عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰




درد سنگین , سینه غمگین .. باز هم اشعار ِ عشق


مانده ام انگشت بر لب , روز و شب در کار ِ عشق



عین و شین و قاف را , بالا و پائین کردم و


عاقبت هم در نیاوردم , سَر از اسرار عشق



چشم ظاهربین ما , از چشم ِ دل افتاده پیش


عاشقان را جمله میبیند فقط , بَر دار ِ عشق



معنی عشق حقیقی چیست یا معشوق کیست؟


چشم ِ دل را بازتر کُن , بر در و دیوار ِ عشق



مال و یار و دیگری , بوی مجازی میدهند


در حقیقت هست اینجا نکته ی دشوار عشق



عشق غیر از ذاتِ حق , محکوم در اصل فناست


مطلبی ارزنده شُد حاصل در این گفتار ِ عشق



بیتِ آخر , جمع بندی میکنم مقصود را


نیست لایق عشق را , غیر از خدا دادار ِ عشق


toptoop.irیک تصویر با کیفیت HD از اسم خدا


شانس چیست؟


بهترین تعریفی که برا شانس پیدا کردم اینست:

شانس نام مستعار خداست انجا که نمیخواهد امضایش پای داده هایش باشد.

شانس همون کار مثبتی هست، که تو در طبیعت انجام دادی و


طبیعت به تو، یک کارخوب یا یک انرژی‌مثبت بدهکاره.

و باید به تو، یک سود بده یا یک انرژی مثبت برسونه.

چند راه بازگشت انرژی:

از نظر سنتی:

تو نیکی میکنو در دجله انداز،

که ایزد در بیابانت دهد باز



از نظر قرآن:


هر کس ذره‌ای بدی و خوبی کند


به او بازمیگردد


از نظر بودا:


قانون 'کارما' یعنی هر چیزی


کار ماست و به ما بر میگرده.


از نظر متافیزیک:


انرژی در طبیعت از بین نمیرود. وقتی انرژی‌ای رها


میکنی حالتش عوض میشه و بر میگرده.


نظم و شعوری در طبیعت حاکمه که قابل انکار نیست.


هیچ کس، حتی کسی که خدارو قبول نداره، نمیتونه مثلاً: جاذبه زمین رو انکار کنه.


مثلا آب در 100درجه میجوشه؛


🔹این شعور در آتیش وآب طبیعت است


🔹مثلا خورشید راس ساعت میاد و راس ساعت میره. چون شعور داره.

پس قانون، نظم و شعوری در طبیعت  حاکمه.


طبیعت شعوری داره که


ظالم و دزد و کلاً آدم بد رو قصاص می‌کنه و آرامش رو از اونها میگیره.


🔹برای همین هیچ ظالم یا دزد یا آدم بد، هرگز درزندگی آرامش نداره.


پس طبیعت شعور داره و میدونه ظالم کیه؟


و چطور باید قصاصش کنه


و کسی که کارهای خوب میکنه رو چطور باید بهش پاداش بده.

🔻 حالا بدون در طبیعت 3چیز وجود دارد:


1♦️انسانها


2♦️ حیوانات


3♦️ اشیاء


هر صدمه‌ای به این 3تا بزنی،


جزو بدهی تو محسوب میشه.

و هر سودی که به این سه تا برسونی،


جزو طلب تو از محسوب میشه.

انسانها :


 مثلا اگر کسی دل تورو شکوند و به تو آسیب و زخم زبون زد،


ناراحت نشو عزیزم؛ اون به عالم وجودیک دل شکسته


بدهکاره. اون یه بار دلش میشکنه و آسیب میخوره.


ضمناً چون یکی از  آدمهای طبیعت به تو صدمه زده،


طبیعت، به تو، یک لذّت زیاد بدهکاره


تا این خسارتی که خوردی رو جبران کنه.


و در آینده ای که🔸(خودطبیعت زمانشو تشخیص‌میده)🔸یک لذت و یک سود


بسیار زیاد بهت میده.


"ان شاءالله هر جا که میری،


 یه نفر مثل خودت سر راهت باشه".

ناراحت نشو، وقتی میگم یکی مثل خودت سر راهت باشه. خب...؟


پس سعی کن در طبیعت کار خیر بکنی.

 حیوانات


مثلاً: اگر مورچه‌ای را عمداً بکشی،


اگر عمر اون مورچه 7 روز باشه، تو 7روز از عمرت رو به‌طبیعت بدهکاری


هفت روز، زودتر میمیری یا به شکل دیگر بدهی‌ات را پس میده.


اشیا


مثلاً: اگر صندلی اتوبوس‌رو پاره کنی،


به تعداد افرادی که میان میشینن رو صندلی و عذاب میکشن،


به طبیعت بدهکاری و طبیعت ازت این سهم رو میگیره و


زندگیتو لجن مال میکنه.


وقتی آشغال از ماشینت میندازی بیرون


یا حق دیگران رو در رانندگی میخوری


یا تو سفر آشغال غذاتو، میندازی کنار جاده،


به اندازه‌ی هر فردی که میاد اونجا میشینه،


و بخاطر آشغالهایی که توریختی عذاب میکشه،


به طبیعت بدهکاری‌و طبیعت مثلاً یه بیماری بهت میده و


یکسال تو بیمارستان در حال رنجی.


((هیچ بدهکاری به‌طبیعت نمی‌تونه خوشبخت و با آرامش زندگی کنه))

 کسانی که دزدی میکنن یا دل میشکونن یا به هرشکلی به طبیعت



         
یعنی


                 1 انسانها            
         

     2 حیوانات
      

       3 اشیا       


آسیب میزنن،

اونها تا بدهی خودشونو به طبیعت ندن،

هرگز به آرامش نمیرسن.

وقتی کسی حق تورو میخوره

و تورو میرنجونه،

به آرومی بهش توضیح بده که رفتارش زشت بوده و دیگه ناراحت نشو.

واگذارش کن به طبیعت

چون طبیعت، اونو بیچاره میکنه

ضمناً تو بخاطر خسارتی که خوردی، انرژی زیادی از طبیعت طلب داری

که در آینده بهت میرسه و در حسابت ثبت شده.

نگو کی؟

شاید سالها بعد،

طبیعت بهت بده.

فقط بدون پول و طلبت ،

در حسابته و مال توست.

ولی  طبیعت چون دارای شعوره

الان صلاح نمیدونه بهت بده.


🔹پس اعتراض نکن


و صبور باش و منتظر شانس خوب و پاداش از خدا باش، نه بنده خدا.


بدون وقتی اتفاق خوبی برات میوفته،


حتما کار خوبی در طبیعت انجام دادی


پس تا میتونی کار خوب انجام بده


تا اصطلاحا شانست خوب بشه.


یعنی عبادت کن و عمل خیر انجام بده.


لبخندبزن و به مردم نیکی کن وخصوصاً همسرت رو نرنجون؛


به خدا اعتمادداشته باش و نگران هیچی نباش


خدا بهترین قاضی و بهترین وکیل است


در این نوشته منظور ازطبیعت


طبیعت بی خدا نیست .


همان عالم وجوده که همه آیت خداست


**********

toptoop.irتوپ تاپ دانلود تصاویر جدید از خدا


‍ پــــــــــرﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ :

ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺖ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺗﻜـﺮﺍﺭ

ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻛﻪ ﺑﻴﺪﺍﺭﻳﺴﺖ ،

ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍریم...

ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺩﺍﺭیم

ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ صورت ﻣﺎ ﺭﺍ به ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ ﻫﺎﻳﺖ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩﻱ

ﭼﺸﻢ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺑﻨﺪﮔﻴﺖ ﺑﺎﺯ کن...

آمین

*************

toptoop.irتصویر خدا توپ تاپ



گذشته ام از خوشه هاى تکثیر


از گندم زار در مسیر باد


گواه من است پر از سادگى


و بوى نان مى دهم


گذر کرده ى بیابانم و پیوند خورده به


"خالى بى نهایت ِ تو"


تا به اینجا آمده ام ؛


آشناى رعد و طوفانم


و مى خروشد در من


گاه برق بى تابى بر تیره ى دریاى دلم


آسمان ببین ؛ " عبورم را " ...


از کوچه هاى آلاله تا اقاقى


به دریا دل زده و پاى در کوه


نمى هراسم از خطر


نمى هراسم از سفر


از مرداب مى ترسم


از مانده گى


از تکرر تکرار


که به قعر مى برد مرا ...


خدایا


از تو تا دلم ؛ پل مى زنم براى عبور


" براى نماندن "


و ریسمان دست هایت


جاده اى از جنس ِ نور که مى برد مرا ...


و مى رهاندم تا " تو " ...


و مى نشاندم با " تو "


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



اگرم حیات بخشی و گرم هلاک خواهی


سر بندگی به حکمت بنهم که پادشاهی


سعدی

چه عاشقانه زیباییست


وقتی که میگویی: ஜ الــــــــهی...


و او می گوید ஜ عبــــــــدی...



بگو:


خدای من هر که را بخواهد روزی وسیع دهد


و (هر که را بخواهد) تنگ‌روزی گرداند


و لیکن اکثر مردم (از این حقیقت) آگاه نیستند.


"سبا آیه36"

 


حدیثی که تنم را لرزاند


 اگر یک نماز صبحت قضا شود


 اگر کل دنیا طلا شود و آنرا در راه خدا و اسلام بدهی... 


جبران نمی شود...


"امام صادق (ع)"



""یــــــا رب""

مثل همیشه فریــاد میزنم...!!!

گرفتارم .. گرفتاااارم

ولی بازم تو رو دارم چی کم دارم


خوشا به سعادت کسیکه


عمل، علم، دوستى،


دشمنى، گرفتن، رها کردن،


سخن،سکوت ،کردار و گفتارش را


براى خدا خالص گرداند.


تحف العقول "امام علی(ع)"


*امروز برای خدا چه کرده ایم؟*


سرورا، سرنوشتم به دست توست

و هر آنچه تا واپسین دم حیاتم،

نهان و عیان از من سرزند، تو دانی.

و کاستی و فزود و سود و زیانم تنها به دست توست نه دگری.

معبودا،

اگر مرا از رزقت ناکام گردانی،کیست که روزی‌ام دهد؟


و اگر به خواری‌ام کشانی، کیست که یاری‌ام دهد؟


معبودا، با گرایشم به خواهش نفس، برخود ستم کردم


پس وای بر من اگر بر آن آمرزش نیاوری!


(فرازهایی از مناجات زیبای شعبانیه)




من خدایی میشناسم که ابر رحمتش


به زمین و زمان باریده ...


یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !!!


زیاد گفتند بی دریغ باش مثل باران...


اما کسی ،هرگز نگفت:


"بی دریـــــــغ باش مثل خــــــدا!"


*************************



عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



هر روز حسم تازه تر میشه

غرق تو می شم بلکه دریاشم


بیزارم از اینکه تمام عمر

از روی عادت عاشقت باشم



روایت است که وحــی شد به حضــرت عزیز،


که هرگاه بلایی به تو می رسد شکایت مرا نزد دیگری مبر


 چنــانـکه من شکایت تو را نزد ملائــکه ام نمیبرم .


در وقتی که اعمال زشت تو بالا می رود من ستاری میکنم


 پس تو هم مانند من ستاری کن.



عاشق اگربیند ستم، کی شکوه از یارش کند؟


 بــلبـــل نمیــرنــجد ز گل هـر چنـد آزارش کنــد



آیا ندانسته ای که خدا آنچه را که در آسمانها و


آنچه را که در زمین است می داند؟


هیچ گفتگوی محرمانه ای میان سه تن نیست مگز اینکه


او چهارمین آنهاست، و نه میان پنج تن مگر اینکه


او ششمین آنهاست، و نه کمتر از این و نه بیشتر


مگر اینکه هر کجا باشند او با آنهاست


آنگاه روز قیامت آنان را به آنچه کرده اند


آگاه خواهد گردانید. زیرا خدا به هر چیزی داناست.


" سوره مجادله آیه۷ "



می گویند "پیکاسو" بهترین نقاش دنیاست


اما قربونت برم خدا که در عرصه نقاشی هم غریبی!


ای خالق زیبا آفرینم بدون هیچ طرح قبلی


چه ها کرده ای !!!


 "المصور" شایسته نامیست که خود را به آن نامیدی




گاهی وقت‌ها
    تشکرکردن از خــــــــدا

    فقـــــــط گفتن کلمه‌ی

    خــــدایا شکرت نیست…

    گاهی وقت‌ها

    برای تشکر از خــــــــــدا

    بایـــد کاری کرد ،

    دلی را شاد کرد ، گلی را

    هـــــــــدیه داد و بخششی را

    تــقــــــــدیم کرد .

     برای تشکر از خـــــــدا

    از دنیای کلمه‌ها فاصله بگیر

    و وارد دنیای عمل شو.



قال خدا عز و جل:


ای فرزند آدم زمانی که دندان تو بر آمد


و قدرت قطع و بریدن پیدا نمود ،


به تو میوۀ تابستان و میوۀ زمستان را


در وقت مخصوصش ، روزی کردم


(امّا همانطوری که گفتم با وجود این همه نعمتها ،


انصاف را نسبت به من رعایت نکردی)


وقتی شناختی که من پروردگار تو هستم


نافرمانی مرا کردی با این وجود


اکنون که نافرمانی مرا نمودی ، مرا بخوان


زیرا من ( بتو ) نزدیکم و تو را اجابت می


کنم ، مرا بخوان که من آمرزندۀ مهربانم


"حدیث قدسی از خداوند"



درخت سایه‌اش را بی‌دریغ به تو می‌بخشد


  و خورشید گرمایش را و گل شمیم خوشش را،


باران طراوتش را و آسمان برکتش را


  و رود قطره قطره آبش را


    و پرنده نوای دل انگیزش را…


و همه و همه بخشیدن را از  خدایی آموخته‌اند


که آن‌ها را زیبا آفریده…


  زیباترین آفریده خدا انسان است.


    تو برای بخشیدن چه داری؟


      ثروتت؟دانشت؟جانت؟


همه این‌ها خوب است…


اما چرا از گنج بی‌پایانی که در وجودت داری خرج نمی‌کنی؟


   محبتــــــــــــــــــــــــ !


حاضری آنرا ببخشی؟


  با خنده‌ای بر لبت


    یا اخلاقی خوش


     یا دستان پرمهری که بر سر کودکی خسته از کار می‌کشی…


       یا با محبتی که به عشقت می‌کنی…


         یا…


مطمئن باش گنجت تمام نمی‌شود بلکه زیاد خواهد شد…


      پس از بخشیدنش دریغ نکن…



دلنوشته


"یا خیر حبیب و محبوب"

دلم را تنها به عشق خودت مصفا کن

"یا دلیل المتحیرین"

 چنان آرامشی برایم فراهم ساز که از منجلاب سرگردانی

و آوارگی بیرون آمده و طعم حقیقت را بچشم

"یا امان الخائفین"

مرا از هراس دنیا و بالاخص هول و وحشت

آخرت سلامت بدار

"یا کاشف الکرب"

درد و رنج و غم دنیا را از من زائل بفرما تا

در سایه آرامش، بیشتر از پیش به معبود خود بپردازم و

در راه رسیدن به حقیقت، رنگ معشوق به خود بگیرم

"یا ستارالعیوب"

زشتی‌های مرا بپوشان و آبرویم را مریز

"یا غفارالذنوب"

نامه اعمالم را پاکسازی بفرما

و ای خدای رحمان و رحیم به نام تمامی اسماء حسنایت،

دست این بنده حقیر را بگیر و مرا به حال خودم وامگذار 

حتی برای لحظه‌ای




عشق فقط خدا


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


https://telegram.me/eshgekhodayi


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

ماه خدا که ماه رفیع الکمال بود

هنگامه زدون زنگ ضلال بود

در هر غروب و هر سحر دیده اشکبار

قلب و دلم به وقت دعا پر جلال بود




چه شبهایی ز دست این گدا رفت


سحرهای پر از عشق و صفا رفت


خداحافظ دعاهای مبارک


بهار رحمت و ذکر خدا رفت


.

.

.

خدایا خیلی سعی کردم قدر این مهمونی رو بدونم ولی

بازم احساس می کنم نتونستم ،

یعنی سال بعد هم ما رو دعوت می کنی ؟


کانال تلگرامی عشق فقط خدا



Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

.


خداحافظ ماه پروردگار الرحمن الراحمین


خداحافظ ماه لحظه های افطار و سحر


خداحافظ ماه نعمت و رحمت و برکت


خداحافظ ماه شب های نورانی قدر

خداحافظ ای ربّنای غروب😔


خداحافظ ای رزق و روزی ِ پاک

خداحافظ ای جمع ِ افلاک و خاک


خداحافظ ای لحظه های سحر

خداحافظ ای ماه چشمان ِ تر


خداحافظ ای بغض افطارها

خدا حافظ ای ماه ِ دیدار ها


خداحافظ ای ختم یاسین و نور

خداحافظ ای ماه ِ عشق و سرور


خداحافظ ای ماه رو راستی

خداحافظ ای بی کم و کاستی


خداحافظ ای قدر زلفت دراز

خداحافظ ای اشتیاق ِ نماز


خداحافظ ای لحظه های دعا

خداحافظ ای ماه ِ ارض و سماء


خداحافظ ای ماه ِ صبر و رضا

تو ای ماه آرامش مرتضی


خداحافظ ا ی گرمی آفتاب

خداحافظ ای خوابهایت ثواب


خداحافظ ای بهترین سرنوشت

تو پای مرا می کشی تا بهشت


خداحافظ ای ماه تقدیر من

سحرهای تو صبح تطهیر من


خداحافظ ای برکت سفره ها

خداحافظ ای ماه ِ خوب خدا


tl8Ii


فرازهایی از دعای وداع امام سجاد (ع) با ماه رمضان :


بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا


بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها


بدرود ای یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادی


بدرود ای که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم


و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک


در وداع ماه مبارک بگوئید:


بار پروردگارا تو خود گفتی در کتاب مقدس که بر


نبی مرسلت نازل فرموده‏ای و قول تو حق است که


ماه رمضان که در او قرآن نازل شده و مایه هدایت و


رستگاری مردم و دلائل آشکار از هدایت و وسیله تشخیص حق از


باطل می‏باشد، اینک ماه رمضان به پایان رسید «و فیوضاتش تا


سال آینده از ما قطع شد» پس تقاضا می‏نمایم از تو به آبروی گرامیت،


و کلمات تام و تمامت، اینکه اگر بر من گناهی باقی مانده ( و پاک نشدم)


که هنوز آن گناهم را نیامرزیدی، و اراده حسابرسی او را داری،


یا می‏خواهی به آن گناه باقیمانده عذابم کنی، و یا به اندازه گناهم عقوبت نمائی،


تا اینکه طلوع کند فجر این شب، یا پایان پذیرد این ماه مبارک،


مگر آنکه آن گناهانم را بیامرزی و از تقصیرم در گذری،


ای مهربانترین مهربانان


ای ماهترین ماه


ای آموزگار زنده بودن در دل شب، 


به من یاد دادی می توان در دنیا هم آسمانی بود. 


یادم دادی که در ره دوست بی خواب و خور شدن یعنی چه. 

آغوشت شیرین تر از خرمایی بود که با آن افطارم را باز می کردم. 

ملودی دعای سحر و افتتاحت با تپش های قلبم آنقدر هماهنگ بود

که اشکهایم را روی گونه هایم می غلطاند و می رقصاند.

نخوردن آب و غذا در روزهایت چقدر لذیذ بود و

 چه بی مزّه است اوّلین روزی که لب به آب و غذا خواهم زد.


تو عید بزرگ اولیای خدا بودی؛ با رفتنت چگونه نماز عید بخوانم. 


ای آغوش مهربان خدا بی تو چه کسی آرامگاه من است.

 

دارد بساط ماه خدا جمع می شود


از سفره نان و آب و غذا جمع می شود


آن دامنی که دست کرم پهن کرده بود


دارد ز دست های گدا جمع می شود


فرصت گذشت،این رمضان هم تمام شد


زیباترین بهانه ما جمع می شود


یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید


اما چه زود حال و هوا جمع می شود


نزد طبیب حال دلم خوب می شود


وقتی طبیب هست شفا جمع می شود


من تازه انس، تازه گرفتم به نام تو


ربّ کریم ! سفره چرا جمع می شود؟


امام صادق ع


 


دلنوشته زیبای وداع ماه رمضان


 آن را وداع می‏گوییم؛ وداع کسی که هجرانش بر ما غم‏انگیز است


 و روی گرداندنش ما را به اندوه و وحشت دچار کرده


اینگونه وداع میکنیم:  


سلام بر تو ای بزرگ‏ترین ماه خدا و ای عید عاشقان حق.


سلام بر تو ای کریم‏ترین هم‌نشین از میان اوقات! و ای بهترین ماه در روزها و ساعات.


سلام بر تو ای ماهی که در طی تو برآورده شدن آمال نزدیک گشته،


 و ای مایه امیدی که دوری‌ات رنج‏آور است.


سلام بر تو ای هم ‌دمی که چون رو کنی، ما را مونس شادکننده‏ای


 و چون سپری شوی،  وحشت‏آور و دردناکی.


سلام بر تو ای هم‌سایه‏ای که دل‌ها نزد تو نرم شد و گناهان در تو نقصان گرفت.


سلام بر تو ای یاوری که ما را در مبارزه با شیطان یاری دادی


 و ای مصاحبی که راه‌های احسان را هموار و آسان ساختی.


سلام بر تو که چه بسیارند آزادشدگان حضرت حق در تو


و چه سعادت‌مند است کسی که حرمتت را به واسطه خودت رعایت کرد!


سلام بر تو که چه بسیار گناهان را از پرونده ما زدودی و چه عیب‏ها که بر ما پوشاندی!


سلام بر تو که زمانت بر گنه‌کاران چه طولانی بود و در دل مؤمنان چه هیبتی داشتی!


سلام بر تو ای ماهی که هیچ زمانی با تو پهلو نزند!


سلام بر تو ای ماهی که از هر نظر مایه سلامتی.


سلام بر تو که مصاحبتت ناپسند و معاشرتت نکوهیده نیست.


سلام بر تو هم‌چنان که با برکات بر ما وارد شدی و


ناپاکی معاصی را از پرونده ما شستی.


سلام بر تو که وداع با تو نه از باب خستگی


و فراغت از روزه‏ات، نه به خاطر ملالت است.


سلام بر تو که قبل از آمدنت، در آرزویت به سر می‏بردیم


و پیش از رفتنت بر هجرانت محزونیم.


سلام بر تو که چه بدی‏ها که به سبب تو از جانب ما گشته


و چه خوبی‌ها که از برکت تو به سوی ما سرازیر شده!


سلام بر تو و بر شب قدری که از هزار ماه بهتر است.


سلام بر تو که دیروز چه سخت بر تو دل بسته بودیم و فردا چه بسیار شایق تو می‏شویم!


سلام بر تو و بر فضیلت تو که از آن محروم گشتیم


و بر برکات گذشته‏ات که از دست ما گرفته شد.


بارالها ما اهل این ماهیم که ما را به آن شرافت بخشیدی


و توفیق ادراکش را به ما عنایت فرمودی


 آن‌گاه که تیره‏بختان وقتش را نشناختند و از بخت بدشان از فضلش محروم شدند.


بارالها! پایان یافتن این ماه را پایان یافتن خطاهایمان قرار ده


و به دنبال خارج شدنش، ما را از بدی‌هامان خارج کن


 و ما را از سعادت‌مندترین اهل این ماه به آن


و پرنصیب‏ترین آنان در آن و بهره‏مندترین ایشان از خودت قرار ده.


بارالها! در این روز فطر که آن را برای اهل ایمان عید و شادی


و برای اهل آیین خود روز اجتماع و گردهمایی قراردادی،


به درگاهت توبه می‏کنیم،


از هر معصیتی که دچارش شدیم یا هر کار بدی که


به آن دست زدیم یا اندیشه سوئی که در دل داشتیم؛


 مانند توبه کسی که خیال بازگشت به گناه را ندارد


و پس از توبه به جانب هیچ خطایی برنمی‏گردد؛


توبه پاک و خالصی که از شک و تردید پیراسته باشد.


 پس آن را از ما بپذیر و از ما راضی شو و ما را بر آن استوار بدار.


بارالها! ترس از عذاب وعده داده شده و رغبت به ثواب موعود را روزی ما کن،


تا لذت آن‌چه را از تو می‏خواهیم، بیابیم و غصه آن‌چه را از آن به تو پناه می‏بریم، دریابیم


 و ما را در پیشگاهت از توبه‌کنندگانی قرار ده که محبتت را بر ایشان حتم ساخته‏ای


و بازگشتشان را به طاعت خود قبول نموده‏ای، ای عادل‏ترین عادل‏ها!


بارالها! از پدران و مادران و اهل دین ما همگی، چه آن که


از ایشان از دنیا رفته و چه آن که تا قیامت به آنان خواهد


پیوست، درگذر!


بارالها! بر محمد پیامبر ما و بر آلش درود فرست،


هم‌چنان که بر فرشتگان مقربت درود فرستادی و بر او و بر آلش درود فرست،


آن طور که بر پیامبران مرسلت درود فرستادی و بر او و بر آلش درود فرست،


آن طور که بر بندگان شایسته‏ات درود نثار کردی


چنان درودی که برکتش به ما برسد و سودش نصیب ما گردد


 و به‏خاطر آن دعاهایمان مستجاب شود؛


تو بزرگوارترین کسی هستی که به او توجه شده


و بی‏نیاز کننده‏ترین کسی هستی که بر او اعتماد شده


و بخشنده‏ترین کسی هستی که از احسانش درخواست شده


 و تو بر هر چیز توان


         الهی العفو العفو العفو ....




**************************


کانال تلگرامی عشق فقط خدا


Image result for ‫بنر تلگرام‬‎


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰




میگن خـــــــــدا  


 هرکیو بیشتر دوســــت داره


 بیشتر امتحانش میکنه..... 


 اینطوری که من حساب میکنم


 خـــــــــدا  عاشقمــــه!


آره عاشقمـــــــــــــــــــــــه ..


سوره ی مریم را که باز میکنی،

دنیایی سراسر شگفتی را میبینی؛


از دعای حضرت زکریا برای

درخواست فرزند در نهایت پیری و نازایی،


تا تولد بدون پدر حضرت عیسی

و سخن گفتن در گهواره ی او؛


اما نکته ی جالب اینجاست


قَالَ کَذَلِک ؛ِقَالَ رَبُّکِ هُوَ

عَلَیَّ هَیِّنٌ ۖ ؛[سورة مریم 21]؛


چنین است؛ پرودگار تو فرموده:

این کار بر من آسان است)


یعنی خداوند ، شگفت انگیزترین


کارها برای ما را آسان ترین


کارها برای خود میداند؛


و جالب اینجاست این جمله را


چندین بار تکرار میکند


تا همواره به تو ، اطمینان دهد


که آنچه تو سخت و دشوار


و محال می پنداری ، نزد خداوند


سختی و دشواریی ندارد


به قدرتش اعتماد کن ، بر او توکل


کن و قدم در مسیرش گذار


بی شک ، او تو را به سر منزل


مقصود خواهد رساند؛





پروردگــــارا . . .


حـقــارت قـلـمـم در نـگـاشـتـن بــرای تــو


چــه افــروخـتـه هـویـدا مــی شـود !


و بـنـد بـنـد واژه هــایــم در وصـف تــو


چــه عـاجـزانه مـنـفـک مـی شـونــد . . .



  و به راستی که اگر...


اگر گناه وزن داشت؛


هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،


خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،


و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم...



 

خــــداونـدا...


بندگان تو هر زمان که صدایت کنند، پاسخ می‌دهی


و اگر خالصانه آرزو کنند، ‌می‌بخشى


تو تنها کسی هستی که وقتی آرزوهایم را با او در میان می‌نهم،


احساس حقارت نمی‌کنم


تنها تویی ‌که دوست دارم تمام غم‌هایم را


برایش مو به مو شرح دهم


چرا که تو هرگز به آرزوهایم نمی‌خندى


هرگز حاجت‌های مرا به سخره نمی‌گیرى


مرا به خاطر درخواست هایم تحقیرم نمی‌کنى


من در حضور تو حتی از کوچک‌ترین آرزوهایم چشم نمی‌پوشم


همه را، همه را برای تو می‌گویم


همه رؤیاهایم را، خواسته‌هایم را، هرقدر کوچک،


هرقدر هم که کودکانه، به تو می‌گویم


خدایا! مرا ببین! و اجابت کن


ای کسی که دو دستش همواره به رحمت گشوده است



دوسش داری؟

حس خوبیه همیشه کنارته ؟

با کدوم اسم قشنگ صداش میکنی ؟

تا حالا سرتو گذاشتی رو شونش گریه کنی ؟

تاحالا ازین که همیشه کنارت بوده تشکر کردی ؟

چند بار ناراحتش کردی ؟

داد زدی بگی دوست دارم ؟

تاحالا بدی تو رو خواسته ؟

داری بهش فکر
میکنی ؟


خدا رو میگمـــــــا...



آنچنان برای دنیای خویش تلاش کن


که گویی تا ابد زندگی خواهد کرد


و آنچنان برای


آخرت خویش که گویی امشب خواهی مرد .


" امام علی(ع) "


پرسیدم: خدایا با این همه خطاکاری،


چرا مرا می‌بخشی و هنوز دوستم داری؟


 خدا گفت: چون تو مخلوقم هستی،


پس هیچ‌گاه تو را رها نمی‌کنم،


 هنگامی که تو گریه می‌کنی، به تو رحم می‌کنم


و رنج‌هایت را درک می‌کنم.


 وقتی شاد و مسرور هستی، وجد تو را می‌فهمم.


 وقتی افسرده می‌شوی، به تو دلگرمی می‌دهم.


 وقتی شکست می‌خوری، تو را یاری می‌کنم تا بلند شوی.


 وقتی خسته هستی، کمکت می‌کنم.


 بدان که تا آخرین روز حیاتت، با تو هستم و دوستت دارم....


گاهی در مقام جر زنی و لجبازی در برابر برخی مسایل


و ناملایمات روزگار ازش دلگیر میشم


ولی منصفانه که بهش نگاه میکنم گواهی میدم


که خدا خوب خدائیه و ما بد بنده ای ...


خدایی که در هر لحظه از شبانه روز و در هر حالت


و وضعیتی میشه صداش کرد


و باهاش صحبت کرد حتی با عاشقانه ای مثل راز و نیاز


خدایی که کسی نمیتونه مصادره اش کنه و مال همه هست ...


 اثبات خدا به دست انیشتن، در دوران کودکی اش:


انیشتن یک یهودی بود و خدا و شیطان رو این چنین توصیف کرد


اون وقت ماها که ادعای مسلمونی میکنیم


و دم از شیعه بودن میزنیم این چنینیم.... 


البته نا گفته نمونه که آلبرت انیشتن در اواخر عمر خودش شیعه شد 


خدایا ای کاش از این بنده ها زیاد خلق میکردی ...


لینک اثبات خدا توسط انیشتین




روایت شده است که حضرت عیسی (ع) و حضرت یحیی (ع) در


 گفتگو بودند.


یحیی(ع) ،عیسی (ع) را گفت:


تو را آنچنان امیدوار به رحمت الهی میبینم، گویا خود را ایمن


 از آتش قهر الهی میدانی.


عیسی (ع) نیز وی را گفت:


و من آنقدر تورا خائف وترسان از خدا میبینم گویا


 او را آمرزنده و غفار نمیدانی.


پس هردو منتظر


بر پیغام وحی سکوت اختیار کردند. جبرئیل بر ایشان نازل شد


و گفت: هر دو راست میگویید و هردو دارای کمال هستید


اما خداوند میفرماید: « انا عند حسن ظن

 

عبدی المومن » من نزد حسن ظن بنده ی مومن خود میباشم.


******************************

Image result for ‫بنر تلگرام‬‎

کانال تلگرامی عشق فقط خدا


eshgekhodayi@

https://telegram.me/eshgekhodayi


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰



چه زیباست!!؟

در بخشیـــــــــــــــــدن

"خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا"

باشیم...



ای ماندگار ، ای ماندنی ترین عشق ،


 ای یکتا یاور ، ای باعث بزرگی ای بزرگ ،


 ای جدا از من و با من!


 ای بی نیاز از من و دوستدار من!


 باران دیدگانمان میل تو را دارند،


چه زیباست با آسمان آبی رحمت تو همراز شدن...


 

عارف بزرگ "ابراهیم ادهم" روایت می کند


روزی بر چوپانی عبور کردم و از وی تقاضای آب کردم.


گفت : «هم شیر دارم ،هم آب ؛ کدام را خواهی؟»


گفتم آب را .چوپان برخاست و عصا را بر سنگ زد


و آبی گوارا از سنگ بیرون آمد،من تعجب کردم


گفت:«تعجب نکن ، وقتی بنده ی خدا مطیع حق باشد


همه ی عالم مطیع او می شوند و فرمان او را اجابت می کنند.»



روزهایی که مثل خواب می گذرند


آرزوهایی که هر روز ساعت به ساعت بر عقل می تازند


و چشم ها را کور می کنند و سرها را مست


آرزوهایی شیرین ولی نشدنی


و یا شدنی اما پست ، اما پوچ


آرزوهایی که آدمی را سرگرم می کنند و سرگردان


و او را به نزد واقعیات رها می سازند


واقعیت هایی شوک برانگیز ، واقعیت هایی بی رحم


پس چه وخیم است حال زنده ای که دنیا به بازیش گرفته


و مرگ سرانجام اوست و آخرت چشم انتظارش


رحم کن ای خدا...





داستانک معنوی


 عابدی بود که در دل کوه با خدا راز و نیازمیکرد،


 و خدا هر شب به فرشتگانش امر میکرد تا از طعام بهشتی،


برای او ببرند و او را بدینگونه سیر نمایند...


 بعد از ۷۰ سال عبادت ، روزی خدا به فرشتگانش گفت:


امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم


آن شب گرسنگی بر عابد غالب شد. طاقتش تمام شد


و از کوه پایین آمد و به خانه بت پرستی که در دامنه کوه


منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد،


بت پرست ۳ قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود


حرکت کرد. سگ نگهبان خانه بت پرست به دنبال او راه افتاد،


مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت


سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت، مرد


قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود


اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت


مرد به راهش ادامه دهد.


مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت :


ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد


اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟


ناگاه سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم،


من سالهای سال سگ در خانه مردی هستم،


شبهابی که به من غذا داد پیشش ماندم ،


شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم،


شبهایی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم...


تو بی حیایی، که عمری خدایت هر شب غذای شبت را


برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که


غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی


و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک بت پرست آمدی


و طلب نان کردی...


مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد


و به عبادتگاه خویش بازگشت و توبه کرد...



بشنو که از گلدسته ها بانگ “الله اکبر” می آید :


آری ، خدا بزرگ تر است از غم ها و اندوه ها


و ناامیدی ها و تنهایی های ما !


خدایا تو می دانی ما را چه می شود


و ما خود نمی دانیم که ما را چه می شود !


پس تو نجاتمان بده ، ای آنکه بی آنکه بگویم شنیده ای …



هیچ جنبنده ای در زمین ، و هیچ پرنده ای که با دو بال خود


پرواز می کند ، نیست مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند


ما هیچ چیز را در این کتاب ، فرو گذار نکردیم


سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می گردند.


(آیه 38 سوره انعام)



گفت ای موسی ز من می‌جو پناه

با دهانی که نکردی تو گناه


گفت موسی من ندارم آن دهان

گفت ما را از دهان غیر خوان


از دهان غیر کی کردی گناه

از دهان غیر بر خوان کای اله





مورچه درمیان مخلوقات خداوند بیشترین علاقه رابرای


همکاری ، فداکاری ، ازخودگذشتگی وکمک به دیگران دارد ؛


  مورچه ها تمام آنچه را که دارند برای کمک به دیگران فدا می کنند


آیا این منظره ما رابه تفکردرخلقت خداوند بلند مرتبه فرانمی خواند ؟!


به خصوص اینکه دانشمندان پی برده اند که بزرگترین خوشبختی


در زمانی است که به دیگران کمک می کنی !


وازاین روست که می گویند مال ، قدرت وشهرت دلیل خوشبختی نیستند ؛


بلکه سعادت واقعی درکمک ویاری رساندن به نیازمندان است !... سبحان الله .


آیا مورچه ها اسرارخوشبختی را درک کرده اند


وبا کشف این حقیقت به آن عمل می کنند  ؟!


خداوند سبحان دراین مورد می فرماید :


" درنیکوکاری وتقوی به یکدیگرکمک کنید ؛ ولی درگناه وستمکاری


یکدیگر را یاری نکنید وازخداوند بترسید که همانا عقاب خداوند شدید است . "


به قلم: عبد الدائم الکحیل


خدایا اگر گناهانم را بر روی سنگ نوشته بودم

از هم پاشیده بود!

اگر بر روی آب دریـــا نوشته بودم

خشک شده بود!

اگر زمین از آن آگاه شده بود مرا

به درون خود کشیده بود!

اگر آسمان از آن آگاه گشته بود مرا

هلاک کرده بود!

 خدایا ممنون که ستارالعیوب منی!

خدایا از تو مهربون تر کجا پیدا کنم؟؟؟؟



توکل یعنی اجازه دادن به خداوند


 که خودش تصمیم بگیرد!


 یعنی فقط بخواه و آرزو کن


 اما پیشاپیش شاد باش!


 و ایمان داشته باش که رویاهایت


 هم چون بارانی در حال فرو ریختنند!


 پیشاپیش شاد باش و شکر گذار


 چرا که خداوند نه به قدر رویاها


 بلکه به اندازه ایمان و اطمینان توست که می بخشد



بعدِ حمد و بعدِ بسم الله الرحمن الرحیم

میبرم بر توپناه از شرِّ شیطان رجیم

کن کمک یا رب بمانم در صراط مستقیم

ای ملائک تا ابد بر درگه لطفت مقیم

یا سمیعُ یا علیمُ یاعلی یا عظیم

یا حلیم یا کریم یا حکیم یا قدیم

در دلم دارم امیدِ رحمت ای پروردگار

یا امان الخائفین، یا رب اللیلِ و النهار

یا عظیمَ المنِّ یا ربَّ الحُبوبِ والثِّمار

سیدی العفو ، یا ربِّ الصّغارِ و الکِبار

عفو، یا ستّار، یا ربّ الصحاری والقِفار

رحم، یا غفار، یا ربَّ البَراری والبِحار

شد گناهم علتی تا اینکه باشم از تو دور

در تقابُل با گناهانم ولی بودی صبور

تو کریم و مهربان بودی و من مست غرور

از رگ گردن به من نزدیکتر داری حضور

یا مُهَیمِن یا مُزَیِّن یا طهورُ یا شکور

یا مُلقِّن یا مُهَوِّن یا عَفُوُّ یا غفور

رحم کن بر بنده ات یا راحم الشَّیخِ الکبیر

رومگردانی ز من یا رازِق الطِّفل الصغیر

من گناه آلوده ای هستم، أَجِرنا یا مُجیر

عُدَّتی فی شدّتی، یا جابِرَ العظمِ الکَسیر

یا لطیفُ یا خبیر یا قدیر یا منیر

یا بشیرُ یا نذیرُ یا بصیرُ یا ظَهیر

شامل ما بوده الطاف تو ای رب جلیل

ای خدای بی شریکِ بی نظیرِ بی بدیل

ای که آتش را گلستان می نمایی بر خلیل

پس طمع بر رحمتت هرگز نمی خواهد دلیل

یا جمیلُ یا وکیلُ یا کفیلِ یا قبیل

یا مُدیلُ یا مُنیلُ یا مُقیلُ یا مُحیل

غرق عصیانم خدایا داده دنیایم فریب

از گناهم خسته ام توفیق توبه کن نصیب

ای نگاهِ پر ز مهرت بندگانت را شکیب

وای از آن روزی که دوزخ سمت ما دارد لهیب

یا حبیبُ یا طبیب یا قریب یا رقیب

یا حسیبُ یا مَهیبُ یا مُثیبُ یا مجیب

ظاهری تو، باطنی تو، آخری تو، اوّلی

تو امید آخر هر بنده ی مستأصلی

هر سحر کردم صدا نام تو با صوت جلی

یا بدیع یا منیع یا وفیُّ یا علیّ

یا حفیُّ یا رضیُّ یا قویُّ یا ولیّ

یا زکیُّ یا بدیُّ یا غنیُّ یا مَلیّ



قال الله عزّوجلّ


ای فرزند آدم!

خودت را محو بندگی من کن تا دلت را پر از بی نیازی کنم.

(کافی2/83)


شرمسارم که از مهربانیت سو استفاده میکنم و مدام خطا میکنم


و تواز آن میگذری و باز هم تکرار و تکرار... ازاین همه تکراربیهوده بیزارم


پس چرا؟ چرا باز هم به بیراه میروم؟ نمیدانم


چه شد که چنین شد؟ آیا تابلوی راه و بیراه را کسی جابه جا کرده بود؟


نمیدانم.. اما میدانم خطا از من است.. تو بزرگی کن و ببخش



‌ (فوق العاده زیبا در وصف علی (ع)


آوای دل ، وِرد زبان ، یک واژه است آنهم علی

روحِ اذان ، آرامِ جان ، آقای خوبیها علی


با ذکر نامش هم خدا ، سازَد بهشت را خانه ات

پس تا توانی تو بخوان ، نام مُسَمّای علی


دل را ز دنیا میکَنی ، آن را به یکتا میدهی

ایمن ز بدها می شوی ، با بردنِ نام علی



راه نشانت می دهد ، دنیا به کامت می کند

از تو شفاعت می کند ، محشر بُوَد با تو؛ علی


عشق علی دارم به سر ، نام علی دارم به لب

مهر علی دارم به دل ، سلطان جنت یا علی


جان را فدایت میکنم ، ای مُقتَدای عالَمِین

ای نور چشم مصطفی ، عالِم به عالَم یا علی

***************************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



این مطلب خیلی مهم در مورد کامنت یکی از کاربران وبلاگ بنام شهاب عزیز است


که در مورد عدم وجود خدا شبهاتی داشتند و


  اینطور سوال و یا ذهنیت خودر را در مورد خدا مطرح کرده بودند


و اما سوال یا ذهنیت ایشان


خدا زن یا مرد ؟ ایا ازدواج هم کرده ؟ میگن خدا نور است

اگه اینطور باشه که خیلی خیلی مسئله پیچیده میشه ایا درست ؟

و هزاران سئوال دیگر که هیچ کدام با ذیگری جور در نمی اید

ولی با یک تحقیق و مطالعه و بررسی جامع و کامل صدرصد به این نتیجه خواهید رسید که

اصلا خدا وجود ندارد

ولی اگر با احساسات و تعصبات افراطی بررسی کنید

ان موقع قضیه فرق میکند

پاسخ مدیر وبلاگ
شهاب عزیز سلام
در مورد وجود خدا تقریبا 95درصد آدمیان اتفاق نظر دارند
جنس خدا رو اگر میخواهید بدانید خودش در قرآن بهترین مدافع خود است و

بی نقص قانعتان میکند ولی بنده هم در این زمینه

جوابی قانع کننده را خدمتتان ارایه میکنم
موفق باشید

شما گفته اید تقریبا 95 مردم در مورد وجود خدا اتفاق نظر دارند

منظورتان اگر ایران عزیزمان باشد شاید ولی در

تمام دنیا اینطور نیست چون بنده 6کشور مختلف سفر کرده ام که

بیشترشان هم کشور اسلامی بودند ولی خیلی از انها در مورد

وجود خدا بطور کامل ایمان نداشتند و برای این حرف خود هم

دلایل محکم و علمی ثابت شده و معتبر داشتند باز هم میگویم

هر شخصی بنا بر تفکرات و عقاید و دلایل خاص خود وجود خدا را

قبول دارد ولی در کل اگر به دنبال دلایل وجود خدا باشید مسائل و

موارد و دلایل علمی و ثابت شده

که نشان از نبود خدا دارد خیلی خیلی بیشتر از دلایل وجود خدا است

چون من هم تقریبا با مطالعه کامل نشریات و مجلات و کانالها و

راههای رسمی و معتبر شناخته شده دیگر یقین صدرصد پیدا کرده ام

که خدایی وجود ندارد

مگر انکه بخواهید از منظر احساسات و عواطف و غیره به وجود خدا نگاه کنید

از پاسخ شما هم ممنون با اینکه قانع کننده نبود ولی بازهم تشکر 


پاسخ مدیر وبلاگ


شهاب عزیز پاسخ شما رو با دلایل قانع کننده میدهم

اولین موردش هم مناظره امام علی ع

ممکن است سوال یا ذهنیت ایشان سوال و ذهنیت خیلی ها باشد

پس مهم است که جوابی از زوایای گوناگون را داشته باشیم

و صد البته بنده با علم ناقصم تنها شاید یک درصد از

آنچه که میتواند جواب بهتر باشد را به این بزرگوار داشته باشم

و رجوع به علمای بزرگ اسلام در این زمینه بهتر از

منطق و جوابیه هایی باشد که با تحقیق شخصی بدست آوردم


******************

امام علی (ع) در مقابل سؤال کفار راجع به خداوند به


زیبایی جواب دادند وهم ضعف و عدم درک ما از وجود خداوند را شرح دادند.


سؤال کفاردر مورد خدا از امام علی(ع):


در چه سال و تاریخی خدایت به وجود آمد؟


امام فرمود ؛


خداوند وجود داشته قبل از بوجود آمدن زمان و تاریخ و هرچیزی که وجود داشته.


کفار گفتند چه طور میشود؟


هرچیزی که به وجود آمده یا قبلش چیزی بوده که از او به وجود آمده ویا تبدیل شده!


امام علی (ع) فرمود :


قبل از عدد ٣ چه عددی است ؟


گفتند ٢


امام پرسید قبل از عدد ٢ چه عددیست ؟


گفتند ١


امام پرسید و قبل از عدد ١ ؟


گفتند هیچ


امام فرمود چطورمیشود عدد یک که بعدش اعداد بسیاری هست قبل نداشته باشد


ولی قبل ازخداوند که خود احد و واحد حقیقی است نمیشود چیزی نباشد!


کفار گفتند خدایت کجاست وکدام جهت قرار گرفته؟!!


امام فرمود همه جا حضور دارد وبر همه چیز مشرف است .


گفتند چطور ممکن است که همه جا باشی و همه جهت اشراف داشته باشی؟!


امام فرمود:


اگر شما در مکانی تاریک خوابیده باشید صبح که بیدار شوید


روشنایی را از کدام طرف و کجا می بینید؟


کفار گفتند همه جا و از همه طرف


امام فرمود پس چگونه خدایی که خود نور سماوات و ارض است نمیشود همه جا باشد؟


کفار گفتند : پس جنس خدا از نور است اما نور از خورشید است خدایت از چیست!؟


چطور میشود از چیزی نباشی همه جا هم باشی قدرت هم داشته باشی !؟


امام فرمود خداوند خودش خالق خورشید و نور است


ایا شما قدرت طوفان و باد را ندیده أید؟


باد از چیست که نه دیده میشود نه از چیزی است،


در حالی که قدرتمند است؟


خداوند خود خالق باد است.


گفتند :خدایت را برایمان توصیف کن.از چه درست شده؟


ایا مثل آهن سخت است؟


یا مثل آب روان؟


ویا از گاز است و مثل دود و بخار است !؟


امام فرمود:


ایا تا به حال کنار مریضی در حال مرگ بوده اید و با او حرف زده اید؟


گفتند : آری بوده ایم وحرف زده ایم .


امام فرمود : آیا بعداز مردنش هم بااو حرف زدید ؟


گفتند نه چطور حرف بزنیم در حالی که او مرده ؟!


امام فرمود : فرق بین مردن و زنده بودن چه بود که قادر به تکلم وحرکت نبود؟


گفتند :روح،روح از بدنش خارج شد.


امام فرمود شما آنجا بودید و میگویید که روح از بدنش خارج شد و مُرد.


حال آن روح را که جلو چشم شما خارج شده برایم توصیف کنید از چه جنس و چگونه بود !؟


همه سکوت کردند.


امام علی (ع) فرمود: شما قدرت توصیف روحی که جلو چشمتان از


بدن مخلوق خدا بیرون آمده را ندارید؛ چطور قادر به فهم و


درک ذات أقدس احدیت و خدای خالق روح هستید؟



*****************************************


مناظره امام رضا با عمران صابی در مورد خدا


 امام به حاضران رو کرد و فرمود:


آیا در میان شما کسی هست که با اسلام مخالف باشد؟


اگر مایل است، بدون اضطراب و نگرانی سؤالاتش را مطرح نماید.


در این هنگام،«عمران صابی» که یکی از متکلمان معروف بود،

برخاست و نزد حضرت آمد و گفت: ای دانشمندا بزرگ!

 اگر خودت دعوت به سؤال نمی کردی، من سؤال مطرح نمی کرد؛ چرا که من به

کوفه، بصره، شام و الجزیره رفته ام و با علمای علم عقاید روبه رو شده ام،

 ولی کسی را نیافته ام که برای من ثابت کند خداوند یگانه

است و قائم به وحدانیت خویش است.

 آیا اجازه می دهی همین مسئله را با تو در میان بگذارم؟


امام علیه السلام که تا آن روز با عمران صابی روبه رو نشده بود،

 ولی نامش را از مردم شنیده بود، فرمود: اگر در میان این جماعت

عمران صابی باشد، تویی؟

گفت: آری، منم.

امام علیه السلام سؤال کن، امّا اعتدال را در بحث از

 دست مده و از کلمات ناموزون و انحراف از اصول انصاف بپرهیز.

عمران صابی: به خدا سوگند، من چیزی جز این نمی خواهم که واقعیت

 را برای من ثابت کنی تا به دامنش چنگ بزنم و از آن صرف نظر

نخواهم کرد.


امام علیه السلام هر چه می خواهی، بپرس.

در این هنگام، حاضران ازدحام کردند و به یکدیگر نزدیک شدند.

همگی گردن کشیدند و سپس سکوتی مطلق بر مجلس حکم فرما شد

تا ببینند این مناظرة حساس به کجا می انجامد.

عمران صابی: از نخستین وجود در جهان هستی و مخلوقاتش با من سخن بگوی.

از قرائن استفاده می شود که منظور عمران صابی پاسخ به دو سؤال مهم

 در مسئلة خداشناسی بود: نخست این که خداوند چه

هدفی از آفرینش داشت و چه کمبودی از او با آفرینش برطرف می شد؟

دیگر این که آیا آفرینش از عدم صورت گرفته و هیچ ماده ای قبل از

 آن نبوده؟ و چگونه این امر تصوّر است؟


امام علیه السلام اکنون که سؤال کردی، با دقت گوش کن.

ما معتقدیم خداوند همیشه بوده و یگانه و واحد بوده و چیزی با او نبوده است.

سپس مخلوقات مختلف را ابداع فرمود. جهان را نه در چیزی برپا داشت

و نه در چیزی محدود نمود و نه طرح و نقشه ای قبلاً در جهان بود تا مثل آن بیافریند.

سپس مخلوقات را به گروه های مختلف تقسیم کرد:

 برگزیده و غیر برگزیده، مؤخّر و مقدّم، رنگ و طعم (و غیر آن).

نه نیازی به آن ها داشت و نه به این وسیله ارتقای مقام می یافت

(چرا که او وجودی است بی نهایت و نامحدود از

 هر نظر و چنین وجودی منبع تمام کمالات است

و کمبودی ندارد تا با آفرینش موجودات برطرف گردد).

 آیا می فهمی چه می گویم ای عمران؟

عمران: بله مولای من.

امام علیه السلام بدان ای عمران، اگر خداوند برای نیازی جهان را آفریده بود،

باید با قدرتی که داشت، چندین برابر این ها را بیافریند؛

 چرا که هر قدر اعوان و یاوران (و عرصة حکومتش) بیشتر باشند،

بهتر است و لذا می گویم آفرینش او برای رفع نیازی نبود

 (بلکه او فیاض است و ذات پاکش مبدأ انواع فیوضات، و آفرینش فیض وجود اوست).

سپس عمران دربارة علم خداوند به ذات پاکش در ازل و قبل از

 آفرینش موجودات کرد و چگونگی علم خداوند به آن ها بعد از

وجودشان را جویا شد که اگر علم او از طریق «ضمیر» (و تصور و تصدیق درونی) باشد،

 ذاتش معرض حوادث می شود.


 پس پاسخ شنید که علم او

 علم حضوری است و موجودات نزد ذات پاکش حاضرند،

و گرنه تسلسل لازم می آید؛ چرا که باید به آن علم نیز علمی داشته باشد.

سپس عمران از انواع مخلوقات سؤال کرد. امام علیه السلام

آن ها را به شش گروه تقسیم فرمود: از محسوسات گرفته تا ماورای حس،

و از جواهر گرفته تا اعراض، و از ذوات گرفته تا اعمال و حرکات.

هر کدام آفرینش ویژة خود را دارند (و این تنوع خلقت دلیل بر عظمت قدرت اوست).

سپس پرسید: آیا این آفرینش گسترده در ذات او تغییری ایجاد نمی کند؟

گویا عمران گرفتار مسئله قیاس در فهم صفات خدا بود؛

چون می دید انسان هر کاری انجام می دهد؛

 نوعی دگرگونی و تغییر در خودش به وجود می آید و تکامل می یابد

یا مشکلی از مشکلاتش حل می شود.

 و خدا را به خود قیاس می کرد.


 امّا جواب شنید که یک وجود قدیم و ازلی که عین هستی مطلق است،

دگرگونی در او معنا ندارد.

 او جامع جمیع کمالات است و نقصی در او وجود ندارد که با آفرینش مخلوقات برطرف گردد.


بعد عمران سؤال کرد که ذات خدا چیست؟


امام علیه السلام فرمود: او نور است

 (امّا نه نور ظاهری و حسّی، بلکه)

نور به معنای هدایت کنندة همة مخلوقات و تمام اهل آسمان ها و زمین.


باز سؤالات دیگری در این باره که خدا کجاست و

 مانند آن مطرح کرد و


 جواب شنید که خداوند مکان ندارد.

چیزی نگذشت که وقت نماز فرا رسید.

 امام علیه السلام رو به مأمون کرد و فرمود:

 وقت نماز فرا رسیده است و باید به ادای فریضه بپردازیم.

عمران که از بادة روحانی سخن امام مست شده بود و

باقی قدح در دست داشت، عرض کرد: مولای من،

 جواب مرا قطع مکن که قلبم نرم و آمادة پذیرش شده است!



امام علیه السلام فرمود: عجله مکن!

نماز می خوانیم و باز می گردیم.

 امام علیه السلام وارد اندرون شدند و نماز را به جا آوردند،

 امّا مردم در بیرون پشت سر محمّد بن جعفر (عموی امام علیه السلام ) نماز خواندند.

بعد از ادای نماز، امام علیه السلام به مجلس بازگشت و

عمران را صدا زد و فرمود: سؤالاتت را ادامه بده.


عمران: آیا ممکن است به این سؤالم پاسخ فرمایی که

 آیا خداوند به ذاتش وجود دارد یا به اوصافش؟



امام علیه السلام ضمن توضیحی او را به این حقیقت توجه داد

که بسیاری از این اوصاف که می بینی،

 اوصافی است که بعد از آفرینش موجودات از ذات پاکش انتزاع می شود

 (مثلاً تا مخلوقی آفریده نشده بود، خالق، رازق، رئوف، رحیم، معبود و ...

 مفهومی نداشت. هر چند علم و قدرت بی پایان در او بود).

بنابراین، ذات مقدس او حتی قبل از اوصاف (منظور صفات فعل است،

 مانند مثال های قبل، نه صفات ذات، مانند علم و قدرت) وجود داشته است.

امام سپس به تشریح مفاهیم «ابداع» ، «مشیت» و «اراده»

که یک حقیقت با سه عنوان اند، پرداخت و از نخستین

 ابداع در عالم هستی سخن گفت و جالب این که امام علیه السلام نخستین

 ابداع الهی را مسئلة «حروف الفبا» شمرد که کلمات همگی از آن تشکیل می گردند

 و این حروف به طور جداگانه مفهومی ندارند.[1]  


عمران پیوسته توضیحات بیشتری از امام علیه السلام می خواست

و امام علیه السلام این سرچشمة فیاض علم، او را بهره مندتر می ساخت،


 تا رسید به آن جا که امام علیه السلام فرمود:

 آیا مطالب را خوب درک کردی ای عمران؟

عمران در میان تعجب حاضران عرض کرد:

 آری، به خوبی فهمیدم و شهادت می دهم خداوند همان گونه است که

 شما وصف کردید و وحدانیتش را ثابت نمودید،

 و نیز گواهی می دهم که محمّد صلی الله علیه و اله و سلّم،

 بندة اوست که به هدایت و دین حق فرستاده شده است.

سپس رو به قبله به سجده افتاد و مسلمان شد.


 این جا بود که شگفتی حضار به اوج رسید.

نوفلی می گوید: هنگامی که علمای کلام مشاهده کردند

عمران صابی که در استدلال بسیار نیرومند بود و

 هرگز کسی بر او بر او غلبه نکرده بود،

 در برابر امام علی بن موسی الرضا علیه السلام تسلیم شد،

 دیگر کسی از آنان نزدیک نیامد و از حضرت چیزی سؤال نکرد.



اینم لینک تصویری از فیلم امام رضا در مورد مناظره عمران صابی در مورد وجود خدا و

 جواب های بسیار زیبای امام رضا پیشنهاد میکنم حتما ویدئوهای مشاب را هم ببینید


http://www.aparat.com/v/X7mZ8/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7_%D8%B9%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%B5%D8%A7%D8%A8%DB%8C


و اما مناظره دیگری از امام رضا در مورد وجود خدا

اثبات خدا

مردى بر امام رضا (ع) وارد شده گفت: اى زادۀ رسول خدا، چه دلیلى بر حدوث عالَم است؟

فرمود: اینکه تو نبودى سپس به وجود آمدى، و خود این را نیک مى‌دانى که تو خودت را ایجاد نکردى و نه کسى که مانند خود

توست تو را به وجود آورده است.

تنزیه خدا از شباهت به آفریدگان

از محمّد بن عبد اللّٰه خراسانى خادم امام رضا (ع) نقل است که روزى مردى زندیق


بر آن حضرت وارد شد و گروهى نیز حضور داشتند، امام فرمود:


بگو ببینم، اگر حرف، حرف شما باشد-اگر چه این طور نیست-آیا ما و شما یکسانیم؟


و نماز و روزه و زکات و اعتقادات ما ضررى به ما نرسانده است؟


آن مرد زندیق چیزى نگفت.


پس آن حضرت فرمود: و اگر حرف، حرف ما باشد-که حقّ هم همین است-

در این صورت آیا شما به هلاکت نیفتاده و ما نجات نیافته‌ایم؟

زندیق گفت:


خداوند به تو لطف و رحمت فرماید،


برایم توضیح بده که خدا چگونه است؟ و کجاست؟


حضرت فرمود: واى بر تو! آنچه تو گمان کرده‌اى غلط است،

او جا و مکان را ایجاد کرده است، او بود ولى هیچ جا و مکانى وجود نداشت،

 کیفیّت را او ایجاد کرده است،

 او بود و هیچ چگونگى و کیفیّتى وجود نداشت؛

بنابراین با کیفیّت یا جا و مکان و حواسّ قابل درک نیست و به هیچ چیز شبیه نمى‌باشد.

مرد گفت: حال که با هیچ حواسّى از حواسّ پنج‌گانه قابل درک نیست پس، اصلاً نیست!


حضرت فرمود: واى بر تو!

چون حواسّت از درک او عاجز است،

 ربوبیّت او را انکار مى‌کنى؟

 و حال آنکه ما وقتى از اِدراکش عاجز مى‌شویم یقین مى‌کنیم که او ربّ ما است،

 و او چیزى است بر خلاف سایر اشیاء.

مرد گفت: پس بگو خدا چه زمانى، بوده است؟

حضرت فرمود: تو به من بگو، خداوند کى نبوده است تا بگویم کى بوده است؟

مرد پرسید: چه دلیلى بر وجود خدا هست؟

حضرت فرمودند: وقتى به جسدم مى‌نگرم و مى‌بینم نمى‌توانم

در طول و عرض چیزى از آن کم کنم یا بر آن بیفزایم و سختى‌ها

 را از آن دفع کنم و چیزى به سود آن انجام دهم، مى‌فهمم که

 این ساختمان بناکننده‌اى دارد و به او معتقد مى‌شوم،

 افزون بر اینکه چرخش فلک را به امر و قدرتش و ایجاد شدن

 ابرها و گردش بادها و حرکت ماه و خورشید و ستارگان و

سایر آیات عجیب و متقن الهى را مى‌بینیم،

 و لذا مى‌فهمم که اینها همه تقدیرکننده و ایجادکننده‌اى دارد.

زندیق پرسید: پس چرا چشم او را نمى‌بیند؟

فرمود: براى اینکه فرقى باشد بین او و بین آفریدگانش که قابل رؤیت مى‌باشند؛

 افزون بر اینکه شأن او والاتر از این است که چشم،

 او را ببیند و یا فکر او را درک کند یا عقل، او را دریابد.

مرد گفت: پس حدّ و وصفش را برایم بیان کن.

امام علیه السّلام فرمود: حدّ و وصفى ندارد.

زندیق پرسید: چرا؟

فرمود: زیرا هر چیزى که حدّى دارد،

وجودش تا همان حدّ امتداد دارد و چون حدّ و مرز پذیرفته،

 پس قابلیّت زیاد شدن را نیز دارد و وقتى قابلیّت زیاد شدن را داشته باشد

قابلیّت نقصان را نیز دارد،

 پس او نه حدّ دارد و نه زیادى مى‌پذیرد نه چیزى از او کم مى‌شود

 نه قابل تجزیه است و نه با فکر درک مى‌شود.

بیان نحوه توصیف الهی

زندیق پرسید: شما که مى‌گویید او لطیف، سمیع (شنوا)، حکیم، بصیر (بینا) و علیم است،


 یعنى چه؟


آیا کسى مى‌تواند بدون گوش، شنوا باشد، یا بدون چشم، بینا باشد یا ظریف و دقیق؛


ولى دست نداشته باشد، و یا حکیم باشد ولى صنعتگر و سازنده نباشد؟

حضرت فرمود: «لطیف» در بین آدمیان،

 موقعى به کار می‌رود که کسى بخواهد کارى یا صنعتى انجام دهد.

آیا ندیده‌اى وقتى کسى مى‌خواهد چیزى برگیرد یا کارى کند

 اگر با دقّت و ظرافت انجام دهد، مى‌گویند فلانى چقدر با ظرافت و دقیق است؟

پس چطور به خداوند بزرگى که مخلوقاتى ریز و درشت دارد و

 در جانوران روح‌هایى قرار داده و هر جنسى را از

 جنس دیگر متباین ساخته به طورى که هیچ شبیه یکدیگر نیستند،

لطیف (دقیق و با ظرافت) گفته نشود؟ پس هر کدام از این مخلوقات

در ترکیب ظاهرى خود لطفى از خالق لطیف و خبیر دارا است.

 سپس در درختان و میوه‌هاى خوراکى و غیر خوراکى آن دقّت کردیم و آن وقت گفتیم:
خالق ما، لطیف است ولى نه مانند لطیف بودن مخلوقات در کارهایشان، و گفتیم:

 او شنوایى است که صداى تمام خلایق از عرش تا فرش از

 مورچه‌هاى ریز گرفته تا بزرگتر از آن، در دریا و خشکى

بر او پوشیده نیست و زبان آنها را با هم اشتباه نمى‌کند و در این موقع گفتیم:

 او شنوا است ولى بدون گوش و گفتیم او بینا است ولى نه با چشم،

 زیرا او اثر دانۀ بسیار ریز و سیاه خردل را در شب ظلمانى بر روى سنگ سیاه مى‌بیند

و نیز حرکت مورچه را در شب تاریک مى‌بیند و

 از نفع و ضرر آن مطّلع است و آمیزش و بچّه‌ها و نسل آن را مى‌بیند

 و در نتیجه گفتیم: او بینا است امّا نه مانند بینا بودن مخلوقات.

راوى گوید: زمانى نگذشت که آن فرد مسلمان شد.



و اما خداشناسی از منظر امام علی ع در نهج البلاغه


خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه: راه‌های اثبات وجود خدا دو نوع است:

راه آفاق آن است که از راه مشاهده مخلوقات و تدبر در

حدوث و امکان و نظم پدیده‌ها به وجود خالق و مدبری دانا و توانا،

پی برده شود و راه انفس که هنگامی که انسان در خود تأمل می‌کند،

می‌یابد که شناخت قبلی بی‌ واسطه نسبت به خدا دارد.


امام علی(ع) در خطبه 49 نهج البلاغه می فرماید:


«ستایش مخصوص خداوندى است که از اسرار پنهانی ها آگاه است و


نشانه‏ هاى واضح‏ و روشن، بر هستى او دلالت مى‏ کنند،


هرگز در برابر چشم بینایان آشکار نمى‏ شود،


ولى نه‏ چشم کسى که وى را ندیده انکارش تواند کرد و


نه قلب کسى که او را نشناخته مشاهده‏ اش‏ تواند نمود.


در علو رتبه بر همه پیشى گرفته،پس، از او برتر چیزى نتواند بود و


آن چنان نزدیک است که چیزى از او نزدیکتر نیست‏.


مرتبه بلندش او را از مخلوقاتش دور نکرده و نزدیکیش با خلق او


را با آنها مساوى‏ قرار نداده است. عقول را بر کنه صفات


خویش آگاه نساخته اما آنها را از معرفت و شناسائى خود بازنداشته است،


هم اوست که گواهى نشانه‏ هاى هستى، دلهاى منکران را


بر اقرار به وجودش‏ وا داشته و بسیار برتر است از


گفتار آنان که وى را به مخلوقات تشبیه کنند و یا انکارش نمایند.»


خداشناسی از دیدگاه امام علی(ع)

در نهج البلاغه وصف خداوند بسیار آمده است. جایی "ذعلب یمانی" از حضرت می‌پرسد:

«آیا پروردگارت را می‌بینی؟» و حضرت می‌فرماید: «آیا چیزی را که نمی‌بینم می‌پرستم؟»

و ده‌ها و صدها خطبه، نامه و سخن قصار از ایشان هست که بهترین راه‌های خداشناسی را به ما آموخته‌اند.


امیرمؤمنان علی(ع) در این باره می‌فرمایند:


«معرفة الله سبحانه، اعلی المعارف؛ شناختن خدای پاک و منزه، والاترین معرفت‌هاست».


ایشان در تعبیر دیگر می‌فرمایند: «العلم بالله، افضل العلمین: خداشناسی با فضلیت‌ترین علم است.»

حتی امام علی(ع) توحید و اعتقاد به خدای یگانه را حیات و جان نفس و روح می‌داند:


«التوحید حیاة النفس» همچنین در تعبیری دیگر می‌فرمایند:


«اول الدین معرفته؛ سرلوحه دین [از نظر اهمیت] شناختن خداست.»


آدمی نیز بالوجدان احساس می‌کند که شناخت خدا در درجه نخست اهمیت قرار دارد.

در سخنان مولا امیرمؤمنان علی(ع) استدلال بر وجود خدا را


به طور مستقل کمتر مشاهده می‌کنیم؛ یعنی عنوانی تحت براهین اثبات وجود خدا


مشاهده نمی‌شود و این امر، به دو دلیل زیر است:

1. امیرمؤمنان علی(ع) خداشناسی و خداجویی را امری فطری می‌داند چنان که می‌فرماید:


«اللهم خلقت القلوب علی ارادتک، و فطرت العقول علی معرفتک:


خداوند قلب‌ها را با ارادت و محبت خود و عقل‌ها را با معرفت خود سرشته است».


در تعبیری دیگر می‌فرماید: «عجبت لمن شک فی الله،


و هو یری خلق الله:


من تعجب می‌کنم از کسانی که مخلوقات الهی را می‌بینند و در وجود خدا تردید می‌کنند.»


این کلام حضرت(ع) برگرفته از این آیه قرآن است که می‌فرماید:


«افی الله شک فاطر السموات و الارض؛


مگر درباره خدا ـ‌ پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین‌ ـ تردیدی هست؟ (ابراهیم/ آیه 10).»

2. دلیل دیگر آن است که مخاطبان امیرمؤمنان(ع)

اشخاصی بودند که به وجود خدا اعتقاد داشتند و

در وجود خدا کمتر شک و شبهه می‌کردند و تنها لازم بود که اعتقادات آنان تصحیح و تکمیل شود.

البته در لا‌به‌لای سخنان حضرت می‌توان دلایلی را بر اثبات وجود خدا مشاهده کرد.

کتاب حاضر، هشت دلیل بر اثبات وجود خدا در کلمات آن حضرت(ع) را یافته است،

هرچند که راه‌های به سوی خدا به عدد نفوس خلایق است؛


و اما آن دلایل عبارتند از:


برهان معقولیت، برهان فطرت، برهان صدیقین،


برهان نظم، برهان علی، برهان معجزه،


برهان حدوث و برهان فسخ عزائم.

برهان معقولیت یا احتیاط عقلی بر وجود خدا

از راه‌های شناخت وجود خدا، معقولیت اعتقاد به خداست. امام علی(ع) در سخنان خود به این راه اشاره فرموده‌اند. این برهان به طور خلاصه چنین است: اعتقاد داشتن به خدا و لوازم آن از معتقد نبودن به خدا و لوازم آن، معقول‌تر است. برای توضیح این برهان، یادآوری چند مقدمه ضروری است:

به طور کلی اعتقادات و جهان‌بینی‌های انسان بر اساس پذیرش ماورای طبیعت و انکار آن، به دو دسته تقسیم می‌شود: 1. جهان‌بینی الهی؛ 2. جهان بینی مادی. در جهان‌بینی مادی، فرقه‌ها و گرایش‌های مختلفی وجود دارد، ولی همه آنها در انکار وجود خدا و به تبع آن در انکار جهان آخرت مشترکند. همچنین در جهان‌بینی الهی نیز گرایش‌ها و نحله‌های مختلفی وجود دارد که همه آنها در اعتقاد به وجود خدا مشترکند. ادیان توحیدی (آسمانی) روشن‌ترین جلوه‌های جهان‌بینی الهی‌اند که همه آنها در سه اصل کلی مشترکند.


1. اعتقاد به خدای یگانه

2. اعتقاد به زندگی ابدی برای انسان‌ها در جهان آخرت و دریافت پاداش و کیفر اعمالی که در این جهان انجام می‌دهند

3. اعتقاد به بعثت پیامبران از سوی خدا برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی و سعادت دنیا و آخرت.

البته براساس این اعتقاد که انسان با عقل تنها نمی‌تواند به قله فلاح و رستگاری برسد. چنان‌ که در قرآن کریم آمده است: «انزل الله علیک الکتاب و الحکمة و علمک ما لم تکن تعلم؛ خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرده و آن چه را نمی‌دانستی به تو آموخت (نساء، آیه 113).»

معنای آیه این است که ای پیامبر! تو که اشرف مخلوقات و سرآمد انسان‌ها هستی، خدا به تو کتاب و حکمت داد و آن چه را که نمی‌توانستی فرابگیری، به تو آموخت. بنابراین، عقل انسان به تنهایی و بدون استمداد از وحی الهی، نمی‌تواند به رستگاری دست یابد. لذا انسان با دو اعتقاد روبه‌روست: یکی اعتقاد به وجود خدا و دیگری اعتقاد به انکار خدا.

 

                                        

برهان فطرت بر وجود خدا

راه‌های اثبات وجود خدا دو نوع است: یکی از راه سیر آفاق و راه دیگر راه انفس است. چنان که در قرآن آمده است: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق: به زودی نشانه‌های خود را در افق‌ها[ی گوناگون] و در دل‌های‌شان بدیشان خواهیم نمود تا بر ایشان روشن شود که او خود حق است(فصلت/ آیه 53).»

راه آفاق آن است که از راه مشاهده مخلوقات و تدبر در حدوث و امکان و نظم پدیده‌ها به وجود خالق و مدبری دانا و توانا، پی برده شود. راه انفس این است که هنگامی که انسان در خود تأمل می‌کند، می‌یابد که شناخت قبلی بی‌واسطه نسبت به خدا دارد و در برابر چنین خدایی که کمال مطلق است سر به تعظیم فرود می‌آورد. راه انفس را راه فطرت می‌نامند. در قرآن و کلمات امام علی(ع) به این راه اشاره شده است.

از بیانات قرآن و امام علی(ع) به خوبی بر می‌آید که خداوند انسان را بر فطرت خداشناسی و خداجویی خلق کرده است. در این جا پیش از هرچیز باید معنای فطرت روشن شود.


معنای فطرت

ماده «فطر» در اصل به معنای آغاز و شروع است و به همین دلیل به معنای خلق نیز به کار می‌رود، چون خلق چیزی، به معنای ایجاد آن چیز و آغاز و شروع وجود و تحقق آن شیء است.

ابن‌ عباس می‌ گوید: در معنای آیه شریفه «الحمدلله فاطر السموات و الارض» حیران بودم و معنای فاطر را در نمی‌یافتم تا این که دو نفر که بر سر چاهی نزاع داشتند نزد من آمدند و یکی از آن دو گفت: «انا فطرتها» یعنی من پیش از همه و برای نخستین‌ بار حفر چاه را آغاز کردم... بنابراین، فطر به معنای آغاز و ابتداست و فطرت، به معنای حالت خاصی از شروع و آغاز است؛ یعنی نوعی از آفرینش است. اموری را می‌توان فطری دانست که آفرینش موجود، اقتضای آنها را دارد.


فطری بودن خداشناسی

برای فطری بودن خداشناسی هم دلیل نقلی ارائه شده و هم دلیل عقلی و فلسفی، که به نمونه‌هایی از آنها در این کتاب، اشاره می‌شود:

دلیل نقلی بر فطری بودن خداشناسی


از آیات و روایات به خوبی برمی‌آید که خداشناسی، فطری است؛ ما قبلا شناخت و معرفتی نسبت به خداوند داشته‌ایم ولی آن را فراموش کرده‌ایم و انبیای الهی آمده‌اند تا ما را به تامل در آفاق و انفس دعوت کنند که به این شناخت فطری آگاهی پیدا کنیم. به تعبیری انبیای الهی نیامده‌اند بگویند که ای مردم! بدانید که خدا وجود دارد، بلکه آمده‌اند تا بگویند ای مردم! بدانید که می‌دانید خدا وجود دارد. چنان چه قرآن می‌فرماید: «فذکر انما انت مذکر؛ پس تذکر ده که تو تنها تذکر دهنده‌ای (غاشیه، آیه21)». یا به تعبیر امام علی(ع) «لیستادوهم میثاق فطرته...».

هنگامی که از امیرمؤمنان علی(ع) سؤال می‌شود که آیا پروردگارت را هنگام پرستش دیده‌ای؟ می‌فرماید: «ما کنت اعبد ربا لم اره: من عبادت نمی‌کنم پروردگاری را که ندیده‌ام» و هنگامی که می‌پرسند: او را چگونه دیده‌ای؟ می‌فرماید: «لا تدرکه العیون فی مشاهدة الابصار و لکن راته القلوب بحقائق الایمان: چشم‌ها و دیدگان، هنگام نظر افکندن او را درک نکنند، بلکه دل‌ها و قلب‌ها با حقایق ایمان او را می‌بینند.»

از بیانات فوق به خوبی بر می‌آید که معرفت و شناخت خدا با سرشت انسان عجین شده است و امام علی(ع) در روایت فوق می‌فرماید: «من خدا را رویت قلبی می‌کنم، یعنی قلبم با حقیقت ایمان او را می‌بیند.»


 تقریر عقلی بر فطری بودن خداشناسی


در این جا به دو تقریر عقلی اشاره می‌کنیم:

1. انسان چنان آفریده شده است که در اعماق قلبش یک رابطه وجودی با خدا دارد. اگر قلب و دل خود را درست بکاود و به اعماق قلب خود راه پیدا کند، این رابطه را می‌یابد و به تعبیری، خدا را شهود می‌کند؛ زیرا در فلسفه به اثبات رسیده است که معلولی که دارای مرتبه‌ای از تجرد است، درجه‌ای از علم حضوری نسبت به علت هستی‌بخش خود را خواهد داشت.

2. می‌توان فطری بودن شناخت خدا را به این صورت دانست که گزاره «خدا وجود دارد» یک گزاره بدیهی است؛ یعنی صرف تصور موضوع و محمول موجب تصدیق به آن می‌شود. یکی از گزاره‌های بدیهی گزاره‌ای است که حمل اولی ذاتی باشد؛ یعنی محمول، همان موضوع و یا مندرج در موضوع باشد؛ مثلا گزاره «انسان ناطق است» یک گزاره بدیهی است؛ چون ناطق، مندرج در ذات انسان است.

فلاسفه اثبات کرده‌اند که هر ممکن‌الوجودی، مرکب از وجود و ماهیت است. ماهیت، حد وجود است. همه ممکنات دارای حد وجودی‌اند؛ یعنی اگر وجود ممکن را تحلیل کنیم، دو مفهوم در ذهن ما نقش می‌بندد: یکی ماهیت و دیگری وجود؛ اما در مورد خداوند، ذات و وجود یکی است؛ یعنی خدا عین وجودش می‌باشد.


فطری بودن خداجویی یا خداپرستی

خداجویی، از گرایش انسان به سمت و سوی خدا حکایت می‌کند؛ یعنی انسان به گونه‌ای آفریده شده است که خدا طلب است. ممکن است این خداجویی بر اثر تعلیم و تربیت غلط و تاثیرات محیطی و ژنتیکی کم فروغ شود، ولی نابود نمی‌شود و در اوضاع و شرایطی، بار دیگر نمایان خواهد شد.

در این اثر کوشش شده تا از میان کلمات امیرالمومنین(ع) هشت برهان، احصا و شرح شوند. این برهان‌ها عبارتند از: برهان معقولیت، برهان فطری، برهان صدیقین، برهان نظم، برهان علّی، برهان حدوث و برهان فسخ غرائم.*

 شرط شناخت خدا

برخی شرط شناخت خدا را ایمان می‌داند و اعتقاد دارد بدون ایمان به خدا، هرگز او را نخواهی شناخت.

اما به راستی آیا برای درک خدا ایمان لازم است نه؟!

آموختن بسیار مهم‌تر است. آموختن اعتقادی به اعتقاد ختم می‌شود


اما یک شرط دارد و آن اینکه ذهن قبل از آموختن از هر اعتقادی آزاد باشد.


این مهم‌ترین درسی است که امام علی(ع) در خطبه اول نهج‌البلاغه می‌خواهد به ما بدهد.


اگر ذهن از هر نوع تصویر از خدا آزاد شد


آنگاه است که می‌تواند ببیند این اعتقاد یا عدم اعتقاد است؛


که ما را اسیر کرده است.


اعتقاد و عدم اعتقاد در واقع همانند هم هستند. آنها فقط دو روی یک سکه هستند.


مثال بارز آن انسانهایی هستند که خود را لائیک بی‌اعتقاد می‌دانند


من دقیقاً می‌خواهم بگویم که اعتقاد به بی‌اعتقادی خود نوعی اعتقاد است!


بنابراین می‌توان ایمان و کفر را یکسره کنار نهاد.

خداشناسی

به راستی آیا خدایی هست؟ کیفیت وجودی او چیست؟

از اینجاست که وارد بحث خداشناسی امام علی(ع) می‌شویم.

آنجا که می‌گوید کمال اخلاص به زدودن صفت‌هاست

از وی چرا که هر صفت غیر از موصوف و هر موصوف غیر از صفت است.

اگر واژه مهربانی به خدا نسبت داده شد این به معنای این نیست که

گوهر وجودی خدا همان مهربانی است.

پس برای دیدن گوهر وجودی خدا باید ابتدا همه ذهن را از

همه صفت‌های او پاک کرد. واژه خدا با همه اشارات عقلانی و

احساسی‌اش همه و همه خدا نیست. واژه خود حقیقت نیست

پس ذهن باید از واژه آزاد شود. در مورد واژه و کلمه‌ای

مثل درخت جسمی فراروی ماست و ما بر اساس توافق همگانی

این جسم را درخت می‌نامیم. ولی در مورد خدا

این واژه به هیچ امر مشخصی دلالت نمی‌کند. بنابراین

هر کسی می‌تواند به اشتباه برای خود تصوری از خدا خلق کرده

در ذهن خویش بگذارد و به نوعی خدا را خلق کند! به نوعی بت‌پرستی کند!

بتی که قبلا از سنگ بود حالا از جنس خیال و اوهام شده است و

بتی که قبلا در مقابل بت‌پرست قرار داشت حالا در ذهن او جا دارد.

بت شکن دیدم که از اصنام رست از خود نرست/هر خلیلی بتگری در معبر پندار داشت


به همین علت مارکس می‌گفت قبل از آنکه خدا عارف را خلق کرده باشد

عارف خدا را خلق کرده! به غیر از خطبه اول که تأکید

امام بر این نکته مهم خداشناسی است،

در جمله ۴۷ کلمات قصار هم می‌فرماید:

«بالاترین درجه توحید رهایی از توهمات است.

وقتی پندار نباشد آنچه هست رخ می‌نماید.»

آنگاه می‌توان آنچه هست را خدا نامید یا به هر اسمی.

 اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگی او می اندیشیدند،

به راه راست باز می گشتند و از آتش سوزان می ترسیدند،

اما دلها بیمار و چشمها معیوب است.

آیا به مخلوقات کوچک خدا نمی نگرند؟

که چگونه آفرینش آنرا استحکام بخشید؟

و ترکیب اندام آنرا بر قرار و گوش و چشم برای آن پدید آورد

و استخوان و پوست متناسب خلق کرد؟

به مورچه و کوچکی جثه آن بنگرید،

که چگونه لطافت خلقت او با چشم و اندیشه انسان درک نمی شود،

نگاه کنید چگونه روی زمین راه می رود و برای

به دست آوردن روزی خود تلاش می کند؟

دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد و در جایگاه مخصوص نگه می دارد،

در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده و

به هنگام درون رفتن، بیرون آمدن را فراموش نمی کند!

روزی مورچه تضمین گردیده و غذاهای متناسب با طبعش آفریده شده است.

خداوند منان از او غفلت نمیکند،

و پروردگار پاداش دهنده محرومش نمی سازد،

گرچه در دل سنگی سخت وصاف یا در میان صخره ای خشک باشد.

اگر در مجاری خوراک و قسمتهای بالا و پائین دستگاه گوارش و

آنچه در درون شکم او از غضروفهای آویخته به دنده تا شکم

و آنچه در سر اوست از چشم و گوش، اندیشه نمایی،

از آفرینش مورچه دچار شگفتی شده و از وصف او به زحمت خواهی افتاد.

پس بزرگ است خدائی که مورچه را بر روی دست و پایش بر پا داشت،

و پیکره وجودش را با استحکام نگاه داشت، در آفرینش آن

هیچ قدرتی او را یاری نداد و هیچ آفریننده ای کمکش نکرد.

اگر اندیشه ات را بکارگیری تا به راز آفرینش پی برده باشی،

دلائل روشنی به تو خواهند گفت که آفریننده مورچه کوچک همان

آفریدگار درخت بزرگ خرماست، به جهت دقتی که جدا جدا در

آفرینش هر چیزی به کار رفته و اختلافات و تفاوتهای پیچیده ای

که در خلقت هر پدیده حیاتی نهفته است. همه موجودات سنگین وسبک،

بزرگ وکوچک، نیرومند و ضعیف، در اصول حیات و هستی یکسانند

و خلقت آسمان و هوا، بادها و آب یکی است. پس اندیشه کن در

آفتاب و ماه و درخت وگیاه و آب و سنگ و اختلاف شب و روز و

جوشش دریاها و فراوانی کوه ها و بلندای قله ها و گوناگونی

لغتها و تفاوت زبانها که نشانه های روشن پروردگارند.


پس وای بر آن کس که تقدیر کننده را نپذیرد و تدبیرکننده را انکار کند!

گمان کردند که چون گیاهانند و زارعی ندارند و

اختلاف صورتهایشان را سازنده ای نیست،

بر آنچه ادعا می کنند حجت و دلیلی ندارند و بر آنچه در سر می پرورانند تحقیقی نمی کنند.


آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده، یا جنایتی بدون جنایتکار باشد؟!

 شناساندن صحیح خداوند سبحان

 کسی که کیفیتی برای خدا قائل شد یگانگی او را انکار کرده

و آن کس که همانندی برای او قرارداد به حقیقت خدا نرسیده است.

کسی که خدا را به چیزی تشبیه کرد به مقصد نرسید.

آن کس که به او اشاره کند یا در وهم آورد، خدا را بی نیاز ندانسته است.

هرچه که ذاتش شناخته شده باشد آفریده است و

آنچه در هستی به دیگری متکی باشد دارای آفریننده است.

سازنده ای غیر محتاج به ابزار، اندازه گیرنده ای بی نیاز از

فکر و اندیشه و بی نیاز از یاری دیگران است.

با زمانها همراه نبوده و از ابزار و وسائل کمک نگرفته است.

هستی او برتر از زمان و وجود او برنیستی مقدم است و از

ازلیت او را آغازی نیست. با پدید آوردن حواس، روشن می شود

که حواسی ندارد و با آفرینش اشیاء متضاد، ثابت می شود

که در آن ضدی نیست و با هماهنگ کردن اشیاء دانسته می شود

که همانندی ندارد. خدائی که روشنی را با تاریکی،

آشکار را با نهان، خشکی را با تری، گرمی را با سردی،

ضد هم قرار داد و عناصر متضاد را با هم ترکیب و هماهنگ کرد و

بین موجودات ضد هم، وحدت ایجاد کرد و بین آنها

که با هم نزدیک بودند فاصله انداخت.

خدائی که حدی ندارد و با شماره محاسبه نمی گردد

که همانا ابزار و آلات، دلیل محدود بودن خویشند و به همانند

خود اشاره می شوند. اینکه می گوئیم موجودات از فلان زمان

پدید آمده اند پس قدیم نمی توانند باشند و حادثند و اینکه می گوئیم

حتما پدید آمدند، ازلی بودن آنها رد می شود و اینکه می گوئیم

اگر چنین بودند کامل می شدند، پس در تمام جهات کامل نیستند.

خدا با خلق پدیده ها در برابر عقلها جلوه کرد و از مشاهده

چشم ها برتر و والاتر است و حرکت و سکون در او راه ندارد،

زیرا او خود حرکت و سکون را آفرید، چگونه ممکن است آنچه را

که خود آفریده در او اثر بگذارد؟یا خود از پدیده های خویش اثر پذیرد؟

اگر چنین شود، ذاتش چون دیگر پدیده ها تغییر می کند و

اصل وجودش تجزیه می پذیرد و دیگر ازلی نمی تواند باشد و

هنگامی که «بر فرض محال» آغازی برای او تصور شود پس

سر آمدی نیز خواهد داشت و این آغاز و انجام، دلیل روشن

نقص و نقصان و ضعف دلیل مخلوق بودن و نیاز به خالقی

دیگر داشتن است. پس نمی تواند آفریدگار همه هستی باشد

و از صفات پروردگار که «هیچ چیز در او مؤثر نیست، و نابودی و

تغییر و پنهان شدن در او راه ندارد.» خارج می شود.

 والاتر از صفات پدیده ها

 خدا فرزندی ندارد تا فرزند دیگری باشد و زاده نشده

تا محدود به حدودی گردد و برتر است از آن که پسرانی داشته باشد

و منزه است که با زنانی از دواج کند. اندیشه ها به او نمی رسند

تا اندازه ای برای خدا تصور کنند و فکرهای تیزبین نمی توانند

او را درک کند تا صورتی از او تصور نمایند،

حواس از احساس کردن او عاجز و دستها از لمس کردن او ناتوان است

و تغییر و دگرگونی در او راه ندارد و گذشت زمان تأثیری در او نمی گذارد،

گذران روز و شب او را سال خورده نسازد و

روشنایی و تاریکی در او اثر ندارد. خدا با هیچ یک از

اجزاء جوارح و اعضاء و اندام و نه با عُرضی از اعراض و

نه با دگرگونیها و تجزیه، وصف نمی گردد.

برای او اندازه و نهایتی وجود ندارد و نیستی و سرآمدی نخواهد داشت،

چیزی او را در خود نمی گنجاند که بالا و پائینش ببرد و

نه چیزی او را حمل می کند که کج یا راست نگهدارد،

نه در درون اشیاء قرار دارد و نه بیرون آن، حرف می زند

نه با زبان و کام و دهان، می شنود نه با سوراخهای گوش و عضو شنوائی،

سخن می گوید نه با به کار بردن الفاظ در بیان،

حفظ می کند نه با رنج به خاطر سپردن، می خواهد

نه با به کار گیری اندیشه، دوست دارد و خوشنود می شود

نه از راه دلسوزی، دشمن می دارد و به خشم می آید

نه از روی رنج و نگرانی، به هر چه اراده کند، می فرماید«باش» پدید می آید

نه با صوتی که در گوشها نشیند و نه فریادی که شنیده شود،

بلکه سخن خدای سبحان همان کاری است که ایجاد می کند.

 شناخت قدرت پروردگار

پیش از او چیزی وجود نداشته وگر نه خدای دیگری می بود.

نمی شود گفت «خدا نبود و پدید آمد»

که در آن صورت صفات پدیده ها را پیدا می کند

و نمی شود گفت «بین خدا و پدیده ها جدائی است»

و «خدا بر پدیده ها برتری دارد»

تا سازنده و ساخته شده همانند تصور شوند

و خالق و پدید آمده با یکدیگر تشبیه گردند.

مخلوقات را بدون استفاده از طرح و الگوی دیگران آفرید

و در آفرینش پدیده ها از هیچ کسی یاری نگرفت،

زمین را آفرید و آنرا برپا نگهداشت بدون آنکه مشغولش سازد و

در حرکت و بی قراری، آنرا نظم و اعتدال بخشید و

بدون ستونی آنرا به پا داشت و بدون استوانه ها

بالایش برد و از کجی و فرو ریختن نگهداشت و از

سقوط و در هم شکافتن حفظ کرد، میخهای زمین را

محکم و کوه های آنرا استوار و چشمه هایش را

جاری و دره ها را ایجاد کرد. آنچه بنا کرده به

سستی نگرائید و آنچه را که توانا کرد ناتوان نشد.

خدا با بزرگی و قدرت بر آفریده ها حاکم است و با علم و

آگاهی از باطن و درونشان با خبر است و با جلال و عزت خود

از همه برتر و بالاتر است، چیزی از فرمان او سر پیچی نمی کند

و چیزی قدرت مخالف با او را ندارد تا بر او پیروز گردد و شتابنده ای

از او توان گریختن ندارد که بر او پیشی گیرد و به سرمایه داری

نیاز ندارد تا او را روزی دهد. همه در برابر او فروتنند و

در برابر عظمت او ذلیل و خوارند. از قدرت و حکومت او به سوی

دیگری نمی توان گریخت که از سود و زیانش در امان ماند.

همتائی ندارد تا با او برابری کند و او را همانندی نیست که شبیه او باشد.

اوست نابود کننده پدیده ها پس از آفرینش که گویا موجودی نبود.



و اما خدا در قرآن


اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ


 (ترجمه: خدا نور آسمان‌ها و زمین است.


مَثَل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى،


و آن چراغ در شیشه‌اى است.


آن شیشه گویى اخترى درخشان است


که از درخت خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى، افروخته مى‌شود.


نزدیک است که روغنش -هر چند بدان آتشى نرسیده باشد- روشنى بخشد.


روشنىِ بر روى روشنى است.


خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مى‌کند،


و این مَثَل‌ها را خدا براى مردم مى‌زند و خدا به هر چیزى داناست.


(ترجمهٔ فولادوند))[۲۴–۳۵]


خدا نور آسمانها و زمین است


منظور آیه 35 سوره نور چیست؟

تفسیر آیه نور:


در تفسیر آیات فوق سخن بسیار گفته شده است ، و مفسران و فلاسفه و عرفای اسلامی هر کدام بحثهای فراوانی دارند، پیوند ارتباط این آیات با آیات گذشته از این نظر است که در آیات پیشین سخن از مساءله عفت و مبارزه با فحشاء با استفاده از طرق و وسائل گوناگون بود، و از آنجا که ضامن اجرای همه احکام الهی ، مخصوصا کنترل کردن غرائز سرکش ، بخصوص غریزه جنسی که نیرومندترین آنها است بدون استفاده از پشتوانه ایمان ممکن نیست ، سر انجام بحث را به ایمان و اثر نیرومند آن کشانیده و از آن سخن می گوید.
نخست می فرماید:

((خداوند نور آسمانها و زمین است )) ( الله نور السموات و الارض ).

چه جمله زیبا و جالب و پر ارزشی

آری خدا نور آسمانها و زمین است ،

روشنی و روشنی بخش همه آنها.

گروهی از مفسران کلمه ((نور)) را در اینجا به معنی ((هدایت کننده )).


و بعضی به معنی ((روشن کننده )). و بعضی به معنی زینت بخش تفسیر کرده اند.

همه این معانی صحیح است ولی مفهوم آیه باز هم از این گسترده تر می باشد.

توضیح اینکه : در قرآن مجید و روایات اسلامی از چند چیز به عنوان ((نور)) یاد شده است :

1 - قرآن مجید - چنانکه در آیه 15 سوره مائده می خوانیم :

قد جائکم من الله نور و کتاب مبین :

((از سوی خداوند نور و کتاب آشکاری برای شما آمد))

و در آیه 157 سوره اعراف نیز می خوانیم :

و اتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون :


((کسانی که پیروی از نوری می کنند که با پیامبر نازل شده است آنها رستگارانند)).


2 - ((ایمان )) - چنانکه در آیه 257 بقره آمده است :

الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور:


((خداوند ولی کسانی است که ایمان آورده اند،

آنها را از ظلمتهای (شرک و کفر) به سوی نور (ایمان ) رهبری می کند)).


3 - ((هدایت الهی )) و روشن بینی - چنانکه در آیه 122 سوره انعام آمده :

او من کان میتا فاحیینا و جعلنا له نورا یمشی به

فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها:


((آیا کسی که مرده بوده است و ما او را زنده کردیم و

نور هدایتی برای او قرار دادیم که در پرتو آن بتواند در میان مردم

راه برود همانند کسی است که در تاریکی باشد و هرگز از آن خارج نگردد))؟!


4 - ((آئین اسلام )) - چنانکه در آیه 32 سوره توبه می خوانیم :

و یابی الله الا ان یتم نوره و لو کره الکافرون :


((خداوند ابا دارد جز از اینکه نور (اسلام ) را کامل کند هر چند کافران نخواهند)).


5 - شخص پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) -

در آیه 46 سوره احزاب درباره پیامبر می خوانیم :

و داعیا الی الله باذنه و سراجا منیرا:

((ما تو را دعوت کننده به سوی خدا به اذن و فرمان او قرار دادیم و چراغی نور بخش )).



6 - امامان و پیشوایان معصوم - چنانکه در زیارت جامعه آمده :

خلقکم الله انوارا فجعلکم بعرشه محدقین :

((خداوند شما را نورهائی آفرید که گرد عرش او حلقه زده بودید و

نیز در همان زیارتنامه آمده است :

و انتم نور الاخیار و هداة الابرار:

((شما نور خوبان و هدایت کننده نیکوکاران هستید)).


7 - و بالاخره از ((علم و دانش )) نیز به عنوان نور یاد شده

چنانکه در حدیث مشهور است :

العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء:


((علم نوری است که خدا در قلب هر کس که بخواهد می افکند))...


اینها همه از یکسو.

و از سوی دیگر: باید در اینجا خواص و ویژگیهای نور را

دقیقا بررسی کنیم ، با مطالعه اجمالی روشن می شود که نور دارای خواص و ویژگیهای زیر است :


1 - نور زیباترین و لطیفترین موجودات

در جهان ماده است و سرچشمه همه زیبائیها و لطافتها است !


2 - نور بالاترین سرعت را طبق آنچه در میان دانشمندان معروف است

در جهان ماده دارد نور با سرعت

سیصد هزار کیلومتر در ثانیه می تواند کره زمین را

در یک چشم بر هم زدن (کمتر از یک ثانیه ) هفت بار دور بزند،

به همین دلیل مسافتهای فوق العاده عظیم و

سرسام آور نجومی را فقط با سرعت سیر نور می سنجند

و واحد سنجش در آنها سال نوری است ،

یعنی مسافتی را که نور در یکسال با آن سرعت سرسام آورش می پیماید.


3 - نور وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات مختلف این جهان است ،

و بدون آن چیزی را نمی توان دید،

بنابراین هم ((ظاهر)) است و هم ((مظهر)) (ظاهر کننده غیر).


4 - نور آفتاب که مهمترین نور در دنیای ما است پرورش دهنده

گلها و گیاهان بلکه رمز بقای همه موجودات زنده است

و ممکن نیست موجودی بدون استفاده از نور

(به طور مستقیم یا غیر مستقیم ) زنده بماند.
5 - امروز ثابت شده که تمام رنگهائی را که ما می بینیم

نتیجه تابش نور آفتاب یا نورهای مشابه آن است و گر نه

موجودات در تاریکی مطلق رنگی ندارند!.


6 - تمام انرژیهای موجود در محیط ما (بجز انرژی اتمی )


همه از نور آفتاب سرچشمه می گیرید،


حرکت بادها، ریزش باران و حرکت نهرها و سیلها و آبشارها


و بالاخره حرکت همه موجودات زنده با کمی دقت به نور


آفتاب منتهی می شود. سر چشمه گرما و حرارت و


آنچه بستر موجودات را گرم نگه می دارد همان نور آفتاب است


حتی گرمی آتش که از چوب درختان و یا ذغال سنگ و یا


نفت و مشتقات آن به دست می آید نیز از گرمی آفتاب است


چرا که همه اینها طبق تحقیقات علمی به گیاهان و


حیواناتی باز می گردند که حرارت را از خورشید گرفته و


در خود ذخیره کرده اند، بنابراین حرکت موتورها نیز از برکت آن است .



7 - نور آفتاب نابود کننده انواع میکربها و موجودات موذی است


و اگر تابش اشعه این نور پر برکت نبود کره زمین ،


تبدیل به بیمارستان بزرگی می شد که همه ساکنانش با


مرگ دست به گریبان بودند!خلاصه هر چه در این پدیده


عجیب عالم خلقت (نور) بیشتر می نگریم و دقیقتر


می شویم آثار گرانبها و برکات عظیم آن آشکارتر می شود.


حال با در نظر گرفتن این دو مقدمه اگر بخواهیم برای ذات پاک خدا


تشبیه و تمثیلی از موجودات حسی این جهان انتخاب کنیم


(گر چه مقام با عظمت او از هر شبیه و نظیر برتر است )


آیا جز از واژه نور می توان استفاده کرد؟!


همان خدائی که پدید آورنده تمام جهان هستی است ،


روشنی بخش عالم آفرینش است ، همه موجودات زنده به


برکت فرمان او زنده اند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت


او هستند که اگر لحظه ای چشم لطف خود را از آنها باز گیرد


همگی در ظلمت فنا و نیستی فرو می روند.


و جالب اینکه هر موجودی به هر نسبت با او ارتباط دارد


به همان اندازه نورانیت و روشنائی کسب می کند:


قرآن نور است چون کلام اوست .


آئین اسلام نور است چون آئین او است .


پیامبران نورند چون فرستادگان اویند.


امامان معصوم انوار الهی هستند چون حافظان آئین او بعد از پیامبرانند.


((ایمان )) نور است چون رمز پیوند با او است .


علم نور است چون سبب آشنائی با او است .


بنابراین الله نور السموات و الارض .


بلکه اگر نور را به معنی وسیع کلمه به کار بریم یعنی


((هر چیزی که ذاتش ظاهر و آشکار باشد و ظاهر کننده غیر))


در اینصورت به کار بردن کلمه ((نور)) در ذات پاک او


جنبه تشبیه هم نخواهد داشت ،


چرا که چیزی در عالم خلقت از او آشکارتر نیست ،


و تمام آنچه غیر او است از برکت وجود او آشکار است .


در کتاب ((توحید)) از ((امام علی بن موسی الرضا)) (علیهماالسلام ) چنین آمده :


از آنحضرت تفسیر آیه الله نور السموات و الارض را خواستند فرمود:


هاد لاهل السموات و هاد لاهل الارض :


((او هدایت کننده اهل آسمانها و هدایت کننده اهل زمین است )).


در حقیقت این یکی از خواص نور الهی است ،


اما مسلما منحصر به آن نمی باشد، و به این ترتیب


تمام تفسیرهائی را که در زمینه این آیه گفته اند می توان


در آنچه ذکر کردیم جمع نمود که هر کدام اشاره به یکی


از ابعاد این نور بی نظیر و این روشنائی بی مانند است .


جالب اینکه در فراز چهل و هفتم از دعای ((جوشن کبیر))


که مجموعه ای از صفات خداوند متعال است می خوانیم :


یا نور النور، یا منور النور، یا خالق النور، یا مدبر النور، یا مقدر النور،


یا نور کل نور، نورا قبل کل نور، یا نورا بعد کل نور،


یا نورا فوق کل نور، یا نورا لیس کمثله نور!:


((ای نور نورها، و ای روشنی بخش روشنائیها،


ای آفریننده نور، ای تدبیر کننده نور، ای تقدیر کننده نور،


ای نور همه نورها، ای نور قبل از هر نور، ای نور بعد از هر نور،


ای نوری که برتر از هر نوری ، و ای نوری که همانندش نوری نیست ))!


و به این ترتیب همه انوار هستی از نور او مایه می گیرید، و به نور ذات پاک او منتهی می شود.


قرآن بعد از بیان حقیقت فوق با ذکر یک مثال زیبا و دقیق


چگونگی نور الهی را در اینجا مشخص می کند و می فرماید:


((مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی باشد


و آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان ))


(مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری ).


و ((این چراغ با روغنی افروخته می شود که از


درخت پر برکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی ))


(یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة ).


((آنچنان روغنش صاف و خالص است که گوئی


بدون تماس با آتش می خواهد شعله ور شود))!(یکاد زیتها یضی ء و لو لم 


تمسسه نار).


((نوری است بر فراز نور)) (نور علی نور). و ((خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می کند))


(یهدی الله لنوره من یشاء). و


برای مردم مثلها می زند (و یضرب الله الامثال للناس ).


و خداوند به هر چیزی آگاه است (و الله بکل شی ء علیم )


.برای تشریح این مثال توجه به چند امر ضروری است :


مشکاة در اصل به معنی روزنه و محل کوچکی است که


در دیوار ایجاد می کردند و چراغهای معمول قدیم را


برای محفوظ ماندن از مزاحمت باد و طوفان در آن می نهادند،


و گاه از داخل اطاق طاقچه کوچکی درست می کردند و


طرفی را که در بیرون اطاق و مشرف به حیاط منزل بود


با شیشه ای می پوشاندند، تا هم داخل اطاق روشن شود و


هم صحن حیاط، و در ضمن از باد و طوفان نیز مصون بماند،


و نیز به محفظه های شیشه ای که به صورت مکعب


مستطیلی می ساختند و دری داشت و در بالای آن روزنه ای


برای خروج هوا، و چراغ را در آن می نهادند گفته شده است .


کوتاه سخن اینکه : مشکاة محفظه ای برای چراغ در مقابل


حمله باد و طوفان بود، و از آنجا که غالبا در دیوار ایجاد می شد


نور چراغ را نیز متمرکز ساخته و منعکس می نمود.


((زجاجه )) یعنی شیشه ، و در اصل به سنگهای شفاف می گویند،


و از آنجا که شیشه نیز از مواد سنگی ساخته می شود و شفاف است به آن ((زجاجه ))


گفته شده .


و در اینجا به معنی حبابی است که روی چراغ می گذاشتند


تا هم شعله را محافظت کند و هم گردش هوا را،


از طرف پائین به بالا، تنظیم کرده ، بر نور و روشنائی شعله بیفزاید.


((مصباح )) به معنی خود ((چراغ )) است که


معمولا با فتیله و یک ماده روغنی قابل اشتعال افروخته می شده است .


جمله یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة


اشاره به ماده انرژیزای فوق العاده مستعد برای این چراغ است ،


چرا که ((روغن زیتون )) که از درخت پر بار و پر برکتی گرفته شود


یکی از بهترین روغنها برای اشتعال است آنهم درختی که


تمام جوانب آن به طور مساوی در معرض تابش نور آفتاب باشد،


نه در جانب شرق باغ و کنار دیواری قرار گرفته باشد و


نه در جانب غرب که تنها یک سمت آن آفتاب ببیند،


و در نتیجه میوه آن نیمی رسیده و نیمی نارس و روغن آن ناصاف گردد.


و با این توضیح به اینجا می رسیم که برای استفاده از


نور کامل چنین چراغی با درخشش و تابش بیشتر نیاز به چهار عامل داریم :


چراغدانی که آن را از هر سو محافظت کند بی آنکه از نورش بکاهد،


بلکه نور آن را متمرکزتر سازد.


و حبابی که گردش هوا را بر گرد شعله تنظیم کند،


اما آن قدر شفاف باشد که به هیچوجه مانع تابش نور نگردد.


و چراغی که مرکز پیدایش نور بر فتیله آن است .


و بالاخره ماده انرژی زای صاف و خالص و زلالی که


آن قدر آماده اشتعال باشد که گوئی بدون تماس با شعله آتش می خواهد شعله ور گردد.


اینها همه از یکسو، در حقیقت بیانگر جسم و ظاهرشان است .


از سوی دیگر مفسران بزرگ اسلامی در اینکه


محتوای این تشبیه چیست و به اصطلاح ((مشبه ))


کدام نور الهی است تفسیرهای گوناگونی دارند:


بعضی گفته اند منظور همان نور هدایتی است که


خداوند در دلهای مؤ منان بر افروخته ،


و به تعبیر دیگر منظور ایمان است که در سراچه قلوب مؤ منان جایگزین شده است .


بعضی دیگر آن را به معنی قرآن که در درون قلب آدمی نورافکن می گردد دانسته اند.


بعضی دیگر تشبیه را اشاره به شخص پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ).


و بعضی اشاره به دلائل توحید و عدل پروردگار.


و بعضی به روح اطاعت و تقوا که مایه هر خیر و سعادت است تفسیر کرده اند.


در واقع تمام مصادیقی که برای نور معنوی در قرآن و


روایات اسلامی آمده در اینجا به عنوان تفسیر ذکر شده است ،


و روح همه آنها در واقع یک چیز است و آن همان نور هدایت است


که از قرآن و وحی و وجود پیامبران سرچشمه می گیرید،


و با دلائل توحید آبیاری می شود، و نتیجه آن تسلیم در برابر فرمان خدا و تقوا است .


توضیح اینکه : نور ایمان که در قلب مؤ منان است


دارای همان چهار عاملی است که در یک چراغ پر فروغ موجود است :


((مصباح )) همان شعله های ایمان است که در قلب مؤ من آشکار می گردد


و فروغ هدایت از آن منتشر می شود.


((زجاجه )) و حباب قلب مؤ من است که ایمان را در وجودش تنظیم می کند.


و ((مشکاة )) سینه مؤ من و یا به تعبیر دیگر مجموعه شخصیت و


آگاهی و علوم و افکار او است که ایمان وی را از گزند طوفان حوادث مصون می دارد.


و شجره مبارکه زیتونه همان وحی الهی است که عصاره آن


در نهایت صفا و پاکی می باشد و ایمان مؤ منان به وسیله آن شعله ور و پر بار می گردد.


در حقیقت این نور خدا است همان نوری است که آسمانها و


زمین را روشن ساخته و از کانون قلب مؤ منان سر بر آورده و


تمام وجود و هستی آنها را روشن و نورانی می کند.


دلائلی را که از عقل و خرد دریافته اند با نور وحی آمیخته می شود


و مصداق نور علی نور می گردد.


و هم در اینجا است که دلهای آماده و مستعد به این نور الهی هدایت می شوند


و مضمون یهدی الله لنوره من یشاء در مورد آنان پیاده می گردد.


بنابراین برای حفظ این نور الهی (نور هدایت و ایمان )


مجموعه ای از معارف و آگاهیها و خودسازیها و


اخلاق لازم است که همچون مشکاتی این مصباح را حفظ کند.


و نیز قلب مستعد و آماده ای می خواهد که همچون زجاجه برنامه آن را تنظیم نماید.


و امدادی از ناحیه وحی لازم دارد که همچون شجره مبارکه زیتونه به آن انرژی بخشد.


و این نور وحی باید از آلودگی به گرایشهای مادی و


انحرافی شرقی و غربی که موجب پوسیدگی و کدورت آن می شود بر کنار باشد.


آنچنان صاف و زلال و خالی از هر گونه التقاط و


انحراف که بدون نیاز به هیچ چیز دیگر تمام نیروهای وجود انسان را بسیج کند،


و مصداق ((یکاد زیتها یضی ء و لو لم تمسسه نار)) گردد.


هر گونه تفسیر به رای و پیشداوریهای نادرست و سلیقه های


شخصی و عقیده های تحمیلی و تمایل به چپ و راست و


هر گونه خرافات که محصول این شجره مبارکه را آلوده کند


از فروغ این چراغ می کاهد و گاه آن را خاموش ‍ می سازد. این است


مثالی که خداوند در این آیه برای نور خود بیان کرده و او از همه چیز آگاه است .


از آنچه در بالا گفتیم این نکته روشن می شود که


اگر در روایات ائمه معصومین (علیهمالسلام ) که در تفسیر این آیه رسیده


است مشکاة گاهی به قلب پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم )


و ((مصباح )) نور علم ، و ((زجاجة )) وصی او علی (علیه السلام ) و


((شجره مبارکه )) به ابراهیم خلیل که ریشه این خاندان از او است ،


و جمله ((لا شرقیه و لا غربیه )) به نفی گرایشهای یهود و نصارا تفسیر شده است ،


در حقیقت چهره دیگری از همان نور هدایت و ایمان ،


و بیان مصداق روشنی از آن است ، نه اینکه منحصر به همین مصداق باشد.


و نیز اگر بعضی از مفسران این نور الهی را به قرآن


یا دلائل عقلی یا شخص ‍ پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم )


تفسیر کرده اند آن نیز ریشه مشترکی با تفسیر فوق دارد........




و اینم لینک اثبات وجود خدا توسط انیشتین



*******************


این لینک هم خیلی کمک میکنه به اثبات خدا و سوالات مشابه


****************************

بنظرم بیشتر از این نیاز به ادامه این مطالب نباشد


چرا که اگر کسی با تامل و تدبر و تفکر با این دلایل و


تحلیل ها و جواب ها برخورد کند با تحقیق بیشتر از


این خود متوجه حقیقت فرمانروای مطلق عالم خواهد شد


 اما اگر با نگاه لجوجانه و عدم پذیرش بر این مبنا


بخواهد با این موضوع برخورد کند قطعا مشمول


 آیه خداوند در قرآن خواهد شد که


 چشم دارند ولی نمیبینند و گوش دارند ولی نمیشنوند و


 قلب دارند ولی درک نمیکنند


 چون خداوند بر چشم و گوش و قلب آنان مهر زده است


**************************

و در آخر سوره ای در قرآن که از اول تا آخر اختصاص به وصف خدا دارد

بنام خداوند بخشنده و مهربان

بگو خدا واحد است

خداوند بی نیاز است

نزائیده و زائیده نشده

و هیچ کس همتای او نیست

**********************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


"مولای مظلومان"


زهر شمشیر ابن ملجم کار خودش را کرده


تجویز پزشک شیر است


یتیمان بیرون خانه شیر به دست ایستاده اند


اهل بیت و یاران در خانه , نگرانند


و مولا در آخرین وصیتش به حسن و حسین , نگران مردم؛


به شما دو تن و همه فرزندان و خانواده ام


و هر کس که سخنم به او می رسد ,


جان شما و جان ایتام ...


جان شما و جان همسایگان ...


جان شما و جان قرآن ...


...جان شما و جان نماز ...


یتیمان بیرون خانه شیر به دست ایستاده اند


مولا نیمی از شیر را خود می خورد


و نیم دیگر را ... :


ـ به اسیرتان شیر داده اید ؟



جملاتی زیبا ازحضرت علی علیه السلام



1- گریه نکردن از سختی دل است.


2-سختی دل از گناه زیاد است.


3-گناه زیاد از آرزوهای زیاد است.


4-آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است.


5-فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست.


6- محبت به مال دنیا سرآغاز همه خطاهاست



ازامام علی (ع)پرسیدندواجب وواجبترچیست؟


نزدیک ونزدیکترکدامند؟


عجیب وعجیبترچیست؟


سخت وسخت ترچیست؟


فرمود:واجب اطاعت از الله و واجبتر ازآن ترک گناه  است.


نزدیک قیامت ونزدیکتر ازآن مرگ است.


عجیب دنیا وعجیبتر ازآن محبت دنیاست.


سخت قبراست وسخت تر ازآن دست خالی رفتن به قبر است.


میگن شبای قدر اگه کسی حق الناسی گردنش باشه صداش به عرش نمیرسه...


وقت بخشیدن و صاف ڪردن دلهاست


 پس اگر


نگاهی

صدایی

زبانی

ازمن

موجب ناراحتی شما شده

 و بر دلتان تَرَکی  انداخته..


بــبــخـــش

ببخش اگر ندانسته یا دانسته

در حضورت یا پشت سرت

حرفی زدم

شبهای قدر است

 حلالم کن

و این شب ها دعایم کن






کمترین لطف خدا وقتی است که دعا را مستجاب می کند


در روایات داریم در روز قیامت وقتی پرده ها کنار رود،


  مشخص می شود چرا دعا مستجاب نشده است


 خدای متعال از بنده عذر خواهی می کند.


 و به اندازه ای در روز قیامت در عوض


  دعاهای مستجاب نشده به بنده پاداش می دهند


 که او  می گوید ای کاش


 هیچ یک از دعاهایم در دنیا مستجاب نشده بود.



امشب را در کنار ثانیه ها آمین گوی آرزوهایتان هستم


آرزویم را دعا کنید



«واذکُر رّبّک فی نفسک تضرّعاً وّ خیفةً وَ دونَ الجَهرِ


مِن القَولِ بالغُدُوِّ وَالاصالِ و لا تکُن مِّنَ الغافلین.»


خدای خود را با تضرّع و پنهانی و بی آنکه آواز


برکشی در دل خود در صبح و شام یاد کن و از غافلان مباش.


خیال نکنید وقتی به خاطر ترسی از خدا و برای خدا


اشک می ریزید، این اشکهایتان بی ثمر است


و بدانید اگر از صمیم قلب اشک بریزید ،


این اشکها هرگز خشک نمی شوند. بلکه با تابش نور حق به آنها،


جلوه ای ملکوتی می یابند. خداوند دوست دارد بنده های


محبوبش را خاشع و متواضع ببیند. خداوند چشم های


جوانانی را که نیمه شب – زمانی که چشم های غافلان


در خواب است – در فراق او اشک می ریزند، دوست دارد.


طوری که خودش به بازار عشق می آید


و این مرواریدهای گرانبها را به گرانترین قیمت


از بندگان خاشع و متواضعش می خرد


خوشا به حال آنهایی که چنین فروشنده ای هستند


و چنین خریداری دارند.



و اما شب قدر


و شبی برتر از 82 سال


یعنی یک عمر



عمر یکساله ام را که برانداز میکنم،


هیییچ نقطة روشنی، برای دریافت کرامتت نمی بینم


اما... مهربانی یکساله تو را، که مرور می کنم،


دلم به لیلةالقدر این رمضان نیز، قرص می شود



سالهاست که رسم میان من و تو، همین بوده است...


من، یکسال را خراب کرده ام...


و تو....


سال بعد...


را به نیکوترین تقدیر، نوشته ای...


چه رازی است میان تو و اسم "رحمانت"...


که از هر چه بگذری، مهر پاشیدن بر بندگانت را، رها نمی کنی...


سیاه دل تر از همیشه... و شکسته تر از هر سال...



چشم براه لیلةالقدرت نشسته ام....


دلبرم....


دفتر تقدیرم را، از هر چه خالی می کنی، خیالی نیست....


اما....


تقدیر مرا، از لمس وجودت...خالی مکن...


تو... تنها ثروت قابل شمارش منی...


و من به انتظار سهم بیشتری از تو،


گوشه سفره رمضانت را، رها نکرده ام




ای خواجه چه جویی ز شب قدر نشانی                  هر شب شب قدر است اگر قدر بدانی


روشن به تو گویم که شب قدر کدام است                گر زانکه تو ادراک شب قدر توانی


آنست شب قدر که بر جان محمد                           قرآن عظیم آمده و سبع مثانی


آنست شب قدر که از نور جمالش                         وارست کلیم از شب تاریک و شبانی


آنست شب قدر که بر طلعت ماهی                         تا مطلع فجرش به تماشا گذرانی


ماهی که بود غایت حاجات و مقاصد                      ماهی که بود قبله آمال و امانی


جامی چو به این شب برسی از پی عمری               زنهار سلام من بیدل برسانی


*********************

 

بازامشب لیله القدرخداست


ذڪر یارب یارب وورددعاست


گاه استغفارودل لرزیدن است


گاه توبه گاه آمرزیدن است


گاه عجز و التماس و هم نیاز


روبه درگاه ڪریم چاره ساز


سحر سجاده ات را چون گشودی

وبا معبود خود خلوت نمودی

خواندی خالقت را عاشقانه

واشکی هدیه کردی دانه دانه

تو را جان علی ما را دعا کن


التماس دعا دارم از شما عزیزان وبلاگ


************************************

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


«و من اصدق من اللَّه قیلاً» نساء 122


و چه کسى در سخن از خدا راستگوتر است ...



امام علی (علیه السلام):

  چون شخص به نمـــــاز  می ایستد

شیطان از روی حسد به او می نگرد

به سبب آنچه از رحمت خدا

نسبت به او مشاهده می کند

رحمتی که نمازگزار را پوشانیده

و دربرگرفته است ...




 قل لو انتم تملکون خزائن رحمة ربی اذا لامسکتم

خشیة الانفاق و کان الانسان قتورا (سوره اسراء، آیه 100)


 بگو: «اگر شما مالک خزائن رحمت پروردگار من بودید،

در آن صورت (به خاطر تنگ نظری) امساک می کردید،

مبادا انفاق مایه تنگدستی شما شود» و انسان تنگ نظر است!

قران کریم

فقیری به در خانه بخیلی آمد، و گفت

شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای

و من در نهایت فقرم ، به من چیزی بده

بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام

فقیر گفت :من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا بودم

از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم


کوچیک تر که بودم فکر می کردم بـ ـــاران اشک خداست

ولی مگه خدا هم گریه می کنه؟! چرا باید دل خدا بگیره

دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم تا بوی خدا رو حس کنم

اشک خدا را تو یه کاسه جمع کنم

تا هر وقت دلم گرفت کمی بنوشم تا پاک و آسمانی شوم

آسمان که خاکستری می شد دل منم ابری می شد

حس میکردم که آدما دل خدا رو شکستند

و یا از یاد خدا غافل شدند

همه می گفتند باران رحمت خداست

ولی حس کودکانه من می گفت

خــــــــــــــــــــدا

دلـــــش از دست آدما گرفته


حاج آقا قرائتی :

اگر لامپی در یکـــ خیابانی بزنند،افرادی بیایند

این لامپ را بشکستند لامپ دوم را بزنند،

لامپ دوم را هم بشکستند لامپ سوم را بزنند،

لامپ سوم را هم بشکنند اگر یازده لامپ بزنند

و مردم نااهل بشکنند حکم عاقلی دیگر می گوید:

"لامپ دوازدهمین را وصل نکـن ایـن ها هنوز

آدم نشده‌اند،لیاقت ندارند بگذار در تاریکی باشند. "

یازده امام آمد و یازده چراغ هدایت را شهید کردند

چراغ دوازدهمیـن را دیگر خداوند وصل نکرد ...

مے گوید:هر وقت آمادگی اش را دارید، شما هنوز متمدن نشده‌اید ...


رسول الله به قطاری از شتران که حاجیان را

برای زیارت خانه خدا می برد، نظر فرمودند و گفتند

قدمی برنمی دارند مگر اینکه برای آنان حسنه ای ثبت شود

و قدمی نمی نهند مگر اینکه گناهی از آنان محو می گردد

و چون از مناسک حج فارغ شدند، به آنان اعلام می شود

بنایی را بنا کرده اید، آن را خراب نکنید

گناهان گذشته شما بخشیده شد

از حالا به بعد عمل نیک انجام دهید




خدا که رنج و راحتش نعمته ...... تو شادی و مصیبتش حکمته


خدا ؛ خدا که جون به بنده ها داد .... بدی برای بنده ها نمی خواد


لطف وصفا داره دهات وشهرش...خدایی که قشنگه لطف و قهرش


خدای آسمون خدای آدم ..... خدای کل کائنات عالم


برای اون که اهل سوز و سازه ...... درهای رحمتش همیشه بازه


تو عالم از چرنده و پرنده .... کسی رو مبتلا نمی پسنده


خدایی که نداره تو آسمون ... نه منشی و نه حاجب و نه دربون


رسیدگی به کار خلقه کارش .... بدون وقت قبلی و سفارش


خدا نداره توی عرش اعلا .... تو دفترش کمیسیون و شورا


خدا که از ازل خودش خدا بود .... مشاور و معاونش کجا بود؟


نصفه شب هم بری ؛ خدا خسته نیست ....


درش به روی هیچ کسی بسته نیست


خدا که بغض و دشمنی نداره ..... به غیر نور و روشنی نداره


پیشش که باشکسته بالی میری...نترس اگرکه دست خالی میری


واسطه ی خدای مهربونه .... دعا که نردبون آسمونه


نه ناز و غمزه لازمه نه عشوه ..... نه حق بوق و پول و چای و رشوه


اگر که تشنه باشی آبت میده .... سؤال اگر کنی ؛ جوابت میده


مرحمتش بیشتره از عذابش .... اینو خودش نوشته تو کتابش


قربون اون خدا که اسمش دواست ....


قربون اون خدا که اسمش شفاست



"اراده ی حق"


حضرت موسی ( علیه السلام ) روزی دندان درد گرفت


و به خدا شکایت برد . حق تعالی به او دستور داد


از فلان گیاه استفاده کن . حضرت از آن گیاه استفاده نموده


و درد دندان مبارکش تسکین یافت .


بار دیگر دندانش درد گرفت و همان دوا را به کار برد ؛


ولی این بار درد دندانش تسکین نیافت !


لذا از خداوند خطاب آمد که ای موسی


دفعه قبل ، به امید ما رفتی ؛‌


اما این بار به امید گیاه و از ما غافل بودی!


زنبور عسل

این حشره شگفت انگیز ،از چنان تمدن و زندگی اجتماعی

برخوردار است که حتی از جهاتی بر تمدن انسان هم

پیشی گرفته است خداوند به طرز اعجاز آمیزی با کلمه وحی

به این موضوع اشاره کرده است.

دانشمندان از ظرافت خانه هایی شش ضلعی آنها در حیرتند

از این رو این حشره را مهندس خارق العاده می نامند

و به هندسه دانان نیز مشهورند مانند مورچه و موریانه ها

شهر زنبوران از پاکترین ، منظم ترین و پرکارترین شهرهاست ؛

شهریست متمدن که بیکار و فقیری در آن یافت نمی شود

ملکه کارگران را در اوقاتی از روز

برای تغذیه از شهد گلها بیرون می فرستد

براستی چنین قانونی تنظیم کننده و فرمان دهنده ندارد ؟


***********************************


عشق فقط خدا



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

14 معجزه قرآنی


دوستان و همراهان گرامی وبلاگ عشق فقط خدا

در ادامه مباحث قرآنی و اعجاز قرآنی قصد داریم 14 معجزه قرآنی رو

خدمت شما عاشقان خدا ارایه کنیم باشد که در راه شناسایی

این معجزه بزرگ و ریسمان هدایت و نجات بشریت گامی برداشته باشیم

به مرور و پس از شناسایی و اثبات حقانیت قرآن وارد منابع عظیم مستندات و

راهکارهای استفاده از این نعمت بزرگ خداوند متعال می شویم

در زمینه شناخت خدا و

نحوه زندگی درست

اخلاق عمومی دنیا گرایی و آخرت گرایی و

خیلی موضوعاتی که راه درست و رستگاری و عاقبت بخیری را به ما نشان میدهد


توکل بر خدا




 14 معجزه قرآنی


1. جاذبه ی زمین


قرآن، هزار و اندی سال قبل از نیوتن از جاذبه ی زمین خبرداده است


:« زمین را جذب کننده آفریدیم.» مرسلات/ 25


در دهها تفسیر که پیش از ولادت نیوتن نوشته شده، تصریح گردیده،


که(کِفات) به معنای جذب کردن است.


درعصری که همه، خورشید را ثابت می دانستند، قرآن فرموده است:


« خورشید به سوی آرامگاه خودش د ر حرکت است.» یس / 38






قرآن در حدود هزار سال پیش از گالیله که با نظر خود زمین را

از مرکزیت جهان هستی در آورد به صراحت گفته است:

« به کوهها نگاه می کنی، خیال می کنی که در یک جا ایستاده اند،

د رحالیکه مانند ابرها درحرکتند.» نمل/ 88

قرآن کریم در این مورد اشارات فراوانی دارد و از


زمین با تعبیراتی مثلِ گهواره (طه / 53) و شتر راهوار ( ملک/15) یاد کرده است.




قرآن، 13 قرن پیش از ولادت 0لومتر)، از انبساط عالم خبر داده است:

 « آسمان را به قدرت خود آفریدیم و هر لحظه، آن را گسترش می دهیم.» ( ذاریات/ 47)

4. ستونهای نامرئی ( جوّ کره ی زمین)


قرآن در مورد این ستونها می فرماید:


« خداوند آسمان را بدون ستونی که آن را ببینید، برافراشت.» رعد/ 2 - لقمان / 10


هنگامی که از امام رضا « علیه السلام» پرسیدند: مگر آسمان ستون دارد؟


فرمود: بله، در آنجا ستونهایی است که شما نمی بینید.


شیخ طوسی هزار سال پیش در تفسیر خود فرموده است:


قرآن نگفته ( بدون ستون)، بلکه فرموده است: (بدون ستون مرئی)


تفسیر تبیان؛ ج 6، ص 213




زمانی که دانشمندان به پیروی از هیئت بطلمیوس،

همه ی ستاره ها و سیاره ها را ثابت می دانستند،

 قرآن، با تعبیر « حرکت در مداری شناور» از آنها یاد کرده است. انبیاء/33



درعصری که همه، خورشید را ثابت می دانستند،

 قرآن فرموده است: « خورشید به سوی آرامگاه خودش د ر حرکت است.» یس / 38



« (لینه) گیاه شناسِ سوئدی، در اواسط قرن18 میلادی کشف کرد که

 در گیاهان نیز جنس نر و ماده وجود دارد، اما این موضوع،

 محافل کلیسا را خشمگین ساخت و کتابهای او را به عنوان کتب ضلال معرفی کردند.»

 دانستیهای جهان علم ص 241 .

اما قرآن، در بیش از ده آیه از زوجیت گیاهان بحث کرده است.


مثلاً : شعرا/ 7 – لقمان/10 « و از آسمان آبی فرو فرستادیم و


به وسیله ی آن جفتهایی از گیاهان گوناگون رویاندیم.»




قرآن کریم، 14 قرن پیش از آنکه ( یوری گاگارین)

هوس سفر فضایی را در سر بپروراند، از

 سفر فضایی بحث کرده و نوید موفقیت داده است. آنجا که می فرماید:

یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا


مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ(الرحمن/33)


ای گروه جن و انس! اگر می‌توانید از مرزهای آسمانها و زمین بگذرید،


پس بگذرید، ولی هرگز نمی‌توانید، مگر با نیرویی (فوق العاده)!




بشر امروز در کُرّاتِ دیگر به جستجوی موجود زنده می پردازد و

 تاکنون اطلاعات قانع کننده ایی بدست نیاورده است،

در صورتی که قرآن 15 قرن قبل، به صراحت از وجود موجودات

زنده در آنجا، خبر داده است:

« از نشانه های قدرت خدا، آفرینش آسمان و زمین و

 پراکندن جنبده در آن دو می باشد.»

شوری 29



ساختمان آفرینش از (گاز) تشکیل شده و سپس به (سدیم) تقسیم گردید و

 یکی از نتایج این تقسیم منظومه شمسی ما می باشد.

یکی از بهترین دلائلی که می رساند این کرات همبستگی داشته اند،


این است که در خورشید بیش از 67 عنصر وجود دارد


که عین آن عناصر در زمین نیز دیده می شود.


همچنین، عناصر سنگهای آسمانی که از آسمان داخل زمین می شوند،


همان عناصری است که ساختمان زمین را در بر گرفته است.


خداوند این همبستگی را در قرآن کریم بیان فرموده است:


« آسمان و زمین قبلاً به هم متصل بودند و ما آنها را از همدیگر جدا کردیم.» انبیاء / 30




دکتر ونول لاتیمار، آسمان شناس معروف می گوید:

« زمین و ستارگانِ دیگر، از توده های ابری، تکوین یافته اند واین ابر از


ذرات سختی پدید آمده که حجمش 10 هزار برابر از حجم کره ی زمین بزرگتر بود.»


قرآن این حقیقت را به این صورت بیان فرموده است:


«خداوند اراده کرد خلق کند آسمان را، حال آن که آسمان، توده ی گاز و دود بود.» فصلت / 11




(فرانکلین) ثابت کرد که ابرها دارای بار الکتریسیته هستند و

همان طوری که منفی و مثبت همدیگر را جذب می کنند،

منفی با منفی و مثبت  با مثبت، همدیگر را دفع می کنند و

 این دفع کردن باعث می شود ابرها از هم دور شوند، لکن خداوند،

 بوسیله ی بادها، ابرها را به هم نزدیک می سازد تا

منفی و مثبت همدیگر را جذب کرده و تولد باران نمایند.

در قرآن آیاتی وجود دارد که تنها با مسئله ی کروی بودن زمین تطبیق می کند،


از جمله: « به آن جمعیت که تضعیف شده بودند،


مشرقها و مغربهای پر برکت زمین را ، ارث دادیم.» اعراف / 137


این مطلب در قرآن کریم بیان شده است:


« آیا نمی بینی خداوند، ابرها را به آسانی حرکت می دهد،


بعد آنها را به هم ترکیب می نماید، سپس بر روی هم انباشته می کند،


آنگاه باران را از لابلای آنها خارج می سازد.» نور/ 43


13. نبودن اکسیژن در بالای جو


از جمله روشهای تربیتی قرآن این است که، با بیان « مثل »


زمینه را برای تعلیم اصول عقاید، آماده می کند.


امروز ثابت شده که هر اندازه انسان به سمت آسمان برود،


هوا رقیق تر شده و در اثر نبودن اکسیژن، تنفس مشکل می گردد.


قرآن این مطلب را در قالب مثال بیان فرموده است:


« پس خداوند، کسی را که می خواهد هدایت نماید،


سینه ی او را برای پذیرفتن اسلام باز می کند


و کسی را که گمراه می نماید، سینه ی او را تنگ می کند و


در فشارقرار می دهد، مانند کسی که به آسمان می رود. » انعام 125




در قرآن آیاتی وجود دارد که تنها با مسئله ی کروی بودن زمین تطبیق می کند،

از جمله: « به آن جمعیت که تضعیف شده بودند،

مشرقها و مغربهای پر برکت زمین را ، ارث دادیم.» اعراف / 137

این تعبیر تنها با کروی بودن زمین می سازد،


زیرا اگر فرض بگیریم که زمین مسطح است،


در این صورت یک مشرق و یک مغرب بیشتر نخواهد داشت ؛


اما اگر زمین را کروی فرض نمائیم،


هر نقطه ایی از زمین برای نقاط شرقی آن، (غرب) خواهد بود


و برای نقاط غربی آن، (شرق) خواهد بود.


منبع : پایگاه ام الکتاب تفسیر نمونه خبر گزاری فارس گروه دین و اندیشه فراوری شکوهی





و اما قرآن از قول خدا در قرآن



در تمام 114 سورۀ قرآن کریم آیاتی دربارۀ عظمت قرآن این

سرچشمۀ همۀ علوم و کتاب اخلاق و عرفان و فقه و قرآن آمده است

که خیلی از آیات چند بار تکرار شده است و تکرار

آیه نشانۀ اهمیت آن است اما برای رعایت اختصار

در این بخش به همین چند آیه اکتفا می کنیم .



  1- « ذلک االکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین » (بقره ،1) ؛

این کتابی است که شکی آن نیست و راهنمای متقین است .



  2- « و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتو بسورة من مثله وادعو شهداءکم من دون الله ان کنتم صادقین » (بقره ،23) ؛


و اگر دربارۀ کتابی که بر بندۀ خود فرستاره ایم شک دارید ، یک سوره مانند آن بیاورد و تمام گواهان خود را به غیر از خدا برای این کار دعوت کنید و اگر راست می گویید که قرآن کتاب آسمانی نیست .


 3- « تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق و انک لمن المرسلین » (بقره ، 252) ؛


این آیات خداست که براستی برای تو می خوانیم و همانا تو البته از جملۀ پیامبران مرسل می باشی .


 4- « نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه و انزل التوراة و الانجیل * من قبل هدی للناس و انزل الفرقان » (آل عمران ، 3و4) ؛


خدایی که قرآن را به سوی تو براستی فرستاده که دلیل راستی کتب آسمانی پیش از او باشد و قبل از قرآن تورات و انجیل را فرستاد *. برای هدایت مردم و کتابی که به طور کامل جداکنندۀ حق از باطل است ( قرآن ) را فرستاد .


 5- « هذا بیان للناس و هدی و موعظة للمتقین » (آل عمران ، 138)  ؛


این (کتاب خدا و آیات مذکور) حجت و بیانی است برای عموم مردم و راهنما و پند برای پرهیزکاران .


 6- « افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا » (نساء ، 82) ؛


آیا در قرآن (از روی فکر و تامل) نمی نگرند (که این کتاب بدون تردید از سوی خداست) و اگر از سوی غیر خدا بود در آن اختلاف بسیاری می یافتید .


 7- « قد جاء کم من الله نور و کتاب مبین » (مائده ،15) ؛


همانا از جانب خدا نوری و کتابی روشن برای شما آمده است .


 8- « و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ » (انعام ،19) ؛


این قرآن بر من وحی شده تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها می رسد (پند و اندرز دهم) و (از مخالفت با فرمان خدا) بترسانم .


 9- « و هذا کتاب انزلناه مبارک مصدق الذی بین یدیه » (انعام ،92) ؛


و این (قرآن) کتابی است که  ما فرستادیم پر برکت که آنچه را پیش از آن آمده است تصدیق می کند .


10- « و هذا کتاب انزلناه مبارک فاتبعوه و اتقوا لعلکم ترحمون » (انعام ،155) ؛


و این کتابی است که ما آن را با برکت و خیر بسیارفرو فرستادیم پس از آن پیروی کنید و پرهیزکار باشید که رحمت و لطف الهی شامل حال شما گردد .


11- « کتاب انزل الیک فلاتکن فی صدرک حرج منه لتنذر به و ذکری للمومنین » (اعراف ،2) ؛


(ای رسول ما) کتابی بزرگ برای تو نازل شد پس دلتنگ و رنجیده خاطر (از انکار مردم) مباش تا مردم را به آیات عذابش بترسانی و اهل ایمان را به بشارتش یادآور شوی .


12- « هذا بصائرمن ربکم و هدی و رحمة لقوم یومنون » (اعراف ،203) ؛


این (آیات قرآن) مایۀ بصیرت است از جانب پروردگار شما و هدایت و رحمت است برای گروهی که ایمان می آورند .


13- « تنزیلا ممن خلق الارض و السماوات العی » (طه ،4) ؛


این کتاب (قرآن) فرستادۀ کسی است که زمین و آسمانهای بلند را آفرید .


14- « و انک لتلقی القرآن من لدن حکیم علیم » (نمل ،6) ؛


(ای رسول ما) آیات قرآن عظیم از جانب خدای دانای حکیم به توسط وحی بر تو نازل می شود .


15- « بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم » (عنکبوت ،49) ؛


بلکه این قرآن آیات روشن الهی است در لوح سینۀ آنان که نور خدا علم و دانش یافتند .


16- « ام یقولون افتراه قل فاتو بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین » (یونس ،38) ؛


آیا کافران می گویند قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است (ای رسول ما) بگو اگر راست می گویید یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا هر کس را می توانید به یاری طلبید .


17- « الر کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید » (ابراهیم ،1) ؛


این قرآن کتابی است که بر تو فرستادیم تا مردم را به امر خدا از ظلمات (جهل و کفر) بیرون آری (با علم و ایمان) یه عالم نور برسانی و به راه خدای مقتدر و ستوده صفات راهنمایی کنی .


18- « الر تلک آیات الکتاب المبین » (یوسف ،1) ؛


این است آیات کتاب الهی که حقایق را آشکار می سازد .


19- « الر تلک آیات الکتاب و قرآن مبین » (حجر ،1) ؛


الر (اسرار این حروف نزد خدا و رسول) ، الر (اسرار این حروف نزد خدا و رسول است) ، این است آبات کتاب خدا و قرآنی که حقایق را آشکار می کند .


20- « المر تلک آیات الکتاب و الذی انزل الیک من ربک الحق ولکن اکثر الناس لا یومنون » (رعد ،1) ؛


این است آیات کتاب خدا و قرآنی که به حق و راستی بر تو از جانب پروردگار نازل گردیده و لیکن اکثر مردم به آن ایمان نمی آورند .


21- « و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین » (نحل ،89) ؛


و ما بر تو قرآن عظیم را فرستادیم تا حقیقت همه چیز را روشن کند و برای مسلمانان هدایت و رحمت و بشارت باشد .


22- « ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم و یبشر المومنین الذین یعلمون الصالحات ان لهم اجرا کبیرا » (اسراء ،1) ؛


همانا این قرآن مردم را به استوارترین طریقه هدایت می کند و اهل ایمان را که نیکوکار باشند به اجر و ثواب عظیم بشارت می دهد .


23- « و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنین و لا تزید الظالمین الا خسارا » (اسراء ،82) ؛


و ما آنچه از قرآن فرستادیم شفای دل و رحمت الهی برای اهل ایمان است و (لیکن) کافران  را چیزی جز زیان نخواهد بود .


     24- « و قرانا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه تنریلا » (اسراء ،106) ؛


و قرآن که آن را به صورت آیات جدا فرو فرستادیم تا به تدریج و به آهستگی آن را برای مردم فرو خوانی .


25- « انا نحن نزلنا علیک القرآن تنزیلا » (دهر، 23) ؛


ای رسول محققا ما این قرآن عظیم الشان را برای تو فرستادیم .


26- « و اذا قرات القرآن جعلنا بینک و بین الذین لا یومنون بالاخرة حجابا مستورا » (اسراء ،45) ؛


و چون تو قرآن تلاوت می کنی ما میان تو و آنها که ایمان ندارد پرده ای می افکنیم که آنها از فهم آن دور بمانند .


27- « تنزیل من الرحمن الرحیم » (فصلت ،2) ؛


این قرآن تنزیل از جانب خدای بخشنده و مهربان است .


28- « کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون » (فصلت ،3) ؛


قرآن کتابی است که آیات جامعش (حقایق و احکام الهی را) به زبان عربی فصیح برای دانشمندان مبین ساخته است .


29- « ان الذین کفروا بالذکر لما جاءهم و انه لکتاب عزیز » (فصلت ،41) ؛


همانا آنانکه به این قرآن که برای هدایت آنان آمد کافر شدند (چقدر نادانند) در صورتی که این کتاب به حقیقت همان صاحب عزت (و معجز بزرگ) است .


30- « لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید » (فصلت ،42) ؛


و هرگز از پیش وپس (آینده و گذشته حوادث عالم) این کتاب حق باطل نشود (و تا قیامت حکومت و حکومتش باقی است) زیرا قرآن فرستادۀ خدای مقتدر حکیم و ستوده صفات است .


31- « لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله » (حشر ،21) ؛


اگر این قرآن عظیم الشان را بر کوه نازل می کردیم مشاهده می کردی که کوه از ترس خدا خاشع و ذلیل و متلاشی می شد .


32- « و انه لذکر لک و لقومک و سوف تسئلون » (زخرف ،44) ؛


و بدان که بر قرآن برای تو و مومنان پندآموز و یادآور تمام خواسته های الهی است و در قیامت از شما نسبت به مسئولیتی که در برابر قرآن داشتید سوال می شود .


33- « ما فرطنا فی الکتاب من شی ء ثم الی ربهم یحشرون » (انعام ،38) ؛


ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می گردند .


34- « و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون الله ولکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین » (یونس ،37) ؛


و این قرآن عظیم نه بدان پایه از فصاحت و جامعیت است که کسی جز به وحی خدا تواند یافت لیکن علاوه بر آنکه به معجزۀ بر حق بودن خود گواه است سایر کتابهای آسمانی دیگر را نیز تصدیق می کند و کتاب و احکام الهی را به تفصیل بیان می کند که بی هیچ شک نازل از جانب خدای عالم است.




35-إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ × فی کِتابٍ مَکْنُونٍ × لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ. (واقعه: 79)



همانا آن قرآن کریمى است که در کتاب محفوظى جاى دارد و جز پاکان بدان دست نیابند.






صدق الله العلی العظیم


**********************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



ما کتاب کهنه ای هستیم ... سرتا پا غلط!

خواندنی ها را سراسر خوانده ایم ... امّا غلط!



سال ها تدریس می کردم ... خطا را با خطا

سال ها تصحیح می کردم، غلط را با غلط!



بی خبر بودم ... دریغا ... از اصول الدین عشق!

خط غلط، انشا غلط، دانش غلط، تقوی غلط!



دین اگر این است ! بی دینان زِ ما مؤمن ترند

این مسلمانی ست آخر؟ لا غلط ... الّا غلط !



روز اوّل درس مان دادند، یک دنیا فریب ...

روز آخر ... مشق ما این بود: یک عُـقـبا غلط!



گفتنی ها را یکایک هر چه باد و هر چه بود

شیخــنا فرمود ... امّا یا خطا شد ... یا غلط..!



گفتم از فرط غلط ها ... دفتر دل شد سیاه!

گفت می دانم ... غلط داریم آخر تا غلط !



روی هر سطری که خواندیم از کتاب سرنوشت

دیده ی من یک غلط می دید و او ... صدها غلط!



یا رب ... از تو مغفرت زیباست ،از ما اعتراف...

یا رب از تو مرحمت می زیبد و از ما غلط..



بزرگترین نعمت خدا به انسان قدرت حیات است ...

پاک آفریده شدیم ... پاک بمانیم ...

پاک از دنیا برویم ...


فاصله ی بین ما تا خدا

همان روحی است که در بدن دمیده شد !


برخی از ستارگان،

همین نقطه های کوچک نورانی در آسمان

میلیونها مرتبه از زمین بزرگتر هستند،

به راستی...

خالق آنها چقـــدر بزرگتــــــــر است؟!

شاید به این دلیل باشد که

حضرت علی (ع)میفرمایند:


هیچ عبادتى همانند تفکر در آفرینش نیست


بلال حبشی می گوید:

«شبی پیامبر گرامی اسلام (ص) تا سپیده دم به مناجات ایستاده بود

و می گریست یادم می آید که سحرگاه وقتی برای نماز صبح

به خدمت آن حضرت رفتم، چشمان اشک آلود ایشان را دیدم

و تعجب کردم سپس به ایشان عرض کردم: یا رسول الله

چرا گریه می کنی درحالی که مشمول عنایات خداوند هستی؟

حضرت در جواب من فرمود: «در شبی که گذشت، خداوند

آیات تکان دهنده ای را بر من نازل کرد ای بلال،

وای به حال کسی که این آیات را بخواند و در آنها

اندیشه نکند سپس با صدای دلنشین خود این آیات را قرائت فرمود:

«مسلما در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز،

نشانه های (روشنی) برای صاحبان خرد و عقل است،

همانها که خدا را در حال ایستادن و نشستن و آنگاه که

بر پهلو خوابیده اند یاد می کنند و

در اسرار آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند و می گویند

بار الها این را بیهوده نیافریده ای، تو پاک و منزهی،

ما را از عذاب آتش نگه دار.»



در میان دشت سرسبز و بزرگ

زندگی میکرد یک مور ضعیف


ناتوان و کوچک و دل خسته بود

دست و پای کوچکش ریز و نحیف


روزگاری رفت دنبال غذا

دانه ای زیر درخت افتاده بود


شاد و خندان گشت، آن مور سیاه

چون خدا بر او غذایی داده بود


با هزاران رنج بدبختی گرفت

با دو چنگش گوشه ی آن دانه را


رهسپار خانه شد در آن زمان

تا که آرد روزی ِ کاشانه را


شاد و خندان گفت او در بین راه

عاشقم من در دلم عشق خداست


خاک پایش سرمه بر چشم من است

هر دقیقه سجده ی شکرش بجاست


قلب من با عشق ایزد میزند

کاش میشد در ره او جان دهم


ذات ایزد پاک و از زشتی جداست

کاش جانم در ره ایمان دهم


لحظه ای از سجده و شکرش گذشت

تا که بادی در دل ِ صحرا وزید


دانه ی آن مور کوچک را گرفت

شد خدای مهربان شمر و یزید


ماجراها گفت از ظلم خدا

ناسزا و صد حدیث و نقل قول


ابن ملجم هم چنین ظالم نبود

مهربانتر بود، چنگیز مغول


اشک چشمم گشته همچون نهرخون

چون گرفتی آن غذا و دانه را


ازمن بی کس چرا کردی دریغ

دانه ای گندم و قوت لانه را


پس نمیخواهم خدای کینه توز

از هم اکنون من به دینت کافرم


در دلم مهری نمیبینم دگر

پس بدان بی دین و بی پیغمبرم


اشک و آهش آن زمان پایان گرفت

از میان آسمان آمد طنین


صوت زیبا و کلام دلنشین

آمد از بالا رسیدش بر زمین


مور من بس کن دگر غمگین نباش

بر خدایت گفته ای صد ناسزا


رحمت شایان به جانت کرده ام

این نباشد لطف ایزد را سزا


بلبلی زیبا میان آسمان

دانه ای را دید میغلتد به راه


آمد از با لا به سمت دانه ات

در پی اش مور ِ نگون بخت سیاه


آن زمان طوفان و بادآمد پدید

تا که گردد دانه از چنگت جدا


چون رها گشتی کنون از چنگ مرگ

ناسزا گویی بر این لطف خدا


گفت بلبل آن زمان در فکرخویش

دانه خوردن بهتر است از مور ریز


میروم من دانه را آرم به چنگ

تا غذایی در پی جنگ و گریز


رفت بلبل دانه را دنبال کرد

اینچنین شد ماجرا در انتها


لطف ایزد شامل حال تو شد

گشته ای از چنگ آن بلبل رها


حکمتی باشد به هر رنج و بلا

گر شنیدی این پیام و این صدا


ترک ایمان بعد هر رنجی نکن

یا نشو قاضی به اعمال خدا


******************************


با درج این مطلب  بد نیست در مورد مورچه و

قدرت خداوند در خلقت این موجود کوچک

اما شگفت انگیز مطالبی رو منتقل کنم که

مطمئنم قابل توجه خواهد بود


چند سال پیش عده ای از دانشمندان بی دین گردآمدند

تا اشتباهی را در قرآن کریم جستجو نموده و بیابند،

و نادرستی دین اسلام را اثبات نمایند.


آن ها به کند وکاو و مطالعه ی آیات قرآن کریم پرداختند.

تا اینکه به  سوره  نمل رسیدند که

در ان واژه ” یَحطِمَنَّکُم ” به کار برده شده بود.


سوره نمل آیه ۱۸ می فرماید:

 حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ

یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ

لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ

تا چون به دره مورچه ها رسیدند،

مورچه ای گفت: ای مورچه ها به لانه هایتان وارد شوید‌،

مبادا سلیمان و لشگرش خردتان کنند و خود آگاه نباشند.

 

بی درنگ شاد و سرمست شدند که چیزی در

آن یافتند که به ضرر این دین است. گفتند:

واژه ی ” یَحطِمَنَّکُم ”

(شما را درهم شکنند)

از “تحطیم” شکستن، ویران کردن آمده است.

چگونه مورچه ویران شده و درهم می شکند،

حال آنکه از ماده ی قابل درهم شکستن و

خرد شدن ساخته نشده است!

بنابراین این واژه در این آیه درست بکار برده نشده است!

آن ها شروع به منتشر ساختن نتیجه ی کنکاش

خود نموده و آن را بزرگنمایی کردند.

اما حتی پاسخ ساده ای را هم از زبان مسلمانان نشنیدند. 

چند سال از اکتشاف آن ها گذشت...

اعجاز قران در بدن مورچه

 

دانشمندی استرالیایی تحقیقات طولانی و زیادی را روی این مخلوق ضعیف انجام داد.

تا جایی که چیزهایی را دریافت که کسی توقعش را نداشت.

او پی برد که ساختار بدن مورچه ها

دارای مقدار قابل توجهی از ماده ی شیشه است.

یعنی حدود ۷۵% از غشای خارجی بدن مورچه ها

را شیشه تشکیل می دهد.

بنابراین واژه ی مذکور در جای درست خود به کار برده شده بود.

به دنبال این اکتشاف، دانشمند استرالیایی مسلمان شدن خود را آشکار ساخت.

 

دیگر دانشمندان به تازگی کشف کردند که

بدن مورچه با اسکلت استخوانی سختی پوشیده شده

که بدن ضعیفش را از هرگونه آسیبی محافظت می کند.

ولی این پوشش استخوانی در حین قراردادن آن زیر

فشار به راحتی خردشده و مانند یک تکه شیشه می شکند.

حقیقت خرد شدن و له شدن مورچه را که در حال حاضر کشف شده،

قبل از ۱۴ قرن قرآن کریم آن را از زبان یک مورچه برای ما نقل کرد.

“سبحان الله العزیز الحکیم !” 


آیا او خبر ندارد از آنچه آفریده، حال آنکه او مهربان و بسیار آگاه است !


******************


مورچه کوچک قدرت و معجزه خداوند


مورچه ای صبحگاهان ، از لانه ی زیر زمینی ی خود بیرون می آید

و به دنبال آذوقه ای برای ذخیره سازی برای زمستان است .

به دانه ی گندمی برمی خورد و آن را به دهان گرفته و به هر

زحمتی که هست ، آن را تا لانه می بَرَد . لانه ی او

زیر زمین است و زیر زمین نمناک و مرطوب و

جای مناسبی است برای سبز شدن دانه ی گندم و

در نتیجه از بین رفتن آن . مورچه به گفته ی جانورشناسان

وقتی دانه را به لانه می بَرَد ، آن را از وسط نصف می کند و

با این کار از سبز شدن آن جلوگیری می نماید !
این بود یک قضیه ی ساده از

زندگی ی روزمرّه ی یک مورچه
اگر سرسری از کنار این قضیه بگذریم و

مشمول خطاب ( افلا تدبّرون ) می شویم .

چرا که تدبّر در کتاب تکوین همانند تدبر در

کتاب تدوین لازم و ضروری است و

تمام مخلوقات آیات و نشانه های الهی هستند
به نظر شما این مورچه ی ریز در این قضیه ی ساده چند علم دارد ؟

علم ؟!؟ بله ، مگر علم شاخ و دُم دارد ؟

من که کمی فکر کردم 6 علم و دانش برای این مورچه کشف کردم .

قطعا شما هم با تدبر می توانید بر این موارد بیفزایید :
1 – علم هواشناسی : چون می داند که هوا همیشه خوب و

خرم و زمین همواره سرسبز نیست بلکه

زمستانی خواهد آمد که باید برای آن اندیشه نمود
2 – علم غذا شناسی ( یک ) : چون وقتی به دانه ی گندم می رسد ،

تشخیص می دهد که این شیء خاصیت غذایی دارد .

اذا اگر شما قطعه ی چوب یا پلاستیکی را دقیقا و

با مهارت به اندازه و شکل دانه ی گندم بتراشید و

به آن رنگ دانه ی کندم بزنید ،

مورچه هرگز به آن اعتنایی نخواهد نمود !
3 – علم غذاشناسی ( دو ) : مورچه می داند که

دانه ی گندم قابلیت نگهداری ی چند ماهه در

زیر زمین را دارد و تا آن وقت فاسد نمی شود

لذا غذاهایی مثل گوشت که چند روزه فاسد می شوند

برای ذخیره سازی انتخاب نمی کند
4 – علم گیاه شناسی ( یک : آسیب شناسی ) : مورچه می داند که

این گندم آسیب پذیر است و اگر همینگونه زیر خاک رَوَد ، سبز می شود
5 – علم گیاه شناسی ( دو : درمان شناسی ) :

مورچه ی می داند که علاج درد این گندم و راه رفع آسیب آن

این است که آن را از وسط نصف کند .

توجه دارید که این علم غیر از علم قبلی است .

زیرا آسیب شناسی با درمان دو مرحله ی جداگانه است .

در اولی درد تشخیص داده می شود و در دومی راه درمان .

چه بسا امراضی که دانشمندان آن را تشخیص داده اند و

به ماهیت آن پی بُرده اند ( مثل سرطان ) ولی هنوز

راه درمان آن را کشف نکرده اند
6 – علم انبار داری و ذخیره سازی :

که از علوم مهم امروزه ی بشری است .

مورچه می داند که دانه های گندم قطعه شده را

در چه مکان و دما و شرائطی انبار کند تا

تا زمستان سالم بمانند و قابلیت مصرف خود را حفظ کنند
تازه این شش علم ، علومی است که بشر تا به حال کشف کرده است .

قرآن که مدعی است مورچه حتی سخن می گوید و در سوره نمل فرموده :

مورچه با حضرت سلیمان (ع) گفتگو کرد و حتی به او انتقاد نمود !
حالا یک سؤال ساده از تمام مُلحدان و بی خدایان دارم :
چه کسی این 6 علم را به مورچه آموخته است ؟

آیا مورچه درس خوانده یا کتاب مطالعه کرده یا

در رشته غذاشناسی و گیاه شناسی دانشگاه تحصیل نموده است ؟!
مگر هر علمی به معلم نیاز ندارد ؟

تازه معلم مورچه خیلی مهارت داشته .

چون همین الآن اگر همه ی جانورشناسان دنیا جمع شوند ،

نمی توانند به یک مورچه یک مهارت دلخواهشان را بیاموزند !
ممکن است جواب دهند :

مورچه طبق غریزه ی حیوانی خود این کارها را انجام می دهد
آری ، ما هم می دانیم . ولی چه کسی این غریزه ی را

درسیستم بدن و مغز مورچه طراحی نموده است ؟

آیا کافی است که یک کلمه ی ( غریزه )

را بپرانیم و از کنار این همه عجائب به راحتی رد شویم ؟!؟
تازه مگر مورچه در مقابل سایر جانوران و

کرات آسمانی و کهکشان ها اصلا به حساب می آید ؟!؟


*************************************

عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



اهمیت و جایـگاه قـرآن


هر چه می توانید قرآن بخوانید زیرا شفای شما در قرآن است





 
 
قرآن به دلایل متعددی دچار دگرگونی و تحریف نشده است.

برخی از دلایل عدم تحریف قرآن:

1) آیات

الف) تصریح خداوند بر حفظ قرآن


«انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون»[1]

ما خود، ذکر (قرآن) را به‌تدریج نازل کردیم و خود برای آن نگهبانیم.

ب) آیه عدم اتیان باطل:

«إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ *
 
لا یأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَینْ‏ِ یدَیهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ  تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِید»[2]

همانا کسانی به ذکر (قرآن‌) (هنگامی که به‌سوی آنها آمد) کفر ورزیدند

و حال آن‌که (آن ذکر) کتابی شکست‏ ناپذیر است * که از هیچ راهی،

باطل به آن راه ندارد؛ که به‌تدریج از جانب خداوند دانای ستوده شده نازل شده است.


ج) آیه شریفه


«إنّ علینا جمعه و قرآنه»[3]

همانا گردآوردن و خواندن آن بر عهده ماست

2) احادیث:

الف ) حدیث ثقلین؛

«انّی تارک فیکم الثّقلین کتاب اللّه و عترتی اهل بیتی و

 انّهما لن یفترقا حتی یردا علی‌الحوض»[4]

من در میان شما دو یادگار گران‌بها باقی می‌گذارم،

 کتاب الهی و عترتم که اهل بیت من است و آن‌دو از همدیگر جدایی‌ناپذیرند

 تا در آخرت در کنار حوض کوثر به نزد من بازآیند.

کتاب خدا باید سالم و مصون از تحریف باقی بماند تا

در کوثر بر پیامبر(ص) وارد شود. اگر تحریف شود

دیگر کتاب‌الله نیست موضوعیت این حدیث فقط با

مصون ماندن قرآن از تحریف صادق است.

ب) احادیث عرضه احادیث بر قرآن؛ احادیث صحیحه‌ای هستند که

قائل به عرضه احادیث متعارض بر قرآن کریم و اخذ موافق قرآن و

طرد مخالف قرآن هستند و معلوم است زمانی می توان صدور

 چنین دستوری ازسوی ائمه معصومین درست باشد که قرآن خودش، مصون از تحریف باشد.

ج) احادیث وارده از ائمه(علیهم‌السلام)؛

 در باب اینکه آنچه در دست مردم است، همان قرآن نازل شده از سوی خداوند است.

3) اجماع فریقین؛

بزرگـان شیعه از شیخ صدوق تا فقهای

معاصر قائل به عدم تحریف قرآن بوده‌اند.


4) معجزه بودن قرآن؛

 با تحریف الفاظ، معانی آیات قرآن مختل می‌گردد و


حال آنکه معجزه بودن قرآن (که مورد تحدی قرآن است)

منوط به صحت آیات و صحت استناد آنها به خداست.


 اگر قرآن کریم دستخوش تحریف واقع شود تحدی موضوعا منتفی می‌شود.

5) سوره کامل در نماز؛

در رکعات اول و دوم هر نماز،


باید سوره کامل خواند که حاکی اعتقاد به این است، که چیزی از قرآن نیفتاده است.

6) تواتر در نقل آیات قرآن؛

 تمام آیات قرآن، به‌طور


 متواتر نقل شده و حال آنکه ادعاهای قائلین به تحریف، واحد است که قابل پذیرش نیست.


7) اهتمام خارق‌العاده پیامبر(ص) و صحابه در حفظ و جمع قرآن.


8) جمع آوری قرآن در زمان پـیامبر(ص) (هرچند که مدون بین‌الدفتین نبود).


9)اگر قرآن کریم، دست‌خوش تحریف شده چرا ائمه(ع) نه تذکر داده‌اند و نه به مقابله با آن پرداخته‌اند.
 
قرآن و انسان

اکنون که به صدق متن قرآن و استواری معنای آن پی بردیم باید در

 پی استفاده از این منبع وحیانی باشیم و خود را در

 معرض این نسیم جان افزا و سعادت بخش قرار دهیم:



1)       ضرورت سکوت و گوش سپردن به قرآن:

«وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» (اعراف204)

و چون قرآن خوانده شود بدان گوش فرادهید و خاموش باشید، باشد که مشمول رحمت شوید.


 2)       پناه بردن از شیطان به خدا:

«فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ» (نحل98)

پس هنگامی که قرآن می‏خوانی از شیطان رانده شده به خدا پناه بر.
 
3)       تبعیت از قرآن و پروای از خدا:

«و هذا کتاب انزلناه مبارک فاتبعوه و اتقوا لعلکم ترحمون» (انعام6)

و این کتابی است پربرکت که ما آن را فرو فرستادیم،

پس از آن پیروی کنید و پروا پیشه سازید، شاید مشمول رحمت گردید

4)تدبر در قرآن

«أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها» (محمد24)


پس آیا در این قرآن تدبر و اندیشه نمی‏کنند یا بر دل‏هایی قفل‏های

 (عناد و قساوت و شقاوت) آن نهاده شده است؟!
 
5)       عبرت‌آموزی:

«لَقَدْ کانَ فی‏ قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ ما کانَ حَدیثاً یفْتَری‏ وَ

 لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَینَ یدَیهِ وَ تَفْصیلَ کُلِّ شَی‏ءٍ وَ هُدی وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ»(یوسف111)

به راستی در سرگذشت آنان، برای خردمندان عبرتی است.


سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق آنچه [از کتابهایی‏] است که

 پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و

برای مردمی که ایمان می‏آورند رهنمود و رحمتی است.
 
6)       شفای مؤمنین و خسران ظالمین؛‏

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَسارا»(اسراء82)

و ما از قرآن آنچه را که برای مؤمنان مایه درمان و

 رحمت است نازل می‏کنیم و حال آنکه ستمگران را جز زیان نمی‏افزاید.
 
 
منبع پژوهشکده باقرالعلوم

[1]. حجر / 9.
[2]. فصلت41ـ42.
[3]. قیامت / 17.
[4] صدوق، محمد بن على/ کمال‏الدین و تمام النعمه/ دار الکتب الاسلامیه قم‏/  1395هـ.ق ج : 2 ص :

**************************

لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی‏ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً

 مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ


اگر ما این قرآن ( عظیم الشأن ) را ( به جای دلهای خلق ) بر کوه نازل می کردیم

مشاهده می کردی که کوه از ترس و عظمت خدا خاشع و ذلیل و متلاشی می گشت.

و این امثال را برای مردم بیان می کنیم باشد که اهل ( عقل و ) فکرت شوند.

هدایت و قرآن


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهفرمود: من دو چیز در میان شما باقى گذاشتم،

تا وقتى که به آن دو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد: یکى قرآن، دیگرى خاندانم.

بـرتـرى قـرآن  

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

بـرترى قـرآن بر سـایر سخـنها هـمانند برترى خدا بر مخـلوقات اوسـت.

احتـرام قـرآن

رسـول اکرم صلی الله علیه و آلهفرمود:

قـرآن جز خـدا بهترین و برترین چیـزهاست،

کسى که احـترام قـرآن را نـگهدارد به خدا احـترام کرده است،

و کسـى که حـرمت قـرآن را نـگه ندارد نسبت به خدا بى حرمتى کرده اسـت،

احـترام به قـرآن در پیشـگاه الهى هـمانند احتـرام پـدر بر فـرزند اسـت.

رمـز جاودانگى قــرآن

امام هشتم علیه السلام از امام کاظم علیه السلام نقل مى کند که فرمود:

مردى از امـام صادق علیه السلام پـرسید

چگونه است که قـرآن هـر چه خـوانده و منتشـر مى شـود

جز بر تازگى و طـراوتش افـزوده نمى شـود؟ امام صـادق علیه السلام فرمود:

زیرا خـداوند آنرا براى زمان و مردم خـاصى قرار نـداده اسـت،

بنـابراین در هر عصـرى نو، پیـش هر ملتى تا روز قیـامت تازه و شـاداب اسـت.

رهـبرى قـرآن

پیامبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:

بر شما باد قرآن، پس آنرا رهبر و پیشواى خود قرار دهید،

زیرا آن، سخن پروردگار جهانیان است. از طرف اوست و

بسوى او برمى گردد، بنابراین به متشابهات آنها هم ایمان آورید

و از ضرب المثلهاى آن پند گیرید.

محتواى قـرآن

امام على علیه السلام فرمود: تـاریخ گـذشتگان و


آیـندگان و بـرنامه زنـدگى شـما در قـرآن اسـت.

شـفاى قـرآن

پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و آله فرمود: بر شما باد به قرآن، چون قرآن،

شفاى سودمند، و داروى پربرکت است و

نگهبان کسى است که به آن چنگ مى زند،

و نجاتبخش کسى است که از آن پیروى کند.

نـور قـرآن 

امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود: در این قـرآن چراغـهاى روشـن (هـدایت) و داروى شـفابخش دلهـاست.

مـیزان بـودن قــرآن

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اى مردم آنچه از من


براى شما نقل مى شود چنانچه هماهنگ با قرآن بود بدانید گفتار


من است و اگر مخالف با محتواى قرآن بود گفته من نیست.

 

حاملان قرآن و مسئولیت آنان

شرافت قرآنیان

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهفرمود: قرآنیان و شب زنده داران، بزرگواران امّت من هستند.

حامـل قـرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آلهفرمود: حامل و حافظ قرآن پرچمدار اسلام است،


کسى که او را احترام کند خدا را گرامى داشته است، کسى که به او اهانت کند


مورد لعن و نفرین خدا خواهد بود.

مقـام قـرآن دانـان

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: قرآنیان بالاترین مقام انسانى بعد از


پیامبران و فرستادگان الهى را دارند، پس حقوق آنان را کم ندانید،


زیرا در پیشگاه الهى داراى منزلتى هستند.

حاملان و آموزگاران قرآن

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:


حاملان قرآن همان آموزگاران سخن خدا و دربرکنندگان نور خدایند،


کسى که آنان را دوست بدارد، خدا را دوست داشته و کسى که


نسبت به آنان دشمنى کند با خدا دشمنى کرده است.

مسئولیت قـرآن خـوان

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اى جامعه قرآن خوانان!

در مورد آنچه از قرآن خداوند بر دوش شما نهاده تقواى الهى را پیشه کنید،

زیرا من و شما مسئولیم، من مسئول ابلاغ رسالتم و

از شما در باره آنچه از کتاب خدا و سنّت من دارید سؤال خواهد شد.

قـرآن و وظائف ما

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

قرآن و شگفتیهاى قرآن و مفاهیم آن را بیاموزید.

مفاهیم قرآن همان واجبات و حدود آن است،

زیرا قرآن برپنج وجه نازل شده است:

حلال و حرام و محکم و متشابه و ضرب المثلها،

به حلال قرآن عمل کنید، و حرام را رها کنید، به محکمات عمل کنید و

متشابه آن را واگذارید و از ضرب المثلها پند گیرید.

قرآن براى عمل

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: کسى که قرآن را بیاموزد و

به آن عمل نکند و دنیا دوستى و زینت آن را بر قرآن ترجیح دهد

سزاوار خشم خداوند است،

و در ردیف یهود و نصارى قرار خواهد داشت که کتاب خدا را پشت سر انداختند.

قاریان و امیران

امام صادق علیه السلام به نقل از پدرانش فرمود:

دو گروهند که اگر اصلاح بشوند امّت من اصلاح خواهند شد و

چنانچه فاسد شوند امت را فاسد خواهند کرد: حاکمان و قاریان قرآن.

قرائت بـدون عـمل

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

کسى که قرآن بخواند و به آن عمل نکند خداوند او را روز قیامت کور محشور خواهد کرد.

قـرائت قـرآن و گناه

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: کسى که قرآن بخواند و

بعد حرام بخورد و بنوشد یا محبّت و زینت دنیا را بر آن برترى دهد

مستوجب خشم الهى مى شود مگر اینکه توبه کند،

و اگر بدون توبه بمیرد، روز قیامت قرآن با او به محاجّه برمى خیزد و

تا او را محکوم نکند دست برنمى دارد.

آمـوزش قــرآن


پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:


بهترین شما کسى است که قرآن آموزد و آن را آموزش دهد.

ارزش آموزش قــرآن

امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسى از قرآن یک حرف بیاموزد،

خداوند براى او ده حسنه مى نویسد، و ده گناه از او مى بخشد،

و ده درجه او را بالا مى برد، فرمود: نمى گویم، در مقابل هر آیه،

بلکه در مقابل هر حرفى مانند «باء» یا «تا» یا همانند آنها.

ثمرات یادگیرى قــرآن

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: اگر خواستار زندگى سـعادتمندان،

و مـرگ شهیدان و نجات روز محـشر، و سـایه در

روز قـیامت و هـدایت در روز گـمراهى هستید پس قـرآن بیاموزید،

زیرا آن گفـته خـداى مهربان و ایمنى از شیـطان و موجب برترى و وزنه خوبـیهاى شـما است.

فهم قرآن همراه آمـوزش

حضرت على علیه السلام فرمود: قـرآن را بیـاموزید که

نیـکوترین گفـتار است، و در آن دانـا و آگاه شـوید که بـهار دلهـاست و

از نور آن شـفا بخواهید، که شـفا بخـش دلهـاست، آن را خـوب بخوانید چون مفیدترین قصّـه هاسـت.

                                            مومن و آموزش قرآن

امام صادق علیه السلام فرمود: شایسته است که انسانِ مؤمن نمیرد تا

 

قرآن را بیاموزد یا در حال آموزش آن باشد.

قـرائت قـرآن

روخوانى قـرآن

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: برترین عبادت امّت من روخوانى قرآن است.

فضیلت قـرائت قــرآن

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

اى سلمان! بر تو باد خواندن قرآن، زیرا

قرآن خواندن کفّاره گناهان و سپرى در مقابل آتش و بازدارنده از عذاب است.

روزى پنجاه آیه

امـام صـادق علیه السلام فرمود:

قـرآن، عـهدنامه خدا به بنـدگان اوست،

پس شایسته است مســلمان در عـهدنـامـه اش بـنگرد،

و روزى پنـجـاه آیـه از آن بخـواند.

انس با قـرآن در جـوانى

امـام صـادق علیه السلام فرمود: مؤمـنى که در جـوانى قـرآن بخـوانـد،

قـرآن با گـوشت و خـون او مـخــلوط مـى شــود،

و خــدا او را بــا ســفیـران بـزرگـوار و نیـکوکار قـرار مـى دهـد و

روز قیـامت قـرآن مـدافـع اوسـت.

رمضان بهار قـرآن

امام باقر علیه السلام فرمود: هـر چیـزى بـهارى دارد و بـهار قـرآن مـاه مـبارک رمـضـان اسـت.

قــرآن در ماه رمضان

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: کسى که در

ماه مبارک رمضان یک آیه قرآن بخواند پاداش او همانند کسى است که

قرآن را در ماههاى دیگر ختم کرده است.

خانه و قرآن

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: خانه اى که در

آن قرآن خوانده شود فرشتگان وارد آن مى شوند،

و شیطانها از آن دور مى شوند،

و اهل آن در آسایش قرار مى گیرند و به خیر و

برکت آن خانه افزوده مى شود و از بدیها و

آفات آن خانه کاسته مى شود. و خانه اى که در آن قرآن نخوانند،

محلّ حضور شیاطین و دورى فرشتگان مى شود و

بر اهلش تنگ مى شود و شرّش بسیار و خیرش اندک خواهد شد.

نورانیت خانه و قــرآن

امام صادق علیه السلام فرمود:

خانه اى را که مسلمانى در آن است و قرآن تلاوت مى کند

اهل آسمان آنرا مى بینند همانگونه که مردم دنیا ستاره نورانى را در آسمان مى بینند


گـوش دادن به قـرآن

امام صادق علیه السلام فرمود: کسى که حرفى از

کتاب خدا را بشنود بدون آن که بخواند خداوند حسنه اى براى او مى نویسد،

و گناهى را از او مى بخشد، و یک درجه او را بالا مى برد.

آداب قرائت قـرآن

امام صادق علیه السلام فرمود:

هنگامى که به آیه اى که یاد بهشت است رسیدى از خدا بهشت بطلب،

و وقتى به آیه اى که یادآور آتش است رسیدى از آن به خدا پناه ببر.

آهـنگ قـرائت قـرآن 

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: قـرآن را با صـدا و آهنگ عـربى بخوانید.

مقـام حافـظ قـرآن 

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

تعداد درجات بهشت به تعداد آیه هاى قرآن است،

هنگامى که اهل قرآن وارد بهشت شود به او گفته مى شود

قرآن بخوان و بالا برو، براى هر آیه اى درجه اى است،

بنابراین بالاترین درجه از آنِ حافظان قرآن است.

روخوانى یـا از حفـظ؟

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

کسى که از رو قرآن بخواند، خدا براى او دوهزار حسنه مى نـویسد،

و کسـى که آنـرا از حـفظ بخـواند هـزار حسنه نوشـته مى شـود.

پاداش ختـم قـرآن

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

وقتـى کسى قرآن را ختم کند، در آن هنگام هزار فرشته بر او درود مى فـرستـند.

قرائت غلط

  رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
 
قـارى چنـانچه قـرآن را غلط یا اشتباه یا با لحن غیر عربى بخواند
 فـرشته آنرا هـمانطور که نازل شده (صحیح و کامل) مى نویـسد.



به عقیده ما مسلمین, قرآن سخن و وحی خداوند یکتاست.

سخنی است که شنیدنش لرزه بر اندام می آورد.

درون آدمی را نرم کرده و ذهن را متوجه ذکر خدا می کند.

سخن خداوندی است که صاحب ملکوت آسمانها و زمین است و

آگاه و دانا به ریز و درشت خلقت است. این است که

ماقرآن را روشنگر و راهنما می دانیم و عقیده داریم که معجزه پیامبر است.

از طرفی هر انسان غیر مسلمانی که بدون تعصب و غرض قرآن را بخواند

بر نظم و آهنگ دلنواز آن اذعان دارد.

این خود شاهدی بر اعجاز کلامی قرآن است

چرا که قرآن وحی بر پیامبری بی سواد بوده است.

ولی چنان آهنگ کلامی قرآن زیبا بوده و چنان  معانی آن بر دل

می نشسته که اعراب زمان پیابر را مسلمان کرده. اعرابی که

خود سخنور بوده اند و شعرای بسیاری داشته اند در

برابر نظم و آهنگ کلام خدا سر فرود آورده اند.

از طرفی کفاری که تعصب چشمانشان را کور و

گوشهایشان را سنگین کرده بود قرآن را نمی پذیرفتند.

گاهی به پیامبر تهمت شاعری می زدند و گاهی قرآن را افسانه های پیشین می خواندند.

برای اثبات بطلان ادعای کفار زمان پیامبر و همچنین کسانی که

با تعصب و دیده کور به قرآن می نگرند ،

خداوند آنها را به آوردن سوره ای مثل سوره های قرآن فرا می خواند.

بهاین موضوع در پنج جای قرآن اشاره شده است:

۱– سوره ۲ آیات ۲۳ و ۲۴
و اگر در آنچه بر بنده خود نازل کرده‏ایم شک دارید

پس اگر راست مى‏گویید سوره‏اى مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر خدا فرا خوانید.

پس اگر نکردید و هرگز نمى‏توانید کرد از آن آتشى که

سوختش مردمان و سنگها هستند و براى کافران آماده شده بپرهیزید.

۲– سوره ۱۷ آیه ۸۸

بگو اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را

بیاورند مانند آن را نخواهند آورد هر

چند برخى از آنها پشتیبان برخى [دیگر] باشند.


۳– سوره ۱۱ آیات ۱۳ و ۱۴


یا مى‏گویند این [قرآن] را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مى‏گویید


ده سوره برساخته‏شده مانند آن بیاورید و غیر از خدا هر که

را مى‏توانید فرا خوانید. و اگر آنها دعوت شما را نپذیرفتند بدانید

با علم الهی نازل شده و هیچ معبودی جز او نیست آیا با اینحال تسلیم می‏شوید؟


۴– سوره ۱۰ آیات ۳۸ و ۳۹


یا مى‏گویند آن را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مى‏گویید

سوره‏اى مانند آن بیاورید و هر که را جز خدا مى‏توانید فرا

خوانید.بلکه چیزى را دروغ شمردند که به علم آن احاطه نداشتند و

هنوز تاویل آن برایشان نیامده است کسانى [هم] که پیش از

آنان بودند همین گونه [پیامبرانشان را] تکذیب کردند.


۵– سوره ۵۲ آیات ۳۳ و ۳۴


مىیگویند آن را بربافته [نه] بلکه باور ندارند.

پس اگر راست مى‏گویند سخنى مثل آن بیاورند.

بر طبق این آیات خداوند ناباوران را به آوردن سوره ای شبیه قرآن فرا می خواند.

کفار زمان پیامبر با همه سخن وریشان و

تسلطشان به زبان عربی نتوانستند این کار را بکنند.

آنها که تهمت شاعری به پیامبر می زدند فرصت طلایی به

دست آورده بودند تا در زمانی که اسلام نو پا بود و

تعداد مسلمین بسیار اندک ، این دین جدید را فقط با آوردن یک

سوره به زانو بیاورند ولی نتوانستند. اکنون که قرنها از این فرا

خوانی قرآن می گذرد، عده ای از مخالفان قرآن که نه تنها

نظم و زیبایی ظاهری قرآن را درک تکرده اند بلکه مفهوم و

معنی قرآن را نیز متوجه نمی شوند، ادعا می کنند که تقلید از

قرآن و نوشتن سوره ای مثل  سوره های قرآن کاری ساده است.

بعضیها پا را فراتر گذاشته و اشعار حافظ و فردوسی و شاعران

دیگر را برتر از قرآن می دانند. این عده خود درک نمی کنند که

سخنور و شاعر برجسته ای چون حافظ خود به اعجاز قرآن اذعان داشته چرا

که شعر میسروده و تفاوت شعر خود با قرآن را درک می کرده. قرآن برای

این موضوع مثال عصای موسی را می آورد. وقتی که موسی عصای خود را

به اذن خداوند تبدیل به مار کرد ، فرعون که احاطه علمی نداشت و

تعصب چشمانش را کور کرده بود معجزه موسی را نمی پذیرفت در

حالیکه جادوگران او که فرعون برای مبارزه با موسی فرا خوانده بود ،

ضعف و محدودیت خود را درک می کردند  و با دیدن معجزه موسی ایمان آوردند.

چرا که آنها بر خلاف فرعون می دیدند که کار موسی از

عهده یک انسان خارج است و تنها یک قدرت مافوق طبیعی و برتر از عهده آن بر می آید.

در اینجا برای نشان دادن پوچی ادعای این افراد تصمیم گرفتم که از دید

یک غیر مسلمان ولی بدون تعصب به این موضوع نگاه کنم. ببینم بدون

در نظر گرفتن اعتقاداتم به عنوان یک مسلمان آیا می توانم سوره ای مانند

سوره های قرآن بنویسم یا نه. اگر در انتها اذعان کردم که اینکار نه تنها

از عهده من بلکه از عهده هیچ انسانی بر نمی آید

خط بطلانی می کشم بر ادعای مخالفین متعصب قرآن.
برای اینکار به کوتاهترین سوره قرآن توجه کردم.

سوره کوثر کوتاهترین سوره قرآن است که تنها ده کلمه دارد:

إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ : ما تو را [چشمه] کوثر و فراوانی تعمت دادیم
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ :  پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى کن
إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ : دشمنت‏ خودبى‏تبار و دست کوتاه از آینده خواهد بود

با خواندن این سوره متوجه می شویم که این سوره به صورت نظم است.

پس اگر قرار باشد سوره ای مانند این بیاوریم باید به صورت نظم باشد.

از طرفی کلمات نظم به دقت انتخاب شده اند.

کوثر و انهر و ابتر هر سه چهار حرف دارند که نوشتن نظمی مثل آن را مشکل می کنند.

در قدم بعد به دنبال این سه لغت در قرآن گشتم. متوجه شدم که

این سه لغت تنها و تنها یکبار و آنهم در این سوره آمده اند. این

یعنی اگر قرآن ساخته سخنان پیامبر می بود او باید با لغاتی که

نه قبل و نه بعد از آن استفاده می کند شعر بگوید. این نوشتن

سوره ای مثل این را بسیار مشکل می کند. ما شاید بتوانیم از

سخن دیگران تقلید کنیم ولی اگر لازم بود که با لغاتی که هرگز

استفاده نکرده ایم نظم بگوییم کار بسیار مشکلی می داشتیم.

تا اینجا من فقط به نظم ظاهری قرآن نگاه کرده ام  و

فعلا بسیار تحت تاثیر قرار گرفته ام.

در مرحله بعد به معنی و مفهوم سوره نگاه کردم. این تیر خلاصی بود

برای من که ایمان بیاورم نه  تنها من بلکه هیچ انسان

دیگری نمی تواند شبیه این سوره بیاورد. آیات پیشگویی هستند در

مورد مخالفان پیامبر که در زمان پیامبر به حقیقت پیوست.

پیامبر به اوج اقتدار رسید و خداوند نعمتش را بر او کامل کرد و

دشمنانش همه کوتاه دست ماندند. هیچ انسانی هرگز نخواهد

توانست آینده را پیشگویی کند. اگر اعراب زمان پیامبر در برابرنظم و

آهنگ سوره کو ثر سر تسلیم فرد آوردند اکنون ما باید سر تعظیم بر

مفهوم آن نیز فرود بیاوریم. این یعنی ما با درک اندکی که از قرآن داریم

اگر بدون تعصب به کوچکترین سوره قرآن بنگریم اذعان می کنیم که

این سوره سخن قدرتی است که دانای نهان و غیب است. خداند در قرآن می فرماید:

و کلیدهاى غیب تنها نزد اوست جز او [کسى] آن را نمى‏داند و آنچه

در خشکى و دریاست مى‏داند و هیچ برگى فرو نمى‏افتد مگر [اینکه] آن را مى‏داند و

هیچ دانه‏اى در تاریکیهاى زمین و هیچ تر و

خشکى نیست مگر اینکه در کتابى روشن [ثبت] است.

سوره های دیگر هر کدام داستانی دگر دارند و عظمتی دگر.

ما با دانش اندکمان تنها در حد و اندازه فهممان می توایم از

قرآن استفاده کنیم و با توصل به خدا قرآن را راهنمای مسیرمان قرار دهیم.


یادداشت مدیر وبلاگ


بی شک در این مورد مطالب زیاد دیگری است که

به مرور گرد آوری خواهیم کرد و صد البته

تفسیرقرآن بسیار پیچیده است و بی شک بشر

تا الان نتوانسته است همه زوایای پیچیده و

مخفی و معانی و ذات والای این کتاب بزرگ اسمانی را

داشته باشد کتابی که با بودن در انواع حکومتها و

طغیان بشر و تحریفها و سوزانده شدن ها و

تلاش های بسیار برای استفاده از آن به نفع حکومت

دوران ها چون صاحبش گفته اجازه تحریف و

تغییر در آن نمیدهیم همیشه مصون از دستکاری و

تعرض مانده است که مثال دومی ندارد خدا در قرآن میفرماید

آیا در قرآن نمی اندیشید اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسیاری می یافتی


بعنوان مثال قران حرکت کرات را آن زمان ادعا کرده و بشر

الان به این نتیجه میرسید که کرات ثابت هستند یا مثل های دیگر

حتی یک مورد هم نمیتوان یافت که کسی در

مقام مناظره با مطالب قران به پیروزی برسد و اختلافی در آن پیدا کند



بعنوان مثال هر چه علم بشری رو به جلو میرود ابعاد منطق و معجرات و

درستی و پیش بینی های قرآن وسیع تر ثابت میشودخداوند

درقرآن کریم 1400سال پیش موضوعاتی رافرموده است که

صحت علمی آنها امروزه اثبات میشود و اگر از غیر خدا بود

حداقل یک مورد باید پیدا میشد که علم امروزی یک ادعای

علمی قران را نفی میکرد ولی اینگونه که نیست هر روز

با اثبات منطق و علوم و معجزات قرآنی روز بروز به

اعتبار این کتاب اسمانی افزوده میشود هر شخصی که

روحیه عناد و تعصب شیطانی نداشته باشد با چند بار

خواندن قرآن براحتی متوجه میشود که این مطالب نمیتواند

نوشته دست بشر باشد اصلا کتابی مشابه با این نوع

نویسندگی وجود ندارد از باب ایات مشابه و محکم

ونوع تقسیم بندی و شروع و خاتمه مطالب..

بعنوان یک حقیرتوصیه دارم حداقل دو بار آنهم معنی فارسی قرآن ر

ا از اول تا آخر بخوانید بعد اگر کمتر از یک گنج یافتید کنارش بگذارید

اگر ما صبح متوجه بشیم یه کاغذی یا مجله ای رو تو

حیاطمون انداختن بدون اینکه بخونیمش نمیندازیمش سطل زباله

یا بعد از چند ساعت گوشی رو که چک میکنید اگر پیامکی داشتید

حتی تبلیغاتی معمولا یکبار آن را یمخوانید بعد حذفش میکنید

اما کتابی به این عظمت و معجزه که شاید بنده در این مطلب

حتی یک درصد از ابعاد و عظمتش را نتوانستم گردآوری کنم را

سالهاست که در خانه هایمان خاک میخورد و

نهایتا در مراسمات از آن بعنوان یک ابزار

استفاده میشود در مطالب بعدی از قرآن باز هم خواهیم گفت و

اگر شما دوستان هم مطلبی در خور وصف قران داشتید

میتوانید به وبلاگ بفرستید تا در راه شناسایی

این گنج عظیم به دوستان و همراهان سهمی داشته باشید


مرتضی زمانی


مدیر وبلاگ 


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


دوستان و همراهان عزیز وبلاگ عشق فقط خدا




از امروز قسمتی با موضوع ( دلنوشته )

رو ایجاد کردم تا متن های خودمونی بین خدا و

بنده هاشو اینجا درج کنم هر دوستی که

دلنوشته ای خوب و تاثیر گذار داشته باشه

میتونه در قسمت تماس با من  برا وبلاگ بفرسته

تا در این قسمت در صورت رضایتش با نام خودش

درج بشه منتظر نظرات و مطالب خوبتان در این زمینه هستم

با تشکر مدیر وبلاگ

مرتضی زمانی

********************


توو اوج درگیری


دستامو میگیری


وقتی حواسم نیست


نزدیکتر از پیرهن


یا از رگ گردن


غیر از تو واسم نیست


وقتی حواسم نیست


من عاشقت شدم ، با تموم قلبم با تموم وجود


احساس من نسبت به تو کم شدنی نبود


دوست داشتنت خدا همیشه واسه من عین عبادته


با تو آرومم و خیالم یک عمر راحته ، با تو

دلم که میلرزه ، میترسه یک لحظه ، بشم فراموشت


اما تو محکمتر میگیری تا آخر ، منو توو آغوشت


نشم فراموشت


من عاشقت شدم ، با تموم قلبم با تموم وجود


احساس من نسبت به تو کم شدنی نبود


دوست داشتنت خدا همیشه واسه من عین عبادته


با تو آرومم و خیالم یک عمر راحته ، با تو...


توو


  بنام آفریننده عشق


تقدیم به زیباترین عشق


خداوندا چنانم توبه ده تا نافرمانیت نکنم و تا زنده و پاینده ام داشتی


نیکی و نکوکارییت را روزان و شبا ن به من الهام فرمای


ای پروردگار جهانیان  خداوندا 


هرگاه با خود  گفتم  مهیا و آماده  باشم  برای نماز و در

پیشگاهت به راز و نیاز پردازم  کسالت بر من غالب شد و  چون به نماز ایستادم

حال نیایش از من ربوده شد آنگاه که به راز و نیاز پرداختم..........


مرا  چه  دردیست  که


 هرگاه  با خود  گفتم  نهاد خود از آلودگیها رفته ام و  درونم  به

سامان آورده ام  و نزدیک  است به مقام  توبه کاران رسم


آزمایشی سخت گریبانگیرم شد

 که پایم بلغزانید و میان من و خدمتگزارییت مانع شد


سرورا


شاید تو مرا از درگاهت رانده  و از خدمتت  دور کرده باشی



یا شاید مرا در زمره سبک شمارندگان حقت یافته و به دور دستم افکنده ای


یا شاید مرا در شماردروغ زنان  دیده و کنارم زده ای


یا شاید مرا  در شمار  نا سپا سا ن  نعمت هایت یافته و  محرومم ساخته ای


یا شاید مرا همدم بیکارگان دیده  و  به ایشانم  وا گذاشتی



یا شاید  دوست  نداشتی که نیایشم شنوی و از درگاهت دورم کرده ای


یا شاید به واسطه بی پروا یی  و گستاخیم کیفر دادی


یا شاید.........
.

.

.

کریما  اگر اینک از من  درگذری بجاست


 که تو از  گناهکاران پیش از من نیز در گذشتی


زیرا که پروردگارا بزرگواری تو برتراز کیفر دادن تقصیرکاران


و من به فضلت امیدوارم و بسویت   گریزان

   و من  انجام  هر  وعده ای   که از  عفو و چشم   پوشی  به

نیک گمانانت  داده ای را خواهانم


به لطف رحمتت ای مهربانترین مهربانان عالم


خدای خوبم


ای مهربانم سلام


مدت هاست آسمانت را با من تقسیم کرده ای


که هر بار که به آن نگاه می کنم


یاد پاکی سرشار وجود تو بیفتم


و سعی کنم هم چون تو پاک باشم


مدت هاست زمینت را با من تقسیم کرده ای


که هر بار که به گردش آن فکر می کنم


یاد کوچک بودن خودم در مقابل تو بیفتم


و آب هایت را که مرا یاد حرف های زلال تو می اندازد


نازنینم من بی تو هیچم


همه چیز تویی و یاد تو


تو به دست های کوچکم نگاه کن و به پیکر نحیفم


مرا یارای ایستادن در برابر هیچ نیست


مگر تو مرا یاری کنی


به امید توست که سر از خاک برمی کشم


و قدم بر خاک می نهم


خدای من راه من بی تو


به بی راهه می کشد مرا دریاب


در قلبم دردی است به ژرفای ابدیت که درمانش تنها تویی


از همه روگردان شده ام


و چه خوش لحظه ایست که همه هستند


و هیچکس کس نیست


و تنها کس تویی


شیرین ترین رویا


در این سرگردانی


هر موجی مرا به صخره ای می سپارد


روح من عاشقانه از آن توست


پس دست هایم را دریاب


دستانی که عمریست به سوی تو گشوده شده


و هرگز خالی از دست های تو نبوده است


گل بی خار صدایم کن


که مست بوی توام و بی تو در ناکجای ذلت اسیر


شنیده ام تو کوچکترین نجواها را هم شنیده ای


پس به فریادم برس


که فریاد من طنین غمگین ترین


آوای مادری است که کودکش را می جوید


و نگاه حیران کودکی است که پناه می جوید


از هرچه مهربانی است که همه از آن توست


دوستت دارم


و شیدایی تو را دستمایه خود کرده ام


بر این دار و ندار کوچک عشق آن چنان بیفزا


که از هرم نفس هایم بسوزم


و باز شیدایی از سر گیرم


تا روزی که از من جز تو هیچ نباشد


دوستت دارم خدام


گفتم:چقدر احساس تنهایی می کنم


گفت:*فانی قریب*


" من که نزدیکم"(بقره/186)

گفتم:تو همیشه نزدیکی من دورم کاش می شد به تو نزدیک شوم


گفت: واذکر ربک فی نفسک تضرعآ وخیفة و


دون الجهر من القول بالغدو و الاصال *


"هر صبح وعصر پروردگارت را


پیش خودت با تضرع و خوف و با صدای آهسته یاد کن"(اعراف/؟؟؟)

نا خواسته گفتم: الهی وربی من لی غیرک


گفت:* الیس الله بکاف عبده*


"خدا برای بنده اش کافیست"(زمر/؟؟)

گفتم در برابر این هنه مهربانیت چه کنم؟


گفت:*یا ایها الذین آمنوا اذکرو الله ذکرآ کثیرآ و


سبحوه بکرة واصیلآ هو الذی یصلی علیکم و


ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمومنین رحیمآ*


"ای مومنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح وشب تسبیحش کنید


او کسی است که خودش و فرشته هایش برشما درود می فرستند


تا شما را از تایکیها به سوی نور بیرون برند


خدا نسبت به مومنین مهربان است."(احزاب/؟-؟)

گفتم:غیر از تو کسی را ندارم


گفت: *نحن اقرب الیه من حبل الورید*


"از رگ گردن به انسان نزدیکترم."(ق/16)


به چی دل خوش کنم ، چی دارم که با اون ثابت کنم دوستت دارم خدا

 گفتی باید نماز بخونی ، واحب کردی من نماز بخونم ، با خودم

می گفتم شاید دارم یه جوری ناچیز از تو تشکر می کنم ،

ولی  فهمیدم نماز رو دادی برای سلامتی خودم ،

ای خدا تو چقدر عاشق بندگانت هستی ،

ای خدای من  چگونه تشکر کنم از تو ، زبانم قاصر است ،

تک تک اذکار که به من یاد دادی به من انرژی مثبت می دهد ،

تو تشکر نمی خواستی ،

تو سلامتی من را می خواستی ،

خدای بزرگ و مهربانم دوستت دارم

اگرچه آن هم با زبان است ولی من به بزرگی و مهربانیت امید دارم



و اینک نامه ای از طرف خدا


امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم

و امیدوار بودم که با من حرف بزنی حتی برای چندکلمه.....

نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد

از من تشکر کنی.

صبحانه خوردی و حواست به من نبود ( که ماه رمضان است )

سپس متوجه شدم که خیلی مشغولی

مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی

و قراری که با دوستت در دانشگاه داشتی.

وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی

فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی

و به من بگویی : سلام؛

اما تو خیلی هراسان بودی.....

یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و

برای مدت نیم ساعت کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی.

بعد دیدمت که از جا پریدی.....

خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی ؛ اما....

...به طرف موبایلت دویدی

به پیامهای دوستانت جواب دادی و ایمیل و فیس بوکت را چک کردی

تا از آخرین اخبار و شایعات با خبر شوی.

تمام روز با صبوری منتظر بودم...

با آن همه کارهای مختلف گمان می کنم

که اصلاً وقت نداشتی بامن حرف بزنی

متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی،

شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی،

سرت را به سوی من خم نکردی

تو غروب به خانه رفتی و

به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری.

بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی

شبکه های ماهواره را یکبار بررسی کردی

و در حال خوردن چیپس و تخمه به نظاره نشستی......

نمی دانم شبکه های ماهواره را دوست داری یا نه؟

در آن چیزهای زیادی نشان می دهند

و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛

در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری...

باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم

و تودر حالی که تلویزیون را نگاه می کردی ، شام خوردی؛

و باز هم با من صحبت نکردی.

موقع خواب...،

فکر می کنم خیلی خسته بودی....

بعد از آن که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی

به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی.

اشکالی ندارد......

احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت

و برای کمک به تو آماده ام.

من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را می کنی.

حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور بادیگران صبور باشی.

من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.

منتظر یک سر تکان دادن...

دعا ، فکر ، یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد.

خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته باشی.

خب ، من باز هم منتظرت هستم؛

سراسر پر از عشق تو...

به امید آنکه شاید امروزکمی هم به من وقت بدهی.

آیا وقت داری که این را برای کس دیگری هم بفرستی؟

اگر نه،عیبی ندارد،می فهمم و هنوز هم دوستت دارم.

روز خوبی داشته باشی...

دوست و دوستدارت : خدا


*************************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰



باز هم تسبیح بسم‌الله را گم کرده‌ام


شمس من کی می‌رسد؟ من راه را گم کرده‌ام




طره از پیشانی‌ات بردار ای بالا بلند


در شب یلدا مسیر ماه را گم کرده‌ام



در میان مردمان دنبال آدم گشته‌ام


در میان کوه سوزن، کاه را گم کرده‌ام



زندگی بی‌عشق شطرنجی‌ست در خورد شکست


در صف مُشتی پیاده، شاه را گم کرده‌ام



خواستم با عقل راه خویش را پیدا کنم


حال می‌بینم که حتی چاه را گم کرده‌ام



زندگی آن‌ قدر هم درهم نبود و من فقط


سرنخ این رشته‌ی کوتاه را گم کرده ام


در ادامه یادی کنیم از این شعر زیبا


سائلی بی دست و پایم راه را گم کرده ام


عبد کوی هل اتایمراه را گم کرده ام


بس که دوری جستم از این بارگاه با صفا

آستان صاحب درگاه را گم کرده ام


آشنایم، نیستم از فرقه ی بیگانگان

چند روزی دلبر دلخواه را گم کرده ام


دردهایم را نگفتم چند گاهی با طبیب

شد دلم بی غمگسار و چاه را گم کرده ام


قدر عشقت را ندانستم، شدم مشغول خویش

خیمه ی زیبای ثارالله را گم کرده ام


ای یگانه تکسوار پهن دشت انتظار

شرمسارم، حجت الله را گم کرده ام


گوش جان نسپرده ام بر یا لثارات الحسین

راه قرب کوی آن خونخواه را گم کرده ام


کربلا کوته ترین راه است تا درگاه دوست

با که گویم این ره کوتاه را گم کرده ام




آزمـودم دل خــود را

  بــه هـزاران شیـوه


   هیــــچ چیز جز

  یـاد خـــــدا

    شـادش نـــکرد...



روایت کرده اند که جوانى در بنى اسرائیل بود

که بیست سال اطاعت و عبادت کرد

و بیست سال معصیت کرد، روزى در آینه نگاه کرد

دید موهایش سفید شده. به خود آمد و از کرده خود

پشیمان شد. عرض کرد: الهى بیست سال عبادت

و بیست سال معصیت کردم، اگر به سوى تو برگردم

آیا قبولم مى کنى؟

ناگهان ندایی شنید که :

  ما را دوست داشتى پس تو را دوست داشتیم،

ما را ترک کردى پس تو را ترک کردیم،

معصیت ما را کردى تو را مهلت دادیم،

پس اگر برگردى به جانب ما تو را قبول مى کنیم


مـــن از هـــمــه عــالــم و آدم،

بــه داشـتـن خـالــقـی

چــون تــو مــی نــازم...


ای فرزند آدم ...

من سخنانت را می شنوم وقتی که با من حرف

می زنی و درد دل باز می گویی ...

تو نیز سخنان مرا در کتاب من بخوان که

فرشتگانم بر تو فرود آورده اند

و من بدان وسیله با تو سخن می گویم ...

در خلوت خود به اندیشه بنشین

و در تنهایی خود سخنان مرا بشنو

نعمت های مرا بشمار و خطاهای خودت را به یاد آر

مرا دوست داشته باش و محبتم را در دل دیگران

نیز بیانداز مهربانی های مرا برایشان بازگو کن

و سایه سار لطف مرا

بر فراز وجودشان نشان ده ...

(حدیث قدسی از کتاب ای فرزند آدم)



در این ماه عزیز دعا کنید

چشمانی داشته باشید

که «بهترین ها »را در آدم ها ببیند

قلبی که «خطاکار ترین ها» را ببخشد

ذهنی ، که «بدیها» را فراموش کند

و روحی که هیچگاه «ایمانش »به خدا را از دست ندهد

آمین یا رب العالمین


حکمت خدا

شخصی زیر درخت گردو ایستاده بود و می‌گفت:

« خدایا! همه کارهایت درست است فقط نمی‌فهمم

چرا گردوی به این کوچکی را بالای این درخت بزرگ قرار

داده‌ای ولی هندوانه به آن بزرگی را لای بته های کوچک!»

همین طور که داشت با خدا درد دل می‌کرد ناگهان

بادی وزید و گردویی روی صورتش افتاد

و از بینی اش خون آمد  او به خودش آمد

وگفت: «خدایا کارت درست است اگر یک هندوانه

بالای درخت بود، معلوم نبود چه بلایی سرم می آمد!»

"مرحوم آیت‌الله مجتهدی"


آیت الله مجتهدی تهرانی

هرجا کم آوردی، حوصله نداشتی، گرفته بودی،

پول نداشتی، کار نداشتی ، باطریت تموم شد،

تسبیح رو بردار

صد بار بگو استغفرالله ربی و اتوب الیه آروم میشی

استغفار آثار فوق العاده زیادی دارد

و فقط برای آمرزش گناه و توبه نیست ...




خدا ﻓﺮﻗﯽ برایش ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺗﻮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ ﯾﺎ ﻧﻪ،
ﻓﺮﻗﯽ برایش ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﯾﺎ ﻧﻪ،
ﻓﺮﻗﯽ برایش ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﺶ ضجه ﺯﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ،
ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻓﺮﻕ ﻣﯿﮑﻨﺪ .
ﻭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻕ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺧﺪﺍﯾﻤﺎﻥ ﺟﺪﻝ ﮐﺮﺩﯾﻢ؛
ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺗﺮﻡ ﺗﻮ ﮔﻔﺘﯽ ﻣﻦ !
ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺧﺪﺍﯼ ﻫﺮﺩﻭﯾﻤﺎﻥ ﯾﮑﯿﺴﺖ
ﻓﻘﻂ ﺭﺍﻩ ﺍﺗﺼﺎﻟﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ .
ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﺗﺼﺎل ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺳﺖ ﻧﺰﻧﯿﺪ !
ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﯼ
ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺶ ﻭﺻﻞ ﺷﻮﺩ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﯿﻮﻩﯼ ﺗﻮ ....


 خدا دوستدار آشناست. عارف عاشق می خواهد نه مشتری بهشت.


**********************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۲
  • ۰



گفتی که گنه کنی تو را سوزانم

این را به کسی گو که تو را نشناسد


لطف بی کران خدا


در برخى روایات آمده است که

وقتى بندهاى از گناه پشیمان شد و به سوى خدا

بازگشت و گفت: «خداى من! من بد کردم»،

خدا مىفرماید: ؛ من آن را پوشاندم

و چون مىگوید: خداى من! من پشیمان شدم

خدا مىفرماید: ؛ من قبول کردم

؛اى جوان، اگر توبه کردى و شکستى، حیا نکن

که دیگر بار به سوى ما بر گردى!

و هر گاه دوباره توبه را شکستى، حیا نکن

آیا حیا تو را از اینکه سه باره به سوى ما

بیایى، منع مىکند؟ (: حیا نکن و بیا.)؛

و هر گاه براى سوّمین بار توبه را شکستى،

براى چهارمین بار به سوى ما بیا

؛من بخشندهاى هستم که بخل نمیورزم

؛ من بردبارى هستم که شتاب نمىکنم

من آنم که: بر معاصى پرده مىپوشم، و توبه کنندگان را قبول مىکنم

و از خطا کنندگان مىگذرم و به پشیمانان، رحم مىکنم

؛ «وَاَنَا اَرحَمُ الراحِمِین»و من رحم کنندهترین رحم کنندگانم

 ؛ کدام فردى به سوى درگاه ما آمد و او را رد کردیم؟

 ؛ چه کسى به سوى ما پناه برد و ما او را دور کردیم؟

؛ چه کسى به سوى ما بازگردید که او را نپذیرفتیم؟

 چه کسى از ما درخواستى کرد که به او عطا نکردیم؟

 ؛ چه کسى از ما آمرزش خواست و ما او را نیامرزیدیم؟

؛من آنم که گناهان را مىآمرزم و عیبها را مىپوشانم

و اندوهناکان را یارى مىکنم و به گریانِ ندبهکننده

رحم مىکنم ومن داناى امور نهان و پنهان هستم...

( گفتاری از حضرت آیت الله العظمی صافی)



 مــاه زیبــای خــدا ای رمضـان ماه قـرآن و دعـا ای رمضـان

هر کجـا پا بنهی یـاد خــداست ذکرحق در همه جا ای رمضـان

شبت آرام وسحر شیرین است روزهـا پــر ز صفـا ای رمضـان

صـوت قـرآن و منـاجـات و دعـــا همـه آهنـگ خــدا ای رمضـان

دل مـا را کـه گنـه کـرده سیـاه پرکن از نـور و صفـا ای رمضـان

همـه مهـمـان خـداونـد کریـــم سر این سفره سرا ای رمضـان

وقـت افـطـار و سحــر یـاد کنیـم از امــام و شهــدا ای رمضـان

تا خــدا عمــر دهــد با دل شــاد نشـوم از تو جــدا ای رمضـان




خدایا

فقط گیر یک نگاه تو مانده ام

تو که مرا

بپسندی ، دیگر چه باک

از پیله های روزگار...


گفتگوی ماهی با سلیمان نبی

روزى یکى از حیوانات دریائى سر از آب بیرون آورده

عرض ‍ کرد اى سلیمان، امروز مرا ضیافت و مهمان کن،

سلیمان امر کرد آذوقه یک ماه لشکرش را لب دریا جمع کردند

تا آنکه مثل کوهى شد، پس تمام آنها را به آن حیوان دادند،

تمام را بلعید و گفت: بقیه قوت من چه شد،

این مقدارى از غذاهاى هر روز من بود

سلیمان تعجب کرد، فرمود: آیا مثل تو دیگر

جانورى در دریا هست،

آن ماهى گفت: هزار گروه مثل من هستند

پس هر کسى که روى حقیقت توکل بر خدا پیدا کرد،

خداوند از جایى که گمان ندارد

اسباب روزى او را فراهم مى کند...


ای فرزند آدم لحظه ای در صبح

مرا یاد کن

و لحضه ای در عصر ، هرچه خواهی

بتو می دهم ...

(حدیث قدسی 6 از کتاب یابن آدم)



آیا کسی را تا به حال دیده‌اید که هیچ گونه گرهی در کارهایش نیافتاده باشد!؟

Eight2l

ممکن نیست کسی را بیابید که در زندگی اش با گرفتاری یا

مشکلی روبه رو نشده باشد. چالش و مشکل،

سنت قطعی خداوند در زمین است. ما خاکیان در رنج و

سختی آفریده شده‏ایم.

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ؛

«ما انسان را در رنج آفریدیم [و زندگى او پر از رنج‌هاست]!»

(بلد، ۴). جوهره جان ما، باید جلای رنج را برای صیقل یافتن تحمل کند.

به قول استاد شهید مطهری:

شداید سازنده است. از موجودی موجود دیگر می‏سازد: از ضعیف،

قوی و از پست، عالی و از خام، پخته به وجود می‏آورد؛

خاصیت تصفیه و تخلیص دارد: کدورت‌ها و زنگارها را می‏زداید؛

خاصیت تهییج و تحریک دارد، هوشیاری و حساسیت به وجود می‏آورد؛

و ضعف و سستی را از بین می‏برد

(مرتضی مطهرى، مجموعه آثار، ج‏۲۳، ص۷۵۱).

حکمت سختی‌ها و مشکلات در زندگی:

چالش‌ها، سختی‌ها، مشکلات، گرفتاری‌ها، مصیبت‌ها،

، رنج‌ها و دردها، همه‌وهمه ورزش روحی و ابزار آزمایشی است

از الطاف الهی، تا ما انسان‌ها با انتخابگری خود به ره‌یافتگی و

رشد دست یابیم. «آزمایش الهی، صفات انسانى را

از نهانگاه قوه و استعداد به صفحه فعلیت و کمال بیرون مى‏آورد.

آزمایش خدا تعیین وزن نیست؛ افزایش دادن وزن است» (همان، ج‏۱، ص۲۰۶).


هنر زندگی در حل مسئله:

هنر زندگی در توانایی و مهارت کنار آمدن با مشکلات و حل آنهاست.

کسب توانایی لازم برای مشکل‌گشایی و برخورداری از

مهارت حل موفقیت‌آمیز مسائل ما را توانا می‌سازد

به‌طور سازنده با مشکلات زندگی برخورد کنیم.

حل مسئله، مهارتی است که رضامندی از

زندگی و پیشرفت و تکامل در گرو آن است.

درواقع هنگامی می‌توان طعم خوشبختی و لذت زندگی را چشید

که بتوان با مشکلات روبه‌رو شد و مسائل را حل کرد.

آن هنگام می‌توانیم این وعده الهی را تجربه کنیم که

پایان دشواری، آسانی است: إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً (انشراح (۹۴)، ۶). ‏

همه عمر تلخی کشیده است سعدی

  که نامـش برآمـد به شـیرین‌زبانی‏

منبع: نورعلیزاده میانجی، مسعود، این گره با دست باز می‌شود:
مهارت حل مسئله و چیرگی بر مشکلات زندگی،
 قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چ دوم، ۱۳۹۴، ص ۹ و


هر گاه دیدی خدای سبحان پیاپی بر تو بلا نازل می کند

بدان که تو  را بیدارکرده است

و  چون دیدی با آنکه گناه می کنی،

پیاپی به تو  نعمت می دهد

بدان که این تدریجاً به سوی هلاکت بردن توست

امام علی (ع)



اعجاز قرآنی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه:

چند سالی است که زمین شناسان نسبت دریا و خشکی کره زمین را بیان کرده اند؛

اما همین نسبت طی محاسبه عددی در آیات قرآن کریم آمده است.


به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از خبرگزاری اعجاز قرآن، سالهاست که


دانشمندان زمین شناس نسبت دریا و خشکی را


در کره زمین تعیین کرده اند و


این همان حقیقتی است که


قرآن کریم 14 قرن پیش عنوان کرده بود.


کلمه "بحر" به معنی دریا به صورت صیغه مفرد آن در 32 آیه از قرآن آمده است .

کلمه "بر" نیز به معنای خشکی به صورت صیغه مفرد آن در 12 آیه از قرآن آمده است.

در یک مورد نیز کلمه "یبسا" که آن هم معنای خشکی می دهد آمده است که

 در مجموع در 13 آیه از قرآن کلمه خشکی وارد شده است.
 
بنابراین در 32 آیه قرآن کلمه دریا و در 13 آیه کلمه خشکی آمده است.

 مجمع آیاتی که در آنها کلمات دریا و خشکی آمده است

(32+ 13) می شود 45 آیه.
 

حال اگر این اعداد را با نسبت ریاضی بیان کنیم ،

 نسبتهای زیربه دست می آید :

نسبت کلمه دریا در آیات قرآن 71 = 32:45 و

 نسبت کلمه خشکی در آیات قرآن  29 = 13:45                                               
 

پس می توان گفت که نسبت کلمات دریا و خشکی در

 قرآن به ترتیب 71 درصد و 29 درصد است.

 یعنی در 71% از مجموع 45 آیه از کلمه دریا و

در 29% از مجموع 45 آیه از کلمه خشکی استفاده شده است .
 

حال اگر به سایت سازمان فضانوردی آمریکا ( NASA)

مراجعه کنیم و نسبت دریاها و خشکی های زمین را مشاهده کنیم؛

 درمی یابیم که نسبت دریاهای زمین 71% و

 برای خشکیهای زمین 29% ثبت شده و

این همان حقیقتی است که
14
 قرن پیش قرآن کریم به آن اشاره کرده است.

فردی چند گردو به رهگذری داد

و گفت بشکن و بخور و برای من دعا کن!

رهگذر گردو ها را شکست ولی دعا نکرد

آن مرد گفت: گردو ها را می خوری نوش جان

ولی من صدای دعای تو را نشنیدم!

رهگذر گفت:

" مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای

خدا خودش صدای  شکستن گردو ها را شنیده است"


اى کسانى که ایمان آورده ‏اید

خدا را یاد کنید یادى بسیار

و صبح و شام او را به پاکى بستایید

اوست کسى که با فرشتگان خود

بر شما درود میفرستد تا شما را

از تاریکی ها به سوى روشنایى برآورد

و به مؤمنان همواره مهربان است

" 41/42/43 احزاب"



ای کسی که لذت می بری از دنیا و رزق و برق آن

و چشمهایت به خاطر لذت ها خواب نمی رود

خودت را مشغول کردی به چیزی که تمام نمی شود

به خدا چه خواهی گفت وقتی او را ملاقات کردی

"بهلول"

 


 الهـی ای خالق بی مـدد
 
 وای واحـد بی عــدد، ای بخشنده بی منت،
 
ای داننده رازهـا،
 
ای شنونده آوازها،ای بیننده نمازها،
 
 ای شناسنده نامها،ای رساننده گامها،
 
ای مهربان بر خلایق،
 
عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر
 
و برعیب های مامگیر که تو قوی وما حقیر
 
از بنده خطاآید وذلت واز تو عطاآیدو رحمت

**********************************************

عشق فقط خدا
 
  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

از پنجره روزگار به درخت عمر که می نگرم !

خوشتر از یاد خداوند

ثمری نیست...


من خدا را دیدم امروز

 

توی بارانی که بارید

 

روی گلبرگ گلی که

 

شادمانی کرد و خندید

 

من خدا را بو کشیدم

 

توی عطر پاک یک گل

 

من شنیدم نام او را

 

در صدای شاد بلبل

 

من خدا را می نویسم

 

توی قلبم شاد و خندان

 

او همیشه پیش ما هست

 

توی ابر و باد و باران

 

 

شاعر: اکرم خیبری


آنچه در اسمانها و زمین است به زبان خود تسبیح خدا میگویند

من  الله هستم

معبودی جز من نیست مرا پرستش کن

و نماز را برای یاد من به پا دار

رستاخیز بطور قطع خواهد آمد

میخواهم آن را پنهان کنم تا هر کس

در برابر سعی و کوشش خود جزا داده شود

"آیات 14/15سوره طه"

 


خدای من،

از وقتی در زندگی ام کمرنگ شدی،

هزار کلمه، هزار ایده، هزار...

بر جای خالی ات ریختم، ولی پر نشد

به گمانم ازجنس بی نهـایتی...

خدای من!برگرد

خودت میدونی که چقدر تهی شده ام!


محبت خدا به مخلوقاتش:

روزی مردی محضر پیامبر اکرم رسید بقچه ایی همراهش بود

آن را باز کرد. دیدند یک پرنده و چند جوجه داخل آن است.

گفت یا رسول الله، من از راه دور به دیدن شما آمدم.

در بیابان به یک بوته رسیدم. دیدم کنار آن چند جوجه است.

آنها را گرفتم و داخل بقچه کردم. روی سرم گذاشتم

تا برای شما هدیه بیاورم. دیدم هر جا می روم،

مادرشان به دنبال من می آید. نمی تواند از جوجه هایش دل بکند.

بقچه را پهن کردم تا بیاید این جوجه ها را ببرد

یا اینکه خودش را هم بگیرم. وقتی بقچه را بازکردم

دیدم مادر جوجه ها به میان آنها آمد.

شخص گفت: یا رسول الله مادر این جوجه ها

با اینکه می دانست اسیر می شود، آمد نشست

و فرار نکرد من هم او را گرفتم وخدمت شما آوردم.

پیغمبر اکرم از این صحنه خیلی منقلب شد

و فرمودند: این پرنده چقدر جوجه هایش را دوست دارد!

حضرت فرمودند:

مهر و محبت خداوند متعال به بندگان

و مخلوقاتش هزار مرتبه

از این پرنده به جوجه هایش بیشتر است.


«نحنُ اقرب الیه من حبل الورید»

دکترها گفته اند : 

خطر سکته ام حتمیست 

تو تمام رگهایم را گرفته ای .... 

خواستم تا بین آغوش کسی گریه کنم 

هرچه گشتم خوبتر از خودت کسی پیدا نشد


 تا حالا کی با عمل به دستورات خدا ضرر کرده

تا حالا فکر کردیم خدا چقدر صلاحمون را میخواد

بارها تجربه کردیم چقدر دستورات قرآن کریم

بهمون آرامش و نشاط میده 

قربونت برم

خدا

که اینقدر  تاسف میخوری واسه خوشبختی ما


آیــنت دانـی چــــرا غـــماز نیست ؟

چون که زنگار از رخش ممتاز نیست

"مولانا"


پروردگــــارا . . .

حـقــارت قـلـمـم در نـگـاشـتـن بــرای تــو

چــه افــروخـتـه هـویـدا مــی شـود !

و بـنـد بـنـد واژه هــایــم در وصـف تــو

چــه عـاجـزانه مـنـفـک مـی شـونــد . . .


عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست ،

پرسیدند : کجا میروی ؟

گفت : می روم با آتش ، بهشت را بسوزانم

و با آب جهنم را خاموش کنم 

گفتندش چرا ؟ 

گفت : تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند ،

نه به خاطر عیاشی در بهشت و نه به خاطر ترس از جهنم 

فقط به خاطر بزرگیش ،

فقط به خاطر مهربانیش ،

فقط به خاطر رزاق بودنش ،

فقط به خاطر خوده خودش

 به خاطر تمام الطافش...


خطاب خداوند به حضرت موسی:

یاد دارى روزى در آن موضع گوسفند مى چرانیدى،

یکى از آنها از گله فرار کرد، همراهش رفتى

به او رسیدى و او را اذیت نکردى.

گفتى: اى حیوان، هم مرا و هم خودت را

به تعب و زحمت انداختى

و او را با کمال ملایمت به گله بازگرداندى.

چون این شفقت و مهربانى را از تو دیدم

در حق آن حیوان،

تو را به منصب نبوت رسانیدم...


کلید های غیب تنها نزد اوست

و جز او کسی آن را نمی داند

آنچه در خشکی و دریاست می داند

هیچ برگی (از درختی) نمی افتد مگر اینکه از آن آگاه است

و نه هیچ دانه ای در مخفیگاه زمین

و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد

جز اینکه در کتاب آشکار ثبت است...


"انعام آیه59"


*************************************


  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰




گاهی خیال می کنم از من بریده ای


بهتر ز من برای دلت برگزیده ای



از من عبور می کنی و دم نمی زنی


تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای



یک روز می رسد که به آغوش گیرمت


هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای

 

 بگرفت دُم مار را یک خارپُشت اندر دهن

سر درکشید و گِرد شد مانند گویی آن دَغا


آن مار ابله خویش را بر خار می‌زد دم به دم

سوراخ سوراخ آمد او از خود زدن بر خارها


بی صبر بود و بی‌حیل ،خود را بکشت او از عجل

گر صبر کردی یک زمان رستی از او آن بدلِقا


بر خارپشتِ هر بلا ،خود را مزن تو هم هلا

ساکن نشین وین وِرد خوان جاءَ القَضا ضاقَ الفَضا


فرمود رب العالمین با صابرانم همنشین

ای همنشین صابران افرَغ عَلَینا صَبرَنا


رفتم به وادی دگر باقی تو فرما ای پدر

مر صابران را می‌رسان هر دم سلامی نو ز ما

«مولانا»



سنگین ترین وزنه دنیا


از آقای  رضا زاده پرسیده بودند

بالاترین وزنه چندکیلو هستش که یه نفر بزنه

بهش بگن پهلوان؟


درجواب گفتند بالاترین وزنه

یه پتوی 400یا500گرمی هستش

که صبح باید بلند کنیم

تا نماز صبح یا نماز شب رو بخونیم

هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کنه


بهش میگن پهلوان...



اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی...

باران به تو خواهد گفت کجا کاشته ای... پس خیر را بکار

در هر زمینی...و زیر هر آسمانی... و برای هر کسی...

تو نمی دانی کجا آن را خواهی یافت!


کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند...

اثر زیبا باقی می ماند

حتی اگر روزی صاحب اثر دیگر حضور نداشته باشد...


ای انسـان، قدر خود را بدان...

به حدی گرانے ، که فقط خدا

توان خریدت را دارد...

پس خود را به قیمت حسرتے تلخ،

به تاراج مده . . .



ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻦ

ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ مراقبم باش

ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺷﮑﺴﺖ، افتادن از چشمان توست

کمکم کن ﮐﻪ ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺨﻮﺭﻡ

ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ هم ﺗﻮ ﺭﺍ ﻗﺎﺿﻲ ﺍﻟﺤـﺎﺟـﺎﺕ ﻣﻲ دانم،

ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ آرزوهایم ﺭﺍ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮﻱ ...

ﻫﻨﻮﺯ هم تو را پناه بی پناهان ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻢ،

ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ پناهم ندهی

 ﻣﻦ تمام ﺍﻣﻴـﺪﻡ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ

ای که از همه نسبت به من دلسوزتری


پروردگارت را در دل خود

از روی تضرِِِع و خوف و آهسته و آرام

صبحگاهان و شامگاهان یاد کن!

و از غافلان مباش

 

«آیه 205 سوره اعراف»



اى فرزند، دنیا می‌خواهی نماز شب بخوان،


آخرت می‌خواهی، نماز شب بخوان

 

«سفارش آیت الله قاضی به شاگرد خود»



گر میان مُشک تن را جا شود

روزِ مردن گند او پیدا شود


مُشک را بر تن مزن،بر دل بمال

مُشک چه بُوَد؟ نام پاک ذوالجلال


خـــدایــــا

بـه آنـچـه ڪه دادی تـشـڪـر

بـه آنـچـه ڪه نـدادی تـفـڪر

بـه آنـچـه ڪه گـرفـتـی تـذڪر

ڪـه : داده ات نــعـمـت
نـداده ات حـڪمـت

و گـرفـتـه ات عـبـرت اسـت



خداجونم یه حسی بهم میگه خیلی ازت دور شدم

میدونم تقصیر خودمه ، اما تو خیلی بزرگی

یه کاری کن این فاصله از بین بره

خداجونم نمیخوام دیگه از دستت بدم

درسته من لیاقت چون تویی را ندارم

اما با تو بودن خیلی حس خوبیه

دیگه هیچوقت نمیخوام ازت دور بشم

هیچ وقـــت!!!

هیچ وقــــــــــت!!!

هیچ وقــــــــــــت!!!



داستانک


«ملا فتح‏ اللَّه کاشانى» در تفسیر منهج الصادقین،نقل می کند:

در زمان «مالک دینار» جوانى از زمره اهل معصیت

و طغیان از دنیا رفت. مردم به خاطر آلودگى

او جنازه‏ اش را تطهیر نکردند، بلکه در مکان پست و

پر از زباله ای‏ انداختند و رفتند.

شبانه در عالم رؤیا از جانب حق تعالى به مالک دینار

گفتند: بدن بنده ما را بردار و پس از غسل و کفن

در گورستان صالحان و پاکان دفن کن. عرضه داشت: او از

گروه فاسقان و بدکاران است، چگونه و با

چه وسیله مقرّب درگاه احدیّت شد؟

جواب آمد: در وقت جان دادن با چشم گریان گفت:

یا مَنْ لَهُ الدُّنیا وَ الآخِرَةُ إرْحَمْ مَن لَیْسَ لَهُ الدُّنیا وَ الآخرَةُ.

اى که دنیا و آخرت از اوست،

رحم کن به کسى که نه دنیا دارد نه آخرت.

مالک،کدام دردمند به درگاه ما آمد که دردش را درمان نکردیم؟ و

کدام حاجتمند به پیشگاه ما نالید که حاجتش را برنیاوردیم؟»


*************************************


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

ﭘـــﺲ ﺍﺕ ﻧﻤـــﯽ ﺩﻫﻢ..

ﺑـــﻪ ﻫـــﯿﭻ ﺳﺎﻋــــﺘﯽ

ﺑـــﻪ ﻫﯿـــﭻ ﺩﻗﯿﻘـــﻪ ﺍﯼ

ﺑـــﻪ ﻫﯿـــﭻ ﻗﯿﻤﺘــــﯽ !

ﺳﺨﺖ ﭼﺴﺒﯿــــﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﻤﺎﻣــــﺖ ﺭﺍ

ﻣﮕــر ﺗو را ﺳـــــﺎﺩﻩ ﺑﺪﺳــــﺖ آﻭﺭﺩﻡ ...

ﮐﻪ راحـــــت ﺍﺯ ﺩﺳﺘــــﺖ ﺑﺪهــــم ...

خـــــــداوند میفرمایند:

ای بندگان من!

در آنچه که به شما امر کردم از من اطاعت کنید

و مصلحت خود را به من نیاموزید،

چون من خودم بهتر از شما

به مصلحت شما عالم هستم

و هرگز در عمل کردن به مصلحت شما

خیانت نمی کنم...

 

"حدیث قدسی به نقل از امیر المومنین"


کار مانیست شناسایی راز گل سرخ

کار ما شاید این است

که در افسون گل سرخ شناور باشیم

 

سهراب سپهری



مُقریی می‌خـواند از روی کـتاب

"مــاؤُکُم غُورا" ز چشمه بندم آب


آب رادرغورها(اعماق زمین) پنهان کنم

چشمه‌ها را خـشک و خـشکستان کنم


آب را در چـشمـه کی آرد دگــر

جزمن بی مثل وبافضل وخطر(بزرگوار)


فلسفی منطقی مستهان(خوار و ذلیل)

می‌گذشت از سوی مکتب آن زمان


چونک بشنید آیت او از ناپسند

گفت آریم آب رامابا کُلند(کُلنگ)


ما به زخم بیل و تیزی تـبر

آب را آریم از پستی زِبَـر


شب بخُفت و دید او یک شیرمرد

زدطبانچه(سیلی)هردو چشمش کورکرد


گفت زین دوچشمهٔ چشم ای شقی(بدبخت)

با تبر نـوری بـرآر ار صـادقی


روز بر جست و دو چشم کور دید

نور فایض از دو چشمَش ناپدید


گر بنالیدی و مُستَغفِــر شدی

نور رفته از کرم ظاهـر شدی


لیک استغفار هم در دست نیست

ذوق توبه نُقل هر سرمَست نیست

"مولوی"



برایم مهم نیست بهشتی باشم یا جهنمی ...


وقتی صاحب هر دو خانه


  خـداوند است !!!!!



آنهایی که دستشان را توی دست خدا می گذارند


دلشان قرص است 


این ساده ترین مشقی است که باید تمرین کنم



آیا اندیشیده ای چقدر تنها خواهی بود ؟

ساعتی؟

روزی؟

ماهی ؟

سـالی ؟

چند هزار سال؟

چند میلیون سال ؟

با خودت فکر کن و بیاندیش

هر قدر که قرار است پس از مرگ

با من تنها باشی ؛ در دنیا با من انس بگیر

اگر لحظه ای ؛ لحظه ای ... و اگر همیشه ؛ همیشه

 

«برگرفته از احادیث قدسی کتاب تنهایی»


هر وقت توی زندگی به یک در بزرگ رسیدی

که قفل بود

اصلا نا امید نشو!!!

چون اگه قرار بود باز نشه بجاش یه دیوار گذاشته بودند



از خـــــــــــــــــــــدا پــــــروا کنید


تا پـَـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر وا کنید

 

 

“شهید چمران”



خدایا گوشه چشمی از تو کافیست تا

هر رنجی به رحمت..

هر غصه ای به شادی ..


هر بیماری به سلامتی ..

هر گرفتاری به آسایش واسانی ..

هر فراقی به وصل ..

هر قهری به آشتی ..


هر زشتی به زیبایی ..

هر تاریکی به نور ..

هر ناممکنی به معجزه ..


تبدیل شود.

پروردگارا تمام وجود و هستیمان را ،

آرزوهایمان را ،

غرق محبت ونگاه معجزه گرت بفرما



همانا تو را به ترس از خدا سفارش می کنم

که پیوسته در فرمان او باشی و دلت را با یاد خدا زنده کنی

و به ریسمان او چنگ زنی ،

چه وسیله ای مطمئن تر از رابطه تو با خداست ؟

اگر سر رشته آن را در دست گیری...


نهج البلاغه نامه 31



با این که از تو تصویری ندارم

با این که از سکوتت نا امیدم


ولی می دونم اینجایی کنارم

همیشه دل به تقدیر تو میدم


هوا مو داری از نزدیک و از دور

محاله با تو از نفس بی افتم


من از این آدما چیزی نمی خوام

فقط دستام و سمت تو گرفتم


همیشه رو به روت بازنده بودم

واست هر جوری ام نقشه کشیدم


تا رفتن سمت هر راهی بجز تو

دوباره اول جاده رسیدم



وقتی یک مکعب مغناطیسی را در بین انبوهی از براده های

آهن قرار دهید تصویر زیر ایجاد خواهد شد !


سبحان ا...

سبحان ا...

 

منبع: وبلاگ معجزه کلمات


خدایا

نکنه برعکس تـــــــــو از دست من

و از دست این همه بیراهه رفتن های من

خسته شده باشی



گفتم: چشمم، گفت: به راهش می‌دار


گفتم: جگرم، گفت: پر آهش می‌دار


گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل


گفتم: غم تو، گفت: نگاهش می‌دار

 

«شیخ ابوسعید ابوالخیر»



چشمانم را بسته ام

به هـرچه که خواهد شد


او به برگشت بنده اش امیدواراست...

و من به آغوش دوباره اش...


با دلها به سوی خدا رهسپار شدن رساننده تر به مقصد است


تا با خسته کردن جوارح با اعمال...


«امام جواد (ع) »


منبع: الدهره الباهره/۳۹»



دانستن جرم کمی نیست…


وقتی که… 


بدانی و عمل نکنی...


بدانی و بگذری…


بدانی و نادیده بگیری…


بدانی و بشکنی…


************************************


عشق فقط خدا
  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



خداوند به زنبور عسل وحی کرد که از

 کوههاودرختان وسقفهای رفیع منزل گیرید

وسپس از میوه های شیرین تغذیه کنیدو

 راه پروردگارتان رابا طاعت بپویید،

 آنگاه از درون آنها شربت شیرینی به رنگهای مختلف بیرون آید

 که در آن شفای مردمانست

 دراین کار نیز آیت قدرت خداوند برای متفکران پیداست


خــدایا

تمام زیبایی های دنیایت ،درخشندگی مرواریدهایت

بوی مست کننده ی گل هایت ،آبی بودن آسمانت

ونماز های خیس از اشک هایم

همه به کنار 

میخواهم رازی را با تو بگویم 

"نفسمی خـدا"

واین همان رازیست

که به بخاطرش برایش زندگی میکنم


براستی استاد طبیبان عالم است

همان که وقتی همه پزشکان جوابت کردند ،

 برایت معجزه می کند !

عارفان گویند

نامش الله است

نسخه اش نماز شب

ویزیتش هم دل شکسته

مطبش سحرگاهان رونقی دارد


هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد،

بدان خدا کرده است؛

زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی

که راهم را بستی؟

هر کس گرفتار است، در واقع گرفتار یار است

(حاج محمد دولابی)

یک حرفی احسان علیخانی زد ٬ خیلی قشنگ بود 

گفت: از مرتضی پاشایی پرسیدم

الان که میدانی بیماریت سرطان بدخیمه ودرمان نداره

زندگیت چه فرقی کرده ؟ 

مرتضی گفت : زندگیم فرقی نکرده ٬

همون کارهایی را میکنم که قبلا میکردم

ولی با شماها یک فرقی دارم ٬

  قدر ثانیه های زندگیم را بیشتر می دونم

و از هر ثانیه بیشتر از شما لذت میبرم .

قدر نگاه مادرم و لبخند پدرم را بیشتر از شماها میدونم .

هر ثانیه از عمرم را با عشق سپری میکنم

چون هر لحظه ممکنه این نفس بره و بر نگرده ٬

چون میدونم دیگه فرصت جبرانی نیست

باید بهترین باشم باید بهترین استفاده را بکنم 

  بیایید بجای اندوه ما هم چنین کنیم

و از زندگی لذت ببریم شاید فردایی نبود 

  فردا خیلی دیر است  همین الان تغییر کن 

همین الان خوب باش

منبع متن :

only-allah.mihanblog.com

 

 

خـــــــــدایا

به آسمانت سوگند

میدانم این دنیا فانیست

آنرا باور دارم ، با این حال

نمی دانم چرا اینقدر از تو دورم

می دانم این دنیا محل گــذر است

اما نمی دانم چــرا از آن دل نمی کنم

میدانم هیچ چیز در عالم لذت با تو بودن را ندارد

ولی نمی دانم چـرا اینقـــــــدر فراموشت کرده ام

می دانــم که بین مــا خــیلی غــــــریب و تنهـــــایی

 امــا  تــــــو هیچ وقت مــا را غــــــــریب و تنهــــــا مگذار


هـــر بار کـه دلــم هـــوای خـــــــدا می کند …

تـنـم می لــرزد …

نــه از خــــــدا … از خــــودم !

که از شــیطــان هـــم شـیطـان تــَـــر شــده ام …

نـگـاهم را مــی دزدم …

مبادا چشــمم در چشـــم خدا گــــیر کند …


هر مصنوعی صانعش را نشان می‎دهد

به هر چیزی نگاه کنی، سازنده‎ی آن را یاد می‎کنی

قالی را می‎بینی، می‎گویی عجب قالی‎بافی داشته است

ساختمان را می‎بینی، می‎گویی عجب معماری داشته است

خودت را چه؟ اگر خودت را هم جلوی آیینه نگاه کنی،

یاد خدا می‎افتی...

 

مرحوم محمداسماعیل دولابی

دلخسته و سینه چاک می‌باید شد

وز هستی خویش پاک می‌باید شد

آن به که به خود پاک شویم اول کار

چون آخر کار خاک می‌باید شد

 

"ابوسعید ابوالخیر"


******************************


عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


میگفت مرگ مثله این میمونه که

یه جرمی انجام داده باشی و

نیروهای پلیس گیرت بیارن

و لیزر اسلحه هاشون روی سرت باشه

یعنی هرثانیه تمومی...

یعنی نزدیکتر از هرچى!

اما نمیدونست...

اگه جرمی انجام نداده باشی

مرگ

یعنی رفتن تو آغوش خالق مهربونی

که میگه از رگ گردن بهت نزدیک ترم!!



این کتاب که در آن هیچ شکی نیست راهنمای پرهیز کاران است

سوره بقره آیه 2


گوشه ای از عظمت خدا در اعجاز عددی قرآن




دنیا  115 بار آخرت 115 بار

گیاه  26 درخت   26

تابستان گرم  5 زمستان سرد  5

زکات  32  برکت  32

شراب  مستی  6

فقر  13  ثروت  13

فرشته  88  شیطان  88 

بهشت  77  جهنم  77

حیات  71  موت  71

بگو  332  گفتند  332

الرحمن  57  الرحیم  114

الفجار 3  الابرار 6

سختی  12  آسانی  36

مصیبت  75  شکر  75

جهر(آشکار)  16  علانیه(پنهان) 16

صبر  102  شدت  102

سرور  4  حزن  4

حسنات  180  سیئات  180

یوم (روز) 365  بار به تعداد روزهای سال شمسی 

شهر(ماه)  12  باربه تعداد ماههای سال 

الساعت   24  بار 

سجده  34  بار  برابر سجده های 17 رکعت 

نماز شبانه روزی


  و اگر خدا به تو زیانی برساند،

آن را برطرف کننده ای جز او نیست؛

و اگر برای تو خیری بخواهد،

بخشش او را رد کننده ای نیست،

آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد

می رساند؛ و او آمرزنده مهربان است

 

آیه "107"سوره یونس


خداوند با خبر از آشکار و نهان،

قادر متعال از مقابل چشمان من عبور کرده

و من نتوانستم او را در مقابل خود ببینم،ولى پرتو عظمت و قدرت او

در روى صفحه روحم تابید و منعکس گردید! و در نتیجه این انعکاس،

روح را در بهت، تعجّب و حیرت انداخته! من آثار او را

در تمام مخلوقات و موجودات مشاهده نمودم ، در تمام این موجودات

و مخلوقات، حتّى در کوچک ترین آنها، در آن موجوداتى که

هرگز به چشم دیده نمى شوند،

چه قدرت و قوّتى به کار رفته؟

چه عقلى؟

چه کمال غیر قابل وصفى در آنها دیده مى شود؟

 

«طبیعت دان معروف کارل لینه»



حاجتی در دل بی تـابم  داشتم...

به دل گفتم : لیاقت برآورده شدن خواسته ات را نداری

وگرنه از تو حرکت و از خدا برکت

 و خدا  هم برایت برآورده اش میکرد

دل گفت : مگر آنچه را که تا بحال  خدا به تو داده است 

لیاقتش را داشته ای !

و مگر او تا بحال در بذل نعمت هایش

به لیاقت تو نگاه می کرده است ؟!

.... و قسم می خورم که راست می گفت ...

نام "آفتابگردان" که میاد همه را

به "یاد آفتاب" می اندازد،

نام "انسان" که میاد

آیا کسی را به "یاد خدا" می اندازد؟


حاج آقا رحیم ارباب نقل کرده اند:

یک شب من از اتاقم به قصد وضو به صحن مدرسه آمدم

که نماز شب را بخوانم وقتی از اتاق بیرون آمدم دیدم

صدای همهمه ای می آید هر چه نگاه کردم دیدم همه جا

خاموش است ولی از همه جا و درختان و در و دیوار نجوایی

که مانند ذکر بود به گوش می رسید. رفتم وضوخانه

دیدم آن جا هم صدا می آید، تعجب کردم که این

صدای ذکر از کجاست؟ آمدم در ایوان نماز بخوانم

متوجه شدم که مرحوم آخوند کاشی در قنوت  نماز وترشان

ذکر می گویند و گریه می کنند و در و دیوار هم

اذکار را با او تکرار می کنند. من همینطور ایستادم

و به او نگاه کردم تا نماز صبح شد...

فردا نزد ایشان رفتم

و ماجرای دیشب را برای ایشان بازگو نمودم

آخوند فرمودند خودتان شنیدید؟ گفتم بله

فرمودند :خداوند به شما عنایتی کرده است که شنیده ای


ترک هوا بنده را امــــــیر کند و

ارتکاب آن امـــــیر را اسیر کند

چنانکه زلیخا هوی را پیروی کرد

امـــــیر بود اسیر شد

و یوسف هوی را ترک کرد

اسیر بود امــــــیر شد

 

«کشف المحجوب اثر هجویری»

 

خدایا

ما را به جبر هم که شده سر به راه کن   

  خیری ندیده ایم از این اختیار ها


ای داود،

هرکه با من تجارت کند

سودمندترین تجارت کنندگان است

و هرکه دل به دنیا ببندد

و دنیا او را بر زمین افکند

  زیانکارترین زیانکاران است

«کتاب زبور داود نبی»


 در سال قحطی ، صاحبدلی پریشان حال ،

غلامی را دید که بسیار شادمان بود .

پرسید : چطور در چنین وضعیتی شادمانی می کنی ؟!

گفت : من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد

و تا وقتی که برای او کار میکنم روزی مرا می دهد

صاحبدل به خود گفت :

شرم دارم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده

و غم به دل راه نمی دهد ؛

و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست

و نگران روزگارم هستم ...!


خـــــدایــا

به من بیاموز چیزی را آرزو کنم که تو دوست دارى و

 آن آرزو را اجابت نمایی که نیک فرجامم نماید...

چیــــزے را آرزو و طلب کنم که مرا به تو نزدیک تر سازد.

به من بیاموز در راه رسیدن به آرزوهایم صبـــور باشـــم و

 تن به قضا و قدر تو بسپـــارم .

بیاموز که برای کسب نیکیها، شکیبایی پیشه کنم....

در راه استجابت دعاهایم، هرگز ناامیـــد نشـــوم و

 هــرگــز در مهر تو تــردیــد نــکنــم.


اما انسان، هنگامی که پروردگارش او را بیازماید

و گرامی داردش و نعمتش بخشد،

می گوید: پروردگارم (چون شایسته و سزاوار بودم)

مرا گرامی داشت،(15)

و اما چون او را بیازماید، پس روزی اش را بر او تنگ گیرد،

گوید: پروردگارم مرا خوار و زبون کرد.(16)

 

"سوره مبارکه فجر"

*******************************

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی