عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۷۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق فقط خدا» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


#داستانک_معنوی

زندگینامه واقعی یک عاشق خدا از اعضای کانال عشق فقط خدا

سلام.داستان من مربوط به این سواله که


چطور میشه از عشق زمینی به عشق خدا رسید..


چند سال پیش من با ی دختر اشنا شدم که


به مدت 4سال باهاش رابطه داشتم فقط به قصد ازدواج باهاش بودم .


تا اینکه اول فهمیدم دختره پشت بدنش مشکل داره


بازم از عشقم دست نکشیدم دوم خانواده هامون فهمیدن


بازم رابطه داشتیم تا اینکه دختره بخاطر خوشبختی من


به من گفت که ایدز داره به دروغ...


فکر کرد که رهاش میکنم


نذر کردم به مدت 60روز براش روزی هزار صلوات بفرستم که خوب بشه ..


وبهم برسیم.کار هر روزم شده بود صلوات برای مریضی دختره.


بعد از چند روز که صلوات فرستادم حس عجیبی بهم دست داد


حس باخدا بودن .به روز های اخر که رسیدم


دختره کامل از دل وعشقم خارج شده بود .


بعد از چند روز متوجه شدم که ی حس معنوی فوق العاده ای بهم دست داده


نا خدآگاه موقع اذان حتما به مسجده باید میرفتم که اروم بشم .


یک سال همین وضعیت و داشتم تا اینکه تصمیم گرفتم نماز بخوانم .


وبه مسجد برم .الان دو ساله مسجد شده محل ملاقات من وخدا .


الان طوری عاشق خدا شدم که از تمام دلبستگی های دنیا دل بریدم و


فقط وفقط خدا رو صدا میزنم


تابستان امسال هم به پابوس امام رضا رفتم


فقط ی ارزو ک که دختره شوهر کنه


به طور معجزه اسایی دختره بعد از ده روز عروسی کرد و


الان من فقط باخدای خود حرف میزنم واروم میگیرم....


اقا مرتضی تمام داستان کاملا واقعی واقعی اگرم باور نداری


تتمام این خاطرات و داخل دفتری نوشتم داخل حرم امام رضا جا گذاشتم..


التماس میکنم درجش کن که دیگران هم استفاده کنن..حامد از کرمانشاه

شما هم اگر داستانی واقعی در مورد رسیدن به عشق خدایی دارید میتونید


برامون بفرستید تا در صورت موافقت خودتون و با نام خودتون


در وبلاگ و  کانال عشق فقط خدا درج کنیم تا دیگران هم استفاده کنند


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



‍#اعجاز_علمی_قرآن

#پزشکی

⚡️اشاره قرآن به نبود حس گرما درمعده

⚡️معده بخشی از بدن است که وظیفه اصلی آن هضم غذا است و


دارای یک نوع اسید است که به اسید معده معروف است و


به هضم بیشتر غذا کمک می کند.معده دارای بخش های مختلفی از


جمله سلول های پوششی و مخاط و کیموس می باشد که در تصویر


زیر بخش های مختلف آناتومی معده به تصویر کشیده شده است

⚡️از لحاظ پزشکی نیز اگر معده مانند پوست انسان بود و


دارای مخاط نبود به مرور زمان توسط اسید معده از بین می رفت و


دارای یک پوشش محکم می باشد

⚡️در سوره محمد آیه 15 نوشته شده است:

💥مثل بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده [چون باغى است که] در


آن نهرهایى است از آبى که [رنگ و بو و طعمش] برنگشته و


جویهایى از شیرى که مزه‏اش دگرگون نشود و


رودهایى از باده‏اى که براى نوشندگان لذتى است و


جویبارهایى از انگبین ناب و در آنجا از هر گونه میوه براى آنان [فراهم] است و


[از همه بالاتر] آمرزش پروردگار آنهاست


[آیا چنین کسى در چنین باغى دل‏انگیز]


مانند کسى است که جاودانه در آتش است و


آبى جوشان به خوردشان داده مى‏شود


[تا] 💥روده‏ هایشان را از هم فرو پاشد💥 (۱۵)


⚡️نکته این آیه این است که روده بعد از معده قرار دارد و مواد از


معده باید بعد از هضم وارد روده بشوند و خداوند در


این آیه اشاره ای به سوختن معده به جهنمیان نمی کند و


اشاره می کند که بعد از خوردن آب جوش روده های جهنمیان از


هم فرو می پاشد.در صورتی که روده دارای حس گرهای بسیار قوی است و


سوزش ناشی از گرما را نیز احساس میکند

راست گفت خداوند بزرگ و بالامرتبه👏👌

✨ ✨✨✨✨✨


http://uupload.ir/files/10qd_photo_2017-03-13_13-44-48.jpg

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



#اعجاز_علمی_قرآن

⁉️ #سوال :

آیا حضرت یونس (ع) میتوانست از گلوی یک ماهی عبور کند ؟

📝 #پاسخ :

سوره صافات آیه ۱۴۲ :

            فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ ...

(او را به دریا افکندند) و ماهی عظیمی او را بلعید،


در حالی که مستحقّ سرزنش بود! ✨

          ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
 
❓آیا حضرت یونس(ع) می توانست از گلوی یک ماهی عبور کند❓

در جواب باید گفت :


تا ماهی چه نوع ماهی باشد، اگر نهنگ آبی(Blue Whale)، ٣٣ متری باشد،


یک انسان که سهل است، یک کامیون هم به راحتی از گلوی آن عبور می کند.

🐳 نهنگ آبی :


بزرگترین جاندار روی زمین است و وزن آن


به ۱۰۰ تا ۲۰۰ تن و طول آن به ۲۵ تا ۳۳ متر می رسد .


پس چطور، قادر به نگهداشتن انسانی در درون بدنش نیست؟

🐋 حال اگر ماهی رو به فرض صحت بعضی تفاسیر ،


نهنگ عنبر (sperm whale) ٢۰ متری در نظر بگیریم ،


باز هم چنین امری امکان پذیر است.

⚠️ جالب است بدانید نهنگ آبی فاقد دندان میباشد و دندان ها در


نهنگ عنبر نیز  وستیجیال بوده و مورد استفاده قرار نمیگیرند و


طعمه ای چون انسان را به طور کامل و بدون جویدن می‌بلعند.


j8w_photo_2017-03-13_13-35-29.jpg




کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#داستانک_معنوی

" #اشک_خدا "

💎زن نابینا کنار تخت پسرش در بیمارستان نشسته بود و می گریست.

فرشته ایی فرود آمد و رو به زن گفت: ای زن من از جانب خدا آمده ام

رحمت خدا برآن است که تنها یکی از آرزوهای تو را


برآورده سازد, بگو از خدا چه می خواهی؟

زن رو به فرشته کرد و گفت: از خدا می خوام پسرم رو شفا بده.

فرشته گفت: پشیمان نمی شوی؟

زن پاسخ داد: نه!

فرشته گفت: پسرت اینک شفا یافت ولی تو


می توانستی بینایی چشمان خود را از خدا بخواهی!

زن لبخندی زد و گفت: تو درک نمی کنی!

سالها گذشت و پسر بزرگ شد. او آدم موفقی شده بود و


مادر موفقیت های فرزندش را با عشق جشن می گرفت.


پسر ازدواج کرد و همسرش را بسیار دوست داشت. روزی رو به مادرش کرد و گفت:


مادر نمی دونم چطور بهت بگم ولی زنم نمی تونه


با شما یه جا زندگی کنه می خوام یه خونه برات بگیرم تا شما برید اونجا.


مادر رو به پسرش گفت: نه پسرم من می خوام برم خونه ی سالمندان زندگی کنم ,


آخه اونجا با هم سن و سالای خودم زندگی می کنم و راحت ترم.


و زن از خانه بیرون آمد , کناری نشست و مشغول گریستن شد.


فرشته بار دیگر فرود آمد و گفت: ای زن دیدی پسرت با تو چه کرد؟


حال پشیمان شده ایی؟ می خواهی او را نفرین کنی؟

مادر گفت: نه پشیمانم و نه نفرینش می کنم. آخه تو چی می دونی؟

فرشته گفت: ولی باز هم رحمت خداوند شامل حال تو شده است و


می توانی آرزویی بکنی. حال بگو؟ می دانم که بینایی چشمانت را از


خدا می خواهی , درست است؟


زن با اطمینان پاسخ داد: نه!


فرشته با تعجب بسیار پرسید: پس چه؟


زن جواب داد: از خدا می خوام عروسم زن خوب و مادر مهربونی باشه و


بتونه پسرم رو خوشبخت کنه آخه من دیگه نیستم تا مراقب پسرم باشم.


اشک از چشمان فرشته سرازیر شد و


از اشک هایش دو قطره در چشمان زن ریخت و زن بینا شد.


هنگامی که زن اشک های فرشته را دید از او پرسید:


تو گریه کردی؟ مگه فرشته ها هم گریه می کنن؟

فرشته گفت: بله , ولی تنها زمانی اشک می ریزیم که خدا گریسته باشد!

زن پرسید: مگه خدا هم گریه می کنه؟!

فرشته پاسخ داد: خدا اینک از شوق


آفرینش موجودی به نام مادر در حال گریستن است...

روح مادران از دست رفته شاد و

به افتخار تمامی مادران در قید حیات این فرشته های زمینی سرزمینم👏👏👏👏




کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



#اعجاز_علمی_قرآن

#زمین_شناسی

اشاره قرآن به قطبهای زمین
💠💠💠💠💠💠

🕸در قرن اخیر دانشمندان کشف کرده اند لایه ازون در


دو قطب شمال و جنوب زمین نسبت به بقیه نقاط آن نازک تر هستند.


علت این موضوع نیز نازک تر بودن استراتوسفر و جمع شدن آلاینده ها


در آن نقاط است که باعث می شود لایه اوزون در


این دو قطب نازک تر از سایر نقاط زمین باشد.

🛣این لایه در مناطق عادی 21 کیلومتر است ولی در


قطبهای زمین 8 کیلومتر است.همچنین در استوا نیز این لایه نازک تر از


سایر نقاط زمین و در حدود 18 کیلومتر است.


همچنین در قطبهای زمین شش ماه شب است و شش ماه دیگر روز است و


علت آن نیز به انحنای محور چرخش زمین مربوط می شود.

🌓باعث می شود که همیشه حتی در حرکت انتقالی همیشه یک قطب


تا شش ماه به طرف خورشید باشد و یک قطب دیگر


در جهت مخالف خورشید باشد یعنی زمانی که در


قطب شمال شش ماه روز است در قطب جنوب شش ماه شب است و برعکس.

✨در سوره الکهف آیه 90 خداوند به وجود مناطقی از


زمین که خورشید در آنها نازکتر است اشاره می کند:


حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا ﴿۹۰﴾

💥تا آنگاه که به جایگاه برآمدن خورشید رسید [خورشید] را


[چنین] یافت که بر قومى طلوع مى‏کرد که براى ایشان در


برابر آن پوششى قرار نداده بودیم (۹۰)

🍃در این آیه خداوند نوشته است که "در برابر آن پوششى قرار نداده بودیم"


که به نازک بودن اشاره می کند همچنین در این آیه خداوند از


قطبها بعنوان جایگاه بر آمدن خورشید نیز یاد می کند که این مساله نیز


از لحاظ علمی صحت دارد زیرا بقیه نقاط همیشه به واسطه


حرکت انتقالی شب و روز آنها با هم عوض می شود


ولی در یکی از قطبها همیشه خورشید می تابد.

☀️این آیه نیز دارای یک اعجاز عددی است آیا می دانستید که


در استوا که لایه ازون نازکتر است خورشید بطور عمود و 90 درجه می تابدو


از آن مهمتر قطب شمال در مدار 90 درجه شمالی و قطب جنوب در


مدار 90 درجه جنوبی قرار دارد؟!! و شماره این آیه نیز 90 است!؟!



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#اعجاز_علمی_قرآن

🍃اعجاز در پزشکی و روانشناسی🍃

💥موی خاکستری و استرس روانی💥

🌺💥دلیل مستحکمی از قرآن  کریم مبنی بر تاثیر عوامل روانی بر


روی موهای خاکستری وجود دارد.💥🌺

✨💫خدای بزرگ در قرآن کریم به رویداد مهمی اشاره می کند که


در روز قیامت برگزار خواهد شد.💫✨

🔸⚡️به عنوان مثال موهای یک بچه کوچک از شدت ترس و وحشت آن روز،


خاکستری خواهد شد.⚡️🔸

💖خداوند متعال در قرآن می فرمایند:💖

💞🌷 پس اگر کفر ورزید، چگونه خود را از (عذاب)


روزى که کودکان را پیر می کند مصون می ‏دارید؟


(سوره مزمل آیه 17)🌷💞

💥محققان مطالعات علمی را برای کشف اسرار موهای خاکستری انجام داده اند.💥

🍃☘️این مطالعات نشان داده اند که عوامل روانی


در تسریع ظهور موهای خاکستری فوق العاده مهم هستند.☘️🍃

🔸🍂دلیل ایشان این است که ترس و اختلالات روانی باعث


یک سری اختلالات در سیستم عملکردی آنزیم ها و سلولها شده و


در نتیجه سبب ظهور موهای خاکستری در سالهای جوانی می شوند.🍂🔸

✨💫بر این اساس، ترس و وحشت روز قیامت چنان وحشتناک است که


رنگ موهای نوزادان تازه متولد شده نیز در اثر این وحشت، خاکستری می شود.💫✨

⚡️سوالی که باید پاسخ داده شود این است که چه کسی ممکن است


این واقعیت علمی را برای حضرت محمد (ص) آشکار کرده باشد؟⚡️



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#داستانک_معنوی

#شیطان_و_فرعون


✍️حضرت موسىٰ یک روز در تور سینا مشغول مناجات بود. ندا از طرف خدا آمد:


'یا موسی! با برادرت هارون، به جنگ فرعون بروید.'موسى گفت:


'خداوندا، تو روز به روز قدرت فرعون را زیادتر مى‌کنی. آن‌وقت مرا به جنگ او مى‌فرستی؟


خودت مى‌دانى که قدرت من به فرعون نمى‌رسد.'ندا رسید:


'یا موسی! من از سه خصلت فرعون، بى‌اندازه خوشم مى‌آید.


این است که هر روز قدرتش را زیادتر مى‌کنم.'ـ


'خداوندا! این سه خصلت فرعون کدام است؟''یا موسیٰ! یکى اینکه فرعون مادر پیرى دارد که


از او مواظبت مى‌کند و جانش به جان مادرش وابسته است.


من از این‌کار فرعون خیلى خوشم مى‌آید.


دوم آنکه فرعون مهمانخانه‌اى باز کرده که هر کس گرسنه باشد،


مى‌آید آنجا و خودش را سیر مى‌کند. دیگرى هم آنکه به ریش و محاسنش خیلى مى‌رسد.


'شیطان این حرف‌ها را شنید و آمد سراغ فرعون. در زد.


پیشخدمت فرعون آمد پشت در و پرسید: 'چه‌کسى در مى‌زند؟


'شیطان گفت: 'برو و به فرعون بگو خودش بیاید.'پیشخدمت پرسید:


'تو کى هستى که فرعون بیاید؟'شیطان گفت: 'من هر که باشم،


فرعون با پاى خودش مى‌آید و در را باز مى‌کند و جانش هم درمى‌آید.


'پیشخدمت رفت و خبر را رساند. خلاصه، فرعون آمد پشت در و پرسید:


'تو کى هستى و با من چه‌کار داری؟'شیطان گفت:


'تو چه‌طور خدائى هستى که نمى‌دانى این طرف در کیست؟


در را باز کن. آمده‌ام راه و چاه را نشانت بدهم.


'فرعون در را باز کرد و دید پیرمردى پشت در ایستاده.


شیطان آمد و به دربار فرعون وارد شد.


کمى گذشت و دید فرعون دم به دم مى‌رود و


به اتاق پهلوئى سر مى‌زند.شیطان پرسید: 'اى فرعون.


چه مى‌کنی؟'فرعون گفت: '


به مادرم سر مى‌زنم.'شیطان گفت:


'خاک بر سرت. مردم اگر بفهمند تو مادرى هم داری،


همه از دور و برت پراکنده مى‌شوند. خدا که پدر و مادر ندارد.


'فرعون پرسید: 'پس چه‌کار کنم؟' شیطان گفت:


'بهش سر نزن تا خودش بمیرد.'فرعون هم گوش به حرف شیطان داد و


به مادرش سر نزد. مدتى گذشت و شیطان دید از زیرزمین سر و صدا مى‌آید.


شیطان پرسید:


'این سر و صدا که از زیرزمین مى‌آید چیست؟'


فرعون گفت:


'زیر اینجا، آشپزخانه من است. هر کس گرسنه باشد، مى‌آید و سیر مى‌شود و مى‌رود.


'شیطان گفت: 'خانه‌ات خراب شود. مگر خدا هم آشپزخانه دارد؟


خدا از غیب به بنده‌هایش روزى مى‌رساند. زود این بساط را جمع کن،


وگرنه همه از دورت پراکنده مى‌شوند.'فرعون دستور داد آشپزخانه را جمع کردند.


این گذشت تا روز بعد.شیطان پرسید:


'اى فرعون. این چه چیزى است که به ریشت آویزان کرده‌اى و خودت را به شکل حاجى‌فیروز درآورده‌ای؟


'فرعون گفت: 'اینها مروارید هستند و ریشم را با آنها زینت داده‌ام.


'شیطان گفت: 'این چه‌‌کارى است؟ مگر خدا ریش مى‌گذارد که تو هم ریش گذاشته‌اى


و حالا هم زینتش داده‌ای.'


فرعون پیش خودش فکر کرد و حرف شیطان را قبول کرد.


خلاصه، این شد که خدا هم قدرت فرعون را گرفت و


حضرت موسىٰ را به جنگ فرعون فرستاد

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#داستانک_معنوی

خیلی زیباست👌

📖 هم نشین حضرت داوود (علیه السلام) در بهشت

امام صادق (علیه السلام) فرمود


روزى خدا به حضرت داوود (علیه ‏السلام) وحى کرد


خلاده دختر اوس را نوید بهشت ده و


به آگاهى او برسان که همسر و هم نشین تو در بهشت خواهد بود.


حضرت داوود (علیه‏ السلام) به این دستور عمل کرد و


به خانه خلاده رفت و پیام را به او رسانید.

خداخلاده گفت سوگند به ، من چیزى در خود


نمی بینم که چنین لیاقتى یافته باشم و هم نشین تو در بهشت شوم.

حضرت داوود (علیه السلام) فرمود


از امور باطنى خود اندکى با من صحبت کن تا بدانم چگونه است؟

خلاده گفت همیشه به هر دردى که مبتلا شدم و


هر گزند و نیاز و گرسنگی اى که به من رسید


در برابرش صبر کردم و از خداوند نخواستم آن را از من بر طرف سازد


تا آنکه او خود، آن را از من دور کرد و


عافیت و گشایش داد و به جاى آن،


چیزى از خدا نخواستم و او را بر آن شکر و سپاس گفتم.

حضرت داوود (علیه ‏السلام) راز مطلب را دریافت و


به او فرمود تو به خاطر همین خصلت ‏ها به آن مقام رسیده‏ اى.

امام صادق (علیه ‏السلام) پس از نقل این ماجرا فرمود و


این همان دین خدا است که آن را براى بندگان صالح خود پسندیده است.

منبع: بحارالانوار، جلد 14، صفحه
39


کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



اعجاز علمی قرآن

🌗⚡️اعجاز در علم نجوم⚡️🌗

💥صاعقه رحمتی از جانب خدا💥


🌺💞دانشمندان معتقدند صاعقه هایی که به زمین می خورد

برای ایمنی پوشش جوی ضروری است و اگر صاعقه نبود،

 جو زمین مملو از بار الکتریکی می شد و

 حیات از بین می رفت و بارانی وجود نداشت...💞🌺

✨💫 دانشمندان می گویند که در هر ثانیه زمین در معرض بیش از

 صد آذرخش قرار می گیرد که

 میانگین آن هشت ملیون آذرخش در هر روز است.💫✨

❣️💞 و این از رحمت الهی است که

 این صاعقه ها به مناطق غیر مسکونی اصابت می کند.💞❣️

✨ سبحان الله. ✨

🍃🌻خداوندی که می فرماید: (هُوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا) [الرعد: 12].🌻🍃

💥⚡️(اوست که صاعقه را که مایهء ترس و امید است، به شما نشان می دهد.)

وبلاگ عشق فقط خدا www.deniz.blog.ir



Image result for ‫صاعقه‬‎
Image result for ‫صاعقه‬‎


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


🍃اعجاز در پزشکی و روانشناسی🍃

💥سن چهل سالگی💥
 

🌺💥به تازگی دانشمندان دریافته اند که


رشد انسان در سن بیست  و یک سالگی متوقف نمی گردد


بلکه مغز تا سن چهل سالگی به رشد خود ادامه می دهد،💥🌺

✨💫یعنی رشد انسان تا سن چهل سالگی کامل نمی شود.💫✨

🌹❣️ این همان چیزی است که قرآن به آن اشاره کرده است:❣️🌹



💞🌷( حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ) [الأحقاف: 15]🌷💞

💖🌟(چون به رشد و نیرومندی خود و به سن چهل سالگی برسد،


گوید ای خدا من، به من الهام کن تا نعمتت را سپاس گزارم.)🌟💖


💥باید گفت سبحان الله.💥

🍂چه کسی رسول اکرم (ص) را ازاین حقیقت علمی آگاه کرده است؟🍂

Image result for ‫مغز‬‎


وبلاگ عشق فقط خدا www.deniz.blog.ir



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#داستانک_معنوی

رو این داستان خوب و عمیق فکر کنید تاثیر خوبی میگیرید.

💚#گوهر_پنهان

روزی حضرت موسی به خداوند عرض کرد: ای خدای دانا وتوانا !

حکمت این کار چیست که موجودات را می‌آفرینی و باز همه را خراب می‌کنی؟

 چرا موجودات نر و ماده زیبا و جذاب می‌آفرینی و بعد همه را نابود می‌کنی؟

خداوند فرمود : ای موسی! من می‌دانم که این سوال تو

از روی نادانی و انکار نیست و گرنه تو را ادب می‌کردم و به

خاطر این پرسش تو را گوشمالی می‌دادم. اما می‌دانم که

تو می‌خواهی راز و حکمت افعال ما را بدانی و

از سرّ تداوم آفرینش آگاه شوی.

و مردم را از آن آگاه کنی. تو پیامبری و جواب این سوال را می‌دانی.

 این سوال از علم برمی‌خیزد.

هم سوال از علم بر می‌خیزد هم جواب.

هم گمراهی از علم ناشی می‌شود هم هدایت و نجات.

همچنانکه دوستی و دشمنی از آشنایی برمی‌خیزد.

آنگاه خدا فرمود :


ای موسی برای اینکه به جواب سوالت برسی، بذر گندم در زمین بکار.

و صبر کن تا خوشه شود. موسی بذرها را کاشت و گندمهایش رسید و خوشه شد.

داسی برداشت ومشغول درو کردن شد. ندایی از جانب خداوند رسید که ای موسی!

تو که کاشتی و پرورش دادی پس چرا خوشه‌ها را می‌بری؟


موسی جواب داد: پروردگارا ! در این خوشه‌ها، گندم سودمند و

مفید پنهان است و درست نیست که دانه‌های گندم در میان کاه بماند،

عقل سلیم حکم می‌کند که گندمها را از کاه باید جدا کنیم.


خداوند فرمود:


این دانش را از چه کسی آموختی که با آن یک خرمن گندم فراهم کردی؟

موسی گفت: ای خدای بزرگ! تو به من قدرت شناخت و درک عطا فرموده‌ای.

خداوند فرمود : پس چگونه تو قوه شناخت داری و من ندارم؟


در تن خلایق روحهای پاک هست، روحهای تیره و سیاه هم هست .

همانطور که باید گندم را از کاه جدا کرد باید نیکان را از بدان جدا کرد.

خلایق جهان را برای آن می‌آفرینم که گنج حکمتهای نهان الهی آشکار شود.


خداوند گوهر پنهان خود را با آفرینش انسان و جهان آشکار کرد

پس ای انسان تو هم گوهر پنهان جان خود را نمایان کن.



#مثنوى_معنوى


#مولانا




کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

#داستانک_معنوی

میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته


دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید.

روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند،


برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد


تا در شهر به برادرش برساند.

منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که


غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.


چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برادر میرسد


و امانتی را می دهد،


برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان میکند و


در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و


به قافله سالار میدهد تا آن را در جواب به برادرش بدهد.

چون برادر غار نشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمی بیند


عزم دیدارش کرده و به شهر و دکان وی میرود.

در گوشه دکان چشم به برادر داشت و دید که


برادر زرگرش بازوبندی از طلا را روی بازوی لخت زنی امتحان میکند،‌


دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و


در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و


از سقف دکان به زمین میریزد.


چون زرگر این را می بیند میگوید:

ای برادر اگر به دکان نشستی و هنگام کسب و کار و


دیدن زنان و لمس آنان آب از غربالت نریخت زاهد میباشی،


وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس همه زاهد هستند...


و شعری از استاد سخن سعدی

🍃شنیدم زاهدی در کوهساری

قناعت کرده از مردم به غاری☘️

🍃بدو گفتم چرا در شهر نائی

که از آزار غربت وا رهائی☘️

🍃بگفت آنجا پریرویان نغزند

چو گِل بسیار شد پیلان بلغزند☘️

🌺کانال عشق فقط خدا🌺

@eshgekhodayi



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#داستانک_معنوی

🚩#حکایت_مجنون_وشتر

روزی مجنون آهنگ دیار لیلی کرد. با بی قراری برشتری سوار شد و

با دلی لبریز از مهر به جاده زد.
 در راه گاه خیال لیلی آنچنان او را باخود می برد.

شتر نیز در گوشه ی آبادی بچه ای داشت.
 او هر بار که مجنون را از خود بیخود می دید

به سوی آبادی بازمی گشت و
خود را به بچه اش می رساند.

مجنون هر بار که به خود می آمد در

می یافت که فرسنگ ها راه را بازگشته است.
او سه ماه در راه ماند پس فهمید که آن شتر با او همراه نیست ؛

پس اورا رها کرد و پای پیاده به سوی دیار لیلی به راه افتاد.....

به راستی مولانا با این حکایت نشان می دهد که روح ما همان مجنون است و

عشق معنوی حق ، همان لیلی است.

تن ما همان شتر است و

وابستگی ها و دل مشغولی های جهان مادی بچه آن شتر است.

وقتی از علت حقیقی بودنمان در جهان مادی که

همانا شناخت حقیقت خویشتن است غافل شویم و به آن نپردازیم،

به تن و خواسته های گذرای مادی تن سرگرم می شویم و

از رسیدن به حقیقت بازمی مانیم.

بهتراست موانع رسیدن به وصال را کنار بزنیم و

با گام استوارتر عزم خانه ی دوست کنیم ...

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم...


💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



#داستانک_قابل_تامل

دین و مذهب ما چیست؟

یک بازرگان ایرانی که برای عقد قرارداد بازرگانی به چین سفر کرده بود،


تعریف می‌کرد که مدیر یکى از شرکت‌هاى چینى از او پرسیده بود:


«دین و مذهب شما ایرانیان چیست؟»


بازرگان ایرانی هم تا حدی دین اسلام را برای مدیر شرکت چینی شرح داده بود و


سپس علت این پرسش را از او جویا شده بود. مدیر شرکت چینی جواب داده بود


که چندى پیش بعضى از آقایان تجار بازار ایرانی براى سفارش دادن بعضى از


اجناس چینى نزد او رفته بودند. وقت ناهار، او آنان را به صرف ناهار


در شرکت دعوت کرده بود و براى آنان مرغ سوخارى آورده بود.


تجار ایرانی از خوردن آن غذا خوددارى کرده بودند چون که گفته بودند حرام است و


ذبح شرعی نشده است ولى همان اشخاص از او خواسته بودند که


بر روى آن اجناس ساخت چین، بنویسد: «Made in Japan» ساخت ژاپن


بنابراین می‌خواست بداند که دین و مذهب ما چیست!


به راستی دین و مذهب ما چیست!؟

💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰




بعضی ﭼﻚﻫﺎ ﺩﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ،


ﺗﺎ ﺍﻣﻀﺎﻱ ﺩﻭﻡ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻧﻘﺪ ﻧﻤﻲﺷﻮﻧﺪ،


ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺩﻭﻡ، ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻫﻞ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﻢ


ﺍﻣﻀﺎ ﻛﻨﻨﺪ ﻫﻴﭻ ﻓﺎﻳﺪﻩﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ!


ﺑﺎﻧﻚ ﻓﻘﻂ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻣﻀﺎ ﺭﺍ ﻣﻲﺷﻨﺎﺳﺪ؛


حال، ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ


ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻴﻔﺘﺪ، ﻣﺜﻞ ﭼﻚ ﺩﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ!


ﻳﻚ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺳﺖ


و ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺩﻳﮕﺮﺵ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ؛


ﺗﺎ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﻴﭻ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ


ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻫﻤﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ!


پس ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻛﺮﺩ


ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﺑﺮﻭﻳﺖ ﺭﺍ ﻣﻲﺭﻳﺰﻡ،


ﺳﻜﻪ ﻳﻚ ﭘﻮﻟﺖ ﻣﻲﻛﻨﻢ، ﻛﺎﺭﯼ ﻣﻲﻛﻨﻢ


ﻛﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﻭﻱ ﻳﺦ ﺷﻮﯼ،


ﺑﻼﻳﯽ ﺳﺮﺕ ﻣﻲﺁﻭﺭﻡ ﻛﻪ ﻣﺮﻍﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ


به ﺣﺎﻟﺖ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻨﻨﺪ ﻫﻴﭻ ﻧﺘﺮﺱ!


ﭼﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﭼﻚ، ﺩﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﺩﺍﺭﺩ


و ﺍﻣﻀﺎﻱ ﺩﻭﻡ ﻣﺎﻝ ﺧﺪﺍﺳﺖ؛


یعنی ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﺍﻭ ﻳﺎ ﻧﻤﻲﺧﻮﺍﻫﺪ،


ﻳﺎ ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺳﻮﺩ ماﺳﺖ؛


♡ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻥ ﺧﺴﺮﻭ ﻛﻨﺪ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺑﻮﺩ♡





کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۲
  • ۰



داستانک معنوی


✍️....روزی حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد:


دلم می خواهد یکی از آن بندگان خوبت را ببینم.


خطاب آمد: به صحرا برو. آنجا مردی کشاورزی می کند.


او از خوبان درگاه ماست.


حضرت به صحرا آمد و مردی را مشغول به کشاورزی دید.


حضرت تعجب کرد که


او چگونه به درجه ای رسیده است که خداوند می فرماید از خوبان ماست.


از جبرئیل پرسش کرد. جبرئیل عرض کرد: در همین لحظه خدا او


را امتحان می کند، عکس العمل او را مشاهده کن.


بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش را از دست داد.


نشست و بیلش را در مقابلش قرار داد و گفت: مولای من


تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم.


حال که تو مرا نابینا می پسندی من نابینایی را بیش از بینایی دوست می دارم.


حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده است. رو کرد به آن مرد و فرمود:


ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه.


میخواهی دعا کنم خدا چشمانت را شفا دهد؟


مرد گفت: خیر. حضرت فرمود: چرا؟ گفت: آنچه مولای من


برای من اختیار کرده بیشتر دوست می دارم


تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم.


🌸یکـی درد و یکی درمـان پسـندد


یکی وصل و یکی هجران پسندد


🌸من از درمان و درد و وصل و هجران


پسـندم آنچه را جانان پسندد



کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎




  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#داستانک_قابل_تامل


#یک_خاطره_یک_دنیا_تفکر

 دروغ ریشه جامعه را خشڪ میڪند!!!




یڪی تعریف می ڪرد:

 ڪنار سی و سه پل اصفهان نشسته بودم .


نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد ڪه


از پدر و مادرش اندڪی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میڪرد !
 
بقدری چهره زیبا و بانمڪی داشت ڪه بی اختیار با دستم اشاره ڪردم به طرفم بیاید,

امادر حالتی از شڪ و ترس از جایش تڪان نخورد !

دو سه بار دیگر هم تڪرار ڪردم اما نیامد!!!

به عادت همیشگی ، دستم راڪه خالی بودمشت ڪردم و


به سمتش گرفتم تا احساس ڪند چیزی برایش دارم !


بلافاصله به سویم حـرڪت ڪرد!!

در همین لحظه پدرش ڪه گویا دورادور مواظبش بود


بسرعت به سمت من آمد و یڪ شڪلات را مخفیانه در مشتم قرار داد !

بچه آمدوشڪلات راگرفت! !!


به پدرش ڪه ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم!


او گفت میدانم و مطمئنم ڪه میخواستی با او بازی ڪنی,اما وقتی مشتت را


باز میڪردی او متوجه میشد ڪه اعتمادش به تو بیهوده بوده است!!!


ڪار تو باعث می گردید ڪه بچه ، دروغ را تجربه ڪند و


دیگر تا آخر عمرش به ڪسی اعتماد نڪند...!!!


💖کانال عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#داستانک_معنوی

🍃نابینا شدن حضرت شعیب از شدت عشق و محبت به خداوند🍃


رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است:

 که شعیب از محبّت خدا آنقدر گریست تا نابینا شد و


خداوند بینائی او را بازگرداند و باز آنقدر گریست تا نابینا شد . . . . .

خداوند به او وحی نمود:

ای شعیب اگر گریه تو برای ترس از آتش است

من تو را از آتش حفظ می کنم و

اگر گریه تو برای شوق به بهشت است تو را بهشت می دهم! ☘


🍃 گر مجرمی بخشیدمت

🍃 وز جرم آمرزیدمت

🍃فردوس خواهی دادمت

🍃خامش رها کن این دعا

🌷شعیب عرض کرد : پروردگارا تو خود می دانی که

سبب گریه من نه ترس از آتش توست و

نه شوق به بهشت تو،

بلکه عشق و محبت تو در دلم جا گرفته و

نمی توانم صبر کنم مگر آنکه به زیارت و دیدار تو نائل شوم! 🌷

🍃گفتا نه این خواهم نه آن

🍃دیدار حق خواهم عیان

 🍃گر هفت بحر آتش شود

🍃من در رَوم بهر لقا


🌺خداوند به او وحی نمود: حال که چنین است

 به علت این محبت و عشق تو به زودی کلیم خود

موسی بن عمران را به خدمت تو خواهم فرستاد تا خادمت باشد🌺

و میدانید که حضرت موسی در جریان فرار از کاخ فرعون و

در بیابان توسط دختران شعیب به ایشان معرفی شد و

 شد خدمتگزار و داماد شعیب پیامبر

.

.
و خدا اینگونه مزد عاشقانش را میدهد



       💖کانال عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi



کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#داستانک_معنوی   بسیار زیبا و آموزنده

🔶"همت بالا"

🔹یکی دیگر از رازهای موفقیت بزرگان، همت بلند است.

🌹امام علی (علیه السلام):

«قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ»

 ارزش انسان به اندازه همتش است.

👈همت بلند فقط در بحث مالی نیست، مثلا کم نخواهیم از خدا


.خدا که بخیل نیست همتت رو بلند کن و همه خیر دنیا و آخرت را از خدا بخواه

✍داستانک:🌺🌺🌺🌺🌺🌺

روزی حضرت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ


در مسافرت به شخصی برخوردند و میهمان او شدند.


آن شخص پذیرائی شایانی از حضرت نمود، هنگام حرکت آن حضرت فرمودند:


 چنانچه خواسته‌ای از ما داشته باشی


از خدا درخواست می‌کنم تو را به آرزویت نائل نماید.

آن شخص گفت: از خداوند بخواهید به من شتری بدهد که اسباب و لوازم زندگی‌ام را


بر آن حمل نمایم و چند گوسفند که از شیر آنها استفاده کنم،


پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آنچه می‌خواست برای این تقاضا نمود.

 آن گاه حضرت رو به اصحاب کرده فرمودند:


ای کاش همت این مرد نیز مانند پیرزن بنی اسرائیل بلند بود و


از ما می‌خواست که خیر دنیا و آخرت را برایش بخواهیم.

🔹اصحاب عرض کردند: ‌داستان پیرزن بنی اسرائیل چگونه بوده است

 آن حضرت فرمودند: هنگامی که حضرت موسی خواست


با بنی اسرائیل از مصر به طرف شام برود از هر کس جویای


محل قبر یوسف شد اظهار بی‌اطلاعی می‌نمود


به آن جناب اطلاع دادند که پیرزنی است ادعا میکند


من قبر یوسف را می‌دانم در کجاست، دستور داد او را احضار کنند،


فرستاده موسی که پیش پیرزن آمد و او را از جریان مطلع نمود،

 آن پیرزن گفت: به حضرت موسی عرض کنید،


اگر احتیاج به علم من پیدا کرده او باید پیش من بیاید


زیرا ارزش دانش چنین مقتضی است،


‌پیغام پیرزن را به موسی رسانیدند تصدیق نمود و


از همت عالی و نظر بلند او در شگفت شد،

حضرت موسی نزد آن پیرزن آمد و از محل قبر یوسف سوال کرد.

پیرزن گفت: یا موسی «علم قیمت دارد»،


من سالها است این مطلب را در سینه خود پنهان کرده‌ام،


در صورتی برای شما اظهار می‌کنم که سه حاجت از برای من برآوری.


حضرت فرمود: حاجت‌های خود را بگو. گفت:

اوّل آنکه جوان شوم؛

دوّم: به ازدواج شما درآیم؛

سوّم: در آخرت هم افتخار همسری شما را داشته باشم.

حضرت یک توقفی کرد. ..و تعجبی!

از سوی خدا  وحی آمد که موسی چرا فکر می کنی؟ مگر از تو می خواهد؟

حضرت موسی از بلند همتی این زن که با خواسته‌خود


جمع بین سعادت دنیا و آخرت می‌کرد متعجب شد،


از خداوند درخواست نمود هر سه حاجت او برآورده شد.




کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


داستانی در باره ماهیت حقیقی یک عشق بر مبنای هوس


در کتاب فیه ما فیه مولانا داستان بسیار تأمل‌برانگیزی به صورت شعر


درباره جوان عاشقی است که به عشق دیدن معشوقه‌اش هر شب


از این طرف دریا به آن طرف دریا می‌رفته و سحرگاهان باز می‌گشته و


تلاطم‌ها و امواج خروشان دریا او را از این کار منع نمی‌کرد.


دوستان و آشنایان همیشه او را مورد ملامت قرار می‌دادند و


او را به خاطر این کار سرزنش می‌کردند، اما آن جوان عاشق هرگز


گوش به حرف آن‌ها نمی‌داد و دیدار معشوق آنقدر برای او انگیزه بوجود می‌آورد


که تمام سختی‌ها و ناملایمات را بجان می‌خرید.


شبی از شب ها جوان عاشق مثل تمامی شب‌ها از دریا گذشت و به معشوق رسید.


همین که معشوقه خود را دید، با کمال تعجب پرسید:

«چرا این چنین خالی در چهره خود داری؟!»

معشوقه او گفت: «این خال از روز اول در چهره من بوده و

من در عجبم که تو چگونه متوجه نشده‌ای.»

جوان عاشق گفت: «خیر، من هرگز متوجه نشده بودم و

گویی هرگز آن را ندیده بودم.»

لحظه‌ای دیگر جوان عاشق باز هم با تعجب پرسید:

«چه شده که در گوشه صورت تو جای خراش و جراحت است؟»

معشوقه او گفت: «این جراحت از روز اول آشنایی من با تو در

چهره‌ام وجود داشته و مربوط به دوران کودکی است و

من در تعجبم که تو چطور متوجه نشدی!»

جوان عاشق می‌گوید: «خیر، من هرگز متوجه نشده بودم و

گویی هرگز آن جراحت را ندیده بودم.»

لحظه‌ای بعد آن جوان عاشق باز پرسید:

«چه بر سر دندان پیشین تو آمده؟ گویی شکسته است!»

معشوقه جواب می‌دهد: «شکستگی دندان پیشین من در

اتفاقی در دوران کودکی‌ام رخ داده و از روز اول آشنایی ما بوده و

من نمی‌دانم چرا متوجه نشده بودی!»

جوان عاشق باز هم همان پاسخ را می‌دهد.

آن جوان ایرادات دیگری از چهره معشوقه‌اش می‌بیند و

بازگو می‌کند و معشوقه نیز همان جواب‌ها را می‌گوید.

به هر حال هر دو آن ها شب را با هم به سحر می‌رسانند و

مثل تمام سحرهای پیشیین آن جوان عاشق از معشوقه خداحافظی می‌کند

تا از مسیر دریا باز گردد. معشوقه‌اش می‌گوید:

«این بار باز نگرد، دریا بسیار پر تلاطم و طوفانی است!»

جوان عاشق با لبخندی می‌گوید:

«دریا از این خروشان‌تر بوده و من آمده‌ام،

این تلاطم‌ها نمی‌تواند مانع من شود.»

معشوقه‌اش می‌گوید: «آن زمان که دریا طوفانی بود و می‌آمدی، عاشق بودی و


این عشق نمی‌گذاشت هیچ اتفاقی برای تو بیفتد.


اما دیشب به خاطر هوس آمدی، به همین خاطر تمام بدی‌ها و ایرادات من را دیدی.


از تو درخواست می‌کنم برنگردی، زیرا در دریا غرق می‌شوی.»


جوان عاشق قبول نمی‌کند و باز می‌گردد و در دریا غرق می‌شود.


**********


و ماهیت عشق های زمینی بهتر از این نمیتواند باشد


تا وصال صورت میگیرد عاشق و معشوقی دیگر وجود ندارد


البته بجز استثنائاتی کم


مولانا پس از این داستان در چندین صفحه به تفسیر می‌پردازد؛

مولانا می‌گوید تمام زندگی شما مانند این داستان است.

زندگی شما را نوع نگاه شما به پیرامونتان شکل می‌دهد.

اگر نگاهتان‌، مانند نگاه یک عاشق باشد، همه چیز را عاشقانه می‌بینید.

اگر نگاهتان منفی باشد، همه چیز را منفی می‌بینید.

دیگر آدم های خوب و مثبت را در زندگی پیدا نخواهید کرد و نخواهید دید.

دیگر اتفاقات خوب و مثبت در زندگی شما رخ نخواهد داد و

نگاه منفی‌تان اجازه نخواهد داد چیزهای خوب را متوجه شوید.

اگر نگاه عاشقانه از ذهنتان دور شود، تمام بدی‌ها را خواهید دید و

خوبی‌ها را متوجه نخواهید شد. نگاهتان اگر عاشقانه باشد،

بدی‌ها را می‌توانید به خوبی تبدیل کنید..


زیبایی باید در نگاه تو باشد نه در چیزی که به آن مینگری

"مولانا"

عشق را بی معرفت  معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا مکن

گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گل ها زشت یا زیبا مکن

خوب دیدن  شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن  پیدا مکن

دل شود روشن  ز شمع اعتراف
با کس ار بدکرده ای حاشا مکن

ای که از لرزیدن دل  آگهی
هیچ کس را  هیچ جا رسوا مکن

زر به دست طفل دادن  ابلهی است
اشک را  نذر غم دنیا مکن

پیرو خورشید  یا آیینه باش
هرچه عریان  دیده ای رسوا مکن




  • مرتضی زمانی