عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰


مشکل این است که ما آدم‌ها

درد اصلی خود را درک نمی‌کنیم

هر کسی بتواند درد اصلی خود را درک کند،

رنج‌هایش کاهش خواهد یافت

درد اصلی همهٔ انسان‌ها چه خوب و چه بد،

دوری از خداست

خوب‌ها یک جور، بدها یک جور

 

"استاد پناهیان"

 

یـــک عمــــر خــــدا را نافـــرمـانی کــردم

  امــا هیـــچ گـــاه  مـــرا تنبــیــه نکـــرد ...

مـی توانســـت ، امـــا رســوایـم نســـاخـت

و مــرا مــوردِ قضــاوت قـــرار نـــداد ...

هـــر آنچــــه گفتــــم را باور کــــرد ...

و هــــر بهـــانـــه ای آوردم را پذیـــرفت ...

هـــر چـــه خــواستـــم عطـــا کــرد

و هـــرگــاه به او پنـــاهنده شدم مــرا پذیـــرفت ...

امــــــا مــــــــن ....!!!


وقتی دلت با خداست، بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند...

وقتی توکلت با خداست، بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند...

وقتی امیدت با خداست، بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند...

وقتی یارت خداست، بگذار هر چقدر میخواهند نارفیق شوند...

همیشه با خدا بمان... چترِ پروردگار،بزرگترین چترِ دنیاست...


بدون حضورخدا جایے نرو

بہ خیالت کہ بہ آبادی میرسے؟؟؟

نہ رفیق! چراغے کہ درسیاهے میدرخشد

چــــــشـــــم گــــــــــرگـــــ است...


خدایا...

غم می آید من هم سمت تو می آیم

همین که غم می رود ،من نیز می روم

نمی دانم وجدانم را کجای این راه جا گذاشته ام؟؟؟

این بار کفش هایم را دور می اندازم

این بار آمده ام بمانم

خودت دستم را بگیر...


به یاد داشتـــــــه باش 

هر لذتـــــــی که از حرام میـــــــچشی 

پروردگارت لذتی شیــــــــرین تر از حلال را ،

از تو خواهــــــــد گرفت و ذائقــــــه ات تغییر خواهــــــد کرد

اگر طعم شیریـــــــــــــن منــــــــاجات را

مدتهاســــــــت نچشیده ای

کمی فکـــــــــر کن!!!


  بگو چه کسی شما را از تاریکیهای خشکی و دریا می‏رهاند

در حالی که او را به زاری و در نهان می‏خوانید

که اگر ما را از این [مهلکه] برهاند

البته از سپاسگزاران خواهیم بود...

 

سوره الأنعام آیه 63

روایت است که وقتی یونس بن متی

در تاریکی های شب و تاریکی های دریا و تاریکی دل نهنگ

خدا را با این دعا خواند

صدایش از شکم ماهی و تاریکی های دریا و ازآسمانها گذشت

ملایکه گفتند:

پروردگارا صدایی آشنا از مردی آشنا از مکانی غریب به گوش می رسد

خداوند فرمود:این بنده ام یونس بن متی است

سپس فرمودند:

پس دعایش را اجابت کردیم و او را از اندوه نجات دادیم

و اینچنین مومنین را نجات می دهیم


گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم

سر سنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا،

بر شانه های صبورت بگذارم آرام برایت بگویم و بگریم،

در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟ 

گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها

در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی،

من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی،

من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد،

با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم ... 

گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی،

اینگونه زار بگریم؟ 

گفت: عزیزتر از هر چه هست،اشک تنها قطره ای است

که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند، اشکهایت به من رسید

و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم

از جنس نور باشی و از حوالی آسمان چرا که تنها اینگونه می شود

تا همیشه شاد بود ... 

گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟ 

گفت: بارها صدایت کردم، آرام گفتم: از این راه نرو که به جایی

نمی رسی، توهرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ

فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو

که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید ... 

گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟ 

گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،

پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، بارها گل برایت فرستادم،

کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.

آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد

که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی ... 

گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟

  گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم

که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،

تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،

من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی ،

وگرنه همان بار اول شفایت می دادم ... 

گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت 

گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت...


آرامش واقعی

یعنی وقتی که بعد یه روز خسته کننده بیای خونه

و بشینی پای سجادت

و با اونی که همیشه باصبر به حرفات گوش میده دردودل کنی...

انقده آرومت میکنه که نگو....


ازهر چیز تعریف کردند،

بگو مال خداست و کار خداست

نکند خدا را بپوشانی

و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی

که ظلمی بزرگ تر از این نیست...

 

"برگزیده ای از فرمایشات

حاج محمد اسماعیل دولابی"

تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی

از خودتان است و خودتان خوبید

خدا هم همین طور است تا به خدا می گویید

خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…

خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی...

 کــــــــار مــحبــــــت

هـمـــــــین است....

 

"حاج محمد اسماعیل دولابی"

**********************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


هواشناسی اسلام اعلام کرد...!!!

ابرهای رحمت خدا(درماه رجب) 24 ساعته...

ثانیه به ثانیه...

در حال باریدنند!!! 

لطفا هر گونه "چتر گناه" را از روی سر خود بردارید,

تا دل و جانتان خیس باران لطف و رحمت الهی شود...




آیا ندیدى،

آن چه در آسمان ها و زمین است

خدا را تسبیح می گویند

و مرغان گشاده بال نیز تسبیح می گویند

و هر کدام به دعا و تنزیه خود آشناست

 

"سوره نور آیه 41"


اگر سلاطین عالم می دانستند که انسان در حال عبادت

چه لذت هایی را می برد

هیچگاه دنبال مسایل مادی نمی رفتند...

 

بحث در مورد خدا داغ بود

آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد

مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟

آرایشگر گفت: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟

شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟

بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟

نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج

  وجود داشته باشد...

مشتری به محض اینکه از مغازه بیرون آمد

مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده

با ظاهری کثیف و به هم ریخته

مشتری دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه!

به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند

آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟

مشتری با اعتراض گفت: آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند

هیچکس مثل مردی که بیرون است پیدا نمی شد

آرایشگر گفت: نه آرایشگر وجود دارد مشکل اینجاست که

مردم به ما مراجعه نمیکنند...

مشتری تاکید کرد:

دقیقا نکته همین است خدا وجود دارد

فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند


هر کجا خدا را سرپیچی کردم به بن بست رسیدم

اما باکی نیست

عارفان

گویند خدایم "جبار" است

گویند اگر اراده کند

تمام گذشته ام را جبران و ترمیم خواهد کرد...


از بس دستهــــــــایم را بلند کرده ام

و صدایــــــــش کرده ام ...

دستهـــــــــــــــایم

بــوی

خـدا

می دهنـــــــــــد



با خودم فکر می کردم بالاترین نعمت خدا به ما بنده هاش چیه ؟

چیزای زیادی توی ذهنم اومد

مثل پدر و مادر ، سلامتی ، عشق و ...

اما دلم به هیچکدوم راضی نمیشد

آخرش دلم بهم گفت بالاترین نعمت

بودن خداست !

گرفتی

فقط بودنش!

به خــدا خـدا همتا نداری!!!


رسول اکرم صلى الله علیه و آله : 

هر لحظه ای که بر فرزند آدم بگذرد

و او به یاد خدا نباشد

روز قیامت حسرتش را خواهد خورد

   کنز العمال ح1819


ای فرزند آدم مرا یاد کن تا اجابت کنم تو را ،

مرا بدون غفلت بخوانید تا بی درنگ پاسختان دهم ،

مرا با دلهای تهی از آلودگی بخوانید تا بهشتی که جایگاه نیکوئی است

به شما پاسخ دهم ،

مرا به همراه ترس و امید بخوانید تا برای شما در هر امری

گشایشی و رهایی قرار دهم ،

مرا با نامهای برتر بخوانید تا پاسختان را با اجابت درخواستهای برتر دهم ،

مرا در این سرزمین ویرانی و نیستی بخوانید

تا پاسخ شما را در آن سرزمین با پاداش و جاودانگی دهم...

 

حدیث قدسی


ابو سعید را گفتند: کسى را مى ‏شناسیم که مقام او

آن چنان است که بر روى آب راه مى ‏رود.  شیخ گفت: کار دشوارى نیست ؛

پرندگانى نیز باشند که بر روى آب پا مى ‏نهند و راه مى ‏روند. 

گفتند: فلان کس در هوا مى ‏پرد . گفت: مگسى نیز در هوا بپرد.

  گفتند: فلان کس در یک لحظه ، از شـهـرى بـه شـهـرى مى‏ رود. 

گفت: شیطان نیز در یک دم، از شرق عالم به غرب عالم مى ‏رود. 

ایـن چنین چیـزهــــا، چـنـدان مـهـــــم و قـیـمتـى نـیـسـت...

مـرد آن باشد که در میان خلق نشیند و برخیزد و بخسبد

و با مردم داد و ستد کند و بـا آنان درآمـیـزد

و یک لحظه از خـداى خود غـافل نبـاشد...

 

منبع:

آشتی با خدا

ashtibakhoda.persianblog.ir


قربون اون خدا برم

که از شماها هم غافل نیست

محبت ،آشیانه ، روزی ، آرامش ، تندرستی ...

ای پروردگار مهربانم

وای بر من اگر لحظه ای تصور کنم

که مرا فراموش کرده ای

****************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

هیچکس تنها نیست

در دنیایی که

همراه اول و آخر خداست

هیچکس تنها نیست...

عجیبـــ استـــ

زندگی هم فقط

با وجود خـــــدا

و پیروی از دستوراتشـــــ

زیباستـــــــ


امروزه همه میدانیم که هرچقدر انسان از زمین فاصله میگیرد

و به طرف آسمان بالا میرود بر اثر فشار کم هوا

به او تنگی نفس دست میدهد

دکتر (صلاح الدین مغربی) استاد طب فضا در کشور آمریکا

و عضو انجمن طبی فضا در انگلستان اظهار میدارد: 

"آن هنگامی که به کاوش درباره ی تاثیر ارتفاعات بر انسان پرداختیم

دریافتیم خلبانانی که ارتفاعات مختلف جو را میپیمایند در جاهایی که

ارتفاع سطح دریا حدود 1000 پا باشد با مشکل تنفسی روبرو نخواهند شد

  ولی چون ارتفاع به 16000 پا برسد

خلبان به منطقه ((تکافوء فیزیولوژیکی)) وارد می شود و در آن محدوده

به سیستم های تنفسی بدن فشار وارد آمده و با کمبود اکسیژن مواجه می گردد"

این در حالیست که خداوند 1400 سال پیش در قرآن از این موضوع سخن به میان آورده

در حالی که در آن زمان نه پیامبر و نه هیچ انسان دیگری نمی توانسته

به ارتفاعاتی صعود کند که به تنگی نفس دچار شود.

و همچنین کوهی هم در عربستان وجود ندارد

که ارتفاع آن به حدی باشد که منجر به تنگی نفس شود

آیا متذکر نمی شوید

منبع متن:

(وبلاگ نور ایمان)

baharedelhaaa.blogfa


آب هر چند آلوده باشد 

حتی لجن هم که شده باشد 

اگر به دریا بازگردد 

صاف، زلال و پاک می شود 

 خدا هم دریای رحمت است 

و ما همچون آب آلوده 

که اگر به آغوش رحمت او باز گردیم 

کار تمام است و پاک پاک می شویم

و چه حس خوبیست پاکی و پاک بودن!


خداوند متعال به حضرت موسی (ع)  فرمود :

پست ترین مخلوق مرا پیدا کن و بیاور

حضرت موسی ابتدا در میان مردم رفت ولی ترسید

کسی را انتخاب کند سپس در بین حیوانات به جستجو پرداخت

  پس از جستجوی فراوان سگ بیماری را یافت

و با خود به سمت وادی طور برد 

در بین راه با خود گفت موسی نکند این سگ هم

نزد خداوند آبرویی داشته باشد . . . بلافاصله سگ را رها کرد 

وقتی به وادی طور رسید خطاب آمد ای موسی

به عزت و جلالم قسم اگر آن سگ را می آوردی

نامت را از دیوان انبیاء محو می کردم ...


او خودش از حال من مطلع است

هنگامیکه نمرود حضرت ابراهیم علیه السلام را به آتش انداخت ،

ملائکه آسمانها به گریه در آمدند .

جبرئیل علیه السلام عرض کرد : خدایا در روی زمین یک نفر تو را

عبادت می کرد و حالا دشمن بر او مسلط شده 

خطاب شد من هر وقت بخواهم او را اعانت و یاری می کنم .

ملائکه عرض کردند : پروردگارا پس اذن بده ما به یاری او بشتابیم .

از طرف حضرت حق خطاب شد بروید اگر اذن داد او را یاری کنید .

ملکی که موکل آب بود آمد ملائکه ای که موکل باد و خاک و آتش بودند آمدند

عرض کردند : ای ابراهیم اجازه بده تو را نجات دهیم

و دشمنان تو را هلاک کنیم . حضرت ابراهیم علیه السلام اجازه ندادند .

جبرئیل علیه السلام آمد عرض کرد ای ابراهیم آیا حاجتی داری ؟

ابراهیم (ع) فرمود : حاجتی دارم ولی به تو ندارم .

جبرئیل گفت : به آن کسی که داری بگو .

حضرت ابراهیم (ع) فرمود : حسبی من سؤالی علمه بحالی

( او خودش از حال من مطلع است )

خطاب رسید : ای آتش بر ابراهیم سرد و خاموش شو


معلم برای سفید بودن برگه نقاشی ام تنبیهم کرد

و همه بهم خندیدند

اما من خدایی را کشیده بودم

که همه میگفتند دیدنی نیست!



فخر رازی از مفسران قرآن کریم می‌گوید:

مانده بودم «لفی خسر» را چگونه معنا کنم

از بس فکر کردم خسته شدم و با خود گفتم

بروم سراغ سوره‌های دیگر تا فرجی شود

  نقل میکند روزی گذرم به بازار افتاد و دیدم کسی

با التماس فراوان به مردم می‌گوید:

مردم رحم کنید به کسی که

سرمایه اش در حال آب شدن هست و داره نابود میشه،

نگاه کردم دیدم او یخ فروش است

یک قالب یخ آورده، هوا هم گرم است و یخ هم در حال آب شدن،

و او التماس می‌کند از مردم که از من یخ بخرید

من معنای «لفی خسر» را در سوره عصر از این یخ فروش فهمیدم

ما هم لحظه به لحظه یخ زندگیمان در حال آب شدن است

اما قدر این نعمتها و فرصت های ناب را نمی دانیم و درک نمی کنیم

مگر زمانی که دیر میشود و جز افسوس کاری از ما ساخته نیست

و چه زیبا فرمودند امیرمؤمنان علی (ع)

این شب و روز مانند دو لبه قیچی تیزند

که ریشه‌های درخت عمرت را می‌زنند

و اکنون که سرمایه را از دستت می‌گیرند

با صاحب اصلی این سرمایه معامله کن تا عوض کاملی بگیری


وقتی که تنهای تنها می شوی 

وقـــتی که دوســــتانت،درست در حسـاس ترین لحظه رهایت میکنند 

وقتی که طوفان امتحان،خاشاک دوستی های سطحی رامی رباید 

و لجن متعفن خودخواهی و منفعت طلبی را نمایان می سازد 

وقتــــی که هیچ تکیه گاهـــــــــی برایت نمــــــی ماند 

و هیچ دستی خالصانه به سویت دراز نمی گردد 

یک پناهــــگاه می ماند که هیچ حادثه ای نمیتواند آن را از تو بگیرد 

او حتــــــی در مـقـابـل بـدی هـای تـو خوبـــــــــــــــی مـی آورد 

و روی زشتــــــــی های تو پـرده ی اغماض مـــی افکند 

اگر بدانی که محبت و اشتیاق خدا به تو چقدر است 

بنـد بنـد تـنــت از هــــم مـــــی گســــــلد 

حتــماً دانســــته ای او کیســـــت!؟ 

پس چرا در انتها به او برسی

  از او آغـــاز کن


خدای مهربانم !

از امروز تمامی مشکلاتم را با مداد می نویسم

و نعمتهایم را با خودکار !

می دانم که مشکلاتم را با پاک کن مهربانیت

پاک خواهی کرد . . .

 

منبع متن:

http://www.smsojok.com


اگر میدانستید که یک محکوم به مرگ 

هنگام مجازات تا چه حد آرزوی

    بازگشت به زندگی را دارد      

آنگاه قدر روزهایی را که با غم  سپری میکنید ،

می دانستید...

 

"ابن سینا"


معجزه علمی قرآن کریم

دانشمندان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده اند

که حافظه کوتاه مدت زنان قوی تر از مردان است

و عکس این مطلب

حافظه بلند مدت مردان بسیار قوی تر از زنان است

شاید به این دلیل خداوند در قرآن کریم

 "شهادت زن را نصف شهادت مرد "

تعیین فرموده است...


خدا هست... آرام باشیم!

حکم حرمت شراب آمده بود ولی جوانی بالای سرش

خمره شراب گرفته بود و می‌آمد به پیامبر برخورد کرد

حضرت فرمود: به به ، چه جوانی! داری برای کار می روی 

جوان گفت: خدایا آبرویم را نبری‌

رسول خدا فرمود: چه داری؟

جوان گفت: عسل

پیامبر گفت: ببینم عسلت را؟!

این مرد ، هیچی نداشت جز خدا ....

گفت : خدا، دوست ندارم پیش پیامبر ضایع بشم!

پیامبر در خمره را باز کرد .... پر از عسل بود

جوان افتاد زمین و پیوسته می گفت: خدایا ممنون خدایا شکرت.

 

"به نقل از استاد پناهیان"

*******************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰



دلت را خانه ی مـا کن، مصفّـا کردنش با من

به‌ ما درد دل افشا کن، مـداوا کردنش با من


اگر گم کرده‌ای ای ‌دل، کلید استجــابت را

بیا یک لحظه با ما باش، پیــدا کردنش با من


بیفشان قطره ‌اشکی، که من‌ هستـم خریدارش

بیاور قطره‌ای اخــلاص، دریـا کردنش با من


اگر درها به رویت بسته شـد دل برمکن بازآ

درِ این خانه دق‌البـاب کُـــن وا کردنش با من


به من گو حاجت خود را، اجـابت می‌کنم آنی

طلب کن آنچه می‌خواهی، مهیّـــا کردنش با من


بیا قبل از وقـوع مرگ روشـن کن حسابت را

بیاور نیک و بد را، جمـع و منها کردنش با من


چو خوردی روزی امروز ما را شـکر نعمت کن

غم فردا مخور، تأمیــن فـــردا کردنش با من


اگر عمری گنـه کردی، مشو نومیــد از رحمت

تو توبه نامه را بنویس، امضـا کردنش با من

*************************

این مطلب رو در وبلاگ داشتیم ولی

از بس زیبا و دوست داشتنی و احساس برانگیز است مجددا تکرار کردیم



به قدریکه شما

به دستورات پروردگار اهمیت بدهید

از عالم غیب هم به شما

اهمیت خواهند داد...

 

"آیت الله حق شناس"

اگر در زندگی تان شکاف هایی هست

دلیل آن این است که از بندگی تان

برای خدای متعال کم گذاشته اید...

 

"آیت الله حق شناس"

منبع:@tezkar

در اطاعت اوامر الهی و نیز در معصیت

و به فرمان شیطان و نفس بودن،

امر دایر است بین این که با کسی که

حیات و ممات، غنا و فقر و مرض و صحت

و مریض خانه و دکتر و خزانه و ثروت و...

به دست او است؛ مجالست کنیم

یا با کسی که هیچ ندارد؟

انسان کدام را اختیار می کند!

 

"در محضر بهجت ص 12"


خدایا دلم می خواهد

شبیه بی کس ترین آدم های روی زمین باشم

شبیه آدم هایی که جز تو یاوری ندارند

از عظمت مهربانی ات درحیرتم

چگونه به من کمک می کنی در حالی که

در سرزمین وجودم فصل سرد شیطانی حاکم است

خدایا...! سجده می کنم در پیشگاهت

که اینقدر در برابر من و گناهانم صبوری

کمک کن تا این مهربانی ها را درک کنم...


میدانی خدایت چقدر بزرگ است!

در این اندیشه باش

که کهکشان راه شیری میلیون ها برابر

از خورشید بزرگتر است

و خورشید، هزاران برابر از زمین؛

و این در حالیست که، کهکشان ما تنها یکی از

میلیاردها کهکشانیست که در عالم معلق است

بنگر که تو در این کرۀ خاکی چیستی؟

بیایید از صمیم دل بگوییم  "الله اکبر"

آری او بزرگتر است از آنچه ما می پنداریم

بزرگ تر از تمام غم ها و ناامیدهای ما...

کیست که از رحمت حق نومید شود جز گمراهان

و من یقنط من رحمه ربه الا الضالون (56/حجر)



در زمین مردمان خانه مکن

کار خود کن کار بیگانه مکن


کیست بیگانه تن خاکی تو

کز برای اوست غمناکی تو


تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی

جوهر خود را نبینی فربهی


گر میان مشک تن را جا شود

روز مردن گند او پیدا شود


مشک را بر تن مزن بر دل بمال

مشک چه بُوَد نام پاک ذوالجلال

 

"مثنوی معنوی"


به هیچ چیز فکرنمیکنم

جز تو

جز تویى که زندگى و سرنوشت ضعیف ترین موجودات را

هم در دست داری

دست به دامن کسی نمیشوم جز تو

جز تویی که به همه چیز احاطه  داری

جز تویی که حتی اگر انکارت کنیم رهایمان نمیکنی...


با هر چه عشق نام تو را میتوان نوشت،

با هرچه رود نام تو را میتوان سرود،


بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را،

با دستهای روشن  تو میتوان گشود


**********************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشاى بهار

بلبلان، وقت گل آمد که بنالند از شوق‏
نه کم از بلبل مستى تو، بنال اى هشیار


آفرینش همه تنبیه خداوند دل است‏
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار


کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‏ اند
نه همه مستمعى فهم کند این اسرار

خبرت هست که مرغان سحر مى‏گویند
آخر اى خفته، سر از خواب جهالت بردار


هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آن است که فرداش نبیند دیدار

تا کى آخر چون بنفشه سر غفلت در پیش‏
حیف باشد که تو در خوابى و، نرگس بیدار


که تواند که دهد میوه الوان از چوب؟
یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار؟

آدمى زاده اگر در طرب آید نه عجب‏
سرو در باغ به رقص آمده و بید و چنار


گو نظر باز کن و خلقت نارنج ببین
اى که باور نکنى فى الشجر الاخضر نار

پاک و بى عیب خدایى که به تقدیر عزیز
ماه و خورشید مسخر کند و لیل و نهار


چشمه از سنگ برون آرد و، باران از میغ‏
انگبین از مگس نحل و دُر از دریا بار


نیک بسیار بگفتیم درین باب سخن‏
و اندکى بیش نگفتیم هنوز از بسیار

تا قیامت سخن اندر کرم و رحمت او
همه گویند و یکى گفته نیاید ز هزار


آن که باشد که نبندد کمر طاعت او؟
جاى آن است که کافر بگشاید زنار


نعمتت، بار خدایا، ز عدد بیرون است‏
شکر انعام تو هرگز نکند شکر گزار


این همه پرده که بر کرده ما میپوشى‏
گر به تقصیر بگیرى نگذارى دیار

ناامید از در لطف تو کجا شاید رفت؟
تاب قهر تو نداریم خدایا، زنهار!


فعلهایى که زما دیدى و نپسندیدى‏
به خداوندى خود پرده بپوش اى ستار


حیف ازین عمر گرانمایه که در لغو برفت‏
یارب از هرچه خطا رفت هزار استغفار


درد پنهان به تو گویم که خداوند منى‏
یا نگویم، که تو خود مطلعى بر اسرار

سعدیا ، راست رُوان گوىِ سعادت بردند
راستى کن که به منزل نرسد کج رفتار


ای پیامبر

اگر بندگان من از دوری و نزدیکی من بپرسند

بگو من نزدیکم

************************

ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ ﮐﺴﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﯿﺴﺖ

ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ،

ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯼ

ما اگر مانده ز راه،

در پس و پیشِ قدم

پشت پرچین بلندِ غمِ تو

ﺩﺭ پسِ ﭘﺮﺩﻩ‌ ی ﺍشکِ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ

مأﻣﻦ ﮔﺮﻡ ﺧﺪﺍﺳﺖ؛

ﺍﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ

در پسِ هر نفسی که فرو می رود و می‌آید

در پسِ ضربه‌ ی نبضی ست که در گردن ماست

ما اگرتنهاییم من و تو گمشده ایم

او همینجاست کنار من و تو

ﺳﺎﻟﻬﺎﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺴﻮﯾﺶ ﺑﺮﻭﯾﻢ

ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﻮﻕ ﺗﺎ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺑﺰﻧﯿﻢ

ﺍﺯ ﺳﺮ ﻋﺠﺰ ﻭ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﻭ

ﻣﻮنسِ ﻭﺍقعیِ خلوت ماست...


از بین موجودات یڪ نفرصدا زد یا اله العاصین

صداے لبیڪش سه مرتبه آمد

ملایڪه با تعجب پرسیدند:

خدایا اینڪه آلود تره سه مرتبه جوابشو دادی!!!

خدا فرمود:ملایڪه من اوناے دیگه

دلشون به اعمالشون خوشه

ولے این غیر من ڪسے را نداره...


اگر نمی‌توانی خدا را ببینی،

لااقل غیر خدا را نبین!

 

"مرحوم دولابی"


خودم را در کوچه تنهایی گم کرده ام

تا شاید تو مرا صدا بزنی

تویی که دوستت دارم,

مثل هیچ کس دیگری

مثل بی مانندی خودت

من منتظر یک پگاه ناگاه هستم

مثل آسمان, در آرزوی دو بال

و مثل پرنده , در امید آفتاب

خدایا ! مرا به آسمان ببر

من خیلی وقت است دلم زمین گیر شده


تا حالا شده آرزویی به دلت بیفته

خیلی غیر ممکن و نشدنی به نظر بیاد

کلا بی خیالش بشی؛

ولی یه روزی آرزو بیفته دنبال تو

همه میگن قانون جاذبست

اما من میگم لطف خداست

ینی خدا خودش این قانون را در عالم دایر کرده

اگه آرزویی را توی دلت انداخت

راه رسیدنش را هم برات فراهم می کنه

البته اگه خودمون مانع لطفش نشیم

از ته دل میگم پاک و منزه است پروردگارم

و عاری از هر عیب و نقصی؛

هیچ وقت کاری عبث و بیهوده نمی کنه

همه کارهاش روی قاعده و حسابه

و چه زیباست آنجا که می گوید

 هر خیری که به شما برسد

از جانب خداست

و هر بدی به شما برسد

از جانب خود شماست

در جایی از قرآن کریم خداوند در بین آیات طلاق

ناگهان اشاره به نماز می کند

یعنی اگر شما با خدا ارتباط داشتید

رابطۀ بینتون بهم نمی خورد

اگه الآن با هم نمی سازید

زیر یک سقف هستید ولی با هم یکی نشدید

همش بر می گرده به اینکه رابطتون با خدا خوب نبوده

دو حبه قند محاله در همدیگه حل بشن

مگر اینکه در آب حل بشن

اگر در آب حل بشن می تونن در همدیگه حل بشن

اگه انسان ها در خدا حل نشوند

محاله بتونن در همدیگه حل بشوند

مَن أَصلَحَ فیما بَینَهُ و َبَینَ اللّه  أَصلَحَ اللّه فیما بَینَهُ وَ بَینَ النّاسِ؛

هر کس رابطه اش را با خدا اصلاح کند،

خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود

من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 396


خدا"در گُل،خدا،در آب و رنگست...

خدا"نقاش این دشت قشنگست...

خدا"یعنی درختان حرف دارند...

شقایق ها درونی ژرف دارند...

خدا"در هر نظر آیینه ماست...

همین حالا خدا"در سینۀ ماست...

خدا"شبنم،خدا"باد و خدا"گُل

خدا"زیباترین باغ تکامل...

گهی،گُل میکند ما را خبردار

گهی،مرغی بما میگوید اسرار!...

خدا"دراوج گُل،درعمق رنگست...

خدا"در معنی لفظ قشنگست

خدا"را میتوان از نور فهمید...

خدا"را در پرستش میتوان دید...


کائنات شما را مجازات نمی کند

برکت  نمی بخشد

کنترل هم نمی کند

فقط عملت به تو بازگردانده می شود

کائنات به ارتعاشى که از جانب شما ساخته میشود؛

پاسخ می دهد

شاد بیاندیشى، شادمانى نصیبت می شود

منفى بیاندیشى،آنچه منفى است؛ نصیبت می شود

این جهان کوه است و فعل ما ندا

سوى ما آید نداها را صدا

زمانے کـه موسے علیه السلام

شبانه دنبال شعله اے آتش میگشت

درحالـے که نفس نفس زنان راه مے رفت!!!

هرگز به ذهنش خطور نمے کرد

که برای شنیدن صدای پروردگار جهانیان مے رود

به خدایت اعتماد داشته باش

کارهاے او تصــور ناپـَـــذیر است...


همه رهگذر هستیم

به کسی کینه نگیرید

دل بی کینه قشنگ است

به همه مهر بورزید

به خدا مهر قشنگ است

بوسه بر دست پدر

بوسه بر گونه مادر

لحظه حادثه بوسه قشنگ است

بفشارید به آغوش عزیزان

پدر و مادر و فرزند

به خدا گرمی آغوش قشنگ است

نزنید سنگ به گنجشک

پر گنجشک قشنگ است

همه جا عشق بورزید

سینه با عشق قشنگ است

بشناسید خدا را

هر کجا یاد خدا هست

هر کجا نام خدا هست

سقف آن خانه قشنگ است

زندگی در گذر است

آدمی رهگذر است

زندگی یک سفر است

آدمی همسفر است

آنچه می ماند از او

راه و رسم سفر است

رهگذر می گذرد...

***********************************
 عشق فقط خدا
  • مرتضی زمانی