سائلی بی دست و پایم راه را گم کرده ام
خداوند متعال به حضرت موسی فرمود :
ای موسی ! من شش چیز را در شش جا قرار دادم؛
ولی مردم در جای دیگر آنها را جست و جو می کنند
و این درحالی است که هرگز آنها را در آنجا نخواهند یافت :
✅1- راحتی و آسایش مطلق را در '' آخرت'' قرار دادم،ولی مردم در
'' دنیا '' به دنبال آن میگردند!
✅۲- عزت و شرف را در ''عبادت'' قرار دادم، ولی مردم آن را در
'' پست و مقام '' میجویند!
✅۳- بینیازی را در ''قناعت'' قرار دادم، ولی مردم آن را در
''زیادی مال و ثروت'' جستجو میکنند!
✅۴- رسیدن به بزرگی و مقام را در ''فروتنی'' قرار دادم ولی مردم آن را در
'' تکبّر و خودبرتر بینی'' می جویند!
✅۵- کسب علم را در ''گرسنگی و تلاش'' قرار دادم، ولی مردم با
''شکم سیر'' دنبال آن میگردند!
✅۶-اجابت دعا را در " لقمه حلال " قرار دادم، ولی مردم آن را د
ر ''طلسم و جادو'' جست و جو میکنند،
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ؛
ﯾﮏ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﻭ ﯾﮏ ﮔﻞ ... ﺍﻣﺎﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ
ﻋﻮﺽ ﺑﻪ ﺍﻭﺑﺨﺸﯿﺪﯾﮏ ﮐﺎﮐﺘﻮﺱ ﻭ ﯾﮏ ﮐﺮﻡ ﺑﻮﺩ؛
ﻣﺮﺩ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ . ﺑﺎﺧﻮﺩ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪ :
ﺧﺪﺍ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺍﺭﺩﺑﺎﯾﺪﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻮﺟﻪ
ﮐﻨﺪﻭﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﻧﭙﺮﺳﺪ.
ﺑﻌﺪﺍﺯﻣﺪﺗﯽ ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﺎﮐﺘﻮﺱ ﺯﺷﺖ ﻭﭘﺮﺍﺯ ﺧﺎﺭ ﮔﻠﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ
ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺋﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﮐﺮﻡ ﺯﺷﺖ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ
ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؛
ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺑﻨﻈﺮ
ﻣﺎ ﻏﻠﻂ ﺑﯿﺎﯾﺪ؛
ﺁﻧﭽﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻧﭽﻪ
ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺍﮔﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﺪ
ﻭ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ
ﮐﻨﯿﺪ ..
روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیزم را رها کنم.شغلم را
...دوستانم را ...زندگی ام
را ...
به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت کنم.به خدا گفتم :
آیا می توانی دلیلی
برای ادامه ی زندگی برایم بیاوری؟ و جواب او مرا شگفت زده کرد
. او گفت : آیا درخت
سرخس و بامبو را می بینی؟ پاسخ دادم : بلی
. فرمود : هنگامی که درخت بامبو و سرخس
را آفریدم به خوبی از آنها مراقبت کردم . به آنها نور و غذای کافی دادم . دیر زمانی
نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فراگرفت اما از بامبو خبری نبود .
من از او قطع امید نکردم .... در دومین سال سرخس ها بیشتر رشد کردند و زیبایی خیره
کننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبو ها خبری نبود . من بامبو ها را رها
نکردم . در سال های سوم و چهارم نیز بامبو ها رشد نکردند اما من باز از آنها قطع
امید نکردم . در سال پنجم جوانه ی کوچکی از بامبو نمایان شد .
در مقایسه با سرخس
... کوچک و کوتاه بود اما با گذشت شش ماه ارتفاع آن به بیش از ۱۰۰ متر رسید . ۵ سال
طول کشیده بود تا ریشه های بامبو به اندازه ی کافی قوی شدند . ریشه هایی که بامبو
را قوی می ساختند و آنچه را برای زندگی نیاز داشت فراهم می کردند . خداوند در ادامه
فرمود : آیا می دانی در تمام این سال ها که تو درگیر مبارزه با سختی ها و مشکلات
بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ساختی ؟
من در تمامی این مدت تو را رها نکردم
همان گونه که بامبوها را رها نکردم .
هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن ... بامبو
و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک می کنند . زمان تو بالاخره
نیز فرا خواهد رسید . تو نیز رشد می کنی و قد می کشی
. از او پرسیدم : من چقدر قد
می کشم ؟ در پاسخ از من پرسید : بامبو چقدر رشد می کند ؟
جواب دادم : هر چقدر که
بتواند . گفت : تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی...
هر اندازه که بتوانی ! به امید رشد
کردن و قد کشیدن همچنان باید مبارزه کرد !
امید داشتن یعنی باور به این که خدا درست در لحظه ی مناسب وارد عمل خواهد شد .
امید داشتن حفظ این باور است که خدا ، چیز بهتری برای ما مقدّر کرده است ؛
و ما باید دست به دست او دهیم تا به تحقّق اراده اش نائل شویم .
مطمئن باش که " تو می توانی " !
به زندگی چنگ بزن . امید داشته باش . دست به دامان خدا شو .
خورشید بار دیگر خواهد درخشید. خدایا به خاطر سه چیز سپاسگزارم
دادن هایت و ندادن هایت و گرفتن هایت دادنهایت را نعمت
ندادنهایت را رحمت ؛ گرفتنهایت را حکمت می دانم.
اگر روزی دلم گرفت یادم باشد
که خدا با من است،
که فرشته ها برایم دعا میکنند،
که ستاره ها شب را برایم روشن خواهند کرد.
یادم باشد که قاصدکی در راه است،
که بهار نزدیک است،
که فردا منتظرم می ماند،
که من راه رفتن می دانم و دویدن،
و جاده ها قدم هایم را شماره خواهند کرد.
اگر روزی دلم گرفت یادم باشد
که خدای من اینجاست همین نزدیکیها،
و من، تنها نیستم
خدایا شکرت
خدایا
خدایا تو را گم میکنم در میان کوه گناهانم
جیب های دلم را می گردم؛
مبادا چیزی گم کرده باشم؛
آه خدا، خویش را؛
و مهم تر از همه، تو را ...
آزادگی
امام صادق ( ع ) می فرمایند :
1-« پنج خصلت است که در هر کس یکی از آنها نباشد خیر و بهره ی زیادی در او نیست ،
وفاداری ، تدبیر ، حیا ، خوش اخلاقی ،
و پنجم که چهار خصلت دیگر را نیز در خود دارد و آن آزادگی است . »
ساده زیستی حضرت عیسی ( ع )
حضرت عیسی علیه السلام :
خادِمی یَدایَ و دابَّتی رِجلای و فِراشِی الأرضُ و وِسادِی الحَجَرُ و دِفئی فِی الشِّتاءِ مَشارِقُ الأرضِ . . . .
أبیتُ و لَیسَ لی شَیءٌ و أصبِحُ و لَیس لی شَیءٌ و لَیسَ عَلی وَجهِ الأرضِ أحَدٌ أغنی مِنّی
خدمت کار من دو دست من است و مرکبم دو پای من و بسترم
زمین و بالشم سنگ و گرمابخشم در زمستان مکانهای آفتابگیر . . . .
شب و روز خود را با ناداری سپری می کنم و با این حال روی زمین ،
هیچ کس توانگرتر و بی نیازتر از من نیست
نماز
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ المُصَلّى اِذا صَلّى فَاِنَّهُ یُناجى رَبَّهُ تَبارَک وَتَعالى فَلیَعلَم بِما یُناجیهِ؛
اى مردم همانا نمازگزار هنگام نماز با پروردگار بزرگ و بلند مرتبه اش مناجات مى کند،
پس باید بداند چه مى گوید.
مسند ابن حنبل، ج 2، ص 129
نماز اول وقت
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
اَوَّلُ الوَقتِ رِضوانُ اللّه وَوَسَطُ الوَقتِ رَحمَةُ اللّه وَآخِرُ الوَقتِ عَفوُ اللّه ؛
نماز در اول وقت خشنودى خداوند، میان وقت رحمت خداوند و پایان وقت عفو خداوند است.
سنن الدار قطنى، ج 1، ص 201، ح 974
کلید همه خوبی ها
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
اَلصَّلاةُ مِفتاحُ کُلِّ خَیرٍ؛
نماز کلید همه خوبی هاست.
نماز
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
لا تَزالُ اُمَّتى بِخَیرٍ ما تَحابّوا وَاَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَکاةَ وَقَروا الضَّیفَ... ؛
امّتم همواره در خیر و خوبى اند تا وقتى که یکدیگر را دوست بدارند،
نماز را برپا دارند، زکات بدهند و میهمان را گرامى بدارند...
اعتدال در عبادت
بی تردید عبادت و جستجوی قرب پروردگار از طریق نیایش با او،
از والاترین ارزشها در اسلام است؛
اما اگر در انجام عبادت افراط شود، ارزش خود را از دست خواهد داد،
چرا که صرف بیش از حدّ وقت و نیرو در انجام عبادات،
مانع انجام وظایف دیگر می شود و اعتدال در رشد ارزشها را به هم می زند .
از این رو، یگانه معبود هستی ،؛ فرستاده گرامی خود را براعتدال در عبادت تأدیب فرمود
تا الگوی پرستشگران و کمال جویان باشد؛«آن گاه که وحی برحضرت رسالت پناه نازل گشت،
حضرت عبادت بسیار می کرد؛به ویژه ایستاده به عبادت می پرداخت،
به گونه ای که پاهای مبارک متورم می گردید؛گاه برای این که به عبادت خود ادامه دهد،
، سنگینی بدن را بر یک پا قرار می داد و گاه برپای دیگر؛ گاه برپاشنه پا می ایستاد
و گاه برانگشتان پا در این هنگام آیه نازل شد که
:«ما أَنزَلنَا عَلَیکَ القُرانَ لِتشقی»بدین ترتیب خداوند به پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دستور داد
که این همه رنج برخود تحمیل نکند .»
در حدیث دیگر از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند:
«در دوران جوانی در انجام عبادت سخت تلاش می نمودم. پدرم فرمود:
فرزندم!کمتر از آن را انجام ده،
چرا که خداوند«آن گاه که بنده ای را[به سبب عقاید و اخلاق نیک و تقوا]دوست بدارد،
از عمل اندک او راضی می شود.»در روایت معروفی آمده است:
«عده ای از صحابه تصمیم گرفتند، پیوسته روزها را روزه بدارند
و شبها به عبادت برخیزند و دنیا را یکسره کنند...
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم آنان را به شدت از این کار منع کرد و فرمود
:«...من هرگز به چنین کارهایی[افراطی]امر نکردم، ...پس روزه بگیرید و افطار کنید،
شب را به عبادت برخیزید و بخوابید، چرا که من، هم عبادت می کنم و همه می خوابم
، هم روزه می گیرم و هم افطار می کنم...
و هر کس از سنت من روی گرداند از من نیست... .»
به طور اصولی عبادت آن گاه که عاشقانه و با شور و اشتیاق و در حال نشاط انجام گیرد
اثر و ارزش حقیقی خود را دارد.
بنابراین جز واجبات که در هر حالی بایستی انجام شود، عبادات مستحبی را نباید برخود تحمیل کرد،
در این باره امام صادق علیه السلام می فرمایند :
«عبادت را برخود تحمیل نکنید.»
و امیرمؤمنان علیه السلام فرموده اند:«همانا دلها را روی آوردن و پشت نمودن است ،
پس آن گاه که روی آوردندو شور و نشاط عبادت حاصل شدآنها را برانجام مستحبات وادارید،
و آنگاه که پشت کردند، به واجبات بسنده نمایید.»
آری!«یاد خدا و ذکر»که سکّوی اوج گرفتن آدمی و سبب تقویت عزم او
برانجام وظایف و بالا رفتن درجه اخلاص و توکّل است،
تنها عبادتی است که حدّ و اندازه خاصی ندارد، و این معنا در آیاتو روایات فراوان،
وارد شده است. امام صادق علیه السلام می فرمایند :«هر چیزی را حدّی است
که بدان منتهی می شود، جز«ذکر و یاد خدا، که اندازه ای ندارد
و خداوند به کم آن راضی نشده و حدّی برای آن قرار نداده است»؛
پس این آیه را تلاوت فرمود:«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذکُروُ ا اللهَ ذِکراً کثیراً.».
روشن است که یاد فزون خداوند بدان معناست
که دل و جان آدمی پیوسته به یاد او باشد؛ یادی که او را از زشتیها باز دارد
و به نیکیها ترغیب نماید؛ نه صرفاً ذکری لفظی و زبانی
کینه
پیامبر اسلام ( ص ) می فرمایند : « به یکدیگر هدیه بدهید ، زیرا کینه ها را از بین می برد . »
امام علی ( ع ) می فرمایند :
1- « دنیا کوچکتر و حقیر تر از آن است که در آن از کینه ها پیروی شود . »
2-« کینه ، خوبی را نابود می کند . »
3-«هر کس کینه را از خود دور کند ، قلب و عقلش آسوده می گردد . »
4-« علت فتنه ها و آشوب ها کینه توزی است . »
5-«برای درو کردن بدی از سینه دیگران ، آن را از سینه خودت ریشه کن کن . »
6- « برادرت را با همان وضعی که دارد تحمل کن و زیاد سرزنش نکن زیرا این کار کینه می آورد . »
امام حسین ( ع ) می فرمایند : « بی گمان شیعیان ما دل هایشان از هر خیانت ، کینه و فریبکاری پاک است . »
امام هادی ( ع ) می فرمایند : « گلایه کردن کلید سر سنگینی و بهتر از کینه است . »
به پنج دلیل کودکان را دوست می دارم
پیامبر مهربان اسلام (ص) فرمودند به ۵ دلیل کودکان را دوست میدارم.
- گریه می کنند، و گریه کلید بهشت است.
۲- قهر میکنند ولی زود آشتی میکنند، چون که دلی بی کینه دارند.
۳- چیزی را که درست میکنند زود خراب می کنند، چون دلبستگی به دنیا ندارند.
۴- با خاک بازی میکنند، چون غرور ندارند.
۵- هرچه دارند می خورند و چیزی را برای فردا ذخیره نمی کنند، چون غم فردا ندارند.
منبع: اصول کافی ۶/۵۰
حسد
پیامبر اسلام ( ص ) :
1 – در بر آوردن نیازهای خود از پنهان کاری کمک بگیرید ،
زیرا هر صاحب نعمتی مورد حسد واقع می شود . »
2 - « از حسادت بپرهیزید ، زیرا نیکی ها را می خورد چنان که آتش هیزم را می خورد . »
امام علی ( ع ) :
1 – «آفرین بر حسادت ! چه عدالت پیشه است ! پیش از همه صاحب خود را می کشد . »
2 – « حسادت عیبی رسوا و بخلی سهمگین است
و حسود تا به آرزوی خود در باره ی محسودش نرسد ، آرام نمی گیرد. »
3 - « حسود زود خشمگین می شود و دیر کینه از دلش می رود . »
4 - « حسادت نتیجه ای جز زیان و ناراحتی که دلت را سست و تنت رابیمار می گرداند ،
به بار نمی آورد . »
امام صادق ( ع ) :
1 - « لقمان به فرزندش گفت حسود را سه نشانه است ، پشت سر غیبت می کند
، رو به رو تملق می گوید ، و از گرفتاری دیگران شاد می شود. »
2 - « نصیحت و خیر خواهی از حسود محال است . »
3 - « شش صفت در مؤمن نیست ، سخت گیری ، بی خیری ،
حسادت ، لجاجت ، دروغگویی و تجاوز »
4 - « شیطان به سپاهیانش می گوید :
میان مردم حسد و تجاوزگری بیاندازید چون این دو نزد خدا برابر با شرک است . »
حضرت محمّد (ص) :
برترین ایمان آن است که بدانی خداوند همه جا با توست (کنزل العمال، 66)
...........................................
حضرت محمّد (ص) :
هر گاه بنده دروغ بگوید، از بوى گندى که پدید آوردهاست
، فرشته به مسافت یک میل از او فاصله گیرد.
دروغ، درى از نفاق(5122/11؛ الترغیب والترهیب: 597/3)
...........................................
حضرت محمّد (ص) :
دروغ، درى از درهاى نفاق است. (5122/11؛ کنزالعمال: 8212)
...........................................
حضرت محمّد (ص) :
دروغ، چه جدّى و چه شوخى آن، درست نیست.
همچنین درست نیست که مرد به فرزند خود وعدهاى بدهد وبه آن عمل نکند.
همانا راستگویى، به نیکى رهنمون مىشود و نیکى به بهشت هدایت مىکند
و دروغ به ناراستى و انحراف مى کشاند و ناراستى و انحراف به آتش رهنمون مى شود.
(51260/11؛ کنزالعمال: 8217)
..........................................
حضرت محمّد (ص) :
واى بر کسى که براى خنداندن مردم دروغ بگوید، واى بر او، واى بر او.
(5126/11؛ کنزالعمال: 8215)
...........................................
حضرت محمّد (ص) :
ناتوان ترین مردم کسى است که از دعا کردن ناتوان باشد.
(1646/4؛ امالى طوسى: 89)
...........................................
حضرت محمّد (ص) :
خداوند عزّ و جل نفرت دارد از مردى که در خانهاش بر او حمله کنند و او نجنگد.
(6874/14؛ عیون اخبارالرضا)ع): 28/2)
...........................................
حضرت محمّد (ص) :
زیرکترین شما کسى است که بیشتر از دیگران به یاد مرگ باشد
ودور اندیشترین شما آمادهترینتان براى آناست.
(1142/3؛ اعلام الدین: 333)
...........................................
حضرت محمّد (ص) :
نخستین کسى که به دوزخ مىرود فرمانرواى قدرتمندى است که دادگرى نکند
و توانگرى که حقوق مالى خودرا نپردازد و تهیدست متکبّر.
(890/2؛ عیون اخبارالرضا)ع): 28/2)
...........................................
حضرت محمّد (ص) :
هر که براى دیدن برادر مؤمن خود - و نه به قصد نیاز خواهى - به خانه او رود،
از دیدارکنندگان خدا انگاشته شود وسزاوار است بر خدا که دیدار کننده خود را گرامى دارد.
.(2276/5؛ بحار: 192/77)
...........................................