عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۴۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 31


عاشقانه های من و خدا


عشق فقط خدا



❤️ عهد کردم عاشقانه
سر نهم در پای عشق


زندگی یعنی نشستن
با تو در دنیای عشق

❤️ عشق یعنی با تو بودن
تا ابد، دلدار من


نقش کردم از تو در قاب دلم،
سیمای عشق

عشق فقط خدا

❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️

https://telegram.me/eshgekhodayi

تلگرام عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


داستانک معنوی



بانوی مومنی در یکی از خاطرات خود میگوید:


با جوانی بسیار متدین ازدواج کردم. با پدر و مادر همسرم زندگی می‎کردیم. همسرم نسبت به پدر و مادرش بسیار مهربان و خوش اخلاق بود. خداوند پس از یک سال دختری به ما عطا کرد که اسم او را اسماء نهادیم.


مسؤولیت همسرم به غرب عربستان انتقال یافت و یک هفته در اداره کار می‎کرد و یک هفته استراحت.

در حالی که دخترم پا در چهار سالگی نهاده بود همسرم هنگام بازگشت به خانه در ریاض در یک سانحه رانندگی به کما رفت و پس از مدتی پزشکان مغز و اعصاب ابراز کردند که 95% از مغزش از کار افتاده است.

برخی از نزدیکان پس از 5 سال از گذشت این حادثه سخت به من پیشنهاد کردند که می‎توانید از شوهرت جدا شوی، اما این پیشنهاد را نپذیرفتم و مرتب به شوهرم در بیمارستان سر می‎زدم و جویای احوال او می‎شدم.


به تربیت و پرورش دخترم بسیار اهتمام می‎ورزیدم، بنابراین او را در دارالتحفظ ثبت نام کردم و در سن 10 سالگی تمام قرآن را حفظ کرد.

دخترم 19 سالش شده بود و 15 سال پس از سانحه ای که برای شوهرم پیش آمده بود، زمانی که به اتفاق به ملاقات پدرش رفتیم، اصرار می‎ورزید که شب نزد پدرش بماند و پس از اصرار زیاد او و مخالفت من، سرانجام به پیشنهاد او تن دادم.

دخترم برای من نقل کرد که در کنار پدرم سوره‎ی بقره را از حفظ خواندم، سپس خواب من را فراگرفت و خود را در خواب بسیار خوشحال و مسرور دیدم. سپس برخاستم و تا توانستم نماز شب خواندم و پس از مدتی به خواب فرو رفتم.


کسی در خواب به من می‎گفت: «چطور می‎خوابی در حالی که خدا بیدار است؟

برخیز! اکنون وقت قبول شدن دعاست، پس دعاکن،

خداوند دعاهایت را می‎پذیرد.»

با عجله رفتم وضو گرفتم،

با چشمانی پر از اشک به صورت پدرم می‎نگریستم و

اینچنین با خدا به راز و نیاز پرداختم:

«یا حی یا قیوم، یا جبار، یا عظیم، یا رحمان یا رحیم... این پدر من و بنده‎ای از بندگان توست که چنین گرفتار شده است و ما نیز در مقابل این مصیبت آرام گرفته و به قضا و قدر تو راضی شده‎ایم. خداوندا! پدرم اکنون در سایه‎ی رحمت و خواست توست. خداوندا! همانگونه که ایوب را شفا دادی، همانگونه که موسی را به آغوش مادرش برگرداندی، همانگونه که یونس را در شکم نهنگ و ابراهیم را در کوره‎ی آتش نجات دادی پدرم را نیز شفا ده. خداوندا! پزشکان ابراز داشته‎اند که هیچ امیدی به بازگشت او وجود ندارد، اما امیدواریم که تو او را به میان ما باز گردانی.»

قبل از اینکه سپیده‎ی صبح بدمد خواب بر چشمانم چیره شد و باز در خواب فرو رفتم،

همینکه چشمانم گرم شدند، شنیدم که صدای ضعیفی من را صدا می‎زد و می‎گفت:

تو کی هستی؟ اینجا چکار می‎کنی؟ این صدا من را بیدار کرد و به طرف راست و چپ نگاه کردم.

آنچه که من را در بهت و حیرت فرو برد این بود که صدای پدرم بود!

با عجله و شور و شوق و گریه و زاری او را در آغوش گرفتم.

او من را پس زد و گفت: دختر تو محرم من نیستی، مگر نمی‎دانی در آغوش گرفتن نامحرم حرام است؟


گفتم: من اسماء، دخترت هستم و با عجله و شکر و شور و شوق پزشک و پرستاران را باخبر کردم.


همه آمدند و چون پدرم را با هوش دیدند شگفت‎زده شدند و همه می‎گفتند:


سبحان الله. این کار خداوند است که مرده را زنده می‎گرداند.

پدر اسماء پس از 15 سال کما به هوش آمد،

در باره‎ی آن رویداد تنها این را به یاد می‎آورد که

قبل از سانحه خواستم توقف کنم و نماز چاشتگاه را به جا آورم و

نمی‎دانم نماز چاشتگاه را خواندم یا نه.


بدینصورت همسرم پس از 15 سال کما و از دست دادن 95% از مغزش به آغوش خانواده‎ی ما بازگشت و خداوند پسری به ما عطا کرد و زندگی به روال عادی خود بازگشت.

🍃 پس هرگز از رحمت خدا ناامید نشوید، هرکاری نزد خدا آسان است.

عشق فقط خدا

❣پروردگاری که بر او توکل کنیم ❣

💠دارای چهار ویژگی است:

✔️  از نیاز تو آگاه است ✨

✔️ بخل ندارد ✨

✔️ جهت برآوردن نیازت قادر است✨

✔️ به تو محبت دارد ✨


عشق فقط خدا

❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️

https://telegram.me/eshgekhodayi

تلگرام عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 30

عاشقانه های من و خدا


عشق فقط خدا


 ای در سر هر کس از تو  سودای دگر

 در راه تو هر طایفه را رای دگر


 چیزی ز تو هر کسی تمنا دارد

 ما جز تو نداریم تمنای دگر



 #عبید_زاکانی



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



داستانک معنوی


در روزگاری که قحطی شده بود و مردم برای نان شبشان محتاج بودند درویشی، که مدتها بود بیکار بود و بی چیز و دیگر در خانه چیزی برای خوردن نداشتند وقتی رنگ و روی زرد و وارفته بچه هایش را دید به ناچار مقداری طناب داشت که برای حفر چاه برای دیگران از آن استفاده می کرد آن را به بازار برد و به یک درهم فروخت.

می خواست با آن یک درهم برای بچه های خود غذایی تهیه کند. به طرف بازار که می رفت، دو نفر را دید که با هم جر و بحث می کردند و کم کم کارشان به دعوا کشید. مرد درویش از دیگران پرسید: «چرا آنها به سر و کله هم می زنند؟»

گفتند: « این مرد یک درهم به آن یکی بدهکار است. طلبکار به او مهلت نمی دهد و می خواهد به زندانش بیندازد.»

درویش یک درهم خود را به مرد طلبکار داد و دست خالی به خانه برگشت. وقتی به خانه رسید، به زن و بچه های خود گفت: « طناب را فروختم و یک درهم گرفتم، اما آن را در راه خدا، خرج کردم.»

درویش خانه را گشت و گلیم کهنه ای را پیداکرد. آن را به بازار برد تا بفروشد. همه جای بازار را به دنبال مشتری گشت، اما خریداری پیدا نشد. خسته و نگران به طرف خانه به راه افتاد.

آن روز، صیادی یک ماهی صید کرده بود و می خواست آن را بفروشد، اما هیچ کس ماهی را نمی خرید.

مرد درویش و صیاد در بازار به هم رسیدند و از حال هم با خبر شدند. صیاد به درویش گفت: « بیا با هم معامله ای بکنیم. تو گلیم را به من بده، من هم ماهی را به تو می دهم.» درویش قبول کرد. درویش، ماهی را به خانه برد و مشغول پاک کردن آن شد تا غذایی درست کند. وقتی که شکم ماهی را پاره کرد، ناگهان مرواریدی درشت و نورانی از داخل آن بیرون آمد.
درویش فهمید که آن مروارید هدیه ای از طرف خداست. با خوشحالی، مروارید را به بازار برد تا بفروشد، اما هیچ کس نتوانست قیمتی بر روی آن بگذارد.

 سرانجام کسی پیدا شد و مروارید را به صد هزار دینار طلا از او خرید. درویش سکه های طلا را بار الاغی کرد و به طرف خانه رفت. چیزی نگذشت که درویش دیگری در خانه او را زد و گفت: «در راه خدا چیزی بدهید.»

درویش با خود گفت: « شاید این درویش هم حال و روزش مثل حال و روز دیروز خودم باشد.» این بود که او را صدا زد و گفت: « برادر، نصف این پولها مال تو. برو و هر چه زودتر کسی را بیاور تا بتوانی سکه های طلا را ببری. »

درویش گفت: « من نیازی به پول ندارم. من فرستاده خداوندی هستم که می گوید:« هر کس یک درهم در راه من خرج کند، ما صد هزار درهم از خزانه غیب به او پاداش می دهیم.» بدان که خداوند کار خیر هیچ کس را بدون پاداش نمی گذارد.»هم در این دنیا و هم در آخرت...
این قول خدا در قرآن است که میفرماید
هر کس به خدا توکل کند خدا از جایی که گمان نمی برد به او روزی می رساند

با خدا معامله کن و بندگی ات را بکن

او خدایی کردن را خوب می داند...


*****************************

عشق فقط خدا


❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️


https://telegram.me/eshgekhodayi

تلگرام عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 29

عاشقانه های من و خدا


عشق فقط خدا

🍃🌺 دیگری‌ از نظرم گر برود،
              
🍃🌸 باکی‌ نیست


✨💞 تو که

    ✨💞 معشوقی‌ و

        ✨💞 محبوبی‌ و
 
             ✨💞 منظور

                   ✨💞 مرو ...


#اوحدی_مراغه‌اى



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰




سفارشات کوتاه پیامبر

به امام علی علیه السّلام‌




ای علی:

🍃مؤمن حقیقی سه نشانه دارد: روزه، نماز، أدای زکات.

🍃و شخص ظاهر_ساز را نیز سه نشانه است:
در حضور چابلوسی، در پشت سر بدگوئی، و در مصیبت سرزنش کند.


🍃 و ستمکار را سه ویژگی است:
زیر دستش را سرکوب کند، و بالادست خویش را نافرمانی، و همنوعان ستمکارش را یاری نماید.

🍃و ریاکار را سه نشانه است:
 نزد مردم سرحال، و به وقت تنهائی بی‌حوصله، و در همه کار خوش دارد از او تعریف شود.


🍃و منافق را سه علامت است:
 اگر سخن گوید دروغ است، و چنانچه مورد اعتماد و امانت داری واقع شود خیانت کند،

و به هنگام وعده زیر قول خود زند.

🍃تنبل را سه نشانه است:
در انجام امور سستی کند تا به تقصیر و عقب ماندگی افتد،

و کوتاهی کند آنقدر که به تباهی کشاند، و تلف کند تا گناهکار شود.

🍃عاقل را نشاید که برای غیر سه مورد سفر کند:

 بهبود وضع زندگی، قدمی برداشتن برای روز جزا، و بردن لذّتی در غیر حرام.

ای علی

🍃 هیچ فقری سخت‌تر از نادانی

🍃 و هیچ ثروتی سودمندتر از خرد

🍃 و هیچ تنهائی هولناکتر از تکبّر نیست

🍃 و هیچ عملی چون عاقبت اندیشی


🍃 و هیچ پرهیزی چون خویشتن داری

🍃 و هیچ افتخار خانوادگی همچون خوش أخلاقی نیست

🍃 و به تحقیق دروغ، بلای گفتار

🍃 و فراموشی، بلای دانش

🍃 و منّت گذاشتن، بلای بخشش است.


📚تحف العقول


*****************************

عشق فقط خدا


❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️


https://telegram.me/eshgekhodayi

تلگرام عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 28


عشق فقط خدا


ازعشق توگفتن

شده کارم چوعبادت


می میرم ازاین عشق تو

جانم به فدایت


چون یاد تو باشد

می و مستی چه نیازست؟

حالم تو ببین
ای دل و جانم به فدایت


از گلشن تو مستم و

ازغم خبری نیست

بی باده خوشم

روح  و روانم به فدایت


عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


🌷※◁روزی امام رضا علیه السلام از کوچه رد می‌شدند که

جوانی از ایشان سوال کرد:

شما گناه نمی‌توانید بکنید یا دوست ندارید؟

🌷※◁حضرت حرکت کردند و به خانه‌ای رسیدند که

چاه فاضلاب خود به بیرون می‌کشیدند.

🌷※◁حضرت از آن جوان سوال کردند: آیا تو
گرسنه که می شوی حتی فکر میکنی که

کمی از این نجاست ها میل می‌کنی؟


جوان گفت: هرگز هرگز

🌷※◁امام فرمودند: گناه مانند آن نجاست است.

اگر بر نجس ‌بودن گناه علم پیدا کنیم٬

آن‌ گاه هرگز خودمان سمت گناه نمی‌رویم

و نیازی نیست کسی مانع ما شود.👏👏👏👌👌

*****************************

عشق فقط خدا


❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️


https://telegram.me/eshgekhodayi

تلگرام عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 27


عشق فقط خدا


💚✨ لذت و صـــل نداند

❤️✨ مگر آن سوخته‌ای،

💚✨ که پس از دوری بسیار

❤️✨ به یاری برسد



💚✨ قیمت گل نشناسد،

❤️✨ مگــــر آن مرغ اسیر،

💚✨ که خزان دیده بود،

❤️✨ پس به بهاری برسد...


✨ #دهلوی

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


داستانک معنوی


لطف و عنایت بینهایت خدای مهربان



پذیرش عذر



🌸آورده اند که چون هدهد باز آمد و عذر خویش بگفت و از جریان قوم سبأ خبر آورد،

سلیمان گفت: آری بنگریم تا این عذر که می آری راست است یا دروغ،

اگر دروغ باشد تو را عذابی سخت کنم.

🌸خداوند توسط جبرئیل به سلیمان وحی کرد که ای سلیمان!

 🌸مرغکِ ضعیف را تهدید می کنی که باش تا در کار تو بنگرم که راست می گویی یا دروغ؟

 🌸ای سلیمان! از مرغی ضعیف به عذری ضعیف چرا بسنده نکنی و به درخواست صدق، از وی تهدید کنی؟

 🌸چرا که از ما نیاموزی معاملت با بندگان را؟

🌸 یک کافر که در دریا نشیند در کشتی و باد بر آید و آن کشتی در تلاطم امواج اُفتد،

کافر از غرق بترسد و بت را بیندازد و به زبان عذر، دروغ آرد.

(در دل با خدا توجه و توسل کند) چون از دریا بیرون آید و از غرق خلاص یابد،

دیگرباره بت پرستد و به کفر خویش باز گردد!
 من به دروغ وی ننگرم و آن عذر دروغ وی بپذیرم و از غرق نجات دهم.


🌸حضرت سلیمان از اخلاق حاکمانه خود شرمنده شد و

به درگاه خدا سجده کرد و گفت

کریم و رحیم بودن فقط شایسته توست

و پادشاهی فقط زیبنده توست.


*****************************

عشق فقط خدا


❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️


https://telegram.me/eshgekhodayi

تلگرام عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 26

عاشقانه های من و خدا


عشق فقط خدا


✨شاعران گل گفته اند،


✨اما

✨برای وصف تو...

✨باز باید معنی

✨نازکتری پیدا کنم...!



✨ #حسین_دهلوی
  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 25

عکس نوشته زیبا در مورد خدا


عاشقانه های من و خدا


عشق فقط خدا


.

🍃💞با غـم عشق


🍃💞غـم عالمِ فانی هیچ است

🍃💞غم عالم نخورد


🍃💞هر ڪه همین غم با اوست...


 #صائبــــــــ



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


💐 مضرات پر خوری در #طب_اسلامی


🌷پیامبر صل الله علیه واله:
شکم را سیر نکنید،زیرا نور معرفت در قلب هایتان خاموش می شود.

🌷امام علی علیه السلام:
از پر خوری بپرهیز؛زیرا کسی که همراه ان شود،بیماری هایش زیاد شده و خواب هایش اشفته شود.

🌷امام علی علیه السلام:
پر خوری؛یار خوبی برای گناهان است.

🌷امام علی علیه السلام:
پر خوری و انجام کارهای واجب،با هم جمع نمی شوند.

🌷 حضرت عیسی علیه السلام:
ای بنی اسرائیل!زیاد مخورید

زیرا کسی که زیاد بخورد،بسیار می خوابد و کسی که زیاد بخوابد،

نماز کم می گزارد و کسی که نماز کم بگزارد،از غافلان شمرده می شود .

🌷امام علی علیه السلام:
از سیر شدن شکم دوری کنید؛زیرا باعث:قساوت قلب،سستی در نماز و تباهی بدن می شود.

🌷امام علی علیه السلام:
پر خوری،سرمستی می اورد و خویشتن داری را فاسد می کند.

🌷حضرت رسول صل الله علیه واله:
از زیادی غذا بپرهیزید؛زیرا علامت قساوت بر قلب می گذارد،بدن را در اطاعت از خدا کند می کند و اراده ها را از شنیدن موعظه،کر می سازد.

🌷امام علی علیه السلام:
پرخوری،حجاب تیز هوشی می شود.

🌷امام علیه علیه السلام:
اگر شکم حتی از راه مباح پر شود،دل از یافتن راه صحیح،کور می شود.

🌷امام علی علیه السلام:
در حدیث معراج خداوند سبحان فرمود:ای احمد!دنیا و اهلش را منفور بدار.
گفت:خدایا!اهل دنیا چه کسانی،واهل اخرت،چه کسانی اند؟
فرمود:

اهل دنیا کسانی اند که

 خوردن،

خندیدن،

خوابیدن

و خشم آوردنشان،

زیاد است.


📚 منبع:ارشاد القلوب ص
199


*****************************

عشق فقط خدا


❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️


https://telegram.me/eshgekhodayi

تلگرام عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 24

عکس نوشته زیبا در مورد خدا


عاشقانه های من و خدا



عشق فقط خدا


مهر تو را
به عالم امکان نمی دهم

این گنج پربهاست
من ارزان نمیدهم


گر انتخاب جنت و
کویت به من دهند

کوی تو را
به جنت و رضوان نمی دهم

دل جایگاه عشق تو باشد
نه غیر تو


این خانه خداست
به شیطان نمیدهم


عشق فقط خداست...


*****************************

عشق فقط خدا


❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️


https://telegram.me/eshgekhodayi

تلگرام عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

چرا یعقوب (ع)به هجر یوسف (ع) دچار شد؟!


🔅یعقوب هر روز گوسفندى ذبح مى کرد،

قسمتى را به مستحقان مى داد و قسمتى را خود و فرزندانش مى خوردند،
 یک روز سوال کننده مومنى که روزهدار بود و نزد خدامنزلتى داشت،
 عبورش از آن شهر افتاد، شب جمعه بود بر در خانه یعقوب به هنگام افطارآمده گفت:

🔅به میهمان مستمند غریب گرسنه از غذاى اضافى خود کمک کنید
، چند بار این سخن را تکرار کرد، آنها شنیدند، و سخن او را باور نکردند،
 هنگامى که او مایوس شد و تاریکى شب، همه جا را فرا گرفت برگشت،


🔅در حالى که چشمش گریان بود و از گرسنگى به خداشکایت کرد،
 آن شب را گرسنه ماند و صبح همچنان روزه داشت، در حالى که شکیبا بود و خدارا سپاس مى گفت،
 اما یعقوب(علیه السلام) و خانواده یعقوب، کاملاً سیر شدند،
 و هنگام صبح مقدارى از غذاى آنها اضافه مانده بود!.

🔖 خداوند به یعقوب در همان صبح، وحى فرستاد که
 تو اى یعقوب بنده مرا خوار کردى و خشم مرا بر افروختى،
و مستوجب تادیب و نزول مجازات بر خود و فرزندانت شدى...

🔖اى یعقوب! من دوستانم را زودتر از دشمنانم توبیخ و مجازات مى کنم، و این به خاطر آن است که به آنها علاقه دارم!

💢جائى که یعقوب آن همه درد و رنج هجران فرزند را به خاطر بى خبرماندن از درد دل یک سائل بکشد،

باید فکر کرد، وضعیت جامعه هایى که در آن گروهى سیر و گروه زیادترى گرسنه باشند، چگونه خواهد شد!!!



📚تفسیر «برهان»، جلد 2، صفحه 243 ـ «نور الثقلین»، جلد 2، صفحه 411 ـ
ـ «بحار الانوار»، جلد 12، صفحات 271 و 272، حدیث 48.



*****************************

عشق فقط خدا


❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️


https://telegram.me/eshgekhodayi

تلگرام عشق فقط خدا



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 23



✨💚 از شبنم عشق
✨❤️ خاک آدم گل شد


✨💚 شوری برخاست
✨❤️ فتنه‌ای حاصل شد


✨💚 سر نشتر عشق
✨❤️ بر رگ روح زدند

💚 یک قطرهٔ از آن چکید و
✨❤️ نامش دل شد...



#ابوسعید_ابولخیر


*****************************

عشق فقط خدا


❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️


https://telegram.me/eshgekhodayi

تلگرام عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


داستانک معنوی


چاره بی تابی در سوگ عزیزان


یکی از قاضی های بنی اسرائیل پسری داشت که زیاد مورد علاقه او بود.


ناگاه پسر مریض شد و مرد. قاضی از این پیشامد سخت ناراحت شد و صدایش به ناله و گریه بلند گردید.

دو فرشته برای پند و نصیحت به نزد قاضی آمده و شکایتی را علیه یکدیگر مطرح کردند.

یکی گفت:

این مرد با گوسفندان، زراعتم را لگدکوب کرده و آن را از بین برده است.

دیگری گفت:

او زراعتش را ما بین کوه و رودخانه کاشته بود، راه عبور برایم نبود،

چاره ای نداشتم جز آن که گوسفندان را از زراعت ایشان عبور دهم.

قاضی رو به صاحب زراعت نموده و گفت:

تو آن وقت که زراعت را بین کوه و رودخانه می کاشتی،

می بایست بدانی چون زمین زراعت راه مردم است.

در معرض خطر خواهد بود.

بنابراین نباید از صاحب گوسفند شکایت داشته باشی!

صاحب زراعت در پاسخ قاضی گفت:

شما نیز آن وقت که پسرت به دنیا آمد باید بدانی در مسیر مرگ قرار دارد،

دیگر چرا ناله و گریه در مرگ فرزندت می کنی؟


قاضی فوری متوجه شد این صحنه برای پند و آگاهی او بوده.

از آن لحظه گریه و ناله را قطع کرد و مشغول انجام وظیفه خود گردید.



*****************************

عشق فقط خدا


❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️


https://telegram.me/eshgekhodayi

تلگرام عشق فقط خدا



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 22


عکس نوشته زیبا در مورد خدا


عاشقانه های من و خدا


عشق فقط خدا

🍃💞 برخیز  دلا
🍃💞 که  دل  به دلدار دهیم

🍃💞 جان را
🍃💞 به جمال آن خریدار دهیم

🍃💞 این جان و دل و دیده
🍃💞 پیِ دیدنِ اوست

🍃💞 جان و دل و دیده را
🍃💞 به دیدار دهیم



#هوشنگ_ابتهاج

*****************************

عشق فقط خدا


❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️


https://telegram.me/eshgekhodayi

تلگرام عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

#داستانک_معنوی

ماجرایی دلنشین :

 حاﺝ ﺁﻗﺎ ﻗﺮﺍﺋﺘﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﻜﺮﺩ :

 ﺩﺭ ﺳﺘﺎﺩ ﻧﻤﺎﺯ ﮔﻔﺘﯿﻢ:

ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩﻫﺎ، ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻧﻢﻫﺎ، ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ .

 ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﺖ، ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺑُﻬﺘﻤﺎﻥ ﺯﺩ، ﺩﺧﺘﺮ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ، ﻣﺎ رﯾﺶﺳﻔﯿﺪﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮﺍﺿﻊ ﻭ ﮐﺮﻧﺶ ﻭﺍﺩﺍﺷﺖ .

 نوﺷﺖ ﮐﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ :
ܓ
 ﺩﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯽﺭﻓﺘﻢ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﻏﺮﻭﺏ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ،

 ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﯾﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ،

 ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺏ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺗﻮﯼ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ،

 ﮔﻔتم : ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﻧﮕﻪﺩﺍﺭ.

 پدﺭ ﮔﻔﺖ : ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻛﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﻧﮕﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﺩ،

 ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﻟﺘﻤﺎﺳﺶ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ .

 ﮔﻔﺖ : ﻧﮕﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﺩ .

 ﮔﻔﺘﻢ : ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮ.

 ﮔﻔﺖ : ﮔﻔﺘﻢ ﻛﻪ ﻧﮕﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﺩ، ﺑﻨﺸﯿﻦ. ﺣﺎﻻ ﺑﻌﺪﺍً ﻗﻀﺎ ﻣﯽﮐﻨﯽ .

 دیدم ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻏﺮﻭﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻔتم ﺑﺎﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯽﮐﻨﻢ، ﭘﺪﺭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ،

 ﺍﻣﺎ ﮔﻔتم: "پدﺭ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻩ ﻣﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﻡ ."

 ﻣﯽﮔﻔﺖ ﺳﺎﮐﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺯﯾﭗ ﺳﺎﮎ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ، ﯾﮏ ﺷﯿﺸﻪ ﺁﺏ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ . ﺯﯾﺮِ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺳﻄﻞ ﺑﻮﺩ، ﺁﻥ ﺳﻄﻞ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ . ﺩﺳﺖِ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ، ﺷﯿﺸﻪ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ، ﺳﻄﻞ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ . ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﻭﺳﻂ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻭﺿﻮ ﮔﺮﻓﺖ .


ﻗﺮﺁﻥ ﯾﮏ ﺁﯾﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: "ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻣﻬﺮﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ ﺍﺧﻼﺹ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ،" ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﯾﯽ ﮐﻨﺪ، ﺷﯿﺮﯾﻦﮐﺎﺭﯼ کنید
،

 ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺷﻮﻓﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﯾﺪ ﻛﻪ ﺩﺧﺘﺮﺑﭽﻪ ﻭﺳﻂ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﺿﻮ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ،

 ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺩﺧﺘﺮ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﻨﯽ؟

 ﮔﻔت : ﺁﻗﺎ ﻣﻦ ﻭﺿﻮ ﻣﯽﮔﯿﺮﻡ، ﻭﻟﯽ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺁﺏ ﺑﻪ ﻛﻒ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻧﭽﮑﺪ . ﺑﻌﺪﺵ ﻫﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ، ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ .

 ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺷﻮﻓﺮ ﯾﮏ ﻛﻤﯽ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﻔﺖ .

 ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ : ﻋﺒﺎﺱ ﺁﻗﺎ، ﺑﺒﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﺿﻮ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ .
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺩﺭ ﺁﯾﻨﻪ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ. ﻣﺪﺍﻡ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍ
ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺁﯾﻨﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ، ﺁﯾﻨﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﯾﺪ. ﻣﻬﺮ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻫﻢ
ﻧﺸﺴﺖ .

ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ : ﺩﺧﺘﺮ ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ؟ ﺻﺒﺮ ﻛﻦ، ﻣﻦ ﻣﯽﺍﯾﺴﺘﻢ .
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺩﺧﺘﺮﻡ، ﺁﻓﺮﯾﻦ .

ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯽﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ، ﻣﻦ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ . ﯾﮏ
ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﺗﻮﺑﻮﺳﯽﻫﺎ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﯾﻜﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ، ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻫﻢ
ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ . ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ : ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﭼﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﻫﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ، ﭼﻪ ﻏﯿﺮﺗﯽ، ﭼﻪ ﻫﻤﺘﯽ، ﭼﻪ ﺍﺭﺍﺩﻩﺍﯼ، ﭼﻪ ﺻﻼﺑﺘﯽ، ﺁﻓﺮﯾﻦ، ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ، ﺣﺠﺖ ﺍﺳﺖ. ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﮐﺮﺩ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ.


ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ .

ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﯾﮏ ﻋﺪﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻨﺪ .
ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ...

*****************************

عشق فقط خدا


❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️


https://telegram.me/eshgekhodayi

تلگرام عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 21


عکس نوشته زیبا در مورد خدا


عاشقانه های من و خدا


عشق فقط خدا


 ✨💚✨‏بهشت را
 
    ✨💝✨میخواهم
 
        ✨💖✨چکار
 
             ✨💜✨وقتی
 
              ✨❤️✨تـ💚ـو
 
            ✨💛✨تمام نشدنی ترین
 
       ✨💚✨دنیای
 
  ✨💙✨منـ❤️ـے


*****************************

عشق فقط خدا


❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️


https://telegram.me/eshgekhodayi

تلگرام عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی