عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۴۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کانال تلگرامی عشق فقط خدا» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

روز مباهله

 

 داستانک معنوی

 

روز #مباهله

✅بدون شک یکی از لحظات مهم تاریخی در اثبات #حقانیت اهل بیت روز #مباهله می باشد

که متاسفانه به آن کمتر پرداخته میشود.

✅اصل ماجرا؟

پیامبر نامه‌ای به اسقف #نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند.

#مسیحیان برای مذاکره با پیامبر هیاتی سه نفره به مدینه فرستادند و

در نهایت اسلام را نپذیرفتند و قرار شد در روز مشخص #مباهله کنند.

✅معنای مباهله؟

«مباهله» یعنی یکدیگر را لعن و نفرین کردن «بَهَلَهُ اللهُ»

یعنی خدا او را لعنت نماید و از رحمت خویش دور کند.

✅واقعه #مباهله و شرط حضور؟

بامداد روز مباهله، حضرت رسول(ص) به خانه حضرت امیرالمؤمنین(ع) آمد.


دست امام حسن(ع) را گرفته و امام حسین(ع) را در آغوش گرفت،


و به همراه حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد.


چون نصارا آنان را دیدند، ابوحارثه پرسید که این‌ها کیستند که با او همراهند؟ پاسخ شنید:

آن که پیش روی اوست، پسر عموی او و شوهر دخترش و محبوب‌ترین خلق نزد اوست؛

آن دو طفل، فرزندان اویند از دخترش؛ و آن زن،

فاطمه دختر اوست که عزیزترین خلق، نزد اوست.

پیامبر(ص) برای مباهله، به دو زانو نشست.

سید و عاقب، پسران خود را برای مباهله برداشتند.

ابوحارثه گفت: به خدا سوگند چنان نشسته است که

پیغمبران برای مباهله می‌نشستند، و سپس برگشت. سید گفت: کجا می‌روی؟

گفت: اگر محمد بر حق نبود چنین بر مباهله جرأت نمی‌کرد خانواده خودش را برای این کار انتخاب نمیکرد و

اگر با ما مباهله کند پیش از آنکه سال بر ما بگذرد، یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.

در روایتی دیگر آمده است که وی گفت:

من صورت‌هایی را می‌بینم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جای خود برکَنَد،

هر آینه کنده خواهد شد.

پس مباهله مکنید که هلاک می‌شوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند


✅فرار نجرانی ها

سپس ابوحارثه نزد پیامبر آمد و گفت: ای ابوالقاسم!

از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن

بر چیزی که قدرت ادای آن را داشته باشیم

. پس، حضرت با ایشان مصالحه نمود که هر سال، دو هزار حلّه بدهند که

قیمت هر حلّه چهل درهم باشد، و نیز اگر جنگی با یمن روی دهد،

سی زره، سی نیزه و سی اسب را به مسلمانان، عاریه دهند،

و پیامبر(ص)ضامن برگرداندن این ابزار خواهد بود.

پس از نوشته‌شدن صلح‎نامه آنان برگشتند.



***************************************



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

#داستانک_معنوی 

در بنى اسرئیل عابدى بود که دنبال کارهاى دنیا هیچ نمى رفت و


دائم در عبادت بود،


ابلیس صدایى از دماغ خود در آورد که ناگاه جنودش جمع شدند، به آنها گفت :

چه کسى از شما فلان عابد را براى من مى فریبد؟ یکى از آنها گفت : من او را مى فریبم .

ابلیس پرسید: از چه راه ؟ گفت : از راه زن ها.


شیطان گفت : تو اهل او نیستى و این ماءموریت از تو ساخته نیست ،


او زنها را تجربه نکرده است .


دیگرى گفت : من او را مى فریبم . پرسید: از چه راه بر او داخل مى شوى ؟


گفت : از راه شراب ، گفت : او اهل این کار نیست که با اینها فریفته شود.


سومى گفت : من او را فریب مى دهم ، پرسید: از چه راه ؟

 گفت : از راه عمل خیر و عبادت ! ، شیطان گفت :


برو که تو حریف اویى و مى توانى او را فریب دهى .


آن بچه شیطان به جایگاه عابد رفت و سجاده خود را پهن کرده ، مشغول نماز شد،

عابد استراحت مى کرد، شیطان استراحت نمى کرد.

عابد مى خوابید، شیطان نمى خوابید و مدام نماز مى خواند،

بطورى که عابد عمل خود را کوچک دانست و

خود را نسبت به او پست و حقیر به حساب آورد و نزد او آمده ، گفت :

اى بنده خدا به چه چیزى قوت پیدا کرده اى و اینقدر نماز مى خوانى ؟


او جواب نداد، سؤ ال سه مرتبه تکرار شد که در مرتبه سوم شیطان گفت :


اى بنده خدا من گناهى کرده ام و از آن نادم و پشیمان شده ام ؛

یعنى توبه کرده ام ، حال هرگاه یاد آن گناه مى افتم به نماز قوت و نیرو پیدا مى کنم .


عابد گفت : آن گناه را به من هم نشان بده تا من نیز آن را مرتکب شوم و

توبه کنم که هر گاه یاد آن افتادم بر نماز قوت پیدا کنم .

شیطان گفت : برو در شهر فلان زن فاحشه را پیدا کن و دو درهم به او بده و با او زنا کن .


عابد گفت : دو درهم از کجا بیاورم ؟

شیطان گفت : از زیر سجاده من بردار.

 عابد دو درهم را برداشت و راهى شهر شد.

عابد با همان لباس عبادت در کوچه هاى شهر سراغ خانه آن زن زناکار را مى گرفت .

مردم خیال مى کردند براى موعظه آن زن آمده است ،

خانه اش را نشان عابد دادند.

عابد به خانه زن که رسید، مطلب خود را اظهار نمود.

آن زن گفت : تو به هیئت و شکلى نزد من آمده اى که هیچ کس با این وضع نزد من نیامده است

جریان آمدنت را برایم بگو، من در اختیار تو هستم .

عابد جریان خود را تعریف نمود. آن زن گفت :


  اى بنده خدا! گناه نکردن از توبه کردن آسانتر است وانگهى از کجا معلوم که تو توفیق توبه را پیدا کنى ،

برو، آن که تو را به این کار راهنمایى کرده شیطان است .

عابد بدون آن که مرتکب گناهى شود برگشت و آن زن همان شب از دنیا رفت ،

صبح که شد مردم دیدند که بر در خانه زن فاحشه نوشته که

بر جنازه فلان زن حاضر شوید که اهل بهشت است !

مردم در شک بودند و سه روز از تشییع خوددارى کردند،

تا خدا وحى فرستاد به سوى پیامبرى از پیامبرانش  که

برو بر فلان زن نماز بگزار و امر کن مردم را که بر وى نماز گزارند.

 به درستى که من او را آمرزیده ام ،

و بهشت را بر او واجب گردانیدم ؛

زیرا که او فلان بنده مرا از گناه و معصیت بازداشت



***************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

داستانک معنوی



روزی #امام #علی (ع) برای اقامه نماز در کنار مسجدی توقف کردند و


از شخص رهگذری خواستند که در صورت امکان تا پایان نماز از مرکب ایشان مراقبت نماید.

شخص رهگذر پذیرفت و امام وارد مسجد شدند.


پس از پایان نماز و مراجعه امام برای تحویل گرفتن مرکب،


متوجه شدند که آن شخص زین مرکب را دزدیده و متواری شده است.

امام مبلغ 2 درهم به یکی از یاران خود پرداخت نمودند تا برای خرید زین جدید به بازار مراجعه کند.

پس از خرید زین و تحویل آن، امام به شدت متاثر شدند. یاران دلیل این امر را جویا شدند.

امام در پاسخ فرمودند:

این زین همان زین قبلی خودم است.

من قصد داشتم دو درهم بابت اجرت نگهداری از مرکبم به آن مرد پرداخت کنم.

در عجبم از انسانهایی که با طمع بی مورد، روزی حلال خویش را حرام می کنند!!!!!!


***************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

داستانک معنوی

 



#فرعون_مرا_با_قرآن_آشنا_کرد!

هنگامی که میتران در سال 1981 زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت،


از مصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون برای برخی تحقیقات از مصر به فرانسه منتقل شود.

هنگامی که هواپیمای حامل بزرگترین طاغوت تاریخ در فرانسه به زمین نشست،


بسیاری از مسئولین کشور فرانسه و از جمله رئیس دولت و


وزرایش در فرودگاه حاضر شده و از جسد طاغوت استقبال کردند


پس از اتمام مراسم، جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد

 تا بزرگترین دانشمندان باستانشناس به همراه بهترین جراحان و کالبد شکافان فرانسه،


آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند.

رئیس این گروه تحقیق و ترمیم جسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه


بنام پروفسور موریس بوکای بود


 که برخلاف سایرین که قصد ترمیم جسد داشتند،

او در صدد کشف راز و چگونگی مرگ فرعون بود.


تحقیقات پرفوسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب نتایج نهایی ظاهر شد..

بقایای نمکی که پس از ساعتها تحقیق بر جسد فرعون کشف شد


دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است

و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آنرا مومیایی کرده اند.


اما مسئله ی غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود


این مسئله بود که چگونه این جسد سالمتر از سایر اجساد باقی مانده است


در حالیکه این جسد از دریا بیرون کشیده شده است.

پروفسور موریس بوکای در حال آماده کردن گزارش نهایی در مورد


کشف جدید(مرگ فرعون بوسیله غرق شدن در دریا و مومیایی جسد او بلافاصله پس از بیرون کشیدن از دریا بود)

که یکی از حضار در گوشی به او یادآور شد که برای انتشار نتیجه تحقیق عجله نکند،


چرا که نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است.

ولی موریس بوکای بشدت این خبر را رد کرده و آن را بعید دانست.

او بر این عقیده بود که رسیدن به چنین نتیجه ی بزرگی ممکن نیست

مگر با پیشرفت علم و با استفاده از امکانات دقیق و پیشرفته کامپیوتری.

در جواب او یکی از حضار بیان کرد که قرآنی که مسلمانان به آن ایمان دارند

قصه غرق شدن فرعون و سالم ماندن جسد او بعد از مرگ را خبر داده است.


حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد و از خود سوال میکرد که

چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه

این مومیایی  تقریبا در حدود دویست سال قبل کشف شده است،

در حالیکه قرآن مسلمانان قبل از 1400سال پیدا شده است؟

چگونه با عقل جور در می آید

در حالیکه هیچ انسانی از مومیایی شدن فراعنه توسط مصریان قدیم آگاهی نداشته و

زمان زیادی از کشف این مسئله نمیگذرد؟

موریس بوکای تمام شب به جسد مومیایی شده زل زده بود و

در مورد سخن دوستش فکر میکرد که

چگونه قرآن مسلمانان در مورد نجات جسد بعد از غرق سخن میگوید

و با خود میگفت آیا امکان دارد این مومیایی همان فرعونی باشد که موسی را دنبال میکرد؟

و آیا ممکن است که محمد هزار سال قبل از این قضیه خبر داشته است؟

پس از اتمام تحقیق و ترمیم جسد فرعون،

آن را به مصر باز گرداندند ولی موریس بوکای خاطرش آرام نگرفت تا اینکه

تصمیم به سفر به کشورهای اسلامی گرفت تا

از صحت خبر در مورد ذکر نجات جسد فرعون توسط قرآن اطمینان حاصل کند.

یکی از مسلمانان قرآن را باز کرد و این آیه را برای او تلاوت نمود:

{فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ} [یونس:92]

امروز فقط بدن تو را نجات میدهیم تا برای افراد پس از خودت درسی باشد.

هر چند خیلی از مردم از آیات ما غافلند...

این آیه او را بسیار تحت تآثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد:

من به اسلام داخل شدم و به این قرآن ایمان آوردم.

موریس بوکای با تغییرات بسیاری در فکر و اندیشه به فرانسه بازگشت و


ده ها سال پیرامون تطابق حقائق علمی کشف شده در عصر جدید با آیه های قرآن،

تحقیق کرد و حتی یک مورد از آیات قرآن را نیافت که

با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد.و بر ایمان او به کلام الله فزوده شد.


حاصل تلاش سالها تحقیق این دانشمند فرانسوی

کتابی بود بنام( قرآن و تورات و انجیل و علم بررسی کتب مقدس در پرتوعلوم جدید



***************************************



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

داستانک معنوی



                                نحوه امر به معروف و نهی از منکر پیامب اکرم ص 👏👏

جوان را سرزنش نکنیم!

سیره پیامبر(ص) در برخورد با جوانی که با #زنان_ناپاک ارتباط داشت.

پیامبر(ص) باکنایه و غیر مستقیم به جوان تذکر میداد.


 جوانی از جوانان تازه مسلمان عادت زشت زمان جاهلیت را ترک نکرده بود و

همچنان با زن های ناپاک در خارج شهر مکه ارتباط داشت.

رسول خدا (ص) از قضیه با خبر شد و تصمیم گرفت

به هر نحوی که شده این عادت بد را از سر او بیندازد.

یک بار که از خارج شهر می آمد سر راهش قرار گرفت و به او فرمود :

جوان کجا بودی ؟ عرض کرد شترم گم شده بود ، رفتم پیدا کنم پیامبر (ص) فرمود:

امیدوارم دیگر در بیابان شتر گُم نکنی !

مدتی از این قضیه گذشت بار دیگر به رسول خدا (ص) اطلاع دادند که

فلان جوان را در همان محله های بدنام مشاهده کرده اند.

بار دیگر پیامبر (ص) سر راهش قرار گرفت

ولی تا از دور چشمش به پیامبر (ص) افتاد به خود گفت در گذشته گفتم شترم گم شده بود ،

این بار جواب آن گرامی را چه بگویم چاره ای اندیشید و

آن ایستادن به نماز بود تا شاید پیامبر(ص) رهایش کند.

ولی هرچه نماز خواند نتیجه ای نگرفت

 تا اینکه رسول خدا (ص) به وی فرمود :

ای جوان من مصمّم شده ام که تو دیگر در بیابان شتر گُم نکنی !

شرح موضوعی زیارت جامعه کبیره صفحه
313


***************************************



  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰


http://www.beytoote.com/images/stories/housekeeping/hou5520.jpg


🏴سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی

به چشم کاسه ی خون و به شال ماتم مـهـدی


🏴سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش

به لحظه های پـر از حزن غرق درد و ملالش


🏴سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب

بـه بــی نـهــایــت داغ دل شـکــستــه زیـنـب


🏴سلام من به محرم به دست و مشک ابوالفضل

بـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل


🏴سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زیـنـب

بــه پـاره پـاره تــن بــی سـر مـقـابـل زیـنـب


🏴سلام من به محـرم به شـور و حـال عیـانـش

سلام من به حسـیـن و به اشک سینه زنـانش



السلام علیک یا ابا عبدالله الحسبن...

*********************************


http://heyat.sbu.ac.ir/wp-content/uploads/2015/10/toptoop.ir%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%85-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-95.jpg


💠امام حسین علیه السلام :

🌸🍃گـریــه


از ترس خـــدا


سـبب


نجات از آتش جهنــم است🌸🍃

📚جامع الخبار، ص 97


https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQwC3FCQmgFqh8Hg84Jx1jMvTPJhVqe1CsIisFshp_SsazXGZXB


🌷ڪربلا شهریست ای دل
       💚شهریارش زینبــــــــــ است
🌷اعتـــــبارش از حسین و
           💚اقتدارش زینبــــــــــ است

🌷نام زینب با حسین
         💚حڪ گشته در ایوان دل
🌷دل که شد بیت الحسین
   💚نقش و نگارش زینبــــــــــ است


🌷شیعه دارد در دلش
       💚یڪتا ڪِتابـــــــــــــــِ قِیْمَتـــــــی
🌷ناشِرَش باشد حسین
           💚آموزگارش زینبــــــــــ است

🌷هر که نازد بر کسی
             💚زینبــــــــــ بنازد بر حسین
🌷جانِ زهرا این حسین(ع)
      💚دار و ندارش زینبــــــــــ(س) است


💜بـه ابـےأنـت وامــےیـاحـــســـیـن💜
ا__________________________

http://dl.funjoo.ir/wp-content/uploads/2015/10/56119718a3125_2015-10-5_funjoo.ir_.jpg

.
یاحسین ( ع )


سالیانی ست که با روضه تو مأنوسم

ز ادب دست محبین تــــورا میبوسم

نکند روزیِ چشمان مـــــرا قطع کنے

من اگر گـــریه برایت نکنم میپوسم


السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین


http://media.mehrnews.com/d/2014/12/23/3/733174.jpg?ts=1486462047399


#تلنگر

دشمن #قصد_حمله داشت

امام حسین(ع) به برادر گفت:یک شب دیگر ازآنها مهلت بگیر

چرا؟

فرمود:من #نماز وقرائت قرآن رادوست دارم

بحار ج44 ص391

برادرم نکند تا۳ شب طبل بزنی ونماز صبحت قضابشه


امام حسین


دانستن جواب این سوال از عزاداری هم ثوابش بیشتر است👆

چرا #امام_حسین(ع) بااینکه میدانست #شهید می شود، در #کربلا جنگید؟


آیا اینکار #خودکشی نبود؟


مگر قرآن نفرموده خود را به هلاکت نیندازید؟



امام حسین



قابل توجه اونایی که درلباس عزا سرغذای نذری باهم درگیر میشن


13 میلیارد تومن از طرف یزید به هر سربازکه مقابل امام حسین بجنگه؟!

من که به 13 میلیارد پشت میکردم و


سکه ها رومیکوبیدم توصورت یزید شما رو نمیدونم


اگر در آن زمان بودیم یار امام حسین ع می ماندیم؟


امام حسین


نظریه خیلی قابل تامل چارلزدیکنز

نویسنده بریتانیایی

در مورد فلسفه قیام امام حسین ع


عاقلان را اشاره ای بس است👌


اگر منظور امام حسین ع


جنگ در راه خواسته های دنیایی خود بود


من نمی فهمم چرا زنان و کودکان و خانواده اش همراه او بودند


پس عقل چنین حکم میکند که


او فقط بخاطر احیای اسلام فداکاری کرد



***************************************



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#پرسش_و_پاسخ_معنوی

⚜سؤال:

 اگر بعضی از واجبات از مکلّف به سبب شرکت در مجالس عزاداری فوت شود مثلاً نماز صبح قضا شود ، آیا بهتر است بعد از این در این مجالس شرکت نکند یا این‌که عدم شرکت او باعث دوری از اهل‌بیت(علیهم السلام) می‌شود؟

⚜پاسخ:

 بدیهی است که نمازِ واجب، مقدم بر فضیلت شرکت در مجالس عزاداری اهل‌بیت(علیهم السلام) است و ترک نماز و فوت شدن آن به بهانه شرکت در عزاداری اهل بیت (علیهم السلام) جایز نیست، ولی شرکت در عزاداری به‌گونه‌ای که مزاحم نماز نباشد ممکن و از مستحبّات مورد تاکید است.

📖 اجوبه الاستفتائات سوال ۱۴۴۵


*******************************************


🔸سوال:

 اگر شخصی نذری کرده باشد به صورت شرعی ، مثلا محرم هر سال یک گوسفند  قربانی کند ولی بعد از چند سال توانایی خرید نداشته باشد  ،آیا باید قرض یا وام  بگیرد یا تکلیفی ندارد؟


🔸 پاسخ:

👤 آیت الله خامنه ای: اگر صیغه مخصوص نذر را ـ که در رساله‌هاى عملیه ذکر شده است ـ نخوانده‌اید، عمل به آن لازم نیست.

👤 آیت الله مکارم : اگر توانایى ندارند، ساقط مى شود و اگر بتوانند وام یاقرض را به راحتى ادا کنند، وام یا قرض بگیرند.

👤 آیت الله فاضل: اگر در بعضی از سال ها قدرت مالی برانجام نذر نداشته باشد واجب بودن نذر در آن سال ساقط می شود و ادا کردن نذر واجب نیست و لازم نیست  برای انجام نذر قرض یا وام بگیرد.

👤 آیت الله سیستانی:  لازم نیست و اگر قدرت نداشته باشد نذر منحل می شود.

👤 آیت الله وحید:‌ هر سالی که قدرت و تمکن مالی ندارد در آن سال چیزی به عهده او نیست.

⌨️ استفتا از سایت مراجع عظام

#پرسش_و_پاسخ
#احکام
#احکام_عزاداری


***************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

#داستانک_معنوی



🍃 عباسقلی خان در مشهد بازار معروفی دارد. مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارالایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. واقف بر خیر، و واقف در خیر.

🍃 به او خبر داده بودند در حوزه علمیه‌ای که با پول او ساخته شده، طلبه‌ای شراب می‌خورد!!!

ناگهان همهمه‌ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می‌زدند حاج عباسقلی است. در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است.

🍃 عباسقلی خان یکسره به حجره‌ی من آمد و بقیه دنبالش.
داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من کرد و گفت: لطفاً بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی.

🍃 دلم در سینه بدجوری می‌زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می‌لرزید.
اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب‌های دیگر دراز کرد…

🍃 ببخشید، نام این کتاب چیست؟

– بحارالانوار. عجب…! این یکی چطور؟ گلستان سعدی. چه خوب…! این یکی چیست؟ حلیه المتقین و این یکی؟! …

🍃 لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت:

🍃 این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود.


🍃 برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم‌هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم… خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی‌دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟

🍃 بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟

– چرا آقا; الآن میگم. داشتم آب می‌شدم. خدایا! دستم به دامنت. در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه بر زبان راندم: یا ستارالعیوب، و گفتم: نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا! فاصله سؤال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس‌آمیز من چند لحظه بیشتر نبود.


✨ شاید اصلاً انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش ✨
 
🍃 شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم‌هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابه‌لای پلک‌هایش چکید.


ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستارالعیوب  را سر جایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آن‌ها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و هیچ‌گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است...

✨ اما محصل آن مدرسه، همان‌دم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت. سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگی‌اش را برای شاگردانش تعریف کرد.


«زندگی من معجزه ستارالعیوب است»

✨ ستارالعیوب یکی از نام‌های احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزادشده و تربیت‌یافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خان هستم که باعث تغییر و تحول سازنده‌ام شد.


***************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


سه چشم که در قیامت گریان نیستند

استاد مجتهدی تهرانی (ره) : در حدیث آمده است تمامی چشم ها روز قیامت گریان است، به جز سه چشم:

❶ چشمی که نامحرم را ندیده باشد.


من پریروز به خانواده ام می گفتم که ما پنجاه سال پیش به مدت شش سال در یک خانه مستاجر بودیم، در این مدت هرگز من زن صاحبخانه را ندیدم، نه عمداً و نه سهواً شما هم باید این طور باشید. اگر در خانه ای نامحرم هست ،دقت کنید.

❷ چشمی که در راه اطاعت خدا شب زنده دار است.


«سحرها از خواب بر می خیزد ، نماز شب می خواند ، و... چنین چشمی در روز قیامت گریان نیست. و لو اینکه سحر پا شده است و خوابش نبرده نشسته و چای خورده است، همین خوب است. لازم نیست حتماً دعا بخوانید؛ نه، خود بیداری شب، اثری دارد»

❸ چشمی که در دل شب، از ترس خدا گریه کند.


حاج میرزا علی موذن زاده بر روی منبر می گفت ما در نجف از صدای هق هقِ گریه حاج شیخ عباس قمی از خواب بلند می شدیم.

***************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#تلنگر

در حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم.

🔹اول: امام حسین (ع)

حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.

تا آخر می‌‌ایستد.

خودش و فرزندانش شهید می‌شوند.

هزینه انتخابش را می‌‌دهد

 و به چیزی که نمی‌خواهد تن‌ نمی‌‌دهد.

از آب می‌گذرد، از آبرو نه‌...

🔹دوم: یزید

 همه را تسلیم می‌خواهد.

مخالف را تحمل نمی‌‌کند.

سرِ حرفش می‌‌ایستد.

نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ٔبرد.

بی‌ آبرویی را به جان میخرد

 تا به چیزی که می‌‌خواهد برسد

🔹سوم: عمرِ سعد

 به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است.

هم خدا را می‌خواهد هم خرما،

 هم دنیا را می‌خواهد هم آخرت.

هم می‌خواهد حسین (ع)را راضی‌ کند هم یزید را.

هم اماراتِ ری را می‌خواهد، هم احترامِ مردم را.
نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد، نه‌ از خوشنامی.
هم آب می‌خواهد هم آبرو.

دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است

 که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد.

نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوشنامی

ما آدمهایِ معمولی‌ راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم،

 نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را

 اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!

من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم...

***************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 10


عاشقانه های من و خدا


عشق فقط خدا


💜جان ، خوش است
      
......💜اما نمی خواهم که
                 
..........💜جان گویم تو را


💜خواهم از جان،
       
......💜 خوش تری یابم
  
..........💜که آن گویم تو را

عشق فقط خدا


✨🌹در دل بی‌خبران

✨🌺جز غمٖ عالم غم نیست


✨🌹در غم عشق تو

✨🌺ما را خبر از عالم نیست



✨🌹 #هلالی_جغتایی


عشق فقط خدا


🍃هیچ کس ...!

🌺 جای مرا دیگر نمی داند کجاست 🌺

     

    💞آنقدر در عشق او 💞

         💞غرقم که پیدا نیستم 💞

عاشقتم خدااا💝🌹


عشق فقط خدا


💚هر روز حسم تازه تر میشه

🌹غرق تو میشم بلکه دریا شم


💚بیزارم از اینکه تمام عمر

🌹از روی عادت عاشقت باشم...


دوستت دارم خدا...


عشق فقط خدا


💞عشق یعنی
بنده خالص شدن


💝درکنار کوی او
ساکن شدن

💞عشق یعنی
خاشع وبی ادعا

💝عشق یعنی

دل سپردن برخدا

💞عشق یعنی

بی ملال ازغصه ها

💝عشق یعنی

پرواز با نور خدا


🌺کانال عشق فقط خدا🌺

@
eshgekhodayi


***************************************



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


داستانک معنوی


زاهد بنی اسرائیل و کفشگر

زاهدی در بنی اسرائیل شصت سال عبادت کرده بود.


در خواب دید که فلان کفشگر از وی بهتر است.


از صومعه به در آمد به خانه اسکاف.


کفشگر برخاست و دست و پای وی بوسید و می گفت


از بهر چه به زیر آمدی و تو را از صومعه چه چیز فرود آورد؟


گفت تو مرا فرود آوردی، مرا از عمل خود آگاه کن.

نمی خواست که بگوید.

گفت مردی پیشه کارم.


آنچه کسب کنم نیمی به قوت کنم از بهر عیال و نیمی به صدقه بدهم.


زاهد از پیش وی بیامد.


در خواب شنید که برو از وی بپرس که این زردی رویت از چیست؟


برفت و پرسید.


گفت از آن است که چشم من بر هیچ آفریده نیاید،


جز این که گویم او از من بهتر است و من نیستم.


پس بدانست که فضل و برتری کفشگر بر زاهد از بهر آن بود که


وی نفس را نکوهیده داشتی و خودبین نبودی.



***************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



تائب (توبه کننده) کیست؟

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روایت مهمى فرمودند آیا مى دانید تائب کیست؟

عرضه داشتند نمى دانیم.


فرمودند هرگاه عبد توبه کند، ولى صاحبان حقوق مالى را از خود راضى نکند تائب نیست.


هر کس توبه کند، ولى به عبادتش نیفزاید تائب نیست.


کسى که توبه کند، ولى لباسش را تغییر ندهد تائب نیست.


آن که توبه کند، ولى دوستانش را عوض نکند تائب نیست.


هر کس توبه کند، ولى مجلسش را تغییر ندهد تائب نیست.


هر آن که توبه نماید، ولى رختخواب و تکیه گاهش را عوض ننماید تائب نیست.


هر کس توبه کند، ولى اخلاق و نیتش را عوض ننماید تائب نیست.


هر آن که توبه کند، ولى قلبش را به روى حقایق باز نکند و در مقام انفاق برنیاید تائب نیست.


هر کس توبه کند، اما آرزویش را کوتاه و زبانش را حفظ نکند تائب نیست.


هر آن که توبه کند، ولى بدنش را از غذاى اضافى تصفیه نکند تائب نیست.


چون بر این خصلت ها استقامت نماید تائب است.

منابع:
1. بحارالانوار، جلد 6، صفحه 35
2. جامع الاخبار، صفحه 88
3. مستدرک الوسائل، جلد 12، صفحه 131

***************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#داستانک_معنوی

تغییر نام از دفتر تیره بختان به دیوان نیک بختان


صاحب تفسیر فاتحه الکتاب که یکى از مهم ترین کتاب هاى عرفانى و علمى است و

به قلم یکى از دانشمندان پس از عصر فیض کاشانى نوشته شده روایت مى کند


در بنى اسرائیل عابدى بود دامن انقطاع از صحبت خلق درچیده و

سر عزلت در گریبان خلوت کشیده بود.


چندان رقم طاعت و بندگى در اوراق اوقاتش ثبت کرده بود که

فرشتگان آسمان ها او را دوست گرفتند و

جبرئیل که محرم اسرار پرده وحى بود،

در آرزومندى زیارت و دیدار او

از حضرت حق درخواست نزول از دایره افلاک به مرکز خاک نمود.


فرمان رسید در لوح محفوظ نگر تا نامش را کجا بینى.
جبرئیل نظر کرد و نام عابد را مرقوم در دفتر تیره بختان دید،

از نقش بندى قضا شگفت زده شد.
عنان عزیمت از دیدار وى باز کشید و گفت الهى،

کسى را در برابر حکم تو طاقت نیست و مشاهده این شگفتى ها را قوت و نیرو نمى باشد.


خطاب رسید چون آرزوى دیدن وى را داشتى و مدتى بود که

دانه این هوس در مزرعه دل مى کاشتى،

اکنون به دیدار او برو و از آنچه دیدى وى را آگاه کن.

جبرئیل در صومعه عابد فرود آمد، او را با تنى ضعیف و بدنى نحیف دید.

دل از شعله شوق سوخته و سینه از آتش محبت افروخته،

گاهى قندیل وار پیش محراب طاعت سوزناک ایستاده و

زمانى سجادوار از روى فروتنى به خاک تضرع و زارى افتاده.


جبرئیل بر وى سلام کرد و گفت اى عابد، خود را به زحمت مینداز که

نام تو در لوح محفوظ داخل صحیفه تیره بختان است.


عابد پس از شنیدن این خبر، چون گلبرگ تازه که از وزش نسیم سحرى شکفته شود،


لب خندان کرد و چون بلبل خوش نوا که در مشاهده گل رعنا نغمه شادى سراید،


زبان به گفتن «الحمدلله» به حرکت آورد.

جبرئیل گفت اى پیر فقیر، با چنین خبر دلسوز و پیام غم اندوز،

تو را ناله «انا لله» باید کرد، نعره «الحمدلله» می زنى؟


تعزیت و تسلیت روزگار خود مى باید داشت، نشانه تهنیت و مسرت اظهار مى کنى؟

پیر گفت از این سخن درگذر که من بنده ام و او مولا.

بنده را با خواهش مولا خواهشى نباشد و در پیش ارادت او ارادتى نماند.

هر چه خواهد کند، زمام اختیار در قبضه قدرت اوست.

هر جا خواهد ببرد، عنان اقتدار در کف مشیت اوست.

هر چه خواهد کند، «الحمدلله» اگر او را براى رفتن به بهشت نمى شایم،

بارى براى هیمه دوزخ به کار آیم.

جبرئیل را از حالت عابد رقت و گریستن آمد.

به همان حال به مقام خود بازگشت.

فرمان حق رسید در لوح نگر تا ببینى که نقاش چه نقش انگیخته و صورتگر چه رنگ ریخته؟

جبرئیل نظر کرد و نام عابد را در دیوان نیک بختان دید، وى را حیرت دست داد.

عرضه داشت الهى، در این قضیه چه سرى است و

در تبدیل و تغییر مجرمى به مَحرمى چه حکمت است؟

جواب آمد اى امین اسرار وحى و اى مهبط انوار امر و نهى، چون عابد را

از آن حال که نامزد وى بود خبر کردى ننالید و پیشانى جزع بر زمین نمالید،

بلکه قدم در کوى صبر گذاشت و به حکم قضاى من رضا داد.

کلمه «الحمدلله» بر زبان راند و مرا به جمیع محامد خواند.

کرم و رحمتم اقتضا کرد که به برکت گفتار

«الحمدلله» نامش را از گروه تیره بختان زدودم و در زمره نیک بختان ثبت کردم.

منبع: تفسیر فاتحة الکتاب، صفحه
107


***************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#پرسش_و_پاسخ_معنوی


🔺 سؤال :

چت کردن با نامحرم در فضای مجازی چه حکمی دارد؟

👌پاسخ:

در صورتی که موارد زیر رعایت شود اشکالی ندارد :


1- حرف های عاشقانه و تحریک آمیز و شهوانی به هیچ وجه بیان نشود


2- مسائل فتنه انگیز و مطالبی که باعث ایجاد فساد باشد طرح نشود


3- طرفین ترس وقوع در کار حرام را نداشته باشند


4- عکس و فیلم و موسیقی حرام چه از خود افراد و چه از دیگران رد و بدل نشود

🔺استفتائات جلد اول ص ۱۶۰🔺


***************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰


#داستانک_معنوی

ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ...


ﺧﻮﺩ ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻫﻤﺎﯾﺶ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ
،ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ
ﮐﺘﺎﺏ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﺎﺳﺖ .

ﺟﺮﺝ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ است؟


ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ 1400: ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺣﺪﻭﺩﺍ،ﻧﻮﺷﺘﻪ شده

ﺟﺮﺝ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻄﺎﻟﺐ 1400ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺑﻪ
ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ،

ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺮﻭﯾﯽ ﺍﯾﻦ
ﻫﺪﯾﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﺩﻡ .

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻍ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺯﺩﻡ ﻭ
ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮔﺬﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ .

ﯾﮏ ﻣﻄﻠﺒﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ : ‏( ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻭﻟﯿﻪ
ﻫﻤﻪ ﮐﺎﯾﻨﺎﺕ ﻭ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺍﺳﺖ . ‏)


ﺟﺮﺝ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﻭﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺳﺮﺍﻏﺶ ﻧﺮﻓﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺴﯽ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ
ﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ، ﺟﺪﯾﺪﺗﺮﯾﻦ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﻠﻤﯽ ﺧﻮﺩ
ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ .

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﻤﺘﺪﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻋﻠﻤﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ
ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻋﻠﻤﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻫﻤﻪ
ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﺪ .


ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ
ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺁﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ
ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺁﻥ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﺎﺳﻒ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪ
ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻏﺎﻓﻞ ﺑﻮﺩﻡ .
.

ﻫﺮﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪﻡ ﻧﮕﺮﺷﻬﺎ ﻭ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻓﻘﻬﺎﯼ
ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺍﺯ ﻋﻠﻮﻡ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﻣﯿﺸﺪ .


ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺵ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪ ۲۰۰ ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ
ﺭﺍﺑﺨﻮﺍﻧﺪ .

ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻬﺎ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ؟

ﯾﮑﺒﺎﺭ؟ ﯾﮏ ﺧﻄﺒﻪ؟
ﺁﯾﺎ ﻣﻮﻻﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯿﻢ؟

ﭘﺸﺖ ﺟﻠﺪ ﻛﺘﺎﺏ ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﻣﺴﻴﺤﻰ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ :
O'Ali,
If I say you're superior to Jesus Christ, my religion
cannot accept it!
If I say he's superior to you, my conscience won't
accept it!
I don't say you're God!
...So, tell us yourself, o'Ali:
Who are you !?


 ﺍﻯ ﻋﻠﻰ !
ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﺴﻴﺢ ﺑﺎﻻﺗﺮﻯ ،
ﺩﻳﻨﻢ ﻧﻤﻰ ﭘﺬﻳﺮﺩ . !
ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ ،
ﻭﺟﺪﺍﻧﻢ ﻧﻤﻰ ﭘﺬﻳﺮﺩ . !
ﻧﻤﻰ ﮔﻮﻳﻢ ﺗﻮ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﻰ ... !
ﭘﺲ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﻮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﻯ ﻋﻠﻰ :
ﺗﻮ کیستی ؟


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

مایکل جکسون و نماز



💢مایکل جکسون و نماز

نوجوان چهارده ساله ای بود، آهنگ عجیب غریبی را با هدفون گوش میداد
خواننده اش نمیدانم #رپ میخواند یا راک، اما #یقینا متوجه کلامش نبود!

بعدها بحث برسر نماز شد، سوالی پرسید، گفت چرا نماز را باید به #عربی بخوانیم
کلماتی که متوجه نمیشوم را چرا باید بگویم؟


#پی_نوشت

او از موسیقی انگلیسی که نمیفهمید، #لذت میبرد

#لذت و علاقه محرک انسان است

باوجود اینکه به راحتی میتوانست معنای کلمات عربی نماز یومیه خود را پیدا کند، اما #لذت نمیبرد


 خود خدا میگوید "انها لکبیرة الا علی الخاشعین"

نماز واقعا سنگین و سخت است جز بر فروتن ها! ...(سوره مبارکه بقره)


شیطان است دیگر، کارش آوردن توجیه و بهانه...

موسیقی انگلیسی را تشویق میکند

اما به نماز می گوید، عربی را نمیفهمم


***************************************


دشمن مکاری داریم...


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

فضیلت ذکر استغفار


#آموزنده

فضیلت ذکر #استغفار

در حدیثی آمده است که «من اکثر الاستغفار»، کسی که زیاد استغفار کند، 4 چیز به دست می‌آورد: «جعل الله له من کل همٍ و غمٍ فرجا» اگر غم و غصه دارد، غم و غصه ‌اش بیرون می ‌آید.

آدم گاهی اوقات بی‌ خودی غم و غصه‌اش می‌شود، در آن لحظه تسبیح را بردارید ، استغفار کنید. قطعاً حالتان خوب می شود.
نقش استغفار در دور شدن بلا از انسان


دوم: «من کل خوفٍ امنا» گاهی اخبار ناخوشایند را می‌دهند. اگر استغفار کنی، هیچ خبری نمی‌شود، یه نفر دشمن داری، تهدید کرده که امشب ترورت می‌کنم، استغفار کنی، او را یکی دیگر ترور می‌کند و راحت می‌شوی، اگر استغفار کرده‌ای از کسی نترس و فقط از خدا بترس.


سوم: «من کل ضیقٍ مخرجا» صاحبخانه‌ تو را جواب کرده؟ سفته ‌هایت عقب افتاده؟ گرفتاری؟ اگر استغفار کنی همه اینها درست می ‌شود.
مهمترین عامل نجات از مشکلات و سختى ها و بهترین سبب زدودن غم و اندوه  در کلمات نورانى پیامبر و اهل بیت پاکش (علیهم السلام) استغفار و عذرخواهى از خداى مهربان، معرفى شده است.


رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) در سخن زیبایى مى فرمایند:


هر کس غم و غصه اش زیاد است، باید زیاد استغفار کند. (کافى، ج 5، ص 316)
و نیز در عبارت دیگرى میدان تأثیر استغفار را گسترده تر معرفى کرده و فرموده اند:


بر تو باد به استغفار و عذر خواهى از خداوند که استغفار نجات دهنده (انسان از مشکلات و سختى ها) است. (همان)
امام هادى (علیه السلام)، براى رهایى از مشکلات وناروایى ها، به استغفار به عنوان دعایى خاصّ که مورد تأکید پدران گرامیشان (علیهم السلام) نیز بوده است، سفارش مى کنند. (بحار الانوار، ج 90)


زیاد استغفار کن و زبانت را به تلاوت سوره «اِنا اَنْزلناهُ » تر و تازه گردان (سوره قدر را مرتّب تلاوت کن)

رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) در کلام دلنشینى، براى نجات از غم و اندوه و تنگناهاى زندگى، به زیاد گفتن استغفار سفارش کرده اند:
هر کس زیاد استغفار کند خداوند، نسبت به هر غصّه و اندوهى گشایشى برایش قرار دهد و از هر تنگنایى راه خروجى پیش پایش گذارد ، و از جایى که گمان ندارد او را روزى دهد. (همان)
 

*حل مشکل ازدواج با ذکر استغفار!

اگر در گرفتاری هستید، اگر مشکل ازدواج دارید، اگر منزل می‌خواهید،‌ استغفار کنید، خدا گره از کارهاتان باز می‌ کند، اما باید شرایط استغفار را هم مراعات کرد.
چهارم اینکه «و رزقه من حیث لا یحتسب» از جایی که گمان نداری استغفار کنی، می‌ آید، همسفر خوب پیدا می‌ کنی. (وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَیُوْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنِّیَ أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ) (سوره هود، آیه 3)
و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید، [تا اینکه‏] شما را با بهره‏مندى نیکویى تا زمانى معیّن بهره‏مند سازد، و به هر شایسته نعمتى از کَرَم خود عطا کند، و اگر رویگردان شوید من از عذاب روزى بزرگ بر شما بیمناکم.
(اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا * یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَارًا * وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَل لَّکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَارًا) (سوره نوح، آیه 10 ـ 12)
از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است.

[تا] بر شما از آسمان بارانِ پى در پى فرستد.

و شما را به اموال و پسران، یارى کند، و برایتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پدید آورد.

امام رضا (علیه السلام) حدیث زیبایى را از پدران خویش، از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت مى کنند که فرمودند:
کسى که روزیش به کندى به دست مى آید، باید استغفار کند و از خدا آمرزش طلبد. (بحارالأنوار، ج 90، ص 277)

روزی امام علی ع نیز، در سخن پربارى استغفار را سبب افزایش روزى شمرده، مى فرمایند:
استغفار و طلب آمرزش از خداوند روزى انسان را زیاد مى کند. (همان، ج 90، ص 277)

امیرالمومنین (علیه السلام)، براى دست یافتن به روزى بیشتر و افزایش مال و ثروت، استغفار خاصّى را با مضامین عالى، به مرد عربى ـ که سخت گرفتار بود ـ آموختند. بعد از یک سال که آن را هر شب قبل از خواب تلاوت کرده بود، خدمت مولا آمد و عرض کرد:

یا امیرالمومنین! خداوند نعمتش را بر من تمام کرد و آن قدر به من مال و ثروت عطا فرمود که از زیادیش، نگهدارى آن اموال برایم سخت شده است و جایى براى محافظت گوسفندان و شتران فراوانى که خداوند روزیم کرده است ندارم. (صحیفة العلویة الجامعة، ص 659)
 
رزق همه‌اش پول نیست
در احادیث که آمده اگر این کار را بکنی رزقت زیاد می‌شود، رزق معنوی رزق است، رفیق خوب رزق است، همسفر خوب هم رزق است، هر وقت می‌خواهید مسافرت بروید، چند بار استغفار کنید تا یک همسفر خوب داشته باشید

***************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 9


عاشقانه های من و خدا


عشق فقط خدا


💚خدایا...

💚من از عشق

💚تو لبریزم

💚من از یاد

💚تو سرشارم

💚غزل یعنی

💚همین که من
 
💚تو را

🌹جانانه دوست دارم🌹

عشق فقط خدا


🍃در گلستان خیالم

جستجویت میکنم🌹

🍃نرگس عشق منی

هر لحظه بویت میکنم🌹

🍃من تمام غصه ها

را در دلم جا داده ام🌹

 🍃ناز دنیا را فدای
 
 نام و یادت میکنم🌹


عشق فقط خدا


🌹دلم

🌹ز هَرچه

🌹به غیر از تو بود

🌹خالی ماند

🌹در این

🌹سرا تو بِمان

🌹ای که ماندگار تویی ...


عشق فقط خدا


  💙خدایا

    ❤️محرمی

        💙نیست که

           ❤️مرهم بنهد

           💙بر دل من

      ❤️جز تو

   💙ای دوست

     ❤️که خود

        💙محرم

            ❤️اسرار منی

عشق فقط خدا


به‌غیـر💞

  ازتـــو💞

    ڪـــھ💞

      دنیامی💞

        دیڪَھ💞

          چیـز؎💞

            تودنیـا💞

              نیستـــ💞

عشق فقط خدا


.

 💞رهـا میشـوم

💞در خوشـبختی....

💞وقتـی

💞میگویـم:کجـایے؟!

💞تــــــــــــــو

💞جوابم میـدهے...

💞کنـارت تا همـیشه!

💞 عاشقتم خدا...


***************************************




  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

با خدا معامله کنید


داستانک معنوی


(۷۵) مشورت با شریک زندگی

در بنی اسرائیل مرد نیکوکاری بود که مانند خود همسر نیکوکار داشت

مرد نیکوکار شبی در خواب دید کسی به او گفت:

خدای متعال عمر تو را فلان مقدار کرده که

نیمی از آن در ناز و نعمت و نیم دیگر آن در سختی و

فشار خواهد گذشت اکنون بسته به میل توست که کدام را اول و کدام را آخر قرار دهی.

مرد نیکوکار گفت: من شریک زندگی دارم که

باید با وی مشورت کنم. چون صبح شد به همسرش گفت:

شب گذشته در خواب به من گفتند

نیمی از عمر تو در وسعت و نعمت و نیم دیگر آن در سختی و تنگدستی خواهد گذشت

اکنون بگو من کدام را مقدم بدارم؟

زن گفت: همان ناز و نعمت را در نیمه اول عمرت انتخاب کن.

مرد گفت: پذیرفتم

بدین ترتیب مرد نصف اول عمرش را برای وسعت روزی انتخاب کرد.


به دنبال آن دنیا از هر طرف بر او روی آورد ولی هر گاه نعمتی بر او می رسید

همسرش می گفت از این اموال به خویشان خود و نیازمندان کمک کن و

به همسایگان و برادرانت بده و بدین گونه هر گاه نعمتی به او می رسید

از نیازمندان دستگیری نموده و به آنان یاری می رساند و

شکر نعمت را بجای می آورد تا اینکه نصف اول عمر ایشان

در وسعت و نعمت گذشت و چون نصف دوم فرا رسید بار دیگر در خواب به او گفتند:

خداوند متعال به خاطر قدردانی از اعمال و رفتار تو

که در این مدت انجام دادی

همه عمر تو را در ناز و نعمت قرار داد و فرمود:

- تا پایان عمرت در آسایش و نعمت زندگی کن.


***************************************


  • مرتضی زمانی