ دانه‌ای در تاریکیهای زمین،

و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد،

جز اینکه در کتابی آشکار [= در کتاب علم خدا] ثبت است.

سوره انعام ایه 59

زندگی بافتن یک قالیست

نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده

تو در این بین فقط می بافی

نقشه را خوب ببین

نکند آخر کار

قالی زندگی ات را نخرند !


محاسبه داشته ها و نداشته ها

یکى، در پیش بزرگى از فقر خود شکایت می‏کرد و سخت مى‏ نالید .
گفت: خواهى که ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟ 


گفت: البته که نه . دو چشم خود را با همه دنیا عوض نمى‏کنم.

گفت: عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه مى‏کنى؟
گفت: نه .
گفت: گوش ودست و پاى خود را چطور؟
گفت: هرگز .

گفت: پس هم اکنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است .
باز شکایت دارى و گله مى‏کنى؟
!بلکه تو حاضر نخواهى بود که حال خویش را با حال بسیارى از
 مردمان عوض کنى و خود را خوش‏تر و
خوش بخت‏ تر از بسیارى از انسان‏هاى اطراف خود مى‏ بینى . 
پس آنچه تو را داده ‏اند، بسى بیش‏تر از آن است که دیگران را داده ‏اند و
تو هنوز شکر این همه را به جاى نیاورده، خواهان نعمت بیش‏ترى هستى!


مردی درحالیکه به قصرها و خانههای زیبا


مینگریست به دوستش گفت:

«وقتی این همه اموال را تقسیم میکردند ما کجا بودیم.»

دوست او دستش را گرفت و به بیمارستان برد و گفت:

«وقتی این بیماریها را تقسیم میکردند ما کجا بودیم!»


به نام خداوند بخشنده مهربان


هنگامى که زمین شدیدا به لرزه درآید، (1)

و زمین بارهاى سنگینش را خارج سازد! (2)

و انسان مى‏گوید: «زمین را چه مى‏شود (که این گونه مى‏لرزد)؟!» (3)

در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو مى‏کند؛ (4)

چرا که پروردگارت به او وحى کرده است! (5)

در آن روز مردم بصورت گروه‏هاى پراکنده (از قبرها)

خارج مى‏شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود! (6)

پس هر کس هم وزن ذره‏اى کار خیر انجام دهد آن را مى‏بیند! (7)

و هر کس هم وزن ذره‏اى کار بد کرده آن را مى‏بیند! (8)

(سوره زلزال)

********************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



خواهش مسکین کند لطف و عطا را بیشتر

 می‌کشد اهل کرم، ناز گدا را بیشتر


هر چه من آلوده گشتم پرده‌پوشی کرده‌ای

 هر چه من بد کرده‌ام، کردی مدارا بیشتر


من خبر دارم که مشتاق نوای بنده‌ای 

 دوست داری بندگان مبتلا را بیشتر


این منم حالا که پیش روی تو افتاده‌ام 

 خوب‌تر باشد ببینی زیر پا را بیشتر


خودنمایی هم درِ این خانه دارد قیمتی

می خرد اما گدای بی ریا را بیشتر


حضرت فاطمه (ص):

 هر کس عبادتهای خالصانه خود را به سوی پروردگار،

بالا بفرستد،

خداوند هم بهترین مصلحت‏های خود را

به سوی او نازل می‌کند


«هنگامی که سوار بر کشتی شوند،

خدا را با اخلاص می‌خوانند (و غیر او را فراموش

می‌کنند)؛ امّا هنگامی که خدا آنان را به

خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک می‌شوند.(سوره عنکبوت) 

یا سریع الرضا…. آب از سرمم گذشت….

دارم غـرق میشم …

دســـــــــتت کــــــــــجاست!!!


خوشا به نیمه شبی با خدا صفا کردن

 زبان حال گشودن زدل دعا کردن


تمام لذّت عالم نمی رسد قدرش

به یک دقیقه مناجات ، با خدا کردن


برای جلب رضای خدا بکوش ای دل

که مشکل است خدا را زخود رضا کردن



حضرت علی (ع)فرمودند:


میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست


از آن حضرت درباره معناى این فرمایش سؤال شد


امام انگشتان خود را به هم چسباند


و آنها را میان گوش و چشم خود گذاشت

و آن گاه فرمودند:


باطل این است که بگویى: شنیدم...

و حق آن است که بگویى: دیدم...

 

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص



نگران نباش

خدا می‌داند که چقدر سخت تلاش کرده‌ای

وقتی قلبت مملو از درد است،

وقتی احساس می‌کنی که زندگی‌ات ساکن و زمان در گذر است،

خدا انتظارت را می‌کشد ...

وقتی هیچ اتفاقی نمی‌افتد و تو ناامیدی،

و ناگاه دیدگاه روشنی در مقابلت آشکار شد،

و نوری از امید در دلت جرقه زد،

خدا در گوشت نجوا کرده است …

وقتی اوضاع روبه‌راه می‌شود و

تو چیزی برای شکر کردن داری، خدا تو را بخشیده است …

وقتی که اتفاقات شیرین و دلچسبی رخ داد

خدا به تو لبخند زده است …

به یاد داشته باش هر کجا که هستی و

 هر احساسی که داری، خدا آن را می‌داند …




کلاغ لکه ای بود بر دامن آسمان و وصله ای ناجور

بر لباس هستی

صدایش خراشی بود بر  صورت احساس

با صدایش نه گلی می شکفت و نه لبخندی بر لبی!

کلاغ خودش را دوست نداشتو فکر می کرد در دایره قسمت

نازیبایی ها سهم اوست

  و برای همین بالهایش را بست و دیگر آواز نخواند

   خدا گفت: عزیز من! صدایت ترنمی است

که هر گوشی شنوای آن نیست اما فرشته ها

با صدای تو به وجد می آیند سیاه کوچکم!

بخوان فرشته ها منتظرند. 

  تو سیاهی سیاه چونان مرکب که زیبایی را

از آن می نویسند. اگر تو نباشی

آسمان آبی من چیزی کم خواهد داشت

خودت را از آسمانم دریغ نکن

  بخوان برای من بخوان این منم که دوستت دارم

سیاهیت را و خواندنت را  کلاغ این بار عاشقانه ترین

آوازش را خواند  خدا گوش داد و لذت برد و جهان زیبا شد


به خاطر بسپارید

کشتی نوح را یک غیر حرفه ای ساخت

و کشتی تایتانیک را حرفه ای ها ساختند!

موقعی که با خدایید،

همیشه رنگین کمانی در انتظارتان است


یکی همیشه هست که عاشـق منه

نگام که میکنه پلک نمیزنه...

تنهاست خودش ولی تنهام نمیزاره

دریا که چیزی نیست عجب دلی داره


الهی!

 از من چه آید؟ و از کرد من چه گشاید،

طاعت من به توفیق تو،

 خدمت من به هدایت تو،

توبه ی من به رعایت تو،

شکر من به انعام تو،

  ذکر من به الهام تو،

 

همه تویی

من که ام؟

گر فضل تو نباشد

من برچه ام؟

 

الهی! عمر برباد کردم

و بر تن خود بیداد کردم،

گفتی و فرمان نکردم،

  درماندم و درمان نکردم

 

الهی! اگر یک بار گویی:

بنده ی من، از عرش بگذرد خنده ی من.

 

ای دیرخشم زود آشتی،

آخر در نومیدی مرا بگذاشتی...

 

الهی! همچون بید می لرزم که مبادا به هیچ نیرزم

الهی! به عزت آن نام که تو خوانی

و به حرمت آن صفت که تو چنانی،

 

 دریاب مرا که می توانی...

 

 

 خواجه عبدالله انصاری


زندگی یه امتحانه...

که کتابشم قرآن  و معلمشم خداست

ای کاش بتونیم درسامون را خوب بخونیم


 همیشه شاد باش نه با لبخند ،

بلکه از ته دل

هر گاه غمگین هم شدی... 

ناراحت نباش؟ 

چون خداوند غم را آفرید تا بنده اش به او پناه برد

و چه زیباست پناه بردن به سلطان عالم



تا حالا براتون پیش اومده که بعد نماز بشینی

ببینی خدا چقدر بزرگه...!!!

از خودت شروع میکنی بعد میرسی به جهان

بعدش منظومه شمشی و کهکشان و ...

همینجوری که میری یه جا مخت سوت میکشه

بعد یهو برمیگردی سر جای اول

و میگی:

"خدا جون چقدر بزرگی تو..."


***************************************************


عشق فقط خدا
  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰

آدمی به خودی خود نمی افتد

اگر بیفتد از همان سمتی می افتد

که به خدا تکیه نکرده است...


چقــــــــــــــدر زیبا گفته سهراب:

ﺧﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭﻱ ﻛﺎﺭ آﺩﻣﻬﺎ ...

ﭼﻪ ﺷﺎﺩﻳﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮﻫﻢ ...

ﭼﻪ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﺳﻮﺍ ...

ﻳﻜﻲ ﺧﻨﺪﺩ ﺯ آﺑﺎﺩی ...

ﻳﻜﻲ ﮔﺮﻳﺪ ﺯ ﺑﺮﺑﺎﺩﻱ ...

ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﺷﺎﺩی ...

یکی ﺍﺯ ﺩﻝ ﻛﻨﺪ ﻏﻮﻏﺎ ...

ﭼﻪ ﻛﺎﺫﺏ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﻕ ...

ﭼﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻛﺎﺫﺏ ...

ﭼﻪ ﻋﺎﺑﺪ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻓﺎﺳﻖ ...

ﭼﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﺎﺑﺪ ...

ﭼﻪ ﺯﺷﺘﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﻧﮕﻴﻦ ...

ﭼﻪ ﺗﻠﺨﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺷﻴﺮﻳﻦ ...

ﭼﻪ ﺑﺎﻻﻫﺎ ﺭﻭﺩ پایین ...

ﭼﻪ ﺍﺳﻔﻠﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﻠﻴﺎ ...

ﻋﺠﺐ ﺻﺒﺮﻱ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ ! ...


از آن زمان که متوجه عواقب نگرانی شده ام،

اگر همه ثروتم را نیز از دست بدهم

هرگز نگران نخواهم شد؛

آنچه را که می توانم انجام می دهم

و بقیه را به خدا می سپارم

 

جی.سی.بنی


به راستی وقتی توی این عالم

هرکس با همجنس خودش میپره و رفاقت می کنه!

یعنی مشابهت باعث دوستی میشه

پس فکرشو بکن دوستی با خدا چی میشه

بیخود نیست که دوستان خالص حق کراماتی دارند

بیچاره دوستان شیطان...


خدایا

مخم داره سوت میکشه...

الله تویی و ز دلم آگاه تویی  /

درمانده منم دلیل هرراه تویی

  گرمورچه ای دم زند اندر ته چاه  /

آگه زِ دَمِ مورچه و چاه تویی 

 

اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگی او می اندیشیدند،

به راه راست باز می گشتند  اما دلها بیمار و چشمها معیوب است.

آیا به مخلوقات کوچک خدا نمی نگرند؟ 

به مورچه و کوچکی جثه آن بنگرید،

که چگونه لطافت خلقت او با چشم و اندیشه انسان درک نمی شود،

نگاه کنید چگونه روی زمین راه می رود و برای به دست آوردن

روزی خود تلاش می کند؟ دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد

و در جایگاه مخصوص نگه می دارد، در فصل گرما

برای زمستان تلاش کرده و به هنگام درون رفتن،

بیرون آمدن را فراموش نمی کند! 

روزی مورچه تضمین گردیده و غذاهای متناسب با طبعش

آفریده شده است.خداوند منان از او غفلت نمیکند،

و پروردگار پاداش دهنده محرومش نمی سازد،

گرچه در دل سنگی سخت وصاف یا در میان صخره ای خشک باشد.

اگر در مجاری خوراک و قسمتهای بالا و پائین دستگاه گوارش

و آنچه در درون شکم او از غضروفهای آویخته به دنده تا شکم

و آنچه در سر اوست از چشم و گوش، اندیشه نمایی،

از آفرینش مورچه دچار شگفتی شده و از وصف او به زحمت خواهی افتاد.

پس بزرگ است خدائی که

مورچه را بر روی دست و پایش بر پا داشت،

و پیکره وجودش را با استحکام نگاه داشت،

در آفرینش آن هیچ قدرتی او را یاری نداد

و هیچ آفریننده ای کمکش نکرد...

 

برگرفته از نهج البلاغه


از ما عمل چندانی نخواسته‌اند ،  مهم‌تر از عمل کردن،

"عمل نکردن" است! 

تقوا یعنی عمل گناه را مرتکب نشدن! 

همه می‌پرسند چه کار کنیم؟ 

من می‌گویم: بگویید چه کار نکنیم!؟ 

و پاسخ این است: 

** گناه نکنید ** 

شاه کلید اصلی رابطه با خدا "گناه نکردن" است...

 

آیت الله بهجت


من رقص دختران هندی را

بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم

چون آنها از روی عشـــــق می رقصند

و اینها از روی عــــــــادت نماز می خوانند


"دکتر شریعتی"


 آری تلاش کنیم نمازمان از روی بندگی و

عشق به خودش باشد یک فرصت باشد نه یک تکلیف




حاج محمد اسماعیل دولابی، می‌گویند


پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود

همه‌ی اوضاع را به هم ریخته بودوقتی پدر وارد شد،

مادر شکایت او را به پدرش کرد

پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت،

شلاق را برداشت پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است،

همه‌ی درها هم بسته است،

وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟

راه فراری ندارد! خودش را به سینه‌ی پدر چسباند

شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد

شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی‌ریخت است

به سوی خدا فرار کنید...

«وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله»(۱)

هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خداست...


عظمت و بزرگی خالق را ببین چه آفریده...

ماهی عجیبی شبیه به ژله

  ماهی شیشه ای سبحان الله !

   او هر چه بخواهد می آفریند ♥•٠·

 خدا بر هر چیزی توانا است...

 

منبع: و خدایی که در این نزدیکیست

http://saeideh-a.blogsky.com/


ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ،

ﺧــﺪﺍ به ﻓـﺮﺷﺘـﻪ ﻫﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﮕــﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﻦ ﻫﺴﺘــﻢ !!!

ﺧﺪﺍﯾﺎ ؛ ﻣﻦ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺮﻓﺘﻪ که ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ

مـن کـه فقط بـه تـو دلخوشـم

چـگونـه مـیشـه فـرامـوشت کنـم


خــــدا

یعنی سجود قطره بر خاک

خــــدا

یعنی رکوع برگ در باد

خــــدا

یعنی تشهد های باران

همان وقتی که گل را آب می داد

خــــدا

یعنی که یک گل با اجازه

کنار لانه ی پروانه رویید

خــــدا

یعنی برای خاطر گل 

دوباره از دل سنگ چشمه جوشید


زندگی زیباست ،

اما کو چشم زیبابین...

خدا پناه بی پناهانه

اما کی باور میکنه...

*************************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


 من از عالم تو را تنها گزینم

روا داری که من غمگین نشینم

دل من چون قلم اندر کف توست

ز توست ار شادمان وگر حزینم

بجز آنچ تو خواهی من چه باشم

بجز آنچ نمایی من چه بینم

گه از من خار رویانی گهی گل

گهی گل بویم و گه خار چینم

مرا تو چون چنان داری چنانم

مرا تو چون چنین خواهی چنینم

تو بودی اول و آخر تو باشی

تو به کن آخرم از اولینم

بجز چیزی که دادی من چه دارم

چه می جویی ز جیب و آستینم

 

دیوان شمس

خـــــــــــــــدایا...

  خــــــرابت می شوم 

مـــــــــرا همان گونه که میخواهی 

از نـو بساز


قربون تمام اسمهای قشنگت برم...


به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛

  به من گفت: نرو که بن بسته!

گوش نکردم، رفتم

وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم!!!


زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست
زندگی باغ تماشـــای خداســت

گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود
می تواند زشــت هم زیبا شــود

حال من، در شهر احسـاسم گم است
حال من، عشق تمام مردم است

زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا
صبـــح هـا، لبـخند هـا، آوازهـــا

ای خــــطوط چهــــره ات قـــــــرآن من
ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن

با تـــو اشــــعارم پـر از تــو مــی شـود
مثنوی هایـم همــه نو می شـود

حرفـهایـم مــــرده را جــــان می دهــد
واژه هایـم بوی بـاران می دهـــد

 

مولانا


إلهی، ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره ای،

و ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای.

 

إلهی، خودت آگاهی که دریای دلم را جزر و مدّ است؛

«یا باسط» بسطم ده و «یا قابض» قبضم کن!

 

إلهی، بسیار کسانی دعوی بندگی کرده اند و دم از ترک دنیا زده اند،

تا دنیا بدیشان روی آوَرْد، جز وی همه را پشت پا زده اند.

 

إلهی، ناتوانم و در راهم و گردنه های سخت در پیش است

و رهزنهای بسیار در کمین و بارِ گران بر دوش.

 

إلهی، از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام، از انس و جان شرمنده ام،

حتی از روی شیطان شرمنده ام، که همه در کار خود استوارند

و این سست عهد، ناپایدار.

 

إلهی، عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید کرد؟

إلهی، همه گویند خدا کو، حسن گوید جز خدا کو.

 

إلهی، همه از تو دوا خواهند، و حسن از تو درد خواهد.

إلهی، آن خواهم  که هیچ نخواهم.

 إلهی، اگر تقسیم شود به من بیش از این که دادی نمی رسد،

 

إلهی، همه گویند بده، حسن گوید بگیر.

إلهی، همه سرِ آسوده خواهند، و حسن دلِ آسوده.

 

إلهی، چون در تو می نگرم از آنچه خوانده ام شرم دارم.

 

إلهی، عقل گوید «الحَذَر الحَذَر!» عشق گوید «العَجَل العَجَل!»

ضعیفِ ظَلوم و جهول کجا، و واحد قهّار کجا.

 

إلهی، آن که از خوردن و خوابیدن شرم دارد، از دیگر امور چه گوید.

إلهی، اگر چه درویشم، ولی داراتر از من کیست، که تو دارایی منی.

 

إلهی، در ذاتِ خودم متحیرم تا چه رسد در ذاتِ تو.

إلهی، حسنم کردی، احسنم گردان!

 

إلهی، دندان دادی، نان دادی، جان دادی، جانان بده!

إلهی، اگر ستّارالعیوب نبودی، ما از رسوایی چه می کردیم؟

 

إلهی، اثر و صُنع تواَم، چگونه به خود نبالم.

 إلهی، کلمات و کلامت که این قدر دل نشین اند، خودت چونی؟

 

برگزیده ای از مناجات بسیار زیبای

الهی نامه علامه حسن زاده آملی


خدایا بعضی از

گله هات آدمو داغون میکنه...

فقط بزرگی مثل تو میتونه یه عمر

به بنده هاش لطف کنه

چه شکرش را به جا بیارند چه نیارند

آخه رحیم بودنم حدی داره

والا...


هنگامی که عشق می ورزید

مگویید:

خدا در دل مــن است

بلکه بگویید :

من در دل خــدا هستم...

 

(جبران خلیل جبران)


کاش گاهی خدا از پشت ابرها میآمد

گوشم رو محکم میگرفت و داد میزد:

آهــای بــگـــیــــر بشـــیــن! اینقدرغر نزن ،

همین که هست بعد یه چشمک میزد

و آروم تو گوشم میگفت:

همـــه چی درست میشـــه!


کلاغ و طوطی هر دو سیاه و زشت آفریده شدند

طوطی شکایت کرد

و خداوند او را زیبا کرد...

ولی کلاغ به رضای حضرت دوست تن داد

و نتیجه آن شد که طوطی همیشه در قفس ماند

و کلاغ همیشه آزاد و رها گشت

خدا...

ای بزرگ بی همتا

از ما هم خشنود باش...


روزی پادشاهی درویشی رابه زندان انداخت

نیمه شب خواب دید که او بی گناه است

سپس او را آزاد کرد

پادشاه به درویش گفت حاجتی بخواه

درویش گفت :

وقتی خدایی دارم که نیمه شب تو را

بیدار میکند تا مرا ازبند رها کنی

نامردیست که از دیگری حاجت بطلبم...


راستی که

یه روزی باید پرواز کنیم پیش خدا


ما انسانها خــــیلی چیزها رو

توی زندگی امتحان میکنیم

ولی فقط یک بار

 برای یک بارهم که شده

خــــــــــــــــــــدا رو

امتحان نمیکنیم

ببینیم چقدر بهمون آرامش میده…


مثل دانه های یک تسبیح می چرخم

خدایا ذکر  گفتنت کی تمام می شود؟

نکند قرار است تا آخر جهان…

برای خلقت من  تو توبه کنی؟


بزرگی ، برای خواندن نماز به مسجد رفت...

  مردم ، همگی او را شناختند ؛ پس ، از او درخواست کردند

بعد از نماز ، بر منبر رود و پند گوید.... قبول کرد...

  چشم ها همه به سوی او خیره شده بود

آن صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست

سخنش را آغاز کرد با گفتن بسم الله و ستودن خدا و رسول

آن گاه خطاب به نمازگزاران گفت :مردم! 

هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست

و نخواهد مرد ، برخیزد!  پس از میان جمع کسی برنخاست...

سپس گفت :اکنون هرکدام از شما که خود را آماده مرگ کرده

،برخیزد ! این بار هم کسی بلند نشد

  گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛

با این حال برای رفتن نیز آماده نیستید...

خدا محبوب من و توست

اندکی تامل کن
خدا محبوب من و توست

آنکس که چشم دارد خواهد دید و آنکه قلب دارد احساس میکند که
خدا آنجا نیست ، همینجاست ...
بعدا نیست ، همین حالاست ...
غریبه نیست ، آشناست ...
گاهی نیست ، همیشگیست ...
دور نیست ، نزدیکست ...
بودنش از آن جهت نیست که تنها امیر تو باشد
آمده است که محبوب تو باشد
خداییش از آن جهت نیست که تو گاهی بگویی (کمکم کن)
آمده است که تو همواره بگویی (محبوب ترینم دوست دارم)

به سـوی او قـدمی برداریـم ...

آتشی که نمى سوزاند " ابراهیم " را
و دریایى که غرق نمی کند " موسى " را
کودکی که مادرش او را به دست موجهاى " نیل " می سپارد
تا برسد به خانه ی تشنه به خونش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد

آیا هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ، " نمی توانند "
پس
به " تدبیرش " اعتماد کن
به " حکمتش " دل بسپار
به او " توکل " کن
و به سمت او " قدمی بردار "
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی ...


****************************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰

نفس میکشم تو را... خدا



ای خدایی که در آسمان هایی!

این منم کوچکترین عاشق بزرگیت

که دستانم را با سبد سبد التماس

فقط به عشق چیدن سیبی از

معرفت تو به آسمان ها بلند کرده ام!

دستانم را بگیر وذره ذره ی وجودم را

در لحظه لحظه ی حضورت حل کن

و در گوشه ی قلبم

فانوس فانوس روشنایی بیاویز!

خدایا! تورا حس میکنم درست مثل

نسیمی که نرم و ملایم

در سکوت گندم زار می پیچد

و طوفانی از آرامش بر می انگیزاند

بوی تو را که خوشبو تر و دل انگیزتر

از عطر تمام گل های عالم است

باتمام وجودم نفس می کشم

تا از شمیم حضورت بهشت بهشت

اشتیاق و معرفت

در کویر هستی ام بشکفد

خدایا این آتشی که شعله هایش

تا عرش زبانه می کشد و فرشتگان را

به التهاب می افکند ناله های سوزناک

و خواهش روح آشفته ی من است که

از عمق زندان تاریک تن برخواسته است

و تو را به تمنا می خواند.

خدایا!مسافر سرگردانی را که

در دو راهی وجودمبهوت مانده است

دریاب ای مقصد ومنتهای دل ها!

مرا در بی کسی هایم تنها مگذار

و به من جاده ای را نشان بده

که مستقیم به در خانه ی تو می رسد...


آیا میدانستید تاثیر جمله ی

«این مکان مجهزبه دوربین مدار بسته می باشد»

به مراتب بیشتر از جمله ی

"عالم محضر خداست ،در محضر خدا معصیت نکنید"

می باشد...

*امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم هستی*



عجیب است!!! 

مردم به هم دروغ میفروشند برای نان شب... 

همان مردمی که زمانی میگفتند: 

خدا میرساندش...


گر با سحر خو کنی بانگ خدا را بشنوی

دل را اگر گیسو کنی ، هرشب ندا را بشنوی

در آن سکوت جانفزا از عرش می آید صدا

گوش دگر باید ترا تا آن صدا را بشنوی

 

مهدی سهیلی


تو اگر در تپش باغ،

خدا را دیدی ،همت کن و بگو

ماهی‌ها 

حوضشان بی‌آب است ... 

 

" زنده یاد سهراب سپهرى "


«گوشه ای از هنرنمایی های خدا در آفرینش»

بیشتر حشرات غذا را با دهانشان می‌چشند

اما زنبورعسل با پاهایش هم می‌تواند غذا را بچشد

گوشهای ملخ روی پاهایش قرار گرفته

و از طریق پا صداها را میشنود

بیشتر عنکبوت ها دارای هشت چشم هستند

در دهان کوچک حلزون ها حدود 2500 دندان،

در اندازه بسیار ریز وجود دارد

در یک ثانیه، مگس 350 بار، زنبور عسل 450 بار

و پشه 600 بار، بال می زنند

شاید باور کردنی نباشد این موضوع که

پرنده بادخورک در کوههای آلپ به مدت 200 روز

هم بخوابد و هم تغذیه کند... آن هم در هوا

 کلاغ باهوش ترین نوع پرندگان است او مشکلاتش را

شبیه به بشر حل می کند، وقایع را پیش بینی می کند

و داری خیالی وسیع است

کلاغ می تواند  تا سالیان طولانی

چهره ی فردی که او را آزار می دهد را به یاد آورد

و به اصطلاح از این فرد تا مدت ها کینه به دل گیرد

بی دلیل نیست که در قرآن کریم کلاغ به عنوان معلمی

برای انسان یاد شده...

آری خدا بزرگتر از آن است که ما فکر می کنیم...


تمام سپاسم

ازآن کسیست که به من هیچ نیازی نداشت

اما به من موجودیت بخشید...

بی نهایت بزرگ بود اما

من ضعیف را گرامی داشت...



وقتی پرنده ای زنده است مورچه ها را میخورد ،

اما وقتی می میرد مورچه ها او را می خورند...

یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد

اما وقتی زمانش برسد ، فقط یک چوب کبریت

برای سوزاندن میلیونها درخت کافی است !

زمانه وشرایط در هر موقعی می تواند تغییر کند

در زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنید...

شایدامروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد

زمان از شما قدرتمندتر است پس خوب باشیم

وخوبی کنیم که دنیا جز خوبی را بر نمی تابد...


قربون اون خدا برم

که مهر و محبت را اینگونه

در وجود مخلوقاتش نهاده...

راستی خودش چقدر آفریده هاشو دوست داره!!!


بهتـرین دعـای روز :

خدایا هر کسی کـه با من بـدی کرد 

هر کسی که مـرا بد گفـت

هر کسی که غیبـت مرا کرد 

هر که دلـم را رنجــاند

مـن امـروز برای رضـای تــو همــه را بخشیـــدم ...!!!



آرامش را

در همه جا جستوجو کردم

غافل از اینکه

آرامش از رگ گردن به من نزدیکتر بود...


بیایین قبول داشته باشیم

ما که غیر از خدا کسی را نداریم

سر خودمون که نمیتونیم کلاه بزاریم

**************************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


ایستاده ام کنار دنیایی که پر از بودن ها و نبودن هاست

جایی که من ایستاده ام تمام دنیا زیر پای من است

من دستانم را سپرده ام به بالا سری ام

حالا دنیا چه بخواهد چه نخواهد،

گیر من است

درگیر عشق خدا بودن به خدا می ارزد...


ﻧﻪ ﺳﻔﻴﺪﻱ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ ﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺳﻴﺎﻫﻲ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺯﺷﺘﻲ...

ﮐﻔﻦ ﺳﻔﻴﺪ، ﺍﻣﺎ ﺗﺮﺳﺎﻧﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ ...

ﻭ ﮐﻌﺒﻪ ﺳﻴﺎﻩ ﺍﻣﺎ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻭﺩﻭﺳﺖ داشتنی ﺍﺳﺖ ...

ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﺧﻼﻗﺶ ﻫﺴﺖ ﻧﻪ به مظهرش...

ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮﻱ ﻭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ

ﺑﻪ ﭘﻴﺶ ﺧﺪﺍ ﮔﻼﻳﻪ ﮐﻨﻲ ...

ﻧﻈﺮﻱ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯ ﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎیت ﺭﺍ ﺷﺎﮐﺮ ﺑﺎﺵ..

ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ نمی شود ﺟﺰ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻱ ﻓﮑﺮﺵ،

ﺷﺮﻳﻒ نمی شود ﺟﺰ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻱ ﺭﻓﺘﺎﺭﺵ

ﻭ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻧﻤﻴﮕﺮﺩﺩ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻧﻴﮑﺶ...


روزى مردى خدمت امام جعفر صادق (ع) رفت

و عرض کرد: اى پسر رسول خدا،خدا را برایم ثابت کن

امام به او فرمود: آیا تا به حال مسافرت رفته اى ؟

مرد عرض کرد بله ،

امام فرمود: سوار کشتى شده اى ؟ مرد گفت بله ،

  امام فرمود: آیا تاکنون اتفاق افتاده که کشتى شما غرق شود

و کشتى دیگرى براى نجات شما موجود نباشد

و تو نیز شنا بلد نباشى که بتوانى خودت را نجات دهى ؟ 

مرد گفت : بله ، امام فرمود: آن موقع به چه چیز امید دارى ؟ 

مرد عرض ‍ کرد:  وقتى از همه جا ماءیوس و ناامید مى شدم

و مى فهمیدم که دیگر کسى نیست مرا نجات دهد

ته قلبم نورى مى تابید و امیدوار مى شدم که دستى از غیب بیرون آید

و مرا نجات دهد

  امام لبخندى زد و فرمود :  همان نیرویى که امیدوار بودى

ترا نجات دهد، در حالى که هیچ وسیله اى براى نجات تو

باقى نمانده بود همان خداست که در نامیدى ها و بلاها

به داد انسان مى رسد و او را نجات مى دهد...

 

منبع:قلب سلیم : ج

۱)خدایا: من لذت گناه را ترک می کنم در مقابل تو تحریم لذت مناجات

       را از من بردار . . .

۲) خدایا: من کسانی را که تو دوسـتـشان نداری را ترک می کنم و در

      مقابل تو لذت با خود بودن را به من بده . . .

     ۳) خدایا: من پناهگاه شیـطان را ترک می کنم و در مقابـل تو پنـاهـگاه

      امن خودت را به من بده . . .

        امروز روز اول مذاکره است خـدایا بـرای شفاف سازی گام اول را من

      بر می دارم و سانترفیـوژهای گناه را که شیطان در وجودم برپا کرده

      یکی یکی و با کـمک تو از کار می اندازم هـسته درونی ام را خودت

      غنی سازی کن ...

لذت با تو بودن حق مسلم ماست!


مردى دوستش را براى خدا ملاقات کرد،

خدا ملکى را در راه او قرار داد، از او پرسید:  کجا بودى؟

گفت: به زیارت برادرم رفته بودم،

ملک پرسید: به خاطر حاجتى؟

گفت: نه، ملک پرسید: قوم و خویش بودى؟ گفت: نه،

پرسید: چیزى نزد او داشتى؟ گفت: نه، 

پرسید: پس براى چه به دیدار او شتافتى؟

گفت: فقط به خاطر خدا، 

گفت: اى مرد! خداوند مرا فرستاده که به تو بگویم 

خدا به خاطر این گونه دوستى تو را دوست دارد

و بهشت را بر تو واجب کرد...


این روزا آدما سرشون شلوغه…

کسی حوصله خدا رو نداره !

کسی حال او را نمی پرسد !

انگار یادشون رفته برای چی به این دنیا اومدن؟! 

اما تو این کار را نکن

تو حالش را بپرس

تو برایش چیزی بنویس

تو فراموش کار و بی وفا نباش

ساعت هایت را با او قسمت کن…

 

منبع متن :

زیر سایه خدا



مناجات عاشقانه

خدای خوب و مهربانم

عشق مرا بیشتر و بیشتر کن!
تا قلبم را استوار نگاه دارم و روحم را خرسند.
خدایا !
مرا دراقیانوس عشقت غرق کن تا در هر نفس به تو عشق بورزم،
در هر نفس در تو بمیرم و در تو زنده شوم.
در این دنیای غم زده مرا مَجرای عشق خود بگردان
و مَجرای نور و روح خود
تا نور تو را بر زندگی کسانی که اسیر ظلمت،
افسردگی و ناامیدی اند، بتابانم.

خدایم!
خدای خوبم
هر جا که مرا می بری؛ نزدیک خود نگاه دار.
مباد که در هیچ کاری یاد تو را فراموش کنم.

مرا سنگ ریزه ای ساز در معبد عشقت
که نجوا می کند:
تنها تو، فقط تو، پادشاه این قلب مشتاق و آرزومند هستی!

خدایا
چنان نزدیکی که نمی توانم ببینمت.
صدای تو هر لحظه با من سخن می گوید، اما من آن را نمی شنوم.
مرا به اعماق درونم ببر تا شکوه بی پردۀ جمال تو را ببینم
و نجوای روح بخش تو را بشنوم.
خدایا
تو دور نیستی!
پس مرا موهبت عشقی عمیق و نیرومند عطا کن تا پردۀ جهل من فرو افتد
و جمال تو را مشاهده کنم...



در دنیا اگر خودت را مهمان حساب کنی و حق تعالی را میزبان ،

همه غصه ها می رود 

چون هزار غصه به دل میزبان است که دل میهمان

از یکی از آنها خبر ندارد 

هزار غم به دل صاحبخانه است که یکی به دل مهمان راه ندارد 

در زندگی خودت را میهمان خدا بدان تا راحت شوی 

اگر در میهمانی یک شب بلایی به تو رسید

شلوغ نکن

و آبروی صاحبخانه را حفظ کن

 

"مرحوم دولابی"




"پیامبری که عاشق خدا بود"

به روایتی از پیامبر(ص) در مود حضرت شعیب(ع)

آن حضرت از محبت خدا آنقدر گریه کرد تا نابینا شد

و خداوند دوباره چشمانش را بینا کرد و مجددا گریه کرد تا نابینا شد

و این کار تا چهار بار ادامه پیدا کرد

بار چهارم خداوند وحی کرد تا کی می خواهی گریه کنی؟

اگر از ترس جهنم است از آتش  تو را پناه دادم،

اگر از شوق  بهشت است،

آن را در اختیار تو قرار دادم، چرا اینقدر گریه می کنی؟

حضرت شعیب پاسخ داد خدایا خود می دانی که گریه من

نه از آتش جهنم و نه از شوق بهشت و نعمت های آن است

بلکه محبت تو در دل من بسته شده و تا تو را نبینم آرام نمی گیرم

خداوند وحی کرد حال که چنین است من هم ،

هم سُخَنِ خود موسی را خادم تو می کنم...

و بنا به گفته تاریخ حضرت موسی (ع) ده سال

خدمتگزار حضرت شعیب بود...


چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید ، حال آن که

خیرِ شما در آن است

و یا چیزی را دوست داشته باشید ، حال آنکه

شرِّ شما در آن است.

و خدا می داند ، و شما نمی دانید...

 

(216سوره بقره)

لقمان حکیم نیمه شب برای نماز بیدار شد

اربابش را صدا زد که برخیز که از قافله جا نمانی 

ارباب خواب را ترجیح داد و گفت بخواب غلام

خداوند کریم است هنگام نماز صبح شد لقمان

دوباره ارباب را بیدار کرد تا از قافله نمازگزاران باز نماند

ولی ارباب باز هم همان پاسخ را به لقمان داد

خورشید داشت طلوع می کرد که لقمان دوباره به سراغ ارباب آمد

که ای بیخبر از کاروان نمازگران جامانده ای برخیز که

تمام هستی در حال سجود و تسبیح اند ولی تو را

خواب غفلت ربوده است

وارباب پاسخ داد که دل باید صاف باشد به عمل نیست 

خدا کریم است و نیازی به عبادت ما ندارد

روز هنگام ارباب کیسه ای گندم به لقمان داد تا بکارد

ولقمان آن را بفروخت و مشتی تخم علف هرز بر زمین پاشید

هنگام درو ارباب دید در باغ جز علف نیست 

علت را از لقمان جویا شد لقمان گفت

ای ارباب از عمل شما چنان گمان کردم

که اگر نیت صاف باشد عمل چندان مهم نیست

لذا من گندم گرانبها را بر زمین نپاشیدم

بلکه تخم علف هرز را به نیت گندم بذر کردم

چرا که خود گفتی نیت و دل باید صاف باشد

خداوند کریم است و به عمل ما نیاز ندارد...


عشق...

یعنی از خدا خواهش کنی

با تمام رنجها سازش کنی

عشق...

یعنی از جهان غافل شدن

نیمه شبها با خدا کامل شدن

نیمه شبها با  خدا کامل شدن

نیمه شبها با خدا کامل شدن

نیمه شبها با خدا کامل شدن


پروردگارا

چندیست فهمیده ام

که به اندازه همه ی نگرانی هایم

تو را نشناخته ام...


مردی مورچه ای را دید که خاکهای پای کوه را

جابجا می کند، به او گفت چه میکنی؟

مورچه گفت معشوقه ام گفته اگر کوه را جابجا کنی به وصال تو در خواهم آمد.
مرد نگاهی کرد و گفت:

حتی اگر عمر نوح هم داشته باشی این کار امکان پذیر نیست.
مورچه گفت خودم هم می دانم

اما برای عشقم تمام سعی خود را خواهم کرد؛

یا با معشوق و یا در راه معشوق.

شما به کی میگین آدم کریم؟

یکی از اسمهای خدا کریمه؛ یعنی خدا
بدون قابلیت میده
نمیگه عوضش فلان چیزو بهم بده
اون چیزی که داده رو پس نمیگیره

 نکته ی مهم:
اگه یه کیسه طلا توی حیاط خونه مون پنهان شده باشه و ما ندونیم،

هیچ وقت با اون طلا ثروتمند نمیشیم.
برای استفاده ی عالی از گنج کریم بودن خدا باید

درک کرمشو بکنیم؛ باید باورش کنیم

اونوقت خیلی چیزا از خدا میگیریم؛ اونوقت سبک و راحت میشیم


*******************************************

 عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

گه گاهی که دلم میگیرد میگویم:

به کجا باید رفت؟

به که باید پیوست؟

به که باید دل بست؟

حس تنهای درونم گوید:

چه سوالی داری!...

تو خدا را داری..

و خدا اول و آخر با توست...



ای آگاه، ای خدا

ای نجات دهنده موسی از نیل

ای نجات دهنده عیسی از دست ظالمان 

 ای خلاصی دهنده قوم نوح از غرق شدن 

ای بزرگی که آتش را بر ابراهیم گلستان کردی

ای کریمی که اثر کارد را بر اسماعیل خنثی کردی

ای ترحم کننده بر یعقوب و ای برطرف کننده گرفتاری از ایوب

و ای نجاتبخش یونس از ظلمات های قعر دریا

ای کریمی که بنده ای را عزیز مصر کردی

و ای انجام دهنده همه خیرها و ای هدایت کننده به همه خوبی ها

اینک من بنده ضعیف تو اقرار میکنم که همه کارها بدست توست

خدای یگانه و یکتایم، به تو رو آورده ام و نیازم را می دانی

که تو خود بر آشکار و نهان آگاهی

اجابتم نما که همه امیدم به دستان مهربان توست

ای که همواره دو دستت را به رحمت گشوده ای...

وقتی همه امیدت به اونه.. به اون بالاسری..

به اونیکه میگه از رگ گردنت بهت نزدیکترم..

به اونیکه همه چیتو میدونه و بازم با لبخند نگات میکنه..

به اونیکه وقتی میتونست مچتو بگیره ولی دستتو گرفت و کمکت کرد..

به اونیکه وقتی تنبیه هم میکنه میشه تو تنبیهش محبتو دید..

به اونیکه وقتی صداش میکنی

صدای جااااانم گفتنشو تو تک تک لحظات زندگیت میشنوی..

به اونیکه ممکنه دیر بده ولی بهترینو میده..

به اونیکه وقتی داری گریه میکنی با لبخند نگات میکنه

و میگه صبر کن واست بهترین ها رو گذاشتم کنار..

به اونی که گناهتو یک بار مینویسه و ثوابتو صد بار...

به اونی که عاشقانه عاااشقته و صد بار اینو گفته..

آره.. وقتی همه امیدت به اونه خیالت راحته که یه پشت و پناه گرم..

یه حامی قوی و یه دست پر مهرداری

آره دلم کمی خدا میخواهد...

میان آرزوهای تو و معجزه خداوند ،

دیواریست به نام اعتماد

پس اگر دوست داری به آرزوهایت برسی

با تمام وجود به او اعتماد کن


زندگی بافتن یک قالیست 

نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی 

نقشه را اوست که تعیین کرده 

تو در این بین فقط می بافی 

نقشه را خوب ببین 

نکند آخر کار  قالی زندگی ات را نخرند !


نانوایی شلوغ بود و چوپان مدام این پا و آن پا می کرد

نانوا با تعجب پرسید: چرا اینقدر نگران و مضطربی!

چوپان گفت: گوسفندانم را در بیابان رها کرده ام

و آمده ام نان بخرم

می ترسم گرگ ها به گله ام بزنند

نانوا گفت: پس برای چه گوسفندانت را به خدا نسپرده ای!

چوپان گفت: چرا سپرده ام

اما او خدای "گرگها" نیزهست...


تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم

به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهگاهی جز من نداری

پس به سوی من بازگشتی  و من بودم که به تو اجازه بازگشت دادم

و من توبه تو را پذیرفتم که من مهربانترینم در بازگشتن...

 

تفسیر عاشقانه سوره توبه آیه

 شبی یک ساعت دعا بخوانید، اگر حال دعا نداشتید

باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید...

   در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است

هر چیزی را که از خدا بخواهی از گدایی سحرها می توان حاصل کرد،

از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است

عاشق، خواب ندارد و جز وصال محبوب چیزی نمی خواهد

وقت ملاقات و رسیدن به وصال هنگام سحر است...

 

دستورالعمل های شیخ رجبعلی خیاط


خدایا….

یا نوری بیفکن ،

یا توری…

ماهی کوچکــت از تاریکی این اقیانوس می ترســـــد !

 

منبع متن:زمزار

zamzar.ir


بعضی اشک ها هستند... 

بی دلیل، بی بهانه ، یک دفعه ای، نصف شبی..

عجیب آدم را آرام می کنند... 

میگویند این اشک های بی بهانه،

سندشان به نام 

خداســــــــــــــت....

 

منبع متن:

جملات زیبا

http://jokland.ir/cat/65



اگر بگوییم خدایی وجود ندارد

مانند آن است که بگوییم

فرهنگ لغت

در اثر انفجار چاپخانه به وجود آمده است!! 

 

آنتونی رابینز

هر گاه که نمازت قضا شد و نخواندی

در این فکر نباش که وقت نماز خواندن نیافتی

بلکه بنگر که چه گناهی را مرتکب شدی

که خداوند نخواست در مقابلش بایستی؟؟؟

********************************************



مردی از خانه ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود ،

بنابراین نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و

 از او خواست  کمکش کند تا خانه اش را بفروشد

بعد از دوستش خواست تا برای بازدید خانه مراجعه کند.

دوستش به خانه مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش،

یک آگهی نوشت و آنرا برای صاحب خانه خواند.
 
(( خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته،

 بام سه گوش، تراس بزرگ مشرف به کوهستان،

اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع.

کاملا دلخواه برای خانواده های بچه دار ))
 
صاحب خانه گفت دوباره بخوان!

مرد اطاعت کرد و متن آگهی را دوباره خواند و صاحب خانه گفت :

این خانه فروشی نیست!

در تمام مدت عمرم میخواستم

 جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی ،

ولی تا وقتی که تو نوشته هایت را نخوانده بودی نمی دانستم که چنین جایی دارم ...

خیلی وقت ها نعمت هایی را که در اختیار داریم را نمی بینیم

چون به بودن با آنها عادت کرده ایم ، مثل سلامتی ،

مثل نفس کشیدن ، مثل دوست داشتن ، مثل پدر ، مادر ،
خواهر و برادر ، فرزند ، دوستان خوب
و

 خیلی چیزهای دیگه که

 بهشون عادت کردیم ولی نعمتهای بزرگ پروردگار مهربونمون هستن...

پروردگارا سپاس

بابت تمام مهربونیهات و تمام این نعمتهای بی دریغت...

********************************

عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰


مشکل این است که ما آدم‌ها

درد اصلی خود را درک نمی‌کنیم

هر کسی بتواند درد اصلی خود را درک کند،

رنج‌هایش کاهش خواهد یافت

درد اصلی همهٔ انسان‌ها چه خوب و چه بد،

دوری از خداست

خوب‌ها یک جور، بدها یک جور

 

"استاد پناهیان"

 

یـــک عمــــر خــــدا را نافـــرمـانی کــردم

  امــا هیـــچ گـــاه  مـــرا تنبــیــه نکـــرد ...

مـی توانســـت ، امـــا رســوایـم نســـاخـت

و مــرا مــوردِ قضــاوت قـــرار نـــداد ...

هـــر آنچــــه گفتــــم را باور کــــرد ...

و هــــر بهـــانـــه ای آوردم را پذیـــرفت ...

هـــر چـــه خــواستـــم عطـــا کــرد

و هـــرگــاه به او پنـــاهنده شدم مــرا پذیـــرفت ...

امــــــا مــــــــن ....!!!


وقتی دلت با خداست، بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند...

وقتی توکلت با خداست، بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند...

وقتی امیدت با خداست، بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند...

وقتی یارت خداست، بگذار هر چقدر میخواهند نارفیق شوند...

همیشه با خدا بمان... چترِ پروردگار،بزرگترین چترِ دنیاست...


بدون حضورخدا جایے نرو

بہ خیالت کہ بہ آبادی میرسے؟؟؟

نہ رفیق! چراغے کہ درسیاهے میدرخشد

چــــــشـــــم گــــــــــرگـــــ است...


خدایا...

غم می آید من هم سمت تو می آیم

همین که غم می رود ،من نیز می روم

نمی دانم وجدانم را کجای این راه جا گذاشته ام؟؟؟

این بار کفش هایم را دور می اندازم

این بار آمده ام بمانم

خودت دستم را بگیر...


به یاد داشتـــــــه باش 

هر لذتـــــــی که از حرام میـــــــچشی 

پروردگارت لذتی شیــــــــرین تر از حلال را ،

از تو خواهــــــــد گرفت و ذائقــــــه ات تغییر خواهــــــد کرد

اگر طعم شیریـــــــــــــن منــــــــاجات را

مدتهاســــــــت نچشیده ای

کمی فکـــــــــر کن!!!


  بگو چه کسی شما را از تاریکیهای خشکی و دریا می‏رهاند

در حالی که او را به زاری و در نهان می‏خوانید

که اگر ما را از این [مهلکه] برهاند

البته از سپاسگزاران خواهیم بود...

 

سوره الأنعام آیه 63

روایت است که وقتی یونس بن متی

در تاریکی های شب و تاریکی های دریا و تاریکی دل نهنگ

خدا را با این دعا خواند

صدایش از شکم ماهی و تاریکی های دریا و ازآسمانها گذشت

ملایکه گفتند:

پروردگارا صدایی آشنا از مردی آشنا از مکانی غریب به گوش می رسد

خداوند فرمود:این بنده ام یونس بن متی است

سپس فرمودند:

پس دعایش را اجابت کردیم و او را از اندوه نجات دادیم

و اینچنین مومنین را نجات می دهیم


گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم

سر سنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا،

بر شانه های صبورت بگذارم آرام برایت بگویم و بگریم،

در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟ 

گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها

در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی،

من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی،

من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد،

با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم ... 

گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی،

اینگونه زار بگریم؟ 

گفت: عزیزتر از هر چه هست،اشک تنها قطره ای است

که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند، اشکهایت به من رسید

و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم

از جنس نور باشی و از حوالی آسمان چرا که تنها اینگونه می شود

تا همیشه شاد بود ... 

گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟ 

گفت: بارها صدایت کردم، آرام گفتم: از این راه نرو که به جایی

نمی رسی، توهرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ

فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو

که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید ... 

گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟ 

گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،

پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، بارها گل برایت فرستادم،

کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.

آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد

که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی ... 

گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟

  گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم

که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،

تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،

من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی ،

وگرنه همان بار اول شفایت می دادم ... 

گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت 

گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت...


آرامش واقعی

یعنی وقتی که بعد یه روز خسته کننده بیای خونه

و بشینی پای سجادت

و با اونی که همیشه باصبر به حرفات گوش میده دردودل کنی...

انقده آرومت میکنه که نگو....


ازهر چیز تعریف کردند،

بگو مال خداست و کار خداست

نکند خدا را بپوشانی

و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی

که ظلمی بزرگ تر از این نیست...

 

"برگزیده ای از فرمایشات

حاج محمد اسماعیل دولابی"

تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی

از خودتان است و خودتان خوبید

خدا هم همین طور است تا به خدا می گویید

خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…

خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی...

 کــــــــار مــحبــــــت

هـمـــــــین است....

 

"حاج محمد اسماعیل دولابی"

**********************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


هواشناسی اسلام اعلام کرد...!!!

ابرهای رحمت خدا(درماه رجب) 24 ساعته...

ثانیه به ثانیه...

در حال باریدنند!!! 

لطفا هر گونه "چتر گناه" را از روی سر خود بردارید,

تا دل و جانتان خیس باران لطف و رحمت الهی شود...




آیا ندیدى،

آن چه در آسمان ها و زمین است

خدا را تسبیح می گویند

و مرغان گشاده بال نیز تسبیح می گویند

و هر کدام به دعا و تنزیه خود آشناست

 

"سوره نور آیه 41"


اگر سلاطین عالم می دانستند که انسان در حال عبادت

چه لذت هایی را می برد

هیچگاه دنبال مسایل مادی نمی رفتند...

 

بحث در مورد خدا داغ بود

آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد

مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟

آرایشگر گفت: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟

شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟

بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟

نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج

  وجود داشته باشد...

مشتری به محض اینکه از مغازه بیرون آمد

مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده

با ظاهری کثیف و به هم ریخته

مشتری دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه!

به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند

آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟

مشتری با اعتراض گفت: آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند

هیچکس مثل مردی که بیرون است پیدا نمی شد

آرایشگر گفت: نه آرایشگر وجود دارد مشکل اینجاست که

مردم به ما مراجعه نمیکنند...

مشتری تاکید کرد:

دقیقا نکته همین است خدا وجود دارد

فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند


هر کجا خدا را سرپیچی کردم به بن بست رسیدم

اما باکی نیست

عارفان

گویند خدایم "جبار" است

گویند اگر اراده کند

تمام گذشته ام را جبران و ترمیم خواهد کرد...


از بس دستهــــــــایم را بلند کرده ام

و صدایــــــــش کرده ام ...

دستهـــــــــــــــایم

بــوی

خـدا

می دهنـــــــــــد



با خودم فکر می کردم بالاترین نعمت خدا به ما بنده هاش چیه ؟

چیزای زیادی توی ذهنم اومد

مثل پدر و مادر ، سلامتی ، عشق و ...

اما دلم به هیچکدوم راضی نمیشد

آخرش دلم بهم گفت بالاترین نعمت

بودن خداست !

گرفتی

فقط بودنش!

به خــدا خـدا همتا نداری!!!


رسول اکرم صلى الله علیه و آله : 

هر لحظه ای که بر فرزند آدم بگذرد

و او به یاد خدا نباشد

روز قیامت حسرتش را خواهد خورد

   کنز العمال ح1819


ای فرزند آدم مرا یاد کن تا اجابت کنم تو را ،

مرا بدون غفلت بخوانید تا بی درنگ پاسختان دهم ،

مرا با دلهای تهی از آلودگی بخوانید تا بهشتی که جایگاه نیکوئی است

به شما پاسخ دهم ،

مرا به همراه ترس و امید بخوانید تا برای شما در هر امری

گشایشی و رهایی قرار دهم ،

مرا با نامهای برتر بخوانید تا پاسختان را با اجابت درخواستهای برتر دهم ،

مرا در این سرزمین ویرانی و نیستی بخوانید

تا پاسخ شما را در آن سرزمین با پاداش و جاودانگی دهم...

 

حدیث قدسی


ابو سعید را گفتند: کسى را مى ‏شناسیم که مقام او

آن چنان است که بر روى آب راه مى ‏رود.  شیخ گفت: کار دشوارى نیست ؛

پرندگانى نیز باشند که بر روى آب پا مى ‏نهند و راه مى ‏روند. 

گفتند: فلان کس در هوا مى ‏پرد . گفت: مگسى نیز در هوا بپرد.

  گفتند: فلان کس در یک لحظه ، از شـهـرى بـه شـهـرى مى‏ رود. 

گفت: شیطان نیز در یک دم، از شرق عالم به غرب عالم مى ‏رود. 

ایـن چنین چیـزهــــا، چـنـدان مـهـــــم و قـیـمتـى نـیـسـت...

مـرد آن باشد که در میان خلق نشیند و برخیزد و بخسبد

و با مردم داد و ستد کند و بـا آنان درآمـیـزد

و یک لحظه از خـداى خود غـافل نبـاشد...

 

منبع:

آشتی با خدا

ashtibakhoda.persianblog.ir


قربون اون خدا برم

که از شماها هم غافل نیست

محبت ،آشیانه ، روزی ، آرامش ، تندرستی ...

ای پروردگار مهربانم

وای بر من اگر لحظه ای تصور کنم

که مرا فراموش کرده ای

****************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

هیچکس تنها نیست

در دنیایی که

همراه اول و آخر خداست

هیچکس تنها نیست...

عجیبـــ استـــ

زندگی هم فقط

با وجود خـــــدا

و پیروی از دستوراتشـــــ

زیباستـــــــ


امروزه همه میدانیم که هرچقدر انسان از زمین فاصله میگیرد

و به طرف آسمان بالا میرود بر اثر فشار کم هوا

به او تنگی نفس دست میدهد

دکتر (صلاح الدین مغربی) استاد طب فضا در کشور آمریکا

و عضو انجمن طبی فضا در انگلستان اظهار میدارد: 

"آن هنگامی که به کاوش درباره ی تاثیر ارتفاعات بر انسان پرداختیم

دریافتیم خلبانانی که ارتفاعات مختلف جو را میپیمایند در جاهایی که

ارتفاع سطح دریا حدود 1000 پا باشد با مشکل تنفسی روبرو نخواهند شد

  ولی چون ارتفاع به 16000 پا برسد

خلبان به منطقه ((تکافوء فیزیولوژیکی)) وارد می شود و در آن محدوده

به سیستم های تنفسی بدن فشار وارد آمده و با کمبود اکسیژن مواجه می گردد"

این در حالیست که خداوند 1400 سال پیش در قرآن از این موضوع سخن به میان آورده

در حالی که در آن زمان نه پیامبر و نه هیچ انسان دیگری نمی توانسته

به ارتفاعاتی صعود کند که به تنگی نفس دچار شود.

و همچنین کوهی هم در عربستان وجود ندارد

که ارتفاع آن به حدی باشد که منجر به تنگی نفس شود

آیا متذکر نمی شوید

منبع متن:

(وبلاگ نور ایمان)

baharedelhaaa.blogfa


آب هر چند آلوده باشد 

حتی لجن هم که شده باشد 

اگر به دریا بازگردد 

صاف، زلال و پاک می شود 

 خدا هم دریای رحمت است 

و ما همچون آب آلوده 

که اگر به آغوش رحمت او باز گردیم 

کار تمام است و پاک پاک می شویم

و چه حس خوبیست پاکی و پاک بودن!


خداوند متعال به حضرت موسی (ع)  فرمود :

پست ترین مخلوق مرا پیدا کن و بیاور

حضرت موسی ابتدا در میان مردم رفت ولی ترسید

کسی را انتخاب کند سپس در بین حیوانات به جستجو پرداخت

  پس از جستجوی فراوان سگ بیماری را یافت

و با خود به سمت وادی طور برد 

در بین راه با خود گفت موسی نکند این سگ هم

نزد خداوند آبرویی داشته باشد . . . بلافاصله سگ را رها کرد 

وقتی به وادی طور رسید خطاب آمد ای موسی

به عزت و جلالم قسم اگر آن سگ را می آوردی

نامت را از دیوان انبیاء محو می کردم ...


او خودش از حال من مطلع است

هنگامیکه نمرود حضرت ابراهیم علیه السلام را به آتش انداخت ،

ملائکه آسمانها به گریه در آمدند .

جبرئیل علیه السلام عرض کرد : خدایا در روی زمین یک نفر تو را

عبادت می کرد و حالا دشمن بر او مسلط شده 

خطاب شد من هر وقت بخواهم او را اعانت و یاری می کنم .

ملائکه عرض کردند : پروردگارا پس اذن بده ما به یاری او بشتابیم .

از طرف حضرت حق خطاب شد بروید اگر اذن داد او را یاری کنید .

ملکی که موکل آب بود آمد ملائکه ای که موکل باد و خاک و آتش بودند آمدند

عرض کردند : ای ابراهیم اجازه بده تو را نجات دهیم

و دشمنان تو را هلاک کنیم . حضرت ابراهیم علیه السلام اجازه ندادند .

جبرئیل علیه السلام آمد عرض کرد ای ابراهیم آیا حاجتی داری ؟

ابراهیم (ع) فرمود : حاجتی دارم ولی به تو ندارم .

جبرئیل گفت : به آن کسی که داری بگو .

حضرت ابراهیم (ع) فرمود : حسبی من سؤالی علمه بحالی

( او خودش از حال من مطلع است )

خطاب رسید : ای آتش بر ابراهیم سرد و خاموش شو


معلم برای سفید بودن برگه نقاشی ام تنبیهم کرد

و همه بهم خندیدند

اما من خدایی را کشیده بودم

که همه میگفتند دیدنی نیست!



فخر رازی از مفسران قرآن کریم می‌گوید:

مانده بودم «لفی خسر» را چگونه معنا کنم

از بس فکر کردم خسته شدم و با خود گفتم

بروم سراغ سوره‌های دیگر تا فرجی شود

  نقل میکند روزی گذرم به بازار افتاد و دیدم کسی

با التماس فراوان به مردم می‌گوید:

مردم رحم کنید به کسی که

سرمایه اش در حال آب شدن هست و داره نابود میشه،

نگاه کردم دیدم او یخ فروش است

یک قالب یخ آورده، هوا هم گرم است و یخ هم در حال آب شدن،

و او التماس می‌کند از مردم که از من یخ بخرید

من معنای «لفی خسر» را در سوره عصر از این یخ فروش فهمیدم

ما هم لحظه به لحظه یخ زندگیمان در حال آب شدن است

اما قدر این نعمتها و فرصت های ناب را نمی دانیم و درک نمی کنیم

مگر زمانی که دیر میشود و جز افسوس کاری از ما ساخته نیست

و چه زیبا فرمودند امیرمؤمنان علی (ع)

این شب و روز مانند دو لبه قیچی تیزند

که ریشه‌های درخت عمرت را می‌زنند

و اکنون که سرمایه را از دستت می‌گیرند

با صاحب اصلی این سرمایه معامله کن تا عوض کاملی بگیری


وقتی که تنهای تنها می شوی 

وقـــتی که دوســــتانت،درست در حسـاس ترین لحظه رهایت میکنند 

وقتی که طوفان امتحان،خاشاک دوستی های سطحی رامی رباید 

و لجن متعفن خودخواهی و منفعت طلبی را نمایان می سازد 

وقتــــی که هیچ تکیه گاهـــــــــی برایت نمــــــی ماند 

و هیچ دستی خالصانه به سویت دراز نمی گردد 

یک پناهــــگاه می ماند که هیچ حادثه ای نمیتواند آن را از تو بگیرد 

او حتــــــی در مـقـابـل بـدی هـای تـو خوبـــــــــــــــی مـی آورد 

و روی زشتــــــــی های تو پـرده ی اغماض مـــی افکند 

اگر بدانی که محبت و اشتیاق خدا به تو چقدر است 

بنـد بنـد تـنــت از هــــم مـــــی گســــــلد 

حتــماً دانســــته ای او کیســـــت!؟ 

پس چرا در انتها به او برسی

  از او آغـــاز کن


خدای مهربانم !

از امروز تمامی مشکلاتم را با مداد می نویسم

و نعمتهایم را با خودکار !

می دانم که مشکلاتم را با پاک کن مهربانیت

پاک خواهی کرد . . .

 

منبع متن:

http://www.smsojok.com


اگر میدانستید که یک محکوم به مرگ 

هنگام مجازات تا چه حد آرزوی

    بازگشت به زندگی را دارد      

آنگاه قدر روزهایی را که با غم  سپری میکنید ،

می دانستید...

 

"ابن سینا"


معجزه علمی قرآن کریم

دانشمندان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده اند

که حافظه کوتاه مدت زنان قوی تر از مردان است

و عکس این مطلب

حافظه بلند مدت مردان بسیار قوی تر از زنان است

شاید به این دلیل خداوند در قرآن کریم

 "شهادت زن را نصف شهادت مرد "

تعیین فرموده است...


خدا هست... آرام باشیم!

حکم حرمت شراب آمده بود ولی جوانی بالای سرش

خمره شراب گرفته بود و می‌آمد به پیامبر برخورد کرد

حضرت فرمود: به به ، چه جوانی! داری برای کار می روی 

جوان گفت: خدایا آبرویم را نبری‌

رسول خدا فرمود: چه داری؟

جوان گفت: عسل

پیامبر گفت: ببینم عسلت را؟!

این مرد ، هیچی نداشت جز خدا ....

گفت : خدا، دوست ندارم پیش پیامبر ضایع بشم!

پیامبر در خمره را باز کرد .... پر از عسل بود

جوان افتاد زمین و پیوسته می گفت: خدایا ممنون خدایا شکرت.

 

"به نقل از استاد پناهیان"

*******************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰



دلت را خانه ی مـا کن، مصفّـا کردنش با من

به‌ ما درد دل افشا کن، مـداوا کردنش با من


اگر گم کرده‌ای ای ‌دل، کلید استجــابت را

بیا یک لحظه با ما باش، پیــدا کردنش با من


بیفشان قطره ‌اشکی، که من‌ هستـم خریدارش

بیاور قطره‌ای اخــلاص، دریـا کردنش با من


اگر درها به رویت بسته شـد دل برمکن بازآ

درِ این خانه دق‌البـاب کُـــن وا کردنش با من


به من گو حاجت خود را، اجـابت می‌کنم آنی

طلب کن آنچه می‌خواهی، مهیّـــا کردنش با من


بیا قبل از وقـوع مرگ روشـن کن حسابت را

بیاور نیک و بد را، جمـع و منها کردنش با من


چو خوردی روزی امروز ما را شـکر نعمت کن

غم فردا مخور، تأمیــن فـــردا کردنش با من


اگر عمری گنـه کردی، مشو نومیــد از رحمت

تو توبه نامه را بنویس، امضـا کردنش با من

*************************

این مطلب رو در وبلاگ داشتیم ولی

از بس زیبا و دوست داشتنی و احساس برانگیز است مجددا تکرار کردیم



به قدریکه شما

به دستورات پروردگار اهمیت بدهید

از عالم غیب هم به شما

اهمیت خواهند داد...

 

"آیت الله حق شناس"

اگر در زندگی تان شکاف هایی هست

دلیل آن این است که از بندگی تان

برای خدای متعال کم گذاشته اید...

 

"آیت الله حق شناس"

منبع:@tezkar

در اطاعت اوامر الهی و نیز در معصیت

و به فرمان شیطان و نفس بودن،

امر دایر است بین این که با کسی که

حیات و ممات، غنا و فقر و مرض و صحت

و مریض خانه و دکتر و خزانه و ثروت و...

به دست او است؛ مجالست کنیم

یا با کسی که هیچ ندارد؟

انسان کدام را اختیار می کند!

 

"در محضر بهجت ص 12"


خدایا دلم می خواهد

شبیه بی کس ترین آدم های روی زمین باشم

شبیه آدم هایی که جز تو یاوری ندارند

از عظمت مهربانی ات درحیرتم

چگونه به من کمک می کنی در حالی که

در سرزمین وجودم فصل سرد شیطانی حاکم است

خدایا...! سجده می کنم در پیشگاهت

که اینقدر در برابر من و گناهانم صبوری

کمک کن تا این مهربانی ها را درک کنم...


میدانی خدایت چقدر بزرگ است!

در این اندیشه باش

که کهکشان راه شیری میلیون ها برابر

از خورشید بزرگتر است

و خورشید، هزاران برابر از زمین؛

و این در حالیست که، کهکشان ما تنها یکی از

میلیاردها کهکشانیست که در عالم معلق است

بنگر که تو در این کرۀ خاکی چیستی؟

بیایید از صمیم دل بگوییم  "الله اکبر"

آری او بزرگتر است از آنچه ما می پنداریم

بزرگ تر از تمام غم ها و ناامیدهای ما...

کیست که از رحمت حق نومید شود جز گمراهان

و من یقنط من رحمه ربه الا الضالون (56/حجر)



در زمین مردمان خانه مکن

کار خود کن کار بیگانه مکن


کیست بیگانه تن خاکی تو

کز برای اوست غمناکی تو


تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی

جوهر خود را نبینی فربهی


گر میان مشک تن را جا شود

روز مردن گند او پیدا شود


مشک را بر تن مزن بر دل بمال

مشک چه بُوَد نام پاک ذوالجلال

 

"مثنوی معنوی"


به هیچ چیز فکرنمیکنم

جز تو

جز تویى که زندگى و سرنوشت ضعیف ترین موجودات را

هم در دست داری

دست به دامن کسی نمیشوم جز تو

جز تویی که به همه چیز احاطه  داری

جز تویی که حتی اگر انکارت کنیم رهایمان نمیکنی...


با هر چه عشق نام تو را میتوان نوشت،

با هرچه رود نام تو را میتوان سرود،


بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را،

با دستهای روشن  تو میتوان گشود


**********************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشاى بهار

بلبلان، وقت گل آمد که بنالند از شوق‏
نه کم از بلبل مستى تو، بنال اى هشیار


آفرینش همه تنبیه خداوند دل است‏
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار


کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‏ اند
نه همه مستمعى فهم کند این اسرار

خبرت هست که مرغان سحر مى‏گویند
آخر اى خفته، سر از خواب جهالت بردار


هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آن است که فرداش نبیند دیدار

تا کى آخر چون بنفشه سر غفلت در پیش‏
حیف باشد که تو در خوابى و، نرگس بیدار


که تواند که دهد میوه الوان از چوب؟
یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار؟

آدمى زاده اگر در طرب آید نه عجب‏
سرو در باغ به رقص آمده و بید و چنار


گو نظر باز کن و خلقت نارنج ببین
اى که باور نکنى فى الشجر الاخضر نار

پاک و بى عیب خدایى که به تقدیر عزیز
ماه و خورشید مسخر کند و لیل و نهار


چشمه از سنگ برون آرد و، باران از میغ‏
انگبین از مگس نحل و دُر از دریا بار


نیک بسیار بگفتیم درین باب سخن‏
و اندکى بیش نگفتیم هنوز از بسیار

تا قیامت سخن اندر کرم و رحمت او
همه گویند و یکى گفته نیاید ز هزار


آن که باشد که نبندد کمر طاعت او؟
جاى آن است که کافر بگشاید زنار


نعمتت، بار خدایا، ز عدد بیرون است‏
شکر انعام تو هرگز نکند شکر گزار


این همه پرده که بر کرده ما میپوشى‏
گر به تقصیر بگیرى نگذارى دیار

ناامید از در لطف تو کجا شاید رفت؟
تاب قهر تو نداریم خدایا، زنهار!


فعلهایى که زما دیدى و نپسندیدى‏
به خداوندى خود پرده بپوش اى ستار


حیف ازین عمر گرانمایه که در لغو برفت‏
یارب از هرچه خطا رفت هزار استغفار


درد پنهان به تو گویم که خداوند منى‏
یا نگویم، که تو خود مطلعى بر اسرار

سعدیا ، راست رُوان گوىِ سعادت بردند
راستى کن که به منزل نرسد کج رفتار


ای پیامبر

اگر بندگان من از دوری و نزدیکی من بپرسند

بگو من نزدیکم

************************

ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ ﮐﺴﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﯿﺴﺖ

ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ،

ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯼ

ما اگر مانده ز راه،

در پس و پیشِ قدم

پشت پرچین بلندِ غمِ تو

ﺩﺭ پسِ ﭘﺮﺩﻩ‌ ی ﺍشکِ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ

مأﻣﻦ ﮔﺮﻡ ﺧﺪﺍﺳﺖ؛

ﺍﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ

در پسِ هر نفسی که فرو می رود و می‌آید

در پسِ ضربه‌ ی نبضی ست که در گردن ماست

ما اگرتنهاییم من و تو گمشده ایم

او همینجاست کنار من و تو

ﺳﺎﻟﻬﺎﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺴﻮﯾﺶ ﺑﺮﻭﯾﻢ

ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﻮﻕ ﺗﺎ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺑﺰﻧﯿﻢ

ﺍﺯ ﺳﺮ ﻋﺠﺰ ﻭ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﻭ

ﻣﻮنسِ ﻭﺍقعیِ خلوت ماست...


از بین موجودات یڪ نفرصدا زد یا اله العاصین

صداے لبیڪش سه مرتبه آمد

ملایڪه با تعجب پرسیدند:

خدایا اینڪه آلود تره سه مرتبه جوابشو دادی!!!

خدا فرمود:ملایڪه من اوناے دیگه

دلشون به اعمالشون خوشه

ولے این غیر من ڪسے را نداره...


اگر نمی‌توانی خدا را ببینی،

لااقل غیر خدا را نبین!

 

"مرحوم دولابی"


خودم را در کوچه تنهایی گم کرده ام

تا شاید تو مرا صدا بزنی

تویی که دوستت دارم,

مثل هیچ کس دیگری

مثل بی مانندی خودت

من منتظر یک پگاه ناگاه هستم

مثل آسمان, در آرزوی دو بال

و مثل پرنده , در امید آفتاب

خدایا ! مرا به آسمان ببر

من خیلی وقت است دلم زمین گیر شده


تا حالا شده آرزویی به دلت بیفته

خیلی غیر ممکن و نشدنی به نظر بیاد

کلا بی خیالش بشی؛

ولی یه روزی آرزو بیفته دنبال تو

همه میگن قانون جاذبست

اما من میگم لطف خداست

ینی خدا خودش این قانون را در عالم دایر کرده

اگه آرزویی را توی دلت انداخت

راه رسیدنش را هم برات فراهم می کنه

البته اگه خودمون مانع لطفش نشیم

از ته دل میگم پاک و منزه است پروردگارم

و عاری از هر عیب و نقصی؛

هیچ وقت کاری عبث و بیهوده نمی کنه

همه کارهاش روی قاعده و حسابه

و چه زیباست آنجا که می گوید

 هر خیری که به شما برسد

از جانب خداست

و هر بدی به شما برسد

از جانب خود شماست

در جایی از قرآن کریم خداوند در بین آیات طلاق

ناگهان اشاره به نماز می کند

یعنی اگر شما با خدا ارتباط داشتید

رابطۀ بینتون بهم نمی خورد

اگه الآن با هم نمی سازید

زیر یک سقف هستید ولی با هم یکی نشدید

همش بر می گرده به اینکه رابطتون با خدا خوب نبوده

دو حبه قند محاله در همدیگه حل بشن

مگر اینکه در آب حل بشن

اگر در آب حل بشن می تونن در همدیگه حل بشن

اگه انسان ها در خدا حل نشوند

محاله بتونن در همدیگه حل بشوند

مَن أَصلَحَ فیما بَینَهُ و َبَینَ اللّه  أَصلَحَ اللّه فیما بَینَهُ وَ بَینَ النّاسِ؛

هر کس رابطه اش را با خدا اصلاح کند،

خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود

من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 396


خدا"در گُل،خدا،در آب و رنگست...

خدا"نقاش این دشت قشنگست...

خدا"یعنی درختان حرف دارند...

شقایق ها درونی ژرف دارند...

خدا"در هر نظر آیینه ماست...

همین حالا خدا"در سینۀ ماست...

خدا"شبنم،خدا"باد و خدا"گُل

خدا"زیباترین باغ تکامل...

گهی،گُل میکند ما را خبردار

گهی،مرغی بما میگوید اسرار!...

خدا"دراوج گُل،درعمق رنگست...

خدا"در معنی لفظ قشنگست

خدا"را میتوان از نور فهمید...

خدا"را در پرستش میتوان دید...


کائنات شما را مجازات نمی کند

برکت  نمی بخشد

کنترل هم نمی کند

فقط عملت به تو بازگردانده می شود

کائنات به ارتعاشى که از جانب شما ساخته میشود؛

پاسخ می دهد

شاد بیاندیشى، شادمانى نصیبت می شود

منفى بیاندیشى،آنچه منفى است؛ نصیبت می شود

این جهان کوه است و فعل ما ندا

سوى ما آید نداها را صدا

زمانے کـه موسے علیه السلام

شبانه دنبال شعله اے آتش میگشت

درحالـے که نفس نفس زنان راه مے رفت!!!

هرگز به ذهنش خطور نمے کرد

که برای شنیدن صدای پروردگار جهانیان مے رود

به خدایت اعتماد داشته باش

کارهاے او تصــور ناپـَـــذیر است...


همه رهگذر هستیم

به کسی کینه نگیرید

دل بی کینه قشنگ است

به همه مهر بورزید

به خدا مهر قشنگ است

بوسه بر دست پدر

بوسه بر گونه مادر

لحظه حادثه بوسه قشنگ است

بفشارید به آغوش عزیزان

پدر و مادر و فرزند

به خدا گرمی آغوش قشنگ است

نزنید سنگ به گنجشک

پر گنجشک قشنگ است

همه جا عشق بورزید

سینه با عشق قشنگ است

بشناسید خدا را

هر کجا یاد خدا هست

هر کجا نام خدا هست

سقف آن خانه قشنگ است

زندگی در گذر است

آدمی رهگذر است

زندگی یک سفر است

آدمی همسفر است

آنچه می ماند از او

راه و رسم سفر است

رهگذر می گذرد...

***********************************
 عشق فقط خدا
  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


از لبیب عابد نقل شده: در ایام جوانی، ماری دست مرا نیش زد،

و پس از مدتی دستم فلج شد، به مرور دست دیگرم

و پس از چندی پاهایم فلج شد


 طولی نکشید که هر دو چشمم نابینا و زبانم گنگ گردید،

فقط از همه اعضای بدنم، گوشم مقداری شنوائی داشت

دیگر توان انجام هیچ کاری را نداشتم، هر حرف ناگواری را

می‏شیندم، اما قدرت پاسخگوئی نداشتم، چه بسیار اوقاتی که

تشنه به سر می‏بردم ولی کسی به من آب نمی‏رسانید


و چه لحظاتی که سیراب بودم و به زور در گلویم آب می‏ریختند،

چه بسیار مواقعی که گرسنه بودم و کسی طعامی به من نمی داد،

و بسا که سیر بودم و به زور به من غذا می دادند


چند سال بدین منوال گذشت، تا اینکه روزی زنی از همسرم

احوال مرا پرسید، همسرم گفت: احوال بسیار بدی دارد،

نه خوب می‏شود که راحت گردد و نه می‏میرد که ما از دست او

راحت شویم...

دانستم از زندگی با من به تنگ آمده است

و راحتی خود را در مرگ من می‏یابد.بی نهایت

دل شکسته شدم و با اخلاص تمام و بیچارگی و درماندگی

و با خضوع و خشوع زیاد، در اندرون دل با خدای خود به مناجات پرداختم

و نجات خود را به موت و یا حیات از او خواستم، پس در آن لحظه فورا

ضرباتی به تمام اعضای بدنم وارد آمد و درد شدیدی بر من عارض شد

و مدتی در خواب رفتم چون ازخواب بیدار شدم، دستم را

روی سینه ‏ام دیدم، در حالیکه یک سال دستم هیچ حرکتی نداشت،

بسیار تعجب کردم که چه شده است،

دست دیگرم را حرکت دادم

و همینطور پاهایم را امتحان نمودم ،بالاخره از جای خود بلند شدم

و از تخت به زیر آمدم و داخل حیاط شدم پس از یک سال

ستاره ‏های آسمان را مشاهده کردم،

نزدیک بود که از شادی قالب تهی کنم و بی اختیار

زبانم به این کلمه گویا گشت که

"یا قدیم الاحسان لک الحمد"

ای کسی که احسان تو دیرینه است ستایش برای توست...


تمام مصیبتها و تنگناهای زندگی دنیا

مسیر های اختصاصی و طراحی

شده ای است به سمت خدا

از گره های بیشمار زندگی گله نکن

آن بافندۀ آفریننده ،

می داند حاصل صبر بر این گره ها

فرشی گرانبها خواهد شد

هرگز فراموش نکن که

تنها اوست که می داند بهترین

در زندگی تو چگونه معنا می شود...


خواستند یوسف را بکشند؛ نمرد

خواستند آثارش را از بین ببرند؛

ارزشش بالاتر رفت

خواستند که او را بفروشند که برده شود

پادشاه شد

خواستند که محبتش از دل پدر خارج شود

محبتش بیشتر شد

از پیشامدهای دنیا ناراحت نشو

چون ارادۀ خدا بالای هر اراده ایست...



خدا میخواهد انسان طعم تلخ نتایج


بدون او بودن و مستقل زندگی کردن را کاملا بچشد؛


تاکنون هیچوقت از خودمان پرسیدیم قیمت یک روز زندگی چنده؟   

ما که همه چیزو با پول می سنجیم تا حالا شده از خدا بپرسیم

نعمت داشتن یک دست و یک پای سالم چقدره؟

یک چشم بی عیب چند می ارزه؟  

چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنمون پرداخت کنیم؟  

قیمت یک روز سلامتی چقدره؟ وخیلی سوالها مثل این...؟  

اگر یک روز فهمیدیم ارزش یک قطره باران،یک ساعت روشنایی خورشید   

و هزینه یک لحظه درد دل با خدا

و نفس کشیدن بی منت با طراوت طبیعت   

وتمام قشنگیهای دنیا چقدره؟

چه کار باید بکنیم؟

خدایا شکرت...

 

منبع متن

نعمتهای خدا


ranginkamanekhoda.blogfa


افسوس بر کسی که سحر بیاید و در خواب باشد

همیشه برای خوابیدن فرصت هست

پس برخیز تا از غافلان نباشی

**********************************

 دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت

ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی 

"خواجه حافظ"

**********************************

و بقول ایت الله مجتهدی تهرانی..

هر که سحر ندارد از خود خبر ندارد

********************************

در قرآن هم بیشترین تاکید به نماز صبح شده است

روایتها هم داریم که روزی انسانها در سحرگاهان تقسیم میشود


از خدا ؛خدا را میخواهم

در کنارم نباشی از غصه خواهم مرد

اگر مرا به حال خود رها کنی

لحظه به لحظه زندگی من همچون مرگ میماند ؛مرگ...

اگر با تو باشم و گرمای وجودت را حس کنم

احساس می کنم که خوشبخت ترینم...


توکل چه کلمه زیباییست "تو" و "کل"...

وقتی "تو" ، "کل" را داری ..

به چه می اندیشی؟؟

ناراحت چه هستی ؟؟

وقتی با کل ، هستی.. با کل دنیا ..

با کل جهان هستی.. دلت قرص باشد..

چه زیباست "توکل"!! 

توکل یعنی : اجازه دادن به خداوند که خودش تصمیم بگیرد

و چه زیباست که او را وکیل زندگی خود قرار داده ای

تنها خداوندست که بهترینها را برای بندگانش رقم میزند

خودش میگه "نعم الرب و نعم الوکیل"

یعنی! من چه پروردگار خوبی و وکیل خوبی هستم

فقط بخواهیم و آرزو کنیم، اما پیشاپیش شاد باشیم

وایمان داشته باشیم که رویاهایمان

همچون بارانی در حال فرو ریختن اند

پیشا پیش شاد باشیم و شکر گزار !

چرا که خداوند نه به قدر رویاهایمان بلکه

به اندازه ایمان و اطمینان ما انسانهاست، که می بخشد



داستانک


دربنى اسرائیل، خانواده اى چادرنشین در بیابان زندگى مى کردند

و زندگى آنها با دامدارى و با کمال سادگى و صحرانشینى مى گذشت

آنها علاوه بر تعدادى گوسفند، یک خروس، یک الاغ و یک سگ هم داشتند

خروس آنها را براى نماز بیدار مى کرد، و با الاغ، وسائل زندگى خود را

حمل مى کردند و به وسیله آن براى خود از راه دور آب مى آوردند،

و سگ نیز در آن بیابان، به خصوص در شب، نگهبان آنها بود

اتفاقا روباهى آمد و خروس آنها را خورد،آن خانواده، محزون و ناراحت شدند،

ولى یکی از آنها که شخص صالحى بود مى گفت: خیر است انشاء الله...

پس از چند روزى، سگ آنها نیز مرد، باز آنها ناراحت شدند،


ولى آن مرد صالح دوباره گفت:

خیر است، طولى نکشید که گرگى به الاغ آنها حمله کرد

و آن را درید و از بین برد، این بار هم فرد صالح گفت: خیر است

در همین ایام، روزى صبح از خواب بیدار شدند و دیدند

همه چادرنشین ها اطراف مورد دستبرد و غارت دشمن واقع شده

و همه اموال آنها به غارت رفته و خود نیز به اسارت دشمن

درآمده اند، و در آن بیابان تنها آنها سالم باقى مانده اند


مرد صالح گفت: رازى که ما باقى مانده ایم این بوده که چادرنشینهاى دیگر

داراى سگ و خروس و الاغ بوده اند، و به خاطر سر و صداى آنها شناخته شده اند

 ولى ما چون سگ و خروس و الاغ نداشتیم، شناخته نشدیم، پس خیر ما

در هلاکت سگ و خروس و الاغ مان بوده است که سالم مانده ایم

این نتیجه کسى است که همه چیزش را به خدا واگذار مى کند

ایمان قوی داشته باشید و بدانید هر چه رخ میدهد خواست خداوند است 


نه به آینده فکر میکنم

نه به گذشته

فقط همین که امروز با تو هستم لذت میبرم

همین که دستانم در دستان مهربان توست

برایم کافیست

افسوس که خیلی دیر تو را شناختم

مهربانم از این همه بیراهه رفتن هایم خسته ام

خودت دستم را بگیر

من که میدانم جز تو کسی

کاری برایم نمی تواند بکند


خدایا پر از تواَم...

به تهیدستیم نگاه نکن

به تنهایی ام منگر

نگو که هیچ نداری

ببین تو رو دارم

تـــــــــــــو هم که

مالک آسمانها و زمینی

پس از من داراتر کیست!!!


خداوند هیچ قفلی را

بدون کلیدش خلق نمی کند

و هیچگاه مشکلات را

بدون راه حلشان سر راهتان قرار نمی دهد

فقط باید به او اعتماد کرد

آری تصمیمات او خیلی مرموزند

 ******************************

عشق فقط خدا

 
  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰


از لطف تو هیچ بنده نومید نشد

مقبول تو جز مقبل جاوید نشد


مهرت بکدام ذره پیوست دمی

کان ذره به از هزار خورشید نشد

 

"شیخ ابوسعید ابوالخیر"



کار خود با وکیل لطف گذار

تا همه حاجتت روا گردد


نخورد غم به لذت فانی

هر که او عاشق بقا گردد


هر که گردن به بندگی بنهد

بر همه کام پادشا گردد


پای خود استوار کن زان پیش

که ز دستت عنان رها گردد


ای نشاط دل خُرد نامت

خُنُک آن کس که می­برد نامت


چشمه سلسبیل بگشاید

بر زبانی که بگذرد نامت


غم هستی ز خاطرش برود

هر که در خاطر آورد نامت

 

کمال الدین اسماعیل



ای عزیزان من، عالم از هم گسیخته نشده

و ظلم و ستم زیاد نشده،

پریشانی جامعه را فرا نگرفته،

مگر در اثر دوری از خدا

و خدا را از قلم و نظر انداختن

 

عارف فرزانه آیت الله علی سعادت پرور


همه شب به آستانت شده کار من گدایی,


به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی


یتیمان را پدر می شود و مادر    

بی برادران را برادر می شود    

بی همسرماندگان را همسر میشود    

عقیمان را فرزند میشود    

ناامیدان را امید می شود    

گمگشتگان را راه میشود    

در تاریکی ماندگان را نور میشود    

رزمندگان را شمشیر می شود    

پیران را عصا می شود    

و محتاجان به عشق را عشق می شود    

خداوند همه چیز می شود همه کس را    

به شرط اعتقاد    

به شرط پاکی دل    

به شرط طهارت روح    

به شرط پرهیز از معامله با ابلیس

 

"حکیم ملاصدرا"



خدایا لحظه ای رهایم نکن به حال خودم


که هیچ کس به انداره خودم ؛مرا آزار نداد

..........................


 وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ


 خود را به دست خود ، به هلاکت نیفکنید!


(195سوره بقره)



هر نامی که بر او بگذارید، مهم نیست؛

او کسی است که بیشترین آرامش را در میان

شدیدترین شعله ها به آدمی میدهد،

او همان پروردگار است...

 

گاندی



غصه نخور تو خدایی داری که بزرگ است,بزرگــــــ....

و به قول سهراب:در همین نزدیکیست

ای دل کوچک من....

بگذار که غم و غصه ببارد...

شاید این بار خدا میخواهد که پس از بارش غم...

و پس از خواندن نامش هردم.....

آسمان دل تو صاف شود

و نگاهت به همه اهل زمین پاک شود

شاید این بار خدا میخواهد که خودش چتر تو باشد...

که بمانی.... نروی

ودگربار نگویی:"سهراب,قایقت جادارد؟

ای دل کوچک من...

تو بمان و بگذار که در این بارش بی وقفه ی غم

با نگاهت به خدا شاد شوی

و بخوانی هردم

که خدایی داری که بزرگ است بزرگ است بزرگـــ......



دلبستن.....پیغام خدا


جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود.


زندگی را تماشا میکرد.


رفتن و ردپای آن را.


و آدمهایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند.


جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند،


ستون ها فرو می ریزند، درها می


شکنند و دیوارها خراب می شوند.


او بارها و بارها تاجهای شکسته،


غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه


های کاخ دنیا دیده بود.


او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کرد


شاید پرده های ضخیم دل آدمها، با این آواز کمی بلرزد.

روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را که شنید، گفت:


بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدمها آوازت را دوست ندارند.


غمگین شان می کنی. دوستت ندارند.


می گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد،


چیزی نداری.


قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند.

سکوت او آسمان را افسرده کرد.

آن وقت خدا به جغد گفت:

آوازخوان کنگره های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی خوانی؟

دل آسمانم گرفته است.

جغد گفت: خدایا! آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.

خدا گفت:
آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدمها عاشق دل بستن اند.

دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشه ای!

و آن که می بیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد.

دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست.

اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.

جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره های دنیا می خواند و آنکس که می فهمد،

می داند آواز او پیغام خداست


"لَـئِن شَکَرْتُم‌ْ لاَزِیدَنَّکُم; (ابراهیم،7)

اگر شکرگزاری کنید(نعمت خود را)بر شما خواهم افزود

"قَلِیلاً مَّا تَشْکُرُون‌َ; (ملک، 24)

کم‌تر شکر او را به‌جای می‌آورید...

"وَ قَلِیل‌ٌ مِّن‌ْ عِبَادِی‌َ الشَّکُورُ; (سبا، 13)

اما عده کمی از بندگان من شکر گزارند...

"وَ مَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِه; (نمل،40)

هر کس شکرگزاری کند به سود خود شکر کرده است...

" وَ لَـَکِن‌َّ أَکْثَرَهُم‌ْ لاَ یَشْکُرُون‌َ; (نمل، 73)

ولی بیشتر آن‌ها شکرگزاری نمی‌کنند...

خدایا از این همه بد بودنم احساس شرمندگی میکنم

به بزرگی خودت ببخش...


خدایا شکرت


وقتی دعا میکنی،

دعای تو از این جهان خارج میشود و به جایی میرود که

هیچ زمانی نیست...

دعایت به قبل از پیدایش عالم میرود

دعایت به آنجا که دارند تقدیرت را مینویسند میرود

و تقدیر نویس مهربان عالم،

تقدیرت را با توجه به دعایت مینویسد...

 

 

دکتر الهی قمشه ای


به نام خداوند بخشنده و مهربان

دعای پیوند:

الهی، توانم را به توانت پیوند می زنم

الهی علم و آگاهی ام را به علم ازلی و آگاهی

محیط و کامل ات پیوند می زنم

الهی نگاهم را به نگاهت پیوند می زنم

الهی ذهنم را به ذهن ات پیوند می زنم

الهی قلبم را به قلبت پیوند می زنم

الهی روحم را به روحت پیوند می زنم

الهی قدم هایم را به قدم هایت پیوند می زنم

الهی عشقم را به عشقت پیوند می زنم

الهی قوت و قدرتم را به اقتدارت پیوند می زنم

الهی صبرم را به صبر جمیل ات پیوند می زنم

الهی همه امورم را به تدبیر تو پیوند می زنم

و به حریم امن بسم الله وارد می شوم

و به برکت نامت برکت می یابم و برکت می دهم

و منتظر آشکاری اراده ات در خودم می مانم


عصبانی نشوید


ﺑﻌﺪﺍﺯ ﺣﺎﺩﺛﻪ 11 ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ ،


ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮐﻨﺎﻥ ﺑﺮﺟﻬﺎﯼ ﺩﻭﻗﻠﻮ


ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ .

ﯾﮑﯽ از آنها ﺧﺎﻧﻤﯽ ﺑﻮﺩ که اون روز


ﺑﺎطرﯼ ﺳﺎﻋﺘﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ


ﻭ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﺩﻩ ﺑﻮﺩ


ﻭ ﺩﯾﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ،

یه ﻧﻔﺮ دیگه ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻬﻮﻩ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ


ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ


ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻋﻮض ﮐﺮﺩﻥ


ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺩﯾﺮﺵ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ،

اتومبیل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ آنها


ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﺍﺳﺘﺎﺭﺕ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ


ﺭﻭﺷﻦ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ،

و ﻧﻔﺮ بعدی


ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺩﯾﺮ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ


ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﻧﻮ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ


ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﭘﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﻮ ﺑﻮﺩن


ﮐﻔﺶ ﺗﺎﻭﻝ ﻣﯿﺰﻧﺪ و ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ


ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ، ﺑﻪ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ


ﻭ ﭼﺴﺐ ﺯﺧﻢ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ


ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻮﺩ


ﺩﯾﺮ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺵ ﺑﺮﺳﺪ


ﻭ این ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﺎﻧﺪ .

ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﺗﺮﺍﻓﯿﮏ ﮔﯿﺮ می کنید ،


آﺳﺎﻧﺴﻮﺭﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ می دهید ،


ﻓﺮﺯﻧﺪﺗﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﯾﺮ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ ،


ﺳﭙﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻘﺒﯽ ﺑﻪ ﺳﭙﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﻤﺎ


ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ، ﻭ یا ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﺸﻮﯾﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﻮﯾﺪ ،

ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻧﺸﻮﯾﺪ

آﺭﺍﻡ ﺑﺎﺷﯿﺪ

ﻭ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ

ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎﺳﺖ ،

ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ

ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩﻩ

ﻭ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ ،

و ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﺳﺖ

این همان حکمت خداوند

 است که در تک تک ذرات هستى جاریست...

سعی کن در همه حال اجازه ی افکار منفی و ناراحتی و عصبانیت رو به


خودت راه ندی چون با داشتن افسوس و عصبانیت


هیچ چیزی درست که نمیشه تازه بدترم میشه !


شاد باش و همیشه چیزای مثبت و نقاط قوت اطراف تون رو ببینید و جذب کنید


بعد از مدتی شادابی به عادت های خوب تون تبدیل میشه ...


عصبانی نشوید


تصاویر زیر گویا هستند



**********************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی