عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۹۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عکس در مورد خدا» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 6



عاشقانه های من و خدا


عشق فقط خدا


🍃🌹به نام آن
خــداوندی که نــور است


🍃🌹رحیم است
وکریم است وغفوراست

🍃🌹خدای صبـح و
این شـور و طـراوت

🍃🌹که از لطفش
دل ما در سُرور است

عشق فقط خدا


‌خدایا💕


عشق ❤️😍

شیرین ترین جبر دنیاست 😋📐

وقتی انتخاب بین 🤔

 تو و تو باشد ... 😎🎈



✍مهدیس اسماعیل زاده


عشق فقط خدا


✨هر چه گویی آخری دارد

✨به غیر از حرف عشق،

✨کاین همه گفتند و

✨آخر نیست این افسانه را ...


✨#وحشی_بافقی

عشق فقط خدا


❣ ‏یک جرعه چشاندی  💞🌸

❣به من از عشق تو مستم 💞🌸

❣یک جرعه دیگر بچشان💞🌸

❣    مست ترم کن   💞🌸


عشق فقط خدا


✨🌹ﻧﺼﯿﺤﺖ‌ﮔﻮ ﻣﺮﺍ ﮔﻮﯾﺪ

✨🌹ﮐﻪ ﺑﺮﮐَﻦ ﺩﻝ ﺯ ﻋﺸﻖ ﺍﻭ


✨🌹ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﻭ

✨🌹ﺭﮔﯽ ﺑﺎ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﺩ ...

#انوری

عشق فقط خدا


    ✨🌹دم ز مهـــــر تُــو زنـــم،

             ✨🌹تـا ز حیاتـمٖ بـاقیسـت




    ✨🌹وصـف حُسنِ تُو ڪنم،

          ✨🌹تـا ڪه زبـان اسـت مــرا


#سلمــان_سـاوجـی



***************************************



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 4


عاشقانه های من و خدا


عشق فقط خدا


✨🌹یــکی درد و یــکی

✨🌹درمان پســـندد

✨🌹یک وصل و

✨🌹یکی هجران پسندد 

✨🌹من از درمان و درد و

✨🌹وصل و هجران،


✨🌹پســندم آنچه را

✨🌹جانان پسـندد...



✨🌹عشق فقط خدا🌹✨


عشق فقط خدا


✨🎾آن چنان

  ✨🎾جای گرفتی

    ✨🎾تو به
 
      ✨🎾چشم و دل
 
        ✨🎾من

        ✨🎾که به

      ✨🎾خوبان

    ✨🎾دوعالم

  ✨🎾نظری نیست

✨🎾مرا



 عاشقتم خدا🌹


عشق فقط خدا


✨🌺عشق می‌بازم

✨🌺که غیر از باختن،

✨🌺در عشق نیست


✨🌺در نبردی اینچنین،

✨🌺هرکس به خاک افتاد ، برد

 

     #فاضل_نظری

عشق فقط خدا

💚🌺✦جرعه جانی دارم و✨

   💚🌺✦قلبی که با تو می تپد✨

      💚🌺✦یک به یک تقدیم تو✨

         💚🌺✦این تحفه ناقابلم✨



            🌺✦خدایا دوستت دارم🌺


عشق فقط خدا

.
 💜✨با

       💙✨شوق تو

            💜✨عالم

      💙✨همه

 💜✨سجاده

      💙✨عشق

            💜✨است


عشق فقط خدا

✨🌺 گفتم شرابِ وصلش ،

✨🌹 به اُوباش میدهند؟؟!

✨🌺 با خنده گفت،

✨🌹 بنده‌ی او باش،

✨🌺 میدهند...


***************************************



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


#تلنگر

«قارون» هرگز نمی دانست

که روزی، کارت عابر بانکی که

در جیب ما هست

از آن کلیدهای خزانه وی که مردهای تنومند عاجز از حمل آن بودند


ما را به آسانی مستغنی میکند...

و «خسرو» پادشاه ایران نمی دانست که مبل سالن خانه ما


از تخت حکومت وی راحت تر است...

و «قیصر» که بردگان وی با پر شترمرغ وی را باد می‌زدند،

کولرها و اسپلیتهایی که درون اتاقهایمان هست را ندید...

و «هرقل» پادشاه روم که مردم به وی بخاطر خوردن آب سرد


از ظرف سفالین حسرت میخوردند

هیچگاه طعم آب سردی را که ما می چشیم نچشید ...

و «خلیفه منصور» که بردگان وی آب سرد و گرم را باهم می آمیختند تا وی حمام کند،

هیچگاه در حمامی که ما براحتی درجه حرارت آبش را تنظیم میکنیم حمام نکرد ...

اینهمه لوازم الکترونیکی و لوازم آشپزخانه و


وسایل نقلیه و منزل و زندگی اتوماتیک و ...

بگونه ای زندگی می‌کنیم که حتی پادشاهان عصر هم اینگونه نمی زیستند


اما باز شانس خود را لعنت میکنیم !

و هر آنچه دارائیمان زیاد میشود

 تنگدست تر میشویم !


خدایا بی نیازی وقانع بودن  و زهد و قدرت شکرگوئی در حرف و عمل

 را به ما عنایت فرما🙏


*******************************


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



مناجات_عاشقانه 🍃🌺

در دعای جوشن کبیر

     خدا را چنین می خوانیم:

🍃" یا کٓریمٓ الصَّفْح "💝

🍃این فراز معنایی لطیف دارد...

گاه، کسی تو را می بخشد

اما خطایت را فراموش نمی کنند؛💝🌺

جوری نگاهت می کند که

انگار سابقه ات را به یادت می آورد...💝🌺

این یعنی #عفو🌸🌺

 ولی گاهی کسی می بخشد و طوری فراموش می کند که

 انگار نه انگار خطایی مرتکب شدی...

 اصلا به رویت نمی آورد...💝🌺

 به این نوع بخشش میگن #صَفح.

و خدای ما اینگونه است..💝🌺

💠 " کٓریمٓ الصَّفْح " 💠

کریمانه چشم می پوشد؛🌺🌺

انگار که هیچ گناهی نکرده ایم...🌺🌺

💐خــــــــدایـا
💫ڪمڪم ڪن

💐تا رد نور تو را

💫در پیشامدها و راه‌ها

💐در همه مسیرها، در روزها و شب‌ها

💫باز شناسم و پی ‌گیرم

💐و از آن، منحرف نشوم

💫و ظلمت را هرگز، به جای نور نگیرم

💐و ڪمڪم ڪن

💫تا در همه سختی‌ها، در همه رنج‌ها

💐دستان لرزان خود را

💫از دست‌های گرم و گشاده‌ات


💐بیرون نڪشم

💫و دست‌های پر قدرت تو

💐دستان لرزان مرا رها نڪند

💫حتی اگر زمین بلرزد و

💐خورشید تاریڪ شود

💫و آسمان در هم بپیچد🌺🍃


خداوندا🙏

 🍃وقت دشواری‌ها، آن که صدایش می کنند، تویی؛🌺

🍃و وقت گرفتاری‌ها، آن که دنبال پناهش می‌گردند،  تویی.💝

🍃دری را که تو بسته ای، کس دیگری باز نمی کند،🌺

 🍃و دری را که باز کرده ای، کسی نمی بندد
.💝

🍃 پس خودت درِ رهایی را به رویم باز کن.🌺

🍃 به توانایی ات، این هیبت غم را در من بشکن...💖

 🍃و کاری کن به همین سختی...،

 به همین رنجی که دارم

از آن به تو شکایت می کنم، زیبا نگاه کنم.💝

💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi


7JNxa

💙این جهان و آن جهان و هرچه هست

❄️شبنمی لب تشنه از دریای توست



💙چون به جز تو در دو عالم نیست کس

❄️در دو عالم کیست کو همتای توست


عطار


کانال عشق فقط خدا

@eshgekhodayi


Image result

شعر_معنوی

💞خدایا عاشقان را
✨با غم عشق آشنا کن

💞ز غمهای دگر غیر از
✨غم عشقت رها کن


💞تو خود گفتی که در
✨قلب شکسته خانه داری

💞شکسته قلب من
✨جانا بعهد خود وفا کن


💞خدایا بی پناهم
✨ز تو جز تو نخواهم

💞اگر عشقت گناه است
✨ببین غرق گناهم

💞دو دست دعا برآورده ام
✨ بسوی آسمانها


💞که تا پر کشم به بال
✨غمت رها در کهکشانها


💞چونیلوفر عاشقانه
✨چنان میپیچم بپای تو

💞که سر تا پا بشکفد گل
✨ز هر بندم در هوای تو

💞بدست یاری اگر که نگیری
✨تو دست دلم را دگر که بگیرد


💞به آه و زاری اگر نپذیری
✨شکسته دلم را دگر که پذیرد


💞خدایا عاشقان را
✨با غم عشق آشنا کن


💞ز غمهای دگر غیر از
✨غم عشقت رها کن


💞تو خود گفتی که در
✨قلب شکسته خانه داری

💞شکسته قلب من
✨جانا بعهد خود وفا کن


💞خدایا بی پناهم
✨ز تو جز تو نخواهم


💞اگر عشقت گناه است
✨ببین غرق گناهم


💞دو دست دعا برآورده ام
✨بسوی آسمانها

💞که تا پر کشم به بال غمت
✨رها در کهکشانها


       💖کانال عشق فقط خدا💖

@eshgekhodayi

Image result

داستانک_معنوی

مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت.


از چوپانی در آن حوالی پرسید:


«چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟»


چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛


خودم نماز آنها را می خوانم»



مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»


چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت :


«نمازش تمام شد!»

مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟

چوپان گفت: بهترازاین بلد نبودم

مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.

شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد.
از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟»
پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»
مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست
تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟



چوپان گفت:

«وقتی کنار جنازه آمدم و

ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد،


با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد،

 امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش

زمین می زدم.

حالا این مرد، امشب مهمان توست.

ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ »


به نام خدای آن چوپان ...

گاهی دعای یک دل صاف،

از صد نماز یک دل پرآشوب بهتراست...
😊

💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi


zteaO

داستانک_معنوی

داستان کوتاه و بسیار زیبای پند لقمان به پسرش

از بهترین پندهایی که تو عمرم شنیدم..عمیق بهش فکر کنید


 روزی لقمان به پسرش گفت:

 امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی!

و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی!



پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم

 چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟


لقمان جواب داد:

☘اگر کمی دیر تر و کمتر غذا بخوری

هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
👏👏

☘اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی

در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.👏👏

☘و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای گیری

آن گاه بهترین خانه های جهان مال توست ...
👏👏

💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi

6rczg

عاشقانه

مهربانا💝

🍃تا در دل
       
            من قرار کردی🌸

 
                      💚 دل را ز تو


         بی قرار دیدم ✨💝

#مولانا

💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi

3P2oa

خدایا🙏

🍃دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست

تا ندانند حریفان که تو منظور منی🌺💝

🍃دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

تو چنان درنظری گر بروی جان برود🌺💝

💝کانال عشق فقط خدا💝

qsZbC

@eshgekhodayi



این تک بیتی ازعارف بزرگ

 ابوسعید ابوالخیر واقعا یک هدیه آسمانیست 👆👆

‏و چه زیبا گفت فاضل نظری👇

🍃عشق یعنی در میان صد هزاران

 مثنوی


بوی یک تک‌‌ بیت، ناگه مست و

 مدهوشت کند
..🌺💝


@eshgekhodayi


tVcTH


🌙✨من ازمعبود یکتایم 

🌙✨فقط یک چیز میخواهم

🌙✨نگیرد هرگز از قلبت

🌙✨امید استجابت را ....

💖کانال عشق فقط خدا💖

 @eshgekhodayi



P5bcA


🍃با خوب خدایی طرفیم🌺

   🍃هاتفی از گوشه میخانه دوش💝

           🍃 گفت ببخشند گنه می بنوش🌺


 🍃عفو خدا بیشتر از جرم ماست 💝

          🍃نکته سر بسته چه گویی خموش💝


💝کانال عشق فقط خدا💝

@eshgekhodayi



  • مرتضی زمانی
  • ۲
  • ۰



گفتی که گنه کنی تو را سوزانم

این را به کسی گو که تو را نشناسد


لطف بی کران خدا


در برخى روایات آمده است که

وقتى بندهاى از گناه پشیمان شد و به سوى خدا

بازگشت و گفت: «خداى من! من بد کردم»،

خدا مىفرماید: ؛ من آن را پوشاندم

و چون مىگوید: خداى من! من پشیمان شدم

خدا مىفرماید: ؛ من قبول کردم

؛اى جوان، اگر توبه کردى و شکستى، حیا نکن

که دیگر بار به سوى ما بر گردى!

و هر گاه دوباره توبه را شکستى، حیا نکن

آیا حیا تو را از اینکه سه باره به سوى ما

بیایى، منع مىکند؟ (: حیا نکن و بیا.)؛

و هر گاه براى سوّمین بار توبه را شکستى،

براى چهارمین بار به سوى ما بیا

؛من بخشندهاى هستم که بخل نمیورزم

؛ من بردبارى هستم که شتاب نمىکنم

من آنم که: بر معاصى پرده مىپوشم، و توبه کنندگان را قبول مىکنم

و از خطا کنندگان مىگذرم و به پشیمانان، رحم مىکنم

؛ «وَاَنَا اَرحَمُ الراحِمِین»و من رحم کنندهترین رحم کنندگانم

 ؛ کدام فردى به سوى درگاه ما آمد و او را رد کردیم؟

 ؛ چه کسى به سوى ما پناه برد و ما او را دور کردیم؟

؛ چه کسى به سوى ما بازگردید که او را نپذیرفتیم؟

 چه کسى از ما درخواستى کرد که به او عطا نکردیم؟

 ؛ چه کسى از ما آمرزش خواست و ما او را نیامرزیدیم؟

؛من آنم که گناهان را مىآمرزم و عیبها را مىپوشانم

و اندوهناکان را یارى مىکنم و به گریانِ ندبهکننده

رحم مىکنم ومن داناى امور نهان و پنهان هستم...

( گفتاری از حضرت آیت الله العظمی صافی)



 مــاه زیبــای خــدا ای رمضـان ماه قـرآن و دعـا ای رمضـان

هر کجـا پا بنهی یـاد خــداست ذکرحق در همه جا ای رمضـان

شبت آرام وسحر شیرین است روزهـا پــر ز صفـا ای رمضـان

صـوت قـرآن و منـاجـات و دعـــا همـه آهنـگ خــدا ای رمضـان

دل مـا را کـه گنـه کـرده سیـاه پرکن از نـور و صفـا ای رمضـان

همـه مهـمـان خـداونـد کریـــم سر این سفره سرا ای رمضـان

وقـت افـطـار و سحــر یـاد کنیـم از امــام و شهــدا ای رمضـان

تا خــدا عمــر دهــد با دل شــاد نشـوم از تو جــدا ای رمضـان




خدایا

فقط گیر یک نگاه تو مانده ام

تو که مرا

بپسندی ، دیگر چه باک

از پیله های روزگار...


گفتگوی ماهی با سلیمان نبی

روزى یکى از حیوانات دریائى سر از آب بیرون آورده

عرض ‍ کرد اى سلیمان، امروز مرا ضیافت و مهمان کن،

سلیمان امر کرد آذوقه یک ماه لشکرش را لب دریا جمع کردند

تا آنکه مثل کوهى شد، پس تمام آنها را به آن حیوان دادند،

تمام را بلعید و گفت: بقیه قوت من چه شد،

این مقدارى از غذاهاى هر روز من بود

سلیمان تعجب کرد، فرمود: آیا مثل تو دیگر

جانورى در دریا هست،

آن ماهى گفت: هزار گروه مثل من هستند

پس هر کسى که روى حقیقت توکل بر خدا پیدا کرد،

خداوند از جایى که گمان ندارد

اسباب روزى او را فراهم مى کند...


ای فرزند آدم لحظه ای در صبح

مرا یاد کن

و لحضه ای در عصر ، هرچه خواهی

بتو می دهم ...

(حدیث قدسی 6 از کتاب یابن آدم)



آیا کسی را تا به حال دیده‌اید که هیچ گونه گرهی در کارهایش نیافتاده باشد!؟

Eight2l

ممکن نیست کسی را بیابید که در زندگی اش با گرفتاری یا

مشکلی روبه رو نشده باشد. چالش و مشکل،

سنت قطعی خداوند در زمین است. ما خاکیان در رنج و

سختی آفریده شده‏ایم.

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ؛

«ما انسان را در رنج آفریدیم [و زندگى او پر از رنج‌هاست]!»

(بلد، ۴). جوهره جان ما، باید جلای رنج را برای صیقل یافتن تحمل کند.

به قول استاد شهید مطهری:

شداید سازنده است. از موجودی موجود دیگر می‏سازد: از ضعیف،

قوی و از پست، عالی و از خام، پخته به وجود می‏آورد؛

خاصیت تصفیه و تخلیص دارد: کدورت‌ها و زنگارها را می‏زداید؛

خاصیت تهییج و تحریک دارد، هوشیاری و حساسیت به وجود می‏آورد؛

و ضعف و سستی را از بین می‏برد

(مرتضی مطهرى، مجموعه آثار، ج‏۲۳، ص۷۵۱).

حکمت سختی‌ها و مشکلات در زندگی:

چالش‌ها، سختی‌ها، مشکلات، گرفتاری‌ها، مصیبت‌ها،

، رنج‌ها و دردها، همه‌وهمه ورزش روحی و ابزار آزمایشی است

از الطاف الهی، تا ما انسان‌ها با انتخابگری خود به ره‌یافتگی و

رشد دست یابیم. «آزمایش الهی، صفات انسانى را

از نهانگاه قوه و استعداد به صفحه فعلیت و کمال بیرون مى‏آورد.

آزمایش خدا تعیین وزن نیست؛ افزایش دادن وزن است» (همان، ج‏۱، ص۲۰۶).


هنر زندگی در حل مسئله:

هنر زندگی در توانایی و مهارت کنار آمدن با مشکلات و حل آنهاست.

کسب توانایی لازم برای مشکل‌گشایی و برخورداری از

مهارت حل موفقیت‌آمیز مسائل ما را توانا می‌سازد

به‌طور سازنده با مشکلات زندگی برخورد کنیم.

حل مسئله، مهارتی است که رضامندی از

زندگی و پیشرفت و تکامل در گرو آن است.

درواقع هنگامی می‌توان طعم خوشبختی و لذت زندگی را چشید

که بتوان با مشکلات روبه‌رو شد و مسائل را حل کرد.

آن هنگام می‌توانیم این وعده الهی را تجربه کنیم که

پایان دشواری، آسانی است: إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً (انشراح (۹۴)، ۶). ‏

همه عمر تلخی کشیده است سعدی

  که نامـش برآمـد به شـیرین‌زبانی‏

منبع: نورعلیزاده میانجی، مسعود، این گره با دست باز می‌شود:
مهارت حل مسئله و چیرگی بر مشکلات زندگی،
 قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چ دوم، ۱۳۹۴، ص ۹ و


هر گاه دیدی خدای سبحان پیاپی بر تو بلا نازل می کند

بدان که تو  را بیدارکرده است

و  چون دیدی با آنکه گناه می کنی،

پیاپی به تو  نعمت می دهد

بدان که این تدریجاً به سوی هلاکت بردن توست

امام علی (ع)



اعجاز قرآنی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه:

چند سالی است که زمین شناسان نسبت دریا و خشکی کره زمین را بیان کرده اند؛

اما همین نسبت طی محاسبه عددی در آیات قرآن کریم آمده است.


به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از خبرگزاری اعجاز قرآن، سالهاست که


دانشمندان زمین شناس نسبت دریا و خشکی را


در کره زمین تعیین کرده اند و


این همان حقیقتی است که


قرآن کریم 14 قرن پیش عنوان کرده بود.


کلمه "بحر" به معنی دریا به صورت صیغه مفرد آن در 32 آیه از قرآن آمده است .

کلمه "بر" نیز به معنای خشکی به صورت صیغه مفرد آن در 12 آیه از قرآن آمده است.

در یک مورد نیز کلمه "یبسا" که آن هم معنای خشکی می دهد آمده است که

 در مجموع در 13 آیه از قرآن کلمه خشکی وارد شده است.
 
بنابراین در 32 آیه قرآن کلمه دریا و در 13 آیه کلمه خشکی آمده است.

 مجمع آیاتی که در آنها کلمات دریا و خشکی آمده است

(32+ 13) می شود 45 آیه.
 

حال اگر این اعداد را با نسبت ریاضی بیان کنیم ،

 نسبتهای زیربه دست می آید :

نسبت کلمه دریا در آیات قرآن 71 = 32:45 و

 نسبت کلمه خشکی در آیات قرآن  29 = 13:45                                               
 

پس می توان گفت که نسبت کلمات دریا و خشکی در

 قرآن به ترتیب 71 درصد و 29 درصد است.

 یعنی در 71% از مجموع 45 آیه از کلمه دریا و

در 29% از مجموع 45 آیه از کلمه خشکی استفاده شده است .
 

حال اگر به سایت سازمان فضانوردی آمریکا ( NASA)

مراجعه کنیم و نسبت دریاها و خشکی های زمین را مشاهده کنیم؛

 درمی یابیم که نسبت دریاهای زمین 71% و

 برای خشکیهای زمین 29% ثبت شده و

این همان حقیقتی است که
14
 قرن پیش قرآن کریم به آن اشاره کرده است.

فردی چند گردو به رهگذری داد

و گفت بشکن و بخور و برای من دعا کن!

رهگذر گردو ها را شکست ولی دعا نکرد

آن مرد گفت: گردو ها را می خوری نوش جان

ولی من صدای دعای تو را نشنیدم!

رهگذر گفت:

" مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای

خدا خودش صدای  شکستن گردو ها را شنیده است"


اى کسانى که ایمان آورده ‏اید

خدا را یاد کنید یادى بسیار

و صبح و شام او را به پاکى بستایید

اوست کسى که با فرشتگان خود

بر شما درود میفرستد تا شما را

از تاریکی ها به سوى روشنایى برآورد

و به مؤمنان همواره مهربان است

" 41/42/43 احزاب"



ای کسی که لذت می بری از دنیا و رزق و برق آن

و چشمهایت به خاطر لذت ها خواب نمی رود

خودت را مشغول کردی به چیزی که تمام نمی شود

به خدا چه خواهی گفت وقتی او را ملاقات کردی

"بهلول"

 


 الهـی ای خالق بی مـدد
 
 وای واحـد بی عــدد، ای بخشنده بی منت،
 
ای داننده رازهـا،
 
ای شنونده آوازها،ای بیننده نمازها،
 
 ای شناسنده نامها،ای رساننده گامها،
 
ای مهربان بر خلایق،
 
عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر
 
و برعیب های مامگیر که تو قوی وما حقیر
 
از بنده خطاآید وذلت واز تو عطاآیدو رحمت

**********************************************

عشق فقط خدا
 
  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰

نفس میکشم تو را... خدا



ای خدایی که در آسمان هایی!

این منم کوچکترین عاشق بزرگیت

که دستانم را با سبد سبد التماس

فقط به عشق چیدن سیبی از

معرفت تو به آسمان ها بلند کرده ام!

دستانم را بگیر وذره ذره ی وجودم را

در لحظه لحظه ی حضورت حل کن

و در گوشه ی قلبم

فانوس فانوس روشنایی بیاویز!

خدایا! تورا حس میکنم درست مثل

نسیمی که نرم و ملایم

در سکوت گندم زار می پیچد

و طوفانی از آرامش بر می انگیزاند

بوی تو را که خوشبو تر و دل انگیزتر

از عطر تمام گل های عالم است

باتمام وجودم نفس می کشم

تا از شمیم حضورت بهشت بهشت

اشتیاق و معرفت

در کویر هستی ام بشکفد

خدایا این آتشی که شعله هایش

تا عرش زبانه می کشد و فرشتگان را

به التهاب می افکند ناله های سوزناک

و خواهش روح آشفته ی من است که

از عمق زندان تاریک تن برخواسته است

و تو را به تمنا می خواند.

خدایا!مسافر سرگردانی را که

در دو راهی وجودمبهوت مانده است

دریاب ای مقصد ومنتهای دل ها!

مرا در بی کسی هایم تنها مگذار

و به من جاده ای را نشان بده

که مستقیم به در خانه ی تو می رسد...


آیا میدانستید تاثیر جمله ی

«این مکان مجهزبه دوربین مدار بسته می باشد»

به مراتب بیشتر از جمله ی

"عالم محضر خداست ،در محضر خدا معصیت نکنید"

می باشد...

*امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم هستی*



عجیب است!!! 

مردم به هم دروغ میفروشند برای نان شب... 

همان مردمی که زمانی میگفتند: 

خدا میرساندش...


گر با سحر خو کنی بانگ خدا را بشنوی

دل را اگر گیسو کنی ، هرشب ندا را بشنوی

در آن سکوت جانفزا از عرش می آید صدا

گوش دگر باید ترا تا آن صدا را بشنوی

 

مهدی سهیلی


تو اگر در تپش باغ،

خدا را دیدی ،همت کن و بگو

ماهی‌ها 

حوضشان بی‌آب است ... 

 

" زنده یاد سهراب سپهرى "


«گوشه ای از هنرنمایی های خدا در آفرینش»

بیشتر حشرات غذا را با دهانشان می‌چشند

اما زنبورعسل با پاهایش هم می‌تواند غذا را بچشد

گوشهای ملخ روی پاهایش قرار گرفته

و از طریق پا صداها را میشنود

بیشتر عنکبوت ها دارای هشت چشم هستند

در دهان کوچک حلزون ها حدود 2500 دندان،

در اندازه بسیار ریز وجود دارد

در یک ثانیه، مگس 350 بار، زنبور عسل 450 بار

و پشه 600 بار، بال می زنند

شاید باور کردنی نباشد این موضوع که

پرنده بادخورک در کوههای آلپ به مدت 200 روز

هم بخوابد و هم تغذیه کند... آن هم در هوا

 کلاغ باهوش ترین نوع پرندگان است او مشکلاتش را

شبیه به بشر حل می کند، وقایع را پیش بینی می کند

و داری خیالی وسیع است

کلاغ می تواند  تا سالیان طولانی

چهره ی فردی که او را آزار می دهد را به یاد آورد

و به اصطلاح از این فرد تا مدت ها کینه به دل گیرد

بی دلیل نیست که در قرآن کریم کلاغ به عنوان معلمی

برای انسان یاد شده...

آری خدا بزرگتر از آن است که ما فکر می کنیم...


تمام سپاسم

ازآن کسیست که به من هیچ نیازی نداشت

اما به من موجودیت بخشید...

بی نهایت بزرگ بود اما

من ضعیف را گرامی داشت...



وقتی پرنده ای زنده است مورچه ها را میخورد ،

اما وقتی می میرد مورچه ها او را می خورند...

یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد

اما وقتی زمانش برسد ، فقط یک چوب کبریت

برای سوزاندن میلیونها درخت کافی است !

زمانه وشرایط در هر موقعی می تواند تغییر کند

در زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنید...

شایدامروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد

زمان از شما قدرتمندتر است پس خوب باشیم

وخوبی کنیم که دنیا جز خوبی را بر نمی تابد...


قربون اون خدا برم

که مهر و محبت را اینگونه

در وجود مخلوقاتش نهاده...

راستی خودش چقدر آفریده هاشو دوست داره!!!


بهتـرین دعـای روز :

خدایا هر کسی کـه با من بـدی کرد 

هر کسی که مـرا بد گفـت

هر کسی که غیبـت مرا کرد 

هر که دلـم را رنجــاند

مـن امـروز برای رضـای تــو همــه را بخشیـــدم ...!!!



آرامش را

در همه جا جستوجو کردم

غافل از اینکه

آرامش از رگ گردن به من نزدیکتر بود...


بیایین قبول داشته باشیم

ما که غیر از خدا کسی را نداریم

سر خودمون که نمیتونیم کلاه بزاریم

**************************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


شرم میکنم از اینکه

خدایی به این بزرگی و بخشندگی دارم

اما!!! از غیر از او چیزی بخواهم

از اینکه خدایی شنوا دارم

اما حرف دلم را با غیر از او بگویم

از اینکه خدایم زیبایی ها و خوبی ها را برایم می خواهد

اما من صبور و قانع نیستم

از اینکه خدایم از رگ گردن به من نزدیکتر است

اما من او را دور می پندارم

از اینکه خدایم گفته از من بخواه

اما غیر از او را صدا می زنم...

 



فاصلۀ تو تا آرزوهایت

به اندازه ی فاصلۀ زانوهایت تا زمین است

در پیشگاه خدا هیچ چیز شگفت انگیز نیست



مواظب نقطه های سیاهی که

در قلبمون نقش می بنده باشیم

انسان اگر به بیماری قلبش اهمیت نده

به بیشتر شدن بیماری مجازات میشه

زیرا خداوند میفرمایند:

«فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا»

قلب بیمار نه تنها لذت زندگی را درک نمی کنه

و نه تنها حق خالق را ادا نمی کنه

بلکه دیگه زشتی گناه واسش معنا نداره

مجازات بیماری قلب از هر مجازاتی بزرگ تر است

خدا دل پاک تحویلمون داده اونو با گناه سیاه نکنیم


خدایا

سر به هوا نیستم!

در اتمسفر من ....

مغناطیسی جز تو نیست!!!

 

منبع متن:khoda-yaa

instagram


ای موسی به بندگانم دستور بده برای کارهای خود مرا بخوانند

ولی باید قبلا اقرار کنند که

من ارحم الراحمین و دادرس بیچارگان می باشم

که سختی ها و مشقات را از آنان برمی دارم

و زمان را عوض می کنم و به مردم آرامش می دهم

و در قبال هر عمل نیک آنها اگر چه خیلی هم کوچک باشد

راضی می شوم و ثواب زیادی بر آن اعمال می دهم ،

فقیران را غنی می کنم

چون من هستم که عزت و قدرتم جاودانه است...

حدیث قدسی

منبع:ترجمه کتاب الجواهرالسنیه

کلیات حدیث قدسی ص

به ما گفتند باید بازی کنید  

گفتیم با کی ؟؟  

گفتند با تیم دنیا  

تا خواستیم بپرسیم بازی چی ؟ 

سوت آغاز بازی رو زدن

فقط فهمیدیم خدا تو تیم ماست 

بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم به ما گل میزد  

ولی نمیدونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم امتیاز ها برابر بود  

تو همین فکر بودم که خدا زد پشتم و خندید

و گفت :  نگران نباش تو وقت اضافه میبریم

حالا بازی کن  گفتم آخه چطوری ؟؟؟ 

بازم خندید و گفت : خیلی ساده

فقط پاس بده به من  

باقیش با من ... 

پس ،الهى به امید تو ...

 

منبع متن: gozideh.blog

گزیده و گلچین


***********************************

عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰

وقت داری که صداش بزنی

خدا مشتاق شنیدن صدای بنده هاشه

وقتی سر نماز بی تفاوتی می کنی به فرشته هاش میگه 

نگاه کنید بنده ی من چیزی از من نخواست

در حالی که من مدتهاست منتظرم که صداشو بشنوم

دعا کردن ضرر نداره ؛ رابطتتو با خدا صمیمی تر می کنه...

برای هر دعایی که می کنی ثواب نوشته میشه

و اگر به صلاحت باشه به آرزوت می رسی

حالا هر چی هم که از خدا دور شده باشی

خودش میفرماید کیست که نومید شود از رحمت من

با این خدا هیچ دوری معنا نداره

وقتی در حین گناه رحمتش مثل بارونه

پس اگه بندگی شو کنیم چی میشه

دریای رحمتش را توان وصف کردن نیست


" ای خدای بزرگ ، ای آنکه نمونه ی بزرگی چون حسین علیه السلام را

به جهان عرضه کرده ای، ای آنکه برای اتمام حجت به کافران وجودت...

سیاهی ها و تباهی ها را به آتش وجود حسین ها روشن نموده ای،

ای آنکه راه پرافتخار شهادت را، برای آخرین راه حل

انسانها باز کرده ای، ای خدا، ای معشوق من، ای ایده آل

آرزوهای مردم عارف، به من توفیق ده تا مثل مخلصان و

شیفتگان ، در راهت بسوزم و ازین خاکستر مادی آزاد گردم.

ای حسین علیه السلام، من برای زنده ماندن تلاش نمی کنم و

از مرگ نمی هراسم ، بلکه به شهادت دل بسته ام و از

همه چیز دست شسته ام ، ولی نمی توانم بپذیرم که

ارزشهای الهی و حتی قداست انقلاب بازیچه دست

سیاستمداران و تجار ماده پرست شده است.
قبول شهادت مرا آزاد کرده است، من آزادی خود را

به هیچ چیز حتی به حیات خود نمی فروشم.
خدایا ابراهیم را گفتی که عزیز ترین فرزندش را قربانی کند،

و او اسماعیل را مهیای قربانی کرد...
هنگامی که پدر کارد را به گلوی فرزندش نزدیک می کرد،

ندا آمد دست نگه دار .

ابراهیم آزمایش خود را داد، ولی اسماعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود

که قربانی شود، زمان زیادی گذشت تا

قربانی کاملی که عزیزترین فرزندان آدم بود،

به درجه ارزش قربانی شدن رسید، و در همان راه خدا قربانی شد و

او حسین بود.

خدایا تو به من دستور دادی که در راه تو قربانی شوم، فوراً اجابت کردم و

مشتاقانه به سوی قرارگاه عشق حرکت کردم...

اما تو می خواستی که این قربانی هر چه باشکوه تر باشد،

لذا دوستانم را و فرزندم را و عزیزترین کسانم را به قربانی پذیرفتی...

و مرا در آتش اشتیاق منتظر گذاشتی..."

شهید دکتر مصطفی چمران نمونه واقعی عاشق خالص خداوند

نمونه کامل هجرت جهاد و شهادت

پیشنهاد میکنم حتما زندگینامه و مناجات های ایشون رو بخونید

کتاب جهاد و شهادت رو دوست داشتین بخونین

این لینک هم اطلاعات خوبی داره

http://www.chamran.org/old/biography.htm


خدایا فقط تو

هرگاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد,تو او راخراب کردی,

خدایا,به هر که و به هر چه دل بستم,تو دلم را شکستی,

عشق هر کسی را که به دل گرفتم,تو قرار از من گرفتی,

هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم,

در سایه امیدی,و به خاطر آرزویی,برای دلم امنیتی به وجود آورم,

تو یکباره همه را برهم زدی و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی,

تا هیچ آروزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و

هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم...

تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و

به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا کسی امید نبندم,

و جز تو در سایه توکل به تو ,آرامش و امنیت احساس نکنم...

"خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر میکنم"


                                  (شهید چمران)




آزمودم دل خـود را به هـزاران شـیوه

هیچ چیزش بجز از وصل تو خشنود نکرد

 

مولانا



خدای خوبم...

خسته ام از زمین خوردن های پیاپے
و امیدوارم به مهربانیتـــــ که تمام نشدنے است....

 به ستارالعیوب بودنتـــــ ..
به ارحم الراحمین بودنتـــــ..
 و به تمام صفات زیبایت دلخوشم....

خدایا من ازنفسم به تو شکایت می کنم.
 همه چیز از توست و کسی نمی تواند
مرا از این بدی ها جدا کند جز تو.
نگاهت  را از من نگیر مهربانترینم....
 
باز هم فرصت بده به این  بنده ی عاصی !
خوب میشوم همین روزها که بارانی است.



خدایی که نور آسمان ها و زمین است

به خودیِ خود بخشنده و مهربان است

نه سلیقه ای ،نه انتخابی و نه گاه گاهی

نور همیشه و خود به خود روشن می کند

نمی پرسد...کجا را؟ چه کسی را؟ و برای چه؟

بی دریغ روشن می کند و نور می دهد

اما این تویی که باید نور را بیابی

و در معرض حضور آن قرار بگیری

نیایش با خداوند فرصتی است تا

در معرض انوار رحمتش قرار گیری


در یکی از شبها که در محضر

عارف فرزانه مرحوم دولابی بودیم ،

یکی از حاضران گفت :

آقا این حرفهایی که میزنید الهام است ،

وحی است ، غیب میگویید ،چیست ؟ 

ایشان فرمودند :

« من غیب نمی گویم ،شما غیب میگویید ،

من آنچه را میبینم میگویم

شما ندیده حرف میزنید ،

شما برزخ ندیده حرف میزنید ، مرگ ندیده اید ،

موت و علی ندیده اید حرفش را میزنید و… » 

سپس فرمودند : 

در پس آیینه طوطی صفتم داشته اند

آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم

از کرامات شیخ ما این است 

شیره را خورد و گفت شیرین است 

فرمودند : « باید شیره را خورد و گفت شیرین است ،

شیره نخورده نمی شود گفت شیرین است » 

 

منبع : خرمن معرفت

سید عباس موسوی مطلق ، ص




خداوندا،
دوباره کلبه ی کوچک و پر خس و خاشاک دل خویش را
درمقابلت قرار داده ام...
تا به امید مهربانیت آن را از گل های محبت و
 شاخه های معرفت و میوه های معصومیت و سادگی مملو سازی 🌹
دوباره دستانم را با تمام آسمانی بودنت
در دستانت بگیری و هیچ گاه رهای شان نسازی...
 خداوندا هیچ گاه دستانم را رها مساز 👋
تا امید همراهی، به بزرگی تو
هیچ گاه تنهایم نگذارد...
خداوندا اگر دستانم را رها سازی!!!
همانند نوزاد کوچکی مدام از پا خواهم افتاد
و در راه گمراهی قدم خواهم گذاشت...
خداوندا کلبه ی کوچک دلم❤️ را
از ویرانی رها ساز و آن را
با تمام زیباییت زیبا و سپید گردان



عشق فقط خدا
  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

تا خدا هست....

کسی تنها نیست ...

من اگر گم شده ام ...

تو اگر خسته شدی ...

در پس پرده ی اشک من وتو ...

مٱمن گرم خداست....

او همین جاست...

کنار من و تو....


سالها منتظر است...


الهی! اگر یک بار گویی بندۀ من،

از عرش بگذرد خندۀ من

 الهی! اگر تو مرا به جرم من بگیری،

من تو را به کرم تو بگیرم،

و کرم تو از جرم من بیش است

الهی! خواندی تأخیر کردم

فرمودی تقصیر کردم

الهی! عمر خود بر باد کردم

و بر تن خود بیداد کردم

الهی!  بنیاد توحید ما خراب مکن

و باغ امید ما را بی آب مکن

و به گناه روی ما را سیاه مکن

الهی! بر تارک ما خاک خجالت نثار مکن

و ما را به بلای خود گرفتار مکن

پادشاها گریخته بودیم تو خواندی،

ترسان بودیم بر خوان "لاتقنطوا (ناامید نباشید)" تو نشاندی

 

فرازهایی از مناجات خواجه عبدالله انصاری

******************************



در قلمرو علم به هر سو که می­ نگرم، نشانه ­های مشیت و اراده

و قانون و نظم یک وجود عالی را مشاهده می­کنم

اگر به طرف آسمان­­ها نگاه کنیم،

از مشاهده نظم و ترتیب گسترش ستارگان،

بی ­اختیار از تعجب فریاد خواهیم کشید

شب­ها، فصل­ها و قرن­های متوالی،

اجرام سماوی در آسمان، روی خطوط معیّن در حرکتند

و به قدری منظم در مدارهای خود می­گردند

که ممکن است خسوف و کسوف را

از چندین قرن قبل پیش­بینی کرد

اگر حرکت ستارگان، منظم و مدارشان معیّن نبود،

چگونه مردم می­توانستند

در وسط دریاها و صحراهای خشک زمین

و جاده­ های بی­ نام و نشان آسمان،

جهت ­یابی کنند و با اطمینان، راه­های خود را پیدا کنند؟

در همه جا قدرت خدایی مشهود است

و هر قانون طبیعی که کشف می­شود

با صدای بلند می­گوید:

خدا واضع من است و بشر کاشف من...

 

سیسیل بویس هامان

****************************


به آسمان و خدای آسمان فکر کنید

تا بتوانید با زمینی ها زندگی کنید...

 

یوهان برامس

**************

یک قدم

ابو سعید ابو الخیر در مسجدی سخنرانی داشت

مردم از تمام اطراف روستاها و شهرها آمده بودند

جای نشستن نبود و بعضی ها در بیرون نشسته بودند

شاگرد ابوسعید گفت: تو را به خدا از آنجا که هستید

یک قدم پیش بگذارید...

همه یک قدم پیش گذاشتند

سپس نوبت به سخنرانی ابوسعید رسید

او از سخنرانی خودداری کرد

مردم که به مدت یک ساعت در مسجد بودند

و خسته شده بودند شروع به اعتراض کردند

ابوسعید پس از مدتی گفت:

هر آنچه که من می خواستم بگویم

شاگردم به شما گفت،

شما یک قدم به جلو حرکت کنید

تا خدا ده قدم به شما نزدیک شود...

*******************************


من عشق را در تو

تو را در دل

دلم را موقع تپیدن

و تپیدن را به خاطر تو دوست دارم

من غم را در سکوت

سکوت را در شب

شب را در بستر

و بستر را برای اندیشیدن

به خاطر تو دوست دارم

من دنیا را به خاطر خدایش ،

خدایی که تو را خلق کرد دوست دارم

**************************


شکر موجب ازدیاد (فراوانی) نعمتها است

شکر نکردید خبری از ازدیاد نیست

لذا اگر دیدیم ازدیاد نیست شک نکنیم

و بدانیم شکر نیست

 

«آیت الله بهجت قدس سره»

**************************


خداوندا به دلهای شکسته

به تنهایان در غربت نشسته

به مردانی که در سختی خموشند

برای زندگانی، جان میفروشند

همه کاشانه شان خالی زقوت است

سخنهاشان نگاهی در سکوت است

به طفلانی که نام آور ندارند

سر حسرت به بالین میگذارند

به آن< درمانده زن> کز غم جانکاه

نهد فرزند خود را بر سر راه

به آن جمعی که از سرما بخوابند

ز <آه> جمع، <گرمی> میستانند

به آن چشمی که از غم گریه خیز است

به بیماری که با جان در ستیز است

به دامانی که از هر عیب پاک است

به هر کس از گناهان شرمناک است

دلم را از گناهان ایمنی بخش

به نور معرفتها روشنی بخش!



ٰلبخند ماجرای عجیبی دارد:
اگر آن را به محبوبی هدیه کنی
احساس آرامش می کند...
اگر آن را به دشمنت تقدیم کنی،
شرمنده و پشیمان خواهد شد،،،
و اگر آن را به شخصی که
نمی شناسی هدیه دهی
سخاوت پیشه کرده ای...
پس لبخند بزن
که لبخند
تجلی خدا در توست....


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


http://s4.picofile.com/file/7892141284/Beautiful_Flowers.jpg


در میکده‌اَت حالِ دلم بارانی‌ست

با جام رخَت مست شدن عرفانی‌ست


ای عارفِ من، کاشفِ من؛ مستم کن

این کُن فَیکون زلزله‌ای رضوانی‌ست


ای جوهر  هر، زیر و زبر، زیباگر؛

از من نگُذر معبر اگر طولانی‌ست


مجذوبِ تواَم، از طلبَت؛ انسانم

هر جذبه به جز جاذبه‌اَت شیطانی‌ست


در عشقِ تو من، گمشده‌ای عریانم

این فقرو فنا سِیْرِ پس از حیرانی‌ست


هرجا که ز شر، بحرِ بشر، طوفان شد؛

آغوش  تو یک معجزهٔ مرجانی‌ست


************************

عاﺷﻘﺎﻥ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﻼﺱ ﺩﺭﺱ ﻣﺎﺳﺖ
ﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﻭ ﺍﺳﺘﺎﺩﺵ ﺧﺪﺍﺳﺖ


ﺩﺭﺱ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﮐﻤﺎﻝ ﻭ ﺑﻨﺪگی‌ست

ﺷﯿﻮﻩﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺯﻧﺪگی‌ست


ﺑﺎ ﻋﻤﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺁﺯﻣﻮﻥ

ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﻋﻘﻞ ﺭﻓﺘﻦ ﺗﺎ ﺟﻨﻮﻥ


ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﺸﻢ ﺩﻝ ﺭﺍ ﻭﺍ ﮐﻨﯽ

ﺗﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻋﺮﺵ ﺧﺪﺍ ﻣﺎﻭﺍ ﮐﻨﯽ

ﺩﺭﺱ ﺍﻭﻝ ﺩﺭ ﻭﺻﺎﻟﺶ، ﺍﺷﺘﯿﺎﻕ

ﺩﺭﺱ ﺁﺧﺮ، ﻭﺻﻞ ﻭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻓﺮﺍﻕ


ﺷﺮﻁ ﺍﻭﻝ، ﻋﺎﺷﻘﯽ، ﺗﺴﻠﯿﻢ ﻋﺸﻖ

ﻭﺭﻧﻪ ﺑﯿﺨﻮﺩ ﺩﯾﺪﻩ‌ﺍﯼ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﻋﺸﻖ


ﺷﺎﻫﺪﺍﻥ ﺩﺭﺣﻠﻘﻪ ﺗﺴﻠﯿﻤﻨﺪ ﻭ ﺑﺲ

ﻣﺤﻮ ﺭﺧﺴﺎﺭ ﮔﻠﯽ ﺑﯽ ﺧﺎﺭ ﻭ ﺧﺲ


ﺣﺎﻟﯿﺎ ﺩﺭ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻃﻮﺍﻑ

ﮐﻌﺒﻪﯼ ﺩﻝ می‌دﻫﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﮐﻔﺎﻑ


ﺣﺎﺟﯿﺎ ﻣﻦ ﻗﺒﻠﻪ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ

ﺳﻮﯼ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺗﺒﺴﻢ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ


ﻣﻦ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﺳﻮﯼ ﺗﺎﮐﺴﺘﺎﻥ ﻋﺸﻖ
ﺑﺎﺩﻩ ﻣﯽﻧﻮﺷﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻋﺸﻖ

ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﻠﻘﻪ ﺷﯿﺪﺍﯾﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﺩﯾﻮ ﻭ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻫﻮﺭﺍﯾﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﺑﺸﮑﻦ ﺍﯾﻨﮏ ﺁﻥ ﺑﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﺷﻤﺎﺭ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮﻭﻥ ﺁﯾﺪ ﻧﮕﺎﺭ

ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﮐﻨﯽ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻻﯾﻖ ﺟﺎﻧﺎﻥ ﮐﻨﯽ
ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﮔﺮ ﻃﯽ ﺷﻮﺩ ﺭﺍﻩ ﮐﻤﺎﻝ

ﻣﯽﺷﻮﯼ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺑﻬﺮ ﻭﺻﺎﻝ
ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ ﺁﻥ ﻭﺣﺪﺕ ﻭ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﯾﺎر
می‌شوﺩ ﭘﺎییز ﻋﻤﺮﺕ ﭼﻮﻥ ﺑﻬﺎر



**********************



الهی!

       نفسی ده که حلقهء بندگی تو گوش کند
                   
                        و
 
       جانی ده که زهر حکمت تو نوش کند .

******************



خداوندا
ترس های بی دلیلم را که ریشه در باور ضعیفم دارد از من بگیر …

جاری کن چشمه ای از آرامش بی مثال خودت را بر قلبم…

و کنارم باش تا یادم بماند که اول و آخر تویی…

و چون تو هستی پس ترسی نیست…

دستهایم را که بگیری

چشم بسته بدون ترس و دلهره به دنبالت می آیم…

و اعتماد و ایمان دارم که مرا به بهترین جایی میبری که میدانی ...


******************************************

خدایا !

من همانم که گاه خندانم، و گاهی گریان.

گاه شکرگزارم، و گاهی در حال گله کردن.

گاه بنده توام، و گاهی بنده خویش!

خدای همیشگی ام!

من مبتلا به گاه و بی گاههای همواره ام.

بیماری که همیشه به نسخه طبیب خویش عمل نمی کند!

اسیر خویشتنم؛

و گاه و بی گاههای اسارت گونه ام مرا در برگرفته است...

معبودا!

بندهای گاهها و بی گاههای زندان تنم را از هم جدا کن!

مرا به آغوش خویش دعوت کن!

که تشنه ترینم به آن ...

تمام این گاه و بی گاههای مدامم را، ببخش ...

به حق بزرگی و مهربانیت
الهی امین


*******************************

چه زیبا خالقی دارم
دلم گرم است می دانم
که باز خورشیدی ،
میان آسمان ، چون نور می آید
چه بخشنده خدای عاشقی دارم
که می خواند مرا ، با آنکه میداند گنه کارم
اگر رخ بر بتابانم
دوباره ، می نشید بر سر راهم
دلم را می رباید ، با طنین گرم و زیبایش
که در قاموس پاک کبریایی ،
 قهر نازیباست
چه زیبا عاشقی را دوست می دارم
دلم گرم است می دانم ، که می داند
بدون لطف او ، تنهای تنهایم
اگر گم کرده ام من راه و رسم بندگی ،
 اما
دلم گرم است ، می دانم ،
خدای من ، خدایی خوب می داند


http://topphoto.persiangig.com/image/topphoto/3136966-lg.jpg

*********************

اگر میخواهید زیبا باشید
یک دقیقه مقابل آینه
پنج دقیقه مقابل روحتان و
پانزده دقیقه مقابل خداوند بایستید
ادم ها به خاطر زیبا بودنشان دوست داشتنی
نمی‌شوند
بلکه اگر دوست داشتنی باشند، زیبا به نظر
 می‌رسند
بچه‌ها هرگز مادرشان را زشت نمی‌دانند
اگر کسی یا جایی را دوست داشته باشید
آنها را زیبا هم خواهید یافت
زیرا حس زیبا دیدن همان عشق است

************************

داستانک

حاکمی ماهرترین نقاش مملکت خود را مامور کرد که در

مقابل مبلغی بسیار، از فرشته و شیطان تصویری بکشد که

به عنوان آثار هنری زمانش باقی بماند. نقاش به جستجو

پرداخت که چه بکشد که نماد فرشته باشد؟

چون فرشته ای برایش قابل رویت نبود

کودکی خوش چهره و معصوم را پیدا نمود و

روزهای بسیاری آن کودک را کنارش می نشاند و

تصویر او را می کشید تا اینکه تصویری بسیار

زیبا آماده شد که حاکم و مردم به زیبایی آن اعتراف نمودند.

حال نوبت به کشیدن تصویر شیطان رسید،

نقاش به جاهای بسیاری می رفت تا کسی را پیدا کند که

نماد چهره ی شیطان باشد و به هر زندان و

مجرمی مراجعه نمود، اما تصویر مورد نظرش را نمی یافت

چون همه بندگان خدا بودند هرچند اشتباهی نمودہ بودند.
 سالہا گذشت اما نقاش نتوانست تصویر مورد نظر را بیابد.

پس از چهل سال که حاکم احساس نمود دیگر عمرش

به پایان نزدیک شده است به نقاش گفت 

هر طور که شده است این طرح را تکمیل کن

تا در حیاتم این کار تمام شود. نقاش هم بار دیگر به جستجو پرداخت

تا مجرمی زشت چهره و مست با موهایی درهم ریخته را

در گوشه ای از خرابات شہر یافت. از او خواست در

مقابل مبلغی بسیار اجازہ دهد نقاشیش را به عنوان شیطان رسم کند.

او هم قبول نمود. چند روز مشغول رسم نقاشی شد

تا اینکه روزی متوجه شد که اشک از

چشمان این مجرم می چکد. از او علت آن را پرسید؟
 گفت : شما قبلا هم از چهره ی من نقاشی کشیده اید،

من همان بچه ی معصومی هستم که تصویر فرشته را

از من کشیدی. امروز اعمالم مرا به شیطان تبدیل نموده.

داستانی بسیار تامل بر انگیز است،

خداوند همه ما را همانند فرشته ای معصوم آفرید،

این ماییم که با اعمال ناشایست قدر خود رانمی دانیم و

خود را به شیطان مبدل می کنیم.



********************************************

الهی به مستان میخانه ات
به عقل آفرینان دیوانه ات

به مستان افتاده در پای خم
به رندان پیمانه پیمای خم

که خاکم گل از آب انگور کن
هوسهای من آتش طور کن

الهی به آنان که در تو گمند
نهان از دل و دیده مردمند

به خم خانه وحدتم راه ده
دل زنده و جان آگاه ده

می ده که چون ریزمش در سبو
برآرد سبو از دل آواز هو

می معنی افروز و صورت گداز
همه گشته معجون ناز ونیاز

پریشان دماغیم ساقی کجاست
شرابی زشب مانده باقی کجاست

می کو مرا وا رهاند زمن
زآئین کیفیت ما ومن

دماغم زمیخانه بوئی شنید
حذرکن که دیوانه هوئی شنید

مغنی نوای طرب ساز کن
دلم تنگ شد مطرب آواز کن

به میخانه آی و صفا را ببین
ببین خویش را و خدا را ببین

به رندان سرمست آزاده دل
که هرگز نرفتند جز راه دل

تو در حلقه می پرستان در آی
که چیزی نبینی به غیر از خدای

بزن هر چه هواهیم پا به سر
سر مست از پا ندارد خبر

الهی به جان خراباتیان
کز این محنت هستیم وارهان

*************************


غم می آید،من هم سمت تو می آیم خدایا...

 

غم می رود،من نیز می روم

 

نمیدانم وجدانم را کجای این راه جا گذاشته ام؟؟!!!

 

این بار کفش هایم را دور می اندازم....

 

هرگز نمی روم.....................

http://mj1.persianfun.info/img/93/1/ElhamBakhsh19/27.jpg



عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

همه حرفامو گفتم تا ببینی  

یه روزم دردِ تکراری ندارم 

تو تسکینِ تمومِ درد هامی  

بجز تو با کسی کاری ندارم




آن قرصی که برای درمان می خوری

به خدا می گوید:

مضر واقع شوم یا نافع

(در واقع نافع یا مضر بودنش در دستان خداست)


خدایا دریای پر تلاطم دل من با تو آرام است


آیت الله دستغیب



همیشه دلتنگی ام را در دریای آغوش تو ریختم ،

عجیب این دریا معجزه می کند!

تمام غم را می بلعد

و باز آرامِ آرام است

دریای لاجوردی من،

خدای من . . .


زندگی رانندگی در شب است

اگر نور خدا نتابد

کارت تمام است...


شیشه عطر بهار لب دیوار شکست

و هوا پر شد از بوی خدا،

همه جا آیت اوست

دیدنش آسان است،

سخت آن است که نبینی او را



با قلبت باور کن یکی که مهربونترینه

عاشقته!

 همیشه خیرت را میخواد

لحظه ای چشم ازت بر نمی داره

اراده اش برتر از همه ی اراده هاست

همیشه مراقبته

بهتر از خودت از دلت خبر داره ؛شک نکن

دل بسپار به مهربونیش

میشه پناه دلتنگیات



لا تاخذه سنته و لانوم

خواب سبک هم او را فرا نمیگیرد تا چه رسد به خواب رود

..آیه الکرسی..


هر چیزی ممکن است

در یک چشم به هم زدن تغییر کند

اما ناراحت نباش!

خدا پلک نمی زند...

 

"رجینابرت"


همیشه راهی هست

چون خدایی هست

همیشه نگاهش بهت هست

چون میخواد تو هم یه بار نگاهش کنی

خدا همیشه هست ؛همه جا

لحظه هایی میشه که می تونی ببینیش

با چشم دلت ،با وجودت

لحظه هایی که عطر خدا می پیچه

توی فضای دلت و عاشقت می کنه !

عاشق خودش

همشه راهی هست

چون بودن با خدا مساویه با رها شدن

از هرچی که نگرانت می کنه

تو با بندگی خدا می تونی به اوج برسی

آخه بندگی خدا تو را آزاد می کنه از بندگی اغیار

همیشه راهی هست

چون تو هنوزم به یاد خدایی

وهنوزم می دونی که خدا همه ی زندگیته

پس تنهات نمیذاره

حتی اگر برای توته خط باشه

پس فراموش نکن

همیشه راهی هست

چون خدایی هست...

 

منبع:نجوای عاشقی

najvaye_asheghi@


 

عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



 استاد حائری شیرازی:

هواپیما را دیده‌اید که از روی زمین اوج می‌گیرد؟

هواپیما دوباره به زمین بر می ‌گردد، اما موشک از


جاذبه زمین خارج می‌شود و دیگر بر نمی‌گردد.

سرعت زیادی لازم است تا موشک از جاذبه زمین خارج شود.

 همان طور که زمین «جاذبه» دارد، «نیت» هم «جاذبه» دارد.

 نیت انسان‌ها گاهی در «جاذبه» خود انسان گیر می‌کند.

بسیاری از اعمالی که انسان به سوی ملکوت می‎فرستد، از جو


خودش نمی‌گذرد؛ او فکر می‌کند آن عملی که فرستاده، رسیده است!

 اما در قیامت که عملش را نشانش می‌دهند می‌بیند


که خیلی از آنها به جاذبه خودش باز گشته است.


خداوند رحمان تنها اعمالی را از ما می پذیرد که صددرصد


نیت خدایی باشد یعنی کاملا با اخلاص و بدون ریا.

عکس های نوشته دار خدا,عکس نوشته های زیبا در مورد خدا,عکسهای جدید برای خدا,عکس خدایا,عکس دعا,عکس مذهبی برای خدا,عکسهای زیبا در وصف خدا,کارت پستال خدا,عکس خدا

**********************************

راحت آبرو نبرید......


یه داستان جالب و آموزنده به نقل ازیک بنده خدا::

:زمانی‌ در بچگی باغ انار بزرگی داشتیم

اواخر شهریور بود، همه فامیل اونجا جمع بودن .

اون روز تعداد زیادی از کارگران بومی در باغ ما جمع شده

بودن برای برداشت انار، ما بچه ها هم طبق معمول مشغول

بازی کردن و خوش گذروندن بودیم! بزرگترین تفریح ما در این باغ،

بازی گرگم به هوا بود اونم بخاطر درختان زیاد انار و دیگر میوه ها

و بوته ای انگوری که در این باغ وجود داشت، بعضی وقتا میتونستی،

ساعت ها قائم شی، بدون اینکه کسی بتونه پیدات کنه! بعد از نهار بود

که تصمیم به بازی گرفتیم، من زیر یکی از این درختان قایم شده بودم

که دیدم یکی از کارگرای جوونتر، در حالی که کیسه سنگینی پر از

انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی که مطمئن شد

که کسی اونجا نیست، شروع به کندن چاله ای کرد و بعد هم کیسه

انارها رو اونجا گذاشت و دوباره این چاله رو با خاک پوشوند، دهاتی ها

اون زمان وضعشون خیلی اسفناک بود و با همین چند تا انار دزدی،

هم دلشون خوش بود!با خودم گفتم، انارهای مارو میدزی! صبر کن

بلایی سرت بیارم که دیگه از این غلطا نکنی، بدون اینکه خودمو به

اون شخص نشون بدم به بازی کردن ادامه دادم، به هیچ کس هم

چیزی در این مورد نگفتم!غروب که همه کار گرها جمع شده بودن و

میخواستن مزدشنو از بابا بگیرن، من هم اونجا بودم، نوبت رسید

به کارگری که انارها رو زیر خاک قایم کرده بود، پدر در حال دادن

پول به این شخص بود که من با غرور زیاد با صدای بلند گفتم: بابا

من دیدم که علی‌ اصغر، انارها رو دزدید و زیر خاک قایم کرد! جاشم

میتونم به همه نشون بدم، این کارگر دزده و شما نباید بهش پول

بدین!پدر خدا بیامرز ما، هیچوقت در عمرش دستشو رو کسی بلند

نکرده بود، برگشت به طرف من، نگاهی به من کرد، همه منتظر

عکس العمل پدر بودن، بابا اومد پیشم و بدون اینکه حرفی بزنه،

یه سیلی زد تو صورتم و گفت برو دهنتو آب بکش، من خودم به

علی اصغر گفته بودم، انارها رو اونجا چال کنه، واسه زمستون!

بعدشم رفت پیش علی اصغر، گفت شما ببخشش،

بچس اشتباه کرد، پولشو بهش داد، 20 تومان هم گذاشت روش،

گفت اینم بخاطر زحمت اضافت! من گریه کنان رفتم تو اطاق،

دیگم بیرون نیومدم!کارگرا که رفتن، بابا اومد پیشم، صورت منو بوسید،

گفت میخواستم ازت عذر خواهی کنم! اما این،

تو زندگیت هیچوقت یادت نره که هیچوقت با آبروی کسی بازی نکنی...

علی اصغر کار بسیار ناشایستی کرده اما

بردن آبروی انسانی جلو فامیل و در و همسایه،

از کار اونم زشت تره!شب علی اصغر اومد سرشو

انداخته پایین بود و واستاده بود پشت در،

کیسه ای دستش بود گفت اینو بده به حاج آقا بگو از

گناه من بگذره!کیسه رو که بابام بازش کرد،

دیدیم کیسه ای که چال کرده بود توشه،

به اضافه همه پولایی که بابا بهش داده بود...

 امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر: ای مالک!


اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن شاید سحر توبه


کرده باشد و تو ندانی


ارزش سکوت**

روایت داریم که اغلب جهنمی ها جهنمی زبان هستند.


***************************************************


👀 از نگاه نکردن به دختران درحال شنا


تا زیارت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه الشریف ...👀


🌹داستان این شهید رو بخونین


ببینین بعضی وقتا گذشتن از یک گناه آدم رو به چه جاهایی که نمیرسونه...🌹


یکی از همرزمانش می گفت:در لحظه ی شهادت ترکشی به


پهلویش اصابت کرد.وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم.


وقتی روی پایش ایستاد رو به کربلا دستش را به سینه نهاد وآخرین کلام را بر زبان جاری کرد

السلام علیک یا ابا عبدالله.. بعد هم به همان حالت به دیدارارباب بی کفن خود رفت.
 
آیت الله حق شناس در عظمت شهید فرمود: در این تهران بگردید

و ببینید کسی مانند این احمد اقا پیدا می کنید!؟

این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از احمد پرسیدم چه خبر؟

به من فرمود👇

تمامی مطالبی که (از برزخ و...)می گویند حق است .


از شب اول قبر وسوال و ...اما من را بی حساب و کتاب بردند.

بعد استاد مکثی کرد و فرمود 👇

رفقا آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشت

اما نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد تا به این جا رسید.

📝 داستان تحول از زبان خود شهید👇

 یه روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند.یکی از بزرگترها گفت

احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود

کم کم صدای آب به گوش رسید.از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.

تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و

همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم .

همان جا پشت درخت مخفی شدم …

می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم.

پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن .

همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن.

خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند

که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شوداما

خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم
 از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم.

خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بودیادم افتاد

حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خداگریه کند

خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت .

گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم حالم منقلب بود و از

آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم

ومناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله…

به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از

همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از

همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!!

همه می گفتند

سبوح القدوس و رب الملائکه والروح…


از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من بازشد…

 در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا


داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد .


در آخرین صفحه نوشته بود که👇


💥در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که


مولای خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم...💥


📚 کتاب عارفانه

سیره عملی فراراز گناه شهید احمد علی نیری

شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده...




***************************

خدایا

تجربه مهربونی تو و فراموش کاری من همیشه برام تازگی داره!

هر بار که میترسم و تو در آغوشم میگیری

هر بار که دلتنگ میشم و تو محکم دستامو میگیری

هر بار که تو تاریکی شب گم میشم و تو فانوس به دستم میدی

هر بار که آرزو میکنم و تو شگفت زده ام میکنی

هر بار که تا میخوام فریاد بزنم "کجایی؟!" تو آهسته در گوشم میگی: کنار تو

هر بار که دلم بیتاب مهربونیت میشه و تو بیتاب تر از من، آرومم میکنی ...

خدای من

هر بار که فراموشت میکنم و تو فراموشم نمیکنی ،

هر بار برام تجربه تازه ای هست احساست

بزرگــتر از قبل ...

مهربانــتر از قبل ...

محبوبــتر از قبل ...

چه حس خوبیه وقتی "دوستت دارم" از قلبم میگذره و تو بی واسطه میشنوی ...

به همین سادگی ...

خدای من، چه خوبه تو رو داشتن

خدایا دوووستت دارم

دوستت دارم

دوستت دارم

بیشتر از همیشه دوستت دارم


**********************

این که دلت قرص باشد که یکی همیشه هست ...


همیشه برایت وقت دارد و آغوشش برایت باز است؛


این که اگر نصفه شبی بغض امانت را برید یکی هست که


همیشه بیدار است و به درد و دلهایت گوش می کند،

که اگر بهانه بگیری اگر کج خلقی کنی باز هم کنارت هست؛او همیشه


هست حتی وقتی فرسخ ها فاصله افتاده بین تو و وعده هایت به او ...

اگر دلت شکست و با هر که سخنِ دلت را گفتی و باز سبک


نشدی تازه می فهمی هیچکس نمی تواند جای او را بگیرد.

این که عزیزترین هایت؛مهربان ترین ها هرچقدر هم


هوایت را داشته باشند؛هر چقدر گوش باشند برای حرفهایت،


هرقدر که سعی کنند آرامت کنند باز تهِ دلت آرامشی می خواهد از جنس او ...


او همیشه هست چه آن زمان که از فرط خوشی یادت می رود او را ...


آن زمان که دنیایت آرام است خوشی ها به


تو روی می آورند و یادت می رود آرامشت را مدیون اویی...


و چه آن زمان که دلت آنچنان از زمانه می گیرد که


حضورش را بیشتر از همیشه حس می کنی.

این که خدا همیشه هست حالِ دلم را خوب می کند این که در


تمام مسیرها همراهی ام می کند شوقی می شود برای پریدنم تا اوج ...

دلم می خواهد هوایی شوم هوایی کسی که همیشه هوایم را دارد ...


***********************************************************

پروردگارم....

در مستجاب نشدن دعاهایم حکمتی نهفته است که خود فقط به آن علم داری.

میدانم دعاهایم میشنوی

واما من در محکمه جهل خویش تو را به براورده نکردن حاجاتم محکوم میکنم...

در مقابل دستهای گشوده شده ام بسوی آسمان آرام در

گوش من زمزمه میکنی شکیبا باش بنده ام...

در پنهان اموری را برایت کنار گذاشته ام که خوشایند تو خواهد بود...

پروردگارم....

برای نداده هایت شکرگزارم چون میدانم خیر مرا تو فقط میدانی...


و برای داده هایت شکرگزارم.....


تو مرا انسان آفریدی...

و چه زیبا نعمتی است این نعمت...

مرا انسان آفریدی...

سرور کاینات جهان...

وهمه چیز درخدمت من

پروردگارم نگذار با ناسپاسی، این داده ات را از یاد ببرم...
 
بگذار تمام امورم را به تو بسپارم...

سکان کشتی را تو بدست بگیر...

انسانیتم را از من پس نگیر..

پروردگارم بگذار شکرگزار نعمتهای دیده و ندیده ات باشم

و طغیان نکنم به بهانه انسان بودنم...

بگذار همیشه تنها بنده تو باشم....


*********************************************

اهل نماز میشوم , جمله نیاز میشوم
سوی حجاز میشوم "باز مقابلم تویی"

باده ناب میشوم , شعروکتاب میشوم
یکسره خواب میشوم"باز مقابلم تویی"

همره موج میشوم , راهی اوج میشوم
فوج به فوج میشوم "باز مقابلم تویی"

سایه ماه میشوم , در ته چاه میشوم
راهی راه  میشوم  "باز مقابلم تویی"

توی رواق میشوم , کنج اتاق میشوم
بسته به طاق میشوم "باز مقابلم تویی"


اینهمه مردمیشوم , مخزن درد میشوم
ساکت و سرد میشوم "باز مقابلم تویی"

از همه دور میشوم ,نقطه کور میشوم
زنده به گور میشوم "باز مقابلم تویی"

همدم خوار میشوم ,بی کس و یار میشوم
بر سر دار میشوم  "باز مقابلم تویی"

                                              "مولانا"


**************************************************

در آسمان درها نهی
در آدمی پرها نهی

صد شور در سرها نهی
 ای خلق سرگردان تو


عشقا چه شیرین خوستی
عشقا چه گلگون روستی

عشقا چه عشرت دوستی
ای شادی اقران تو


ای بر شقایق رنگ تو
جمله حقایق دنگ تو

هر ذره را آهنگ تو
در مطمع احسان تو


ای خوش منادیهای تو
در باغ شادیهای تو

بر جای نان شادی خورد
جانی که شد مهمان تو


من آزمودم مدتی
بی تو ندارد لذتی

کی عمر را لذت بود
بی ملح و بی پایان تو


                                               "مولانا"


http://photokade.com/wp-content/uploads/khoda-eshgh-photokade-10.jpg

***********************************************

ای توبه ام شکسته از تو کجا گریزم
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم

ای نورهر دو دیده از تو کجا گریزم

ای گردنم ببسته از تو کجا گریزم

ای شش جهت ز نورت چون آینه ست شش رو

وی روی تو خجسته از تو کجا گریزم

دل بود از تو خسته جان بود از تو رسته

جان نیز گشت خسته از تو کجا گریزم

گر بندم این نظر را ور بسکلم نظر را

از دل نه ای گسسته از تو کجا گریزم

                                             "مولانا"


********************************************

خدای من!

تو آرزوی منی!

من روسیاه توام!

عفو تو را به وسعت آرزوهایم از تو می طلبم.

به زشتی اعمالم مواخذه نکن

چرا؟

چون

کرم تو ازجرم وگناه من بیشتر است...

حلم تو از مکافات اعمالم وسیع تر است...

من ازگناهم به تو فرار کرده ام

وعده ی اغماضت را طلب می کنم

خوش گمانییم را به تو جستجو می کنم پس مواظبم باش


**********************************


تنها تویی , تنها تویی , در خلوت تنهایم

تنها تو میخوانی مرا , با این همه رسواییم

جان گشته سرتا پا تنم,از ظلمت تن ایمنم


شو آفتاب روشنم , پیدا به نا
پیداییم

من از هوسها رسته ام,از آروزوها جسته ام

مرغ قفس بشکسته ام ,شادم زبی پرواییم

دانی که دلدارم تویی,دانم خریدارم تویی

یارم تویی, یارم تویی, شادی از این شیداییم

************************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

تا خدا فاصله ای نیست بیا

با هم از پیچ و خم سبز گیاه تا ته پنجره بالا برویم

و ببینیم خدا

پشت این پنجره

لحظه ای کاشته است

تا خدا فاصله ای نیست بیا با هم از غربت این نادانی

سوی اندیشه ادراک افق

مثل یک مرغ غریب

لحظه ای پَر بزنیم

کاش میشد همه ی سطحِ پُر از روزنِ دل

بستر سبزِ علف های مهاجر میشد

یا همان فهمِ عجیبِ گل سرخ

یا همین پنجره گرد غروب

تا مرا با تو از این سادگیِ مبهمِ ترس

ببرد تا خودِ آرامشِ احساسِ پُر از فهمِ وصال

تا خدا فاصله ای بود اگر ،

من چه می دانستم که اقاقی زیباست!

یا گلِ سرخ پر از سِر خداست!

یا اگر بود که من لای اوراقِ پُر از سجده ی برگ

رمز تسبیح نمی نوشیدم!

و از آن رویشِ مرطوبِ شعورِ من و تو

در دلِ گرم و پر از شور امید

خطی از عشق نمی فهمیدم!

من

به پرواز خدا ، در دل من ، در دل تو

مثل هر صبحِ پُر از آیه و نور ؛ بارها معتقدم

و قسم می خورم این بار به هر آیه ی نور

تا خدا
فاصله ای نیست بیا ...



khodayeman-ax- (2)


نگاه خدا


برای
تمام آنچه دلم را شکست 
آنچه ناگفتنی بود و درد شد
آنچه آشوبم کرد و بیقرار
سکوت می کنم ...

سکوتی
به رنگِ چشمانی غمگین
 و قلبی شکسته ...

و آرامشم
نگاه خداییست 
که می خواند سکوتم را
و پاسخ تمام ناگفته های من است

khodayeman-ax- (3)


یک نفر هست که از پنجره‌ها
نرم و آهسته مرا میخواند

گرمی لهجه بارانی او
تا ابد توی دلم میماند

یک نفر هست که در پرده شب
طرح لبخند سپیدش پیداست‌

مثل دوران خوش کودکیم‌
پر ز عطر نفس شب‌بوهاست‌

یک نفر هست که چون چلچله‌ها
روز و شب شیفته پرواز است

توی چشمش چمنی از احساس
توی دستش سبد آواز است

یک نفر هست که یادش هر روز
چون گلی توی دلم میروید

آسمان، باد، کبوتر، باران‌
قصه‌اش را به زمین میگوید

یک نفر هست که از راه دراز
باز پیوسته مرا میخواند

گاهگاهی ز خودم میپرسم
از کجا اسم مرا میداند ...



khodayeman-ax- (4)

خدایا

نمی دانم چرا آنقدر بزرگ نشده ام،
که تو را تنها در مواقع سختی نخوانم!

چرا وقتی همه چیز خوب هست،
کمتر تو را صدا می کنم!

چرا وقتی سالم و شاداب هستم،
کمتر تو را شکر می گویم!

چرا تنها وقتی که درد و اندوه و غصه ای سراغم می آید، سراغت را میگیرم!

پروردگارا ...

درخواستم از تو روحی وسیع است

 آنقدر که فراموش نکنم، در خوشی ها باید بیشتر تو را صدا کرد ...

چون این "تو" هستی که دلیل تمام لبخندها،

شادیها، خوشی ها و اتفاقات زیبای زندگیم هستی ...

خداوندا ...

احساس شیرین بودنت را، در تک تک لحظه های زندگی

به من هدیه فرما


ای مهربانـــترین مهربانان



khodayeman-ax- (7)

پناه
میبرم به خدا
از عـیبی که «امروز» در خود می بینم،
و «دیروز»؛
دیگران را به خاطر هـمان عیـب؛ ملامت کرده ام ...

محتاط باشیم؛ در «سرزنش»؛
و «قضاوت کردن دیگران».
وقتی؛
نه از «دیروز او» خبر داریم؛
نه از «فردای خودمان» ...

khodayeman-ax- (8)


نگاه متفاوت


روی نیمکت پارک نشسته بود و به لباسهای کهنه فرزندش و


تفاوت او با بچه های دیگر نگاه می کرد.

ماشین گران قیمتی جلو پارک ایستاد و مرد شیک پوشی از آن پیاده شد و


با احترام در ماشین را برای همسرش که پسرکی در آغوش داشت باز کرد ...

با حسرت به آنها نگاه کرد و از ته دل آه کشید...


آنها کودک را روی تاب گذاشتند.


خدایا! چه میدید! پسرک نابینا بود.


با نگاه به جستجوی فرزندش پرداخت، او را یافت که


با شادی از پله های سرسره بالا می رفت.


چشمانش را بست و از ته دل خدا را شکر کرد ...



http://s4.picofile.com/file/8178428834/%D9%82%D8%AF%D8%B1_%D9%84%D8%AD%D8%B8%D9%87_%D9%87%D8%A7.jpg

وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد،
عزیز میشود!

یک لحظه آفتاب در هوای سرد،
غنیمت میشود!

خدا در مواقع سختی ها،
تنها پناه میشود!

یک قطره نور در دریای تاریکی،
همه‌ی دنیا میشود …

یک عزیز وقتی که از دست رفت،
همه کس میشود …

پاییز وقتی که تمام شد٬
به نظر قشنگ و قشنگتر میشود!

و ما همیشه دیر متوجه میشویم!

" قدر داشته‌هایمان را بدانیم…
چرا که خیلی زود ، دیر میشود ..."

مجموعه ای جدید از عکس نوشته های الهام بخش برای زندگی

الهی

ای نام توشیرین🌹

ای ذات تودیرین🌹

خوشم که معبودم تویی🌹

خرسندم که مقصودم تویی 🌹

الهی🌹

کینه راازسینه ام بزدای🌹

زبانم راازدروغ وتهمت نگه دار🌹

اگرنعمتم بخشیدی شاکرم کن🌹

اگربه بلاافکندی صابرم کن🌹

اگرآزمودی پیروزم کن.🌹


نجوای صبحگاهی

چه خوشبختم

تا  تو با منى و در یادم 

میان تنگناى راه

در تب تند زندگى

به وقت یأس

به گاه یادهاى خوب

در نبض لحظه هاى عشق

 و معجزه هاى کوچک و

رؤیاهاى بزرگ

خدایا

رفیق تنهائیهاى من

با من که باشى

سیاهى پر نکند وجودمرا

و غبار نگیرد هواى دلم

و ترس نبندد راه امید

دستهاى تو تا امروز و از این پس

خانه ى من است

 سراى عشق

 و من با تو

نهایت قصه هاى کودکى ام

همان پایان هاى شاد

 مرا از من گریزى نیست و هراسى

کسى با من  در جنگ نیست

من پر هستم از تو 

و پر هستم ازعشق خویش

و هر بار که بوى یأس مى آید

 مى شنوم

سوت فاصله را

و باز به سوى تو مى آیم

و تو لبخند مى زنى در آغوشم

با تو بودن را اضطرابى نیست  

تو امنیت  طوفانى

مرا بى توآغازى نیست

چون همیشه شروعم باش

همه ى دلیل بودنم
خدا
افسانه سلیمی

سبحان الله و الحمدالله ولا اله الا الله و الله اکبر

براى هر تسبیح ده درخت در بهشت امام باقر (ع ) گوید:

رسول خدا (ص ) به مردى گذر کرد که در باغستانى درخت مى کاشت .

نزد او ایستاد و فرمود: تو را دلالت نکنم بر کشت درختانى که

ریشه هایشان برجاتر و رسیدن میوه هایشان زودتر

و میوه هایشان بهتر و پاینده تر باشند؟ گفت :

چرا، مرا بدان راهنمائى کن یا رسول الله . فرمود:

چون بامداد و پسین کنى ،

بگو سبحان الله والحمد لله و لا اله الا الله والله اکبر

زیرا اگر آن را گویى به شماره هر تسبیح ده درخت در بهشت دارى

از انواع میوه و آنها از باقیات صالحاتند. فرمود:

آن مرد گفت : پس به راستى یا رسول الله ،

من شما را گواه گرفتم که این نخلستان من وقف است

و قبض شده است بر فقراى مسلمانان که مستحق صدقه باشند.

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

قایقی ساخته ام..
جنسش از راز و نیاز


بادبانش از صبر، دکلش از ایمان
در شبی مهتابی _


سفری دور و دراز، می کنم از لب دریا آغاز

دل به امواج بلا خواهم داد...


اگرم ساز مخالف زند و باد به همراهی طوفان
خواهد
که مرا منصرف از راه کند


راه بیراهه کند، مضطر و درمانده کند

.. باکی نیست


من به همراه دعایی دارم

و به دل قطب نمایی دارم


و اگر در طی راه،،

به عنادی شکند زورق امید مرا گردابی

.. باز اندوهی نیست


بازوانی دارم

میزنم آب و شنا می کنم و میدانم

که «« خدایی »» دارم


که اگر خسته شدم دست گیرد بی شک

و به ساحل برساند به یقین....


خدایا

دلم می خواهد دفتر مشقم را باز کنم

و دوباره تمرین کنم!

الفبای زندگی را...

من چیزی شبیه زندگی کردن را

فراموش کرده ام...

می خواهم خط خطی کنم

تمام آن روزهایی را که دلم شکست

دلم می خواهد اگر معلم گفت

در دفتر نقاشیاتان

هر چه می خواهید بکشید

این بار... تنها و تنها

نردبانی بکشم به سوی تو

خدای من






دعا یعنی : طلب استعداد کردن بنده از مولا؛

رحمت حق هر لحظه جاری و ساری است

کافیست ظرفت را برگردانی...

 

استاد فیاض بخش


منظومه شمسى داریم،خورشید مرکز است،

زمین به دورش میچرخد

و در هر 365 روز تقریبا یک دور به دور خورشید میچرخد،

همچنین به دور خودش میچرخد،

خیال میکنیم که اینها امورى است که باید باشد

و خلاف اینها محال است

چنین چیزى نیست،

سر رشته همه اینها به دست ‏خداوند است

اگر کسى نظر به مسبب الاسباب داشته باشد

فورا میفهمد که نگهدارنده همه اسباب،

یعنى آن قدرتى که

تمام اسباب و وسائط و وسائل در اختیار اوست،

ذات مقدس پروردگار است

 

آشنایی با قرآن

(خلاصه آثار شهید مطهری)


مطالب خواندنی, امید به خدا


گر نگهدار من آنست که خود میدانم ..


شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد...



هر چیزی از جنس خداست.


می دونی چرا؟


چون جز خدا چیزی وجود نداره!


و نقطه ی مقابل خدا «هیچی»یه.


پس هر چیزی لیاقت اینو داره که عاشقش بشی!


البته اینو فراموش نکن: گاهی اوقات خشم هم یکی از جلوه های عشقه!


امید یعنی اینکه بدونی:


    برای انجام کارهای بزرگ همیشه نمیشه یک گام بزرگ برداشت


    بعضی وقتا هم باید یه عالمه گام کوچیک برداریم.


مطالب خواندنی, امید به خدا

امید یعنی بدونی٬ تا هستی میتونی تغییر کنی و دنیا رو تغییر بدی.

امید یعنی بدونی٬ خداوند دوستت داره و اگه به تو زمان داده

معنیش اینه که توی این فرصت میشه یه کارایی کرد.

امید یعنی این که همیشه بخشش خداوند را از اشتباه خود بزرگتر بدانیم.

امید یعنی این که اگر دانه ی زندگی صد بار از دستمان رها شد٬باز

هم برای برداشتن و به مقصد رساندن آن به ابتدا

برگردیم این بار٬ محکم تر گام برداریم.



الهی! مخلصان به محبت تو می نازند و عاشقان به سوی تو می تازند.


کار ایشان تو بساز که دیگران نسازند،


ایشان را تو نواز که دیگران ننوازند



http://app.akharinkhabar.ir/AndroidOnlineNewsImage.aspx?id=8756687

روان شناسان می گویند:عواملی که باعث

سلب آرامش از انسان می شود عبارتند از:

نگرانی از حوادث آینده،نگرانی از مرگ،نگرانی از جنگ،نگرانی از فقر،نگرانی از شکست و...

و باز روان شناسان بر این باور می باشند:تنها چیزی که می تواند

به همه این نگرانی ها پایان دهد ایمان به خداوند می باشد...ا

میدتون ب خدا باشه...ایامتون قشنگ...

غصه نخور...
تو خدایـــی داری...
که بزرگ است؛ بزرگ...
و به قول سهرابـــ : در همین نزدیکیست...
ای دل کوچکـــ من...
بگذار غم و غصه ببارد...
شاید
شاید اینبار خـــــدا میخواهد که
پس از بارش غم...
و
پس از خواندن نامش هردم...
آسمان دل تو صـــاف شود
و
نگاهت به همه اهل زمین پاکـــ شود...
شاید اینبار خـــدا میخواهد که خودش چتـــر تو باشد...
که بمانی...
نروی
ودگر بار نگویـــی:
"سهـــراب"
قایقـــت جا دارد؟!


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم


طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق

که در این دامگه حادثه چون افتادم


من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

آدم آورد در این دیر خراب آبادم


سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض

به هوای سر کوی تو برفت از یادم


نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست

چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم


کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت

یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم


تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق

هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم


می‌خورد خون دلم مردمک دیده سزاست

که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم


پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک

ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم


تو مسجود ملائک بودی

همسخن خدا بودی

خدا تو را گرامی داشت

و از روح خود در تو دمید

تو را خلیفه ی خود معرفی کرد

تمامی نامها را خدا به تو آموخته بود

تو را که ساخت به خود مرحبا گفت

تمامی فرشتگانش را، در پای تو افکند،

اما تو با خویش کاری می کنی که گاهی

از نگاه کردن خودت در آینه هم

شرمسار می شوی...



خدا در روستای ماست  

خدا در روستای ما کشاورز است  

خدا را دیده ام با کارگر ها

مهر را می کاشت  

ایمان را درو می کرد  

خدا روی چمن ها می دمید

و می دوید از روی شالیزار  

خدا با باد و گندمزار می رقصید  

گهی با ابرها می رفت 

گهی با باد می آمد  

و اشکش را تهی می کرد 

روی کشتزار روستای ما  

خدا در روستای ماست  

خدا در روستای ما کشاورز است  

ولی با کدخدای روستای ما برادر نیست  

خدا از آبشارِ کوههای روستا جاریست  

خدا در روستای ما کشاورز است  

کنارِ چشمه یِ پاکی  

من او را دیده ام با دستهای ساده و خاکی  

خدا هم همچو دیگر مردمان روستا 

از کدخدا شاکی  

من از این روستای سبز 

و از این  بوی شالی گشته ام سرمست  

میان روستای ما خدا هر جا که 

بوی گندم و آبُ علف باشد در آنجا هست  

خدا در روستای ماست  

خدا در روستای ما کشاورز است

 

تصنیف گروه مستان و همای


از یکی از معصومین پرسیدند:

چرا دعاهای ما مستجاب نمی شود؟

فرمودند: زیرا کسی را که می خوانید ،نمی شناسید...

 

«استاد فاطمی نیا»


علامه طباطبائی:

برگی که از درخت ، بر زمین می افتد ،

در عالم تاثیر گذار است ؛

چطور فکر می کنید ،

گناه کردن در عالم ،

بی اثر باشد...

 

منبع متن: Tezkar


نزدیک شدن به افراد

موجب دریافت انرژی مثبت و منفی از آنهاست

وقتی کسی به ما توجه می کند

گاهی از فاصله های زیاد روی ما تاثیر دارد

حالا ببینید تقرب به خدا و نظر لطف او

چقدر انرژی بخش خواهد بود

و ما چقدر به این انرژی احتیاج داریم

کمی توجه کنیم

لطف خدا را  هنگام تقرب درک خواهیم کرد...

 

استاد پناهیان


مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد تقى آملى

مى فرمودند : در خواب دیدم دشمنى به من حمله کرد

من با آن دشمن درگیر و گلاویز شدم

این دشمن مرا رها نمى کرد من براى اینکه

از شرّ او رها شوم دست او را به شدت گاز گرفتم

که بلکه مرا رها کند و در این حال از خواب بیدار شدم

دیدم دستم در دهان خود من است

و به شدّت دست خودم را گاز گرفته ام؛

در همان عالم خواب به من فهمانیدند

که دشمن تو کسى نیست جز خودت

پس از خودت نجات پیدا کن

این گونه خوابهاى خوب را هم خدا

نصیب هر کسى نمى کند...

 

نفس اژدرهاست او کی مرده است

از غم بی آلتی افسرده است

مولانا


گاهی خدا را صدا کن

بی آنکه چیزی بخواهی

بی آنکه گله ای کنی

بی آنکه بگویی چرا... کاش... اگر؛

بی آنکه تمام آنچه که نیست را به او نسبت دهی

بی آنکه حتی بخواهی توبه کنی

گاهی فقط خدا را صدا کن

او برای جنبیدن حروف نامش روی زبان تو

انتظار می کشد...

 

منبع: instagram

mehr.bano.1354@


ای یاد تو در ظلمت شب همسفر من

وی نام تو روشنگر شام و سحر من

جز نقش تو نقشی نبود در نظر من

شب ها منم و عشق تو و چشم تر من

در برگ درختان سر گیسوی تو دیدم

هر منظره را منظری از روی تو دیدم


چشم همه ی عالمیان سوی تو دیدم

با یاد تو شادست دل در به در من


چون تشنه ی گرمازده ی خسته دویدم

بسیار از این شاخه به آن شاخه پریدم


آخر به طربخانه ی عشق تو رسیدم

اما به طلب سوخت همه بال و پر من

غم نیست کسی را که دلش سوی خدا بود

هر جا نگرم یار تویی جز تو کسی نیست


از غم نفسم سوخت ولی همنفسی نیست

بی نغمه ی تو باغ جهان جز قفسی نیست

غیر از تو به فریاد کسان دادرسی نیست

ای دوست تویی دادرس و دادگر من


محروم کسی کز تو جدا بود و ندانست

در گوش دلش از تو صدا بود و ندانست


آثار تو در ارض و سما بود و ندانست

عالم همه آیات خدا بود و ندانست

ای وای اگر نفس شود راهبر من

هر پل که مرا از تو جدا کرد شکستم

یاد تو مرا از غم بیهوده رها کرد

عشق تو مرا شاعر انگشت نما کرد


گفتم به همه خلق که این طرفه خدا کرد

بی لطف توکاری نرود از هنر من

من بی کسم و جز تو خدایی که ندارم

گر از سر کویت بروم رو به که آرم

بر خاک درت گریه کنان سر بگذارم

خواهم که به آمرزش تو جان بسپارم


اینست دعای شب و ذکر سحر من



ابیاتی از شعر ناله ای در شب
اثر استاد مهدی سهیلی


شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد

زنده در گور غزلهای فراوان باشد

نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت

نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد

سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن

مگذار این همه خورشید هراسان باشد

مگر اعجاز جز این است که باران بهشت

زادگاهش برهوت عربستان باشد

چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست

تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد

فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها

راز خندیدن یک کودک چوپان باشد

چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده

از تحیر دهن غار حرا وا مانده

عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد

نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد

شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست

ظرف و مظروف هم اندازه ی یکدیگر نیست

از قضا رد شدی و راه قدر را بستی

رفتی آن سوتر از اندیشه و در را بستی

رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید

و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید

عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته

جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته

پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد

چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد

آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز

سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز

شاعر این سیب حکایات فراوان دارد

چتر بردار که این رایحه باران دارد...  

 

سیدحمیدرضا برقعی




خــدا

واژه ی بینهــــایتــ زندگیتــــ

مفهوم جـاری شده در رگــ هستی...

هـــر آنچه هستـــ در اختیار خداستــــــ

از خـــدا بخواه

آنقــــدر بی نهایتــــــ است که

می توانی با خیال آســوده

نشدنی هایتــــ را به او بسپــاری

و بدانی تنهــــا

وجــود او تـــمام غیر ممکـن های زندگیت را

ممکـن می کند...


محبین واقعی خدا

به غیر خدا پناه نمی برند

و اگر به موجودی توجه دارند

به این جهت است:

که آن آیه ای از وجود خداست

 

استاد شیخ محمد باقر تحریری


خدایا

دلم می خواهد دفتر مشقم را باز کنم

و دوباره تمرین کنم!

الفبای زندگی را...

من چیزی شبیه زندگی کردن را

فراموش کرده ام...

می خواهم خط خطی کنم

تمام آن روزهایی را که دلم شکست

دلم می خواهد اگر معلم گفت

در دفتر نقاشیاتان

هر چه می خواهید بکشید

این بار... تنها و تنها

نردبانی بکشم به سوی تو

خدای من


عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



خدا حرفهایمان را شنید


دوستى مى گفت : بچه بودم ، نمیدانستم ،


فکر میکردم خدا همسایه ی ماست ...


همیشه همه می گفتند که مسجد خانه ی خداست


و ما همسایه ی دیوار به دیوار مسجد بودیم ...


همیشه هم که صدای قرآن و اذان می آمد ،


همه می گفتند این کلام خداست ...


تصورم از خدا انسان مهربانی بود که


هر روز صبح و ظهر و عصر همه را صدا می زند


تا با هم حرف بزنند و مشکلاتشان را به او بگویند .


تا خدا کمکشان کند .... هرکسی هرمشکلی دارد میرود و


به خدا می گوید و خدا هم همیشه آنقدر مهربان و


توانا است که به همه کمک می کند ....


آن موقع من هم هر وقت که کار بدی میکردم


می رفتم حیاط پشتی کنار دیوار خانه ی خدا و


با خدا حرف می زدم و می گفتم که چه کار بدی کرده ام ،


کمکم کند تا تنبیه نشوم .... یک روز میخواستم نقاشی بکشم


رفتم تا از سر میز برادرم برگه بردارم . قدم آنقدر نبود که


به میز خوب دید داشته باشم . به زور کاغذ ها را دیدم یکی


را گرفتم و کشیدم که اتفاقی لیوان مورد علاقه ی برادرم که


روی برگه ها بود و پر از مداد و خودکار ، افتاد و شکست ...


میدانستم برادرم مرا تنبیه می کند ،


بدو بدو رفتم به حیاط پشتی تا با خدا حرف بزنم و


بگویم اتفاقی لیوان برادرم را شکسته ام ...


خواهر کوچکم صدای مرا شنید که داشتم با دیوار


بلند بلند حرف میزنم .


جلو آمد و پرسید چرا با دیوار حرف میزنی ؟


خواستم بگویم با خدا حرف میزنم که مادرم را


لحظه ی پشت پنجره ی آشپزخانه که به حیاط پشتی دید داشت دیدم ...


حرف هایم را قطع کردم تا مادرم کنار برود .


بعد به خواهرم گفتم اینجا دیوار خانه ی خداست ...


خدا حرف های همه را می شنود و به همه کمک می کند و ...


خواهرم هم خوشحال شد و از خدا یک عروسک خواست .


نمیدانم چطور مشغول بازی شدیم و همه چیز یادمان رفت


تا اینکه صدای در حیاط را شنیدیم ، بدو بدو برای باز کردن در دویدیم ،


پدر و برادرم پشت در بودند . خواهرم تا پدر را دید خوشحال شد ،


در دستان پدرم عروسکی بود که آرزویش را داشت و داد زد


داداش راست میگفتی خدا حرف هایمان را شنید ...


برادرم هم خم شد و یک دفتر نقاشی به من داد و


گفت خدا گفته که حواست نبوده و لیوان مرا شکسته ی ،


اشکال ندارد اما از این به بعد بیشتر مواظب باش ...


خیلی خوشحال شدم ، با خواهرم رفتیم پیش دیوار خانه ی خدا تا تشکر کنیم ...


در باور ما خدا آنقدر بزرگ و مهربان نقش گرفته بود که او


را حلال همه ی مشکلات میدانستیم ...


بعد ها متوجه شدم که مادرم حرف های مارا شنیده و


تلفنی به پدر و برادرم همه چیز را گفته .


اما خیلی خوشحال شدم چون پدر و مادر و برادرم باوری از خدا


را در ذهن من و خواهرم ساخته اند که هیچ چیز و


هیچ کس دیگر نمیتواند آن را خراب کند .


( خدا بزرگتر از آن است که بتوان تصور کرد )



کلاف سر در گم ِ افکار مایوس کننده ات را قیچی کن و بر تمام

                            خط های کج و معوج دفتر زندگیت خط قرمز بکش .

        نفس عمیقی بکش ، ریه هایت را از بوی اذانی که از

                                                               دوردست ها می آید پر کن .

حالا ؛ قلم را بردار ، توکّلتُ عَلَی الله بگو ...

                                        و در آخرین سطر گذشته ات بنویس :

                               پس از این ذکر بی احساس ممنوع        

                                  نمازی بی لبــاس یــاس ممنوع

                               بـرای شـاخه های خشک شیطـــان       

                                  رفیق و مونسی جز داس ممنوع

نقطه سر خط :

دو پلّه ی دیگر تا آسمان مانده ، دو پلّه ای که بتوانی اجابت

                                                       لبیک هایت را به انتظار بنشینی ،

                    دو پلّه ای‌ که خودت با چشم خودت ببینی که ...

                                                   بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد !

دو پلّه ی دیگر تا آسمان مانده ، دو پلّه تا خدا ؛

        و تو اهل هر کجا که باشی ،  اگر تا حوالی خدا آمده باشی ،

             می دانی که سلامی باید گفت و این که جوابی باید بیاید !

و تو اهل هر کجا که باشی ، به دلت خواهد افتاد که ...

                السّلام علیکَ یا عشق ... بگویی تا روشن شوی ،

                                                   روشن تر از تمام ستاره های خدا ؛

تا پرنده شوی ، پرنده تر از آسمان خدا و تازه شوی ، تازه تر از باران ! 

و از همان جاست که سپیدی دفتر زندگیت را کشف می کنی ،

می شوی کاشف شفافیت سیّالی که در لابه لای ذرّاتِ غبارآلود

                                                       روزمرّگی هایت محو شده است .

دهانت را با ذکر یا علی معطر کن ، دو رکعت عشق به جا بیاور .

از هیچ زخمی و زخمِ زبانی نهراس و هر وقت زخمیِ همّتِ کوفیانه ی

خلق شدی ... رو به قبله ی دلت نیّت کن :

                                                      زخمم دوباره وا شد و اِیّاکَ نَستَعین ...



10پند از مرحوم اسماعیل دولابی


1. هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد،

بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با

من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است،

در واقع گرفته ی یار است.


2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را

تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛

کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و…

نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛

دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.


3. اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن،

روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟

این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند.

بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد

برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.


4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست.

غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست،

پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.


5. مرگ را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود.

وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود.

آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی،

عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند

و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:

یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم.

آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

6. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛

مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.


7. تربت، دفع بلا میکند و همه ی تب ها و طوفان ها و

زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مۆمن سرانجام تربت میشود.

اگر یک مۆمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.


8. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه

مۆمنین و مۆمنات از زنده ها و مرده ها و

آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصهدار که میشوید،

گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.



9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید،

شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید.

خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…

خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و…

کار محبت همین است.


10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود.

بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند.

بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.



امر به معروف و نهی از منکر


مؤمن واقعی همیشه باید به فکر حمایت از ارزش های الهی باشد و


یکی از مصادیق حمایت از دین، امربه معروف ونهی از منکر است و


البته این دو فریضه اگر با زبان نرم انجام شود تأثیر عمیقی خواهد گذاشت


اما اگر با تند خویی باشد چه بسا اثر عکس بگذارد.

آیه:

خداوند متعال در قرآن می فرماید:


فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّینًا لَّعَلَّهُ یتَذَکرُ[1]


با او به نرمی سخن گویید، شاید پند گیرد

آینه:


نقل است مرحوم آخوند همدانی در یکی از سفرهای خود با


جمعی از شاگردانش به عتبات عالیات می رفت در


بین راه به قهوه خانه ای رسیدند که جمعی از دنیا پرستان میخواندند


و پایکوبی می کردند، آخوند به شاگردانش فرمود:


یکی برود و آنان را نهی از منکر کند بعضی از شاگردان گفتند


اینها به نهی از منکر توجه نخواهند کرد و کار ما بیهوده است.


ایشان فرمود: حالا که شما نمی روید، خودم می روم


وقتی که نزدیک شد به رئیسشان گفت:


اجازه می فرمایید من هم بخوانم و شما بنوازید؟!


رییس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟


فرمود: اگر شما جازه بدهید بلی. گفت: بخوان.


آخوند نیز شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیر علیه السلام کردند:

لا اله الا الله حقاً حقا صدقاً صدقا
إن الدنیا قد غرتنا و أشتغلتنا و استهوتنا. ..


آن عده وقتی این اشعار را شنیدند از آن حال در آمدند و


به گریه افتادند توبه کردند. یکی از شاگردان آخوند نقل کرده:


وقتی ما از آنجا دور می شدیم هنوز صدای گریه شان به گوش می رسید.[2]

پی نوشت

[1] طه/44

[2] با اقتباس و ویراست از کتاب چلچراغ سالکان



قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

گفت: "من غم و اندوهم را تنها به خدا میگویم و از خدا چیزهایی میدانم که شما نمیدانید! "

سوره یوسف آیه
۸۶



دکتر شریعتی:

خداوندا.!!


به مَذهبی ها بفهمان که

مذهب اگر پیش از مَرگ به کار نیاید

َپس از مَرگ به هیچ کار نَخواهد آمد.!

خدایا.!!

صدایِ افکارِ بعضی از آدمهایت را خاموش کُن،تا صِدایِ تو را هم بشنوند!

آن قَدر غَرق دَر قِضاوَت هَستند

که فَراموش کَرده اَند

قاضی تویی.!


بگذارید فقط خدایم مرا

قضاوت کند

و بد بودنم را فقط او تشخیص دهد

ﺍﺣﺴﺎﺱ تاسف

ﺑـﺮﺍﯼ ﺗﻤـﺎﻡ ﮐﺴﺎﻧــﯽ ﮐـﻪ ﺑـﺎ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﯿـﮑﻨﻨد

ﺣـﺲ نمیکنند

نمیشنوند

نمیچشند

ﻓﻘـﻂ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﺘهم میکنند

خدایـــا به آدم هایت بیاموز

تــــو خدایی نه آن ها

دســـت از خدایی کردنشان بردارند.



سلام خدا

الو...الو..سلام کسی اونجا نیست؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟

 پس چرا کسی جواب منو نمیده؟

یهو یه صدای مهربون به گوش کودک نواخته شد مثل صدای یه فرشته!

 بله جانم با کی کار داری کوچولو؟ خدا هست؟

باهاش قرار داشتم قول داده بود امشب جوابمو بده.

 بگو عزیزم من می شنوم. کودک متعجب پرسید مگه تو خدایی؟

 من با خود خدا کار دارم...


هر چی می خوای به من بگو قول میدم به خدا بگم

 کودک با صدای بغض آلودش آهسته گفت:

یعنی خدا منو دوست نداره؟

 فرشته ساکت بود بعد از مکسی نه چندان طولانی گفت:

 نه خدا خیلی دوست داره مگه کسی می تونه تو رو دوست نداشته باشه؟


بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست و

 برگونه اش غلطید و با همان بغض گفت:

اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه می کنم.

 بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت شکسته شدند.

 یک صدا در جان و وجود کودک نواخته شد

 بگو زیبا بگو هرآنچه که بر دل کوچکت سنگینی می کند بگو دیگر

 بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد و گفت:

خدا جون خدای مهربونم خدای قشنگم

خواستم بهت بگم نذار من بزرگ شم تروخدا! چرا؟؟؟

این مخالف تقدیره!! چرا دوست نداری بزرگ شی؟

آخه خدا من خیلی ترو دوست دارم قد مامانم 10تا دوست دارم.

 اگه بزرگ بشم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم!

 نکنه یادم بره یه روز بهت زنگ زدم.

 نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم

مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.

 مثل بقیه که بزرگن و فکر می کنن من الکی می گم با تو دوستم.

 مگه من با تو دوست نیستم؟ پس چرا کسی حرفموباورنمی کنه؟

 خدا چرا بزرگا حرفاشون سخته سخته؟!

مگه اینجوری نمیشه باهات حرف زد؟

خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت:

 آدم محبوب ترین مخلوق من چه زود خاطراتش را

 به ازای بزگ شدنش فراموش می کند!!!

کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من را ازخودم طلب می کردند

 تا تمام دنیا در دستانشان جا می گرفت کاش همه مثل تو

 من را برای خودم نه برای خود خواهی هایشان می خواستند


 دنیا خیلی برای تو کوچک است بیا تا برای همیشه کودک بمانی و

هرگز بزرگ نشوی و کودک در کنار گوشی تلفن در

 حالی که لبخند شیرینی بر لب داشت در

 آغوش خدا به خوابی عمیق و شگفت انگیز فرو رفت...



تو را می خوانم

خدایا، اگر گناهانم مرا نزد تو خوار گردانیده،

 تو به خاطر حُسن اعتمادم به تو از من درگذر. مهربانا،

اگر عصیانم مرا از لطف و کرمت دور داشته، یقینم به تو،

 کَرَم و عطوفت تو را دریادم زنده می دارد.

 لطیفا، اگر خواب غفلت مرا از دیدار تو با زمی دارد،

ایمان به مهر و بخشش ات بیدارم می دارد.

 خدایا، اگر عِقاب تو مرا به دوزخ می خوانَد،

 ثواب بی پایانت مرا به سوی بهشت دعوت می کند،

 پس ای مهربانْ تو را می خوانم، از تو می خواهم،

 به درگاه تو ناله سر می دهم و رو به سوی تو می کنم.

 خدایا،

از آنانم قرار ده که همواره در یاد تواند،

هرگز عهد تو را نمی شکنند و شکر تو را لحظه ای از یاد نمی برند.




مناجات

یَا إِلَهِى لَوْ بَکَیْتُ إِلَیْکَ حَتَّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَیْنَیَّ، وَ انْتَحَبْتُ حَتَّى یَنْقَطِعَ صَوْتِى،

 وَ قُمْتُ لَکَ حَتَّى تَتَنَشَّرَ قَدَمَاىَ، وَ رَکَعْتُ لَکَ حَتَّى یَنْخَلِعَ صُلْبِى،

 وَ سَجَدْتُ لَکَ حَتَّى تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَاىَ، وَ أَکَلْتُ تُرَابَ الْأَرْضِ طُولَ عُمْرِى،

 وَ شَرِبْتُ مَاءَ الرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِى،

وَ ذَکَرْتُکَ فِى خِلالِ ذَلِکَ حَتَّى یَکِلَّ لِسَانِى،

ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِى إِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ

 اسْتِحْیَاءً مِنْکَ مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِکَ مَحْوَ سَیِّئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَیِّئَاتِى.

خدایا اگر پى تو بگریم چندان که مژگان چشمم بریزد و

 زارى کنم چندان که نفسم بگیرد و در خدمت تو بایستم که

پاهاى من آماس کند، و چندان به تعظیم خم شوم که

مهره پشت من به درآید و پیشانى بر خاک نهم تا چشمهایم

از کاسه بیرون شود و در همه عمر خاک زمین خورم،

و آب خاکستر نوشم،و پیوسته نام تو را بر زبان آرم تا

 زبانم فرو ماند و از شرم چشم سوى آسمان بر ندارم،

سزاوار آن نیستم که یک گناه از گناهان من پاک شود.

صحیفه سجادیه
دعای 16






خدایا ..

اى آخرین مقصد آرزوها و اى کسى که درگاه او

 جاى دست یافتن به خواسته‏ ها است و اى کسى که

نعمتهایش را به بها نمى‏ دهد[ و به بهانه مى دهد،] و

 اى کسى که عطاهایش را به کدورت منت نمى ‏آلاید.

و اى کسى که به او بى ‏نیاز توان شد، و از او بى‏ نیاز نتوان گشت،

و اى کسى که روى به او توان آورد، و از او روى بر نتوان تافت،

 و اى کسى که مسئلت ها گنجهایش را فانى نمى ‏سازد، و

 اى کسى که توسل به وسیله‏ ها حکمتش را تغییر نمى ‏دهد،

 و اى کسى که رشته احتیاج محتاجان از او بریده نمى‏ شود،

 و اى کسى که دعاى خوانندگان او را خسته نمى ‏سازد،

 تو خود را به بى‏ نیازى از آفریدگانت ستوده ‏اى،

 و تو به بى‏ نیازى از ایشان شایسته ‏اى و

ایشان را به فقر نسبت داده ‏اى، و ایشان سزاوار احتیاج به تواند.

از این رو هر که جبران احتیاج خود را از جانب تو طلب کند

 و برگرداندن فقر را از خود بوسیله تو بخواهد، پس حقا که

 او حاجتش را در جایگاه خود طلبیده، و در پى مطلب خود از

 راهش بر آمده. و هر که حاجت خود را به یکى از آفریدگان تو

 متوجه سازد یا او را بجاى تو وسیله بر آمدن آن حاجت قرار دهد،

 پس حقا که خود را در معرض نومیدى گذاشته.

و از جانب تو سزاوار حرمان از احسان شده است.

خدایا مرا بسوى تو حاجتى است که براى رسیدن به

آن طاقتم طاق شده، و رشته چاره جوئى‏ هایم در برابر آن گسسته،

و نفس من بردن آن را پیش کسى که حاجتش رانزد تو مى‏ آورد،

 و در مطالب خود از تو بى‏ نیاز نیست، در نظرم بیاراست،

 و این لغزشى از لغزشهاى خطاکاران، و

 درافتادنى از درافتادنهاى گناهکاران است.

پس به سبب یادآورى تو از غفلت خود متنبه شدم و به توفیق تو

 از لغزش خود، بپاخاستم، و به سبب آنکه تو خود مرااستوار

 ساختى از در افتادن برگشتم. و بازپس رفتم، و گفتم:

منزه است پروردگار من، چگونه محتاجى از محتاجى مسئلت مى ‏کند؟

 و کجا فقیرى دست تضرع بسوى فقیر دیگر مى ‏گشاید؟

آنگاه از روى رغبت اى خداى من، آهنگ تو کردم.

و امیدم را از روى اعتماد به تو بسوى تو آوردم،

 و دانستم که مسئلتهاى بسیار من، در جنب توانگرى تو کم است.

 و خواهشهاى عظیم من در برابر وسعت رحمت تو کوچک است.

 و دائره کرم تو از مسئلت احدى تنگ نمى‏گردد.

و دست تو در بخششها از هر دستى بالاتر است .

خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا به کرم خویش بر

 مرکب تفضل برآور و به عدل خود بر توسن استحقاق

 منشان زیرا که من نخستین آرزومندى نیستم که روى نیاز به تو آورده،

 و در صورتى که سزاوار منع بوده، به او عطا کرده‏اى.

 و اولین سائلى نیستم که از تومسئلت کرده،

و با آنکه مستحق حرمان بوده. بر او تفضل فرموده‏اى .

خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست، و دعاى مرا پذیرنده،

و به ندایم التفات کننده و به زاریم رحم آورنده، و صوتم را شنونده باش.

و رشته امید مرا از خود مگسل. و پیوند توسلم را از خویش قطع منماى،

 و در این حالت و حاجات دیگرم به غیر خود حواله مکن،

 و بوسیله آسان ساختن مشکلم به حسن تقدیر خود در باره‏ام در همه امورم،

 به برآمدن مطلب و روا شدن حاجت و رسیدن به

 مسئلتم پیش از آنکه از اینجا بروم یاریم فرماى،

و بر محمد و آلش رحمتى پایدار و روزافزون فرست که

روزگارش را انقطاعى و مدتش را پایانى نباشد. و آن را

براى من پشتیبانى و براى برآمدن مطلبم وسیله‏اى قرار ده.

زیرا که توئى صاحب رحمت پهناور و کرم سرشار.

 ((سپس حاجتهاى خود را عرضه مى‏دارى و

 آنگاه سجده مى‏گزارى و در حال سجود مى‏ گوئى:))

فضل تو آسوده خاطرم ساخته، و احسانت بسوى تو رهبریم کرده.

 از این رو ترا به حق خودت و

 به محمد و آلش «صلواتک علیهم» مى‏خوانم که مرا نومید برنگردانى.

منبع: صحیفه سجادیه






عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

به چه می اندیشی ؟!
نگرانی بیجاست
عشق اینجا و‎ ‎خدا هم اینجاست
لحظه ها را دریاب
زندگی در فردا نه، همین امروز است
راه ها منتظرند
تا تو هر جا که بخواهی برسی
لحظه ها را دریاب
پای در راه گذار
راز هستی این است ...


خستگی را تو به خاطر مسپار    

که افق نزدیک است ...    

و  "خدایی" بیدار    

که تو را می بیند    

و به عشق تو همه حادثه ها میچیند ...

که به یادش باشی

و بدانی که همه بخشش اوست    

و همینت کافی است



وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ

و شکیبایی کن، که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد!
سوره هود آیه ۱۱۵



صبر کردن درسته سخته ولی زمانی قشنگ میشه که بدونی نه تنها چیزی رو

از دست نمیدی بلکه خدا به اندازه ی همون صبرت بهت پاداش میده .

❤️قدری تامل ❤️

خدا هوامونو داره....😉


اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتماد داری

به تو بگوید نگران نباش و غصه بدهی‌هایت را نخور،

خیالت راحت باشد، من هستم،

ببین این حرف او چقدر به تو آرامش می‌بخشد

و راحت می‌شوی

  خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است

«الیس الله بکاف عبده»: آیا خداوند

برای کفایت امور بنده‌اش بس نیست؟ 

یعنی ای بنده من، برای همه کسری و کمبودهای

دنیوی و اخرویت من هستم

این سخن خدا چقدر انسان را راحت می‌کند

و به او آرامش ‌می‌بخشد...

 

حاج محمد اسماعیل دولابی


ﻭ ❄️ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ❄️ کم کم می آید ....
ﺩﻭﺭ ❤️ﻗﻠﺒﺘﺎﻥ❤️ ﺷﺎﻝ ﮔﺮﺩﻥ ﺑﭙﯿﭽﯿﺪ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻮﻻﮎ آﺩم های ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﺎﺭ،ﻣﻨﺠﻤﺪ ﻧﺸﻮﺩ ....


ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺳﺮﻣﺎﯼ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﻧﺎﻣﻼﯾﻤﺘﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ،ﻣﺒﺎﺩﺍ
ﺭﻭﺣﺘﺎﻥ ﺳﻨﮓ ﺷﻮﺩ ...
ﺣﻮﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻬﺎﯼ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﺘﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ،آﻧﻬﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﻋﺮﻭﺱ ﺩﺭﺧﺘﯽ
ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻟﻬﺸﺎﻥ ﻧﮑﻨﯿﺪ

ﺧﻼﺻﻪ ❄️ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ❄️ ﺯﯾﺒﺎ می آید
ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺍﻧﺴﺎنیت هاﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎشید ...
              
 ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﺘﺎﻥ
ﺯﯾﺮ ﮐﺮﺳﯽ ❤️ﻋﺸﻖ❤️،ﮔﺮﻡ ﮔﺮﻡ.


« آخه این خدا دل هم داره »

شب ها برای عبادات سحری مرا صدا می زنند

یک شب می گویند :مرتضی بر خیز!

یک شب دیگر می گویند: شیخ مرتضی،

و بالاخره یک شب صدا می زنند: آقا شیخ مرتضی،

و من وقتی دقت می کنم می بینم این ها

به روز من بستگی دارد

هر روز که من در رفتار و اعمالم دقت بیشتری می کنم،

زیادتر مواظب هستم در بیدار شدن

با احترام بیشتری رو به رو هستم

  بار دیگری گفته بودند: مرا شب ها با کوبیدن کوبه ی در

بیدار می کنند

صدای کوبه ی در بسیار شدید است،

و من به سرعت بیدار شده و از جا برمی خیزم؛

اما این صدا با همه ی شدت،

هیچ کس دیگری را بیدار نمی کند...

 

"شیخ مرتضای زاهد"


خدایا چشمانم بارانی

و دلم در تمنای اجابت دعا

من به مسبب الاسباب بودنت دلسپرده ام

 

مادر موسی چو موسی را به نیل

در فکند از گفته رب جلیل

 

خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه

گفت کی فرزند خُردِ بی گناه

 

گر فراموشت کند لطف خدای

چون رَهی زین کشتیِ بی ناخدای

 

گر نیارد ایزد پاکت به یاد

آب، خاکت را دهد ناگه به باد

 

وحی آمد کین چه فکر باطل است

رهرو ما اینک اندر منزل است

 

پرده ی شک را بر انداز از میان

تا ببینی سود کردی یا زیان

 

ما گرفتیم آنچه را انداختی

دست حق را دیدی و نشناختی؟

 

در تو تنها عشق و مهر مادریست

شیوه ما عدل و بنده پروریست

 

نیست بازی کار حق، خود را مباز

آنچه بردیم از تو باز آریم باز

 

سطحِ آب از گاهوارش خوشتر است

دایه اش سیلاب و موجَش مادر است

 

رودها از خود نه طغیان می کنند

آنچه می گوییم ما، آن می کنند

 

ما، به دریا حکم طوفان می دهیم

ما به سیل و موج فرمان می دهیم


 

به که بر گردی ، به ما بسپاریش

کی تو از ما دوست تر می داریش

 

نقش هستی نقشی از ایوان ماست

خاک و باد و آب سر گردان ماست

 

"پروین اعتصامی"



زندگی معمولا ما را از خدا دور می کند

چون ما نمی توانیم آنچنان که باید

به سوی خدا حرکت کنیم ولی مناجات با خدا

و مرور همه ی غم ها و آرزوها در گفتگو با پروردگار

انسان را در جایی که باید باشد قرار می دهد،

خلوت کردن با خدا تمام آسیب های انسان را

جبران می کند...

 

استاد پناهیان

اساس کار دانشمند بر این قرار گرفته که

"هیچ ماشینی بدون سازنده نمی تواند باشد"

 

آندرو کورن وی

(استاد فلسفه)

خدا گر پـَـردِه بـَردارَد

زِ رویِ کارِ آدمها

چه شادی‌ها خـورَد بَرهم

چه بازی‌ها شَوَد رسوا

یکی خَندَد زِ آبادی 

یکی گِریَد زِ بَربادی 

یکی از جان کُنَد شادی

یکی از دل کُنَد غوغا

چه کاذب شَوَد صادق

چه صادق شَوَد کاذب

چه عابِدها شَوَد فاسِق

چه فاسِق‌ها شَوَد عابِد

چه زشتی‌ها شَوَد رنگین

چه تلخی‌ها شَوَد شیرین

چه بالاها رَوَد پایین

چه اسفَل‌ها شَوَد عُلیا
عجب صبری خدا دارد که پرده برنمی‌دارد.



امروز می خواهم بنشینم و از آرزوهایم بنویسم

به نام خدا

دستهای تو

تمام...


هر وقت خواستی کار خوبی بکنی و راه بندان شد

و ممکن نشد آن را انجام دهی،

نیتت را رسیدگی کن

شاید صدمه ای خورده است و صرفاً بر ای خدا نیست

و الا اگر با صاحبخانه کار داشته باشی،

بر عهده ی اوست که

موانع را از جلوی راهت برطرف کند...

 

 حاج محمد اسماعیل دولابی


یکی می گفت من عاشق خدام، نمی آد خدا،

گفتم نیستی هنوز اگه باشی،

خداوند منتظره یکی دلش پر بزنه، فورا میاد،

این قدر هم دلش نازکِ خداوند

که به محض این که ببینه که تو داری غصه می خوری

و می گی من در فراق تو هستم کجایی

همان موقع می آد...

 

"دکتر الهی قمشه ای"


ماسرآغازیم و پایان آن خداست

جمله در خوابیم و بیدار آن خداست

دل سپردیم و ندانستیم هیچ

لایق بى انتهاى دل خداست

راز دل گفتیم با محبوب ها

باهمه گفتیم جز او که خداست

خوبى احوالمان را جاى دیگر جسته ایم

هى تغییر کرد آن جاها،آخر جا خداست

جوش آن خوردیم تا دنیا بدست آریم و بس

جز به آن دنیا،که معشوقش خداست

هى به دنبال رفیق خوب و نادر بوده ایم

غافل از آنکه شفیق روز نادر آن خداست

غم بغل کردیم تا بد شد جواب خوبها

خوب شو گر خوب باشى تو،سلامش با خداست

من نمى بینم توهم غیر خدا را هیچ دان

گر حضورى یافتیم و یافتى از آن خداست

افشین_موفقى

 اگر خدا نخواهد شک نکن

با کدخدا هم راه به جایی نخواهی برد

مگر نه این است که

چشمها و دلها همه تحت تصرف و اراده ی اوست


عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

از مهربونیش همین بس که نیت کار خیر کنی

همون لحظه ثبت می کنه

ولی کار بدی را انجام بدی

به فرشته هاش میگه صبر کنید

شاید! توبه کرد

شنیدم تا هفت ساعت نمی نویسن

اونقدر عاشق بنده هاشه که به اونیکه

نمی شناسه خدا را و ازش نمی خواد هم

نعمت میده و میبخشه...

یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ

وقتی تمام در ها بسته است

دل بسپار به دستهای مهربونش

او بهترین گشایندگان است...


لطیفی که آوردت از نیست هست 

عجب گر بیفتی، نگیردت دست

 

"شیخ بزرگوار سعدی"

زندگی، برگ بودن در مسیر باد نیست

زندگی، امتحان ریشه هاست

ریشه هم هرگز اسیر باد نیست

زندگی چون پیچکی ست

انتهایش می رسد پیش خدا

باید آن را آب داد 

شادمان؛ با آب پاش لحظه ها


به عارفی گفتند: 

زندگی به جبر است، یا اختیار، 

پاسخ داد:

امروز به اختیار من است تا چه بکارم!

اما فردا به جبر، محصول آن را درو خواهم کرد...

پرسیدن دیگر چه؟

گفت:

اعمال امروز ما مقدر فردای ما را میسازد...

 

پس زیبا بکاریم تا زیبا درو کنیم


وقتی به خدا بگویی:

خدایا! من غیر از تو کسی را ندارم

خدا غیور است

و خواسته ات را اجابت می کند...

 

"مرحوم حاج اسماعیل دولابی"


من به تو دل سپرده ام ای خدا


فَـهُــوَ حَـسـبُه  کـہ مـے خوانم

انگار کسے دستے بـہ قلبم مے کشد

و من آرام مے شوم

انگار کسے مے گوید :

" خیالت راحت ! من هستم "

و من تمام دلشوره هایَم را مے سپارم بـہ باد

انگار همـہ برایم مے شود تو  و تو مے شوے همـہ ے من !



1)سوگند به خورشید 2)و گسترش پرتو آن

3)و سوگند به ماه هنگامى که بعد از آن درآید،

4)و سوگند به روز هنگامى که صفحه زمین را روشن سازد،

5)و سوگند به شب آن هنگام که زمین را بپوشاند،

6)و سوگند به آسمان 7)و کسى که آن را برافراشت،

8)و سوگند به زمین 9)و کسى که آن را گسترانیده،

10) و سوگند به نفس آدمى 11)و آن کس که آن را منظم ساخته،

سپس فجور و تقوا را به او الهام کرده است،

یازده قسم!!!

خداوند یازده قسم به جهان هستی و قدرت خودش خورده

که هیچ جای قرآن کریم اینقدر پشت سر هم قسم نخورده!

قطعا موضوع خیلی مهم بوده واسه بیان این یک آیه

" قد افلح من زکها ؛ و قد خابَ مَن دَسّاها"

رستگار شد کسی که نفس خود را پاکیزه داشت 

و قطعا محروم و نومید گشت 

کسی که آن را به بدی ها آلوده کرد...  

«آیات سوره شمس »

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

ای جـمـلـه بـیکـسـان عـالـم را کَـس

یـک جـو کرمـت تـمـام عـالـم را بـَس

من بـیکـَسَـم و کـسی نـدارم جُز تـو

یا رب بـه فریادِ مَـنِ بی کَس رس

 

"مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری"


http://uupload.ir/files/guec_aramesh.jpg

رنج هست، مرگ هست، اندوه جدایی هست،
اما آرامش نیز هست، شادی هست، رقص هست،  خدا هست 
زندگی، همچون رودی بزرگ، جاودانه روان است 
زندگی همچون رودی بزرگ که به دریا می رود،

دامان خدا را می جوید 
خورشید هنوز طلوع میکند

فانوس ستارگان هنوز از سقف شب آویخته است 
بهار مدام می خرامد و دامن سبزش را بر زمین می کشد 
امواج دریا، آواز می خوانند،
بر میخیزند و خود را در آغوش ساحل گم میکنند 
گل ها باز می شوند و جلوه می کنند و می روند 
نیستی نیست 
هستی هست 
پایان نیست 
راه هست
 
تولد هر کودک، نشان آن است که 
خدا هنوز از انسان ناامید نشده است

رابیندرانات  تاگور




بالی نمی خواهم

همین پوتین های کهنه هم میتوانند

مرا به آسمانها ببرد...

 

شهید سید مرتضی آوینی


خدای خوب من

من آنگونه که سزاوار درگاه کبریایی توست

تو را بندگی نکردم...

اما تو با من آنگونه رفتار کن

که در مرام خدایی توست...

  پروردگـارا...

اینک، سُکانِ زندگیِ طوفان زده ام رابه تو می سپارم

می دانم که

نتیجه ی این اعتماد و توکل،

آرامـش است ...


من خدا را دارم

و همین به همه چیز جهان می ارزد

چون خدا را دارم

تو بمانی و نمانی مهم نیست 

من خدا را دارم

چون خدا را دارم همه دنیا را

با همه محتویاتش میدهم

سهم شما

چون خدا را دارم

فردا مال من است

چون خدا را دارم

لحظاتم همه بی تکرارند

من خدا را دارم

دلتان آب بسوزد

من خدا را دارم تو نمی دانی..!

نمی فهمی..!

حسم را... حالم را...

حس پرواز بسوی ابدیت را

حسِ داشتن...

حس این لحظه دور از تن بودن را...

یک ثانیه یک لحظه روی حرفم صبر کن

فکر کن من خدا را دارم

در میان هفت دریا ذره ای از لطف او

بی نیاز از منت هر ناخدایم می کند...



تو را میخوانم




خدایا، اگر گناهانم مرا نزد تو خوار گردانیده، تو به خاطر حُسن اعتمادم به تو از من درگذر.

مهربانا، اگر عصیانم مرا از لطف و کرمت دور داشته، یقینم به تو،

کَرَم و عطوفت تو را دریادم زنده می دارد.

لطیفا، اگر خواب غفلت مرا از دیدار تو با زمی دارد، ایمان به مهر و بخشش ات بیدارم می دارد.

خدایا، اگر عِقاب تو مرا به دوزخ می خوانَد، ثواب بی پایانت مرا به سوی بهشت دعوت می کند،

پس ای مهربانْ تو را می خوانم، از تو می خواهم، به درگاه تو ناله سر می دهم و رو به سوی تو می کنم.

خدایا، از آنانم قرار ده که همواره در یاد تواند،

هرگز عهد تو را نمی شکنند و شکر تو را لحظه ای از یاد نمی برند.


گاهی خدا را صدا کن
بی آنکه چیزی بخواهی
بی آنکه گله ای کنی
بی آنکه بگویی چرا...کاش...اگر...
بی آنکه تمام آنچه که نیست را به او نسبت دهی
بی آنکه حتی بخواهی توبه کنی
گاهی فقط خدا را صدا کن
او برای جنبیدن حروف نام اش روی زبان تو

انتظار میکشد..





چه هوایی!

چه طلوعی!

جانم باید امروز حواسم باشد

که اگر قاصدکی را دیدم

آرزوهایم را بدهم تا برساند به خدا

به خدایی که خودم میدانم

نه خدایی که برایم از خشم

نه خدایی که برایم از قهر

نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند

به خدایی که خودم میدانم

به خدایی که دلش پروانه است

و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید

و به باران گفته است باغها تشنه شدند

و حواسش حتی به دل نازک شب بو هم هست

که مبادا که ترک بردارد

به خدایی که خودم میدانم چه خدایی جانم…

 

شاعر: سهراب سپهری


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی