عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲۵۵ مطلب با موضوع «عشق فقط خدا :: داستانک» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


#داستانک_معنوی

🍃نابینا شدن حضرت شعیب از شدت عشق و محبت به خداوند🍃


رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است:

 که شعیب از محبّت خدا آنقدر گریست تا نابینا شد و


خداوند بینائی او را بازگرداند و باز آنقدر گریست تا نابینا شد . . . . .

خداوند به او وحی نمود:

ای شعیب اگر گریه تو برای ترس از آتش است

من تو را از آتش حفظ می کنم و

اگر گریه تو برای شوق به بهشت است تو را بهشت می دهم! ☘


🍃 گر مجرمی بخشیدمت

🍃 وز جرم آمرزیدمت

🍃فردوس خواهی دادمت

🍃خامش رها کن این دعا

🌷شعیب عرض کرد : پروردگارا تو خود می دانی که

سبب گریه من نه ترس از آتش توست و

نه شوق به بهشت تو،

بلکه عشق و محبت تو در دلم جا گرفته و

نمی توانم صبر کنم مگر آنکه به زیارت و دیدار تو نائل شوم! 🌷

🍃گفتا نه این خواهم نه آن

🍃دیدار حق خواهم عیان

 🍃گر هفت بحر آتش شود

🍃من در رَوم بهر لقا


🌺خداوند به او وحی نمود: حال که چنین است

 به علت این محبت و عشق تو به زودی کلیم خود

موسی بن عمران را به خدمت تو خواهم فرستاد تا خادمت باشد🌺

و میدانید که حضرت موسی در جریان فرار از کاخ فرعون و

در بیابان توسط دختران شعیب به ایشان معرفی شد و

 شد خدمتگزار و داماد شعیب پیامبر

.

.
و خدا اینگونه مزد عاشقانش را میدهد



       💖کانال عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi



کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#داستانک_معنوی   بسیار زیبا و آموزنده

🔶"همت بالا"

🔹یکی دیگر از رازهای موفقیت بزرگان، همت بلند است.

🌹امام علی (علیه السلام):

«قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ»

 ارزش انسان به اندازه همتش است.

👈همت بلند فقط در بحث مالی نیست، مثلا کم نخواهیم از خدا


.خدا که بخیل نیست همتت رو بلند کن و همه خیر دنیا و آخرت را از خدا بخواه

✍داستانک:🌺🌺🌺🌺🌺🌺

روزی حضرت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ


در مسافرت به شخصی برخوردند و میهمان او شدند.


آن شخص پذیرائی شایانی از حضرت نمود، هنگام حرکت آن حضرت فرمودند:


 چنانچه خواسته‌ای از ما داشته باشی


از خدا درخواست می‌کنم تو را به آرزویت نائل نماید.

آن شخص گفت: از خداوند بخواهید به من شتری بدهد که اسباب و لوازم زندگی‌ام را


بر آن حمل نمایم و چند گوسفند که از شیر آنها استفاده کنم،


پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آنچه می‌خواست برای این تقاضا نمود.

 آن گاه حضرت رو به اصحاب کرده فرمودند:


ای کاش همت این مرد نیز مانند پیرزن بنی اسرائیل بلند بود و


از ما می‌خواست که خیر دنیا و آخرت را برایش بخواهیم.

🔹اصحاب عرض کردند: ‌داستان پیرزن بنی اسرائیل چگونه بوده است

 آن حضرت فرمودند: هنگامی که حضرت موسی خواست


با بنی اسرائیل از مصر به طرف شام برود از هر کس جویای


محل قبر یوسف شد اظهار بی‌اطلاعی می‌نمود


به آن جناب اطلاع دادند که پیرزنی است ادعا میکند


من قبر یوسف را می‌دانم در کجاست، دستور داد او را احضار کنند،


فرستاده موسی که پیش پیرزن آمد و او را از جریان مطلع نمود،

 آن پیرزن گفت: به حضرت موسی عرض کنید،


اگر احتیاج به علم من پیدا کرده او باید پیش من بیاید


زیرا ارزش دانش چنین مقتضی است،


‌پیغام پیرزن را به موسی رسانیدند تصدیق نمود و


از همت عالی و نظر بلند او در شگفت شد،

حضرت موسی نزد آن پیرزن آمد و از محل قبر یوسف سوال کرد.

پیرزن گفت: یا موسی «علم قیمت دارد»،


من سالها است این مطلب را در سینه خود پنهان کرده‌ام،


در صورتی برای شما اظهار می‌کنم که سه حاجت از برای من برآوری.


حضرت فرمود: حاجت‌های خود را بگو. گفت:

اوّل آنکه جوان شوم؛

دوّم: به ازدواج شما درآیم؛

سوّم: در آخرت هم افتخار همسری شما را داشته باشم.

حضرت یک توقفی کرد. ..و تعجبی!

از سوی خدا  وحی آمد که موسی چرا فکر می کنی؟ مگر از تو می خواهد؟

حضرت موسی از بلند همتی این زن که با خواسته‌خود


جمع بین سعادت دنیا و آخرت می‌کرد متعجب شد،


از خداوند درخواست نمود هر سه حاجت او برآورده شد.




کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


داستانی در باره ماهیت حقیقی یک عشق بر مبنای هوس


در کتاب فیه ما فیه مولانا داستان بسیار تأمل‌برانگیزی به صورت شعر


درباره جوان عاشقی است که به عشق دیدن معشوقه‌اش هر شب


از این طرف دریا به آن طرف دریا می‌رفته و سحرگاهان باز می‌گشته و


تلاطم‌ها و امواج خروشان دریا او را از این کار منع نمی‌کرد.


دوستان و آشنایان همیشه او را مورد ملامت قرار می‌دادند و


او را به خاطر این کار سرزنش می‌کردند، اما آن جوان عاشق هرگز


گوش به حرف آن‌ها نمی‌داد و دیدار معشوق آنقدر برای او انگیزه بوجود می‌آورد


که تمام سختی‌ها و ناملایمات را بجان می‌خرید.


شبی از شب ها جوان عاشق مثل تمامی شب‌ها از دریا گذشت و به معشوق رسید.


همین که معشوقه خود را دید، با کمال تعجب پرسید:

«چرا این چنین خالی در چهره خود داری؟!»

معشوقه او گفت: «این خال از روز اول در چهره من بوده و

من در عجبم که تو چگونه متوجه نشده‌ای.»

جوان عاشق گفت: «خیر، من هرگز متوجه نشده بودم و

گویی هرگز آن را ندیده بودم.»

لحظه‌ای دیگر جوان عاشق باز هم با تعجب پرسید:

«چه شده که در گوشه صورت تو جای خراش و جراحت است؟»

معشوقه او گفت: «این جراحت از روز اول آشنایی من با تو در

چهره‌ام وجود داشته و مربوط به دوران کودکی است و

من در تعجبم که تو چطور متوجه نشدی!»

جوان عاشق می‌گوید: «خیر، من هرگز متوجه نشده بودم و

گویی هرگز آن جراحت را ندیده بودم.»

لحظه‌ای بعد آن جوان عاشق باز پرسید:

«چه بر سر دندان پیشین تو آمده؟ گویی شکسته است!»

معشوقه جواب می‌دهد: «شکستگی دندان پیشین من در

اتفاقی در دوران کودکی‌ام رخ داده و از روز اول آشنایی ما بوده و

من نمی‌دانم چرا متوجه نشده بودی!»

جوان عاشق باز هم همان پاسخ را می‌دهد.

آن جوان ایرادات دیگری از چهره معشوقه‌اش می‌بیند و

بازگو می‌کند و معشوقه نیز همان جواب‌ها را می‌گوید.

به هر حال هر دو آن ها شب را با هم به سحر می‌رسانند و

مثل تمام سحرهای پیشیین آن جوان عاشق از معشوقه خداحافظی می‌کند

تا از مسیر دریا باز گردد. معشوقه‌اش می‌گوید:

«این بار باز نگرد، دریا بسیار پر تلاطم و طوفانی است!»

جوان عاشق با لبخندی می‌گوید:

«دریا از این خروشان‌تر بوده و من آمده‌ام،

این تلاطم‌ها نمی‌تواند مانع من شود.»

معشوقه‌اش می‌گوید: «آن زمان که دریا طوفانی بود و می‌آمدی، عاشق بودی و


این عشق نمی‌گذاشت هیچ اتفاقی برای تو بیفتد.


اما دیشب به خاطر هوس آمدی، به همین خاطر تمام بدی‌ها و ایرادات من را دیدی.


از تو درخواست می‌کنم برنگردی، زیرا در دریا غرق می‌شوی.»


جوان عاشق قبول نمی‌کند و باز می‌گردد و در دریا غرق می‌شود.


**********


و ماهیت عشق های زمینی بهتر از این نمیتواند باشد


تا وصال صورت میگیرد عاشق و معشوقی دیگر وجود ندارد


البته بجز استثنائاتی کم


مولانا پس از این داستان در چندین صفحه به تفسیر می‌پردازد؛

مولانا می‌گوید تمام زندگی شما مانند این داستان است.

زندگی شما را نوع نگاه شما به پیرامونتان شکل می‌دهد.

اگر نگاهتان‌، مانند نگاه یک عاشق باشد، همه چیز را عاشقانه می‌بینید.

اگر نگاهتان منفی باشد، همه چیز را منفی می‌بینید.

دیگر آدم های خوب و مثبت را در زندگی پیدا نخواهید کرد و نخواهید دید.

دیگر اتفاقات خوب و مثبت در زندگی شما رخ نخواهد داد و

نگاه منفی‌تان اجازه نخواهد داد چیزهای خوب را متوجه شوید.

اگر نگاه عاشقانه از ذهنتان دور شود، تمام بدی‌ها را خواهید دید و

خوبی‌ها را متوجه نخواهید شد. نگاهتان اگر عاشقانه باشد،

بدی‌ها را می‌توانید به خوبی تبدیل کنید..


زیبایی باید در نگاه تو باشد نه در چیزی که به آن مینگری

"مولانا"

عشق را بی معرفت  معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا مکن

گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گل ها زشت یا زیبا مکن

خوب دیدن  شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن  پیدا مکن

دل شود روشن  ز شمع اعتراف
با کس ار بدکرده ای حاشا مکن

ای که از لرزیدن دل  آگهی
هیچ کس را  هیچ جا رسوا مکن

زر به دست طفل دادن  ابلهی است
اشک را  نذر غم دنیا مکن

پیرو خورشید  یا آیینه باش
هرچه عریان  دیده ای رسوا مکن




  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


داستانک معنوی


از صف نانوایی تا سفر خدایی


 

توی صف نانوایی جلوتر از من یه آقایی با پسر کنجکاوش ایستاده بودند.

 پسر کوچولو هی سوال می کرد و باباش هم ، یا جواب می داد  و یا می پیچوند .

آقا شاطر که می خواست خمیر تازه درست کنه ، آرد رو ریخت توی ماشین

خمیرگیری و شیر آب رو هم باز کرد روش. همون جوری که 

و آرد رو به هم می زد ، آقا شاطر هم داشت با دست کمک می کرد تا آرد کاملا با آب

 قاطی بشه و آب داخل  ذرات آرد نفوذ کنه .

پسر کوچولو هم که دقیقا داشت نگاه می کرد، پرسید:

بابا، آقا شاطر داره چیکار می کنه ؟

باباش گفت :داره خمیر درست می کنه .

پسرک گفت: خمیر درست می کنه یعنی چی ؟

باباش گفت: داره آرد رو قاطی آب  می کنه تا خیس بشه و تبدیل به خمیر بشه .

 پسرک گفت: بعدش چی؟

پدر گفت: بعدش خمیر رو تکه تکه می کنن و چونه می گیره و بعد صافش می کنه و


می ذاره داخل تنور، زیر حرارت آتش تا پخته بشه. 

پسرهسری تکون داد و گفت: بابا پخته بشه یعنی چی؟ 

  باباهه گفت: یعنی این که آقای شاطر خمیر رو داخل تنور زیر حرارت می گذاره


تا  آب خمیر گرفته بشه و نون خوشمزه درست بشه .

پسره کمی فکر کرد و گفت :

 این دیگه چه کاریه بابا جون؟ مگه شاطره  بیکاره ؟ اول آب قاطی آرد می کنه تا خمیر

درست بشه ،بعدش هم خمیر رو می ذاره توی حرارت تا آبش گرفته بشه . یعنی آبی

 که خودش قاطی کرده، پس بگیره ؟

بابای بیچاره  هم که داشت کلافه می شد ،

کمی رفت توی فکر که چه جوری جواب بده ،


داشت مِن مِن می کرد که صدایی از ته صف به داداش رسید .

صدا،صدای یه پیر زن نق نقو بود.از اونایی که مدام با خودشون حرف می زنن. با یه 

قیافه ی حق به جانبی می گفت:

ننه !! این چه وضعشه ،ترافیک و گرانی کمر مردم رو خم کرده آقا ،


تازه بازم بدتر میشه با هدف بندی رایانه ها !!! 

دیشب اون اقای کراواتیه توی خود تلویزیون می گفت که گرسنگی و قحطی میاد و

رژیم سرنگون میشه. یکی نیست به این احمدی نژاد بگه ننه ! تو با این کارهات

 مملکت رو که هیچ چی ، فلسفه ی خلقت رو هم زیر سوال می بری.

پیرزنه بعدش گفت: خدایا منو بکش ! جوون مرگم کن !! تا نبینم اوضاع بعد هدف بندی رو !!! 

تا گفت: خدایا منو بکش ، پسره گفت: بابا! آدم بمیره، کجا میره ؟!

باباش که هنوز گیر سوال قبلی بودف جواب داد:

انسان که می میره ، اگه آدم خوبی باشه و گناه نکرده باشه


یا با توبه از دنیا رفته باشه ، میره پیش خدا

پسر گفت: پیش خدا ؟ چه قدر خوب !

بعد گفت: بابا ،آدم قبل از این که بیاد توی این دنیا کجا بوده ؟

پدرش هم که دید من و چند نفر دیگه هم داریم گوش می دیم، کمی جدی شد  و گفت :


انسان قبل از این که بیاد توی این دنیا، پیش خدا بوده.

پسر  بلافاصله گفت: این چه کاریه ؟! خدا مگه بیکار بوده انسان رو که  پیش خدا بوده 

میاره این دنیا ، هزار تا مشکل و امتحان و مصیبت … تازه اگه تونست گناه نکنه و اگه

هم گناه کرد با توبه از دنیا بره، باز انسان برمی گرده پیش خدا . یعنی برمی گرده 

جایی که قبلا بوده. چرا بابا؟

پدره خواست جوابی بده، ولی دیدم داره یواش یواش قاط می زنه که


این بار هم آقا شاطره به دادش رسید و گفت: آقا چند تا نون می خواستی ؟

اون هم گفت: ۱۵ تا، آقا شاطر، خدا پدرتو بیامرزه راحتم کردی!!!

پدر و پسر رفتند . و  منم  ذهنم شدیدا مشغول سوال های پسره بود.

به ذهنم می اومد که جایی سوال ها و جواباشونو دیدم کمی که تمرکز کردم، یادم

اومد اتفاقا مثال پخت نان و خلقت و بازگشت انسان رو توی جزوه فطرت استاد

بزرگوارمون دیده ام . استاد  مثال آورده بود همون جوری که برای رسیدن نان  به

خوشمزگی ،بایستی مسیر تکامل و تربیتی آرد ، با قاطی شدن آب و ورز دادن و زیر 

آتش قرار گرفتن و خروج آب اضافه شده  پیموده شود ،  در مورد انسان هم بایستی

برای درک لذت همنشینی و قرابت خدا مسیر تربیتی و تکامل توسط خود انسان ، با

آمدن به این دنیا و گرفتاری ها و امتحانات و سوختن های دنیوی و برزخی پیموده  شود.

تا زمانی که انسان این بار به خدا می رسد،  این حس برایش باز شده باشد که لذت 

همنشینی و با خدا بودن رو بفهمد .

توی این فکرها بودم که آقا شاطر گفت: عاشق کجایی ؟

گفتم :با منی؟ !!! 

می خوام برگردم توی مسیر اگه خدا بخواد !!!!



کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰


‍ داستانک معنوی

در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر حمال معروفه.

فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و

بارکشی می گذراند تا از این راه رزق حلالی بدست آورد.
یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود،

برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند.

صدایی توجه اش را جلب می کند؛ میبیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و

مادرش مدام بچه را دعوا میکند که ورجه وورجه نکن، می افتی!

در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و

ناغافل پایش سر میخورد و به پایین پرت میشود.

مادر جیغی میکشد و مردم خیره میمانند.


حمال پیر فریاد میزند "نگهش دار"!


کودک میان آسمان و زمین معلق میماند، پیرمرد نزدیک می شود،

به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل میدهد.

جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و

هر کس از او سوالی میپرسد:
یکی میگوید تو امام زمانی، دیگری میگوید حضرت خضر است،

کسانی هم میگویند جادوگری بلد است و سحر کرده.

حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد،
خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کنند،
به آرامی و خونسردی می گوید:


" خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر،


من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است


در این بازار میشناسید. من کار خارق العاده ای نکردم،


بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم،


یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد.

اما مردم این واقعه را بر سر زبان‌ها انداختند و

این حمال تا به امروز جاودانه شد و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد.


🔹تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

🔸که خواجه خود روش بنده پروری داند

Image result for ‫حمال تبریزی‬‎


وبلاگ عشق فقط خدا www.deniz.blog.ir



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#داستانک_آموزنده

#انسانیت_ساده_یا_پیچیده_20


دوستی تعریف می کرد :

اولین روزهایی که در سوئد بودم ،

یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمی‌داشت و به محل کار می‌برد .

 ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى .

ما صبح‌ها زود به کارخانه می‌رسیدیم و

همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک می‌کرد .

در آن زمان ، ٢٠٠٠ کارمند کارخانه اسکانیا با ماشین شخصى به سر کار می‌آمدند .

روز اول ، من چیزى نگفتم ، همین طور روز دوم و سوم .

روز چهارم به همکارم گفتم : آیا جاى پارک ثابتى داری؟

 چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می‌کنى؟

 در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟

او در جواب گفت: براى این که ما زود می‌رسیم و وقت براى پیاده‌رفتن داریم .

 این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر می‌رسند و

 احتیاج به جاى پارکى نزدیک‌تر به در ورودى دارند تا

 به موقع به سرکارشان برسند .

مگه تو این طور فکر نمی‌کنی؟ 

فرهنگ عامل اصلی در پیشرفت جوامع بشری است




#داستانک_قابل_تامل


🔶 پیرمردی بود  که پس از پایان هر روزش از درد و ازسختیهایش مینالید،،،

دوستی، از او پرسید: این همه درد چیست که از آن رنجوری،،؟؟

▪️پیرمرد گفت: دو باز شکاری دارم، که

باید آنها را رام کنم، دو تا خرگوش هم دارم که باید مواظب باشم، بیرون نروند،

▫️دوتا عقاب هم دارم که بایدآنهارا

هدایت و تربیت کنم، ماری هم دارم که آنرا حبس کرده ام،

 شیری نیز دارم که همیشه، باید آنرا در قفسی آهنین، زندانی کنم، بیماری نیز دارم

  که باید از او مراقبت کنم،، و در خدمتش باشم،،


▪️مردگفت: چه مےگویی، آیا با من شوخی میکنی؟

مگر مےشود انسانی اینهمه حیوان را با هم در یکجا، جمع کند و مراقبت

کند!!؟ پیرمرد گفت: شوخی نمےکنم، اما

حقیقت تلخ و دردناکیست،


🔵 آن دو باز چشمان منند،

که باید با تلاش وکوشش ازآنها مراقبت کنم،،



🔵 آن دو خرگوش پاهای منند،

که باید مراقب باشم بسوی گناه  کشیده نشوند،



🔵 آن دوعقاب نیز، دستان منند،

که بایدآنها را به کارکردن، آموزش دهم

تا خرج خودم و خرج دیگر برادران

نیازمندم را مهیا کنم،


🔵 آن مار، زبان من است،

که مدام باید آنرا دربند کنم تا مبادا

کلام ناشایستی ازاو، سر بزند،

🔵 شیر، قلب من است که با وی همیشه

درنبردم که مبادا،،کارهای شروری از وی سرزند

،

🔵 و آن بیمار، جسم وجان من است،

که محتاج هوشیاری، مراقبت و آگاهی من دارد،



✨این کار روزانه من است که اینچنین

مرا رنجور کرده و امانم را بریده.


******


شما چطور؟ مواظب هستید؟


کانال عشق فقط خدا


@eshgekhodayi




#داستانک_قابل_تامل

💕یکی از بزرگان میگفت:

ما یک گاریچی در محلمان

بود، که نفت می برد و به او عمو نفتی می گفتند.

یک روز مرا دید و گفت:

سلام. ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید!؟

گفتم: بله!

گفت: فهمیدم. چون سلام هایت تغییر کرده است!

من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟


گفت: قبل از اینکه خانه ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل می گرفتی،

 حالم را می پرسیدی. همه اهل محل همینطور بودند.

هرکس خانه اش گازکشی میشود،

دیگر سلام علیک او تغییر میکند…

یه لحظه دنیا روی سرم خراب شد

از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداد.

عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد.

سی سال او را با اخلاق خوب تحویل گرفتم.

خیال میکردم اخلاقم خوب است.

 ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم.
.

.

.

یادمان باشد، سلام مان   بوی نیاز    ندهد!


کانال عشق فقط خدا


@eshgekhodayi




#داستانک_معنوی


🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🌹
#داستان_های_بحارالانوار
☆____________________

💟 گریه پیامبر صلى الله علیه و آله ! 💟

رسول خدا صلى الله علیه و آله شبى در خانه همسرشان امّ سلمه بود.


نیمه شب از خواب برخاست و در گوشه تاریکى مشغول دعا و گریه زارى شد.


امّ سلمه که جاى رسول خدا صلى الله علیه و آله را در رختخوابش ‍ خالى دید،


حرکت کرد تا ایشان را بیابد. متوجه شد رسول اکرم صلى الله علیه و آله در گوشه خانه ،


جاى تاریکى ایستاده و دست به سوى آسمان بلند کرده اند. در حال گریه مى فرمود:


خدایا! آن نعمت هایى که به من مرحمت نموده اى از من نگیر!


مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده و حاسدانم را بر من مسلط مگردان !


خدایا! مرا به سوى آن بدیها و مکروههایى که از آنها نجاتم داده اى برنگردان !


خدایا! مرا هیچ وقت و هیچ آنى به خودم وامگذار و


خودت مرا از همه چیز و از هر گونه آفتى نگهدار!


در این هنگام ، امّ سلمه در حالى که به شدت مى گریست به جاى خود برگشت .


پیامبر صلى الله علیه و آله که صداى گریه ایشان را شنیدند


به طرف وى رفتند و علت گریه را جویا شدند.


امّ سلمه گفت :


- یا رسول الله ! گریه شما مرا گریان نموده است ، چرا مى گریید؟


وقتى شما با آن مقام و منزلت که نزد خدا دارید، این گونه از خدا مى ترسید و


از خدا مى خواهید لحظه اى حتى به اندازه یک چشم به هم زدن به خودتان وانگذارد،


پس واى بر احوال ما!


رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:


- چگونه نترسم و چطور گریه نکنم و از عاقبت خود هراسان نباشم و


به خودم و به مقام و منزلتم خاطر جمع باشم ، در حالى که


حضرت یونس ‍ علیه السلام را(3) خداوند لحظه اى به خود واگذاشت و


آمد بر سرش آنچه نمى بایست !
 
💖☆💖☆💖☆💖☆💖☆💖

کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


V9y8c


#مناجات_عاشقانه

#شعر_معنوی

💞 آفریدگارا💞


💕چشم دلم سوی تو

💕میشنوم بوی تو

💕ورد زبان نام تو

💕کجا مرا خوانده ای !

🌟گوش بفرمان تو

🌟هوش برد یاد تو

🌟عقل بود صید تو

🌟چیست مرا چاره ای !

💕شور و نشاطم توئی

💕عشق و حیاتم توئی

💕حی و مماتم توئی

💕آنچه مرا داده ای !

🌟جلوه گهَ نور توئی

🌟مقصد و منظور توئی

🌟عاشق و معشوق توئی

🌟هوش مرا برده ای!

💕ره رو کویت منم

💕عاشق رویت منم

💕آمده سویت منم

💕راه نشان داده ای!

   
🌺کانال عشق فقط خدا🌺

@eshgekhodayi



KgFJl


پاک مردانی هستند که هیچ گاه کار و کسب و تجارت،

آنها را از یاد خدا غافل نمی سازد.

سوره نور آیه 37


***********************

#داستانک_معنوی

 #شکایت_نکنید !

 لقمان در آغاز، برده خواجه ای توانگر و خوش قلب بود.

ارباب او در عین جاه و جلال و ثروت و مکنت دچار شخصیتی ضعیف و

در برابر ناملایمات زندگی بسیار رنجور بود و با اندک سختی زبان به ناله و گلایه می گشود،

این امر لقمان را می آزرد اما راه چاره ای به نظر او نمی رسید،

زیرا بیم آن داشت که با اظهار این معنی،

غرور خواجه جریحه دار شود و با او راه عناد پیش گیرد.

روزگاری دراز وضع بدین منوال گذشت

تا روزی یکی از دوستان خواجه خربزه ای به رسم هدیه و نوبر برای او فرستاد.

خواجه تحت تأثیر خصائل ویژه لقمان، خربزه را قطعه قطعه نمود

به لقمان تعارف کرد و لقمان با روی گشاده و اظهار تشکر آنها را تناول کرد

تا به قطعه آخر رسید، در این هنگام ....

خواجه قطعه آخر را خود به دهان برد و متوجه شد که خربزه به شدت تلخ است.

سپس با تعجب زیاد رو به لقمان کرد و گفت:

چگونه چنین خربزه تلخی را خوردی و لب به اعتراض نگشودی؟

 لقمان که دریافت زمان تهذیب و تأدیب خواجه فرا رسیده است،

به آرامی و با احتیاط گفت:


واضح است که من تلخی و

ناگواری این میوه را به خوبی احساس کردم

اما سالهای متمادی من از دست پر برکت شما،

لقمه های شیرین و گوارا را گرفته ام،

سزاوار نبود که با دریافت اولین لقمه ناگوار، شکوه و شکایت آغاز کنم.

خواجه از این برخورد، درس عبرت گرفت و

به ضعف و زبونی خود در برابر ناملایمات پی برد و

در اصلاح نفس و تهذیب و تقویت روح خود همت گماشت و

خود را به صبر و شکیبایی بیاراست.


🌺کانال عشق فقط خدا🌺

@eshgekhodayi



Image result for ‫عکس خدا‬‎


#داستانک_معنوی

🔴عاقبت رباخواری!

 ✳️آقا سید مهدی کشفی که از یاران مخصوص میرزا جواد آقا ملکی تبریزی بود نقل کرد :

🌌 شبی توی خانه خوابیده بودم ، دیدم که صدای ناله ی سوزناکی از حیاط می آید.


⚡️از بس شدید و سوزناک بود ، هراسان ازخواب برخاستم که چه خبر است؟


💥رفتم در را باز کردم، دیدم در این حیاط ما که به این کوچکی است ،


یک کاروانسرای بزرگی است و دور تا دورش حجره می باشد .

💠و صدا از یک حجره می آید . دویدم پشت حجره هرکار کردم در باز نشد.


🔷 از شکاف درب نگاه کردم ببینم چه خبر است .

🔴 دیدم یکی از رفقای ما که اهل بازار تهران است افتاده و


به اندازه نصف کمر انسان، سنگ آسیاب روی او چیده اند.

♨️و یک شخص بد هیبت از آن بالا ، توی حلقوم دهان او چیزهایی میریزد.

🌀ناراحت شدم ، هرچه کردم در باز نشد .

هرچه التماس کردم به آن شخص که چرا به رفیق ما این طور میکنی !

 اصلا نگفت : تو کی هستی ؟

♻️ این قدر ایستادم که خسته شدم  برگشتم آمدم توی رختخواب ،

ولی خواب از سرم بکلی پرید . نشستم تا صبح شد.

♦️حال نماز خواندن نداشتم .

رفتم در خانه میرزا جواد آقا و محکم در زدم .

🔹میرزا جواد آقا از پشت در گفت چه خبره ؟ چه خبره ؟

حالا یه چیزی بهت نشون دادند نباید که اینطوری کنی؟ !

✳️ گفتم من همچو چیزی دیدم . گفت بله ، شما مقامی پیدا کرده اید.

این مکاشفه است.آن رفیق بازاری شما ربا🔥خوار بود و

در آن ساعت داشت نزع روح (روح از بدنش کنده ) می شد.

من تاریخ برداشتم .

بعد کاغذ آمد که آن رفیق ما در همان ساعت فوت کرده است...




📙منبع:کتاب شرح حال آیت اللّه العظمى اراکى,ص 299.


🌺کانال عشق فقط خدا🌺

@eshgekhodayi


eCYP7


#داستانک_قابل_تامل

#تلنگر

پسر  کوچولوی خواهرم از من بیسکویت خواست.

گفتم: امروز مى خرم.

وقتى به خانه برگشتم فراموش کرده بودم.

 دوید جلو و پرسید:دایی بیسکویت کو؟

گفتم: یادم رفت.

شروع کرد و گفت: دایی بَده، دایی بَده.

 بغلش کردم و گفتم: دایی جان! دوستت دارم.


گفت: بیسکویت کو؟



فهمیدم دوستى بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.

چگونه ما می گوئیم خدا را دوست داریم، ولى...

در عمل کوتاهى می کنیم ..

.خودش هم گفته آمنو و عملو الصالحات


💖کانال عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi


DSN2z

.
💕==💕درد عشق تو

🌟ڪه جان می‌سوزدم

💕===💕گر همه زهر است

🌟از جان خوشتر است

💕====💕درد بر من ریز

🌟و درمانم مڪن

💕=====💕زانڪه درد تو

🌟ز درمان خوشتر است


**************


کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


زهمه دست کشیدم که تو باشی همه ام


باتو بودن زهمه دست کشیدن دارد


*************

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را!


تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را..


ز تو هر ذره جهانی ،


ز تو هر قطره چو جانی، چو ز تو یافت نشانی،


چه کند نام و نشان را

#تلنگر

✅ امیدوار باشید ! و شکر گذار خداوند

نشریه #اکونومیست:

 اگر دارایی شما از قبیل موجودی حساب بانکی، اموال و ...

حدود 2 هزار دلار (8 میلیون تومن) باشد

پس شما از #نصف_مردم_دنیا 👈🏻 ثروتمندتر 👉🏻 هستید!

(به عبارتی دیگر، نصف مردم دنیا کمتر از 8 میلیون تومان سرمایه و اموال دارند).

💥 متن انگلیسی خبر از سایت اکونومیست:

IF YOU had only $2,220 to your name (adding together your bank deposits, financial investments and property holdings, and subtracting your debts) you might not think yourself terribly fortunate. But you would be wealthier than half the world’s population, according to this year’s Global Wealth Report by the Crédit Suisse Research Institute.

لینک مستقیم به سایت اکونومیست:

http://www.economist.com/news/business-and-finance/21710771-new-analysis-how-worlds-wealth-distributed-you-may-be-higher-up

💐کانال عشق فقط خدا💐

@eshgekhodayi


#داستانک_قابل_تامل

به مردی گفتند: شنیدیم که مى‏خواهى همسرت را طلاق بدهى؟


گفت: بله، شرایط طلاق از نظر قرآن و روایات جمع است.

گفتند: چرا مى‏خواهى او را طلاق بدهى؟ گفت: او ناموس من است،


الان خودش هم در این مجلس نیست،


من حق ندارم از او غیبت کنم. شما سؤال بدى کردید.

زن را طلاق داد و زن هم بعد از مدتى طبق حکم فقه رفت و شوهر کرد.


سال بعد رفقا به او گفتند: راستى زنت را پارسال چرا طلاق دادى؟


گفت: او الان زن من نیست، ناموس دیگران است،


خدا به من اجازه نمى‏دهد که پشت سر ناموس مردم حرف بزنم.


شما این سؤال‏تان بیجا است که از من مى‏پرسید.

چه کسى الان در خانواده‏ها دفاع از حق مى‏کند؟


چه کسى در خانواده‏ ها غیبت نمى‏کند؟ تهمت نمى‏زند؟


مواظب باشیم


💐کانال عشق فقط خدا💐

@eshgekhodayi




👈امام صادق علیه السلام می‌فرماید:

 در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیمناک است


چگونه به پناه چهار چیز نمی‌رود:

🌷 در شگفتم برای کسی که خوف دارد و می‌ترسد،


چگونه به گفتار خدا پناه نمی‌برد:

🌺🌺🌺حسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلَ🌺🌺🌺


چه آنکه من شنیدم که خدای جل جلاله به دنبال آن می‌فرماید:

فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوْءٌ

سوره آل عمران ، آیه 173


👈و در شگفتم برای کسی که دچار غم و اندوه شده،


چگونه به گفتار خدای عزوجل پناه نمی‌آورد:

🌺🌺🌺لا اِلهَ اِلا اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنِّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ🌺🌺🌺

چه آنکه من شنیدم که خدای عزّوجل به دنبال آن می‌فرماید:
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِیَ الْمُؤْمِنِینَ


سورة انبیاء، آیة 87


🌸🌸و در شگفتم نسبت به کسی که مورد مکر قرار گرفته


چگونه به فرمودة خدا پناه نمی‌آورد:

🌺🌺🌺و اُفَوِّضُ اَمْرِی اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ 🌺🌺🌺

زیرا من شنیدم خدا در دنبال آن می‌فرماید:


فَوَقَیهُ اللهُ سَیِّآتِ ما مَکَرُوا


 سورة غافر، آیة 44


👈👈و در شگفتم در مورد کسی که دنیا و زینت آن را می‌خواهد


چگونه به فرمودة خداوند تبارک و تعالی پناه نمی‌آورد:

🌺🌺ما شَاءَ اللهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ 🌺🌺

زیرا من شنیدم که خداوند عزّ اسمه به دنبال آن می‌فرماید:


اِنْ تَرَنِ اَنَا اَقَلَّ مِنْکَ مالاً وَ وَلَداً فَعَسَی رَبِّی اَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْراً مِنْ جَنَّتِکَ


سورة کهف، آیة 39

   💖کانال عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi


**************

کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



زندگی نامه ادواردو انیلی


Image result for ‫ادواردو آنیلی‬‎


  ادواردو آنیلی» در ۶ ژوئن ۱۹۵۴ درنیویورک


از پدری ایتالیایی و مادری یهودی پا به عرصه دنیا گذاشت.


مادر وی «مارلا کاراچولو»، یک پرنسس یهودی بود و


پدرش سناتور «جیووانی آنیلی»، مرد ثروتمند و معروف ایتالیایی بود.


وی مالک کارخانه‌جات اتومبیل‌سازی فیات، فراری، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو و آیوکو،


به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی،


شرکت‌های طراحی مد و لباس، روزنامه‌های پرتیراژ "لاستامپا" و "کوریره دلاسرا"،


باشگاه اتومبیل‌رانی فراری و باشگاه فوتبال یوونتوس بود.


علاوه بر این‌ها، چندین شرکت ساختمان‌سازی، راه‌سازی،


تولید لوازم پزشکی و هلیکوپترسازی هم وجود دارد که خانواده آنیلی جزء سهام‌داران اصلی آن‌ها می‌باشند.


میزان ثروت و نفوذ خانواده آنیلی به حدی است که


رسانه‌های ایتالیا از آن‌ها به عنوان خاندان پادشاهی ایتالیا نام می‌برند.


کارشناسان اقتصادی درآمد سالانه خانواده آنیلی را بالغ بر ۶۰ میلیارد دلار تخمین می زنند که


۳برابر درآمد نفتی جمهوری اسلامی ایران است.


Image result for ‫ادواردو آنیلی‬‎


ادواردو تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا طی کرد و بعد به کالج آتلانتیک در انگلستان رفت و


پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون ایالات متحده


با اخذ درجه دکتری فارغ التحصیل شد.ا


دواردو شرح مسلمان شدنش را چنین می گوید:



    در نیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم می زدم و کتابها را نگاه می کردم


چشمم افتاد به قرآن . کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است.


آنرا برداشتم وشروع کردم به ورق زدن و آیاتش ر ا به انگلیسی خواندم ،


احساس کردم که این کلمات ،کلمات نورانی است ونمی تواند گفته بشر باشد


. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم, آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و


احساس کردم که آن را می فهمم و قبول دارم .


بعد از این قضیه به یک مرکز اسلامی در نیویورک مراجعه می‌کند و

درخواستش مبنی بر این‌که می‌خواهد مسلمان شود را مطرح می‌کند.

آن‌ها هم نام «هشام عزیز» را برای وی انتخاب می‌کنند.

محمد اسحاق عبداللهی که از دوستان مسلمان آنیلی است نیز در مورد او می‌گوید؛


«ادواردو خیلی شب‌ها بیدار می‌ماند و با نور شمع تا صبح قران را مطالعه می‌کرد.»


این گفته که ادواردو در اثر معاشرت با مسلمانان به این دین گرویده،

یک ادعای بی‌ثبات است، چون با موقعیت مالی و سیاسی که پدر ادواردو داشت،

هیچ‌کس به خود اجازه نمی‌داد که چنین مسائلی را با او در میان بگذارد و

او را به دین جدید دعوت کند.


وی پس از ملاقات و گفتگو با دکتر قدیری ابیانه شیعه شده بود.

اولین آشنایی وی با تشیع و انقلاب اسلامی ایران از طریق یکی از مصاحبه های

دکتر محمد حسن قدیری ابیانه (رایزن مطبوعاتی سفارت ایران در ایتالیا بین سالهای ۵۸ تا ۶۱)

از طریق تلویزیون ایتالیا بوده است و پس از آن برای دیدار با وی به سفارت مراجعه می کند و

پیوند دوستی بین آنها ایجاد می شود.دکتر قدیری در مورد اولین ملاقاتش با ادواردو می گوید:

    بعد از یک میزگرد مطبوعاتی که برگزار کردیم -

به عنوان رایزن مطبوعاتی سفارت ایران-،

یک روز یک‌شنبه در حالی که من در اقامت‌گاه سفارت بودم، دربان سفارت گفت که

یک جوان ایتالیایی آمده و می‌خواهد شما را ببیند. من هم گفتم

اگر می‌شود به او بگویید فردا برای ملاقات بیایند.


ولی بعد از لحظاتی دربان سفارت دوباره زنگ زد که این جوان می‌گوید خدا هر در بسته‌ای را می‌گشاید.

من هم گفتم در را باز کنند و خودم هم رفتم به استقبال‌اش.

جوان قد بلند لاغری بود که با یک موتور گازی کهنه آمده بود و

خودش را ادواردو آنیلی معرفی کرد. من بدون این‌که انتظار جواب مثبتی از او داشته باشم،

از او پرسیدم که شما با خانوادهِ آنیلی معروف نسبتی دارید و او گفت که من پسرش هستم


و زمانی که فخرالدین حجازی در سال ۱۳۵۹ به ایتالیا سفر می‌کند و

با ادواردو آشنا می‌شود، از او می‌خواهد که یک بار دیگر تشرف خویش را به تشیع اعلام نماید.

سپس فخرالدین حجازی نام مهدی را برای او انتخاب می‌کند.

او در مکاتبات خود از نام هشام عزیز که سال‌ها از آن استفاده کرده بود،

استفاده می‌کرد و در مکالمات خود با دوستان ایرانیش از نام مهدی استفاده بهره می‌گرفت.

ادواردو همواره به دنبال این بود که دوستان و بستگانش را با اسلام‌ آشنا کند.

به دعوت او دوستش، لوکا گائتانی لاواتلی اسلام‌ آورد و مسلمان‌ شد.

او مدتی در ایتالیا منزوی بود و در یک آپارتمان در شهر رم‌ زندگی می‌کرد.

بوسه امام بر پیشانیه ادواردو...


در فروردین سال 1360 با امام خمینی(ره) دیدار کرد و

بعدها از این که امام در آن دیدار پیشانی اش را بوسیده بود،

به عنوان یکی از بهترین خاطرات زندگی ‌اش یاد کرده بود.(بنا به گفته اطرافیان امام :

ادواردو انیلی تنها فرد خارجی بود که امام پیشانیه او را بوسید)

ادواردو قرار بود یک ماه قبل از شهادتش به ایران بیاید و دوست داشت

با مقام معظم رهبری دیدار کند، لیکن والدین او برای ممانعت از سفر او به ایران،

گذرنامه‌اش را پنهان کرده بودند. وی قرار بود در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل شود.

  ادواردو همچنین دیدارهایی را با مقام معظم رهبری قبل از دوران ریاست جمهوری و

همچنین با حجت الاسلام و المسلمین اقای اکبر هاشمی رفسنجانی انجام داده بود.

  وقتی برای اولین بار به مشهد سفر کرده بود،


در بازگشت از حرم امام رضا(ع) از او پرسیده بودند از امام چه خواستی؟

گفته بود از او خواستم قلب پدرم را نسبت به من مهربان کند.

پرسیده بودند دیگر چه خواستی؟ گفته بود هیچی، چون سر امام رضا خیلی شلوغ بود،

خیلی ها بودند که از او چیزهایی میخواستند!


در اواخر دهه ۸۰، موضوع انتخاب جانشین برای سناتور آنیلی در شورای رهبری فیات مطرح شد

و ادواردو را به دلیل اعتقادات مذهبی‌اش نامناسب تشخیص دادند،

اما در واقع وارث اصلی او بود و باید بهانه‌ای برای کنار گذاشتنش پیدا می‌کردند.

در همین زمان ماجرای ماریندی پیش آمد.


در اکتبر ۱۹۹۰ رسانه‌ها اعلام کردند که به خاطر حمل ۳۰۰ گرم هروئین، وی را

در شهر ساحلی ماریندی در کنیا دستگیر کرده‌اند. ماجرایی که اصلاً واقعیت نداشت و

پلیس و دادگاه کنیا خیلی زود متوجه اشتباهشان شدند،

اما خوراک مطبوعات ایتالیا که اکثراً زیر نفوذ پدرش بودند،

فراهم شد و برخی حتی او را قاچاق‌چی نامیدند و تبرئه شدنش را

به خاطر نفوذ پدرش می|‌دانستنند. بعد از آن با این‌که برخی مطبوعات به اشتباه خود

در مورد ادواردو اشاره کردند، اما با گسترش شایعات،

افکار عمومی برای معرفی جانشینی غیر از او برای مدیریت فیات آماده شد.


در اوایل دهه ۹۰، پسر عمویش "جیووانی امبرتو" را به جانشینی انتخاب کردند.

ادواردو نیز مخالفتی نکرد و حتی برای وی نامه نوشت و ضمن تبریک به او

توصیه کرد که بازیچه دست پول پرستان نشود. اما در سال ۹۷، خانواده آنیلی

با یک بحران مواجه شد. جیووانی در ۳۶ سالگی، بر اثر سرطان ناشناخته‌ ای درگذشت.

جالب این‌جاست که جورجو برادر سناتور آنیلی نیز در سن ۳۶ سالگی به مرگ مشکوکی در

سال‌های دور کشته شده و سهم او بین بقیه تقسیم گشته بود.


شورای رهبری نیز "جاکوب الکان" خواهرزاده وی را به جانشینی انتخاب کرد.

این انتخاب ادواردو را به شدت ناراحت کرد. او این بار سکوت نکرد و

حتی با قدرت در مقابل خانواده‌اش که تصمیم داشتند

نام خانوادگی جان الکان را به آنیلی تغییر دهند،

ایستاد و اجازه این کار را نداد. وی مصاحبه‌ای با روزنامه "مونیفست"

که متعلق به حزب چپ ایتالیا و به لحاظ سیاسی مخالف پدرش بود انجام داد و

به شدت انتقاد کرد.او در این مصاحبه گفته بود که درست بعد از تشییع جنازه پسر عمویش،

جاکوب الکان که هنوز ۲۲ سالش نشده به سمت هیات مدیره فیات منسوب شده بوده و

او فکر می‌کند که این انتخاب، یک سقوط برای دم و دستگاه در بر داشته باشد.

در دهه ۹۰ هیچ‌گونه مسئولیتی نداشت و اغلب اوقات را با مطالعه، سفر،

روزنامه‌نگاری و فعالیت‌های بشر دوستانه گذراند.


پدرش او را تهدید به محرومیت از ارث در صورت عدم ترک اعتقاد

به اسلام کرده بود و

او برای حفظ دینش حاضر به گذشت از میلیاردها دلار ثروت شده بود.


او به خاطر اسلام آوردن، به شدت تحت فشار خانواده بود تا دست از اسلام بکشد.


یک بار در امریکا به بازدید از یک کارخانه هلی‌کوپترسازی رفته بود و


مقامات کارخانه و ژنرال‌های ارتش امریکا برایش توضیح می ‌دادند.


در بازدید به یک هلیکوپتر می‌رسند که در موردش می‌گویند


این هلیکوپتر تمام تکنولوژی برتر جهان را در خود دارد و از همان هلی‌کوپترهایی است که


در جریان طبس به کار رفته است.


ادواردو می‌پرسد در طبس که این هلی‌کوپترهای امریکایی شکست خورده‌اند؟


و آن ژنرال امریکایی هم در پاسخش می‌گوید خدای آنها از هلیکوپترهای ما قوی‌تر بود.

بعدها ادواردو به یکی از دوستان ایرانی‌اش گفته بود که


با تمام سختی‌ها و مصائبی که به من وارد می‌شود هر از چند گاهی


چنین جمله‌هایی من را سر حال می آورد!


پسر سلطان شراب ادواردو همواره به دنبال این بود که نزدیکانش را نیز با اسلام آشنا کند.


در یکی از سفرهایش به ایران، یکی از دوستانش را با خودش آورده بود.


جالب است که آن دوستش هم پسر سلطان شراب ایتالیا بود که


بعد از مدتی او هم اسلام آورد و مسلمان شد و فرزند بزرگترین تولید کننده و


صادرکننده شراب ایتالیا از طریق آنیلی مسلمان شد.


او هنوز زنده است ولی منزوی است و در آپارتمانی در شهر رم زندگی میکند.


ادواردو با اینکه به دلیل موقعیت مالی و سیاسی خانوده اش با بسیاری از

رهبران سیاسی و مذهبی جهان ملاقات کرده بود، اما در ملاقات با حضرت امام(ره) به

شدت شیفته سادگی ، عظمت و معنویت ایشان شده بود.

این ارتباط عملاً مسیر زندگی ادواردو را عوض کرد.

ایگورمن خبرنگار روزنامه لاستامپا ایتالیا می گوید: وقتی ادواردو از

ملاقاتش با حضرت امام و تحت تاثیر قرار گرفتنش صحبت می کرد،


من احساس کردم که امام او را سحر کرده است.ادواردو همچنین یک ماه

قبل از شهادتش قصد داشت به ایران بیاید، ولی والدین او

برای ممانعت از این سفر، گذرنامه اش را پنهان کرده بودند.

دکتر قدیری ذکر می کند که برای خانواده آنیلی خیلی سخت بود که

در کشور ایتالیا که مرکز مسیحیت کاتولیک است بگویند که پسر سناتور

آنیلی به اسلام رو آورده است . بنابر این ادواردو را به شدت تحت فشار قرار دادند

تا از اسلام دست بردارد.تحریم و تهدیدش کردند که از

ارث محروم خواهد شد و حتی از ارث محرومش کردند،


ولی او دست از اسلام بر نداشت و این خود به تنهایی می‌تواند احتمال خودکشی او


را منتفی کند، چون او که برای حفظ دینش حاضر به گذشت از


میلیارها دلار ثروت شده بود، چگونه ممکن بود با این اعتقاد راسخ به اسلام،


دست به خودکشی بزند که در اسلام حرام است؟


"حسین عبداللهی از دوستان صمیمی ادواردو می گوید:

چندین بار که دوستانش می خواستند

بروند خانه ادواردو -که روی تپه بود -

مجبور بودند تاکسی بگیرند من پول تاکسی آنها را می دادم,

ببینید چقدر تحت فشار بود، یعنی یک آنیلی پول تاکسی نداشت؟؟؟


Image result for ‫ادواردو آنیلی‬‎


شهادت یا خودکشی؟

در نوامبر سال 2000 جسد ادورادو آنیلی در بزرگراه تورینو-ساوانا در شمال ایتالیا و در نزدیکی شهر تورین پیدا شد. اتومبیل وی نیز که یک فیات کرومای خاکستری بود، بر روی پل رومانو و در حالی که چراغ های راهنمایش روشن بود و درهای آن باز بود، رها شده بود.


محلی که جسد ادواردو در آن پیدا شد

پلیس ایتالیا مرگ ادواردو را خودکشی تشخیص داد و علت آن را استفاده بیش از حد از مواد مخدر اعلام کرد. اما دلایل روشنی وجود دارد که حاکی از قتل ادورادو است. در ادامه به ذکر این دلایل می ­پردازیم:

1) نخست اینکه ادواردو به هیچ وجه معتاد نبود و حتی در مواردی مشاهده شده است که با دوستان و نزدیکانش که از مواد مخدر استفاده می­ کردند، ساعت ­ها گفت و گو می­ کرد تا آن­ها را از این کار بازدارد. دکتر قدیری ابیانه در وبلاگ شخصی خودش درباره یک مورد از تلاش ­های اینچنینی ادواردو می­ گوید: "در سفری که ادواردو به ایران داشت، با برادر یکی از دوستان ما که معتاد بود کلی صحبت کرد و خیلی تلاش کرد تا او را با منطق و استدلال از مصرف مواد مخدر منصرف کند." به هیچ وجه منطقی به نظر نمی­رسد که چنین فردی به دلیل استفاده بیش از حد از مواد مخدر خودکشی کند."

2) در اسلام خود کشی به شدت منع شده است. ادواردو شخصی به شدت آرمان­گرا بود که حتی مایل نبود برای کاستن از فشارها و تهدیدات، به صورت مصلحت­آمیز اعلام کند که از اسلام روی برگردانده است. هدف وی شناساندن اسلام به مردم ایتالیا و غربی­ها بود. چنین فردی چگونه می­تواند خودکشی کند؟ خودکشی اقدامی است که افراد بی­دین و کسانی که به آخر خط رسیده­اند، انجام می­دهند. این در حالی است که ادواردو به فردی کاملا معتقد تبدیل شده بود و هنوز در ابتدای راه بود و کارهای زیادی برای انجام دادن داشت.

3) آشپز ادواردو میگوید صبح روزی که وی به قتل رسید، نوع غذای ناهارش را مشخص کرده بود. حال این سوال مطرح می­شود کسی که قصد خودکشی داشته باشد، چرا باید برای دو یا سه ساعت بعدش سفارش غذا بدهد. همچنین ادواردو در صبح روز حادثه با دایی خود به صورت تلفنی مکالمه کرده بود و به گفته دایی ادواردو هیچگونه مورد مشکوکی در میان صحبت های وی به چشم نمی خورد و وی کاملا عادی صحبت می کرد. همچنین ادواردو هیچگونه یادداشتی مبنی بر تصمیمش برای خودکشی از خود به جای نگذاشته بود.

4) حسین عبداللهی با اشاره به برنامه های بلندمدت ادواردو می گوید: "ادواردو می گفت می خواهم به ایران بروم و پناهنده سیاسی شوم و در قم به تحصیلاتم ادامه دهم." محمد عبداللهی نیز می گوید: "یک هفته قبل از آنکه ادواردو فوت کند، با هم نشسته بودیم و سوره بنی اسرائیل را به زبان ایتالیایی می خواندیم. ادواردو به من گفت می خواهد زبان عربی را فرابگیرد تا بتواند بهتر قرآن را درک کند. بدیهی است که فردی که برنامه های بلندمدت برای زندگی خود دارد و اهداف والایی را دنبال می کند به هیچ وجه دست به خودکشی نخواهد زد.


تصویر ادواردو و حسین عبداللهی, صمیمی ترین دوست ایرانی وی

5) مورد مشکوک دیگری که درباره شهادت ادواردو وجود دارد این است که هیچ­ گونه بررسی تکمیلی در مورد نحوه قتل او انجام نشد. جسد وی کالبد شکافی نشد و مرگ وی فوراً خودکشی جلوه داده شد. حتی قبل از آنکه پلیس مرگ وی را به صورت رسمی خودکشی اعلام کند، برخی روزنامه­ ها خبر خودکشی پسر رئیس کارخانه فیات را چاپ کردند و ذهن مردم را کاملا به سمت گزینه خودکشی سوق دادند. جسد وی نیز تا ظهر فردای روز حادثه به خاک سپرده شد تا فرصت برای هیچ گونه تحقیقی مهیا نباشد.

6) پس از مرگ ادواردو سانسور مطلقی درباره مسلمان بودن، عقاید و حتی سفر وی به ایران انجام شد. اظهارنظرهای روزنامه­ های ایران به ویژه انجمن اسلامی فارغ التحصیلان ایتالیا درباره احتمال قتل وی به هیچ­وجه بازتاب داده نمی­شد. در حالی که خانواده آنیلی یکی از بزرگترین خانواده­ های ایتالیا است و کوچکترین اظهارنظری درباره این خانواده به سرعت منعکس می­ شود، به نحوی که نخست وزیر ایتالیا درگذشت ادواردو را به خانواده آنیلی تسلیت گفت و قبل از بازی ایتالیا و انگلستان، ورزشگاه یک دقیقه به احترام ادواردو سکوت کرد. همچنین پس از مرگ ادواردو تمامی اسناد و شواهد مربوط به فعالیت­ ها و زندگی وی جمع ­آوری شد و حتی فیلم مستندی که توسط وی ساخته شده بود و در آرشیو کانال 1 ایتالیا بود، از آرشیو این کانال خارج شد.

7) چند سال پس از قتل ادواردو، یکی از دوستان بسیار نزدیک وی به نام لوکا کائتانی لواتلی نیز با همین سناریو به قتل رسید. او دوست ادواردو بود و با وی به ایران آمده و در ایران شیعه شده بود. لوکا نیز یکی از نجیب زادگان ایتالیایی بود. پدر لوکا به سلطان شراب ایتالیا معروف بود و خانوده­اش از سرشناس­ترین خانواده­های این کشور به حساب می­آمدند. با توجه به سرنوشت مشابه او با ادواردو، به نظر می­رسد تاکتیک "خودکشی سازی" یکی از تاکتیک­ های اصلی برای از بین بردن چنین جوانانی است که حاضر نیستند در جهالت باقی بمانند.



8) دکتر مارکو باوا یکی از دوستان صمیمی ادواردو بود که به نحوه زسیدگی به پرونده ادواردو اعتراض کرد. وی در سال 2001 نامه ای به شورای عالی قضایی ایتالیا نوشت و در آن ضمن انتقاد از فرآیند رسیدگی به پرونده ادواردو، علت عدم استفاده از آدمک انسانی برای بازسازی صحنه خودکشی را جویا شد. به عقیده وی شواهد موجود درباره لباس ها و کفش ادواردو، خودکشی را تایید نمی کنند. وی همچنین عدم انجام کالبدشکافی را غیرقابل قبول خوانده بود.



دکتر مارکو دلایل دیگری نیز دارد که اثبات می کند ادواردو خودکشی نکرده است. وی اینگونه استدلال می کند: "زمان مرگ ادواردو بین ساعت های 9 تا 10:30 صبح روز پنجشنبه اعلام شده است. در این ساعت از روز به صورت میانگین هر 10 الی 15 ثانیه، یک ماشین از آن منطقه عبور می کند. امکان ندارد هیچ کس ادواردو را در حین خودکشی ندیده باشد. زیرا پارک کردن ماشین، بیرون آمدن از آن، بالا رفتن از حصار یک و نیم متری کنار بزرگراه و پریدن به پایین حداقل 2 دقیقه طول می کشد و قطعا در این مدت می بایست افرادی وی را دیده باشند. در حالیکه هیچکس شاهد این اتفاقات نبوده است.


انگیزه قتل ادواردو

خانواده ادواردو بسیار پولدار و بانفوذ بودند. فقط سود دارایی های خانواده او 60 میلیارد دلار در سال برآورد شده است. کارخانه ماشین سازی فیات، فراری،اوبکو، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو، چندین کارخانه صنعتی ، بانک های خصوصی، شرکت های طراحی مد و لباس، روزنامه های لاستامپا، کوریره، دلاسرا و باشگاه فوتبال یوونتوس تنها بخشی از اموال خانواده آنیلی است. چون بعدها ادواردو مسلمان شد، پدرش حاضر نشد که ارث و میراثش را بهدست او بسپارد؛ لذا پسرعموی مسیحیاش را بهعنوان جانشین تعیین کردند. اما ناگهان این خبر پیچید که او بر اثر سرطان ناشناختهای فوت کرد. اگر زنده میماند، مدیریت این اموال به یک مسیحی میرسید. بدین ترتیب آخرین مسیحی خانواده آنیلی نیز فوت شد و تنها ادواردو باقی­ مانده بود. این بدین معنی بود که تا رسیدن اموال این خانواده به دست یهودیان یک گام باقی مانده بود و آن مرگ ادواردو بود.

و حرف آخر  متن زیر قسمت پایانی نامه‌ای است که دواردو مهدی آنیلی در

تاریخ 3 می 1980 نوشته است. امیدوارم الله شما را هدایت کند.

امیدوارم او شما را حفظ کند، لطفاً محتاط باشید؛

زیرا من امروز احساس قوی‌ای نسبت به شما دارم.

امیدوارم الله همیشه با ما باشد 


 شهید ادواردو مهدی آنیلی وارث خانواده آنیلی



***************************


پی نوشت خادم وبلاگ


این شخصیت ادواردو انیلی فقط با پیامبران و امامان قابل مقایسه است

چرا که تنها پیامبری مثل ابراهیم ع حاضر میشود بخاطر خدایش

اسماعیلش را قربانی کند و یا تفسیر جواب حضرت محمد ص به

مقامات مکه در اولین لحظات نبوتش میدهد که اگر ماه را در دست راستم و خورشید را

در دست چپم بگذارید از این دعوت دست نمیکشم و

یا شخصیتی مثل امام حسین ع که در مقابل خدا و دینش

از فرزند 6ماهه اش گرفته تا جان و مال خود و خانواده اش را

در راه خدا میدهد و ذره ای هم شک نمیکند


ادواردو اهل تفکر بود و اهل لجاجت نبود بخاطر همین وقتی قرآن را خواند

پیش داوری نکرد تفکر و تامل کرد و چون باسواد هم بود فهمید که

این جملات نمیتواند نوشته دست بشر باشدو در مقابل آنهمه ثروت افسانه ای خدا را انتخاب کرد

و این یکی دیگر از اعجاز علمی قرآن است که

نحوه نگارشش و آیات و استدلال و منطق و علمش بر قلب کسانی که

اهل تفکر هستند مسلط است و تاثیر اعجاز گونه اش را میگذارد و کسی هم که خدا را شناخت


بقول مولانا


هر کس که تو را شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خانمان را چه کند


دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی

دیوانه تو هر دو جهان را چه کند


 حال بیندیشیم و یه فلش بک به شخصیت خودمان بزنیم که

حاضریم اعتقادمان را چند معامله کنیم چقدر روزانه در

اکثر صنف ها بیش از حقمان دستمزد میگیریم و

انتهایش میگوییم خدا بده برکت مگر میشود؟


موقعیتمان را قدر بدانیم کسی بخاطر قرن خواندن و اعتقاد و عشقمان به خدا

و اسلام ما را زندانی نمیکند و منزوی نمیکند این آزادی و محیط اسلامی را قدر بدانیم


دنیا چند روزی بیش نیست و از این دوره زود گذر بجای دل مشغولی های چند روزه دنیا

خدا و عشقش را مطالبه کنیم که ماندنی هستند و ابدی

***********

مرتضی زمانی خادم وبلاگ و کانال عشق فقط خدا


**************************************


فیلم مستند ادواردو در کانال تلگرامی وبلاگ عشق فقط خدا موجود می باشد


کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰




5W7we


زیباترینم خدا ...

من از یادت در این دنیا بهشتی ساخته ام،

 زیباتر از رؤیای زمینیان...

روحش شاد


آنکه به بهانه زندگی

در این مخمصه غرق شد.
.

.

.


💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi



و هیچکس همتای او نیست


✨تا تو هستی

 ✨و غزل هست

✨دلم تنها نیست

✨محرمی
 
✨چون تو هنوزم به

✨چنین دنیا نیست


✨از تو تا ما سخن عشق

✨همان است که رفت

✨که در این وصف زبان

✨دگری گویا نیست

💖 عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi


.jqPow


خدایا


💠نفسی وجود دارم
        که تو را سجود آرم

💠که سجود توست جانا
         دعوات مستجابم


💠به سحر تویی صبوحم
        به سفر تویی فتوحم


💠به بدل تویی بهشتم
       به عمل تویی ثوابم


Image result for ‫حکمت خدا‬‎


#داستانک_معنوی

#حکمت_خدا

مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان مراجعه کرد و گفت


ای پیامبر میخواهم ، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی .

سلیمان گفت : توان تحمل آن را نداری .

اما مرد اصرار کرد

سلیمان پرسید ، کدام زبان؟

جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند.

سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت


روزی دید دو گربه باهم سخن میگفتند.


یکی گفت غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم .


دومی گفت نه ، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،آنگاه آن را میخوریم.

مرد شنید و گفت ؛ به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،


آنرا خواهم فروخت، و فردا صبح زود آنرا فروخت گربه آمد و از دیگری پرسید


آیا خروس مرد؟ گفت نه،


صاحبش فروختش، اما،


گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.

صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.


گربه گرسنه آمد و پرسید


ایا گوسفند مرد ؟


گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.


اما صاحب خانه خواهد مرد، و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!

مرد شنید و به شدت برآشفت


نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!


خواهش میکنم کاری بکن !

پیامبر پاسخ داد:


 خداوند خروس را فدای تو کرد اما


آنرا فروختی،سپس گوسفند را


فدای تو کرد آن را هم فروختی ،


 پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن


حکمت این داستان :

خدا الطاف مخفی دارد،

ما انسانها آن را درک نمی کنیم.

او بلا را بواسطه بعضی از مشکلات و خسارت های مادی از ما دور میکند ،

و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم !!!


💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi


iozDn

.
💜خدای مهربان منم
💫ڪریم و میزبان منم

💜عاشق میهمان منم
💫بیا بیا گداے من

💜بیا بیا به نیمه شب
💫بزن تو زانوے ادب


💜بخوان شڪسته دل مرا
💫تا بچشی صفاے من


کانال عشق فقط خدا


@eshgekhodayi


**************

کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

yWbkq


#مناجات_عاشقانه

پروردگارا....🍃🌺

در این روز زیبا ...🍃🌺

قرار دلهای بیقرار ما باش... 🍃🌺

فراوانی را در زندگی ما جاری کن...🍃🌺

حضورمان را پر معنا کن...🍃🌺

وجودمان را لبریز از آرامش کن..🍃🌺

قلبهایمان را سرشار از عشق کن...🍃🌺

کلام مان را لبریز از محبت کن...🍃🌺

انسانیت ما را کامل کن...🍃🌺

ایمان ما را زیاد گردان...🍃🌺

ما را بندگان شاکر قرار ده

نه شاکی...🍃🌺

سد مشکلات را شکسته... 🍃🌺

محبت ها را فزونی ده...🍃🌺

دلهای ما را پاک کن...🍃🌺

از آلودگی ها...🍃🌺

آمین...🍃🌺

💝کانال عشق فقط خدا💝


@eshgekhodayi



TA5C1


#داستانک_قابل_تامل


چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و

گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد.


 زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه از آنها برای

آتش درست کردن استفاده می‌کرد و برای خود چای آماده می‌کرد.
 


هر بار که او آتشی میان سنگها می‌افروخت متوجه می‌شد که

یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است سرد است اما دلیل آن را نمی‌دانست.


چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دست‌گیرش شود اما

همچنان در هر جایی که سنگ را قرار می‌داد سرد بود تا

اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود.
 
تیشه‌ای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد.

آه از نهادش بر آمد. میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی می‌کرد.

 رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که

اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و گفت:

❄️💠❄️💠❄️💠❄️💠❄️💠❄️💠

 «خدایا، ای مهربان، تو که برای کرمی این چنین می‌اندیشی و

به فکر آرامش او هستی پس ببین برای من چه کرده‌ای و

من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم.»

   
       💖کانال عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi



es9Iv



#داستانک_قابل_تامل


#انسانیت ساده یا پیچیده 10


☘یک ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺷﺮﻗﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ

 ﺳﯿﻢ ﺧﺎﺭﺩﺍﺭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺮﻟﯿﻦ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩه بود ،

ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ اﻋﺪﺍﻡ ﺷﺪ!


☘ﻣﺘﻦ ﺯﯾﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﯾﺎﺩﺍﺷﺖ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ اﺳﺖ:


ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮔﯿﺴﺖ ،

ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺑﯿﮕﻨﺎﻩ ﮐﻪ

 ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

 ﻓﺮﺩﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻃﻠﻮﻉ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻣﺮﺍ ﺑﺪﺳﺘﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﻧﺪ !

ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯿﻤﯿﺮﺩ ،

ﻭﻟﯽ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ اﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮔﯿﺴﺖ...!

 


☘ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯﺩﺭ 70 ﮐﺸﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ ،

ﻭ 317 ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻨﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﯼ ﺷﺪ ،

ﻭ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮎ ﻫﻢ ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬﺍﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ بزﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺑﻨﯿﺎﺩﻫﺎﯼ ﺧﯿﺮﯾﻪ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺷﺪ !


☘ﺑﻘﻮﻝ ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ :

✨ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ، ﻧﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ✨

ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﺜﻞ ﺭﺍ ﻫﺮ ﺟﺎﻧﻮﺭﯼ ﺑﻠﺪ ﺍﺳﺖ...!!!

💖کانال عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi



Z8acx


#آموزنده

✳️ اذان


خیلی خیلی جالبه❤️

آﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ: ﺩﺭﻃﻮﻝ24 ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ،


ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﮐﺮﻩ ﺯﻣﯿﻦ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ!

ﺻﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺩﺭ ﮐﺮﻩ ﺯﻣﯿﻦ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯﻗﻄﻊ نمےﺸﻮﺩ ﻭ


ﺩﺭ ﻫﺮ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺭﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺁﻏﺎﺯ مےﺸﻮﺩ .


ﮔﻔﺘﻦ ﺍﺫﺍﻥ 4 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﻻﺯﻡ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺩﺍﺭﺍﯼ 360 ﺧﻂ ﻓﺮﺿﯽ ﺍﺯﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﺑﻪ


ﻗﻄﺐ ﺟﻨﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻌﺎﺩﻝ 360 ﺩﺭﺟﻪ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ؛


ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺜﺎﻝ : ﻇﻬﺮ ﺷﺮﻋﯽ ﺩﺭﺧﻂ1 ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻮﺩ،


4ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻃﻮﻝ ﻣﯿﮑﺸﺪﺗﺎ ﻇﻬﺮﺷﺮﻋﯽ ﺩﺭﺧﻂ 2 ﺷﺮﻭﻉ ﺷﻮﺩ،ﻭ


ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻣﻌﺎﺩﻝ ﺯﻣﺎﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﻂ ﯾﮏ ﺍﺫﺍﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ .


ﺑﻪ ﺍین ﺗﺮﺗﯿﺐ 360 ﺿﺮﺑﺪﺭ 4ﻣﯿﺸﻮﺩ 1440 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﮐﻪ ﻣﻌﺎﺩﻝ24 ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺳﺖ .....

ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻛﺒﺮ ... اینجاست که خدای متعال خطاب به پیامبرش (ص) میفرماید:

"و رفعنا لک ذکرک" یعنی ذکر و یاد تو را بلند کردیم...


یعنی حداقل در هر اذان که یادی از پیامبر میشود و اسم مبارکش ذکر میگردد.

پس هیچ دقیقه ای روی کره ی زمین نیست مگر آنکه


اسم خدا و رسول خدا آورده شود ....🌹🌿


   💖کانال عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi



kUrpd


#شعر زیبای معنوی

💕اگر در خانه قلب تو مهمانم

 دعایم کن🌸

🍂🍃🍂🍃

💕اگر هر لحظه در یاد تو می‌مانم

 دعایم کن🌸

🍂🍃🍂🍃

💕اگر باران عشق از چشمهایت

تند می‌بارد🌸

🍂🍃🍂🍃

💕تصور کن که من هم زیر بارانم

دعایم کن🌸

🍂🍃🍂🍃

💕اگر غم سینه‌ات را می‌فشارد

مثل من هر روز🌸

🍂🍃🍂🍃

💕منم مثل تو جزو مهربانانم

 دعایم کن🌸

🍂🍃🍂🍃

💕اگر چشم‌انتظاری تا عزیزت

باز برگردد🌸

🍂🍃🍂🍃

💕به یادم باش من هم چشم‌گردانم

دعایم کن🌸

🍂🍃🍂🍃

        💖کانال عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi


MR5dT


#شعر_معنوی

✨تو را دارم ای جان ، جهان با من است

تو تا با منی، جان جان با من است


🌟چو می‌تابد از دور پیشانی‌ات

🌟کران تا کران آسمان با من است



💫چو خندان به سوی من آیی به مهر

💫بهاری پر از ارغوان با من است !


✨کنار تو هر لحظه گویم به خویش

✨که خوشبختی بی‌کران با من است


🌟روانم بیاساید از هر غمی
🌟چو بینم که مهرت روان با من است


 


      💖کانال عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi



5p36S


#انسانیت ساده یا پیچیده


خدایا


اگر زندگی دوباره ای می داشتم

نمی گذاشتم حتی یک روز بگذرد ،


بی آنکه به مردمی که دوستشان دارم


بگویم که دوستتان دارم


به انسانها می قبولاندم که محبوب من اند و

همواره در کمند عشق زندگی می کردم .


خدایا اگر دل در سینه ام همچنان می تپید ، نفرتم را بر یخ می نوشتم و

طلوع خورشید را به انتظار می نشستم …..


با اشک هایم گل های رز را آب می دادم تا

درد خار ها و بوسه گلبرگ هایشان را احساس کنم .


به انسان ها نشان می دادم که چه در اشتباهند که

گمان می برند پیر شدند دیگر نمی توانند عاشق باشند .


به هر کودکی دو بال می دادم اما رهایش می کردم تا خود پرواز را بیاموزد .


من دریافته ام که همگان می خواهند بر قله کوه زندگی کنند ،


بی آنکه بدانند خوشبختی واقعی


درک عظمت کوه است “


**************

کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

cIItX

مناجات_عاشقانه

🍃بارالها

مهربانیت

      همانند

         امواج دریا

             پے در پے

ساحل وجودم را در بر مےگیرد 🌸🌺

🍃و به دست قدرت تو

تمام تیرهاے بلا شکسته مے شود

تو هر زمان با من و در کنار من بوده ایے🌺🌸

🍃و من در "گهواره ے" محبتت چه آسوده آرام گرفته ام 🌺🌸

🍃پس ای "خداے "مهربانم 


به ذکر نام زیبایت


و نیایش لحظه هایت

وجود زمینیم را ملکوتے گردان


تا آنچه تو میخواهے باشم 🌺🌸

🍃و از آنچه من هستم" رها" شوم


که تو بے نیاز و من" غرق" نیازم 🌺💝

آمین یا رب العالمین 🙏


💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi



Image result


شعر_معنوی

شعری بسیار زیبا در مدح پیامبر اکرم

حضرت محمد مصطفی خاتم الانبیا رحمه للعالمین


ای لهجه ات ز نغمه ی باران فصیح تر

لبخندت از تبسم گلها ملیح تر


بر موی تو نسیم بهشتی دخیل بست

یعنی ندیده از خم زلفت ضریح تر


ای با خدای عرش ز موسی کلیم تر

با ساکنان فرش ز عیسی مسیح تر


وقتی سوال می شود از بهترین رسول

از نام تو چه پاسخی آیا صحیح تر؟



با دیدن تو عشق نمک گیر شد که دید

روی تو را ز چهره ی یوسف ملیح تر


تو حسن مطلع غزل سبز خلقتی

حسن ختام قصه ی ناب نبوتی


 بر چهره ی تو نقش تبسم همیشگی

در بین سینه ات غم مردم همیشگی


دریایی و نمایش آرامشی ولی

در پهنه ی دل تو تلاطم همیشگی



در وسعتی که عطر سکوت تو می وزد

بارانی از ترانه، ترنم همیشگی


با حکمت ظریف تو ما بین عشق و عقل

سازش همیشگی و تفاهم همیشگی


خورشید جاودانه ی اشراق روی توست

سرچشمه ی «مکارم الاخلاق» خوی توست 


تکرار نام تو شده آواز جبرئیل

آگاهی از مقام ، تو اعجاز جبرئیل



تا اوج عرش در شب معراج رفته ای

بالاتر از نهایت پرواز جبرئیل


مثل حریر روشنی از نور پهن شد

در مقدم «براق» پر باز جبرئیل


مداح آستان تو و دوستان توست

باید شنید وصف شما را ز جبرئیل


سرمست نام توست بزرگ فرشتگان

پیر غلام توست بزرگ فرشتگان


در آسمان عرش تمام ستاره ها

بر نور با شکوه تو دارند اشاره ها



چشم تو آینه ست؛ نه، آیینه چشم توست

باید عوض شود روش استعاره ها


شصت و سه سال عمر سراسر زلال تو

داده ست آبرو به تمام هزاره ها


عیسی کشند و غم زده ناقوس ها ولی

نام تو زنده است بر اوج مناره ها



گلواژه ای برای همیشه است نام تو

«ثبت است بر جریده ی عالم دوام تو»


شاعر :  سید محمد جواد شرافت


رحلت خاتم الانبیا رحمت عالمیان شفیع هر دو جهان
 پیامبر رحمت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و
 شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
بر عموم مسلمانان جهان تسلیت باد♣️♣️♣️♣️


💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi



2MUI2


داستانک_معنوی

عارفی معروف به نانوایی رفت و

چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت.

 مردی که آنجا بود عابد را شناخت،

به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟

 گفت: نه. گفت: فلان عابدبود، نانوا گفت:

 من از مریدان اویم،

 دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم،

عابد قبول نکرد. نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را

طعام می دهم، عابد قبول کرد.

وقتی همه شام خوردند،

 نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟

عابد: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان

 به بندۀ خدا ندادی ولی

برای رضایت دل بندۀ خدا یک آبادی را نان دادی.


💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi



eGBC9


تلنگر

آیت الله دستغیب:

🌸 اگر سگ گرسنه ای به شما روی بیاورد و همراه شما نان و گوشت باشد،


آیا با گفتن چخ ،  سگ میرود؟!


چوب هم بلند کنی فایده ندارد، او گرسنه است وچشمش به غذاست و دست بردار نیست،


اما اگر هیچ همراه نداشته باشی، می فهمد چیزی نداری و میرود…

🌸 شیطان هم در کمین انسان است؛


نگاهی به دل می کند اگر آذوقه اش که همان :


🔴 حب مال
🔴 زر و زیور
🔴 شهوت

🔴بخل

🔴حسادت و…


درآن بود، همانجا متمرکز میشود و می ماند.

و اگر صدبارهم بگویی: اعوذبالله من الشیطان الرجیم فایده ندارد.

🌸 اما اگر طعمه و آذوقه اش، را دور کنی آنگاه می بینی با یک استغفار فرار میکند...

تا وقتی گناه رو قلبا دوست داریم و خودمون رو در موقعیت گناه قرار میدیم :


نمیشه بشینیم صحنه های مستهجن ببینیم و بگیم پناه میبریم بخدا!


تو مجلس گناه بشینیم و بگیم پناه میبریم به خدا!,


مثل اینکه خودتو بندازی جلو ماشین و بگی پناه میبرم به خدا!!!

باید از موقعیت گناه فرار کنیم و به خدا پناهنده بشیم.

💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi



1PgYf




یک_لحظه_سکوت_قدری_تامل

داستانی_زیبا_و_آموزنده_و_معنوی

💎آنجالی همراه عده ای از دوستانش زیر سقفی از ستارگان چشمک زن نشسته بود و


با آنان درباره ی عشق خداوند و رحمت های بیکرانش گفت و گو می کرد.


او میگفت: در همه ی وقایع اراده ی خدا را مشاهده کنید که


مادر همیشه پرشفقت و مهربان همهی ماست.


هنگام رنج و شکست همانند لحظات لذت و پیروزی شما را متکبر نخواهد ساخت.


درهمین هنگام زنی از آنجا می گذشت که اندوهی عمیق بر قلب او سنگینی می کرد.


وی سخنان آنجالی را شنید و به او گفت: گفتن این حرفها برای تو آسان است.


زخم رنج، تنها برای عده ای همچون من که هر روز رنج می برند آشناست.


تو از خدا و نور رحمت خدا حرف میزنی، ولی افسوس دنیایی که


ما در آن زندگی می کنیم تیره و تار است، دنیایی که در آنپلیدی رشد می کند و


پاکی دردهای جهنمی را تحمل می کند.


آنجالی، به زن که کودکی در آغوش داشت نگریست و به او گفت:


همین حالا کودکت را به زمین انداز.


زن که متحیر شده بود گفت: تو چه مرد عجیبی هستی!


چطور می توانم کودکم را به زمین بیندازم؟ او می میرد!


آنجالی پرسید: آیا در ازای هزار سکه این کار را خواهی کرد؟


زن پاسخ داد: حتی اگز به اندازه ی ستاره های آسمان


به من سکه طلا بدهی حاضر نیستم این کار را انجام بدهم.


آنجالی پرسید:آیا مطمئن هستی که اگر فرمانروایی سرزمینی را هم به تو بدهند،


حاضر نیستی کودکت را به زمین اندازی؟


زن گفت: مثل روز روشن است که او را به هیچ قیمتی نخواهم انداخت،


کودکم برای من از هر ثروتی در دنیا ارزشمدتر است.


و سپس کودکش را به سینه فشرد.

آنگاه آنجالی گفت: مادر! آیا تصور می کنی که


تو فرزندت را بیش از خدا که به فرزندانش عشق می ورزد دوست داری؟


زن منظور او را دریافت و این آگاهی چون اشراق تازه ای در درون او بود،پرسید:


اگر خدا واقعا به ما عشق می ورزد،


پس این همه رنج و اندوه در دنیا برای چیست؟


آنجالی گفت:رنج و اندوه در برنامه ی الهی ، جای خود را داراست.


وقتی که کودک تو بیمار می شود، او را مجبور می کنی که


داروهای تلخ بخورد و توجهی به فریادها و اشکش نمی کنی.


روح ما نیز بیمار است، خداوند چون مادری مهربان ،


داروهای تلخ رنج و درد را بر ما نازل می کند.از رنج فرار نکن،


سعی نکن از آن بگریزی بلکه با روحیه ای درست آن را بپذیر.


رنج در واقع تجربه ای است که زندگی تو را غنی و روحت را تقویت می کند.

رنج آیینه ی قلبت را صیقل می دهد و تو هنگامی که

در آن بنگری چهره ی زیبای خداوند را مشاهده خواهی کرد.

آنگاه خواهی دانست که در همه ی این حوادث،

لطف و رحمت نهفته است.همه چیز خیر است،

 چه امروز و چه هزار سال بعد.

از خداوند تقاضا نکن که رنج هایت را بر طرف کند،

 بلکه از او درخواست کن تو را فرزند حقیقی خویش سازد

💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi



7OfxZ


داستانک_معنوی

ﺩﻫﻘﺎﻧﯽ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﮔﻨﺪﻡ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮﯼ ﺭﯾﺨﺖ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ

ﻫﺎﯼ ﺩﺍﻣﻦ ﺭﺍ ﮔﺮﻩ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ!

ﺩﺭﺭﺍﻩ ﺑﺎ ﭘﺮﻭﺩﺭﮔﺎﺭ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ :

‏( ﺍﯼ ﮔﺸﺎﯾﻨﺪﻩ ﮔﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﮔﺸﻮﺩﻩ، ﻋﻨﺎﯾﺘﯽ ﻓﺮﻣﺎ ﻭ ﮔﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮔﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﺑﮕﺸﺎﯼ ‏)

ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮔﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮔﺮﻩ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻨﺪﻣﻬﺎ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﯾﺨﺖ!

ﺍﻭ ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﻔﺖ:

🍃ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﮐﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯼ ﯾﺎﺭ ﻋﺰﯾﺰ
ﮐﺎﯾﻦ ﮔﺮﻩ ﺑﮕﺸﺎﯼ ﻭ ﮔﻨﺪﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺰ!

🍃ﺁﻥ ﮔﺮﻩ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﻧﯿﺎﺭﺳﺘﯽ ﮔﺸﻮﺩ
ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻩ ﺑﮕﺸﻮﺩﻧﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟


ﻧﺸﺴﺖ ﺗﺎ ﮔﻨﺪﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﺟﻤﻊ ﮐﻨﺪ ,

ﺩﺭﮐﻤﺎﻝ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﯼ ﺩﯾﺪ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﺭﻭﯼ ﻇﺮﻓﯽ ﺍﺯ ﻃﻼ

ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺍﻧﺪ!

ﻧﺪﺍ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ:

🍃ﺗﻮ ﻣﺒﯿﻦ ﺍﻧﺪﺭ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﯾﺎ ﺑﻪ ﭼﺎﻩ🌺

🍃ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺑﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﻨﻢ ﻣﻔﺘﺎﺡ ﺭﺍﻩ🌺

‏( ﻣﻮﻻﻧﺎ ‏)

💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi



hcacx

عاشقانه

🍃دل ز جام عشق او شد می پرست🌸

☘مست مست از عشق او شد مست مست🌺


🍃ما به سوی روشنایی می‌رویم🌸

☘سوی آن عشق خدایی می‌رویم🌺


💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi



5W7we



⚜⚜🔅⚜⚜🔅⚜⚜🔅⚜⚜


داستانک معنوی


پادشاه_و_جمجمه

✍...پادشاهی از راهی می گذشت، چشمش به مردی افتاد،


که جمجمه انسانی را پیش روی خود گذاشته بود و به آن نگاه می کرد.

پادشاه به سوی او رفت و پرسید: با این جمجمه استخوانی چه کار داری؟

آن مرد در پاسخ گفت: ای پادشاه ! من هر چه به این جمجمه نگاه می کنم ،


نمی فهمم که این کله، متعلق به آدم فقیر و بیچاره ای مثل من است یا


تعلق به بزرگی چون تو دارد.


پادشاه، انگشت حیرت به دهان گرفت و گفت ما هم نمی دانیم.


   💖کانال عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi



wbjc4


شنیدم مصرعی شیوا
 که شیرین بودمضمونش


منم مجنون آن لیلا

که صدلیلاست مجنونش

غم عشق تورا نازم

 چنان درسینه رخت افکند

که غم های دگر راکرد

 از این خانه بیرونش

#فریدون_مشیرى

💝 کانال عشق فقط خدا
💝


@eshgekhodayi


کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



مناجات_عاشقانه 🍃🌺

در دعای جوشن کبیر

     خدا را چنین می خوانیم:

🍃" یا کٓریمٓ الصَّفْح "💝

🍃این فراز معنایی لطیف دارد...

گاه، کسی تو را می بخشد

اما خطایت را فراموش نمی کنند؛💝🌺

جوری نگاهت می کند که

انگار سابقه ات را به یادت می آورد...💝🌺

این یعنی #عفو🌸🌺

 ولی گاهی کسی می بخشد و طوری فراموش می کند که

 انگار نه انگار خطایی مرتکب شدی...

 اصلا به رویت نمی آورد...💝🌺

 به این نوع بخشش میگن #صَفح.

و خدای ما اینگونه است..💝🌺

💠 " کٓریمٓ الصَّفْح " 💠

کریمانه چشم می پوشد؛🌺🌺

انگار که هیچ گناهی نکرده ایم...🌺🌺

💐خــــــــدایـا
💫ڪمڪم ڪن

💐تا رد نور تو را

💫در پیشامدها و راه‌ها

💐در همه مسیرها، در روزها و شب‌ها

💫باز شناسم و پی ‌گیرم

💐و از آن، منحرف نشوم

💫و ظلمت را هرگز، به جای نور نگیرم

💐و ڪمڪم ڪن

💫تا در همه سختی‌ها، در همه رنج‌ها

💐دستان لرزان خود را

💫از دست‌های گرم و گشاده‌ات


💐بیرون نڪشم

💫و دست‌های پر قدرت تو

💐دستان لرزان مرا رها نڪند

💫حتی اگر زمین بلرزد و

💐خورشید تاریڪ شود

💫و آسمان در هم بپیچد🌺🍃


خداوندا🙏

 🍃وقت دشواری‌ها، آن که صدایش می کنند، تویی؛🌺

🍃و وقت گرفتاری‌ها، آن که دنبال پناهش می‌گردند،  تویی.💝

🍃دری را که تو بسته ای، کس دیگری باز نمی کند،🌺

 🍃و دری را که باز کرده ای، کسی نمی بندد
.💝

🍃 پس خودت درِ رهایی را به رویم باز کن.🌺

🍃 به توانایی ات، این هیبت غم را در من بشکن...💖

 🍃و کاری کن به همین سختی...،

 به همین رنجی که دارم

از آن به تو شکایت می کنم، زیبا نگاه کنم.💝

💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi


7JNxa

💙این جهان و آن جهان و هرچه هست

❄️شبنمی لب تشنه از دریای توست



💙چون به جز تو در دو عالم نیست کس

❄️در دو عالم کیست کو همتای توست


عطار


کانال عشق فقط خدا

@eshgekhodayi


Image result

شعر_معنوی

💞خدایا عاشقان را
✨با غم عشق آشنا کن

💞ز غمهای دگر غیر از
✨غم عشقت رها کن


💞تو خود گفتی که در
✨قلب شکسته خانه داری

💞شکسته قلب من
✨جانا بعهد خود وفا کن


💞خدایا بی پناهم
✨ز تو جز تو نخواهم

💞اگر عشقت گناه است
✨ببین غرق گناهم

💞دو دست دعا برآورده ام
✨ بسوی آسمانها


💞که تا پر کشم به بال
✨غمت رها در کهکشانها


💞چونیلوفر عاشقانه
✨چنان میپیچم بپای تو

💞که سر تا پا بشکفد گل
✨ز هر بندم در هوای تو

💞بدست یاری اگر که نگیری
✨تو دست دلم را دگر که بگیرد


💞به آه و زاری اگر نپذیری
✨شکسته دلم را دگر که پذیرد


💞خدایا عاشقان را
✨با غم عشق آشنا کن


💞ز غمهای دگر غیر از
✨غم عشقت رها کن


💞تو خود گفتی که در
✨قلب شکسته خانه داری

💞شکسته قلب من
✨جانا بعهد خود وفا کن


💞خدایا بی پناهم
✨ز تو جز تو نخواهم


💞اگر عشقت گناه است
✨ببین غرق گناهم


💞دو دست دعا برآورده ام
✨بسوی آسمانها

💞که تا پر کشم به بال غمت
✨رها در کهکشانها


       💖کانال عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi

Image result

داستانک_معنوی

مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت.


از چوپانی در آن حوالی پرسید:


«چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟»


چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛


خودم نماز آنها را می خوانم»



مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»


چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت :


«نمازش تمام شد!»

مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟

چوپان گفت: بهترازاین بلد نبودم

مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.

شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد.
از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟»
پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»
مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست
تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟



چوپان گفت:

«وقتی کنار جنازه آمدم و

ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد،


با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد،

 امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش

زمین می زدم.

حالا این مرد، امشب مهمان توست.

ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ »


به نام خدای آن چوپان ...

گاهی دعای یک دل صاف،

از صد نماز یک دل پرآشوب بهتراست...
😊

💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi


zteaO

داستانک_معنوی

داستان کوتاه و بسیار زیبای پند لقمان به پسرش

از بهترین پندهایی که تو عمرم شنیدم..عمیق بهش فکر کنید


 روزی لقمان به پسرش گفت:

 امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی!

و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی!



پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم

 چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟


لقمان جواب داد:

☘اگر کمی دیر تر و کمتر غذا بخوری

هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
👏👏

☘اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی

در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.👏👏

☘و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای گیری

آن گاه بهترین خانه های جهان مال توست ...
👏👏

💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi

6rczg

عاشقانه

مهربانا💝

🍃تا در دل
       
            من قرار کردی🌸

 
                      💚 دل را ز تو


         بی قرار دیدم ✨💝

#مولانا

💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi

3P2oa

خدایا🙏

🍃دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست

تا ندانند حریفان که تو منظور منی🌺💝

🍃دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

تو چنان درنظری گر بروی جان برود🌺💝

💝کانال عشق فقط خدا💝

qsZbC

@eshgekhodayi



این تک بیتی ازعارف بزرگ

 ابوسعید ابوالخیر واقعا یک هدیه آسمانیست 👆👆

‏و چه زیبا گفت فاضل نظری👇

🍃عشق یعنی در میان صد هزاران

 مثنوی


بوی یک تک‌‌ بیت، ناگه مست و

 مدهوشت کند
..🌺💝


@eshgekhodayi


tVcTH


🌙✨من ازمعبود یکتایم 

🌙✨فقط یک چیز میخواهم

🌙✨نگیرد هرگز از قلبت

🌙✨امید استجابت را ....

💖کانال عشق فقط خدا💖

 @eshgekhodayi



P5bcA


🍃با خوب خدایی طرفیم🌺

   🍃هاتفی از گوشه میخانه دوش💝

           🍃 گفت ببخشند گنه می بنوش🌺


 🍃عفو خدا بیشتر از جرم ماست 💝

          🍃نکته سر بسته چه گویی خموش💝


💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


v2qnN


🍃ﻣﯿﻨﻮیسم "ﺳﺮﺷﺎﺭﺍﺯ ﻋـﺸــﻖ"❤️

ﺑﺮﺍی ﺗـﻮیی ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ

ﺗﻨﻬـﺎ ﻣﺨﺎﻃـب ﺧﺎﺹّ 💝

ﻧـﻮﺷـته هـﺎی ﻣـنی💝

ﺑﺮﺍی ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍنی💝

که بدانی ﺩﻭﺳت ﺩاشتنت💝

در مـن"بی انتهـاست"💝


🍃خدایا عاشقتم ❤️🍃



کانال تلگرام خدا


@eshgekhodayi



etaNJ



#داستانک_معنوی



روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و


وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد!

همه ی مردم جمع شدند و شیطان وسایلی از قبیل:


غرور، خودبینی، شهوت، مال اندوزی، خشم، حسادت،


شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد...

در میان همه ی وسایل، یکی از آنها بسیار کهنه و


مستعمل بود و بهای گرانی داشت!

کسی پرسید: این عتیقه چیست؟

شیطان گفت: این ناامیدی است...

شخص گفت: چرا اینقدر گران است؟

شیطان با لحنی مرموز گفت:

این موثرترین وسیله ی من است!

شخص گفت: چرا اینگونه است؟

شیطان گفت: هرگاه سایر ابزارم اثر نکند،

 فقط با این می توانم در قلب انسان رخنه کنم و

وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم می کنم...

این وسیله را برای تمام انسانها به کار برده ام،

برای همین اینقدر کهنه است...!

*******************

امام علی (ع) می فرماید: بزرگ­ترین بلا، ناامیدی است.

 ناامیدی، صاحب خود را می کشد.

هر ناامیدی، ناکام است.

حتی درباره بدترین فرد این امت،

 از رحمت خدا ناامید مشو؛


چند سند قرآنی در مورد این مطلب


🍃اى پسران من، بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و

از رحمت خدا نومید مباشید،

زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نومید نمى‌شود سوره یوسف آیه 87




🍃چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش نومید می شود؟!  سوره حجر آیه 56


🍃بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید!

از رحمت خدا نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد،

 زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است. سوره زمر ایه 53


💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi


fWk1N


مناجات_عاشقانه


🌹خدایا

🍃زندگی همه با یاد تو💝

#شادی همه با یافت تو💝

و جان آنست که در آن شناخت تو است💝

موجود نفس‌های جوانمردانی💝

حاضر دل‌های ذکر کنندگانی💝

از نزدیک نشانت می‌دهند و برتر از آنی💝

از دور می‌پندارند و نزدیک‌تر از جانی💝

ندانم که در جانی یا خود جانی💝

آنی که خود گفتی و چنانکه خود گفتی آنی💝



🌺الهی!

🍃تا با تو آشنا شدم ،

از خلایق جدا شدم💖

در جهان شیدا شدم...💖

نهان بودم ، پیدا شدم...💖

🌷کریما!

🍃هرکه را خواهی که بر افتد ،💝

او را رها کنی تا با دوستان تو در افتد💝

🌼زیباترینم خدا

🍃مران کسی را که خود خواندی...💝

ظاهر مکن جرمی را که پوشاندی...💝

🌸کریما!

🍃میان ما و تو داور تویی...💝

آن کن که سزاوار آنی💝

نه آنچنان که سزاوار ماست...💝

💐الهی!

🍃مرکب وا ایستاد و عمرم بفرسود...💖

همراهان برفتند و این بیچاره را جز #حیرت نیفزود...💖

🌻الهی!

🍃اگر خامم پخته‌ام کن...💝

و اگر پخته‌ام سوخته‌ام کن...💝

💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi

4Cz8y

💖✨✨💖✨✨💖✨✨💖✨✨

#مناجات_عاشقانه

#مناجات_زیبای_دکتر_چمران


خدایا


" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد،


تو او را خراب کردی،


خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی،


عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی،


هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم،


در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم،


تو یکباره همه را برهم زدی،


و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی،


تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و


هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم...


تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و


به جز تو آرزویی نداشته باشم،


و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم،


و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم...


خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم.



    💖کانال عشق فقط خدا💖


@eshgekhodayi



Image result

❄️❄️🌟❄️❄️🌟❄️❄️🌟❄️❄️🌟

#داستانک_معنوی

💫ابلیس و آزمایش خدا💫

✍...ابلیس بر حضرت عیسی (ع) آشکار

شد و گفت: تو نبودی که می گفتی

جز آنچه خدا مقرّرت کرده است بر

تو نرسد ؟


فرمود : بلی .


گفت : پس

خویشتن را از قله این کوه فرو انداز

اگر مقرّرت باشد که به سلامت مانی !



 فرمود : خداوند را رسد که بندگان

را آزماید نه بندگان را که خداوند را

آزمایند !

   


      💖کانال عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi

rJUIJ


💕خدا را دوست دارم

💕چون هرچه دارم از اوست

💕اگر عاشقم از اوست

💕اگر صادقم، صداقتم از اوست

💕اگر شادم، شادیم از اوست

💕اگر زندگی می‌کنم

💕زندگیم از اوست


کانال تلگرام خدا



@eshgekhodayi


s8OfT


گاهی هم:❤️🍃

نه برای اینکه

دنبال ازدیاد نعمتیم

نه از ترس ..‌‌.

نه از روی عادت.‌...

نه برای دل خودمان..‌‌‌‌..

تنها برای خدا......

بگوییم....

الحمدللّٰه❤️🍃

💝کانال تلگرام خدا💝


@eshgekhodayi

A3Dro

زیباترینم خدا🌺

🍃متبرکم گردان به نامت💝

🍃متبلورم گردان به عبادتت💝

🍃متذکرم گردان به ذکرت💝

🍃مرحمتم گردان به رحمتت💝

کانال تلگرام خدا

@eshgekhodayi



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

Image result


🍃ملڪا ذڪر تو گویم💖
🍃ڪه تو پاڪی و خدایی💖

🍃نروم جز به همان ره💖
🍃ڪه توام راه نمایی💖

🍃همه درگاه تو جویم💖
🍃همه از فضل تو پویم💖

🍃همه توحید تو گویم💖
🍃ڪه به توحید سزایی💖



تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری

احد بی زن و جفتی ملک کامروایی


نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت

تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی


تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی

تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی


بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی

بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی


بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی

بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی


نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی


نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی

نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی


همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی

همه نوری و سروری همه جودی و جزایی


همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی

همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی


احد لیس کمثله صمد لیس له ضد

لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی


لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید

مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی

Image result

#داستانک_قابل_تامل

مقیم لندن بود،

تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد.


راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد!
می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟


آخر سر بر خودم پیروز شدم و

بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی …
گذشت و به مقصد رسیدیم .


موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم .

پرسیدم بابت چی ؟


گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم

اما هنوز کمی مردد بودم.

وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم .

با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم .


فردا خدمت می رسیم!


تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد

حالی شبیه غش به من دست داد .


من مشغول خودم بودم

در حالی که داشتم تمام اسلام را

به بیست سنت می فروختم …

Image result


روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)


شیطان را دید که خیلی ضعیف و لاغر شده است.

🌹🌹 حضرت از او پرسید: چرا به این روز افتادی؟

🍁شیطان گفت: ای رسول خدا!


از دست امت تو رنج می برم و در زحمت بسیار هستم.

🌹✨پیامبر فرمود: مگر امت من با تو چه کرده اند!

🍁شیطان گفت: ای رسول خدا!


امت شما شش خصلت دارند که من طاقت دیدن و تحمل این خصائص را ندارم.

🌹اول: هر وقت به هم می رسند سلام می کنند.

 🌹دوم: با هم مصافحه می کنند.

🌹سوم: هر کاری را که می خواهند انجام دهند، ان شاءالله می گویند.

 🌹چهارم: از گناه استغفار می کنند.

 🌹پنجم: تا نام شما را می شنوند صلوات می فرستند.

🌹 ششم: ابتدای هر کاری بسم الله الرحمن الرحیم گویند


Image result


🍃زیباترینم خدا🙏


🍃در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم💝

🍃بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم🌺


🍃به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم💝

🍃به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم🌺


🍃به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم💝

🍃نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم🌺


🍃به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم💝

🍃ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم🌺


🍃حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم💝

🍃جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم🌺


🍃می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان💝

🍃مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم🌺


🍃هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن💝

🍃و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم🌺


Image result

#مناجات_عاشقانه 💝

🙏الهی! دستم گیر که دستاویز ندارم و

عذرم بپذیر که پای گریز ندارم. 💖

🍃الهی! ابوجهل از کعبه می آید و ابراهیم از بتخانه،

 کار به عنایت بود باقی بهانه.💖

🍃الهی! دلی ده که در شکر تو جان بازیم و جانی ده

که کار آن جهان سازیم.💖

🍃الهی! دانایی ده که از راه نیفتیم وبینایی ده که در

چاه نیفتیم. 💖

🍃الهی! نگاهدار تا پشیمان نشویم و به راه آور که

سرگردان نشویم. 💖

🍃الهی!تو بساز که دیگران ندانند و

 تو نواز که دیگران نتوانند. 💖

(فرازهایی از مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری) 

Image result



#شعر_معنوی


🍃چشم فروبسته اگر وا کنی

🍃درتو بود هر چه تمنا کنی


🌺عافیت از غیر نصیب تو نیست

🌺غیر تو ای خسته طبیب تونیست


🍃از تو بود راحت بیمار تو

🍃نیست به غیر از تو پرستار تو


🌺همدم خود شو که حبیب خودی

🌺چاره خود کن که طبیب خودی


🍃غیر که غافل ز دل زار تست

🍃بی خبر از مصلحت کار تست


🌺بر حذر از مصلحت اندیش باش

🌺مصلحت اندیش دل خویش باش


🍃چشم بصیرت نگشایی چرا؟

🍃بی خبر از خویش چرایی چرا؟


🌺صید که درمانده ز هر سو شده است

🌺غفلت او دام ره او شده است


🍃تا ره غفلت سپرد پای تو

🍃دام بود جای تو ای وای تو


🌺خواجه مقبل که ز خود غافلی

🌺خواجه نه ای بنده نا مقبلی


💖از ره غفلت به گدایی رسی💖

💖ور به خود آیی به خدایی رسی💖




  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


uZICX


باز هم عطر گل یاس سپید    

                      یک نیستان ناله وشوروامید 


 بال دربال نسیم مهربان   

                           می روم تا هفت شهرآسمان  


 میروم تا مبدا نور سحر    

                         باحضور عشق باشوری دگر 


 می روم آنجا که دل زیبا شود              

      قطره محو قدرت دریا شود


  می روم تا آسمانی تر شوم    

                   غرق نورو شوروبال و پرشوم 


می روم تا خویش را پیدا کنم  

                      خویش را در ناکجا پیدا کنم 


 ای دل اینجا لحظه ی پرواز کو   

                    لحظه های آشنای راز کو 


باید اینجا عشق را تفسیرکرد                   

عشق را در نور حق تکثیر کرد  


 عشق یعنی یک نماز از جنس نور                  

            از سر اخلاص در وقت حضور


هم نفس بالحظه های ناب ناب          

                    ذره ذره محو نور آفتاب


 تا خدا یک لحظه ی سبز دعاست              

  عاشقی یک فرصت بی انتهاست....!




بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا

و مغزهایتان را از هر اندیشه ی خلاف

و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک

ودستهایتان را از هر آلودگی در بازار

بپرهیزید از ناجوانمردیها،

ناراستی ها ، نامردیها

چنین کنید تا ببینید که خداوند چگونه

به سفره شما با کاسه ای خوراک

وتکه ای از نان می نشیند

و بر بند تاب،با کودکانتان تاب می خورد

و در دکان شما

کفه های ترازوهایتان را میزان می کند


ودر کوچه های خلوت شب

با شما آواز می خواند



مگر از زندگی چه می خواهید

که در خدایی خدا یافت نمی شود

که به شیطان پناه می برید؟



[مگر از  زندگی چه می خواهید ] که در

عشق یافت نمی شود،

که به نفرت پناه می برید؟




 [مگر از زندگی چه می خواهید ] که در

سلامت یافت نمی شود،

که به خلاف پناه می برید؟


و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید

که انسانیت را پاس نمی دارید؟


قلبهایتان را از حقارت تهی کنید

و با عظمت عشق پر کنید؛

سخنان منسوب به ملاصدرا



از ما، عمل چندانی نخواسته اند!


مهم تر از عمل کردن "عمل نکردن" است!


تقوا یعنی عمل گناه را مرتکب نشدن!


همه میپرسند چه کار کنیم؟


من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟


و پاسخ اینست: گناه نکنید


شاه کلید اصلی رابطه با خدا


" گناه نکردن " است...

 

آیت الله بهجت (ره)


دست های خدا باش 💝


برای برآوردن رویای انسان دیگری جز خودت ...


خنثی نباش !


بی تفاوت نباش !


اگر دیدی کسی گره ای دارد و تو راهش را می دانی،


 سکوت نکن ...


اگر دستت به جایی می رسید دریغ نکن...


معجزه زندگی دیگران باش!


این قانون کائنات است


معجزه زندگی دیگران که باشی ،


بی شک کس دیگری معجزه زندگی تو خواهد بود .



دلت را با خداوند آشنا کن

زعمق جان خدایت را صدا کن


دلت غفلت زده مانند سنگ است

مس دل را ز یاد او طلا کن


شکوه بندگی در خاکساری است

خضوع و بندگی پیش خدا کن


تو غرق نعمت پروردگاری

بیا و حقّ نعمت را ادا کن


نشان حق شناسی در نماز است

جفا تا کی؟ بیا قدری وفا کن


رکوعی، سجده‌ای، اشکی، خضوعی

به پیش آن یکی، قامت دو تا کن


به پیش او گشا دست نیازی

به درگاه بلند او دعا کن


به سنگ توبه‌ای بشکن دلت را

غرور و سرگرانی را رها کن 




داستانک قابل تامل


درویشی کودکی داشت که از غایت محبت،

شب پهلوی خودش میخوابانید،

شبی دید که آن کودک در بستر مینالد

و سر بر بالین میمالد،

گفت: ای جان پدر چرا در خواب نمیروی؟

گفت: ای پدر!

فردا روز پنج شنبه است و مرا

متعلّما درس های یک هفته پیشِ استاد را

عرضه می باید

که از بیم آن در خواب نمی روم،

مبادا که درمانم!

آن درویش صاحب حال بود

این سخن بشنید نعره ای زد و بی هوش شد

چون به هوش آمد با خود گفت:

واویلا، وا حَسْرَتا

کودکی که درسِ یک هفته پیش معلّم را

عرض باید کرد شب در خواب نمیرود

پس حال منی که اعمالِ هفتاد ساله خود را

در روز مظالم (قیامت) بر خدایِ عالم الاَسرار

عرض باید کرد، چگونه باید باشد؟




آن نیست شجاعت که گلو چاک کنی


مردانگی آنجاست که دل پاک کنی


وقتی که به باشگاه تقوا رفتی


ای کاش حریفِ نفس را خاک کنی



وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا ﴿۲﴾


  و هر کس از خدا پروا کند

 [خدا] براى او راه بیرون‏شدنى قرار مى‏ دهد (۲)

وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ

وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ

إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿۳﴾


و از جایى که حسابش را نمى ‏کند به او روزى مى ‏رساند و

 هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است‏


خدا فرمانش را به انجام‏رساننده است

 به راستى خدا براى هر چیزى اندازه‏ اى مقرر کرده است (۳)


گناه و غرق شدن


اﻧﺴﺎن ﮐﻪ ﻏﺮق ﺷﻮد ﻗﻄﻌﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮد


....ﭼﻪ در درﯾﺎ


...ﭼﻪ در روﯾﺎ


... ﭼﻪ در ﮔﻨﺎﻩ


پروردگارا مارا لحظه ای به حال خود رهایمان مکن.


آمین...




❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️


https://telegram.me/eshgekhodayi



Image result for ‫بنر تلگرام‬‎



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



روی ﺩﯾــﻮﺍﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﺑﻨـــﻮﯾﺴﯿﺪ:

      خـــﺪﺍ ﻫﺴـــﺖ ....



   ﻧﻪ ﯾـــک ﺑــﺎﺭ ﻭ ﻧـﻪ ﺩﻩ ﺑـاﺭ ...

  که ﺻـــﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﯾـــﻤﺎﻥ ﻭ ﺗﻮﺍﺿــﻊ ﺑﻨــﻮﯾﺴﯿــﺪ

     " ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ "


    ســـﺮ ﺁﻥ ﺳــﻔﺮﻩ ی ﺧــﺎﻟﯽ ﮐــﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺷــﮏ ﯾﺘﯿﻢ ﺍﺳﺖ

      ‌ ﺧــﺪﺍ ﻫﺴﺖ "



   پﺸــﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﮔــﻠﯽ ﭘﯿـﺮﺯﻧﯽ ﮔﻔــﺖ :

   " ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ "



    ﺁﻥ ﺟـــﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻤــﻪی ﺧﺴﺘــﮕﯽ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﻬــﺎ ،

   ﺳﺮ ﺗﻌــﻈﯿﻢ ﻓﺮﻭ ﺑــﺮﺩ ﻭ ﭼﻨــﯿﻦ ﮔﻔﺖ:
"
      ﺧـــﺪﺍ ﻫﺴﺖ "


   ﮐﻮﺩﮐـــﯽ ﺭﻓــﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺗــﺨﺘﻪ .....!

   گوﺷﻪ ﺗﯿﺮﻩ آن ﺗﺨﺘﻪ ﻧﻮﺷﺖ :

   ﺩﺭ ﺩﻝ ﮐــﻮﭼﮏ ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﺯﯾـﺎﺩ ﺍﺳــﺖ ﻭﻟـﯽ ﯾﺎﺩ
ﺧـــﺪﺍ هست



طبق آموزه های قرآن کریم


انسان دو حالت بیشتر نمی تونه


داشته باشه یا خوش است یا ناخوش؛


خالق هستی در ضمن دو آیه


این مسئله را اینگونه بیان می کند


اگر حالت خوش است پس شکر مرا بجا آور


و اگر ناخوش هستی از صبر و نماز کمک بگیر؛


یکی اتکا به نفس و خود که صبر مظهر آن است


و دیگری اتکای به خداوند که نماز،


بهترین تجلی آن است


صبر هم فقط تحمل کردن مصیبت نیست


چه بسا صبر در طاعت که چشمه سار


رحمت خداوند را جاری و ساری کنه


و چه بسا صبر در معصیت که زندگی


را برای آدمی شیرین ، و معنا ببخشه


بی تردید اگر انسان این دو اصل را رعایت کنه


می تونه با همت خود و نیز تکیه به


تکیه گاهی نامحدود و بی نهایت


مثل خدا امواج سهمگین مشکلات را در هم شکند...





مرو به هند برو با خدای خویش بساز


به هر کجا روی آسمان همین رنگ است




http://news.asemanpub.com/uploads/imagepost/JamNewsImage14445463-1462245495.jpg


#تلنگر_و_قابل_تامل

🎀 «این داستان واقعی می باشد»🎀

🎈خواندن این داستان را به برادران و خواهران گرامی توصیه می کنم..!

       📧”پیامک ناشناس📧

💠 چند ماه قبل زمانی که مشغول انجام کارهای خانه بودم


پیامکی با عنوان ”سلام“ برایم ارسال شد

🔢 شماره تلفن فرستنده پیام برایم کاملاً ناآشنا بود،


تردید داشتم که به آن پیام پاسخ بدهم یا نه؟!



 در همین افکار سیر می کردم که به خاطر یک کنجکاوی ساده تصمیم گرفتم


فرستنده پیام را سر کار بگذارم به همین دلیل در پاسخ او


پیامی با این مضمون ”علیک سلام که چی!“ برایش فرستادم،


 اما همین پاسخ کوتاه به آتشی تبدیل شد که


شعله های آن تمام زندگی ام را سوزاند،🔥

📩 ارتباط پیامکی من و سعید این گونه آغاز شد و


مدتی ادامه یافت من هم که فکر می کردم طرف مقابلم یک پسربچه است🙇


و او را سر کار گذاشته ام مدام به پیام هایش پاسخ می دادم،


تا این که او از من درخواست ملاقات کرد..!


🎈 به همین خاطر سر قرار با او در اطراف یکی از میدان های مشهد حاضر شدم،


اما وقتی چشمم به جوانی که سرقرار آمده بود،


افتاد تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی مرتکب شده ام،😒


او کارگر فروشگاه محله ما بود،


اما دیگر دیر شده بود و نمی توانستم خودم را پنهان کنم


چون می ترسیدم او با آبروی من بازی کند


به همین خاطر ارتباطم را با او ادامه دادم،

📱 دیگر به پیام های شبانه او عادت کرده بودم


این ارتباط خیابانی تا آن جا پیش رفت که


جملات مبتذل و مستهجن💥


برای یکدیگر ارسال می کردیم.

🌀 در همین روزها بود که همسرم متوجه موضوع شد و


از دادگاه⚖ تقاضای طلاق کرد


من هم که نمی خواستم زندگی ام را از دست بدهم


چند شکایت مانند تقاضای مهریه مطرح کردم،


اما او با دسترسی به پیامک هایی✉️ که


برای آن شخص فرستاده بودم دوباره از من شکایت کرد،


😔 حالا هم می دانم این نتیجه آتشی است که خودم آن را شعله ور کردم،


ولی نمی دانم عاقبت دختر ۳ ساله ام چه خواهد شد.

🎀 خواهر مسلمانم!


»»》آن زن در ادامه می گوید:


هیچ گاه فکر نمی کردم با پاسخ دادن به یک پیامک ناشناس این گونه


  زندگی ام در معرض تاراج قرار گیرد و با دست خودم آن هم فقط بخاطر یک


کنجکاوی مسخره آشیانه ای را که چند سال برای ساختنش زحمت کشیده بودم..!


ویران کنم.......😔



📌 برگرفته شده از:

     روزنامه صبح خراسان 📰

***************************

پی نوشت مدیر وبلاگ


🌟”مواظب حیله های شیطان باشید“🌟


بزرگترین آتش سوزی ها حاصل یک بی احتیاطی کوچک و از یک جرقه شروع میشود


نباید زمینه آتش سوزی رو فر اهم کرد

در قانون مثلث آتش

لازمه شکل گرفتن یک آتش بودن

جرقه اکسیژن و مواد مستعد آتش

 باید هر سه کنار هم باشند تا یک آتش شکل گیرد

نباید زمینه گناه و دام شیطان رو درست کرد .....مواظب باشید

از پیامبر اکرم روایت داریم نگه داشتن دین در آخرالزمان

 مانند نگه داشتن ذغال داغ در دستان است

به قرآن و خدا پناه ببرید و هیچ گناهی رو دستکم نگیرید

 چرا که همه شکست های بزرگ و

سرنوشت دنیا و آخرتمون در ابتدا

حتی با یک نگاه یک پیامک یک شوخی  میتواند نابود شود

مرتضی زمانی مدیر وبلاگ

*************************************


❤️کانال عشق فقط خدا❤️


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

خالقا!


من از یادت در این دنیا بهشتی ساخته ام،


زیباتر از رؤیای زمینیان.


روحش شاد آنکه به بهانه زندگی در این مخمصه غرق شد.


 


داستانک معنوی


جوانى بسیار مغرور همواره مادرش را رنج مى داد،


تا جایی که که روزى مادرش را


که بر اثر پیرى و ضعف ، توان راه رفتن نداشت ،


 بالاى کوه بُرد و در آنجا گذاشت ،


 در این هنگام مادرش در این فکر افتاد مبادا پسرم


در مسیر پرتگاه کوه بیفتد و بدنش خراش بردارد


و یا طعمه درندگان گردد!


براى پسرش چنین دعا کرد:


خدایا! پسرم را از طعمه درّندگان و از گزند حوادث حفظ کن ،


 از سوى خداوند به موسى (ع) خطاب شد!


به آن کوه برو و منظره مهر مادرى را ببین .


ببین مهر مادر چه ها مى کند
 

  جفا دیده اما دعا مى کند


موسى (ع)به آنجا رفت ، وقتى مهر مادرى را دریافت ،


احساساتش به جوش و خروش آمد، که به راستى مادر چقدر مهربان است


ولى به زودى خداوند به او وحى کرد که :


اى موسى ! من به بندگانم مهربانتر از مادر هستم .


دوباره خطاب آمدى بر کلیم

 
                         ز سوى خداى غفور و رحیم
 

که موسى از این مادر دلپریش
 
            
              منم مهربانتر به مخلوق خویش
 

ولى حیف کاو خود ستائى کند

 
                       ندانسته از من جدائى کند
 

در عین بدى من از آن دل خوشم
 
    
            که با توبه اى ناز او مى کشم


حضرت ابراهیم (ع) مهمان نواز و مهمان دوست بود،


روزى یک نفر مجوسى در مسیر راه خود، به خانه ابراهیم آمد


تا مهمان او شود. ابراهیم به او فرمود: اگر تو قبول اسلام کنى


((یعنى دین حنیف مرا بپذیرى)) تو را مى پذیرم


وگرنه تو را مهمان نخواهم کرد، مجوسى از آنجا رفت.


خداوند به ابراهیم (ع) وحى کرد: اى ابراهیم


ما هفتاد سال است او کافر مى باشد


و به او روزى مى دهیم، اگر تو یک شب به او غذا مى دادى


چه مى شد؟ ابراهیم (ع) از کرده خود پشیمان شد


و  پس از جستجو، او را یافت و با کمال احترام او را مهمان خود نمود.


مجوسى راز جریان را از ابراهیم پرسید،


ابراهیم (ع) موضوع وحى خدا را براى او بازگو کرد.


مجوسى گفت: آیا براستى خداوند به من این گونه لطف مى نماید؟


 و این چنین به خدا ایمان آورد...


رحــــــــــمت سرشار خـــــــــــدا:

در روایات آمده در روز قیامت دو نفر را مى آورند

که سزاوار دوزخ مى باشند، به یکى از آنها امر مى شود،

وارد دوزخ شو...

او با شتاب به سوى دوزخ مى رود، به او مى گویند مگر

نمى دانى تو را به کجا مى فرستند، میگوید مى دانم ،

من به خاطر نافرمانى خدا مستحق دوزخ شده ام .

اگر امروز نیز نافرمانى کنم موجب عذاب بسیار و سخت خواهم شد،

لذا براى اجراى فرمان خدا شتاب مى کنم . که تأ خیر نیفتد.

رحمت الهى به جوش مى آید خطاب به مأ موران مى گوید

که این بنده ام را بازگردانید و به سوى بهشت روانه اش کنید.


 

هرگاه بنده ای ده مرتبه یا الله بگوید دعایش رد نمی شود

هر یک از حروف آن را حذف کنند ، معنی وی برقرار است

از همه اسماء بیشتر است چه در قرآن ۲۷۰۸ جا ذکر شده است 

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس ده (۱۰) بار« یاللهُ» بگوید

باو گفته شود حاجتت چیست...

یک پژوهشگر هلندی غیرمسلمان چندی پیش تحقیقی

در دانشگاه آمستردام انجام داده و به این نتیجه رسیده بود

که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و نیز صدای این لفظ،

موجب آرامش روحی می‌شود و استرس و نگرانی را

از بدن انسان دور می‌کند.


مـــــن به بندگانـــم ازمـــادر مـــــهربانترم


در یکى از جنگهای رسول خدا


هوا بسیار گرم بود ، کودکى در بیابان


بر اثر گرماى بسیار، سخت مى گریست ،


مادرش (که گویا براى کمک به رزمندگان آمده بود)


در میان آنها بود، ناگهان به یاد بچه اش افتاد و به


اطراف نگاه کرد و او را دید، با شتاب به سوى او دوید ،


او را در آغوش ‍ گرفت ، و بعد


روى ریگهاى سوزان جزیرة العرب خوابید


و بچه اش را روى سینه اش گرفت ، تا از رسیدن


شدّت گرما به فرزندش بکاهد، و مادر در این حال گریه مى کرد


و مى گفت : ((آخ کودکم ، آخ کودکم )).


منظره بقدرى جانسوز بود که همه حاضران ، بى اختیار


گریستند، وقتی رسول خدا از این ماجرا با خبر شد


به آنها فرمود:آیا شما از محبّت و مهر شدید


این مادر نسبت به فرزندش ، تعجب مى کنید؟


عرض کردند: آرى .


فرمود: ((حتما بدانید خداوند متعال به همه شما


مهربانتر است از این زن ، نسبت به فرزندش )).


مسلمانان از این بشارت ، بسیار شاد شدند



آیات تاثیر گذار قرانی


بگو در زمین سیر کنید وبنگرید خداوند

چگونه آفرینش را بوجود آورده...

ای مردم مثلی زده شده به آن گوش دهید:

کسانی را که غیر از خدا می خوانید

 هرگز مگسی را نمی توانند خلق کنند،.


(عنکبوت آیه 20/حج آیه 73)


*******************************************

عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


به نیمه شب که همه مست خواب خوشند


من و خیال تو و ناله های درد آلود


لحظات ناب شب

خیز ، ای بنده محروم و گنهکار بیا


یک شب ای خفته غفلت زده بیدار بیا



بس شب و روز که در زیر لَحَد خواهی خفت


دَم غنیمت بشمار امشب و بیدار بیا



شب فیض است و در توبه و رحمت باز است


خیز ، ای عبد پشیمان و خطاکار بیا




پرده شب که بود آیت ستّاری من


دور از دیده مردم ، به شب تار بیا



این تویی ، بنده آلوده و شرمنده من


این منم ، خالق بخشنده ستّار بیا




مگشا دست نیازت به عطای دگران


دل به من بسته و بگسسته زاغیار بیا



فرصت از دست مده ، می گذرد این لحظات


منشین غافل و بی حاصل و بیکار بیا


(ای محمد) بگو: اگر خدا را دوست دارید


از من پیروى کنید تا خداوند دوستتان بدارد


و گناهانتان را ببخشاید و خداوند


آمرزنده و مهربان است


(آل عمران آیه 31)



شــکر خــدایی را که تا صداش می زنم جوابمو میده


اگرچه وقتی او منو صدا می زنه من سستی می کنم


شــکر خــدایی را که هرچه از او طلب میکنم بهم عطا میکنه


اگرچه وقتی او درخواستی از من داره من بخل می ورزم


شــکر خــدایی را که هر وقت بخوام میتونم صداش بزنم


شــکر خــدایی را که هر گاه دنبال خلوتی با او باشم


بدون هیچ واسطه ای می تونم


شــکر خــدایی را که به غیر او دل نمی بندم و امیدوار نمیشم


که اگر به غیر او دل ببندم نا امیدم میکنه


شــکر خــدایی را که بهش توکل میکنم اکرامم میکنه


وبه مردم تکیه نمیکنم که اگر تکیه کنم خوارم میکنه


شــکر خــدایی را که به من محبت میکنه در حالی که از من بی نیازه


شــکر خــدایی را که تحملم میکنه با من با بردباریش معامله میکنه


انگار من گناهی انجام ندادم  جای داره من بگویــــــــــــــــم:


مــــولای من بهترینه خـــــدای من عزیزترینه پیش من و


سزاوار است که من او را شــکر کنم




بدانید و آگاه باشید خداوند رحمت کند شما را


براستى که اساس طریقت حقیر


بر این سه پایه ، محکم و استوار است :


بیدارى سحرها، غذاى حلال و توجه به نماز و حضور قلب در هنگام نماز.


(مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی)


هر گنج سعادت که خدا داد به  حافظ

از یمن دعاى شب و ورد سحرى  بود



آن خدایی که من می شناسمش


شب منتظراست برخیزی برای نماز شب

تاخلوتی عاشقانه کند با تو


و میدانم بی تابی میکندبرای نوای بندگانش


و میدانم که عاشق چشم گریان است

و  اشکها را یکی یکی می شمارد


   دردل شب خیز و ریز قطره اشکی ز چشم 

که دوست دارم کند گریه گنهکار ما


خواهم اگر بگذرم ز جمله عاصیان

  کیست که چون و چرا ، کند زکردار ما



مرا بندگانى است که دوستم دارند و من دوستشان دارم ،


مشتاق منند و من مشتاق آنانم، به یاد منند و من به یاد آنانم ...


کمترین چیزى که به ایشان مى دهم سه چیز است :


اوّل : پرتوى از نور خود را در دلهایشان مى افکنم که بدان


سبب از من خبردار مى شوند چنان که من از آنان خبر دارم .


دوّم : اگر آسمانها و زمینها و هر آنچه در آسمانها و


زمینهاست در ترازوهاى آنها باشد در برابر ارزش آنها کم مى بینم .


سوّم : به آنان روى مى آورم و کسى که من به او روى آورم


آیا فکر مى کنى کسى مى داند که چه مى خواهم به او بدهم ؟!


(فرموده خداوند به یکی از پیامبران)



اى آنکه هرچه بنده بخواهد عطا کنى 

هر درد بى دواى ضعیفان دواکنى


از لطف وجود و بخشش و از فضل و از کرم

مخلوق خویش را همه از خود رضا کنى


با راءفت و رحمت بى منتهاى خویش

بیگانه را به درگه خود آشنا کنى


در حیرتم که من خجلم از گناه خویش

مولا توئى ، زبنده عاصى حیا کنى


عبد گریزپاى تواءم نادم آمدم

نبود روا که آمده را خود رها کنى



رسول خدا فرمودند: دو رکعت نمازی که انسان در دل شب بخواند


از دنیا وآنچه در آن است برای او بهتر می باشد

...........

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

رسول خدا (ص) فرمود:

در شب معراج رسیدم به ملائکى که ایستاده بودند

و سرهایشان به زیر بود و عجب آنکه عضوى

از اعضاى ایشان که حمد خدا را نکند نبود،

پرسیدم: اینها که هستند؟

جبرئیل عرض کرد:

از اول خلقت تا حال

 از عظمت خدا سر بلند نکرده اند...



داستانک


آورده اند روزى یکى از بزرگان(عبدالجبار) در سفر حج


 زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید


در گوشه مرغکی افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت!


 در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد. چون زن به خانه اش رسید،


کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى


که ازگرسنگى هلاک شدیم!


 آن مرد سخت گریست و جویای حال او شد


گفتند:کودکان یتیم دارد و بزرگوارى او نمى گذارد


که از کسى چیزى طلب کند. او با خود گفت :


اگر حج مى خواهى ، این جاست . بى درنگ


آن هزار دینار را به زن داد و آن سال در کوفه ماند


 هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت .


مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد


چون چشمش بر عبد الجبار افتاد، خود را از شتر به زیر انداخت


وگفت : اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات ،


ده هزار دینار به من وام داده اى ، تو را مى جویم .


اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان !


عبد الجبار، حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را


بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد.


در این هنگام آوازى شنید که :

اى عبد الجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم

و فرشته اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد

و تا زنده باشى ، هر سال حجى در پرونده عملت مى نویسیم ،

تا بدانى که هیچ نیکوکارى

بر درگاه ما تباه نمى گردد ...


نمی دانم اگر واقعا اعتماد داریم


به "مفتّح الابواب" بودنش...


پس چرا وقتی به در بسته ای میخوریم


اوّل سراغ او نمیرویم؟

 

هر که حــــاجت ز غیر خــــدا می طلبد

او گداییست که حـــاجت ز گدا می طلبد...



داستانک


ماجرای دوست خدا


خداوند به حضرت موسى فرمود:


که دوستى از دوستان من در فلان ویرانه از دنیا رفته


برو و کار کفن و دفن او را آماده کن .


حضرت موسى به آن ویرانه رفت مردى را دید مرده


و خشتى در زیر سر و پاره اى از پارچه کهنه بر عورت خود پوشانیده ،


 آن حضرت عرض کرد: خداوندا دوست تو که این چنین است


پس دشمنت چگونه است . خطاب رسید اى موسى


بعزت و جلالم که این دوستى است از دوستان ما


فرداى قیامت که سر از قبر بردارد نمى گذارم


قدم از قدم بردارد تا از عهده آن خشت و پلاس بیرون نیاید.


موسى (ع) رفت وبا جمعی از قومش بازگشت 


چون آن گروه به ویرانه آمدند آن شخص مرده را ندیدند.


موسى عرض کرد: خداوندا! این دوست تو که مرده بود کجا رفت؟


آیا به زمین فرو رفته یا به آسمان بالا رفته و یا طعمه درندگان شد!


خطاب رسید: اى موسى این چه گمان است


که به دوستان ما دارى ، دوستان ما را درندگان نمى خورند


و به زمین فرو نمى روند،


دوست کجا باشد جز به نزدیک دوست ...


***********************************

عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


الهی ! بنده ای گم کرده راهم * بده راهم که سرتاپا گناهم


اگر عمری به غفلت زیست کردم * تمام هستیم را نیست کردم


به هر در ، حلقه کوبیدم خدایا * لباس یأس پوشیدم خدایا


اسیرنفس هر جایی شدم من * مقیم شهر رسوایی شدم من


نچیدم گل زشاخ آرزویی * ندارم پیش مردم آبرویی


کنم با عجز و لابه بر تو اظهار * گنه کارم گنه کارم گنه کار


تو رحمان و رحیم و مهربانی * منم مهمان تو ، تو میزبانی


تو سوز سینه ام را ساز کردی * در رحمت به رویم باز کردی


تو گفتی توبه کن ، من می پذیرم * ترحم کن امیرا من فقیرم


الهی!هرچه هستم هرکه هستم * سرخوان عطای تو نشستم


یقین دارم که با این شرمساری * نجاتم می دهی از خوار و زاری


اگر کوه گنه گردیده بارم * یقین دارم علی را دوست دارم


ببخشا ای همه آگاهی من * گناهم را به خاطرخواهی من


الهی ! گرچه هستم غرق عصیان * پشیمانم پشیمانم پشیمان


برای مـــا مثلی زد وآفرینش خود را فراموش کرد

و گفت: چه کسی این استخوان ها را زنده می کند

در حالی که پوسیده است!

یس 78

بگو همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار

او را آفرید و او به هر مخلوقی آگاه است.


پروانه بال شیشه ای نوعی پروانه است

که بال هایی  همانند شیشه وشفاف دارد

زیستگاه این حشره در جنگل های مرطوب و استوایی است



 ای بندگان من

من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند

اگر شما مرا یاد کنید،

من هم با نعمت هایم شما را یاد می کنم

و اگر شما با عبادت و طاعت به یاد من باشید،

من هم با نعمت ها و احسان و رحمت و رضوانم

شما را یاد میکنم


(حدیث قدسی)


خالق ما تنهاست


آنچنان در لذت دنیا غریق

  گویی از عالم شریک

  شرم از خالق کجاست

   معنویت را کجاست!

ننگ بر ما 

خالق ما هست تنها

 لحظه ایی با او سخن کن 

 سینه را چون ماه روشن کن

   هر چه می خواهی طلب کن

ظرف غفلت را کفن کن

اشک بر دیده بیار ای نازنین

تا ببینی لطف ستار غریب

او مقامت می دهد

از گناهانت نجاتت می دهد

ثروت دنیا که پیشش هیچ هیچ

می دهد او بنده اش را گنج خویش

هر کسی از او شود غافل /خل / است

روزگارش در شب تاریک

گم است

ای خداوند لطیف

رحم کن بر بنده و عبد ذلیل

گر نگاهت دور شد از بنده ایی

می برد شیطان به راهش لحظه ایی

لحظه ایی غافل زتو ای نازنین

عمر بر باد و گناهان پشت و پیش

شاعر:حسین رستمی زاده


دل به دنیا مبند و با دنیا انس مگیر...


دنیا بسیار کوچکتر از آن است که پاداش و مزد حتی

لحظه ای از خاطر تو باشد و بهای حتی پاره ای از

دل تو شمرده شود.جان آسمانی تو جز من قیمتی ندارد

و جز بهشت من هیچ چیز نمی تواند هزینه وجود تو را جبران کند.

اگر چشم تو می دید آنچه را که برای اولیای خود

آماده کرده ام قلب تو آب می شد و جان تو به شوق

از قالب تن به در می رفت، اینها پاداش دلی است که تنها

به من گره خورده و فقط مرا در خود جای داده،

به دل خود نگاه کن ،هر قدر دلت به دنیا بسته باشد

همان قدر محبت و مهر مرا از دلت بیرون کرده ای


(حدیث قدسی /خدا)

آهسته بگو خدایا...


ای دوای درد جانم من عاشق توام وبه تو نیاز دارم


 مطمئن باش که خدا رو یاد کنی اونم یادت میکنه 


خدا فقط منتظر یه حرکت از توست


ای فرزند آدم


چگونه میان دو نعمت بزرگ من روزگار می گذرانی ،


نمی دانی کدامیک برای تو مهمتر است :


گناهانت که از چشم مردم مخفی نگه داشته شده ،


و یا ستایش نیکی که درمیان مردم رواج یافت ؟


چون اگر مردم آنچه را که من از تو می دانم می دانستند


دیگر هیچیک از بندگانم بر تو سلامی نمی کرد.


کردارت را از ظاهر فریبی و به گوش دیگران رساندن ، پاک گردان


که تو بنده ای خوار برای پروردگاری بزرگ


و مأمور به اوامر او می باشی توشه خویش بردار


که تو مسافری و گریزی برای مسافر از زاد و توشه نیست


رازهایت را به دو کس بگو:

خود و خدایت

در تنگنا به دو چیز تکیه کن:

صبر و نماز

در دنیا مراقب دو چیز باش:

پدر و مادر

از دو چیز نترس که به دست خداست:

روزی و مرگ

حضرت آدم (ع) به فرزندانش فرمود:

هر کاری را که خواستید انجام دهید

ساعتی درنگ کنید

زیرا اگر من ساعتی درنگ نموده بودم

آنچه که به سرم آمد نمی آمد....

یک دمی غافل شدم / یک عُمر راهم دور شد

عُمرِ بی‌ حاصل شدم /  چشم دلم هم کور شد


 

داستانک


لــــــــــــذت مناجــــــــــات


روزی حضرت موسی(ع)


در راه به جوانی بی ادبی برخورد کرد.


آن جوان در کمال بی شرمی گفت: «ای موسی!


من آنچه را خدای تو گفته به جا بیاور، انجام نخواهم داد


و آنچه را که امر کرده ترک کنم، به جا خواهم آورد.


به او بگو که تو هم به هر نحوی می خواهی


مرا عقوبت کن.» حضرت موسی(ع) از او صورت برگرداند


و به راه خویش ادامه داد تا این که در حال مناجات،


خداوند به او فرمود:از طرف ما نیز این پیام را به آن جوان برسان


و به او بگو ما تو را به عقوبتی مبتلاساخته ایم


که بالاتر از آن تصور نیست. اما اکنون درد آن را درک نمی کنی.


روزی درد آن را می فهمی که راه گریزی برایت نیست.


حضرت موسی(ع) عرض کرد: پروردگارا! من آن جوان را


بسیار سرحال و خرسند دیدم و در او هیچ گونه گرفتاری


مشاهده نکردم.


خطاب شد: ای موسی! هر گاه من


به بنده ای غضب کنم، بزرگترین عقوبتی که به او می کنم،


لذت مناجات خود را از او می گیرم تا مستحق عذاب


جاودان گرددو این جوان اکنون متوجه نیست


و به زودی متوجه خواهد شد...


خدایا نکنه لذت مناجاتت را از من هم بگیری


نکنه در خونت را به روی من هم ببندی


بنده ی تو جز در خونه ی تو کجا برود...


لحظه اى به آسمان بنگرید!

آیا آنها به آسمانى که بالاى سرشان است

نگاه نکردند که چگونه ما

آنرا بنا کرده ایم ؟


و چگونه به وسیله ستارگان

زینت بخشیده ایم ؟ و هیچ شکاف و

ناموزونى در آن نیست(قرآن کریم)


آرى کـسـى کـه قـدرت بـر آفـرینش آسمانها

با آنهمه عظمت و زیبائى ، و زمین با اینهمه نـعـمـت و جمال

و نظم و حساب را دارد، چگونه نمى تواند مردگان را بار دیگر

لباس حیات بـپـوشـانـد، و قـیـامـتـى بـر پـا کـنـد؟


خدا اینها را مى داند

روزی هارون الرشید به بهلول گفت : مى خواهم

که روزى تو را مقرر کنم ، تا فکرت آسوده باشد.


بهلول گفت : مانعى ندارد ولى سه عیب داد.


اول : نمى دانى به چه چیزى محتاجم ، تا مهیا کنى .


دوم : نمى دانى چه وقت مى خواهم


سوم : نمى دانى چه قدر مى خواهم


ولى خداوند اینها را مى داند،


با این تفاوت که اگر خطائى از من سر بزند


تو حقوقم را قطع خواهى کرد،


ولى خداوند هرگز روزى بندگانش را قطع نخواهد کرد



یا ســـــــریع الرضــــــــا


فرقی نمیکند که کاری کرده باشم یا نه

فرقی نمیکند که دیگران پرونده ای از من

سنگین تر داشته باشند یا سبک تر

وقتی عیبی ، خطایی ، لغزشی از من ببینند ،

همه عالم را خبر می کنند تحقیرم می کنند

زمینم  می زنند . برای نگفتنش باج میخواهند

تهدیدم می کنند

اما تو فرق می کنی وقتی سراغت می آیم ،

انگار بچه ای باشم کوچک ونحیف وباران زده در باز میکنی ،

چیزی نمی پرسی ، شماتت نمی کنی ، سرکوفت نمی زنی

من بهتر از خودت پیدا نکردم...


********************************


عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی