عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آفرینش» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


🌟🌟💫🌟🌟💫🌟🌟💫🌟🌟💫


وقتی گیلاس، با بند باریکش به درخت متصّل است،همه عوامل در جهت رشدش

در تلاشند...

باد، باعث طراوتش می شود

آب، باعث رشدش می شود

و آفتاب به آن، پختگی و طراوت می بخشد...

اما...
.

به محض پاره شدن آن بند و جدا شدن از درخت،

آب، باعث گندیدگی

باد، باعث پلاسیدگی

و آفتاب باعث پوسیدگی و از بین رفتن طراوتش می شود...

🌟🌟💫🌟🌟💫🌟🌟💫🌟🌟💫

بنده بودن، یعنی بند به خدا بودن،که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل

در نابودی ما مؤثر خواهد بود...

پول، قدرت، شهرت، زیبایی و...

تا بند به خداییم، برای رشد ما،

مفید و بسیار خوب است،

اما به محض جداشدن بند بندگی،

همه آن عوامل باعث تباهی و

فسادمان می شود.
 
🌟🌟💫🌟🌟💫🌟🌟💫🌟🌟💫

امام جواد علیه السلام:

کسى که به غیر خدا تکیه کند،

خدا وى را به او، وامى گذارد.


**************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


داستانک معنوی


از صف نانوایی تا سفر خدایی


 

توی صف نانوایی جلوتر از من یه آقایی با پسر کنجکاوش ایستاده بودند.

 پسر کوچولو هی سوال می کرد و باباش هم ، یا جواب می داد  و یا می پیچوند .

آقا شاطر که می خواست خمیر تازه درست کنه ، آرد رو ریخت توی ماشین

خمیرگیری و شیر آب رو هم باز کرد روش. همون جوری که 

و آرد رو به هم می زد ، آقا شاطر هم داشت با دست کمک می کرد تا آرد کاملا با آب

 قاطی بشه و آب داخل  ذرات آرد نفوذ کنه .

پسر کوچولو هم که دقیقا داشت نگاه می کرد، پرسید:

بابا، آقا شاطر داره چیکار می کنه ؟

باباش گفت :داره خمیر درست می کنه .

پسرک گفت: خمیر درست می کنه یعنی چی ؟

باباش گفت: داره آرد رو قاطی آب  می کنه تا خیس بشه و تبدیل به خمیر بشه .

 پسرک گفت: بعدش چی؟

پدر گفت: بعدش خمیر رو تکه تکه می کنن و چونه می گیره و بعد صافش می کنه و


می ذاره داخل تنور، زیر حرارت آتش تا پخته بشه. 

پسرهسری تکون داد و گفت: بابا پخته بشه یعنی چی؟ 

  باباهه گفت: یعنی این که آقای شاطر خمیر رو داخل تنور زیر حرارت می گذاره


تا  آب خمیر گرفته بشه و نون خوشمزه درست بشه .

پسره کمی فکر کرد و گفت :

 این دیگه چه کاریه بابا جون؟ مگه شاطره  بیکاره ؟ اول آب قاطی آرد می کنه تا خمیر

درست بشه ،بعدش هم خمیر رو می ذاره توی حرارت تا آبش گرفته بشه . یعنی آبی

 که خودش قاطی کرده، پس بگیره ؟

بابای بیچاره  هم که داشت کلافه می شد ،

کمی رفت توی فکر که چه جوری جواب بده ،


داشت مِن مِن می کرد که صدایی از ته صف به داداش رسید .

صدا،صدای یه پیر زن نق نقو بود.از اونایی که مدام با خودشون حرف می زنن. با یه 

قیافه ی حق به جانبی می گفت:

ننه !! این چه وضعشه ،ترافیک و گرانی کمر مردم رو خم کرده آقا ،


تازه بازم بدتر میشه با هدف بندی رایانه ها !!! 

دیشب اون اقای کراواتیه توی خود تلویزیون می گفت که گرسنگی و قحطی میاد و

رژیم سرنگون میشه. یکی نیست به این احمدی نژاد بگه ننه ! تو با این کارهات

 مملکت رو که هیچ چی ، فلسفه ی خلقت رو هم زیر سوال می بری.

پیرزنه بعدش گفت: خدایا منو بکش ! جوون مرگم کن !! تا نبینم اوضاع بعد هدف بندی رو !!! 

تا گفت: خدایا منو بکش ، پسره گفت: بابا! آدم بمیره، کجا میره ؟!

باباش که هنوز گیر سوال قبلی بودف جواب داد:

انسان که می میره ، اگه آدم خوبی باشه و گناه نکرده باشه


یا با توبه از دنیا رفته باشه ، میره پیش خدا

پسر گفت: پیش خدا ؟ چه قدر خوب !

بعد گفت: بابا ،آدم قبل از این که بیاد توی این دنیا کجا بوده ؟

پدرش هم که دید من و چند نفر دیگه هم داریم گوش می دیم، کمی جدی شد  و گفت :


انسان قبل از این که بیاد توی این دنیا، پیش خدا بوده.

پسر  بلافاصله گفت: این چه کاریه ؟! خدا مگه بیکار بوده انسان رو که  پیش خدا بوده 

میاره این دنیا ، هزار تا مشکل و امتحان و مصیبت … تازه اگه تونست گناه نکنه و اگه

هم گناه کرد با توبه از دنیا بره، باز انسان برمی گرده پیش خدا . یعنی برمی گرده 

جایی که قبلا بوده. چرا بابا؟

پدره خواست جوابی بده، ولی دیدم داره یواش یواش قاط می زنه که


این بار هم آقا شاطره به دادش رسید و گفت: آقا چند تا نون می خواستی ؟

اون هم گفت: ۱۵ تا، آقا شاطر، خدا پدرتو بیامرزه راحتم کردی!!!

پدر و پسر رفتند . و  منم  ذهنم شدیدا مشغول سوال های پسره بود.

به ذهنم می اومد که جایی سوال ها و جواباشونو دیدم کمی که تمرکز کردم، یادم

اومد اتفاقا مثال پخت نان و خلقت و بازگشت انسان رو توی جزوه فطرت استاد

بزرگوارمون دیده ام . استاد  مثال آورده بود همون جوری که برای رسیدن نان  به

خوشمزگی ،بایستی مسیر تکامل و تربیتی آرد ، با قاطی شدن آب و ورز دادن و زیر 

آتش قرار گرفتن و خروج آب اضافه شده  پیموده شود ،  در مورد انسان هم بایستی

برای درک لذت همنشینی و قرابت خدا مسیر تربیتی و تکامل توسط خود انسان ، با

آمدن به این دنیا و گرفتاری ها و امتحانات و سوختن های دنیوی و برزخی پیموده  شود.

تا زمانی که انسان این بار به خدا می رسد،  این حس برایش باز شده باشد که لذت 

همنشینی و با خدا بودن رو بفهمد .

توی این فکرها بودم که آقا شاطر گفت: عاشق کجایی ؟

گفتم :با منی؟ !!! 

می خوام برگردم توی مسیر اگه خدا بخواد !!!!



کانال تلگرام در مورد خدا


کانال تلگرام خدا


صوت و کلیپ معنوی در


❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️



https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


«و من اصدق من اللَّه قیلاً» نساء 122


و چه کسى در سخن از خدا راستگوتر است ...



امام علی (علیه السلام):

  چون شخص به نمـــــاز  می ایستد

شیطان از روی حسد به او می نگرد

به سبب آنچه از رحمت خدا

نسبت به او مشاهده می کند

رحمتی که نمازگزار را پوشانیده

و دربرگرفته است ...




 قل لو انتم تملکون خزائن رحمة ربی اذا لامسکتم

خشیة الانفاق و کان الانسان قتورا (سوره اسراء، آیه 100)


 بگو: «اگر شما مالک خزائن رحمت پروردگار من بودید،

در آن صورت (به خاطر تنگ نظری) امساک می کردید،

مبادا انفاق مایه تنگدستی شما شود» و انسان تنگ نظر است!

قران کریم

فقیری به در خانه بخیلی آمد، و گفت

شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای

و من در نهایت فقرم ، به من چیزی بده

بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام

فقیر گفت :من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا بودم

از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم


کوچیک تر که بودم فکر می کردم بـ ـــاران اشک خداست

ولی مگه خدا هم گریه می کنه؟! چرا باید دل خدا بگیره

دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم تا بوی خدا رو حس کنم

اشک خدا را تو یه کاسه جمع کنم

تا هر وقت دلم گرفت کمی بنوشم تا پاک و آسمانی شوم

آسمان که خاکستری می شد دل منم ابری می شد

حس میکردم که آدما دل خدا رو شکستند

و یا از یاد خدا غافل شدند

همه می گفتند باران رحمت خداست

ولی حس کودکانه من می گفت

خــــــــــــــــــــدا

دلـــــش از دست آدما گرفته


حاج آقا قرائتی :

اگر لامپی در یکـــ خیابانی بزنند،افرادی بیایند

این لامپ را بشکستند لامپ دوم را بزنند،

لامپ دوم را هم بشکستند لامپ سوم را بزنند،

لامپ سوم را هم بشکنند اگر یازده لامپ بزنند

و مردم نااهل بشکنند حکم عاقلی دیگر می گوید:

"لامپ دوازدهمین را وصل نکـن ایـن ها هنوز

آدم نشده‌اند،لیاقت ندارند بگذار در تاریکی باشند. "

یازده امام آمد و یازده چراغ هدایت را شهید کردند

چراغ دوازدهمیـن را دیگر خداوند وصل نکرد ...

مے گوید:هر وقت آمادگی اش را دارید، شما هنوز متمدن نشده‌اید ...


رسول الله به قطاری از شتران که حاجیان را

برای زیارت خانه خدا می برد، نظر فرمودند و گفتند

قدمی برنمی دارند مگر اینکه برای آنان حسنه ای ثبت شود

و قدمی نمی نهند مگر اینکه گناهی از آنان محو می گردد

و چون از مناسک حج فارغ شدند، به آنان اعلام می شود

بنایی را بنا کرده اید، آن را خراب نکنید

گناهان گذشته شما بخشیده شد

از حالا به بعد عمل نیک انجام دهید




خدا که رنج و راحتش نعمته ...... تو شادی و مصیبتش حکمته


خدا ؛ خدا که جون به بنده ها داد .... بدی برای بنده ها نمی خواد


لطف وصفا داره دهات وشهرش...خدایی که قشنگه لطف و قهرش


خدای آسمون خدای آدم ..... خدای کل کائنات عالم


برای اون که اهل سوز و سازه ...... درهای رحمتش همیشه بازه


تو عالم از چرنده و پرنده .... کسی رو مبتلا نمی پسنده


خدایی که نداره تو آسمون ... نه منشی و نه حاجب و نه دربون


رسیدگی به کار خلقه کارش .... بدون وقت قبلی و سفارش


خدا نداره توی عرش اعلا .... تو دفترش کمیسیون و شورا


خدا که از ازل خودش خدا بود .... مشاور و معاونش کجا بود؟


نصفه شب هم بری ؛ خدا خسته نیست ....


درش به روی هیچ کسی بسته نیست


خدا که بغض و دشمنی نداره ..... به غیر نور و روشنی نداره


پیشش که باشکسته بالی میری...نترس اگرکه دست خالی میری


واسطه ی خدای مهربونه .... دعا که نردبون آسمونه


نه ناز و غمزه لازمه نه عشوه ..... نه حق بوق و پول و چای و رشوه


اگر که تشنه باشی آبت میده .... سؤال اگر کنی ؛ جوابت میده


مرحمتش بیشتره از عذابش .... اینو خودش نوشته تو کتابش


قربون اون خدا که اسمش دواست ....


قربون اون خدا که اسمش شفاست



"اراده ی حق"


حضرت موسی ( علیه السلام ) روزی دندان درد گرفت


و به خدا شکایت برد . حق تعالی به او دستور داد


از فلان گیاه استفاده کن . حضرت از آن گیاه استفاده نموده


و درد دندان مبارکش تسکین یافت .


بار دیگر دندانش درد گرفت و همان دوا را به کار برد ؛


ولی این بار درد دندانش تسکین نیافت !


لذا از خداوند خطاب آمد که ای موسی


دفعه قبل ، به امید ما رفتی ؛‌


اما این بار به امید گیاه و از ما غافل بودی!


زنبور عسل

این حشره شگفت انگیز ،از چنان تمدن و زندگی اجتماعی

برخوردار است که حتی از جهاتی بر تمدن انسان هم

پیشی گرفته است خداوند به طرز اعجاز آمیزی با کلمه وحی

به این موضوع اشاره کرده است.

دانشمندان از ظرافت خانه هایی شش ضلعی آنها در حیرتند

از این رو این حشره را مهندس خارق العاده می نامند

و به هندسه دانان نیز مشهورند مانند مورچه و موریانه ها

شهر زنبوران از پاکترین ، منظم ترین و پرکارترین شهرهاست ؛

شهریست متمدن که بیکار و فقیری در آن یافت نمی شود

ملکه کارگران را در اوقاتی از روز

برای تغذیه از شهد گلها بیرون می فرستد

براستی چنین قانونی تنظیم کننده و فرمان دهنده ندارد ؟


***********************************


عشق فقط خدا



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

از پنجره روزگار به درخت عمر که می نگرم !

خوشتر از یاد خداوند

ثمری نیست...


من خدا را دیدم امروز

 

توی بارانی که بارید

 

روی گلبرگ گلی که

 

شادمانی کرد و خندید

 

من خدا را بو کشیدم

 

توی عطر پاک یک گل

 

من شنیدم نام او را

 

در صدای شاد بلبل

 

من خدا را می نویسم

 

توی قلبم شاد و خندان

 

او همیشه پیش ما هست

 

توی ابر و باد و باران

 

 

شاعر: اکرم خیبری


آنچه در اسمانها و زمین است به زبان خود تسبیح خدا میگویند

من  الله هستم

معبودی جز من نیست مرا پرستش کن

و نماز را برای یاد من به پا دار

رستاخیز بطور قطع خواهد آمد

میخواهم آن را پنهان کنم تا هر کس

در برابر سعی و کوشش خود جزا داده شود

"آیات 14/15سوره طه"

 


خدای من،

از وقتی در زندگی ام کمرنگ شدی،

هزار کلمه، هزار ایده، هزار...

بر جای خالی ات ریختم، ولی پر نشد

به گمانم ازجنس بی نهـایتی...

خدای من!برگرد

خودت میدونی که چقدر تهی شده ام!


محبت خدا به مخلوقاتش:

روزی مردی محضر پیامبر اکرم رسید بقچه ایی همراهش بود

آن را باز کرد. دیدند یک پرنده و چند جوجه داخل آن است.

گفت یا رسول الله، من از راه دور به دیدن شما آمدم.

در بیابان به یک بوته رسیدم. دیدم کنار آن چند جوجه است.

آنها را گرفتم و داخل بقچه کردم. روی سرم گذاشتم

تا برای شما هدیه بیاورم. دیدم هر جا می روم،

مادرشان به دنبال من می آید. نمی تواند از جوجه هایش دل بکند.

بقچه را پهن کردم تا بیاید این جوجه ها را ببرد

یا اینکه خودش را هم بگیرم. وقتی بقچه را بازکردم

دیدم مادر جوجه ها به میان آنها آمد.

شخص گفت: یا رسول الله مادر این جوجه ها

با اینکه می دانست اسیر می شود، آمد نشست

و فرار نکرد من هم او را گرفتم وخدمت شما آوردم.

پیغمبر اکرم از این صحنه خیلی منقلب شد

و فرمودند: این پرنده چقدر جوجه هایش را دوست دارد!

حضرت فرمودند:

مهر و محبت خداوند متعال به بندگان

و مخلوقاتش هزار مرتبه

از این پرنده به جوجه هایش بیشتر است.


«نحنُ اقرب الیه من حبل الورید»

دکترها گفته اند : 

خطر سکته ام حتمیست 

تو تمام رگهایم را گرفته ای .... 

خواستم تا بین آغوش کسی گریه کنم 

هرچه گشتم خوبتر از خودت کسی پیدا نشد


 تا حالا کی با عمل به دستورات خدا ضرر کرده

تا حالا فکر کردیم خدا چقدر صلاحمون را میخواد

بارها تجربه کردیم چقدر دستورات قرآن کریم

بهمون آرامش و نشاط میده 

قربونت برم

خدا

که اینقدر  تاسف میخوری واسه خوشبختی ما


آیــنت دانـی چــــرا غـــماز نیست ؟

چون که زنگار از رخش ممتاز نیست

"مولانا"


پروردگــــارا . . .

حـقــارت قـلـمـم در نـگـاشـتـن بــرای تــو

چــه افــروخـتـه هـویـدا مــی شـود !

و بـنـد بـنـد واژه هــایــم در وصـف تــو

چــه عـاجـزانه مـنـفـک مـی شـونــد . . .


عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست ،

پرسیدند : کجا میروی ؟

گفت : می روم با آتش ، بهشت را بسوزانم

و با آب جهنم را خاموش کنم 

گفتندش چرا ؟ 

گفت : تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند ،

نه به خاطر عیاشی در بهشت و نه به خاطر ترس از جهنم 

فقط به خاطر بزرگیش ،

فقط به خاطر مهربانیش ،

فقط به خاطر رزاق بودنش ،

فقط به خاطر خوده خودش

 به خاطر تمام الطافش...


خطاب خداوند به حضرت موسی:

یاد دارى روزى در آن موضع گوسفند مى چرانیدى،

یکى از آنها از گله فرار کرد، همراهش رفتى

به او رسیدى و او را اذیت نکردى.

گفتى: اى حیوان، هم مرا و هم خودت را

به تعب و زحمت انداختى

و او را با کمال ملایمت به گله بازگرداندى.

چون این شفقت و مهربانى را از تو دیدم

در حق آن حیوان،

تو را به منصب نبوت رسانیدم...


کلید های غیب تنها نزد اوست

و جز او کسی آن را نمی داند

آنچه در خشکی و دریاست می داند

هیچ برگی (از درختی) نمی افتد مگر اینکه از آن آگاه است

و نه هیچ دانه ای در مخفیگاه زمین

و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد

جز اینکه در کتاب آشکار ثبت است...


"انعام آیه59"


*************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

ﭘـــﺲ ﺍﺕ ﻧﻤـــﯽ ﺩﻫﻢ..

ﺑـــﻪ ﻫـــﯿﭻ ﺳﺎﻋــــﺘﯽ

ﺑـــﻪ ﻫﯿـــﭻ ﺩﻗﯿﻘـــﻪ ﺍﯼ

ﺑـــﻪ ﻫﯿـــﭻ ﻗﯿﻤﺘــــﯽ !

ﺳﺨﺖ ﭼﺴﺒﯿــــﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﻤﺎﻣــــﺖ ﺭﺍ

ﻣﮕــر ﺗو را ﺳـــــﺎﺩﻩ ﺑﺪﺳــــﺖ آﻭﺭﺩﻡ ...

ﮐﻪ راحـــــت ﺍﺯ ﺩﺳﺘــــﺖ ﺑﺪهــــم ...

خـــــــداوند میفرمایند:

ای بندگان من!

در آنچه که به شما امر کردم از من اطاعت کنید

و مصلحت خود را به من نیاموزید،

چون من خودم بهتر از شما

به مصلحت شما عالم هستم

و هرگز در عمل کردن به مصلحت شما

خیانت نمی کنم...

 

"حدیث قدسی به نقل از امیر المومنین"


کار مانیست شناسایی راز گل سرخ

کار ما شاید این است

که در افسون گل سرخ شناور باشیم

 

سهراب سپهری



مُقریی می‌خـواند از روی کـتاب

"مــاؤُکُم غُورا" ز چشمه بندم آب


آب رادرغورها(اعماق زمین) پنهان کنم

چشمه‌ها را خـشک و خـشکستان کنم


آب را در چـشمـه کی آرد دگــر

جزمن بی مثل وبافضل وخطر(بزرگوار)


فلسفی منطقی مستهان(خوار و ذلیل)

می‌گذشت از سوی مکتب آن زمان


چونک بشنید آیت او از ناپسند

گفت آریم آب رامابا کُلند(کُلنگ)


ما به زخم بیل و تیزی تـبر

آب را آریم از پستی زِبَـر


شب بخُفت و دید او یک شیرمرد

زدطبانچه(سیلی)هردو چشمش کورکرد


گفت زین دوچشمهٔ چشم ای شقی(بدبخت)

با تبر نـوری بـرآر ار صـادقی


روز بر جست و دو چشم کور دید

نور فایض از دو چشمَش ناپدید


گر بنالیدی و مُستَغفِــر شدی

نور رفته از کرم ظاهـر شدی


لیک استغفار هم در دست نیست

ذوق توبه نُقل هر سرمَست نیست

"مولوی"



برایم مهم نیست بهشتی باشم یا جهنمی ...


وقتی صاحب هر دو خانه


  خـداوند است !!!!!



آنهایی که دستشان را توی دست خدا می گذارند


دلشان قرص است 


این ساده ترین مشقی است که باید تمرین کنم



آیا اندیشیده ای چقدر تنها خواهی بود ؟

ساعتی؟

روزی؟

ماهی ؟

سـالی ؟

چند هزار سال؟

چند میلیون سال ؟

با خودت فکر کن و بیاندیش

هر قدر که قرار است پس از مرگ

با من تنها باشی ؛ در دنیا با من انس بگیر

اگر لحظه ای ؛ لحظه ای ... و اگر همیشه ؛ همیشه

 

«برگرفته از احادیث قدسی کتاب تنهایی»


هر وقت توی زندگی به یک در بزرگ رسیدی

که قفل بود

اصلا نا امید نشو!!!

چون اگه قرار بود باز نشه بجاش یه دیوار گذاشته بودند



از خـــــــــــــــــــــدا پــــــروا کنید


تا پـَـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر وا کنید

 

 

“شهید چمران”



خدایا گوشه چشمی از تو کافیست تا

هر رنجی به رحمت..

هر غصه ای به شادی ..


هر بیماری به سلامتی ..

هر گرفتاری به آسایش واسانی ..

هر فراقی به وصل ..

هر قهری به آشتی ..


هر زشتی به زیبایی ..

هر تاریکی به نور ..

هر ناممکنی به معجزه ..


تبدیل شود.

پروردگارا تمام وجود و هستیمان را ،

آرزوهایمان را ،

غرق محبت ونگاه معجزه گرت بفرما



همانا تو را به ترس از خدا سفارش می کنم

که پیوسته در فرمان او باشی و دلت را با یاد خدا زنده کنی

و به ریسمان او چنگ زنی ،

چه وسیله ای مطمئن تر از رابطه تو با خداست ؟

اگر سر رشته آن را در دست گیری...


نهج البلاغه نامه 31



با این که از تو تصویری ندارم

با این که از سکوتت نا امیدم


ولی می دونم اینجایی کنارم

همیشه دل به تقدیر تو میدم


هوا مو داری از نزدیک و از دور

محاله با تو از نفس بی افتم


من از این آدما چیزی نمی خوام

فقط دستام و سمت تو گرفتم


همیشه رو به روت بازنده بودم

واست هر جوری ام نقشه کشیدم


تا رفتن سمت هر راهی بجز تو

دوباره اول جاده رسیدم



وقتی یک مکعب مغناطیسی را در بین انبوهی از براده های

آهن قرار دهید تصویر زیر ایجاد خواهد شد !


سبحان ا...

سبحان ا...

 

منبع: وبلاگ معجزه کلمات


خدایا

نکنه برعکس تـــــــــو از دست من

و از دست این همه بیراهه رفتن های من

خسته شده باشی



گفتم: چشمم، گفت: به راهش می‌دار


گفتم: جگرم، گفت: پر آهش می‌دار


گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل


گفتم: غم تو، گفت: نگاهش می‌دار

 

«شیخ ابوسعید ابوالخیر»



چشمانم را بسته ام

به هـرچه که خواهد شد


او به برگشت بنده اش امیدواراست...

و من به آغوش دوباره اش...


با دلها به سوی خدا رهسپار شدن رساننده تر به مقصد است


تا با خسته کردن جوارح با اعمال...


«امام جواد (ع) »


منبع: الدهره الباهره/۳۹»



دانستن جرم کمی نیست…


وقتی که… 


بدانی و عمل نکنی...


بدانی و بگذری…


بدانی و نادیده بگیری…


بدانی و بشکنی…


************************************


عشق فقط خدا
  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


تجسم قیامت در سوره تکویر






در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود، (۱)



 

و در آن هنگام که ستارگان بی ‏فروغ گردند، (۲)




و در آن هنگام که کوه‏ها به حرکت درآیند، (۳)




و در آن هنگام که باارزش‏ترین اموال به دست فراموشى سپرده شود(۴)




و در آن هنگام که وحوش جمع شوند، (۵)




و در آن هنگام که دریاها برافروخته شوند، (۶)




و در آن هنگام که هر کس با همسان خود قرین گردد، (۷)



و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سوال شود

 

به کدامین گناه کشته شدند؟! (۹/8)




و در آن هنگام که نامه‏ هاى اعمال گشوده شود، (۱۰)



و در آن هنگام که پرده از روى آسمان برگرفته شود،(۱۱)




و در آن هنگام که دوزخ شعله ‏ور گردد، (۱۲)




و در آن هنگام که بهشت نزدیک شود، (۱۳)

 

(آرى در آن هنگام)

هر کس میداند

چه چیزى را آماده کرده است! (۱۴)

*******************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰

آدمی به خودی خود نمی افتد

اگر بیفتد از همان سمتی می افتد

که به خدا تکیه نکرده است...


چقــــــــــــــدر زیبا گفته سهراب:

ﺧﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭﻱ ﻛﺎﺭ آﺩﻣﻬﺎ ...

ﭼﻪ ﺷﺎﺩﻳﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮﻫﻢ ...

ﭼﻪ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﺳﻮﺍ ...

ﻳﻜﻲ ﺧﻨﺪﺩ ﺯ آﺑﺎﺩی ...

ﻳﻜﻲ ﮔﺮﻳﺪ ﺯ ﺑﺮﺑﺎﺩﻱ ...

ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﺷﺎﺩی ...

یکی ﺍﺯ ﺩﻝ ﻛﻨﺪ ﻏﻮﻏﺎ ...

ﭼﻪ ﻛﺎﺫﺏ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﻕ ...

ﭼﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻛﺎﺫﺏ ...

ﭼﻪ ﻋﺎﺑﺪ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻓﺎﺳﻖ ...

ﭼﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﺎﺑﺪ ...

ﭼﻪ ﺯﺷﺘﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﻧﮕﻴﻦ ...

ﭼﻪ ﺗﻠﺨﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺷﻴﺮﻳﻦ ...

ﭼﻪ ﺑﺎﻻﻫﺎ ﺭﻭﺩ پایین ...

ﭼﻪ ﺍﺳﻔﻠﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﻠﻴﺎ ...

ﻋﺠﺐ ﺻﺒﺮﻱ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ ! ...


از آن زمان که متوجه عواقب نگرانی شده ام،

اگر همه ثروتم را نیز از دست بدهم

هرگز نگران نخواهم شد؛

آنچه را که می توانم انجام می دهم

و بقیه را به خدا می سپارم

 

جی.سی.بنی


به راستی وقتی توی این عالم

هرکس با همجنس خودش میپره و رفاقت می کنه!

یعنی مشابهت باعث دوستی میشه

پس فکرشو بکن دوستی با خدا چی میشه

بیخود نیست که دوستان خالص حق کراماتی دارند

بیچاره دوستان شیطان...


خدایا

مخم داره سوت میکشه...

الله تویی و ز دلم آگاه تویی  /

درمانده منم دلیل هرراه تویی

  گرمورچه ای دم زند اندر ته چاه  /

آگه زِ دَمِ مورچه و چاه تویی 

 

اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگی او می اندیشیدند،

به راه راست باز می گشتند  اما دلها بیمار و چشمها معیوب است.

آیا به مخلوقات کوچک خدا نمی نگرند؟ 

به مورچه و کوچکی جثه آن بنگرید،

که چگونه لطافت خلقت او با چشم و اندیشه انسان درک نمی شود،

نگاه کنید چگونه روی زمین راه می رود و برای به دست آوردن

روزی خود تلاش می کند؟ دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد

و در جایگاه مخصوص نگه می دارد، در فصل گرما

برای زمستان تلاش کرده و به هنگام درون رفتن،

بیرون آمدن را فراموش نمی کند! 

روزی مورچه تضمین گردیده و غذاهای متناسب با طبعش

آفریده شده است.خداوند منان از او غفلت نمیکند،

و پروردگار پاداش دهنده محرومش نمی سازد،

گرچه در دل سنگی سخت وصاف یا در میان صخره ای خشک باشد.

اگر در مجاری خوراک و قسمتهای بالا و پائین دستگاه گوارش

و آنچه در درون شکم او از غضروفهای آویخته به دنده تا شکم

و آنچه در سر اوست از چشم و گوش، اندیشه نمایی،

از آفرینش مورچه دچار شگفتی شده و از وصف او به زحمت خواهی افتاد.

پس بزرگ است خدائی که

مورچه را بر روی دست و پایش بر پا داشت،

و پیکره وجودش را با استحکام نگاه داشت،

در آفرینش آن هیچ قدرتی او را یاری نداد

و هیچ آفریننده ای کمکش نکرد...

 

برگرفته از نهج البلاغه


از ما عمل چندانی نخواسته‌اند ،  مهم‌تر از عمل کردن،

"عمل نکردن" است! 

تقوا یعنی عمل گناه را مرتکب نشدن! 

همه می‌پرسند چه کار کنیم؟ 

من می‌گویم: بگویید چه کار نکنیم!؟ 

و پاسخ این است: 

** گناه نکنید ** 

شاه کلید اصلی رابطه با خدا "گناه نکردن" است...

 

آیت الله بهجت


من رقص دختران هندی را

بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم

چون آنها از روی عشـــــق می رقصند

و اینها از روی عــــــــادت نماز می خوانند


"دکتر شریعتی"


 آری تلاش کنیم نمازمان از روی بندگی و

عشق به خودش باشد یک فرصت باشد نه یک تکلیف




حاج محمد اسماعیل دولابی، می‌گویند


پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود

همه‌ی اوضاع را به هم ریخته بودوقتی پدر وارد شد،

مادر شکایت او را به پدرش کرد

پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت،

شلاق را برداشت پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است،

همه‌ی درها هم بسته است،

وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟

راه فراری ندارد! خودش را به سینه‌ی پدر چسباند

شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد

شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی‌ریخت است

به سوی خدا فرار کنید...

«وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله»(۱)

هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خداست...


عظمت و بزرگی خالق را ببین چه آفریده...

ماهی عجیبی شبیه به ژله

  ماهی شیشه ای سبحان الله !

   او هر چه بخواهد می آفریند ♥•٠·

 خدا بر هر چیزی توانا است...

 

منبع: و خدایی که در این نزدیکیست

http://saeideh-a.blogsky.com/


ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ،

ﺧــﺪﺍ به ﻓـﺮﺷﺘـﻪ ﻫﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﮕــﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﻦ ﻫﺴﺘــﻢ !!!

ﺧﺪﺍﯾﺎ ؛ ﻣﻦ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺮﻓﺘﻪ که ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ

مـن کـه فقط بـه تـو دلخوشـم

چـگونـه مـیشـه فـرامـوشت کنـم


خــــدا

یعنی سجود قطره بر خاک

خــــدا

یعنی رکوع برگ در باد

خــــدا

یعنی تشهد های باران

همان وقتی که گل را آب می داد

خــــدا

یعنی که یک گل با اجازه

کنار لانه ی پروانه رویید

خــــدا

یعنی برای خاطر گل 

دوباره از دل سنگ چشمه جوشید


زندگی زیباست ،

اما کو چشم زیبابین...

خدا پناه بی پناهانه

اما کی باور میکنه...

*************************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰

نفس میکشم تو را... خدا



ای خدایی که در آسمان هایی!

این منم کوچکترین عاشق بزرگیت

که دستانم را با سبد سبد التماس

فقط به عشق چیدن سیبی از

معرفت تو به آسمان ها بلند کرده ام!

دستانم را بگیر وذره ذره ی وجودم را

در لحظه لحظه ی حضورت حل کن

و در گوشه ی قلبم

فانوس فانوس روشنایی بیاویز!

خدایا! تورا حس میکنم درست مثل

نسیمی که نرم و ملایم

در سکوت گندم زار می پیچد

و طوفانی از آرامش بر می انگیزاند

بوی تو را که خوشبو تر و دل انگیزتر

از عطر تمام گل های عالم است

باتمام وجودم نفس می کشم

تا از شمیم حضورت بهشت بهشت

اشتیاق و معرفت

در کویر هستی ام بشکفد

خدایا این آتشی که شعله هایش

تا عرش زبانه می کشد و فرشتگان را

به التهاب می افکند ناله های سوزناک

و خواهش روح آشفته ی من است که

از عمق زندان تاریک تن برخواسته است

و تو را به تمنا می خواند.

خدایا!مسافر سرگردانی را که

در دو راهی وجودمبهوت مانده است

دریاب ای مقصد ومنتهای دل ها!

مرا در بی کسی هایم تنها مگذار

و به من جاده ای را نشان بده

که مستقیم به در خانه ی تو می رسد...


آیا میدانستید تاثیر جمله ی

«این مکان مجهزبه دوربین مدار بسته می باشد»

به مراتب بیشتر از جمله ی

"عالم محضر خداست ،در محضر خدا معصیت نکنید"

می باشد...

*امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم هستی*



عجیب است!!! 

مردم به هم دروغ میفروشند برای نان شب... 

همان مردمی که زمانی میگفتند: 

خدا میرساندش...


گر با سحر خو کنی بانگ خدا را بشنوی

دل را اگر گیسو کنی ، هرشب ندا را بشنوی

در آن سکوت جانفزا از عرش می آید صدا

گوش دگر باید ترا تا آن صدا را بشنوی

 

مهدی سهیلی


تو اگر در تپش باغ،

خدا را دیدی ،همت کن و بگو

ماهی‌ها 

حوضشان بی‌آب است ... 

 

" زنده یاد سهراب سپهرى "


«گوشه ای از هنرنمایی های خدا در آفرینش»

بیشتر حشرات غذا را با دهانشان می‌چشند

اما زنبورعسل با پاهایش هم می‌تواند غذا را بچشد

گوشهای ملخ روی پاهایش قرار گرفته

و از طریق پا صداها را میشنود

بیشتر عنکبوت ها دارای هشت چشم هستند

در دهان کوچک حلزون ها حدود 2500 دندان،

در اندازه بسیار ریز وجود دارد

در یک ثانیه، مگس 350 بار، زنبور عسل 450 بار

و پشه 600 بار، بال می زنند

شاید باور کردنی نباشد این موضوع که

پرنده بادخورک در کوههای آلپ به مدت 200 روز

هم بخوابد و هم تغذیه کند... آن هم در هوا

 کلاغ باهوش ترین نوع پرندگان است او مشکلاتش را

شبیه به بشر حل می کند، وقایع را پیش بینی می کند

و داری خیالی وسیع است

کلاغ می تواند  تا سالیان طولانی

چهره ی فردی که او را آزار می دهد را به یاد آورد

و به اصطلاح از این فرد تا مدت ها کینه به دل گیرد

بی دلیل نیست که در قرآن کریم کلاغ به عنوان معلمی

برای انسان یاد شده...

آری خدا بزرگتر از آن است که ما فکر می کنیم...


تمام سپاسم

ازآن کسیست که به من هیچ نیازی نداشت

اما به من موجودیت بخشید...

بی نهایت بزرگ بود اما

من ضعیف را گرامی داشت...



وقتی پرنده ای زنده است مورچه ها را میخورد ،

اما وقتی می میرد مورچه ها او را می خورند...

یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد

اما وقتی زمانش برسد ، فقط یک چوب کبریت

برای سوزاندن میلیونها درخت کافی است !

زمانه وشرایط در هر موقعی می تواند تغییر کند

در زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنید...

شایدامروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد

زمان از شما قدرتمندتر است پس خوب باشیم

وخوبی کنیم که دنیا جز خوبی را بر نمی تابد...


قربون اون خدا برم

که مهر و محبت را اینگونه

در وجود مخلوقاتش نهاده...

راستی خودش چقدر آفریده هاشو دوست داره!!!


بهتـرین دعـای روز :

خدایا هر کسی کـه با من بـدی کرد 

هر کسی که مـرا بد گفـت

هر کسی که غیبـت مرا کرد 

هر که دلـم را رنجــاند

مـن امـروز برای رضـای تــو همــه را بخشیـــدم ...!!!



آرامش را

در همه جا جستوجو کردم

غافل از اینکه

آرامش از رگ گردن به من نزدیکتر بود...


بیایین قبول داشته باشیم

ما که غیر از خدا کسی را نداریم

سر خودمون که نمیتونیم کلاه بزاریم

**************************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی