عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن در مورد خدا» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

عدالت خدا؟

#یک_لحظه_سکوت_قدری_تامل


#تلنگر


#عدالت #خداوند کجاست؟ 



اگر ما باشیم و فقط این دنیا ، با اینهمه کودک کشی و جنایتهای باور نکردنی فقط میتوان گفت ، ناعدالتی موج میزند و تقریبا هیچ چیزش عادلانه به نظر نمیرسد...


✅از خانواده ای که در آن #زندگی میکنیم تا محل جغرافیایی، شرایط فیزیکی، قیافه ، استعداد و ثروت و همه چیز ناعادلانه پخش شده است! 



✅ اما به نظر شما قرار است انسان با دخالت مستقیم #خدا، ظلم نکند؟ مثلا اگر انسان با اختیار خود بمب بیاندازد و خدا به خاطر این کودکان تمام بمب ها را معدوم کند، یا هر شوهری که دست به روی همسرش بلند کند، بلافاصله دستش خشک شود! یا هرکس رابطه نامشروع داشته باشد مثلا سنگی بیوفتد روی سرش ... 


✅ آیا سلب اختیار به طوری که اصلا انسان نتواند به خودش یا دیگران ظلم کند، انسان را از انسان بودنش خارج نمیکند؟ اینکه پولدار به صورت اتوماتیک و ذاتا انفاق کند تا #فقیری نباشد، هنر است؟ اصلا اینجور خدایی که نگذارد انسان کار بد کند و به زور مجبورش کند کار خوب کند ، چه هنری کرده است که انسان را آفریده؟ ملائک که بودند.


✅ یا مثلا اگر همه #قدرتها یکی بود، آیا دستگیری از زیر دست معنا داشت؟ آیا صبر بر مصیبت و خیلی از چیزهایی که عیار انسان را مشخص میکند وجود داشت؟ سنت خدا این است که جوری خدایی کند که #اختیار انسانها از بین نرود! 



✅اگر #آخرتی نباشد و همه چیز همین جا باشد، خدایش عادل نیست... اما اگر آخرتی باشد و بر اساس توانایی ها و رنجها در آنجا #قضاوت شود، خدایش عادل است! و از اینجاست که اصل معاد بعد از پذیرش خدا، یک امر #عقلی و بدیهی است


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

داستانک معنوی


و باز هم داستانی که این تک بیت شعر را به زیبایی معنی می کند


با خدا باش و پادشاهی کن👏👏


🌸 حضرت موسی (ع) از کنار باغی می گذشتند که مرد جوانی از ایشان برای خوردن سیب به باغ دعوت کردند. حضرت وارد باغ شدند و از عظمت و وسعت و نعمت‌های باغ در حیرت فرو رفتند.


🌸حضرت موسی از چگونگی دست یافتن به این باغ سوال کرد. آن جوان گفت: من زمان مرگ پدرم چیزی نداشتم و پدرم انسان نیکوکار و اهل بخشش بود. زمانی که از دنیا می رفت به من گفت:


پسرم من درست است مال دنیای زیادی از خود باقی نمی‌گذارم

ولی خدای بزرگی دارم که تو را به او و امید و کرمش می‌سپارم.


🌸پدرم از دنیا رفت در حالی که از او به من فقط 5 سکه طلا ارث رسیده بود.

با این 5 سکه در بازار می‌رفتم ، مرد ثروتمندی را دیدم که از مرد فقیری باغی خریده بود که چشمه آن خشک شده بود و ثروتمند به زور می‌خواست باغ را پس بدهد ولی فقیر نداشت. باغ را به 20 سکه خریده بود ولی به 5 سکه پس می‌داد که فقیر هیچ در بساط نداشت.


🌸جلو رفتم و 5 سکه دادم و خریدم تا آبروی آن مرد فقیر را حفظ کنم.

همه مرا مسخره کردند و گفتند: باغی که چشمه آن خشک شده است ، بیابان است.


🌸چون به باغ رسیدم ، دست به دعا برداشتم که خدایا از فضل خود بی‌نیازم کن.

صبح دیدم سنگ بزرگی که در وسط باغ بود، کنار رفته و چشمه‌ای پدید آمده است.


🌸این معجزه در شهر پیچید و آن مرد ثروتمند مرا راضی کرد به 100 سکه که آن باغ را بفروشم.

من فروختم. بعد از چند روز سنگ برگشت و چشمه خشک شد و

آن مرد ثروتمند مجبور شد به 10 سکه آن باغ را به من بفروشد.

من خریدم. 90 سکه داشتم که مالکان باغ‌های مجاور باغ من،

مرا انسان درویش مسلکی دیدند و باغ‌های خود از ترس خشکسالی ، ارزان به من فروختند

و من که لطف خدا را در قبال نیت خیر دیده بودم،

همه را به امید خدا خریدم و بعد از چند روز دوباره چشمه جوشان شد و

این همه باغ به خاطر 5 سکه ارث پدری و توکل پدرم در زمان مرگش به خداست.


🌸ندا آمد ای موسی(ع) به بیابان برو. مردی دید که تا گردن در ماسه خود را پنهان کرده بود، علت را پرسید.


🌸مرد گفت: پدر من ثروتمندترین مرد شهر بود، زمان مرگش من گریه می کردم ،

مشتی بر گردن من کوبید و گفت: فرزند، مرد ثروتمندی چون من گریه نمی‌کند،

حتی خدا هم به تو چیزی ندهد، پدرت آن قدر باقی گذاشته است که 10 نسل کاری نکنید و بخورید.


🌸سالی نکشید همه ثروت من بر باد رفت و اکنون دو سال است حتی لباسی بر تن هم ندارم و

از ترس طلبکاران در ماسه‌های بیابان از شرمم پنهان شده‌ام.

شب‌ها در تاریکی چون حیوانات بیرون می‌روم و شکاری می‌کنم و

روزها برای حفظ بدنم از سرما در ماسه‌ها پنهان می‌شوم.


 ندا آمد ای موسی (ع)


🌸آن جوان صاحب باغ بی‌کرانه، نعمت من برای پدری بود که کار نیک کرد و

بخشش به خاطر من به فقرا نمود و زمان مرگش جز چشم امید به کرم من چیزی در بساط نداشت.


🌸و این‌که می‌بینی، سزای کسی است که ثروت خود را نبخشید و

سهم فقرا را نداد به امید این که فرزندانش بعد او از ثروت او بی‌نیاز شوند.


🌸به آن جوان صاحب باغ بگو،


 پدرت با من معامله کرد و من کسی هستم که

یا با بنده‌ام تجارت نمی کنم و رهایش می کنم


و یا اگر تجارت کنم، چه بخواهد چه نخواهد،

غرق نعمتش می‌کنم،👌👌


🌸حتی هر چه را می‌بخشم او ببخشد،

باز از سیل رحمت و ثروت من نمی‌تواند خود را رها سازد😍😍


🌸و به این جوان هم بگو،


دیگر بر ثروت هیچ‌کس تکیه نکند و

توبه کند و یقین کند جز من کسی نمی‌تواند ببخشد

چنانچه جز من کسی هم نمی‌تواند بگیرد.👌👌


🌸نیز ، بداند اگر توبه نکند،

بادی می‌فرستیم تا ماسه‌ها را از کنار بدن او بردارد،

تا از سرما بمیرد. آن‌گاه قدرت پوشاندن خود را حتی نخواهد داشت.


📚#پندهای_تاریخ جلد۵ 




عشق فقط خدا




❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️


صوت و کلیپ معنوی در


https://telegram.me/eshgekhodayi



Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

عشق فقط خدا 79

عاشقانه های من و خدا


عکس پروفایل خدا


‍ ✨🌸


🌸الهی


🌸تو زیباترین یاد در خاطرم،


🌸تو بالاترین سایه ای برسرم.


🌸تو معنای آرامش قلب من،


🌸تو صادق ترین عشق در باورم.


🌸گرفته کمی بغض راه گلو،


🌸و باران اشکی به چشم ترم.


🌸در این آسمان پر از تیرگی،


🌸رحیما نگهدار، بال وپرم.


🌸به طوفان دریای سردرگمی،


🌸خدایا همیشه بمان یاورم.


🌸عاشقتم خدا❤️


.

.

.



❤️کانال تلگرامی عشق فقط خدا❤️


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

#داستانک_معنوی


این سوال و جواب میتونه راهگشا و جواب سوال خیلیا باشه👌


شیطان به خدا عرض کرد: من چند فقره بحث و عرض دارم ولی از اظهار او می ترسم خطاب شد مترس و سئوال کن، عرض کرد: 


من اعتراف و اقرار دارم بر اینکه خدای من قادر و عالم و حکیم است در افعال خود. او می دانست قبل از ایجاد من که چه می کنم چرا مرا خلق کرد؟ 


دوم: این که چرا مرا امر کردی بر طاعت و عبادت خود و حال آنکه از اطاعت من نفعی به تو نمی رسید و چیزی بر خدائی تو نمی افزود و از نافرمانی من چیزی از سلطنت و خدائی تو کم نمی شد.


سوم: اینکه من ملتزم به طاعت و معرفت شدم چرا مرا امر کردی به سجده آدم؟ 


چهارم: این که چرا مرا به واسطه سجده نکردن لعنت کردی؟ و حال آنکه سالها بندگی کردم و به محض اینکه گفتم: غیر تو را سجده نمی کنم به من خشم کردی. 


پنجم: اینکه چرا مرا در بهشت راه دادی که آدم را فریب دهم و اغواء کنم.


ششم: اینکه عداوت مرا با آدم می دانستی چرا مرا بر اولادش مسلط گردانیدی؟ 


هفتم: اینکه چرا تا قیامت مهلت دادی؟ 


اگر مرا هلاک کرده بودی همه راحت بودند، این هفت بحث را کرد و یک جواب شنید: 


خطاب شد: ای شیطان،

مرا حکیم می دانی؟ 


شیطان گفت: بله.


خداوند فرمود: پس تمام این بحث های تو بی جا است.


عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

#حدیث


پیامبر اکرم (ص): 


به نقل از جبرئیل: خداوند تبارک و تعالى فرمود: ...


🌸 بعضى از بندگان مؤمن من،کسانى هستند که مى خواهند از راه عبادت، به درگاه من وارد شوند، ولى من مانع مى شوم، به خاطر این که غرور در آنان به وجود نیاید تا فاسدشان کند.


🌸و بعضى از بندگان مؤمن من، کسانى هستند که ایمانشان جز با فقر، درست نمى شود، که اگر بى نیازشان کنم، بى نیازى فاسدشان مى کند.


🌸و بعضى از بندگان مؤمن من، کسانى هستند که ایمانشان جز با ثروت، درست نمى شود که اگر نیازمندشان کنم، نیازمندى فاسدشان مى کند.


🌸و بعضى از بندگان مؤمن من، کسانى هستند که ایمانشان جز با بیمارى، درست نمى شود، که اگر به آنان تن درستى ببخشم، تندرستى فاسدشان مى کند.


🌸 و بعضى ازبندگان مؤمن من، کسانى هستند که ایمانشان جز با تن درستى، درست نمى شود که اگربیمارشان کنم، بیمارى فاسدشان مى کند.


🌸در حقیقت، من، بندگانم را با آگاهى که ازدل هایشان دارم اداره مى کنم؛ چراکه من داناى آگاهم».


خداوند در انتهای  سوره بقره فرموده است:

اوست که هیچ کس را بیش از طاقت و توانش تکلیف و امتحان نمی کند.


التوحید، ص ۳۹۹، ح ۱


عشق فقط خدا

وبلاگ و کانال عشق فقط خدا


www.deniz.blog.ir

eshgekhodayi@


تلگرام - سروش - ایتا - آی گپ



تلگرام عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

❤️🌸🌹🌺


#حدیث



حضرت علی (ع):



 🌸خداوند متعال به حضرت داود علیه السلام وحى فرمود:


🌸اى داود! تو مى خواهى،


🌸من هم مى خواهم ،


🌸ولى جز آنچه من میخواهم نمى شود


🌸پس اگر تسلیم آنچه من مى خواهم بشوى،


🌸آنچه را هم تو مى خواهى عطایت مى کنم


🌸امّا اگر تسلیم آنچه من مى خواهم نشوى،

🌸در آنچه خودت مى خواهى تو را به رنج مى افکنم و

🌸جز آنچه هم که من بخواهم نخواهد شد.


 🌹اینجاست که میگن


🌹باخدا باش وپادشاهی کن🌹



و خداوند در قرآن فرموده است


چه بسا چیزی را دوست دارید

حال آنکه شر شما در آن است🌺


و چه بسا چیزی را دوست نمی دارید

حال آنکه خیر شما در آن است🌺


و خدا میداند و شما نمی دانید.🌺


سوره بقره آیه ۲۱۶


عشق فقط خدا

وبلاگ و کانال عشق فقط خدا


www.deniz.blog.ir

eshgekhodayi@


تلگرام - سروش - ایتا - آی گپ



تلگرام عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

عاشقانه های من و خدا


.

از میان همه شغل های جهان ...

عاشقی را برگزیدم ...

که شغلی تمام وقت است ...

کارفرمایی به جز خداوند ندارم ...

و‌همکارم با درخت که می روید ...

و با خورشید که می تابد ...

و با زمین که می گردد....

همه روزها، روز عشق است ...

و‌ نه پنج شنبه ها تعطیلم ...

و نه جمعه ها....

شغلم حقوق ثابتی ندارد...

 بیمه و بازنشستگی هم؛...

اما تا بخواهی مزایا دارد....

و چه مزیتی از آن بالاتر ...

که کارمند کوچکی باشی ...

در سازمانی که خدا اداره اش می کند....

✍عرفان نظر آهاری


🌹منم آن عاشق عشقت

🌹که جز این کار ندارم...


❣ #عاااشقتم_خدا


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

#یک_لحظه_سکوت_قدری_تامل


عشق خدایی


چرا مولانا کمتر از "گناه" می‌گوید؟


 مثنوی مولوی، یک اثر بی‌نظیر معنوی است. ولی جالب است بدانید آن میزان که ادیان و مذاهب درباره گناه و معصیت، حلال و حرام، نجاست و طهارت انسان را انذار و هشدار دادند، مولانا در آثارش سخن نگفته است، چرا؟!

خداوند، عشق مولاناست،

 اما چرا عبور از خطوط قرمز و حدود الهی او را حساس نمی‌کند،

رگ غیرتش باد نمی‌کند،

 تعصب مذهبی‌اش گل نمی‌کند،

و خونش به جوش نمی‌آید، 

چرا؟!


آیا مولانا گستاخ است؟!

 یا او برای تقرب به خدا «روش دیگری» را به ما نشان می‌دهد؟! 


رازش این است که مولانا، نگرشی را در مخاطب و دیندار ایجاد می‌کند که بر پایه آن نگرش، اساسا سراغ گناه نمی‌رود.

او تصویری از خدا ایجاد می‌کند که عاشقانه است و دیگران را نسبت به خدا محبوب می‌کند،

 او به جای توجه به میل و حب انسان به غرائز مادی و ظاهری، انسان را متوجه "عشق برتر" می‌کند: 


"بهر نان شخصی سوی نانوا دوید

داد جان چون حسن نانوا را بدید"


مولانا به جای نان، از حسن نانوا می‌گوید، و آن خداست. 


چقدر زیبا!


 عشق اول و برتر انسان خداست!


 آیا انسان به عشقش خیانت می‌کند؟

آیا انسان معصیت محبوبش را می‌کند؟

هرگز!

 بنابراین وقتی رابطه مهرآمیز و عاشقانه میان دو طرف ایجاد شد، ناگزیر معشوق خودش را به رنگ عاشق در می‌آورد:


"عشق آن شعله‏ ست

کاو چون بر فروخت🌸


هر چه جز معشوق

 باقى جمله سوخت‏"🌸


 ورای لغزش‌های مولانا که طبیعت اندیشه بشری است، مثنوی او، میناگر عشق و عرفان، و تفسیرگر آیات معرفتی قرآن است.


عشق فقط خدا

وبلاگ و کانال عشق فقط خدا


www.deniz.blog.ir

eshgekhodayi@


تلگرام - سروش - ایتا - آی گپ


  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰

یک شعر و یک دنیا عشق

عشق فقط خدا


دلنوشته ای عاشقانه با خدا

خیلی_زیباست...

💐سلام‌ای مهربان پروردگار پاک بی همتا

خدایا، جز تو آیا مهربانی هست؟

گر چه پیمانِ خودم را با تو بشکستم

نمی شد باورم اما،

چه زیبا، باز من را سوی خود خواندی

عزیزا، من گمان کردم که دیگر راه برگشتی برایم نیست


💐خداوندا، مرا البته می بخشی
گمان کردم به جرمِ غفلتِ از تو
مرا راندی و در را ، پشت سر بستی

حبیبا، باورش سخت است

اما تو، مرا اینک برای آشتی خواندی؟؟؟


💐به پاس آشتی با تو،

اینک، من خدایا عهد می بندم

از این پس

بی شکایت، دوست خواهم داشت

بی توقع، مهر می‌ورزم
                                                                                                                                                                                                                                                                           💐خدایا، سینه‌ام را رحمتِ پاکِ گشایش، مرحمت فرما
به لب‌هایم، تبسم را
به چشمم، نور پاکت را
به قلبم، مهرورزی را
خداوندا، بلندای دعایت را ، عطایم کن


💐تو معشوقِ همه عالم
از این پس، عاشقی را پیشه‌ام فرما


💐خدایا، راستش من آدمیزادم

گاه گاهی، گر گناهی می کنم

طغیان مپندارش

کریما، من گناهی بنده‌ای دارم

و تو، بخشایشی جنس خدا

بگو آیا امید بخششم، بی جاست؟



💐خودت گفتی بخوان

می‌خوانمت اینک،

مرا دریاب

به چشمانی که می جوید تو را، نوری عنایت کن

و خالی‌ دو دست کوچکم را

هدیه‌ای اینک عطا فرما

خودت گفتی ، کسی را دست خالی برنگردانید


💐کنون این اولین وآخرینم

بارالها، راست می گویم

دگر من با خدایم آشتی هستم

ببخشا آن گناهانی، که دور از چشم مَردم

در حضورت مرتکب گشتم

گناهانی که نعمت های پاکت را مبدل کرد

خداوندا، ببخشا آن گناهانی که باعث شد،

دعایم بی اثر گردد

گناهانی که امید مرا از تو پریشان کرد


💐خدایا پیش آنانی که می‌گویند

من را تو نمی‌بخشی

تو رسوایم مکن

من گفته‌ام:

من مهربان پرودگار قادری دارم

که می‌بخشد مرا

آیا به جز این است؟


💐خدایا،

بین من با آنکه نامت را نمی خواند،

فرقی نیست؟

اگر من رابه عدلت در میان آتش اندازی

در میان آتشت هم باز می گویم:

هلا ‌ای مردمان

من مهربان پروردگار قادری دارم

که او را دوست می دارم


💐خداوندا...

چه پیوندی میان آتش

و قلبی که مهرِ تو، درآن پیداست؟

وگیرم صبر بر آتش

🌸 ولیکن_صبر_بر

     🌸 دوری_تو

         🌸  هرگز


❤️خدایا دوستت دارم!❤️


استاد گرانقدر و عاشق خدا

💖 وبلاگ و کانال عشق فقط خدا💖

www.deniz.blog.ir

@eshgekhodayi


  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰

عشق فقط خدا 48


عاشقانه های من و خدا


عشق فقط خدا


 یک لحظه کسی
که باتو دمساز آید

یا با تو
دمی همدم و همراز آید

از کویِ تو
گر سوی بهشتش خوانند

هرگز نرود
وگر رَوَد، باز آید!


✨ #هاتف_اصفهانی



عشق فقط خدا

❤️ کانال تلگرامی عشق فقط خدا ❤️

https://telegram.me/eshgekhodayi

تلگرام عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰




میگن خـــــــــدا  


 هرکیو بیشتر دوســــت داره


 بیشتر امتحانش میکنه..... 


 اینطوری که من حساب میکنم


 خـــــــــدا  عاشقمــــه!


آره عاشقمـــــــــــــــــــــــه ..


سوره ی مریم را که باز میکنی،

دنیایی سراسر شگفتی را میبینی؛


از دعای حضرت زکریا برای

درخواست فرزند در نهایت پیری و نازایی،


تا تولد بدون پدر حضرت عیسی

و سخن گفتن در گهواره ی او؛


اما نکته ی جالب اینجاست


قَالَ کَذَلِک ؛ِقَالَ رَبُّکِ هُوَ

عَلَیَّ هَیِّنٌ ۖ ؛[سورة مریم 21]؛


چنین است؛ پرودگار تو فرموده:

این کار بر من آسان است)


یعنی خداوند ، شگفت انگیزترین


کارها برای ما را آسان ترین


کارها برای خود میداند؛


و جالب اینجاست این جمله را


چندین بار تکرار میکند


تا همواره به تو ، اطمینان دهد


که آنچه تو سخت و دشوار


و محال می پنداری ، نزد خداوند


سختی و دشواریی ندارد


به قدرتش اعتماد کن ، بر او توکل


کن و قدم در مسیرش گذار


بی شک ، او تو را به سر منزل


مقصود خواهد رساند؛





پروردگــــارا . . .


حـقــارت قـلـمـم در نـگـاشـتـن بــرای تــو


چــه افــروخـتـه هـویـدا مــی شـود !


و بـنـد بـنـد واژه هــایــم در وصـف تــو


چــه عـاجـزانه مـنـفـک مـی شـونــد . . .



  و به راستی که اگر...


اگر گناه وزن داشت؛


هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،


خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،


و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم...



 

خــــداونـدا...


بندگان تو هر زمان که صدایت کنند، پاسخ می‌دهی


و اگر خالصانه آرزو کنند، ‌می‌بخشى


تو تنها کسی هستی که وقتی آرزوهایم را با او در میان می‌نهم،


احساس حقارت نمی‌کنم


تنها تویی ‌که دوست دارم تمام غم‌هایم را


برایش مو به مو شرح دهم


چرا که تو هرگز به آرزوهایم نمی‌خندى


هرگز حاجت‌های مرا به سخره نمی‌گیرى


مرا به خاطر درخواست هایم تحقیرم نمی‌کنى


من در حضور تو حتی از کوچک‌ترین آرزوهایم چشم نمی‌پوشم


همه را، همه را برای تو می‌گویم


همه رؤیاهایم را، خواسته‌هایم را، هرقدر کوچک،


هرقدر هم که کودکانه، به تو می‌گویم


خدایا! مرا ببین! و اجابت کن


ای کسی که دو دستش همواره به رحمت گشوده است



دوسش داری؟

حس خوبیه همیشه کنارته ؟

با کدوم اسم قشنگ صداش میکنی ؟

تا حالا سرتو گذاشتی رو شونش گریه کنی ؟

تاحالا ازین که همیشه کنارت بوده تشکر کردی ؟

چند بار ناراحتش کردی ؟

داد زدی بگی دوست دارم ؟

تاحالا بدی تو رو خواسته ؟

داری بهش فکر
میکنی ؟


خدا رو میگمـــــــا...



آنچنان برای دنیای خویش تلاش کن


که گویی تا ابد زندگی خواهد کرد


و آنچنان برای


آخرت خویش که گویی امشب خواهی مرد .


" امام علی(ع) "


پرسیدم: خدایا با این همه خطاکاری،


چرا مرا می‌بخشی و هنوز دوستم داری؟


 خدا گفت: چون تو مخلوقم هستی،


پس هیچ‌گاه تو را رها نمی‌کنم،


 هنگامی که تو گریه می‌کنی، به تو رحم می‌کنم


و رنج‌هایت را درک می‌کنم.


 وقتی شاد و مسرور هستی، وجد تو را می‌فهمم.


 وقتی افسرده می‌شوی، به تو دلگرمی می‌دهم.


 وقتی شکست می‌خوری، تو را یاری می‌کنم تا بلند شوی.


 وقتی خسته هستی، کمکت می‌کنم.


 بدان که تا آخرین روز حیاتت، با تو هستم و دوستت دارم....


گاهی در مقام جر زنی و لجبازی در برابر برخی مسایل


و ناملایمات روزگار ازش دلگیر میشم


ولی منصفانه که بهش نگاه میکنم گواهی میدم


که خدا خوب خدائیه و ما بد بنده ای ...


خدایی که در هر لحظه از شبانه روز و در هر حالت


و وضعیتی میشه صداش کرد


و باهاش صحبت کرد حتی با عاشقانه ای مثل راز و نیاز


خدایی که کسی نمیتونه مصادره اش کنه و مال همه هست ...


 اثبات خدا به دست انیشتن، در دوران کودکی اش:


انیشتن یک یهودی بود و خدا و شیطان رو این چنین توصیف کرد


اون وقت ماها که ادعای مسلمونی میکنیم


و دم از شیعه بودن میزنیم این چنینیم.... 


البته نا گفته نمونه که آلبرت انیشتن در اواخر عمر خودش شیعه شد 


خدایا ای کاش از این بنده ها زیاد خلق میکردی ...


لینک اثبات خدا توسط انیشتین




روایت شده است که حضرت عیسی (ع) و حضرت یحیی (ع) در


 گفتگو بودند.


یحیی(ع) ،عیسی (ع) را گفت:


تو را آنچنان امیدوار به رحمت الهی میبینم، گویا خود را ایمن


 از آتش قهر الهی میدانی.


عیسی (ع) نیز وی را گفت:


و من آنقدر تورا خائف وترسان از خدا میبینم گویا


 او را آمرزنده و غفار نمیدانی.


پس هردو منتظر


بر پیغام وحی سکوت اختیار کردند. جبرئیل بر ایشان نازل شد


و گفت: هر دو راست میگویید و هردو دارای کمال هستید


اما خداوند میفرماید: « انا عند حسن ظن

 

عبدی المومن » من نزد حسن ظن بنده ی مومن خود میباشم.


******************************

Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

کانال تلگرامی عشق فقط خدا


eshgekhodayi@

https://telegram.me/eshgekhodayi


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰



چه زیباست!!؟

در بخشیـــــــــــــــــدن

"خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا"

باشیم...



ای ماندگار ، ای ماندنی ترین عشق ،


 ای یکتا یاور ، ای باعث بزرگی ای بزرگ ،


 ای جدا از من و با من!


 ای بی نیاز از من و دوستدار من!


 باران دیدگانمان میل تو را دارند،


چه زیباست با آسمان آبی رحمت تو همراز شدن...


 

عارف بزرگ "ابراهیم ادهم" روایت می کند


روزی بر چوپانی عبور کردم و از وی تقاضای آب کردم.


گفت : «هم شیر دارم ،هم آب ؛ کدام را خواهی؟»


گفتم آب را .چوپان برخاست و عصا را بر سنگ زد


و آبی گوارا از سنگ بیرون آمد،من تعجب کردم


گفت:«تعجب نکن ، وقتی بنده ی خدا مطیع حق باشد


همه ی عالم مطیع او می شوند و فرمان او را اجابت می کنند.»



روزهایی که مثل خواب می گذرند


آرزوهایی که هر روز ساعت به ساعت بر عقل می تازند


و چشم ها را کور می کنند و سرها را مست


آرزوهایی شیرین ولی نشدنی


و یا شدنی اما پست ، اما پوچ


آرزوهایی که آدمی را سرگرم می کنند و سرگردان


و او را به نزد واقعیات رها می سازند


واقعیت هایی شوک برانگیز ، واقعیت هایی بی رحم


پس چه وخیم است حال زنده ای که دنیا به بازیش گرفته


و مرگ سرانجام اوست و آخرت چشم انتظارش


رحم کن ای خدا...





داستانک معنوی


 عابدی بود که در دل کوه با خدا راز و نیازمیکرد،


 و خدا هر شب به فرشتگانش امر میکرد تا از طعام بهشتی،


برای او ببرند و او را بدینگونه سیر نمایند...


 بعد از ۷۰ سال عبادت ، روزی خدا به فرشتگانش گفت:


امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم


آن شب گرسنگی بر عابد غالب شد. طاقتش تمام شد


و از کوه پایین آمد و به خانه بت پرستی که در دامنه کوه


منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد،


بت پرست ۳ قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود


حرکت کرد. سگ نگهبان خانه بت پرست به دنبال او راه افتاد،


مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت


سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت، مرد


قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود


اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت


مرد به راهش ادامه دهد.


مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت :


ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد


اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟


ناگاه سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم،


من سالهای سال سگ در خانه مردی هستم،


شبهابی که به من غذا داد پیشش ماندم ،


شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم،


شبهایی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم...


تو بی حیایی، که عمری خدایت هر شب غذای شبت را


برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که


غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی


و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک بت پرست آمدی


و طلب نان کردی...


مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد


و به عبادتگاه خویش بازگشت و توبه کرد...



بشنو که از گلدسته ها بانگ “الله اکبر” می آید :


آری ، خدا بزرگ تر است از غم ها و اندوه ها


و ناامیدی ها و تنهایی های ما !


خدایا تو می دانی ما را چه می شود


و ما خود نمی دانیم که ما را چه می شود !


پس تو نجاتمان بده ، ای آنکه بی آنکه بگویم شنیده ای …



هیچ جنبنده ای در زمین ، و هیچ پرنده ای که با دو بال خود


پرواز می کند ، نیست مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند


ما هیچ چیز را در این کتاب ، فرو گذار نکردیم


سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می گردند.


(آیه 38 سوره انعام)



گفت ای موسی ز من می‌جو پناه

با دهانی که نکردی تو گناه


گفت موسی من ندارم آن دهان

گفت ما را از دهان غیر خوان


از دهان غیر کی کردی گناه

از دهان غیر بر خوان کای اله





مورچه درمیان مخلوقات خداوند بیشترین علاقه رابرای


همکاری ، فداکاری ، ازخودگذشتگی وکمک به دیگران دارد ؛


  مورچه ها تمام آنچه را که دارند برای کمک به دیگران فدا می کنند


آیا این منظره ما رابه تفکردرخلقت خداوند بلند مرتبه فرانمی خواند ؟!


به خصوص اینکه دانشمندان پی برده اند که بزرگترین خوشبختی


در زمانی است که به دیگران کمک می کنی !


وازاین روست که می گویند مال ، قدرت وشهرت دلیل خوشبختی نیستند ؛


بلکه سعادت واقعی درکمک ویاری رساندن به نیازمندان است !... سبحان الله .


آیا مورچه ها اسرارخوشبختی را درک کرده اند


وبا کشف این حقیقت به آن عمل می کنند  ؟!


خداوند سبحان دراین مورد می فرماید :


" درنیکوکاری وتقوی به یکدیگرکمک کنید ؛ ولی درگناه وستمکاری


یکدیگر را یاری نکنید وازخداوند بترسید که همانا عقاب خداوند شدید است . "


به قلم: عبد الدائم الکحیل


خدایا اگر گناهانم را بر روی سنگ نوشته بودم

از هم پاشیده بود!

اگر بر روی آب دریـــا نوشته بودم

خشک شده بود!

اگر زمین از آن آگاه شده بود مرا

به درون خود کشیده بود!

اگر آسمان از آن آگاه گشته بود مرا

هلاک کرده بود!

 خدایا ممنون که ستارالعیوب منی!

خدایا از تو مهربون تر کجا پیدا کنم؟؟؟؟



توکل یعنی اجازه دادن به خداوند


 که خودش تصمیم بگیرد!


 یعنی فقط بخواه و آرزو کن


 اما پیشاپیش شاد باش!


 و ایمان داشته باش که رویاهایت


 هم چون بارانی در حال فرو ریختنند!


 پیشاپیش شاد باش و شکر گذار


 چرا که خداوند نه به قدر رویاها


 بلکه به اندازه ایمان و اطمینان توست که می بخشد



بعدِ حمد و بعدِ بسم الله الرحمن الرحیم

میبرم بر توپناه از شرِّ شیطان رجیم

کن کمک یا رب بمانم در صراط مستقیم

ای ملائک تا ابد بر درگه لطفت مقیم

یا سمیعُ یا علیمُ یاعلی یا عظیم

یا حلیم یا کریم یا حکیم یا قدیم

در دلم دارم امیدِ رحمت ای پروردگار

یا امان الخائفین، یا رب اللیلِ و النهار

یا عظیمَ المنِّ یا ربَّ الحُبوبِ والثِّمار

سیدی العفو ، یا ربِّ الصّغارِ و الکِبار

عفو، یا ستّار، یا ربّ الصحاری والقِفار

رحم، یا غفار، یا ربَّ البَراری والبِحار

شد گناهم علتی تا اینکه باشم از تو دور

در تقابُل با گناهانم ولی بودی صبور

تو کریم و مهربان بودی و من مست غرور

از رگ گردن به من نزدیکتر داری حضور

یا مُهَیمِن یا مُزَیِّن یا طهورُ یا شکور

یا مُلقِّن یا مُهَوِّن یا عَفُوُّ یا غفور

رحم کن بر بنده ات یا راحم الشَّیخِ الکبیر

رومگردانی ز من یا رازِق الطِّفل الصغیر

من گناه آلوده ای هستم، أَجِرنا یا مُجیر

عُدَّتی فی شدّتی، یا جابِرَ العظمِ الکَسیر

یا لطیفُ یا خبیر یا قدیر یا منیر

یا بشیرُ یا نذیرُ یا بصیرُ یا ظَهیر

شامل ما بوده الطاف تو ای رب جلیل

ای خدای بی شریکِ بی نظیرِ بی بدیل

ای که آتش را گلستان می نمایی بر خلیل

پس طمع بر رحمتت هرگز نمی خواهد دلیل

یا جمیلُ یا وکیلُ یا کفیلِ یا قبیل

یا مُدیلُ یا مُنیلُ یا مُقیلُ یا مُحیل

غرق عصیانم خدایا داده دنیایم فریب

از گناهم خسته ام توفیق توبه کن نصیب

ای نگاهِ پر ز مهرت بندگانت را شکیب

وای از آن روزی که دوزخ سمت ما دارد لهیب

یا حبیبُ یا طبیب یا قریب یا رقیب

یا حسیبُ یا مَهیبُ یا مُثیبُ یا مجیب

ظاهری تو، باطنی تو، آخری تو، اوّلی

تو امید آخر هر بنده ی مستأصلی

هر سحر کردم صدا نام تو با صوت جلی

یا بدیع یا منیع یا وفیُّ یا علیّ

یا حفیُّ یا رضیُّ یا قویُّ یا ولیّ

یا زکیُّ یا بدیُّ یا غنیُّ یا مَلیّ



قال الله عزّوجلّ


ای فرزند آدم!

خودت را محو بندگی من کن تا دلت را پر از بی نیازی کنم.

(کافی2/83)


شرمسارم که از مهربانیت سو استفاده میکنم و مدام خطا میکنم


و تواز آن میگذری و باز هم تکرار و تکرار... ازاین همه تکراربیهوده بیزارم


پس چرا؟ چرا باز هم به بیراه میروم؟ نمیدانم


چه شد که چنین شد؟ آیا تابلوی راه و بیراه را کسی جابه جا کرده بود؟


نمیدانم.. اما میدانم خطا از من است.. تو بزرگی کن و ببخش



‌ (فوق العاده زیبا در وصف علی (ع)


آوای دل ، وِرد زبان ، یک واژه است آنهم علی

روحِ اذان ، آرامِ جان ، آقای خوبیها علی


با ذکر نامش هم خدا ، سازَد بهشت را خانه ات

پس تا توانی تو بخوان ، نام مُسَمّای علی


دل را ز دنیا میکَنی ، آن را به یکتا میدهی

ایمن ز بدها می شوی ، با بردنِ نام علی



راه نشانت می دهد ، دنیا به کامت می کند

از تو شفاعت می کند ، محشر بُوَد با تو؛ علی


عشق علی دارم به سر ، نام علی دارم به لب

مهر علی دارم به دل ، سلطان جنت یا علی


جان را فدایت میکنم ، ای مُقتَدای عالَمِین

ای نور چشم مصطفی ، عالِم به عالَم یا علی

***************************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

از پنجره روزگار به درخت عمر که می نگرم !

خوشتر از یاد خداوند

ثمری نیست...


من خدا را دیدم امروز

 

توی بارانی که بارید

 

روی گلبرگ گلی که

 

شادمانی کرد و خندید

 

من خدا را بو کشیدم

 

توی عطر پاک یک گل

 

من شنیدم نام او را

 

در صدای شاد بلبل

 

من خدا را می نویسم

 

توی قلبم شاد و خندان

 

او همیشه پیش ما هست

 

توی ابر و باد و باران

 

 

شاعر: اکرم خیبری


آنچه در اسمانها و زمین است به زبان خود تسبیح خدا میگویند

من  الله هستم

معبودی جز من نیست مرا پرستش کن

و نماز را برای یاد من به پا دار

رستاخیز بطور قطع خواهد آمد

میخواهم آن را پنهان کنم تا هر کس

در برابر سعی و کوشش خود جزا داده شود

"آیات 14/15سوره طه"

 


خدای من،

از وقتی در زندگی ام کمرنگ شدی،

هزار کلمه، هزار ایده، هزار...

بر جای خالی ات ریختم، ولی پر نشد

به گمانم ازجنس بی نهـایتی...

خدای من!برگرد

خودت میدونی که چقدر تهی شده ام!


محبت خدا به مخلوقاتش:

روزی مردی محضر پیامبر اکرم رسید بقچه ایی همراهش بود

آن را باز کرد. دیدند یک پرنده و چند جوجه داخل آن است.

گفت یا رسول الله، من از راه دور به دیدن شما آمدم.

در بیابان به یک بوته رسیدم. دیدم کنار آن چند جوجه است.

آنها را گرفتم و داخل بقچه کردم. روی سرم گذاشتم

تا برای شما هدیه بیاورم. دیدم هر جا می روم،

مادرشان به دنبال من می آید. نمی تواند از جوجه هایش دل بکند.

بقچه را پهن کردم تا بیاید این جوجه ها را ببرد

یا اینکه خودش را هم بگیرم. وقتی بقچه را بازکردم

دیدم مادر جوجه ها به میان آنها آمد.

شخص گفت: یا رسول الله مادر این جوجه ها

با اینکه می دانست اسیر می شود، آمد نشست

و فرار نکرد من هم او را گرفتم وخدمت شما آوردم.

پیغمبر اکرم از این صحنه خیلی منقلب شد

و فرمودند: این پرنده چقدر جوجه هایش را دوست دارد!

حضرت فرمودند:

مهر و محبت خداوند متعال به بندگان

و مخلوقاتش هزار مرتبه

از این پرنده به جوجه هایش بیشتر است.


«نحنُ اقرب الیه من حبل الورید»

دکترها گفته اند : 

خطر سکته ام حتمیست 

تو تمام رگهایم را گرفته ای .... 

خواستم تا بین آغوش کسی گریه کنم 

هرچه گشتم خوبتر از خودت کسی پیدا نشد


 تا حالا کی با عمل به دستورات خدا ضرر کرده

تا حالا فکر کردیم خدا چقدر صلاحمون را میخواد

بارها تجربه کردیم چقدر دستورات قرآن کریم

بهمون آرامش و نشاط میده 

قربونت برم

خدا

که اینقدر  تاسف میخوری واسه خوشبختی ما


آیــنت دانـی چــــرا غـــماز نیست ؟

چون که زنگار از رخش ممتاز نیست

"مولانا"


پروردگــــارا . . .

حـقــارت قـلـمـم در نـگـاشـتـن بــرای تــو

چــه افــروخـتـه هـویـدا مــی شـود !

و بـنـد بـنـد واژه هــایــم در وصـف تــو

چــه عـاجـزانه مـنـفـک مـی شـونــد . . .


عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست ،

پرسیدند : کجا میروی ؟

گفت : می روم با آتش ، بهشت را بسوزانم

و با آب جهنم را خاموش کنم 

گفتندش چرا ؟ 

گفت : تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند ،

نه به خاطر عیاشی در بهشت و نه به خاطر ترس از جهنم 

فقط به خاطر بزرگیش ،

فقط به خاطر مهربانیش ،

فقط به خاطر رزاق بودنش ،

فقط به خاطر خوده خودش

 به خاطر تمام الطافش...


خطاب خداوند به حضرت موسی:

یاد دارى روزى در آن موضع گوسفند مى چرانیدى،

یکى از آنها از گله فرار کرد، همراهش رفتى

به او رسیدى و او را اذیت نکردى.

گفتى: اى حیوان، هم مرا و هم خودت را

به تعب و زحمت انداختى

و او را با کمال ملایمت به گله بازگرداندى.

چون این شفقت و مهربانى را از تو دیدم

در حق آن حیوان،

تو را به منصب نبوت رسانیدم...


کلید های غیب تنها نزد اوست

و جز او کسی آن را نمی داند

آنچه در خشکی و دریاست می داند

هیچ برگی (از درختی) نمی افتد مگر اینکه از آن آگاه است

و نه هیچ دانه ای در مخفیگاه زمین

و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد

جز اینکه در کتاب آشکار ثبت است...


"انعام آیه59"


*************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰




گاهی خیال می کنم از من بریده ای


بهتر ز من برای دلت برگزیده ای



از من عبور می کنی و دم نمی زنی


تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای



یک روز می رسد که به آغوش گیرمت


هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای

 

 بگرفت دُم مار را یک خارپُشت اندر دهن

سر درکشید و گِرد شد مانند گویی آن دَغا


آن مار ابله خویش را بر خار می‌زد دم به دم

سوراخ سوراخ آمد او از خود زدن بر خارها


بی صبر بود و بی‌حیل ،خود را بکشت او از عجل

گر صبر کردی یک زمان رستی از او آن بدلِقا


بر خارپشتِ هر بلا ،خود را مزن تو هم هلا

ساکن نشین وین وِرد خوان جاءَ القَضا ضاقَ الفَضا


فرمود رب العالمین با صابرانم همنشین

ای همنشین صابران افرَغ عَلَینا صَبرَنا


رفتم به وادی دگر باقی تو فرما ای پدر

مر صابران را می‌رسان هر دم سلامی نو ز ما

«مولانا»



سنگین ترین وزنه دنیا


از آقای  رضا زاده پرسیده بودند

بالاترین وزنه چندکیلو هستش که یه نفر بزنه

بهش بگن پهلوان؟


درجواب گفتند بالاترین وزنه

یه پتوی 400یا500گرمی هستش

که صبح باید بلند کنیم

تا نماز صبح یا نماز شب رو بخونیم

هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کنه


بهش میگن پهلوان...



اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی...

باران به تو خواهد گفت کجا کاشته ای... پس خیر را بکار

در هر زمینی...و زیر هر آسمانی... و برای هر کسی...

تو نمی دانی کجا آن را خواهی یافت!


کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند...

اثر زیبا باقی می ماند

حتی اگر روزی صاحب اثر دیگر حضور نداشته باشد...


ای انسـان، قدر خود را بدان...

به حدی گرانے ، که فقط خدا

توان خریدت را دارد...

پس خود را به قیمت حسرتے تلخ،

به تاراج مده . . .



ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻦ

ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ مراقبم باش

ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺷﮑﺴﺖ، افتادن از چشمان توست

کمکم کن ﮐﻪ ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺨﻮﺭﻡ

ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ هم ﺗﻮ ﺭﺍ ﻗﺎﺿﻲ ﺍﻟﺤـﺎﺟـﺎﺕ ﻣﻲ دانم،

ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ آرزوهایم ﺭﺍ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮﻱ ...

ﻫﻨﻮﺯ هم تو را پناه بی پناهان ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻢ،

ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ پناهم ندهی

 ﻣﻦ تمام ﺍﻣﻴـﺪﻡ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ

ای که از همه نسبت به من دلسوزتری


پروردگارت را در دل خود

از روی تضرِِِع و خوف و آهسته و آرام

صبحگاهان و شامگاهان یاد کن!

و از غافلان مباش

 

«آیه 205 سوره اعراف»



اى فرزند، دنیا می‌خواهی نماز شب بخوان،


آخرت می‌خواهی، نماز شب بخوان

 

«سفارش آیت الله قاضی به شاگرد خود»



گر میان مُشک تن را جا شود

روزِ مردن گند او پیدا شود


مُشک را بر تن مزن،بر دل بمال

مُشک چه بُوَد؟ نام پاک ذوالجلال


خـــدایــــا

بـه آنـچـه ڪه دادی تـشـڪـر

بـه آنـچـه ڪه نـدادی تـفـڪر

بـه آنـچـه ڪه گـرفـتـی تـذڪر

ڪـه : داده ات نــعـمـت
نـداده ات حـڪمـت

و گـرفـتـه ات عـبـرت اسـت



خداجونم یه حسی بهم میگه خیلی ازت دور شدم

میدونم تقصیر خودمه ، اما تو خیلی بزرگی

یه کاری کن این فاصله از بین بره

خداجونم نمیخوام دیگه از دستت بدم

درسته من لیاقت چون تویی را ندارم

اما با تو بودن خیلی حس خوبیه

دیگه هیچوقت نمیخوام ازت دور بشم

هیچ وقـــت!!!

هیچ وقــــــــــت!!!

هیچ وقــــــــــــت!!!



داستانک


«ملا فتح‏ اللَّه کاشانى» در تفسیر منهج الصادقین،نقل می کند:

در زمان «مالک دینار» جوانى از زمره اهل معصیت

و طغیان از دنیا رفت. مردم به خاطر آلودگى

او جنازه‏ اش را تطهیر نکردند، بلکه در مکان پست و

پر از زباله ای‏ انداختند و رفتند.

شبانه در عالم رؤیا از جانب حق تعالى به مالک دینار

گفتند: بدن بنده ما را بردار و پس از غسل و کفن

در گورستان صالحان و پاکان دفن کن. عرضه داشت: او از

گروه فاسقان و بدکاران است، چگونه و با

چه وسیله مقرّب درگاه احدیّت شد؟

جواب آمد: در وقت جان دادن با چشم گریان گفت:

یا مَنْ لَهُ الدُّنیا وَ الآخِرَةُ إرْحَمْ مَن لَیْسَ لَهُ الدُّنیا وَ الآخرَةُ.

اى که دنیا و آخرت از اوست،

رحم کن به کسى که نه دنیا دارد نه آخرت.

مالک،کدام دردمند به درگاه ما آمد که دردش را درمان نکردیم؟ و

کدام حاجتمند به پیشگاه ما نالید که حاجتش را برنیاوردیم؟»


*************************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

ﭘـــﺲ ﺍﺕ ﻧﻤـــﯽ ﺩﻫﻢ..

ﺑـــﻪ ﻫـــﯿﭻ ﺳﺎﻋــــﺘﯽ

ﺑـــﻪ ﻫﯿـــﭻ ﺩﻗﯿﻘـــﻪ ﺍﯼ

ﺑـــﻪ ﻫﯿـــﭻ ﻗﯿﻤﺘــــﯽ !

ﺳﺨﺖ ﭼﺴﺒﯿــــﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﻤﺎﻣــــﺖ ﺭﺍ

ﻣﮕــر ﺗو را ﺳـــــﺎﺩﻩ ﺑﺪﺳــــﺖ آﻭﺭﺩﻡ ...

ﮐﻪ راحـــــت ﺍﺯ ﺩﺳﺘــــﺖ ﺑﺪهــــم ...

خـــــــداوند میفرمایند:

ای بندگان من!

در آنچه که به شما امر کردم از من اطاعت کنید

و مصلحت خود را به من نیاموزید،

چون من خودم بهتر از شما

به مصلحت شما عالم هستم

و هرگز در عمل کردن به مصلحت شما

خیانت نمی کنم...

 

"حدیث قدسی به نقل از امیر المومنین"


کار مانیست شناسایی راز گل سرخ

کار ما شاید این است

که در افسون گل سرخ شناور باشیم

 

سهراب سپهری



مُقریی می‌خـواند از روی کـتاب

"مــاؤُکُم غُورا" ز چشمه بندم آب


آب رادرغورها(اعماق زمین) پنهان کنم

چشمه‌ها را خـشک و خـشکستان کنم


آب را در چـشمـه کی آرد دگــر

جزمن بی مثل وبافضل وخطر(بزرگوار)


فلسفی منطقی مستهان(خوار و ذلیل)

می‌گذشت از سوی مکتب آن زمان


چونک بشنید آیت او از ناپسند

گفت آریم آب رامابا کُلند(کُلنگ)


ما به زخم بیل و تیزی تـبر

آب را آریم از پستی زِبَـر


شب بخُفت و دید او یک شیرمرد

زدطبانچه(سیلی)هردو چشمش کورکرد


گفت زین دوچشمهٔ چشم ای شقی(بدبخت)

با تبر نـوری بـرآر ار صـادقی


روز بر جست و دو چشم کور دید

نور فایض از دو چشمَش ناپدید


گر بنالیدی و مُستَغفِــر شدی

نور رفته از کرم ظاهـر شدی


لیک استغفار هم در دست نیست

ذوق توبه نُقل هر سرمَست نیست

"مولوی"



برایم مهم نیست بهشتی باشم یا جهنمی ...


وقتی صاحب هر دو خانه


  خـداوند است !!!!!



آنهایی که دستشان را توی دست خدا می گذارند


دلشان قرص است 


این ساده ترین مشقی است که باید تمرین کنم



آیا اندیشیده ای چقدر تنها خواهی بود ؟

ساعتی؟

روزی؟

ماهی ؟

سـالی ؟

چند هزار سال؟

چند میلیون سال ؟

با خودت فکر کن و بیاندیش

هر قدر که قرار است پس از مرگ

با من تنها باشی ؛ در دنیا با من انس بگیر

اگر لحظه ای ؛ لحظه ای ... و اگر همیشه ؛ همیشه

 

«برگرفته از احادیث قدسی کتاب تنهایی»


هر وقت توی زندگی به یک در بزرگ رسیدی

که قفل بود

اصلا نا امید نشو!!!

چون اگه قرار بود باز نشه بجاش یه دیوار گذاشته بودند



از خـــــــــــــــــــــدا پــــــروا کنید


تا پـَـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر وا کنید

 

 

“شهید چمران”



خدایا گوشه چشمی از تو کافیست تا

هر رنجی به رحمت..

هر غصه ای به شادی ..


هر بیماری به سلامتی ..

هر گرفتاری به آسایش واسانی ..

هر فراقی به وصل ..

هر قهری به آشتی ..


هر زشتی به زیبایی ..

هر تاریکی به نور ..

هر ناممکنی به معجزه ..


تبدیل شود.

پروردگارا تمام وجود و هستیمان را ،

آرزوهایمان را ،

غرق محبت ونگاه معجزه گرت بفرما



همانا تو را به ترس از خدا سفارش می کنم

که پیوسته در فرمان او باشی و دلت را با یاد خدا زنده کنی

و به ریسمان او چنگ زنی ،

چه وسیله ای مطمئن تر از رابطه تو با خداست ؟

اگر سر رشته آن را در دست گیری...


نهج البلاغه نامه 31



با این که از تو تصویری ندارم

با این که از سکوتت نا امیدم


ولی می دونم اینجایی کنارم

همیشه دل به تقدیر تو میدم


هوا مو داری از نزدیک و از دور

محاله با تو از نفس بی افتم


من از این آدما چیزی نمی خوام

فقط دستام و سمت تو گرفتم


همیشه رو به روت بازنده بودم

واست هر جوری ام نقشه کشیدم


تا رفتن سمت هر راهی بجز تو

دوباره اول جاده رسیدم



وقتی یک مکعب مغناطیسی را در بین انبوهی از براده های

آهن قرار دهید تصویر زیر ایجاد خواهد شد !


سبحان ا...

سبحان ا...

 

منبع: وبلاگ معجزه کلمات


خدایا

نکنه برعکس تـــــــــو از دست من

و از دست این همه بیراهه رفتن های من

خسته شده باشی



گفتم: چشمم، گفت: به راهش می‌دار


گفتم: جگرم، گفت: پر آهش می‌دار


گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل


گفتم: غم تو، گفت: نگاهش می‌دار

 

«شیخ ابوسعید ابوالخیر»



چشمانم را بسته ام

به هـرچه که خواهد شد


او به برگشت بنده اش امیدواراست...

و من به آغوش دوباره اش...


با دلها به سوی خدا رهسپار شدن رساننده تر به مقصد است


تا با خسته کردن جوارح با اعمال...


«امام جواد (ع) »


منبع: الدهره الباهره/۳۹»



دانستن جرم کمی نیست…


وقتی که… 


بدانی و عمل نکنی...


بدانی و بگذری…


بدانی و نادیده بگیری…


بدانی و بشکنی…


************************************


عشق فقط خدا
  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



خواهش مسکین کند لطف و عطا را بیشتر

 می‌کشد اهل کرم، ناز گدا را بیشتر


هر چه من آلوده گشتم پرده‌پوشی کرده‌ای

 هر چه من بد کرده‌ام، کردی مدارا بیشتر


من خبر دارم که مشتاق نوای بنده‌ای 

 دوست داری بندگان مبتلا را بیشتر


این منم حالا که پیش روی تو افتاده‌ام 

 خوب‌تر باشد ببینی زیر پا را بیشتر


خودنمایی هم درِ این خانه دارد قیمتی

می خرد اما گدای بی ریا را بیشتر


حضرت فاطمه (ص):

 هر کس عبادتهای خالصانه خود را به سوی پروردگار،

بالا بفرستد،

خداوند هم بهترین مصلحت‏های خود را

به سوی او نازل می‌کند


«هنگامی که سوار بر کشتی شوند،

خدا را با اخلاص می‌خوانند (و غیر او را فراموش

می‌کنند)؛ امّا هنگامی که خدا آنان را به

خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک می‌شوند.(سوره عنکبوت) 

یا سریع الرضا…. آب از سرمم گذشت….

دارم غـرق میشم …

دســـــــــتت کــــــــــجاست!!!


خوشا به نیمه شبی با خدا صفا کردن

 زبان حال گشودن زدل دعا کردن


تمام لذّت عالم نمی رسد قدرش

به یک دقیقه مناجات ، با خدا کردن


برای جلب رضای خدا بکوش ای دل

که مشکل است خدا را زخود رضا کردن



حضرت علی (ع)فرمودند:


میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست


از آن حضرت درباره معناى این فرمایش سؤال شد


امام انگشتان خود را به هم چسباند


و آنها را میان گوش و چشم خود گذاشت

و آن گاه فرمودند:


باطل این است که بگویى: شنیدم...

و حق آن است که بگویى: دیدم...

 

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص



نگران نباش

خدا می‌داند که چقدر سخت تلاش کرده‌ای

وقتی قلبت مملو از درد است،

وقتی احساس می‌کنی که زندگی‌ات ساکن و زمان در گذر است،

خدا انتظارت را می‌کشد ...

وقتی هیچ اتفاقی نمی‌افتد و تو ناامیدی،

و ناگاه دیدگاه روشنی در مقابلت آشکار شد،

و نوری از امید در دلت جرقه زد،

خدا در گوشت نجوا کرده است …

وقتی اوضاع روبه‌راه می‌شود و

تو چیزی برای شکر کردن داری، خدا تو را بخشیده است …

وقتی که اتفاقات شیرین و دلچسبی رخ داد

خدا به تو لبخند زده است …

به یاد داشته باش هر کجا که هستی و

 هر احساسی که داری، خدا آن را می‌داند …




کلاغ لکه ای بود بر دامن آسمان و وصله ای ناجور

بر لباس هستی

صدایش خراشی بود بر  صورت احساس

با صدایش نه گلی می شکفت و نه لبخندی بر لبی!

کلاغ خودش را دوست نداشتو فکر می کرد در دایره قسمت

نازیبایی ها سهم اوست

  و برای همین بالهایش را بست و دیگر آواز نخواند

   خدا گفت: عزیز من! صدایت ترنمی است

که هر گوشی شنوای آن نیست اما فرشته ها

با صدای تو به وجد می آیند سیاه کوچکم!

بخوان فرشته ها منتظرند. 

  تو سیاهی سیاه چونان مرکب که زیبایی را

از آن می نویسند. اگر تو نباشی

آسمان آبی من چیزی کم خواهد داشت

خودت را از آسمانم دریغ نکن

  بخوان برای من بخوان این منم که دوستت دارم

سیاهیت را و خواندنت را  کلاغ این بار عاشقانه ترین

آوازش را خواند  خدا گوش داد و لذت برد و جهان زیبا شد


به خاطر بسپارید

کشتی نوح را یک غیر حرفه ای ساخت

و کشتی تایتانیک را حرفه ای ها ساختند!

موقعی که با خدایید،

همیشه رنگین کمانی در انتظارتان است


یکی همیشه هست که عاشـق منه

نگام که میکنه پلک نمیزنه...

تنهاست خودش ولی تنهام نمیزاره

دریا که چیزی نیست عجب دلی داره


الهی!

 از من چه آید؟ و از کرد من چه گشاید،

طاعت من به توفیق تو،

 خدمت من به هدایت تو،

توبه ی من به رعایت تو،

شکر من به انعام تو،

  ذکر من به الهام تو،

 

همه تویی

من که ام؟

گر فضل تو نباشد

من برچه ام؟

 

الهی! عمر برباد کردم

و بر تن خود بیداد کردم،

گفتی و فرمان نکردم،

  درماندم و درمان نکردم

 

الهی! اگر یک بار گویی:

بنده ی من، از عرش بگذرد خنده ی من.

 

ای دیرخشم زود آشتی،

آخر در نومیدی مرا بگذاشتی...

 

الهی! همچون بید می لرزم که مبادا به هیچ نیرزم

الهی! به عزت آن نام که تو خوانی

و به حرمت آن صفت که تو چنانی،

 

 دریاب مرا که می توانی...

 

 

 خواجه عبدالله انصاری


زندگی یه امتحانه...

که کتابشم قرآن  و معلمشم خداست

ای کاش بتونیم درسامون را خوب بخونیم


 همیشه شاد باش نه با لبخند ،

بلکه از ته دل

هر گاه غمگین هم شدی... 

ناراحت نباش؟ 

چون خداوند غم را آفرید تا بنده اش به او پناه برد

و چه زیباست پناه بردن به سلطان عالم



تا حالا براتون پیش اومده که بعد نماز بشینی

ببینی خدا چقدر بزرگه...!!!

از خودت شروع میکنی بعد میرسی به جهان

بعدش منظومه شمشی و کهکشان و ...

همینجوری که میری یه جا مخت سوت میکشه

بعد یهو برمیگردی سر جای اول

و میگی:

"خدا جون چقدر بزرگی تو..."


***************************************************


عشق فقط خدا
  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


من به تو دل سپرده ام ای خدا


سال ها پیش از این

زیر یک سنگ گوشه ای از زمین

من فقط یک کمی خاک بودم همین

یک کمی خاک که دعایش

پرزدن آنسوی پرده آسمان بود

آرزویش همیشه

دیدن آخرین قله کهکشان بود

خاک هر شب دعا کرد

از ته دل خدا را صدا کرد

یک شب آخر دعایش اثر کرد

یک فرشته تمام زمین را خبر کرد

و خدا تکه ای خاک برداشت

آسمان را در آن کاشت

خاک را

توی دست خود ورز داد

روح خو را به او قرض داد

خاک توی دست خدا نور شد

پرگرفت از زمین دور شد

راستی

من همان خاک خوشبخت

من همان نور هستم

پس چرا گاهی اوقات

این همه از خدا دور هستم؟

اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست

او جانشین همه نداشتن هاست

نفرین ها و آفرین ها بی ثمر است

اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند

و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد

تو مهربان جاودان آسیب نا پذیر من هستی

ای پناهگاه ابدی تو می توانی

جانشین همۀ بی پناهی ها شوی

 

دکتر علی شریعتی


******************************


ﺷﺎﻣﻠﻮ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :

ﺑﺘﺮﺱ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩ

ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﯽ ...


ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺯﺩ ...


ﻭ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺏﺗﺮ ﯾﺎﺩﺵ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ .

ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ

ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺮﺕ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺸﯿﺪ ...

ﻭ ﺗﻮ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭﮎ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ

ﭼﺮﺍ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ :

ﺩﻧﯿﺎ ، ﺩﺍر ِﻣﮑﺎﻓﺎﺕ ﺍﺳﺖ !


دردم دهے بـہ فصلے

درماטּ ڪنے بـہ وصلے

مات ام ڪـہ بر چـہ اصلے!

درد و دوایم از تــوست؟!!



محققی که در جستجوی خداست


ایمانش صد برابر محکمتر


از آنهایی است که


به خدایی ندیده و نشناخته و تحقیق نکرده


ایمان دارند


خدای آنها خدا نیست


اسباب دلگرمی است..

 

"مترلینگ"



بی شک تو هم عازم می شوی؟!!

 

ای دل، چو هست کارِ جهان عدم

بر دل مَنِه ز بهرِ جهان هیچ بارِ غم

 

به این فکر می کنم که صاحب این شعر

منوچهری دامغانی حدود هزار سالی میشه که

از این دنیا کوچ کرده

 



از امام باقر(ع) نقل شده:


خداوند به طور قطع حکم کرده است که

نعمتی را که بر بنده اش ارزانی داشته نگیرد ؛

مگر اینکه از آن بنده گناهی سر بزند

و به خاطر آن گناه ، مستحق نقمت و گرفتاری گردد

 

آتش بدو دست خویش بر خرمن خویش

چون خود زده ام چه نالم از دشمن خویش

 

کس دشمن من نیست منم دشمن خویش

ای وای من و دست من و دامن خویش


شیخ ابوسعید ابوالخیر



فَـهُــوَ حَـسـبُه  کـہ مـے خوانم


انگار کسے دستے بـہ قلبم مے کشد


و من آرام مے شوم


انگار کسے مے گوید :


" خیالت راحت ! من هستم "


و من تمام دلشوره هایَم را مے سپارم بـہ باد


انگار همـہ برایم مے شود تو  و تو مے شوے همـہ ے من !



از رها کردن بیمی نداشته باش


هیچ کس نمی تواند چیزی که مال توست را از تو بگیرد


و تمام دنیا نیز نمی توانند چیزی که مال تو نیست را


به تو ببخشند


پس تنها از رها کردن


تدبیر کننده کل امور جهان بیم داشته باش


همان که کلید تمام آرزوهایت بدست اوست


مگر نمی دانی که خود فرموده


بگو هـــــــــــمه  کــــــارها بــــــدست خــــــداست



اگر آسمان ها و زمین راه را بر بنده اى ببندند


و او تقواى الهى پیشه کند،


خداوند حتما راه گشایشى براى او فراهم خواهد کرد


و از جایى که گمان ندارد روزى اش خواهد داد...


امام علی ع


عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 416 ، ح 7068



آنچه که ازسر گذشت ؛ شد سرگذشت!!!


حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت!!!


تاکه خواستیم یک «دوروزی» فکرکنیم!!!!!


بردرخانه نوشتند؛.... درگذشت..‌..

 

مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی



سخت است غرق شدن در روزهای پر از تکرار و تفکراتی

که جز خستگی چیزی برایت ندارد...

آنقدر خسته...

که فقط میتوانی بنگری به دردهایی که

نمک به زخم لحظه های تنهاییت می پاشند...

و گاهی در حسرت لحظه ها...

آنقدر آه می کشی و بغض می کنی

تا آشکار نگردد عمق دردهایی که در دلت پنهان مانده...

خسته از عبور ثانیه ها که به دلخواه خود میگذرند

و تو هیچ نقش و سهمی در ثبت و گذر این لحظه ها نداری...!

و همچنان خسته و دردمند

از روزهای خوبی که با یک دنیا امید...

رسیدنش را ب انتظار می کشیدی...

میدانی!

گاهی فقط باید چشم دوخت ب نگاه و مهربانی "خداوندی"

که خوب میداند

حال دلت اصلا خوب نیست



پروردگارا...


به ما بیاموز که دل آدمی عصاره وجود توست...


حرمت دل ها را از یاد نبریم...


به ما بیاموز که دوست داشتن را از یاد نبریم


و آنانکه دوستمان دارند را از یاد نبریم....


به ما بیاموز که سوگند راست بودن دروغمان را...نام تو نسازیم...


به ما بیاموز که به ناحق کردن حق دیگری...عادت نکنیم...


به ما بیاموز همان باشیم که قولش را دادیم...انسان!!!

آمین


*****************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰

عشق فقط خدا


https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcR0cBb8Vfct3tMmz8-lg68MUJOB3E8tRKmtPSM2kYUnUn0AoX27

نامهربانی..

مشکلات..

درد..

دوری..

بیماری..

نداری..

شکست..

عشق..

فقر..
تنهایی..

ناامیدی..

سکوت و...

و من خدایی دارم که هیچگاه مرا فراموش نمیکند،

او که مرا دوست دارد وبهترین ها را برایم میخواهد،

خدایی که لحظه ای مرا بحال خود وا نمیگذارد وهمیشه در کنار من است حتی لحظاتی که سرشار

از معصیتم وگناه وجودم را فراگرفته است.

خدایی که میبخشد بی منت، به منتهایی بزرگیش و نعمت میدهد بی اندازه، به بی کرانگی

مهربانیش.


آری این زبان من است که رسوا شده ی این


خدای بزرگ است.


بارالها، تو تنها دارایی من هستی و براستی که ثروتمندم وبی نیاز از غیر تو.


هرگز از رحمت تو ناامید نخواهم شد،چون به یقین میدانم هوایم را داری...


  • مرتضی زمانی