عشق فقط خدا

عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

عشق فقط خدا

عاقبت ما کشتی دل را به دریای جنون انداختیم
عاقبت عشق زمینی را به عشق آسمانی باختیم

تا رها گردیم از دلواپسی در آنسوی خط زمان
ما در عرش کبریایی خانه ای از جنس ایمان ساختیم

با تو ام با نی عالم با تو ام ای مهربانم
ای تو خورشید فروزان من شبم شب را بسوزان

کوچکم با قطره بودن راهی ام کن سوی دریا
عاقبت باید رها شد روزی از زندان دنیا

سیر در دنیای معنا بی زمان و بی مکان
وصل در عین جدایی زندگی با جان جان
..زندگی با جان جان

عاشقان در شوق پروازند از این خاکدان
چون که باشد پای یک عشق خدایی در میان...

کانال تلگرام ما
contact
جهت ورود کلیک کنید :)
جست و جو
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۸۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معنویت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

صدایی میگوید:

چشم از من برندار!

همه چراغ ها روزى خاموش میشوند...

من اینجا

"همیشه"

"براى تو"

روشنم !

دوستدارت: خداوند








دلم هوای دیروز را کرده

هوای روزهای کودکی را

دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم

آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد !

.دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم

الفبای زندگی را

میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند

دلم میخواهد اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان

هر چه میخواهید بکشید

این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو !




فرصتی تازه دارم امروز

تا ببخشم بیش تر،

تا دوست بدارم بیش تر،

و بدین سان، نزدیک تر شوم به خدا.

ستوده باد خدایی که داده است به من

چنین فرصتی را.

ستوده باد خدا!





خدایا خسته ام ،



از بد بودن هایم ...



از اینهمه تظاهر به خوب بودن هایی که نیستم .



از آفرینش کوهها و آسمانها و هستی که سخت تر نیست ...



خوبم کن ؛



فقط همین.






افسوس که بسیاری از انسان ها

در جهنم خود ساخته خویش زندگی می کنند...

همه ما با اختیارمان می توانیم جهنم را به بهشت تبدیل کنیم،

 اما نباید از یاد ببریم که بهشت هدف نهایی زندگی نیست.

 برای ماوا گزیدن در ابدیت باید به فراسوی بهشت و دوزخ گذر کنیم.

 این جاودانگی نوعی تفکر است

 که بعد از تخریب غرور و خودبینی به دست می آید.

 صوفی ابوسعید گفته است:

هیچ جهنمی، جز غرور و هیچ بهشتی، جز فروتنی وجود ندارد...




این است زندگی یکپارچه از عشق، پس این زمزمه ی عاشقانه چه زیباست:

محبوبم!

اگر برای رهایی از آتش جهنم

به سویت آمدم،

بگذار در آتش جهنم بسوزم.

اگر در طلب لذایذ بهشتی

به سوی تو آمدم،

بگذار

درهای بهشت

بر من بسته باشد.

اما اگر فقط به خاطر خودت

به سویت آمدم،

ای محبوب من!

مرا از خویش دور مکن.

و آن قدر آگاهم گردان

تا بتوانم در یک همدلی پایدار

در تو،

ای زیبای زلال،

تا ابد

ماوا گزینم



چه غم انگیز است وقتی که چشمه ای سرد و

زلال در برابرت می جوشد و می خواند و

می نالد ،

تو تشنه ی آتش باشی و نه آب. و چشمه که

خشکید ، و چشمه که از آن آتش که تو

تشنه ی آن بودی ،

بخار شد و به هوا رفت و آتش کویر را تافت

و در خود گداخت و از زمین آتش رویید

و از آسمان آتش بارید ، تو تشنه ی آب گردی

و نه آتش!!!

و بعد ، عمری گداختن از غم نبودن کسی که

تا بود ، از غم نبودن تو می گداخت ...!




یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا

 هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم

من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما

.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید.

 او کسی هست که خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن

 تا شما رو از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیارن.

 خدا نسبت به مؤمنین مهربان است




خدایِ من نه دورِ کعبه است

نه در کلیسا

نه در معبد

خدایِ من همینجاست

کنارِ تمامِ دلواپسی هایم

کنارِ تمامِ بغض هایم؛خنده هایم

خدای من نمی ترساند مرا از آتش

اما

می ترساند مرا از شکستنِ دلی

اشک آوردن به چشمی

نا حق کردنِ حقی

خدایِ من می بیند مرا هرجا که باشم

می فهمد مرا با هر زبانی که سخن می گویم

خدایِ من حواسش به کوتاه تر شدنِ موهایم

رنگی شدنِ ناخن هایم

گل گلی شدنِ لباس هایم هست

آنوقت که از زبان بنده ای دیگر به من می رساند که

موهایت چه زیباست

ناخن هایت چه خوشرنگ است

این پیراهن را تازه خریده ای؟

خدایِ من مرا از هیچ نمی ترساند

جز بی فکر سخن گفتن و رنجاندنِ دلی

خدایِ من، خدایِ تمامِ مهربانی هاست...








ﺑﻪ ﺗﻮ ﺳﻮﮔﻨﺪ ، ﺑﻪ ﺭﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ




ﻭ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻋﺸﻖ ﻓﻨﺎ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ





ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺁﻧﭽﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺗﻮﯾﯽ





ﺗﻮ ﮐﻪ ﺁﻏﺎﺯ من و ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﻨﯽ





عشق فقط خدا
  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰



معجزه ها پس از14قرن

پیامبراکرم بما امرکرده تا


(روزهای13و14و15)


هرماه را روزه بگیریم!


به تازگی"ناسا"درامریکا


تاکیدکرده که"ماه"قدرت


جذب آب مانده دربدن را


هم دارد.!


امادراین 3روز ماه قمری


قدرت جذب آبش کم میشود


آب راکد مانده دربدن آبی


که ازراه عرق و ادرار دفع


نمیشه!

محققان امریکایی به نتیجه


رسیده اندکه مردم دراین3


روزکمتر غذاوآب بخورند!


واین چیزیست که برپیامبر


وحی نازل شده بود تا ما


بهتربفکرسلامتیمان باشیم!

بدن دارای چندین انبار:


(شادی،درد وناراحتیه)


چشم مثل دوربین عکاسی


مثبت ومنفی راضبط کرده

درموقع خوابیدن شروع به

نمایش عملکرد فرددرطول

روزکه شامل دل نگرانی

واسترسش بوده مینماید.!

پیامبردستورفرمودند:

وقت خواب زیاداستغفارکنید

اخیرا علم پزشکی ثابت کرده

درهنگام استغفار شبانه:

زبان بسمت بالاوآخردندانهای

فوقانی که جایگاه غده نخاعی

سرانسان است برخوردمیکند

تاشروع به پاک کردن سلولها

ازافکارمنفی ووسوسه شود!

جانم خدااااااااااااااااااااااااا



حضرت موسی(ع) و مرد کشاورز

روزی حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد:

دلم می خواهد یکی از آن بندگان خوبت را ببینم. خطاب آمد:

به صحرا برو. آنجا مردی کشاورزی می کند. او از خوبان درگاه ماست.

حضرت به صحرا آمد و مردی را مشغول به کشاورزی دید.

حضرت تعجب کرد که او چگونه به درجه ای رسیده است

که خداوند می فرماید از خوبان ماست. از جبرئیل پرسش کرد.

جبرئیل عرض کرد: در همین لحظه خداوند او را امتحان میکند،

عکس العمل او را مشاهده کن.

بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش را از دست داد.

نشست و بیلش را در مقابلش قرار داد و گفت:

مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم.

حال که تو مرا نابینا می پسندی من نابینایی را بیش از بینایی دوست می دارم.

حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده است.

رو کرد به آن مرد و فرمود: ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه.

میخواهی دعا کنم خداوند چشمانت را شفا دهد؟

مرد گفت: خیر. حضرت فرمود: چرا؟ گفت:

آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست می دارم

تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم.





کلامی از شیخ بهائی:





آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا :

اگر بسیار کار کند، می‌گویند احمق است !

اگر کم کار کند، می‌گویند تنبل است!

اگر بخشش کند، می‌گویند افراط می‌کند!

اگر جمعگرا باشد، می‌گویند بخیل است!

اگر ساکت و خاموش باشد می‌گویند لال است!!!

اگر زبان‌آوری کند، می‌گویند ورّاج و پرگوست ..!

اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گویند ریاکاراست!!!

و اگر نکند میگویند کافراست و بی‌دین .....!!!

لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد

و جز ازخداوند نباید ازکسی ترسید.

پس آنچه باشید که دوست دارید.

شاد باشید ؛

مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.



راهب و عابد


یک راهب و یک عابد که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند


 و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند ،


 سر راه خود دختری را دیدند


 در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. 


وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد.


 راهب بلا درنگ دخترک را برداشت و از رودخانه گذراند.


آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند.


 در همین هنگام عابد که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:


 « دوست عزیز! ما  نباید به جنس لطیف نزدیک شویم.


 تماس با جنس لطیف بر خلاف عقاید و مقررات مکتب ماست.


 در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.»


راهب  با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد:


« من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی




 

روزی چند دقیقه؟؟؟



7پند مولانا


در بخشیدن خطای ‏دیگران مانند شب باش


در فروتنی مانند زمین ‏باش.


در مهر و دوستی مانند ‏خورشید باش .


هنگام خشم و غضب مانند ‏کوه باش .


در سخاوت و کمک به ‏دیگران مانند رود باش

.
در هماهنگی و کنار ‏امدن با دیگران مانند دریا باش .


خودت باش همانگونه که ‏مینمایی .


پس از تعمق در این هفت ‏پند به این کلمات یک بار دیگر دقت کن :


شب ، زمین ، خورشید ، ‏کوه ، رود ، دریا و انسان




حکایت بهلول و شیخ جنید بغداد

 
آورده‌اند که شیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت

 و مریدان از عقب او شیخ احوال بهلول را پرسید.

گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است.

 پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند.

 شیخ پیش او رفت و در مقام حیرت مانده سلام کرد.

بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه کسی (هستی)؟

 عرض کرد منم شیخ جنید بغدادی.

 فرمود تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می‌کنی؟

عرض کرد آری.. بهلول فرمود طعام چگونه میخوری؟

عرض کرد اول «بسم‌الله» می‌گویم و از پیش خود می‌خورم

 و لقمه کوچک برمی‌دارم، به طرف راست دهان می‌گذارم و آهسته می‌جوم

 و به دیگران نظر نمی‌کنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی‌شوم

و هر لقمه که می‌خورم «بسم‌الله» می‌گویم و در اول و آخر دست می‌شویم..
 
بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود

 تو می‌خواهی که مرشد خلق باشی در صورتی که

 هنوز طعام خوردن خود را نمی‌دانی و به راه خود رفت.

 مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است.

 خندید و گفت سخن راست از دیوانه باید شنید

و از عقب او روان شد تا به او رسید. بهلول پرسید چه کسی؟

 جواب داد شیخ بغدادی که طعام  خوردن خود را نمی‌داند.

 بهلول فرمود آیا سخن گفتن خود را می‌دانی؟ عرض کرد آری.

 بهلول پرسید چگونه سخن می‌گویی؟ عرض کرد

 سخن به قدر می‌گویم و بی‌حساب نمی‌گویم

 و به قدر فهم مستمعان می‌گویم و خلق را به خدا و رسول دعوت می‌کنم

 و چندان سخن نمی‌گویم که مردم از من ملول شوند

 و دقایق علوم ظاهر و باطن را رعایت می‌کنم.

 پس هر چه تعلق به آداب کلام داشت بیان کرد.
 
بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمی‌دانی..

 پس برخاست و دامن بر شیخ افشاند و برفت. مریدان گفتند

 یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟

 جنید گفت مرا با او کار است، شما نمی‌دانید.

 باز به دنبال او رفت تا به او رسید. بهلول گفت از من چه می‌خواهی؟

 تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی‌دانی،

 آیا آداب خوابیدن خود را می‌دانی؟ عرض کرد آری.

 بهلول فرمود چگونه می‌خوابی؟

 عرض کرد چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه‌ خواب می‌شوم،

 پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (علیه‌السلام) رسیده بود بیان کرد.
 
بهلول گفت فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمی‌دانی.

 خواست برخیزد جنید دامنش را بگرفت

 و گفت ای بهلول من هیچ نمی‌دانم، تو قربه‌الی‌الله مرا بیاموز.
 
 بهلول گفت چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم.


بدانکه اینها که تو گفتی همه فرع است

 و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید

 و اگر حرام را صد از اینگونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد

 و سبب تاریکی دل شود. جنید گفت جزاک الله خیراً!

و در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد

 و آن گفتن برای رضای خدای باشد

 و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود..

هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد.

 پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد.

 و در خواب کردن این‌ها که گفتی همه فرع است؛

اصل این است که در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد بشری نباشد.








الحــمــدلله

گـاهــی هـــم

نه برای اینکه، دنبال ازدیاد نعمتیـم

نـه از تــرس...

نـه از روی عـادت...

نـه بــرای دل خـودمـان...

تنها برای خاطـر خــــدا...

بـگـویــیــم :

الحــمــدلله



خـدایـا!

بـه که واگـذارم مـی کـنـی؟

به سـوی که مـی فرسـتـی ام؟

مـن به سـوی دیـگران دسـت دراز کـنـم؟

در حالـی که خـدای مـن تـویـی و تـویـی کـارسـاز و زمـامـدار مـن.

ای آنکه:

در بیماری خواندمش و شفایم داد؛

در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد؛

در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید؛

در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند؛

در فقر خواستمش و غنایم بخشید؛

من آنم که بدی کردم من آنم که گناه کردم

من آنم که به بدی همت گماشتم

من آنم که در جهالت غوطهور شدم

من آنم که غفلت کردم

من آنم که پیمان بستم و شکستم

من آنم که بدعهدی کردم ...

و ... اکنون بازگشته ام.

پس تو در گذر ای خدای من!



توکل



اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ وَعَلَى اللَّـهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١٣﴾



خدا یکتاست که جز او خدایی نیست و اهل ایمان باید تنها به خدا توکل کنند. (۱۳)

قرآن کریم،سوره تغابن،آیه ۱۳



کلام ناب مولا علی ع


از حضرت علی ع روایت است که قرائت ده سوره مانعی برای ده حالت است :

1-قرائت سوره حمد مانع از خشم و غضب خداوند.....2

- قرائت سوره یس مانع عطش روز محشر....3

- سوره دخان مانع از هول روز قیامت...

4-سوره واقعه مانع از فقر و پریشانی....5

-سوره ملک مانع عذاب ....

6- قرائت سوره کوثر مانع از خصومت و تسلط دشمنان .....7

- کافرون مانع از کفر در حال مرگ ...8

- سوره اخلاص مانع نفاق است 9

- سوره فلق مانع از حسد حاسدین .....

10- سوره ناس مانع قروض و وسوسه شیطان میباشد.



 

وای بر من اگر قدر ندانم


سر تا پایم را خلاصه کنند

         می شوم "مشتی خاک"

که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه


یا "سنگی" در دامان یک کوه


یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس


شاید "خاکی" از گلدان‌


یا حتی "غباری" بر پنجره

اما مرا از این میان برگزیدند :

                  برای" نهایت"
                  برای" شرافت"
                  برای" انسانیت"

و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :

                  " نفس کشیدن "
                  " دیدن "
                  " شنیدن "
                  " فهمیدن "

و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید

من منتخب گشته ام :
                  برای" قرب "
                  برای" رجعت "
                  برای" سعادت "

من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:
                  به" انتخاب "
                  به" تغییر "
                  به" شوریدن "
                  به" محبت "
                  به " محبت "
                  به "محبت "
                  به " محبت"

وای بر من اگر قدر  ندانم…






(شهوت پنهان)

یکی ازعلمای اهل بصره می گوید:


روزگاری به فقر وتنگدستی مبتلا شدم


تا جایی که من وهمسر وفرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم

خیلی بر گرسنگی صبر کردم پس تصمیم گرفتم


خانه ام را بفروشم و به جای دیگری بروم.

درراه یکی از دوستانم به اسم


ابا نصر را دیدم و او را از فروش خانه باخبرساختم


پس دوتکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت :


برو و به خانواده ات بده .


به طرف خانه به راه افتادم

در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم


به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت :


این پسر یتیم و گرسنه است و نمی تواند گرسنگی را تحمل کند


چیزی به او بده خدا حفظت کند


آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمی کنم .

گفتم : این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد .


بخدا قسم چیز دیگری ندارم و درخانه ام کسانی هستند که به این غذا محتاج ترند .


اشک از چشمانم جاری شد و درحالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه بر


می گشتم .

روی دیواری نشستم  و به فروختن خانه فکر می کردم .


که ناگهان ابو  نصر را دیدم که ازخوشحالی  پرواز می کرد و به من گفت :


ای ابا محمد چرا اینجا نشسته ای !


در خانه ات خیر و ثروت است !


گفتم


: سبحان الله !


از کجا ای ابانصر؟

گفت : مردی از خراسان از تو و پدرت می پرسد و همراهش ثروت فراونی است


گفتم : او کیست؟


گفت : تاجری از شهر بصره است


و پدرت قبل ازسی سال مالی را نزدش به امانت گذاشت


اما بی پول و ورشکست شد .


سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت


و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد


همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که بدست آورده


خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان رابی نیاز ساختم.


درثروتم سرمایه گذاری کردم ویکی از تاجران شدم


مقداری از آنرا هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم می کردم


ثروتم کم که نمی شد زیاد هم می شد


کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم


که دفترهای ملائکه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم .


شبی از شب ها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شده اند


و مردم را دیدم که گناهان شان را بر پشت شان حمل می کنند


تا جایی که شخص فاسق ،  شهری از بدنامی و رسوایی را برپشتش حمل می کند .


به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند


گناهانم را در کفه ای و حسناتم


را درکفه دیگر قرار دادند ، کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد


سپس یکی یکی از از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند


و دور انداختند چون در زیر هرحسنه (شهوت پنهانی) وجود داشت .


از شهوت های نفس مثل ریاء ، غرور ،


دوست داشتن تعریف و تمجید مردم


چیزی برایم باقی نماند و درآستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم .


آیا چیزی برایش باقی نمانده؟


گفتند : این برایش باقی مانده !


و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم .


سپس آنرا در کفه حسناتم گذاشتند و گریه های آن زن را بخاطر کمکی که بهش کرده بودم ،


در کفه حسناتم قرار دادند ،کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت


تا وقتی صدایی آمد و گفت : نجات یافت .


👈 ....  خداوند هیچ عملی را بدون اخلاص از ما قبول نخواهد کرد

کتاب (وحی القلم)
تالیف/مصطفی صادق الراف



وضعیت دفتر ما چطوره؟؟

 پدری، دفتر مشق فرزندش رو که خیلی تمیز و مرتب بود نگاهی کرد و گفت:


فرزندم! چرا توی این دفتر، حرفای زشت ننوشتی؟


چرا کثیفش نکردی؟ چرا خط خطیش نمیکنی؟


پسر با تعجب گفت:

بابااااا ! چون معلم هر روز نگاه میکنه و نمره میده.


پدر گفت: آفرین! دفتر زندگیت رو مثل این دفتر،


پاک نگه دار، چون معلمی هست و هر لحظه داره نگاه میکنه و بهت نمره میده!

ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری؟ « آیا انسان نمیدونه که خدا داره می بینه؟ » علق/۱۴

✏ وضعیت دفتر ما چطوره؟



خدا وقتی نخواهد عمــــر دنیا سر نخواهـــد شد
گلوی خشک صحرایی به باران تر نخواهـد شد
و تا وقتی نخواهد برگی از کاجی نمی افتد
و باغی از هجوم داسها پرپر نخواهد شد
خدا وقتی نخواهد دانه ای کوچکتر از باران
گلی بالا رونده مثل نیلوفر نخواهد شد
و کرم کوچکی پروانه ای زیبا و کوهی سخت
عقیق و شیشه و آیینه و مرمر نخواهد شد
خدا وقتی بخواهد میشود وقتی نخواهد هیچ
گلی بازیچه طوفان غارتگر نخواهد شد
خدا وقتی بخواهد غیر ممکن میشود ممکن
ولی وقتی نخواهد واقعا" دیگر نخواهد شد
"مریم سقلاطونی"





در عمق هر فاجعه یک نقطه ی ارامش نهفته ست..........و ان یاد خداست


عشق فقط خدا



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

یک روز زندگی
     
دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید

که هیچ زندگی نکرده است،

 تقویمش پر شده بود و تنها دو روز،

تنها دو روز خط نخورده باقی بود
.
 
پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت

تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد،

 داد زد و بد و بیراه گفت،

 خدا سکوت کرد، جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت،

خدا سکوت کرد،

 آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد
.
 
به پر و پای فرشته ‌و انسان پیچید،

خدا سکوت کرد، کفر گفت

 و سجاده دور انداخت، خدا سکوت کرد،

 دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد،

 خدا سکوتش را شکست و گفت:

 "عزیزم، اما یک روز دیگر هم رفت،

 تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی،

 تنها یک روز دیگر باقی است،

بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن
."
 
لا به لای هق هقش گفت: "اما با یک روز...

 با یک روز چه کار می توان کرد؟
..."
 
خدا گفت: "

آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند،

 گویی هزار سال زیسته است

 و آنکه امروزش را در نمی‌یابد

 هزار سال هم به کارش نمی‌آید"،

 آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت:

 "حالا برو و یک روز زندگی کن
."
 
او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد

 که در گودی دستانش می‌درخشید،

اما می‌ترسید حرکت کند،

 می‌ترسید راه برود، می‌ترسید

زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد، قدری ایستاد،

بعد با خودش گفت: "وقتی فردایی ندارم،

نگه داشتن این زندگی چه فایده‌ای دارد؟

 بگذارد این مشت زندگی را مصرف کنم
.."
 
آن وقت شروع به دویدن کرد،

زندگی را به سر و رویش پاشید،

 زندگی را نوشید و زندگی را بویید،

چنان به وجد آمد که دید می‌تواند

 تا ته دنیا بدود، می تواند بال بزند،

می‌تواند پا روی خورشید بگذارد،

 می تواند
....
 
او در آن یک روز آسمانخراشی بنا نکرد،

 زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد، اما
...
 
اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید،

روی چمن خوابید، کفش دوزدکی را تماشا کرد،

 سرش را بالا گرفت و ابرها را دید

 و به آنهایی که او را نمی‌شناختند،

 سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند

 از ته دل دعا کرد،


 او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد،

 لذت برد و سرشار شد و بخشید، عاشق شد

 و عبور کرد و تمام شد
.
 
او در همان یک روز زندگی کرد.
 
فردای آن روز فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند:

 "امروز او درگذشت، کسی که هزار سال زیست
!"
 
 
 
زندگی انسان دارای طول، عرض و ارتفاع است؛

اغلب ما تنها به طول آن می اندیشیم،

اما آنچه که بیشتر اهمیت دارد، عرض یا چگونگی آن است
.
 

امروز را از دست ندهید،

آیا ضمانتی برای طلوع خورشید فردا وجود دارد!؟






 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

گرگ


   گفت دانایى که گرگى خیره سر

 
هست پنهان در نهاد هر بشر

    
لاجرم جارى است پیکارى بزرگ

روز و شب مابین این انسان و گرگ    

زور بازو چاره این گرگ نیست

صاحب اندیشه داند چاره چیست

   
اى بسا انسان رنجور و پریش

سخت پیچیده گلوى گرگ خویش    

اى بسا زور آفرین مردِ دلیر

 
مانده در چنگال گرگ خود اسیر

   
هرکه گرگش را دراندازد به خاک

رفته رفته مى‌شود انسان پاک

   
هرکه با گرگش مدارا مى‌کند

 
خلق و خوى گرگ پیدا مى‌کند  
 
 
هرکه از گرگش خورد دائم شکست

گرچه انسان مى‌نماید ، گرگ هست  

 
در جوانى جان گرگت را بگیر

 
واى اگر این گرگ گردد با تو پیر  

  
روز پیرى گر که باشى همچو شیر

ناتوانى در مصاف گرگ پیر

   
اینکه مردم یکدگر را مى‌درند

گرگهاشان رهنما و رهبرند  

  
اینکه انسان هست این سان دردمند

 
گرگها فرمان روایى مى‌کنند

   
این ستمکاران که با هم همرهند

 
گرگهاشان آشنایان همند
 
   
گرگها همراه و انسانها غریب

با که باید گفت این حال عجیب

فریدون مشیری



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
***
میگویند حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی میساختند.

 
روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند

و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند
.
پیرزنی از آنجا رد میشد

 وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت:

 فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!


کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت :

چوب بیاورید ! کارگر بیاورید ! چوب را به مناره تکیه بدهید.

 فشار بدهید. فششششششااااررر
...!!!
و مدام از پیرزن میپرسید:

 مادر، درست شد؟!!
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت :

بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت
...

 
کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟!

 
معمار گفت :

 اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد

و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند

 و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم
...

این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
3پند

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

 
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی !

سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!!

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم

 چطور من  می توانم این کارها را انجام  دهم؟
لقمان جواب داد :

 
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری

 هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .

 
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی

در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .
 
و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری

 و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست...





 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


تصور میکنم خدایی وجود ندارد!!!


مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت

در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.

آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید

آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.

مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟

آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟

 شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟

بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟

اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟

نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم

که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.

مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند.

آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت

به محض اینکه از مغازه بیرون آمد

 مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و

 ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.

مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:

میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.

آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم.

من آرایشگرم.همین الان موهای تو را کوتاه کردم.

مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند

 هیچکس مثل مردی که بیرون است

 با موهای بلند و کثیفو ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.

آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند

 موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.

مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد.

 فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.

برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.!


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

مولا علی



در کتاب مدینه المعاجز است که روزی مولای متقیان با     


عده ای از اصحاب در پشت دروازه کوفه نشسته بودند ، نظری


فرمود و گفت آیا آنچه را که من می بینم ، شما هم می بینید ؟


عرض کردند نه یا امیرالمومنین .


فرمود : می بینم دو نفر را که جنازه ای را روی شتری     


می آورند . تا اینجا برسد سه روز راه است . روز سوم


علی علیه السلام و دوستانش نشسته اند که چه پیش می آید .


دیدند از دور شتری نمایان شد ، روی شتر جنازه ای است


 و مهار شتر به دست کسی است و یک نفر هم به دنبال شتر


 است ، تا نزدیک شدند ، حضرت پرسید این جنازه کیست و


شما کیستید و از کجا آمده اید ؟


عرض کردند ما اهل یمن هستیم و این جنازه پدر ماست که    


 وصیت کرده او را به سمت عراق حمل دهیم و


در نجف کوفه دفن کنیم .   


حضرت فرمود آیا سببش را پرسیدید ؟ گفتند بلی ، پدرمان    


 می گفت آنجا کسی دفن می شود که اگر تمام اهل محشر


 را بخواهند شفاعت کند می تواند. علی علیه السلام فرمود :


راست گفت ؛ پس دو مرتبه فرمود : والله من همان مرد هستم .


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


خلود بواسطه نیت خیر

در بحار است که حضرت صادق علیه السلام  


در پاسخ ابوهاشم که از همیشگی بودن در بهشت و


 دوزخ از حضرت پرسید ، فرمود همیشگی بودن


 دوزخیان در دوزخ برای این است که نیتهای آنها در


 دنیا این طور بوده که اگر همیشه در دنیا بودند همیشه


 معصیت خدا می کردند . و همیشگی بودن بهشتیان


 در بهشت برای این است که نیتهای آنها این بود


 که اگر همیشه در دنیا می ماندند ، هیچگاه از


 فرمانبرداری پروردگار سرپیچی نمی کردند پس


نیتهاست که سبب خلود بهشتیان و دوزخیان است


چنانکه در قرآن مجید می فرماید : هرکس بر طبق


نیت خود عمل می کند .



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



 اخلاص زین العابدین علیه السلام در انفاق

آقا زین العابدین شبها که می شد نقاب به صورتش می انداخت


 طعام و کیسه پول را بدوش می گرفت در خانه ها در


می زد خانه سادات بستگان اینها همه نمی دانستند که این آقا


 کیست بلکه ناسزا به زین العابدین می گفتند که آقا باز شما


 ولی پسر عموی ما علی بن الحسین هیچ به فکر ما نیست .


با آقا گله از زین العابدین می کردند . شبی که زین العابدین


از دار دنیا رفت دیدند آن آقای هر شبی نیامد آن وقت


 فهمیدند خودش زین العابدین بوده است




 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


از خدا خواستم

از خدا خواستم عادت بد مرا از من بگیرد .

فرمود : گرفتن عادت ها کار من نیست تو خود باید آنها را از خود دور کنی

ازخدا خواستم به من صبر عنایت کند .

فرمود : صبر زاییده دردورنج است صبربخشیده نمی شود ،آموخته می شود

از خدا خواستم به من خوشبختی عطا کند .

فرمود : من به تو برکت می دهم ،خوشبختی برعهده خودت است

ازخدا خواستم درد و رنج را از من دور کن .

فرمود : درد و رنج ، تو را به من نزدیک تر می کند

از خدا خواستم روح مرا شکوفا کند .

فرمود : تو خود باید از درونت شکوفا شوی

من تنها می توانم شاخ و برگ هایت را هرس کنم تا پر بارتر شوی

از خدا خواستم تمامی چیزهایی را که سبب می شوند ،

از زندگی لذت ببرم ،به من بدهد .

فرمود : من به تو زندگی می دهم تا بتوانی از همه چیز لذت ببری

از خدا خواستم کمکم کند ،همه را دوست بدارم ،

به همان اندازه که دیگران مرادوست دارند .

فرمودند : بالاخره آنچه را که باید ،از من خواستی ،

برای دنیا شاید تنها یک شخصی باشی ،

اما برای من  ِ شاید یک دنیا باشی



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


سه چیز در زندگی هیچگاه ...

 

سه چیز در زندگی هیچگاه باز نمی گردند :

 زمان

 کلمات

 موقعیت ها

سه چیز در زندگی هیچگاه نباید از دست برود :

 آرامش

 امید

 صداقت

سه چیز در زندگی هیچگاه قطعی نیستند :

 رؤیا ها

 موفقیت

 شانس

سه چیز در زندگی از با ارزش ترین ها هستند :

 عشق

 اعتماد به نفس

 دوستان

 

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

خدا جانم سلام !

ای خدا ! ای مهربان ترین مهربانانم !

ای خدا ! ای تنها مهربان و یکتا بخشندهام !

به خدا که دوستت دارم خدا !

ای خدای رحمن و رحیم !

ای که عاشق تمام نام های تو ام!

یا لطیفِ جبار و یا عزیزِ قهار!

خدا جانم ! به کدام نام بخوانمت که بیشتر دوستم داشته باشی؟

خدایا دوست داری به چه نامی بخوانمت؟

ای که بهترین نامها از توست!

و ای که نکوترین نامها توراست!

ای نکونام ترینم!

به کدام نام نکویت بخوانم که خیره نگاهم کنی؟

چگونه باشم که دلخواه تو باشم ای دلخواهترین؟

الله جانم دوست داری چگونه صدایت کنم و چگونه بخوانمت؟


خدا ! چگونه گوش کنمت و بشنومت و بنیوشمت؟

خدا ! چگونه ببینمت و نگاهت کنم و مشاهده ات کنم و دیدارت کنم؟

خدا ! چگونه حست کنم و لمست کنم و در آغوشت گیرم؟

خدا ! چگونه بخورم بنوشم و بیاشاممت خدا؟

چگونه ببویم و استشمامت کنم؟

خدا ! چگونهات باشم خدا؟

به خدا که دوست دارم از بندهات راضی باشی خدا !

یا سریع الرضا !

ای رضا ترین و راضی ترین !

خدایا به کدامین نامت بخوانم که دوستترم بداری؟

خدایا تو را به عظیمترین نام هایت و به اسم اعظم ات می خوانم !

خدایا تو را به آن نام هایی که مقربینت و اولیائت می خوانند می خوانم !

خدا جان تو را به اسمایی که پیامبران و رسولان و امامانت می خوانند می خوانم !

خدا جانم تو را به نامی که خودت خود را بدان می خوانی می خوانم !

و خدا جانم بدان نام قسمت می دهم و استدعا می کنم

که بود و نبود مرا در خودت محو کنی !

خدا جانم خود فرمودهای که : «ادعونی استجب لکم» !

خود خواندی ام و خواستی که این چنین بخوانمت و این چنین بخواهمت





ماه من ، غصه چرا ؟!

آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !

یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان

نه شکست و نه گرفت !

بلکه از عاطفه لبریز شد و

نفسی از سر امید کشید

ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید

زیر پاهامان ریخت ،

تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !

ماه من غصه چرا !؟!

تو مرا داری و من

هر شب و روز ،

آرزویم ، همه خوشبختی توست !

ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن

کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند …

ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،

با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن

وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !



او همانی است که در تار ترین لحظه شب،


راه نورانی امید نشانم می داد …

او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ،


همه زندگی ام ، غرق شادی باشد ….

ماه من !

غصه اگر هست ! بگو تا باشد !

معنی خوشبختی ، بودن اندوه است …!

این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور

چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند

همه را با هم و با عشق بچین …

ولی از یاد مبر،

پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا

و در آن باز کسی می خواند ،

که خدا هست ، خدا هست

و چرا غصه ؟ چرا !؟!





بنده را

بنده نگه دار

ای بنده نگه دار ...










خانم سونیا ویلیامز یک فضانورد هندی الاصل امریکایی تبار است.


او پس از بازگشت از اخرین سفر خود در سال

2014

از ایستگاه فضایی ناسا به دین اسلام و مذهب برحق تشییع رو اورد.


دلیل این تصمیم را از این خانم سوال کردند....


گفت :در مدت حضورم در ایستگاه ناسا،زمین را در تاریکی مطلق میدیدم


ولی هشت نقطه از زمین همیشه نورانی بود ودیگر اینکه مدام


در اسمان بدون کوچکترین فرکانسی ،صدای اذان می امد


وقتی به زمین برگشتم موقعیت جغرافیایی هشت نقطه نورانی را


با دقیق ترین دستگاهای مکان یاب بررسی کردم و ان


هشت نقطه نورانی عبارت بود از مکه ، مدینه،قبرستان بقیع،کربلا ،


سامرا،کاظمین ، نجف ، مشهد


من هیچ راهی جز فرود اوردن سر تعظیم و تسلیم در مقابل اسلام و شیعه نداشتم .....




خدایا


هیچ آسمونی رو بی ماه نکن

هیچ دلی رو دلتنگ نکن

هیچ چشمی رو گریان نکن

هیچ نگاه منتظری رو نا امید نکن


هیچ یاری رو تنها نکن


هیچ عاشقی رو بی پناه نکن

هیچ سری رو بی سامان نکن

هیچ شبی رو بی سحر نکن

هیچ قلبی رو دلسرد نکن

هیچ کسی رو بی همدم نکن

هیچ لبی رو بی لبخند نکن


هیچ دستی رو لرزان نکن

هیچ گمراهی رو رها نکن

هیچ دلی رو از سنگ نکن












خدای خوبم...

بخاطر تمام لحظه هایی که منتظرم بودیو نیومدم ، منو ببخش...


بخاطر تمام لحظه هایی که منو دیدیو من ندیدمت ، منو ببخش...


بخاطر تمام لحظه هایی که برام خوب خواستیو من بد کردم ، منو ببخش...


بخاطر تمام لحظه هایی که امیدتو نا امید کردم ، منو ببخش...


بخاطر تمام لحظه هایی که برام وقت گذاشتی و من وقت نداشتم ، منو ببخش...


بخاطر تمام لحظه هایی که تنهام نگذاشتی و من خودمو تنها دیدم ......

بخاطر تمام لحظه هایی که به مهربون بودنت ، بخشنده بودنت ، آمرزنده بودنت ، بزرگ بودنت و


بودنت ...شک کردم ؛ منو ببخش..







آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری،

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا

صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری،

می خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی؟!

تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟؟.


خــدا نــه بــرای خــورشیــد،
نــه بــرای زمیــن!
بلکــه بــه خــاطــر گلهــایــی
کــه بــرایمــان مــی فــرستــد،
چشــم بــه راه پــاســخ اســت . . .





هر وقت از همه جا نا امید شدی بدان که کارهایت درست می شود،

حدیث داریم که به عزت و جلال خودم قسم،امید بنده ای را

که به غیر من امید دارد،قطع می کنم.

اگر گوشه ی دل ما به جایی متوجه است که کسی کار ما را درست می کند،

نمی شود،یوسف از ایناروس خواست او را نزد اربابش پادشاه مصر یاد کند

و خدا 7سال دیگر با وجود اینکه یوسف توبه کرد زندان او را تمدید کرد

چرا که یک لحظه دست به دامن غیر خدا شد...فقط خدا ... خدا ... خدا...




هنوز آخـرین جملـۀ خُـدا تویِ گوشم زنگ می زند :
.
از قلبِ کوچکِ تو تا من یک راهِ مُستـقیـم است !
.
اگر گُم شدی از این راه بیــا ...
.
از دلَت شُروع کُن !!
.
" الهی و ربی من لی غیرک "



وقتیـ می گویمـ " من "

منظورمـ تمامـِ " مـن " هـایی ست

کـه در " مـا " ادغامـ شده اند...

و عـاقبـت روزیـ " او " خواهیمـ شد

و " او " تــنها یکــ "خــدا "ست

"هــا " نـدارد...

"تــو " همــ یکــ "مــن "!!!








عارفی را پرسیدند از اینجا تا به نزد خدای منان چه مقدار راه است؟

فرمود: یک قدم

گفتند: این یک قدم کدام است؟

فرمود: پا بگذار روی خودت

دریغا

که میان ما و رسیدن به " یک قدم" هزار فرسنگ است






نه تو می مانی
نه اندوه
و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود ، قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم ، خواهد رفت
آن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز
نه تو می مانی
نه اندوه
و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود ، قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم ، خواهد رفت
آن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه
نه
آیینه به تو ، خیره شده است
تو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا ، که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت ، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
بسته های فردا ، همه ای کاش ای کاش
ظرف این لحظه ، ولیکن خالی است
ساحت سینه ، پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید ، در این سینه بر او باز مکن
تا خدا ، یک رگ گردن باقی است
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

مخاطب خاص من...


من هم یک مخاطب خاص دارم "


مخاطبم هر روز ب من عشق میورزد


او شب ها قبل از خواب برایم قصه میگوید


صبح ها مرا با بوسه خود بیدار میکند


روزی سه بار صدایم میکند تا با او عاشقانه سخن بگویم


او عاشق من است


اما

اما من گاهی دست رد ب سینه ی عشق او میزنم


زمانی ک صدایم میکند تا با او سخن بگویم ،به او اعتنایی نمیکنم


کتابی پر از نامه های عاشقانه به من داده و


از من خواسته بخوانمش ولی من چیزی از آن نمیدانم


شب ها بدون توجه به او میخوابم و صبح ها بدون یاد او بیدار میشوم


گاهی به عشقش خیانت میکنم


اما او همچنان عاشق من است.......




 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


داستان گنجشک و خدا.......


مدتها بود که گنجشک با خدا هیچ سخنی نمی گفت......


فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان می گفت :


من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود


و یگانه قلبی که درد هایش را در خود نگه می دارد.

و سرانجام گنجشک روی شاخه از درختان دنیا نشست.


فرشتگان چشم بر لب هایش دوختند ..


گنجشک هیچ نگفت. و خدا لب به سخن گشود و گفت :


با من بگو از انچه سنگینی سینه ی توست

گنجشک گفت : لانه ی کوچکی داشتم ، آرامگاه خستگی هایم بود


و سر پناه بی کسی ام! طوفانت آن را از من گرفت.....!


تنها دارایی ام همان لانه ی محقر بود که آن هم........

و سنگینی بغض راه را بر کلامش بست.....


سکوتی در عرش طنین انداز شد... همه ی فرشتگان سر به زیر انداختند.

خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود و تو خواب بودی.


به باد گفتم تا لانه ات را وازگون سازد.


آنگاه تو از کمین مار پر گشودی

گنجشک ، خیره در خدایی خدا مانده بود.

خدا گفت : و چه بسیار بلا ها که به واسطه ی محبتم از تو دور کردم


و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی....!

اشکی در دیدگان گنجشک نشسته بود.ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت.


های های گریه اش ملکوت خدا را پر کرد.....

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com




 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


خدایــ❤ــا ....!!!


اینقـــدر بهــم ظرفیــت بــده ؛


که نعمـــت هـایی که از روی بخشنــدگی ات بهــم میــدی


,به پای ٍ لیــاقت خودم ننـــویسم ... !


✿ خـدایـا !...یــادتـــ مـی آیـَد ،خـواسـتـم کـنـارم بـاشـی ،نـخـواسـتـی. . . !


گـفتی :


" کِـنـار کـ ه هیـچ ،مـیــ شـَوم نـزدیـکـــ تـر از رَگــ ِ گـَردنـَتـــ ... "


بـاشَـد . . . قـَبـول .


✿ فـقـط می خواهم بگویم :


جـهنـم کـ ه آتـش نـمـیــ زنـد ،مـَنی را کـ ه نـزدیـکـــ تـر از رَگــ ِ گـردنـم خـداسـتــ ...


•● ✿ مـگـر نـ ه ، مـِهـرَبـان پـَروردگـار ِ مَن ؟

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


اللّهُــــــــم...

إنی أستودعک قَلبـــ♥ـــی

فلا تَجعل فیه أحدٌ غیرکــــــــــــ...

خدایـــــا...

قَلبَــــ♥ــم را بِه تـــــــــو می سِپارَم

پَس دَر آن هیچ کَســـــــــی جز خـــــــــودِت را قَرار نَده...

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
تو بینایی ، اما بینایی تنها برای التیام دردهای ما و


آسوده کردن دل های ما بس نیست .


چه بسیار کسی که بینا بوده ودیده ،


اما دیدنش به فریاد من نرسیده ، دزد به غافله می زند ،


کاروان سالار می بیند ، اما چه فایده ؟


پیرزنی در خیابان زمین می خورد ـ عابران می بینند و


بی اعتنا وعجول می گذرند


از دیدنشان ، از بیناییشان چه سود ؟


گاه این دیدن آنقدر سرد ودور وبی اعتنااست ،


که آرزو می کنم کاش نبودند ، کاش نمی دیدند ،


کاش با درد خودم تنها بودم ، بینایی دیگران وقتی تورا آسوده


می کند که بی اعتنا نباشند ،


وقتی بعد از ماجرایی تلخ ، کسی پیش می ایدو


می گوید من دیدم چه شد وآماده ام اگر شکایت کنی شهادت بدهم


آن تلخی کم میشود ودل کمی ارام می گیرد


شاهدی که تو باشی ، پیش از ماجرا پیش امده ای


به پیامبرت گفته ای بگوید همین یک شاهد اورا بس است .


راست گفته ای . تو اگر شاهدِ کسی باشی ، به دیگران چه نیاز



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

از گرفتاری هایت گله میکنی؟

و پیش بندگانم شکایت میبری؟

نمی دانی...

تا به حال شکایت تورا نافرمانی هایت را

پیش فرشتگان نبرده ام وهیچ نگفته ام!

جایی گوشه قلبت مرا به خاطر آور که تو را در ذات خود یاد خواهم کرد! 


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com





آرامش دنیا مال کیست؟؟
یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت


و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش

داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛


تو همه شیرینیهاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.

پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش گذاشت


کنار و بقیه رو به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون

جوری که قول داده بود تمام شیرینیهاشو به پسرک داد.

همون شب دختر کوچولو با آرامش تمام خوابید و خوابش برد.


ولی پسر کوچولو نمی تونست بخوابه چون به این فکر میکرد که همون

طوری که خودش بهترین تیله شو یواشکی پنهان کرده،


شاید دختر کوچولو هم مثل اون یه خورده از شیرینیهاشو قایم کرده و همه

شیرینیها رو بهش نداده .

نتیجه اخلاقی داستان :

عذاب وجدان همیشه مال کسی است که صادق نیست

آرامش مال کسی است که صادق است

لذت دنیا مال کسی نیست که با آدم صادق زندگی میکند

آرامش دنیا مال اون کسی است که با وجدان صادق زندگی میکند...


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



کودک نجوا کرد :خدایا با من حرف بزن

مرغ دریایی اواز خواند و کودک نشنیدش

سپس کودک فریاد زد :خدایا با من حرف بزن

رعد در اسمان پیچید اما کودک گوش نداد

کودک نگاهی به اطرافش کرد گفت خدایا پس بگذار ببینمت

ستاره ای درخشید ولی کودک توجه ای نکرد

کودک فریاد کرد خدایا اااااااا به من معجزه ای نشان بده

ویک زندگی متولد شد اما کودک نفهمید

کودک با ناامیدی گریست

خدایا با من در ارتباط باش بگذار بدانم اینجایی

بنابراین خدا پایین امد و کودک را لمس کرد

ولی کودک پروانه را کنار زد و رفـــــــــــت.....

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

بیائید کمی از زبان خدا بشنویم:

ای بنده من! ای عزیزترین شاهکارم

من همیشه هستم

میخواهم باور کنی که هستم

من همواره با تو هستم حتی با پایان زمان

آن را باور می کنی؟

اگر باور می کنی پس از من استفاده کن.


اگر میدانی که اگر قلم در دست بگیری و در مورد من بنویسی،

برای من بنویسی، بسیار خوب ، پس اغلب اوقات این کار را بکن ، هر روز و هر ساعت ،


اگر این کار لازم است آنرا ادامه بده.

به من نزدیک شو، به من نزدیک شو! هر کاری می توانی انجام بده،


هر کاری که لازم می شماری،

دعا و نیایش کن، ذکری به جا آور، به طرف قبله تعظیم کن،


آواز بخوان، زنگی را به صدا در بیاور،

مراقبه کن یا کتاب بنویس، شعری بنویس، من تو را محدود نکرده ام ،


هرکاری که مناسب می دانی انجام بده.

هر کدام از شما ذهنیت ویژه ای دارید هر یک از شما درک ویژه ای از من دارد


و مرا بر حسب ذوق خود خلق می کند.

چه اشکالی دارد؟ هر آنگونه دوست داری ترسیمم کن.

برای عده ای از شما من مرد هستم، برای عده ای زن ،


برای برخی هر دو و برای تعدادی نه مرد و نه زن.

برای برخی من انرژی خالص ، و از نظر عده ای احساسات خاصی


که تو آن را عشق می نامی، هستم .

و تعدادی هم کوچکترین عقیده ای به من ندارند، فقط میدانند که من هستم.

و اصل همین است.

من هستم.

من در نسیمی که موهای تو را نوازش می کند، در خورشیدی که تو را گرم می کند،


در بارانی که بر

گونه هایت می نشیند وجود دارم.

در شمیم گلهایی که که فضا را عطرآگین می کند،


در هوایی که رایحه گلها را پخش می کند حضور دارم.

من ابتدای هر فکر و آخرین فکر تو هستم.


من شکوه ناشی از زیباترین لحظات زندگیت هستم.

من هستم کافی است تو باور کنی...




ذکر های آرامش دهنده ..

برای هر ترسی لا اله الا الله

برای هر غم واندوهی ماشاالله

برای هر نعمتی الحمدالله

برای هر آسایشی شکراً لله

برای هر چیز شگفت انگیزی سبحان الله

برای هر گناهی استغفرالله

برای هر مصیبتی انا لله و انا الیه راجعون

برای هر سختی و دشواری حسبی الله

برای هر قضا وقدری توکلتُ علی الله

برای هر دشمنی اعتصمتُ بالله

برای هر کار و تلاشی لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم



خدایا گفته اند دل که بارانی باشد هفت ستون آسمانت میلرزد.....

دارم با دلم میایم پذیرایم باش...دلم بارانیست!!!!



میـانِ دنبال کردن و دنبال شدنِ


ِایـن روزهای فضای مجازی،


مـ ـن،عجـیب،خود ِحقیقی ام را گم کرده ام!


وای بر مـ ـن✘
که
هنـوز از دنبال کننده های صراط مستقیمِ


تـو نشده ام ؛"خـــدا"


انگار نه از دل،که فقط از سر عادت در نمازم گفته ام؛


"اهدنا صراط المستقیم"

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

پادشاهی پارسایی را دید، گفت: هیچت از ما یاد آید؟


گفت: آری،


وقتی که خدا را فراموش میکنم...


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



هروقت مشکلی لاینحل برام پیش میاد که کسی قادر به حل اون نیست ناخودآگاه یاد خدا می افتم ...

یک نگاه به اعمال و کارها و رفتارم میندازم ...

جز شرمندگی چیزی نیست ...

خجالت زده و مضطرب و صدایی لرزان صداش میکنم ...

خدایا کمکم کن و به دادم برس ...

قول میدم رفتارم رو اصلاح کنم و گذشته رو جبران کنم ...

خدا ، خوب خداییه ... مشکل و گرفتاریم رو حل میکنه ...

ولی افسوس که من بد بنده ای هستم ...

روز از نو و روزی از نو ...

کاش این آدم گستاخ ، اینقدر نسبت به پروردگارش بی حیا نبود

جملات زیبا گیله مرد

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



خدایا….

یا نوری بیفکن ، یا توری…

ماهی کوچکــت از تاریکی این اقیانوس می ترســـــد !


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

مهربان خدایم...


تو را برای آنچه از نعماتت از آسمانت بر زمین دلم میباری ، شکر...


تو را برای تمام شاخه های امیدی که در باغچه های تنهایی دلم رویاندی، شکر...


تو برای آنکه لحظه ای تنهایم رها نکردی ، شکر....

نسیمت مرا به دیار دلتنگیها هدایت کرد و


نم نم بارانت نوید وصال را برایم به ارمغان آورد...

دستان نوازشگرت را لحظه ای از من نگیر و این دستان سرد و


خاموش دلم را آنی رها مکن...


امیدم در این بازار ناامیدیها تنها به توست و آنچه در این تنهایی ها


چراغ اتاق دلم را روشن نگه داشته است


تنها ذکر و نام تو است..





نامه ای از طرف خدا به همه انسان ها


  سوگند به روز وقتی نور می گیرد


و به شب وقتی آرام می گیرد که من ، نه تو را رها کردهام و نه ، با تو دشمنی کردهام(ضحی ۱-۲)

افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم


و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس۳۰)

و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام ۴)

و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا ۸۷)

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس ۲۴)


و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی


و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج ۷۳)

پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشم هایت از وحشت فرو رفتند


وتمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم


که باورم می کنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی .( احزاب ۱۰)

تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی


و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم


تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه ۱۱۸)

وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من میمانی،


تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی.(انعام ۶۳-۶۴)

این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی


و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شدهای. (اسرا ۸۳)

آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح ۲-۳)

غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف ۵۹)

پس کجا می روی؟ (تکویر۲۶)



خدایا ازم ناراحت نشو اگه خوبیاتو فراموش میکنم

خدایا ازم ناراحت نشو اگه یادم میره که چه قدر دوسم داری

خدایا ازم ناراحت نشو اگه فراموشم میشه همیشه و بیشتر از خودم مراقبمی

خدایا ازم ناراحت نشو اگه نمیتونم به اون خوبی باشم که تو میخوای

خدایا ازم ناراحت نشو اگه گاهی دنیا و زرق و برقش چشممو پر میکنه

خدایا ازم ناراحت نشو اگه صداتو نمیشنوم که میگی من هر لحظه بیشتر از قبل عاشقتم

خدایا ازم ناراحت نشو اگه آغوشتو رد میکنم و میرم سراغ زندگیه دنیاییم

خدایا ازم ناراحت نشو اگه نمیتونم اونجور که لایقشی حست کنم

اما میدونم خوشحالی

خوشحالی از اینکه تو دل دارمت از اینکه همیشه بهترین تکیه گاهم تو بودی

از اینکه هنوز اونقدر حواس دارم که وقتی از سر سفره بلند میشم بگم خدایا شکرت

از اینکه تو سختیا به تو توکل میکنم نه اینکه به بندت امید داشته باشم

خدایا خدای مهربونم هیچ وقت تنهام نزار که همیشه محتاجتم



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


نگرانی ، بدون انجام عملی آگاهانه و منطقی ، تنها یک اتلاف وقت تمام عیار است

چون چیزی را تغییر نمیدهد،

تنها کارش این است که خوشحالیتان را می رباید و شما را به شدت مشغول هیچ و پوچ می کند ...

باز کردن و نوشیدن افیون نامیدی و خمودگی، دستهای ذهنتان را زنجیر و روحتان را بیمار نکنید ...

همیشه و همیشه بیاد داشته باش که :

از تو فقط حرکت و از خدا، آنچه میخواهی و برکت ..




فردی چند گردو به رهگذری داد و گفت : بشکن و بخور و برای من دعا کن !

رهگذر گردوها را شکست ولی دعا نکرد .

آن مرد گفت: گردوها را میخوری نوش جان ، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم !

رهگذر گفت:

«مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای ، خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است!»




خدای من

این روزها فقط شرمنده توام که ظاهر رفتارم نشانه دوستی با توست و در باطن نه

وقتی میگن دلت رو به خدا بسپار من درک نمیکنم یعنی چه جوری!

اما خودت کمکم کن تو این ماه عزیز حتی اگه دلم رو هم به تو نسپردم از هر چی غیر تو ا پاک کنم ...


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
هوا چقدر خوب و دو نفره ست ...

من هستم و خدا ...

و در جاده ی زندگی ، صورتم مهمان نسیمی که معطر شده از امید ...

به خودم میگم : هیچ چیز ارزش این رو نداره که دستم رو

 از دستان مهربون خدا بکشم بیرون و بگذارم تو دست غیر خدا ...

راستی اونکه دستان مهربان خدا رو به غیر او فروخت غیر از افسوس چه چیزی رو بدست آورد ؟




خدایا

در ۲ راهی زندگی ام


تابلوی راهت را محکم قرار بده

نکند که با نسیمی راهم را کج کنم . . .




همیشه دلتنگی ام را در دریای آغوش تو ریختم ، عجیب این دریا معجزه می کند !

تمام غم را می بلعد و باز آرام آرام است

دریای لاجوردی من ، خدای من . . .





- بهترین دوست، خداست،

 او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که اگر دسته

گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد.

- خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم.

- خود را ارزان نفروشیم، در فروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند: قیمت=خدا!

- این همه خود را تحقیر نکنید، خداوند پس از ساختن شما به خود تبریک گفت.

- وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است.

- یادمان باشد که خدا هیچ وقت ما را از یاد نبرده است.

- کسی که با خدا حرف نمی زند، صحبت کردن نمی داند.

- آنکه خدا را باور نکرده است، خود را انکار کرده است.

- کسی که با خدا قهر است، هرگز با خودش آشنی نمی کند.

- خدا بی گناه است در پروندۀ نگاه تان تجدید نظر کنید.


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

آمــده ام ...
.

آمــده ام کــه ســر نهــم…

**************


اگه گاهی اوقات دلتان میگیرد و دوست دارید گریه کنید اما نمی دانید شما را چه شده …

بدانید خـــــــــــدا دلش برایتان تنگ شده

می خواهد صدایش کنید …





دلـــــم گرفتـــــــــــــــه ...

مثـل هـــوای ِ ابــری ِ شهــری خامـــوش

دلــــم تنـگ اسـت ...

مثـل آسمـــــــــــــان ِ بــــــی ستــاره ی ِ شـبیِ زمستــــــانـی

حــال ِ دلـــــــــــم خـــوب نیســت

خدایا

خستــه ام ...خستـــــه ...

به مــن جـــایی بــــــــــــــــــــده آنجـا

حـــــــــوالی ِ ابـــرها

دیـوار به دیــوار ِ کلبـــه ی ِ ستــــاره ها

آنجـا که همـــه جـا نـــــــــــــور است و نگــــار

می خواهـم بخوابـــــم

می خواهـــــــــــــــم در آغــــوش ِ گــــــــرم ات آرام گیــرم


دلــــم گرفتــــه ...

دلـــــم تنگــــــــــــــــــــ اسـت

دلــــم پـــرواز می خواهـد






**************************************************

عشق فقط خدا



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


این جملات قرآن نیاز به هیچ تفسیری ندارند،،،


بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را،


،،مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم،،،،،دنیا بازیچه کودکانه ای بیش نیس،،،


،ما این قرآن را نازل کرده و ما خود از آن محافظت میکنیم،،


،،وای بر کم فروشان،،،،وای بر هر عیب جوی هرزه زبان،


،،،ای کسانی که به نفس خویش ستم کرده اید از رحمت خدا ناامید نشوید که خدا همه گناهان را میبخشد،،


،ا اگر این قرآن را برکوه نازل میکردیم از خوف خدا متلاشی میشد،،


،،واولین آیه از سوره بقره در اول کتاب قرآن...این کتاب بی هیچ شک راهنمای پرهیزکاران است،،،

راست گفت خداوند بزرگ ...




گناه میکنم


توبه میکنم-


توبه میشکنم-


گناه میکنم-


توبه ...


خدایا


از این رفت و برگشت ها خسته ام


کمک کن همیشه فقط بیایم


به سمت تو بیایم


اهدنا الصراط المستقیم



از سوسک میترسیم از له کردن شخصیت دیگران مثل سوسک نمیترسیم!

از عنکبوت میترسیم از این که تمام زندگیمون تار عنکبوت ببنده نمیترسیم !

از خفاش شب میترسیم از شبی که افکارمون خفاشی میشه نمیترسیم!

از خوب سرخ نشدن سبزی قورمه میترسیم از سرخ کردن آدما از خجالت نمیترسیم!

ازجا نیفتادن خورشت میترسیم از این که هیچ کسی جای خودش نباشه نمیترسیم!


از دیر جوش اومدن آب برای چای میترسیم از جوش آوردن خون آدما نمیترسیم !

از لولو خور خوره های تو فیلم ها میترسیم از هیولای نفس نمیترسیم!

از تاریکی میترسیم از خاموش کردن آخرین شمع تو تاریکی نمیترسیم !

از گم کردن سکه هامون میترسیم ازسکه یه پول کردن دیگران نمیترسیم!

از سرماخوردگی میترسیم از سر خورده کردن دوستامون نمیترسیم !

از شکستن لیوان میترسیم از شکستن دل آدما نمیترسیم!

از لکه دار شدن لباسای سفید میترسیم از کثیف شدن سفیدی روحمون نمیترسیم!

از خواب موندن میترسیم از عمری که همه به خواب سپری شد نمیترسیم!

از وقت کم آوردن میترسیم ازهدر رفتن وقتی که داریم نمیترسیم !

از درس پرسیدن و امتحان پس دادن میترسیم از رد شدن تو امتحان آخرت نمیترسیم!


از اینکه بهمون خیانت کنند میترسیم از خیانت کردن به خودمون نمیترسیم !

از اینکه دلمون بشکنه میترسیم از درب و داغون کردن دل آدما نمیترسیم!

از اینکه دلخورمون کنند میترسیم از دل خون کردن دیگران نمیترسیم !

از گم کردن راه میترسیم از هیچ وقت به هیچ جایی نرسیدن نمیترسیم!

از خستگی سفر میترسیم از دست خالی رفتن و برگشتن نمیترسیم!

از اینکه نادیده گرفته شیم میترسیم از اینکه نادیدنی هارو نمی بینیم نمیترسیم!

از اینکه یه روز تموم بشیم میترسیم از اینکه تموم نشده بی مصرف شیم نمیترسیم!

از اینکه آدما فراموشمون کنند میترسیم از اینکه خدا از یادمون بره نمیترسیم




فقط خدا می داند...


باور کن هیچ چیزی در این دنیا ارزشی بالاتر از این ندارد!

غمی را از دل زدودن و لبی را به خنده وا کردن.

فقط خدا می داند بزرگی و بخشندگی قلبی را،

که به ازای هدیه لبخندی،

از تمام دردهای خود گذشته که فقط دیگری را شادتر ببیند...

فقط خدا می داند اندازه این خوبی را، این مهربانی را،



نه آن شدم که خواستی!

نه آن شدم که خواستم!

تکلیف من این وسط چیست

خدایا؟

خدایا اشتباهم این بود ،جای تو ،خودم را

به خودم سپردم!

وای به این اعتماد به نفس...!




ذکـــــرهـــــای آرامــش دهنــــده

برای هر ترسی « لا اله الا الله »

برای هر غم و اندوهی « ما شاء الله »

برای هر نعمتی « الحمد لله »

برای هر آسایشی « الشکر لله »

برای هر چیز شگفت آوری « سبحان الله »

برای هر گناهی « استغفر الله »

برای هر مصیبتی « انا لله و انا الیه راجعون »

برای هر سختی و دشواری « حسبی الله »

برای هر قضا و قدر « توکلت علی الله »

برای هر دشمنی « اعتَصمتُ بالله »

برای هر طاعت و گناهی « لا حول و لا قوة الا بالله

العلی العظیم »



در خود می نگرنم که ببینم خطا کجاست؟
بعد از کمی تامل وقدرت سکوت پی میبرم
هرجا که خالی از خداست،خطاست...
به خدا هر جا که از یاد او غافل شدیم
به بیراهه رفتیم ...!!!



چه بسا شما چیزی را به اصرار میخواهید که به ضرر شماست،وخدا به صلاح بندگان آگاه است،،،قرآن کریم


خدایا عاشق تو بودن چه زیباست...

عشق را به من بیاموز تا چون کبوتری عاشقت باشم


و بر لب هایم زمزمه ی عشق تو باشد...


خدایا کمکم کن تا در این راه دنیایی زمین نخورم...


و هرگاه زمین خوردم مرا با دستان مهربانت بلند کن ....


خدایا قلب مرا لبریز از عشق خودت کن و از عشق های دنیایی دورم کن


تا روحم همچون پرنده ای پر به آسمان بکشد....


خداوندا در کوچه پس کوچه های قلبم به دنبال تو می گشتم


نا آگاه از اینکه تو تمام قلب مرا فرا گرفته ای...


خدایا دوستت دارم،و چه زیباست این را گفتن


و بعد درسکوت نجوای دل را شنیدن که آرام میگوید ،،،من بیشتر....


چشمهایت را ببند ، در دلت با خدا سخن بگو ،

به همان زبان ساده ی خودت سخن بگو . . .

هرچه میخواهی بگو ، او میشنود

شاید بخواهی تورا ببخشد ،




یا آرزویی داری ،

شاید دعایی برای یک عزیز و یا شکرش ،

بگو میشنود . . .

این لحظه ی زیبا را برای خودت تکرار کن

پرواز دلت را حس خواهی کرد . . .




عشق یعنی اشک توبه در قنوت

خواندنش با نام غفار الذنوب

عشق یعنی چشمها هم در رکوع

شرمگین از نام ستار العیوب

عشق یعنی سر سجود و دل سجود

ذکر یا رب یا رب از عمق وجود . . .




تبسم با تبسم فرق دارد

فریب سیب و گندم فرق دارد

من از این آیه ها فهمیده ام که

خدا با حرف مردم فرق دارد



دوباره لبخند بزن :)
از همان هایی که نشان میدهد یک روی زندگی هنوز

کشف نشده است است و قضاوت در مورد سهم ما از زندگی در پایان بازی معلوم میشود...

خداوندا ، بلندای دعایت را عطایم کن
تو ای معشوقه عالم
از این پس عاشقی را پیشه ام فرما
خدایا راستش من آدمیزادم
گاه گاهی گر گناهی میکنم ، طغیان مپندارش !
کریما من گنهکارم ، تو بخشنده !
بگو آیا امید بخششم بیجاست ؟
خودت گفتی بخوان ، می خوانمت اینک مرا دریاب
به چشمانی که می جوید تو را نوری عنایت کن
دو دست خالی ام را رحمتی دیگر عطا فرما . . .


همه فکر میکنند ... چون گرفتارند به خــــــــــــــدا نمی رسند اما ... چون به خـــــــــــدا نمی رسند گرفتارند ...



روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود


و مجنون بدون این که متوجه شود


از بین او سجاده اش عبور کرد مرد نمازش را قطع کرد


و داد زد هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی


مجنون به خود آمد و گفت من که عاشق لیلی هستم


تورا ندیدم تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی




نگذارید صدای دنیا...


شما را از شنیدن صدای "خدا" باز دارد....




یگانه معبود هستی ام تو را دوست می دارم

تو را به خاطر وجودت، دوست می دارم

تو را به خاطر اینکه وجودم ز توست، دوست می دارم

تو را به خاطر سروری ات ، دوست می دارم

آقای من تو را به خاطر عظمتت دوست می دارم

تو را دوست می دارم چون فقط تو لایق دوست داشتنی و بس...

تو را با تمام وجود دوست می دارم

آنگاه که حس می کنم معبود رحیمی چون تو دارم تو را دوست می دارم

ای آشنای غریبه تو را در همه ی لحظات دوست می دارم

تو را آنگاه که صدایت می کنم و حتم دارم که می شنوی، دوست می دارم

تو را به خاطر حضورت در قلبم، تو را به خاطر آرامشت، دوست می دارم

بزرگا تو را با وجود سیاهی قلبم و زشتی اعمالم، دوست می دارم

تو را چون تویی و هیچ همتایی نداری، دوست می دارم

معبودم تو را بی بهانه دوست می دارم...



تمام دقیقـ ه های بی دغدغـ ه ام

با تـــو گـذشت . . .

أَلا بِــذِکـــرِ اللَّهِ تَطْمَئِــنُّ القُلُــــوبُ،،،

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰


فرو افتادن در مقابلِ خدا ؛ تنها راه برخاستن است …





ای خدا از تو کمک میخوام ...

دلم میخواد من رو به آرزوم برسونی

گرچه میدونم لیاقتش رو ندارم اما تو خدایی و فاضل


دست کم اگه میدونی به صلاحم نیست صبر بهم بده و منرو به چیزی بهتر برسون.


تو سوره یونس آیه ۱۰۷ گفتی :

و اگر خداوند، (برای امتحان یا کیفر گناه،) زیانی به تو رساند،


هیچ کس جز او آن را برطرف نمی‏سازد; و اگر اراده خیری برای تو کند،


هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد! آنرا به هر کس از بندگانش بخواهد می‏رساند;


و او غفور و رحیم است!

و همینطور تو آیه ۴۴ همین سوره گفتی :


خداوند هیچ به مردم ستم نمی‏کند; ولی این مردمند که به خویشتن ستم می‏کند!

خدایا من هم به خودم ظلم کردم اما تو سوره زمر آیه ۵۳ وعده دادی :


ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده ‏اید!


از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می‏آمرزد،


زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.




خداوند بینهایت است و لامکان وبیزمان


اما به قدر فهم تو کوچک میشود



و به قدر نیاز تو فرود میآید



و به قدر آرزوی تو گسترده میشود



و به قدر ایمان تو کارگشا میشود



و به قدر نخ پیرزنان دوزنده باریک میشود...



پدر میشود یتیمان را و مادر



برادر میشود محتاجان برادری را



همسر میشود بی همسرماندگان را



طفل میشود عقیمان را



امید میشود ناامیدان را



راه میشود گمگشتگان را



نور میشود در تاریکی ماندگان را



شمشیر میشود رزمندگان را



عصا میشود پیران را



عشق میشود محتاجان به عشق را



...



خداوند همه چیز میشود همه کس را...



به شرط اعتقاد، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح،


به شرط پرهیز از معامله با ابلیس



بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا



و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف



و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک



و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار...



و بپرهیزید از ناجوانمردیها،ناراستیها، نامردمیها!



چنین کنید تا ببینید خداوند چگونه



بر سفره شما با کاسه های خوراک و تکه های نان مینشیند



در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند



و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند...



مگر از زندگی چه میخواهید که در خدایی خدا یافت نمیشود ...؟





پیامی از سوی خدا به بنده های دلشکسته ...

می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود

من آنجایم.

دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!

هنوز من هستم.

هنوز خدایت همان خداست!

هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمی خواهم تو همان باشی!

تو باید در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش!

می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.

و جنسش عوض نمی شود ...

و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...

و تو مرا داری ...برای همیشه!

چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...

چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،

صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!

درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...

می خواهم شاد باشی ...

این را من می خواهم ...

تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.

من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...

نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.

شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟

اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!

فقط کافیست خوب گوش بسپاری!

و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!

پروردگارت ...

با عشق ! 






آرامش در پرتو نیایش


عشق، خدا، دوست داشتن



ای خدای مهربان، نمی دانم چه حکمتی داشته است اینکه تو با آن همه عظمت


و بزرگی ات که در مخیله هیچ کس نمی گنجد اجازه

داده ای که بنده ای ناچیز این چنین بی واسطه با تو سخن بگوید.


مقام کبریایی تو کجا و بنده حقیر کجا؟ عرش اعلی کجا و زمین خاکی

کجا؟ حی لایموت کجا و عبد فانی کجا؟


ذات پاک و مقدس کجا و موجود سراسر تقصیر کجا؟

اما می دانم هر چه هست تو فراتر از آنی که عظمت لطف تو را تجسم کنم.


خدایا، اگر تو اجازه نمی دادی این چنین صمیمانه و

خودمانی با تو گفتگو کنم، آنگاه باید در گفتگو با چه کسی دلم را تسکین می دادم؟


به کدام رحمت بی انتها متوصل می شدم تا در

مشکلات و گرفتاری های دنیا احساس نومیدی و شکست در وجودم رخنه نکند؟


کدام محرم راز را پیدا می کردم که تمام آشکار و نهانم

را بداند و آنها را به هیچ کس نگوید؟


چه پناهگاهی را می یافتم که هرگاه مرتکب اشتباه و لغزشی می شدم،


به درگاه او پناه می بردم
 

  و با خلوص دل نزد او اعتراف می کردم و طلب عفو و رحمت؟


خدایا تو خودت می دانی که هرگاه من به نماز می ایستم


آنچنان در افکارم غوطه ور می شوم که گویی هزاران خدا دارم!


و اما تو آنچنان

به کلماتم گوش فرا می دهی که گویا همین یک بنده را داری!


نمی دانم چه سری در این نهفته است؟ اما هر چه باشد من مخلوق

توام و تو کاملا بر خلقتم آگاه! تو به آنچه در وجودم آفریده ای


آگاهی و من از دسترسی به انچه حکمت بالغه ات بوده، عاجز!


خدایا اگر در

زمان هم صحبت شدن با تو افکارم در دنیا و مادیات غوطه ور است،


نه از سر این است که من چنین خواسته ام، بلکه ناتوانی من را در

درک عظمت و مقامی که در مقابل او ایستاده ام می رساند.


مقامی که بندگان مخلصت وقتی در آن قرار می گیرند،


فقط تو را می بینند
 
  و بس. چنان محو وجود تو می شوند که کشیدن تیر را از پای خویش حس نمی کنند!


می خواهم بگویم که از اینکه اجازه دادی در

شبانه روز پنج بار بدون واسطه و رو در رو با تو سخن بگویم سپاسگذارم


و امیدوارم که این نعمت عظمی را از من دریغ نکنی. می

خواهم بگویم که " لا تزق قلوبنا بعد اذ هدیتنا"می خواهم بگویم


گر چه عبادت و بندگی من در مقابل لطف و کرم تو پشیزی نمی ارزد،

اما تو در "یوم یقوم الحساب" از سر لطف و کرمت با من رفتار کن،


چون اگر میزان عبادات و اعمال من باشد خسر الدنیا و الاخره خواهم

بود و اگر میزان بخشش تو باشد،

آنگاه: رسد آدمی به جایی که بجز خدا نداند. ...


خــدایا ! گرسنه ایم ، دانایی را غذایمان کن.
خــدایا ! برهنه ایم ، دانایی را لباس مان کن.
خــدایا !گم شده ایم ، دانایی را چراغ مان کن




خدایا!

سپاس ...

سپاس تو را !

که به هر انسانی

سپری از تنهایی بخشیده ای تا هرگز فراموشت نکند ...

حقیقتِ تنهایی؛ تویی !

و فقط نام تو این تنهایی را راهنماست ...

پس تنهایی ام را نیرو ببخش

زیرا با نام تو این انزوا شفا می یابد

با نام تو که فراتر از هر آرامشی ست که من در جهان می شناسم ...

تنها با نام تو می توانم در برابر تندباد زمان ایستادگی را ...

آری؛

وقتی این تنهایی در تو و از توست

می توانم گناهم را؛ به دست بخشندگی تو بسپارم ...

پس عشق و نور را از من دریغ مکن ...

آری؛

نور آن نگاهی ست که تو به من روا می کنی ...

پس بر من بتاب که

بی عشق تو،

بی نگاه تو،

بی تو ...

رو به غروب رهسپارم !

آری؛

مرا به طلوعی دیگر برسان ...

سپاس ...





خدایا خیلی وقته که دیگه بچه نیستم اما میخوام با صداقت بچگیا باهات

 صحبت کنم;خدایا میخوام صدات بزنم

میخوام بهت بگممممم:خدا جونی...

وقتی اینجوری صدات میکنم یه حس عجیبی یادم میاره که حقیقتا از رگ گردن

نزدیکتری و هیچ فاصله ای بینمون

نبوده و نیست

خدا جونی!!!!!!!! ای کاش به اندازه ی همین لفظ از

 پاکی بچگیا واسه امروزمون سوقاتی بر می داشتیم

تا این جوری تو قطار زندگی دنبال خودمون نباشیم

چه دنیایی واسه خودمون ساختیم: ما بدو; دنیا بدو......

به کجا; کجا میخوایم بریم ...به چی میخوایم برسیم؟!


که همه ی بهونه های گم بودنمون تموم شه....

خودمون باشیم زندگی کنیم اما نه به هر قیمتی...!

شبا که خیلی خسته و شایدم بی خیال سرمونو رو بالشت میذاریم:

 یادی از یادها کرده باشیم!!

همین..........!!!!!!!!!!!!!




مرامت عشق، لبخندت صمیمی / قدم هایت “صراط المستقیمی”

بگویم “یا علی” آغاز هر کار / که “بسم الله رحمن الرحیمی”


توهدفی ، من دنبال توام
تو معبودی ، من عبد توام
توعشقی ، من عاشق توام
تو نوری ، من شب پره توام
تو بال باش ، من پرنده ام
تو ارباب باش ، من برده ام
تو همراه باش ، من رونده ام
تو ناز باشی ، من نیازم
تو آوازباشی ، من یه سازم
خدایا فقط باش ، که بی تومی بازم . .


***********************************
عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


از تصادف جان سالم بدر برده بود...


و میگفت زندگی خود را مدیون ماشین مدل بالایش است...


و خدا همچنان لبخند میزد . . .

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



تنها آنانی که به درک وسعت روح خود پی برده اند


دنیا را با همه بزرگیش قفس می پندارند...

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com





 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


 الهـــــــی

مـــــــرآ بــرآیِ خـــــودَت سَــــــــــــــوا کُـــــن



یا خَـــیر حَبیب ومَحبُــــــــوب


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

ای خدای بزرگ به من کمک کن پیش ازاینکه درباره راه رفتن کسی قضاوت کنم .....


کمی با کفش های او راه بروم.....!

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


هیچگاه، هیچگاه و هیچگاه خود را دست کم نگیرید و تحقیر نکنید،


بیاد داشته باشید که خداوند پس از خلقت شما به خود تبریک گفت ...



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

 

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com





 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


بهتر است که در این دنیا فکر کنم خدا هست و وقتی به دنیای دیگر رفتم


بدانم که نیست . و این بسیار بهتر از این است که در این دنیا فکر کنم


خدا نیست و در آن دنیا بفهمم که هست .


آلبر کامو

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

چگونه تشنگی ات رادر روزهای ماه رمضان برطرف کنی؟

دانشمندان ثابت کرده اند که گفتن لااله الاالله

بزاق را به ترشح ماده ای وامیدارد که تشنگی را از بین می برد


خدای من منزهی تو چه مهربانی تو

پس بر ماست که درحال روزه داری لااله الاالله را بسیارتکرار کنیم

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



خدایا….

دستانم را زده ام زیر چانه ام

مات ومبهوت نگاهت میکنم

طلبکار نیستم !

فقط مشتاقم بدانم

ته قصه چه میکنی؟

بامن...!
:(






 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com





 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰



چشمه ها در جاری شدن و علف ها در سبز شدن معنی پیدا میکنند


کوه ها با قله ها و دریا ها با موج ها زندگی پیدا میکنند


و همه ی انسان ها با عشق …


پس بار خدایا بر من رحم کن


بر من که میدانم ناتوانم رحم کن


باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم


باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم


و حتی من نباشد …


اما نباشد لحظه ای که در قلبم”عشق” نباشد



در هجوم غصه ها ....... با توکل میتوان اعجاز کرد،،،


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

الو. سلام...

منزل خداست؟

این منم مزاحمی که آشناست

هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است

ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست

شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است

به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟

الو؟

دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد

خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟

چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر

صدای من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟

اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم

شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست

دل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم

پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست

الو ، مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم

دوباره زنگ می زنم ، دوباره ، تا خدا خداست

دوباره ...

تا خدا خداست...

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

روی هر جمله 1 دقیقه فکر کن ؛

1.دعا لاستیک یدک نیست که هرگاه مشکل داشتی از ان استفاده کنی


بلکه فرمان است که مسیر را به راه درست هدایت می کند.

2.می دونی چرا شیشیه جلوی ماشین انقدر بزرگه ولی آینه عقب انقدر کوچیکه؟


چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده.

3.دوستی مثل یک کتابه. چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره


ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه

4.تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر،


برای همیشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پیش می ره نگران نباش،


برای همیشه دوام نخواهند داشت

5.دوستهای قدیمی طلا هستند! دوستان جدید الماس.


اگر یک الماس به دست آوردی طلا را فراموش نکن


چون برای نگه داشتن الماس همیشه به پایه طلا نیاز داری.

6.اغلب وقتی امیدت رو از دست می دی و فکر می کنی که این اخر خطه ،


خدا از بالا بهت لبخند می زنه و میگه: آرام باش عزیزم ،


این فقط یک پیچه نه پایان

7.وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری.


وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو ایمان داره

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ !

ﻳﻚ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺳﻜﻮﺕ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ

ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺤﻈﺎﺗﻲ

ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻳﺎﺩِ ﻣﻘﺪﺱ ﺗﻮ

ﺑﻪ ﻓﻨﺎ ﺭﻓﺖ...
.

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

احساس حضور خــــدا

در همه حال

همه مسائل را حل می کند.

(آیت الله بهجت)

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

دلتنگی های من

گاهگاهی دلم تنگ می شود
دلم برای نیایش
دلم برای نماز
دلم برای سجاده ام
دلم برای بلند کردن دستهای نیاز
تنگ می شود
دلم برای امید
دلم برای تردید
دلم برای آرامش
دلم برای خدا
تنگ می شود
دلم برای او که تنها آرام بخش دل است
دلم برای قدرت مطلق
دلم برای خوبی مطلق
دلم برای حکیم مطلق
دلم برای....خدا
تنگ می شود

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

بعضی از انسانها هستند که اگر خطایی از ما سر بزند ،

 به هیچ عنوانی حاضر به بخشیدن ما نیستند که از این جور انسانها باید به خدا پناه برد...

بعضی از انسانها هم هستند که اگر خطایی از ما سر بزند ، میبخشند ،

ولی هرگز آن خطای ما رو فراموش نمیکنند..

بعضی از انسانها هم هستند که اگر خطایی از ما ببینند ، هم میبخشند

 و هم خطای ما رو فراموش میکنند...

اما خدای مهربون ما...


هم میبخشه...

هم فراموش میکنه...


و جالب اینکه خطای ما رو هم تبدیل به خوبی میکنه...

به این میگن : آخر معرفت...


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
تمام شعر های عاشقانه جهان

شبیه توانــــــد!!

تو امــــا!! پشت استعاره ای ایستاده ایی

که به ذهــن هیچ شاعـــری نمی رسد...

خدایا فقط خودت...


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
یک دم غریق بحر خدا شو ، گمان مبر

کز آب هفت بحر ، به یک موی تَر شوی،


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

مهلت می دهیم ولی رها نمی کنیم!

روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود،


عزراییل به زیارت آن حضرت آمد.


پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید:ای برادر!

چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی


آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟عزارییل

گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت

۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست


همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن

حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد


و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند


و در همین هنگام فارغ


شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم،


دلم به حال آن پسر سوخت.

۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت


و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن

صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و


سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود.


وقتی خواست به دیدن باغ برود همین

که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد،


هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را

بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد،


دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار

باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و


گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و

جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم


و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را

بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد


و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت،

سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که :

ما به آدمیان مهلت می دهیم ولی آنها را رها نمی کنیم...


خدایا ما را به خود واگذار مکن حتی به اندازه کوچکترین لحظه ای ...

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

روزی چند دفعه این پیغام رو میبینی ، راستی چند روز یه بار ایمیلت رو چک می کنی ،


عادت شده دیگه ، عادت که چه عرض کنم ، شده جزئی از زندگیمون ،


بایدم باشه کارا خیلی سریعتر انجام میشه ، یه چیز دیگه ،


تو زندگیت چه کسی رو دوست داری راستش رو بگو


به دلت نگاه کن بعد جواب بده فقط راست بگو ، حالا هرکسی ،


به من چه مربوط ، می خوام بگم اگه از اون یه نامه واست بیاد


چقدر مشتاقی اون نامه رو باز کنی ، یه جائی هستی ،


بهت خبر میدن که فلانی یه نامه فرستاده ، الان خونه است ،


چون از دل دوستش داری یه جوری سعی میکنی یه طوری کارت رو درست کنی


تا زودتر بری خونه تا اون نامه رو باز کنی بخونی ، آی ، آی ، آی تمام حرفم این بود


که چند روز یه بار ، چند هفته یه بار ، چند ماه یه بار ، دیگه سال رو نگم زشته

نامه ی خدا رو چک میکنی؟

سعی کنیم جزئی از زندگیمون باشه چک کردن نامه ی خدا ،


باید یادم باشه خدا فقط خدای گرفتاری ها نیست،


لااقل یادم باشه نامه های که برام فرستاده بخونم نذارم گوشه ی طاقچه خاک بگیره

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


زمانی که حضرت یونس در شکم نهنگ بود به این ذکر مداومت میکرد.

لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ

ترجمه:خدایی بجز الله نیست تو پاک و منزه ی من خودم به خودم ظلم کرده ام.


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com





O God! whenever I talk to you I feel astrang composure

خدایا! هرگاه با توسخن میگویم آرامش عجیبی رادر خود احساس می کنم،

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

,.•*بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ*•.¸.•*
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ۩۞ اللَّهُ الصَّمَدُ ۞لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ۞وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ۞
۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞
*•.¸.•*بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ*•.¸.•*
۞ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ۞ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ۞وَ مِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ۞وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ۞ وَ مِنْ شَرِّحَاسِدٍ إِذَا حَسَد
۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞
*•.¸.•*بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ*•.¸.•*
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس مَلِکِ النَّاس إِلَهِ النَّاس مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاس الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاس
۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞











به تو من خیره می گردم ؛

به این جنگل ...

به این برکه ...

به خط نور ...

به این دریا ...

به رقص آب ...

به این افسون بی همتا ...

چه باید گفت؟

کمک کن واژه ها را بر زبان آرم ؛

بگویم لحظه ای از تو ...

از این زیبائی روشن ،

از این مهتاب ...

بریزم با نسیم و گم شوم در شب ؛

بخندم با تو لختی در کنار آب ...

زبانم گنگ و ذهنم کور ،

تنم خسته ، دلم رنجور ...

تمام واژه ها قامت خمیده ،

ناتوان ...

بی نور ....

پر از پیچیده گیست این ذهن ناهموار ؛

سکوت واژه ها درهم تنیده ،

مثل یک آوار ...

من از پیچیده گی ها سخت بیزارم ؛

تو با من ساده می گویی و من هم ساده می گویم :

" خـدایــا دوسـتـت دارم






توبه بر لب،سبحه بر کف،دل پر از شوق گناه

معصیت را خنده می آید ز استغفار ما ...


**********************************************


خدایا ممنونم ؛

من میتونم تمام زیباییهای پیرامونم را ببینم ،

کسانی هستند که دنیایشان همیشه تاریک و سیاه هست …


خدایا ؛

من میتونم راه برم ،

کسانی هستند که هیچوقت نتونستهاند حتی یک قدم بردارند …


خدایا از تو ممنونم ؛

که دل رئوف و شکنندهای دارم ،

کسانی هستند که این قدر دلشون سنگ شده که هیچ محبت و احساسی رو درک نمیکنن …


خدایا سپاسگزارم ؛

که به من این شانس رو دادی که بتونم به دیگران کمک کنم ،

کسانی هستند که از این نعمت و برکت وافری

که به من دادهای بی بهره اند



خدای عزیزم ؛

من میتونم کار کنم ،

کسانی هستند که برای رفع کوچکترین نیازهای روزمرهشون هم به دیگران محتاجند ،

برای این نعمت بزرگ از تو سپاسگزارم …


خدای دوست داشتنی من، از تو ممنونم ؛

که کسی هست که منو دوست داره ،

کسانی هستند که بود و نبودشون واسه هیچکس مهم نیست …


و بیش از همه ی اینها ؛

برای هدیهای که هر روز با هزار عشق و امید به من میدهی از تو سپاسگزارم …

هدیه ای که نامش زندگیست،،،


*************************************



الهی...!


در سر فکر تو دارم و در دل اشتیاق تو,

 در ظاهر تمنای وصل دارم و در دل خواهش وصل.

دربیابانی نشستم که سرتاسر سرابیست زتو...

در دریایی نشستم که آن را کرانی نیست...بر

ویرانههای وجودی نشستم که پر است ز خواهش دوست،

به دیدگانم چیزی آمد که آن را

وصف زبان نیست...


الهی...!


تا به کی به دور از تو، در هجر تو سوختن!

 تا به کی در شوق وصال تو شیدا شدن؟

تا به کی قهر من و خواهش تو؟

 تا به کی تمنای وصال و ناز تو...؟

ای نزدیکتر از ما به ما...!

به دلم دردیست که تنها تو را درمانگر است...

به جانم خواهشیست که تو را میطلبد،

 به دلم تمناییست که شوق تو دارد...

ای طراوت بخش لحظات تنهاییم...! نه لطف تو مرا درخور...

 نه ثناء تو مرا توان...

نه معرفت تو مرا سزا و نه انس تو مرا یار...!

پس دریاب این بندهی گنهکار را...


اشتیاق خویش را به دلم بیشتر کن...


و آندم که به درگاهت رسیدم در بگشا که مرا نیازیست ز تو…!

*********************************************



خداوند عشق است

عشقی که بعد از نفوذ به درون ما ؛

نرم می کند ، ناب می کند ، تازه می کند ، بازسازی می کند،

و درون آدمی را دگرگون می کند.

نیروی اراده ، انسان را دگرگون نمی کند

زمان انسان را دگرگون نمی کند.

عشق دگرگون می کند!

زیرا ؛ عشق خداوند است

و خداوند، عشق....!

*********************************



یه روزی ، چند سال پیش ، فکر می کردم چه جوری میشه با خدا حرف زد ،

 یعنی اصلا میشه با خدا حرف زد یا نه

یا اگه میشه چه جوری خدا جواب ما رو میده

ما که صدای خدا رو نمی شنویم

خدا کجا ، ما کجا...

ولی حالا

فکر می کنم حرف زدن با خدا خیلی ساده است

فقط باید دل داد

می دونین من این روزا چه جوری با خدای خوبم حرف می زنم

خیلی ساده

میشینم و همه ی حرفامو می زنم

اونوقت قرآنو باز می کنم میگم حالا خدا جونم تو بگو

این قدر قشنگ جوابمو میده باورتون نمیشه

بعضی وقتا می مونم تو اینهمه قدرت خدا

انگار فقط همین یه بنده رو داره

این قده خوشگل خدا منو شرمنده می کنه

جواب همه حرفامو میده

خدا جونم خیلی دوست دارم

منو ببخش

با وجود اینهمه محبتت بازم ....

کمکم کن

دستمو بگیر....

خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااا کمکم کن

*******************************************
عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۱
  • ۰


دلت را خانه ما کن، مصفا کردنش با من
به ما درد دل افشا کن، مداوا کردنش با من
اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش، پیدا کردنش با من
بیفشان قطره اشکی، که من هستم خریدارش
بیاور قطره ای اخلاص، دریا کردنش با من
اگر درها به رویت بسته شد، دل بر مکن از ما
در خانه دق الباب کن، وا کردنش با من
به من گو حاجت خود را، اجابت می کنم، آری
طلب کن آنچه می خواهی، مهیا کردنش با من
بیا قبل از وقوع مرگ، روشن کن حسابت را
بیاور نیک و بد را، جمع و منها کردنش با من
چو خوردی روزی امروز ما را، شکر نعمت کن
غم فردا مخور، تامین فردا کردنش با من
به قرآن، آیه رحمت فراوان است، ای انسان
بخوان این آیه را، تفسیر و معنا کردنش با من
اگر عمری گنه کردی، مشو نومید از رحمت
تو نام توبه را بنویس، امضا کردنش با من...

************************

داستان زیبای یک آهنگر


حکایت در مورد آهنگری است که پس از گذراندن جوانی پر شر و شورش تصمیم


گرفت روحش را وقف خدا کند

.

سالها با علاقه کار کرد ؛به دیگران نیکی کرد،اما با تمام تلاشش در راه خدایی شدن،


چیزی درست به نظر نمیرسید،حتی مشکلاتش روز به روز و مدام بیشتر میشد...


یک روز عصر دوستی که به دیدنش آمده بود،از وضعیت سخت زندگیش مطلع شد،


گفت واقعا عجیب است!درست بعد از اینکه تصمیم گرفتی توبه کنی و


خداترس شوی زندگیت بد تر شده نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم


اما با وجود تمام تلاشهایت در مسیر روحانی هیچ چیز بهتر نشده است....


آهنگر بلافاصله پاسخ نداد...او هم بارها این فکر را کرده بود اما نمیدانست


چه بر سر زندگیش آمده است اما نمیخواست دوستش را بی پاسخ بگذارد


و شروع کرد به حرف زدن و سرانجام پاسخی را که میخواست یافت..این پاسخ آهنگر بود...


در این کارگاه فولاد خام برایم می آورند و باید از آن شمشیر بسازم،


میدانی چطور این کار را انجام میدهم؟؟


اول تکه فولاد را به اندازه جهنم حرارت میدهم تا داغ شود،


بعد با بی رحمی تمام سنگین ترین پتک را برمیدارم و پشت سرهم به آن ضربه میزنم


تا اینکه فولاد شکلی را بگیرد که من میخواهم،بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم،


در این لحظه تمام کارگاه را بخار آب میگیرد،


فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما ناله میکند و رنج میبرد،


باید این کار را آنقدر انجام دهم تا به شمشیر مورد نظرم دست پیدا کنم،


یکبار کافی نیست،آهنگر مدتی سکوت کرد،،،


گاهی فولادی که به دستم می رسد نمیتوامد تاب این تغییر را بیاورد


حرارت و ضربات پتک و آب سرد تمامش را ترک می اندازد،میدانم


از این فولاد هرگز شمشیری مناسب در نخواهد آمد،،،باز مکث کرد و ادامه داد،،


میدانم که خدادارد مرا در آتش رنج امتحان میکند...


ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده را پذیرفته ام


گاهی به شدت احساس سرما میکنم،،، انگار فولادی باشم


که از آبدیده شدن رنج می برد،،،،اما تنها چیزی که میخواهم این است...


خدای من از کارت دست نکش،،،،تا شکلی را که تو میخواهی بگیرم،،،با هر روشی که می پسندی،،،ادامه بده،،،تا هر مدت که لازم است،،،ادامه بده،،،اما هرگز مرا به کوه فولادهای بی فایده پرتاب نکن...

عشق فقط خدا...


http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSbqRIf-idshz9cq8CtvDxkfJxRCajySQQZcjiZFK3qYnWG9tFlSg



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
سوال: چه اشکالی دارد که انسان به چهره جنس مخالف، نگاه کند و لذت ببرد؟

جواب:

دیدن هر چیز به ظاهر زیبا برای ما خوشایند و سودمند نیست

مثلا نگاه مستقیم به خورشید با

آن همه روشنایی و زیبایی نه تنها سودی ندارد، بلکه باعث کوری یا ضعف بینایی می شود.



نگاه به حسن جمال جنس مخالف هم ضررهایی دارد که به طور خلاصه اشاره می‏کنم:

*می بینی، می خواهی، به وصالش نمی رسی، دچار افسردگی میشوی…

*می بینی، شیفته می شوی، عیب ها را نمی بینی، ازدواج میکنی، طلاق می دهی.

*می بینی، دلباخته می شوی، به وصالش نمی رسی، خودکشی میکنی.

*می بینی، با همسرت مقایسه می کنی، ناراحت می شوی، بداخلاقی می کنی.

*می بینی، لذت می بری، به این لذت عادت می کنی، چشم چران می شوی،

در نظر دیگران خوار می گردی.

*می بینی، لذت می بری، حب خدا در دلت کم می شود، ایمانت ضعیف می شود.

*می بینی، عاشق می شوی، از راه حلال نمی رسی، دچار گناه میشوی.

*می بینی، دائم به او فکر می کنی، از یاد خدا غافل می شوی، از عبادت لذت نمی بری




 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

عالم مجازی هم محضر خداست
یادت باشد خدا یک کاربر همیشه آنلاین اینجاست
تک تک کلیک هایت را می بیند
حواست را جمع کن
شرمنده اش نشوی



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


اوج نیاز


برایت خواهم گفت ،


چگونه می توان تو را دید و عاشق نشد ؟


مگر عشق مفهومی جز عشق به حقیقت کل دارد ؟


عشق به تو به زلالی اشک عارفان در دل شب و به روانی آب در جویبار هستی عشق است .


جهان در کشف زیبایی هایت در خواهد ماند .


من چگونه می توانم تو را در میان امواج زیبای دریا و دانه های لطیف باران نبینم ؟


من تو را خواهم یافت ، در انتهای راه تنهایی .


عشق است که مرا به تو خواهد رساند .


تنها تویی که مرا درک خواهی کرد در اوج تنهایی و تزلزل ،


تو تنها تکیه گاه معتبری که می توان به آن اعتماد کرد .


من تو را دوست دارم ، آنچنان که تو مرا دوست داری .


ای زیبا ، ای نمای کامل عشق در خلق مخلوقات ،


مرا دریاب که در اوج تنهایی ، تو ، زیبای مهربانم را می جویم .


من با نگاه جستجوگرم ، مواج نگاهت را خواهم یافت .


در اوج بی باوری محبت و صداقت ، تو با صادق بودن عشق را به من آموختی


و آن را در آینه دلم نمایان کردی .


تو عاشقی ، و عشق را دوست داری . تو ، تنها تو می توانی بدانی که عشق به مخلوق یعنی چه ،


تنها تو می دانی برای عشقبازی انسان را خلق نمودی ، تا عاشقش باشی و


عاشقت باشند ، تا متحمل زحماتی شوند ، سختی بکشند ، تا تو را ببینند .


ای دنیای خلوت و تنهایی من ، مرا دریاب .


این بی باور لحظه های شیرین وصال را در اوج تنهایی دریاب .


من برایت خواهم گفت چه اندازه دوستت دارم ،


من برایت خواهم نگاشت دوست داشتن تنها مخصوص توست ،


من برایت فریاد خواهم زد عشق تنها در صورتی مفهوم دارد که عشق به تو باشد .


ای زیبای من ، ای نازنین قشنگ ، تنها تو برایم بمان که داشتن تو داشتن همه چیز است .


و جدایی از تو شبهای پر اندوه و هجر رابه یاد می آورد .


مرا دریاب  و لحظه ای به حال خود رها مکن



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


پـــیامـبـر اکـــرم (ص) فـــرمــودنــد . . .


نـگـه داشــتـن و حـفـظ دیــن و ایـمــان در آخــرالــزمــان هـمـانـنـد

نگـه داشـتـن ذغــــــال گــداخـتـه در کــف دســت اســت . . .

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

هرجا عشق هست ثروت و موفقیت عم هست


زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.


به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید،


بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»


آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»


زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»


آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»


عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.


شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»


زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»


زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:


« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:


« نام او موفقیت است. و نام من عشق است،


حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»


زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد.


شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم


تا خانه مان پر از ثروت شود! »


ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»


فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:


« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»


مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:


« کدام یک از شما عشق است؟


او مهمان ماست.»


عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند.


زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»


پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند


ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست! »

آری... با عشق هر آنچه که می خواهید می توانید به دست آوردید


********************************************************************

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

داستان زن و مرد فقیر اما عاشق واقعی هم


  یه زن و شوهر عاشق اما فقیر سر سفره شام نشستند


غذاشون خیلی مختصر و کم بود که یک نفر را به زور سیر میکرد


مرد به خاطر اینکه زنش بیشتر غذا بخوره گفت بیا چراغ را خاموش کنیم


و توی تاریکی بخوریم زن قبول کرد چند دقیقه چراغها را خاموش کردند



ولی بعد که روشن کردند غذاها دست نخورده توی ظرف مونده بود.


*

*

***********************************************************************


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

پرسش عارف از تاجر  


یکی از عرفا روزی از یکی از اغنیا پرسید:دنیا را دوست داری؟گفت:


بسیار.پرسید:برای بدست آوردن آن کوشش می کنی؟ گفت :بلی


.سپس عارف گفت:در اثر کوشش،آن چه می خواهی بدست آوری؟


 گفت:متاسفانه تاکنون به دست نیاورده ام.عارف گفت:این دنیایی


که تاکنون با همه ی کوشش هایت آن را به دست نیاورده ای،پس چطور آخرتی


که هرگز طلب نکرده و در راه وصول به آن نکوشیده ای به دست خواهی آورد؟
  

  دنیا طلبیدیم ،به جایی نرسیدیم یارب چه شود آخرت ناطلبیده

*




*************************************************************


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

اوست اول و آخر


      خداوند به داوود فرمود: ای داوود راه ما بر بندگان ما روشن دار و دوستی ما در دل ایشان


افکن و نعمت ما به یاد ایشان ده و سخنان ما را در دل ایشان شیرین کن و بگوی که من آن


خداوندم که با وجودم بخل نیست و با علمم جهلی نیست


و با صبرم عجزی نیست و با غضبم ذجری نیست .......


...و اگر بنده تقصیر کند و حق کرامت حق را نشناسد و شکر نعمت


نگذارد خداوند او را عتاب کند.

 
چنانکه به نقل از امیرالمومنین که خداوند می فرماید : ای بنده من ! انصاف ده

من با تو به نعمتها دوستی کنم و تو به معصیتها با من دشمنی !

نیکی من پیوسته بر تو فرود آید و بدی

تو همواره به سوی من اوج می گیرد.
 
*
*
***************************************************


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
هر زنی زیباست

پسرکی از مادرش پرسید : مادر چرا گریه می کنی؟

مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت : نمی دانم عزیزم ، نمی دانم

پسرک نزد پدرش رفت و گفت : بابا ، چرا مامان همیشه گریه می کند؟ او چه می خواهد؟

پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ، این بود : همه ی زنها گریه می کنند ،



 بی هیچ دلیلی پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی


 راحت به گریه می افتند، متعجب بود

یکبار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند،

از خدا پرسید: خدایا چرا زنها این همه گریه می کنند؟

خدا جواب داد : من زن را به شکل ویژه ای آفریده ام .

به شانه های او قدرتی داده ام تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند

به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند

به دستانش قدرتی داده ام که حتی اگر تمام کسانش

دست از کار بکشند ، او به کار ادامه دهد

به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد ،

حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند

به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد ،

از خطاهای او بگذرد و همواره در کنار او باشد

و به او اشکی داده ام تا هرهنگام که خواست ، فرو بریزد .

این اشک را منحصرا برای او خلق کرده ام تا هرگاه نیاز داشت بتواند از آن استفاده کند

زیبایی یک زن در لباسش ، مو ها ، یا اندامش نیست .

زیبایی زن را باید در چشمانش جست و جو کرد،

زیرا تنها راه ورود به قلبش آْنجاست


  لبخند زن دردو موقع آسمانی و فرشته مانند است .

یکی هنگامی که برای اولین بار با لبخند به معشوق می گوید

دوستت دارم ودیگر هنگامی که برای اولین بار به روی نوزادش لبخند می زند

- ویکتور هوگو
*
*
*************************************************


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

عشق فقط خدا


می‏گویند آن گاه که یوسف در زندان بود، مردی به او گفت:


تو را دوست دارم.


یوسف گفت: ای جوان‏مرد ! دوستی تو به چه کار من آید؟


از این دوستی مرا به بلا افکنی و خود نیز بلا بینی!


پدرم یعقوب، مرا دوست داشت و بر سر این دوستی،


او بینایی‏ اش را از دست داد و من به چاه افتادم.


زلیخا ادعای دوستی من کرد و به سرزنش مصریان دچار شد


و من مدت‏ها زندانی شدم.


اینک! تو تنها خدا را دوست داشته باش،


تا نه بلا بینی و نه دردسر بیافرینی

وقتی زندگی برایت خیلی سخت شد یادت باشه که دریای آروم ناخدای قهرمان نمیسازه...

************************************


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

دعوت امام محمد غزالی از برادرش برای اقامه نماز

امام محمد غزالی قبل از آنکه وارد سیر و سلوک عارفان شود ؛

به برادرش احمد غزالی که از عارفان زمان بود ؛

از اهمیت نماز جماعت گفت و پرسید که

چرا شما به مسجد نمیائی و پشت سر من نماز نمیخوانی ؟

احمد غزالی گفت : اگر امام نماز را صحیح بخواند چرا نیایم ؟

امام محمد غزالی گفت مردم از راههای دور می آیند تا پشت سر

من نماز بخوانند و به فیض نایل شوند و حال تو اینگونه میگوئی ؟

احمد غزالی آنروز با یارانش در مسجد حاضر شدند و پشت سر برادر نماز خواندند


و پس از اتمام نماز ؛ احمد غزالی در گوشه ای از

مسجد با ارادتمندان خود نماز را تجدید نمودند ؛


یاران امام محمد غزالی حیرت زده سوال فرمودند که چرا نماز را تجدید نمودید ؟

احمد غزالی پاسخ داد: ما بنا به شرط عمل کردیم و تا انجا که

امام در فکر آب دادن به اسبها نیفتاده بودند ؛

نمازشان درست بود و پس از ان دیگر صحیح نبود و اینگونه تجدید کردیم .

این مطلب را به امام محمد غزالی گفتند و در حیرت فرو رفت و گفت :

سبحان الله !!!!! خداوند را ؛ بندگانی مقرب هست که ایشان جاسوس قلوب مردمانند

و از اسرار ؛ فکر و قلوب انسانها مطلع میباشند

و ضمائر ایشان بر آنها هویدا و روشن است ؛

برادرم درست میگوید که مرا در اثنای

نماز بخاطرم افتاد که خادم به اسبها آب نداده و............

از آن پس انگیزه گرایشهای عرفانی در امام محمد غزالی ایجاد شد .


نماز صحیح ؛ تنها قرائت صحیح نیست

افسران - لازم نیس شیطان شما را به یک سایت بد بکشاند همین که نمازتان دیر شود کافیست...
**********************************************************


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

خداوند کارهایش از روی حکمت است و ما نادانیم

یک روز ؛ شخصی بهمراه دوستش که دکتر و رئیس یک بخش  بیمارستان بود ؛

به بیمارستان  آمد

و همراه دکتر جهت ویزیت بیماران بداخل بخش آمده و دید که دکتر در ویزیت

خود برای بیماران  نوشت :

بیمار شماره 1 کباب برگ بخورد  و بیمار شماره 2 سوپ بخورد

وبیمار شماره 3 غذا نخورد و مابقی غذای معمولی بخورند

و پرسنل اطاعت کردند و بیماران نیز از دکتر

تشکر کردند   .

آن شخص از دکتر پرسید : چه دشمنی و یا دوستی با این افراد داشتی که

به یک نفر ؛ کباب و به یک نفر سوپ و به یک نفر دیگر هیچ غذائی ندادی ؟

دکتر گفت : شرایط این 3 بیمار با مابقی فرق داشت ؛

بیمار شماره 1 ضخم معده داشت و بیمار شماره 2 ناراحتی ریوی داشت

و بیماره شماره 3 میبایست به اطاق عمل میرفت .

آن شخص با فکر این اتفاق و تجربه ؛ آن شب را نخوابید وبا خود فکر کرد

و بالاخره  به نتیجه  رسید و با خود گفت :

اگر تصمیمات دکتر؛ در جهت نجات انسانها بوده  و

دشمنی نداشته ؛ پس خداوند با این عظمت که  کارها یش از  روی حکمت است ؛

تصمیماتش نیز همین گونه است 

و ما به علت نادانی  خودمان ؛ از خدا گلایه میکنیم که :

چرا خدا فلان چیز را به فلانی داده وبه ما نداده ؟ و............


از خدا طلب بخشش کرد و گفت :

خدایا  ما را به خاطر گلایه هایمان که از روی نادانی است ؛ ببخش !!!

*********************************************************
 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

شکر

روزی مردی خواب عجیبی دید ، او دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند ،

هنگام ورود دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تندتند نامه هائی را

که توسط پیک ها از زمین می رسند باز می کنند، وآنها را داخل جعبه می گذارند.

مرد از فرشته ای پرسید ، شما چکار می کنید ؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد ‌گفت:

این جا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.

مرد کمی جلوتر رفت ، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی

را داخل پاکت میگذارند و آن ها را توسط پیک هائی به زمین می فرستند.

مرد پرسید: شما ها چکار می کنید؟

یکی از فرشتگان با عجله گفت: ‌این جا بخش ارسال است ،

ما الطاف و رحمتهای خداوندی را برای بندگان می فرستیم

مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته ای بیکار نشسته است .

مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟

فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است .

مردمی که دعاهایشان مستجاب شده ، باید جواب بفرستند

ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند

زیرا دعاهایشان از راه های دیگری غیر از راه هایی که میدانستند و میخواستند

مستجاب شده و فکر میکنند خودشان عامل و باعث رسیدن به خواسته خود شده اند .

مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند ؟

فرشته پاسخ داد: بسیار ساده ، فقط کافی است بگویند: خدایا شکر

دوستان سپاس و قدر دانی یکی از رازهای ناگفته دنیا است ،

همیشه سپاس گفتن باعث افزایش روزی میشود .

میتوانید هر روز از تمام کسانی که خواسته یا ناخواسته در

زندگی شما تاثیری گذاشته و میگذارند تشکر کنید .

سپاس خداوند را به خاطر  نعمات بی اندازه اش







******************************************************************

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
حکمت خدا
زنی در مزرعه قدم می زد و به طبیعت می اندیشید . او سپس به یک مزرعه کدو تنبل رسید .

در گوشه ای ازمزرعه یک درخت با شکوه بلوط قد بر افراشته بود

 .زن زیر درخت نشست و در این اندیشه فرو رفت که چرا طبیعت بلوط های کوچک

را بر روی شاخه های بزرگ قرار داده است و کدو تنبل های بزرگ را بر روی بوته های کوچک

. با خود گفت : "خدا هم با این خلقتش دسته گل به آب داده است ! ا

و باید بلوط های کوچک را بر روی بوته های کوچک قرار می داد

 و کدوتنبل های بزرگ را بر روی شا خه های بزرگ "

.سپس زیر درخت بلوط دراز کشید تا چرتی بزند .

 دقایقی بعد یک بلوط بر روی دماغ او افتاد و از خواب بیدارش کرد .

او همان طور که دماغش را می مالید ، خندید و فکر کرد : " شاید حق با خدا باشد "


*************************************************************


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

صدای خدا

دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود . موضوع درس درباره ی خدا بود . استادش پرسید :

"آیا در کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد ؟

"کسی پاسخ نداد.استاد دوباره پرسید : " آیا کسی هست که خدا را لمس کرده باشد ؟ "

 دوباره کسی پاسخ نداد .استاد برای سومین بار پرسید :

 
" آیا در کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد ؟ " برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد .

 استاد با قاطعیت گفت :

" با این وصف خدا وجود ندارد "

. دانشجو به هیچ وجه با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند . استاد پذیرفت .

دانشجو از جایش برخاست و از همکلاسی هایش پرسید :"

آیا در کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد ؟ "

همه سکوت کردند ." آیا در کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟ "

همچنان کسی چیزی نگفت ."

آیا در کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد ؟

"وقتی برای سومین بار کسی پاسخ نداد ،

دانشجو نتیجه گیری کرد که استادشان مغز ندارد
.


***********************************************************

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

حکمت خدا

سوره ی بقره آیه 216 :

چه بسا چیزی را برای خودتان بد بدانید در حالی که آن چیز برای شما خوب است

و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید ولی برایتان بد است .

مولانا در بخشی از اشعار خود ماجرایی را بیان کرده :

روزی عاقلی در بیابان فردی را می بیند که زیر درختی خوابیده و دهانش باز است .

ناگهان ماری وارد دهان او می شود . فرد عاقل آن شخص را بیدار می کند

و به او دستور می دهد که از سیب های زیر درخت

هر آنچه می تواند بخورد و مدام او را می دواند .

آن شخص هم آن قدر سیب می خورد که تا دهانش سیب می شود . و مدام به فرد عاقل می گفت :

این چه کاری است که تو با من می کنی ؟ با کافر هم این کار را نمی کنند .

مگر من با تو چه کرده ام که سزاوار چنین عذابی هستم ؟!

خدا نکند کسی تو را ببیند و دچار تو شود ...

تا اینکه هر چه خورده بود را بالا آورد و همچنین ماری نیز بیرون آمد .

وقتی آن شخص مار را دید تعجب کرد .

از حرفهایی که زده بود شرمسار شد و از فرد عاقل بسیار تشکر و عذر خواهی کرد .

سپس از آن مرد پرسید :

خب چرا از اول نگفتی تا از تو گله و شکایت نکنم ؟ فرد عاقل پاسخ داد :

اگر از ابتدا می فهمیدی که ماری وارد بدنت شده است

از ترس و ناامیدی می مردی و دیگر توان سیب خوردن و دویدن را نداشتی .

مرد خجالت زده شد و فهمید که فرد عاقل جز خیر و خوبی او را نمی خواسته .

حال ما انسان ها چون حکمت خدا را در بسیاری امور نمی دانیم ،

مدام گله و شکایت می کنیم و احساس نارضایتی داریم

در حالی که چون برخی از حکمت های خدا از محدوده ی

عقل ما خارج است از خدا فرار می کنیم

درحالی که اگر می دانستیم خدا چقدر ما را دوست دارد و خوبی ما را می خواهد ،

هیچ گاه دچار تردید و یأس نمی شدیم .

323536_4A6p9goE.gif
**********
*************************************************************************
581040_788391241187659_842198853_n.jpg
 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

اجابت دعا از سوی خدا همگام با اقدام  عمل از سوی ماست

مرد مومنی بطور نا گهانی تمامی ثروتش را از دست داد و دست به دعا برداشت و گفت خدایا :


کاری کن من در بخت

آزمائی برنده شوم .

او سالها فقیر بود تا اینکه فوت کرد و از آنجا که مومن بود وارد بهشت شد و با ناراحتی به خدا  گفت :

خدایا هر چه وعده داده بودی دروغ بود و تو کمکم نکردی !!!

خدا پاسخ داد : من همیشه برای کمک کردن به تو آماده بودم و با این وجود تو

در خواستی از من کردی که خودت حتی یک بلیط هم نخریدی !!!!!!!!!!

در هنگام دعا فراموش نکنیم که خودمان نیز نباید در اقدام برای رسیدن به خواسته توقف کنیم .



**********************************************************************************************


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

خداوند اگر کسی را دوست داشته باشد ؛ خواسته هایش را بموقع اجابت میکند

روزی شخصی با دوستش داشت درد دل میکرد و می گفت :

کار خدا را میبینی ! فلان کار مرا درست نمیکند و

فلان چیز را به من نمی دهد و بعضی ها فلان برج را دارند

در همین هنگام ؛‌ پسر این شخص آمد و به پدرش گفت :

بابا  ! برام موتور میخری ؟

این شخص به پسرش گفت :

صبر کن  ! صبر کن تا بزرگ شوی ! گواهینامه بگیری !

اونوقت قول میدم برات بگیرم  ؛ تو الآن کوچکی و برات زوده  ؛

یک موقع تصادف میکنی و به کسی میزنی وگواهینامه هم نداری و.....

بلآخره برات خیلی خطر داره ! پسرش با ناراحتی رفت !!!!!

دوستش رو به این شخص کرد وگفت  :

تو چرا برای فرزندت موتور نمی خری ؟

آن شخص گفت : من که دشمنش نیستم و دوستش دارم

و بچمه و  به موقع براش میخرم .

دوستش گفت :  پس خداوند که دانای جهان است ؛ 

با تو رفتاری میکند که تو با بچه ات میکنی ؛ زیرا تو  را دوست دارد

پس صبر کن !!! و اگر فرزند تو برایت مهم نباشد و  در کودکی موتور را بدست آورد

 
در حقیقت خطرات در کمینش است  ؛
 
 
ولی باز دوستانش نسبت به او حسادت میکنند که :

 خدایا ! چرا بچه فلانی موتور دارد و ما نداریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


*************************************************************************************************


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

آیا خدا با بندگان خود سخن میگوید ؟

روزی خواجه حسن مودب شنید که عارفی بزرگ به نام ابوسعید ابوالخیر


به نیشابور آمده و منبر میرود


و موعظه میکند و از فکر و دل اشخاص خبر میدهد ؛


خواجه حسن مودب که یکی از مخالفین اهل عرفان بود

و پول و ثروت دنیا او را مست کرده بود ؛ این گونه سخنان را باور نمی کرد و

آنها را غیر واقعی می دانست

و بعلت کنجکاوی به شهرت ابوسعید ؛ خواجه به مجلس ابوسعید رفت و به سخنان او گوش داد ؛

در میان سائلی برخاست و گفت : کمکم کنید لباس ندارم .

ابوسعید از مردم امداد طلبید و باز خواجه مودب با خود فکر کرد :

"خوب است لباس خود را به او بدهم " و دوباره فکر اولیه بر

او غلبه کرد که این لباس گرانقیمت است و.....

تا سه بار سائل کمک خواست و این فکر مدام به مودب خطور کرد .

در این بین پیر مردی که کنار خواجه مودب  نشسته بود از ابوسعید  پرسید:

آیا خدا با بندگان خود سخن میگوید ؟

ابوسعید گفت : بلی ! صحبت میکند کما اینکه در همین ساعت ؛

خداوند به مردی که پهلوی تو نشسته است سه بار فرمود :

این لباس را به سائل بده ولی او گفت این لباس را از آمل برایم آورده اند و

خیلی گرانقیمت است و آن را نداد

شیخ حسن مودب که این سخن بشنید ؛ لرزه بر اندامش افتاد و

برخاست و پیش شیخ رفت و بوسه بر دست شیخ زد

و لباس خود را فوری به آن سائل داد و در زمره ارادتمندان شیخ قرار گرفت و....

آیا تاکنون شما نیز متوجه ندای خداوند شده اید ؟


****************************************************************

گآهی چقدر روح محتآج ِ فرصت هآیی ست که در آن هیچ کس نباشد

به جز

 

خـــــدا …

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

عشق فقط خدا
  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰




ستایش خداوندی را سزاست که از اسرار نهان ها آگاه است ،
و نشانه های آشکاری در سراسر هستی بر وجود او شهادت می دهند ؛

هرگز برابر چشم بینندگان ظاهر نمی گردد ؛
نه چشم کسی که او را ندیده می تواند انکارش کند ،
و نه قلبی که او را شناخت میتواند مشاهده اش نماید ..

در والایی و برتری از همه پیشی گرفته ؛
پس، از او برتر چیزی نیست ،
و آنچنان به مخلوقات نزدیک است که از او نزدیکتر چیزی نمی تواند باشد ...

مرتبه ی بلند او را از پدیده هایش دور نساخته ،
و نزدیکی او با پدیده ها، او را مساوی چیزی قرار نداده است ..

عقل ها را بر حقیقت ذات خود آگاه نساخته ،
اما از معرفت و شناسایی خود باز نداشته است ..

پس اوست که همه ی نشانه های هستی بر وجود او گواهی می دهند ،
و دل های منکران را بر اقرار به وجودش واداشته است ،

خدایی که برتر از گفتار تشبیه کنندگان و پندار منکران است ...

"خطبه ی 49 نهج البلاغه"




قلمم عاشق شده است

روی دیوار می نویسد، خدا عاشق را می کُشد، عاشق خودش را، ببار شاید عاشقش شده ای

عشق مثل خدا سه حرف دارد، این بهترین معنای خداست که با او در تطبیق است.

خدا می گوید:



"من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی


و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلیّ دیته و من علیّ دیته فانا دیته"


؛ آن کس که مرا طلب کند، من را می یابد و آن کس که مرا یافت، من را می شناسد


و آن کس که مرا شناخت، من را دوست می دارد و آن کس که مرا دوست داشت،


به من عشق می ورزد و آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می ورزم


و آن کس که من به او عشق ورزیدم، او را می کشم و آن کس را که من بکشم، خونبهای


او بر من واجب است و آن کس که خونبهایش بر من واجب شد، پس خود من خونبهای او می باشم.



وقتی صدایت می زنم، یا حبیب من لا حبیب له

اوج تنهایی ام را درک می کنم

وقتی می گویم، یا طبیب من لا طبیب له

تازه دردهایم را می شناسم

وقتی صدایت می زنم، یا ذخر من لا ذخر له

فقرم را می فهمم

وقتی صدایت می زنم، یا رفیق من لا رفیق له

...

بگذریم خدا! باید به چند درصد جنون برسم تا مرخصم کنی؟؟



مهربانی ساده است، ساده تر از آنچه فکرش را بکنی ؛


کافی است به خودت ایمان داشته باشی و به معجزه مهر ...

کافی است به دستهایت فرمان دهی تا به جای تنبیه ،


آرام بر سر کودک سرکش کشیده شوند و موهایش را قلقلک دهند ...

کافی است به چشم هایت بیاموزی که چشم آیینه روح است ،


و عشق و مهربانی را می توان با نگاه در تمام عالم پراکند ...

کافی است به دلت یادآوری کنی همیشه دل هایی هستند


که درد امانشان را بریده و احتیاج به همدلی دارند ...

کافی است به گوشهایت یاد دهی که می توانند سنگ صبور باشند ،


حتی اگر صبوری سنگین شان کند ...

کافی است یاد بگیری انسان بودن فقط زنده بودن نیست ؛


باید زندگی کرد ،

و زندگی چیزی جز مهربانی و عشق ورزیدن به آفریده های خداوند نیست ...

الهی ...
سه خصلت است که نمی گذارد از درگاهت چیزی بخواهم ،


و فقط یک خصلت است که مرا به آن ترغیب می کند ؛

آن سه خصلت عبارتند از :


فرمانی که داده ای و من در انجامش درنگ کرده ام ،


و کاری که مرا از آن نهی فرمودی ولی من بدان شتافته ام ،


و نعمتی است که عطا فرموده ای ولی من در شکرگزاریش کوتاهی نموده ام ...

و اما تنها مساله ای که مرا به سویت می خواند :


تفضل و مهربانی تو به کسی است که به آستانت روی آورده ،


و چشمِ امید به تو بسته است ...

همه ی لطف و احسانت از روی تفضل ،


و همه ی نعمتهایت بی سبب و بدونِ زمینه ی استحقاق است ...





" دعای 12 صحیفه ی سجادیه - بخش 1 تا 3 "

*******************************************************


انسان و عشق.

این است امانتی که بر دوش ادم سنگینی می کند.

و این است آن پیمانی

که در نخستین بامداد خلقت با خدا بستیم

و خلافت او را در کویر زمین تعهد کردیم.

ما برای همین هبوط کردیم

و این چنین است که به سوی او باز می گردیم.

((دکتر شریعتی))



هرگاه دنیا و آنچه در آن است به تو پشت کردند، بهترین موقع برای خوب شدن است،




*****************************************


عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


آقای دکتر این دارو هاتون تاثیر نداره خوب نمیشم من؟!


ببینم داروهات و سر وقت میخوری؟؟


اونجا بود که فهمیدم چرا نمازام اثر ندارن!!!

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


عاشق این پیام هستم
چون پر از زندگیه

خدا رو شاکرم:
برای مالیاتی که پرداخت میکنم
چون به این معناست که شغلی دارم.

برای شلوغی و کثیفی خانه بعد از مهمانی
چون یعنی دوستانی دارم که پیشم میان.

برای لباسهایی که کمی برام تنگ شدن
چون یعنی غذا برای خوردن دارم.

برای سایه ای که شاهد کار منه
چون یعنی خورشید تو زندگیم میتابه.

برای چمنی که باید زده بشه، برای پنجره هایی که باید تمیز بشه و ناودانهایی که باید تعمیر بشه
چون یعنی خانه ای برای زندگىکردن دارم.

برای هزینه بالا برای گرمایش
چون یعنی خانه گرمی دارم.

برای کوه لباسهایی که باید شسته و اتو بشوند
چون یعنی رختی برای پوشیدن دارم.

برای کوفتگی و خستگی عضلاتم آخر روز
چون یعنی قادر بودم که سخت کار کنم.

برای زنگ ساعتی که صبح مرا از خواب بیدار میکند
چون یعنی هنوز زنده هستم.

و در آخر برای این همه پیامهای زیبا
چون یعنی دوستان زیادی دارم که به فکر من هستند...

*

*
خوب زندگی کنید!
زیاد بخندید!
با تمام قلبتان دوست بدارید!

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


یکی رفت...یکی موند...یکی از غصه هاش خوند...
یکی برد...یکی باخت...یکی با قسمتش ساخت...
یکی بخشید...یکی از آرزوش ترسید...یکی بد شد...
یکی رد شد...یکی پابند مقصد شد...تو اما باش " خدا " اینجاست ......


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ .

ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ

ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ

ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ .

ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ


ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ. ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ. ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ

ﻣﺎ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭﯾﻢ ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮﯾم....


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com





میخوانمت در بلندی که خودت بلند ترینی

میخوانمت به مهربانی که خود مهربان ترینی

میدانمت به رحمتت که خودت رحیم ترینی

میدانمت به بزرگی که خودت بزرگترینی
***************************************




 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
این روزا آدما سرشون شلوغه…
کسی حوصله خدا رو نداره !
کسی حال او را نمی پرسد !
انگار یادشون رفته برای چی به این دنیا اومدن؟!

اما تو این کار را نکن
تو حالش را بپرس
تو برایش چیزی بنویس
تو فراموش کار و بی وفا نباش
ساعت هایت را با او قسمت کن…




خدایا!!
وقتی ازم گرفتی و بهم بخشیدی . فهمیدم که
معادله زندگی.
نه غصه خوردن برای نداشته هاست.
و نه شاد بودن برای داشته ها
قضاوت با تو.
راضی ام به رضایت.
خدایا شکرت

















 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

عشق فقط خدا
  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰





منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد

رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟

تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟

تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم

تو دعوت کن مرا با خود به اشکی،

یا خدایی میهمانم کن که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم

طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت

که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو

که وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد

تویی زیباتر از خورشید زیبایم،

تویی والاترین مهمان دنیایم که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت

وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم

مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تورا از درگهم راندم؟

که میترساندت از من؟

رها کن آن خدای دور؟! آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت. خالقت. اینک صدایم کن مرا. با قطره ی اشکی

به پیش آور دو دست خالی خود را.

با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟

بگو جز من کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن.

بدان آغوش من باز است قسم بر عاشقان پاک با ایمان

قسم بر اسبهای خسته در میدان تو را در بهترین اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من

قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد

برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان.

رهایت من نخواهم کرد.


سهراب سپهری




ایمان داشتن در زندگی به این معنا نیست که کشتی شما با آبهای خروشان


و دردسر ساز مواجه نخواهد شد،


بلکه به این معنا است که کشتی شما هیچگاه غرق نخواهد شد



برادران یوسف وقتی میخواستندیوسف را به چاه بیفکنند یوسف لبخندی زد


!یهودا پرسید: چرا خندیدی ؟ این جا که جای خنده نیست


!یوسف گفت : روزی در این فکر بودم که چگونه کسی میتواند


به من اظهار دشمنی کند با وجود این که


برادران نیرومندی چون شما دارم

!اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد تا بدانم که


غیر از خدا تکیه گاهی نیست !و این چاه نشینی


امروز من تاوان تکیه دادن به خلق خداست !



گفتم : خدای من ، دقایقی بود در زندگانیم که هوس


می کردم سر سنگینم را که پر از

دغدغه دیروز بود و هراس فردا ,بر شانه های صبورت بگذارم ،


آرام برایت بگویم و

بگریم ، در آن لحظات شانه های تو کجا بود ؟

گفت: عزیز تر از هر چه هست ، تو نه تنها در


آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات

بودنت برمن تکیه کرده بودی ، من آنی خود


را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه

هستی . من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد ، با شوق تمام لحظات

بودنت را به نظاره نشسته بودم

گفتم : پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی ، اینگونه زار بگریم ؟

گفت : عزیزتر از هر چه هست ،


اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج

میکند ،اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای


روحت ریختم تا باز هم

از جنس نورباشی و از حوالی آسمان ، چرا که تنها


اینگونه می شود تا همیشه شاد بود .

گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی ؟

گفت : بارها صدایت کردم ، آرام گفتم از این راه نرو


که به جایی نمی رسی ، تو هرگز

گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که


عزیز از هر چه هست از این

راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید .

گفتم : پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی ؟

گفت : روزیت دادم تا صدایم کنی ، چیزی نگفتی ،


پناهت دادم تا صدایم کنی ، چیزی

نگفتی بارها گل برایت فرستادم ، کلامی نگفتی ،


می خواستم برایم بگویی آخر تو

بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تو


تنها اینگونه شد که صدایم کردی .

گفتم : پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی ؟

گفت : اول بار که گفتی خدا آنچنان به شوق آمدم


که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،

تو بازگفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر ،


من می دانستم تو بعد از

علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی وگر نه


همان بار اول شفایت می دادم .

گفتم : مهربانترین خدا ، دوست دارمت ...

گفت : عزیز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت...




زیباست که با خدای خود چت کنیم /در سایت نماز شب عبادت کنیم/


ای کاش که ما فلاپی دل ها را ? با عشق علی و آلش فرمت کنیم. ملتمس دعا.



خدایا دستانم را محکم تر بگیر...به دستان تو اطمینان دارم از سستی دستان خود نگرانم


عشق اول ، عشق پاک اولیاست

عشق اول ، داده ایی از رب ماست

عشق اول ، روح او به جسم ماست

عشق اول ، یک دم از عشق خداست . . .




عشق فقط خدا


  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان با من سحر کن
بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را
کج کن کلاه دستی بزن مترب خبر کن
گل های شمعدانی همه شکل تو هستند
رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند
تا طاق ابروی بت من تا به تا شد
دُرره کشان پیمانهاشان را شکستند
تو میر عشقی
تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
پیغمبری
پیغمبری با جان عاشق کار داری
یک تکه ماه افتاده بر
یاد تو و وقت سحر
این خانه لبریز تو شد
شیرین بیان حلوای تر
تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
پیغمبری با جان عاشق کار داری
امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان با من سحر کن
یک امشبی با من بمان با من سحر کن...


الهـی العـفو !

بـوی ِ نـاب ِ بهشـت می دهـد همـۀ نام های ِ قشـنگ ِتـو

می گذارمشان روی ِ زخــم های ِ د ِ لَ م ..

گفته بودی اَلجَبّـار

یعنی کسی که جُبران می کند همـۀ

شکستگی هایِ د ِ لَ ت را

گفته بودی اَلمُصَـوِّر

یعنی کسی که از نُـو می سازد همـۀ آنچه را ویـران شده است

درون ِ د ِ لَ ت گفته بودی

الشّافـی یعنی کسی که شفا می دهد

تمـام ِ زخم هایِ عمیق و نا علاج را هوای ِ دلـم سبک می شود

با زمزمـۀ نام هایِ زیبایت نَفـَس میـکِشَم در هوایِ مهـربانی هـایِ نابت ...



اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ عَلى‏ کُلِّ نِعْمَةٍ وَاَسْئَلُ اللَّهَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ

وَ اَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ وَ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ کُلِّ ذََنْبٍ

ستایش خداى را بر هر نعمتى و از او خواهم هر خیری را

پناه برم به خدا از هر شرى و آمرزش خواهم از خدا از هر گناهى 

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com






خوبِ من؛

در پایانه ی شلوغ دنیا، بی تو خسته و سرگردانم

در این ناکجاآباد ، بدنبال بلیطی می گردم که من را به تو برساند ...

قیمتش را محبت تو درج کرده اند

نمیدانم این قلب سیاه را قابل میدانند یا نه !

خوبِ من

اشکهایم کوچکند و سیاهی هایم بزرگ

آه که در این گستره چه ناتوانم

خوبِ من

دستی برآر و قلبم را از غیر خودت بتکان؛

میدانم ، دستان مهربانت سیاه نمیشوند ،



خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گرساز تا فریب زرق و برق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند.



ببخشا!
این قطره را که از تو دور شده

مثل همیشه ببخش و بگذار به دریای عاشقانه ات باز گردد!

این قطره با تو معنا میشود!

نگذار در تنهایی بماندو تبخیر شود!




برخی جاده ها تاریکند. یادم باشد گاهی به آسمان نگاه کنم ، جایی که ستاره ها هدایتم می کنند و فراموش نکنم مهربانترین ، هدایت گرانی را از پیش خود فرستاده تا انسان ها ، بی کس و بی نشان نمانند.
یادمان باشد ، هر گامی که ما به سوی او بر میداریم ، او پیشاپیش ده گام برداشته است ! او مشتاق دیدار ماست






آدمی در آغوش خدا غمی نداشت........

پیش خدا حسرت هیچ بیش و کم نداشت............

دل از خدا برید و در زمین نشست..................

صد بار عاشق شد و دلش شکست..................

به هر طرف نگاه کرد راهش بسته بود................

یادش آمد یک روز دل خدا را شکسته بود...........



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰
سوال: چه اشکالی دارد که انسان به چهره جنس مخالف، نگاه کند و لذت ببرد؟

جواب:

دیدن هر چیز به ظاهر زیبا برای ما خوشایند و سودمند نیست مثلا نگاه مستقیم به خورشید با

آن همه روشنایی و زیبایی نه تنها سودی ندارد، بلکه باعث کوری یا ضعف بینایی می شود. نگاه به

حسن جمال جنس مخالف هم ضررهایی دارد که به طور خلاصه اشاره می‏کنم:

می بینی، می خواهی، به وصالش نمی رسی، دچار افسردگی میشوی…

می بینی، شیفته می شوی، عیب ها را نمی بینی، ازدواج میکنی، طلاق می دهی.

می بینی، دلباخته می شوی، به وصالش نمی رسی، خودکشی میکنی.

می بینی، با همسرت مقایسه می کنی، ناراحت می شوی، بداخلاقی می کنی.

می بینی، لذت می بری، به این لذت عادت می کنی، چشم چران می شوی،

در نظر دیگران خوار می گردی.

می بینی، لذت می بری، حب خدا در دلت کم می شود، ایمانت ضعیف می شود.

می بینی، عاشق می شوی، از راه حلال نمی رسی، دچار گناه میشوی.

می بینی، دائم به او فکر می کنی، از یاد خدا غافل می شوی، از عبادت لذت نمی بری

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰
تونل ها راست میگویند ؛ راه است ، حتی از دلِ سنگ!
" آنجا که راه نیست ، خداوند راه را می گشاید... "




بَچـه تــــر از حــــالا ک بــــودیـــــم

میگُفـــــتَن خـــدا نَه مـیـخوره

نَه مـیپوـشه ... نَه مَنـــزِل داره

کــــَـمــی بُزُرگــــــتَر کِ شـــُدیـــــم



دیــــدیــم اِتِـفاقاَ خــــُدا

هَمـــ خــِــــیلی مـیخوره !! همـــ خوب میـپوشِـه!!

هـَمــــ مـَنـــزِل و مَسـکن هَمـــــ داره!!



مــیـخوره: غـَمـ بـَندِگـانَش رو

میـپوشـِه: گـُـناهانشــون رو

مـَنــزِل و مـَسـکَن داره،دَر دِلـ هایِ شـِکَـسته...!


بیایید کمتر خطوط قلبمان را اشغال کنیم

شاید خدا پشت خط باشد ...




خدای من
خدای خوب و مهربان
قلب کوچکم را در میان شکوفه های بهاری درختان گذاشته ام
تا از کبوتران ترانه محبت بیاموزند
خدای من ، من و قلب کوچکم دوست داریم
در آسمان صاف و آبی پرواز کنیم
و دعا کنیم که ما
همه کودکان
دست در دست هم دهیم و قلک های کوچک خودمان را
برای درمان بیماران هدیه کنیم
و از همه بزرگتر های سبز سرزمین سبزمان بخواهیم تا ما را یاری کنند
تا همه از بهار سبز شیرین لذت ببرند

خدایــــــــا کمک کن انقدر با سرعت از کنار زندگی نگذرم که زیبایی هایش را درک نکنم

اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ عَلى‏ کُلِّ نِعْمَةٍ وَاَسْئَلُ اللَّهَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ

وَ اَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ وَ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ کُلِّ ذََنْبٍ

ستایش خداى را بر هر نعمتى و از او خواهم هر خیری را

پناه برم به خدا از هر شرى و آمرزش خواهم از خدا از هر گناهى

گرمی هوا مانع از خواب راحت می شود بلند می شوم کناره پنجره می ایستم نسیم خنکی صورتم را نوازش می دهد

دلم برای خدا تنگ شده و می خواهم دل سیر گریه کنم خداوند با نسیمی که از لابه لای موهایم می گذرد دست نوازش و

 رحمت بر سرم می کشد یادم می آید که خداوند به خاطر آفرینش موجودی به نام انسان به خودش بالیده و آفرین گفته

است از روحش به کالبد بی جان دمیده است و.... شاید مثال کوچکی و مقایسه ی عینی کمی ما را به خود آورد و آن

 اینکه اگر شما لباسی از دوستتان به امانت جهت شرکت در مراسمی بگیرید و بر حسب اتفاق لباس لکه گرفته یا پاره

شده ویا هر اتفاق دیگر عکس العمل شما چه خواهد بود؟حتما" به فکر چاره افتاده و یا در صدد خرید لباسی از همان

نوع خواهیدبود ویا هر آنچه به ذهنتان برسد.

حال سئوال اینجاست که چرا ما انسان ها در صدد پس دادن صحیح وسالم روح خدا به خودش بر نمی آئیم تجسم کنید از

 دوستتان چقدر شرمنده می شوید اگر لکه ای بر روی لباسش به او پس دهید؟ هنگام مرگ روحی آکنده از زنگ و

چرک و سیاهی به خدا پس دادن شرمندگی وصف ناپذیری دارد. راستی شما اولین های خود را به یاد دارید؟اولین روز

 مدرسه، اولین موفقیت تحصیلی، اولین موقعیت شغلی و... آیا اولین باری که با خدا صادقانه و به سادگی حرف زدید را

 به یاد دارید منظورم درد دلی و شکوه از وضعیت زندگی و سختی ها و با خدا درمیان گذاشتن نیست منظورم صحبتی

از صمیمیت بی حاجت و خواسته ای از خدا مثل دو دوست صمیمی و قدیمی است.

از خدا و یا خودتان پرسیده اید که چرا خداوند این رحمت خود را شامل حال شما نموده و شما را آفریده است؟ هیچ کار

خدا بی هدف و بی دلیل نیست چه دلیلی برای خدا وجود داشته که من و شما را بیافریند؟

فقط به این فکر کنید که خداوند

شما را با نعمت احساس و کمال خواهی آفریده و راهش را نشانتان داده است.


خداوند رحمت خود را از هیچ کس دریغ نمی نماید و اگر ما را آفریده مشمول رحمتش نموده است.حال ما کجای گردونه

 ی هستی قرار داریم خود بهتر از دیگران علم بر آن داریم. اندکی تامل قبل از خواب به چرایی وجودمان بر روی این

کره ی خاکی و لحظه ای تفکر به مرگ از همه ی ما انسان هایی به یاد ماندنی خواهد ساخت پس چرا با خود اینگونه

رفتار می کنیم؟

چرانمی خواهیم به خود به قبولانیم که با تمامی تلا ش های مثبت و منفی جهت حفظ ظاهرمان روزی باید امانت خدا را

 به خودش برگردانیم ؟قدری بی نقاب با خودمان بوده و به این بیاندیشیم که خدا از دل هایمان آگاه است با خدا معامله ای

 شرافت مندانه داشته باشیم و خود را از این بازار مکاره کنار بکشیم. نسیم بی توقف مرا نوازش می دهد هنوز دلم بی

تاب گریه استخدایا بی خواسته ای از تو دوستت دارم امیدوارم روزی که امانتت را پس می دهم شرمسار نباشم. خداوندا

 مرا پاک بمیران. خدایا مرا از آن دسته از بنده هایت قرار بده که دیگر بنده ها مرگم را به یاد نداشته باشند بلکه زندگی

 ام را به یاد بیاورند.





در سمت توأم
دلم باران
دستم باران
دهانم باران
چشمم باران
روزم را با بندگی تو پا گشا میکنم
هر اذانی که می وزد پنجرها باز می شوند
یاد تو کوران میکند
هر اسم تو را که صدا میزنم
ماه در دهانم هزار تکه می شود
کفش های ماه را به پا کرده ام
دوباره عاضم توأم
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
زندگی با توست
زندگــــــــــــــی همین حالاست




خداوندا!

کیست که ساغر محبت از دست تو نوش کرد وحلقه بندگی دیگری در گوش کرد ؟!

کدامین نرگس ، پای نیاز در چشمه تو شست وچشم شیفتگی به تو ندوخت ؟



خدایا!


کدامین کهکشان بر گرد تو گشت و واله وحیران تو نگشت ؟


عزیزا!

کدا مین نیلوفر آبی به عشق تو سر فرود آورد وجاذبه مهر تو دید که به برکه گریخت ؟


معشوقا !

کدامین انسان پیشانی عشق بر خاک ربوبیت تو سائید وشیرینی تو چشید ودل به دیگری سپرد ؟


دلبرا!

کدامین پروانه ، شعله های ملتهب جمال تو دید و به ظلمت پناه برد ؟


رحیما!

کدامین یوسف به عشق رویایی تو آواره نگشت ؟

کدامین یوسف در زیر سر پناه تو به زلیخا پناه داد ؟



شاهدا!

کدامین موسی در کوره طور گداخته شد حضور رقیب تو را دوام آورد ؟



کریما!


کدامین مریم کلامی با تو گفت و لب از صحبت دیگران ننهفت ؟


شور آفرینا!

کدامین محمد در حرا صدای تو شنید ونلرزید ؟

خداوندا!

گیاه به خشکی گرائیده ما را در جوار جویبار جاری خودت قرار ده واز زلال محبت خویش سیرابمان کن


خدایا!

ما که در دل از دنیا ومافیها کنده ایم ودل به غیر تو نسپرده ام ، درونمان را در کوره ود ّ ومهر خویش خالص گردان...


ای حبیب!
از مریضان عیادت کن.
تو طبیبی، مریضان را طبابت کن.
ما ضعیفیم و ناتوانیم؛ ناتوان را حمایت کن.
عشق علی در دل ماست، بیش از این ما را اهل ولایت کن.
غرق گناهیم؛ ما را پاک کن و خاک کن و بی خجالت وارد قیامت کن.




زندگی یه امتحانه که کتابشم قران و معلمش خدا ای کاش درسامونو بخونیم

خدایا ....

خیلی ها دلمو شکستن ؛ دیگه تحمل ندارم !

شب بیا باهم بریم سراغشون ....

من نشونت میدم ؛

تو ببخششون ... !!!



وقتی داری ظرف میشویی ...

دعا کن ...

شُکر کن ...

به خاطر اینکه ظرفهایی رو داری که بشویی ...

یعنی غذایی درکار بوده ،

یعنی کسی رو سیر کردی ،

یعنی با محبت با عشق از یکی دونفر مراقبت کردی ،

یعنی براشون آشپزی کردی , میز چیدی ،

تصور کن ؛ .....

چند میلیون نفر در این لحظه ظرفی برای شستن ندارن ! ! !

یا کسی رو ندارن که براش میز بچینن ! !










عشق یعنی با خدا تنها شدن
آنجا که دلت گرفت ….

و هیچــــکس حرف تو را نفهمیــــد …

و از همه جا و همه کس ناامید شـــدی ….

بدان این یک دعوت است،
از کسی که از رگ گردن به تو نزدیکتر است …

واز همه مــهربان تر و با مـــعرفت تر است…

خـــــــــــــــــــــدا.. .


عشق فقط خدا

  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰


http://s1.picofile.com/file/8101069992/57844390836952438187.gif


بوی دود می آید…!

به گمانم جماعتی پای دنیای مجــازی می سوزانند عمـــــر خویش را…!!!

**********************************************************


ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﻔتند : ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﯾﻦ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺖ چهﮐﺴﺎﻧﯽﻫﺴﺘﻨﺪ ؟

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺗﻼﻓﯽ ﮐﻨﻨﺪ

ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻦ ، ﻣﯽ ﺑﺨﺸﻨﺪ

***********************************


انسان ها تنها موجودات روی زمین هستند

که ادعا میکنند خدایی هست

ولی تنها جاندارانی هستن که

رفتارشون طوریه که انگار خدایی وجود نداره

***************************************

خدایا!…

بـه ایـن نـق زدن هـایم حـواسـت هـست؟…

وقتـی تــــو کمـی از مـن دور می شـوی

 آهـم بلنــد می شـود و بهـانه گیــر می شـوم!..

دسـت خـودم نیسـت!

مـن بهـانه هـایم فقـط گــیر تـــوسـت …

حـالا چـه اخـم کنـی چـه لبخـند بـزنی،

 مـن هـر بهـانه ای را وقـف تـــو می کنــم.. .

اصـلا تـــو خـودت بهــانه ای …

 بهـانه ی زنـدگی مـن...


******************************

 

با تمام ِ وجود باور کنیم !

که خـــــــداوند آنجا که راه نیسـت

راه مـی گشاید و هرگز دیر نمـی کند

فقط کافیست باور کنیم که او

مــی بیند

 مـی دانـد

 مـی توانــد...




*******************************************************************


دست نیازمندی را گرفتم

برای لحظه ایی کوتاه و صدایی شنیدم که مرا لرزاند !!!

صدای خنده ی " خدا " را شنیدم ، واضح تر از صدای نفس هایم …


 ****************************************************

 

هیچ می دانید آخرین زنگ دنیا کی می خورد؟!

 

خدا می داند، ولی ...

 

آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد

 

و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت

 

آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش

از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود!

 

... و آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود

 

سوالی که بیش از یکبار نمی توان به آن پاسخ داد

 

خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا میخورد،

روی تخته سیاه قیامت

 

اسم ما را در لیست خوب ها بنویسند

 

خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح

 

آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم

 

خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم

و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم

 

و بدانیم که دفتر دنیا چرک نویسی بیش نیست

 

چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است

عشق فقط خدا

***********************************************

 

کم کم آماده میشدم . باید میرفتم و  زندگی روی زمین رو در قالب یک انسان تجربه میکردم

٬اما اضطراب شدیدی داشتم.

رو ب آسمان کردم و گفتم :

میترسم ٬خیلی میترسم ٬میترسم

رفتنم باعث بشه راه رو گم کنم و دیگه نتونم پیش خدا برگردم.

کسی اومد و لوح سفیدی رو به من نشون داد و

گفت:اینو ببین ٬آدما بهش میگن دل.

ی تیکه از وجود خداست ک درون هر انسانی قرار داره.

هر وقت دلتنگ خدا شدی یا خواستی راه درست رو پیدا

کنی ٬ ی نگاهی بهش بنداز٬این در واقع نقشه راه تو برای برگشتن  پیش خداست...

اما اینکه روش چیزی نوشته نشده!!

پا توی دنیای خاکی گذاشتم٬روزها میگذشت و من بزرگ و بزرگتر می شدم٬

گاه گاهی هم سری  ب دلم میزدم و

آرامش روزهای خوب با خدا بودن رو دوباره احساس میکردم

با بزرگتر شدنم کم کم تجربه هایی ب دست می آوردم و

احساس میکردم دیگه نیازی ب اون لوح ندارم.

احساس میکردم از همه مردم دنیا برترم و هرگز از راه راست منحرف نمیشم!

روزها میگذشت٬اما حالم روز ب روز بدتر میشد.

ی چیزی توی درونم داشت تغییر میکرد٬و من اصلا احساس خوبی

نداشتم. شده بودم ی آدم عصبی و پرخاشگر ک زندگی براش بی معنا شده بود!

همه ش احساس میکردم ی چیزی توی زندگیم کم دارم٬

چند بار ز خدا خواستم ک بهم کمک کنه٬اما انگار اونم صدای منو نمیشنید.

ی روز سر ظهر زدم ب کوه...

ی گوشه خلوت پیدا کردم و از شدت غصه شروع کردم ب گریه..

که یه دفه یه صدای آشنا شنیدم٬اشتباه نمیکردم ٬خودش بود

ک از من پرسید:گم شدی؟

گفتم :آره...راهمو گم کردم.

دوباره گفت:اما تو ی نقشه  راه داشتی

داد زدم:اما اون ب درد نمیخوره٬خدا هم ک ولم کرده حالا هم تو اومدی تا سرزنشم کنی!

دوباره گفت: ی نگاه دقیق ب اون نقشه ت بنداز

وحشتناک بود!!!

لوح پر از خطوط سیاه بود میتونستم بخونمش:

غرور ٬خودخواهی٬حسادت٬هوس٬حرص...

سرمو از خجالت پایین انداختم.چیزی برای گفتن نداشتم

دوباره اون صدا گفت:تو ب خدا اعتماد نکردی و وجود خودتو با نواقص پوشاندی.

همین دوری از خدا باعث شد که

آرامش از زندگیت بره و اون چیزی ک حس میکردی همیشه تو زندگیت کمه ٬حضور خداوند بود...

همونطور ک سرم پایین بود ٬گفتم:من اشتباه کردم کمکم کن باید جبران کنم

با مهربانی در جوابم گفت:خدا همیشه کنار توست و آماده کمک کردن ب تو

تمام وجودم پر شده بود از شوق بزگشتن و ظهور اولین نقطه سفید توی دلم

اولین جرقه ی وجود خدا اصلاح زندگیم بود.

باید همه چیزو جبران میکردم

باید تمام خطوطی رو ک در این ساالهای دراز توی قلبم حک کرده بودم پاک میکردم

ب شدت سخت بود و دردناک

اما باید اینکارو میکردم .

باید دلمو با خدمت ب دیگران اونقدر صیقل میدادم تا دوباره ی تکه از وجود خدا درون من ظهور کنه... 

***************************************

 سائلی بی دست و پایم راه را گم کرده ام

عبد کوی شاه عشقم شاه را گم کرده ام

بس که دوری جستم از این بارگاه باصفا

صاحب درگاه را گم کرده ام...


****************************

 

در روزگاری که :

زن را بـ‌ه “تن” می شناسند

غیرت را “بددلی” می نامند

و باحجاب را ” اُمل” می دانند ،

تو همچنـان “فرشته” بمان

بانوی سرزمین من




 

می گفتː

حالا که جوونم دلم می خواد جوونی کنم،

خوش باشم،

خوشکل کنم

مث دخترا برم بیرون

 

یه شلوار کردی و پیرهن ساده بپوشم

خوب وقتی یه کم سنم رفت بالا ،

به چهل پنجاه رسیدم یه سفر می رم مکه و بعدش توبه می کنم.

نماز می خونم و …

حالا کووو تا اون موقع!

خیییلی وقت دارم …

بنده خدا نمی دونست مهلت زنده بودنش خیلی محدوده،

بعد از تصادف حتی فرصت استغفارهم پیدا نکرد.

« حجاب فریضه ای است که ترک آن فرصت قضا ندارد. »

صبح زود همین که از خانه بیرون زد گفت:

مسابقه می دیم! از الان تا شب

چشمش به دختری که از سر کوچه می آمد  افتاد :

نگاهش را کج کردو به شیطان گفت:

فعلا یک – هیچ به نفع من !!

****************************************


نگاه به نامحرم یکی از علتهای مهم عقب افتادن یک مسلمان از معنویت است.

 نگاه به نامحرم است که انسان را از خدا دور می کند.

 نگاه به نامحرم است که قلب هایمان دیگر به عشق مهدی فاطمه نمی تپد.

زنی که چشمش به دنبال نامحرمی باشد

رسول خدا(ص) فرمود:

«خشم خداوند سبحان نسبت به آن زن شوهرداری که دیده اش را

به غیر همسرش یا نامحرمی بدوزد،

شدید می شد چرا که اگر چنین کند خداوند همه اعمالش را بی نتیجه خواهد گذاشت.

اگر بیگانه ای را به بستر شوهرش راه دهد،

بر خداوند حق است که او را بعد از این که در قبرش دچار عذاب کرد با آتش بسوزاند.»

نگاه به زنان نامحرم

حضرت عیسی(ع) فرموده است:

«ایاکم و النظر الی المخدرات فانها بذر الشهوات و نبات الفسق؛

از نگاه کردن به زنان نامحرم بپرهیزید، زیرا این عمل سبب افشاندن بذر شهوت و رویش فسق می گردد.»

بسیار رخ می دهد که شیطان برای نگاه کردن به زنان نامحرم،

افراد را از راه های مختلف به گناه می کشاند.

از جمله این که شیطان به او می گوید: این زن مثل خواهر تو است.

نگاه تو به او مثل نگاه به خواهرت می باشد.

یک دفعه نگاه اشکال ندارد، شما نظر بدی نداری

بعلاوه این خانم باید خودش را بپوشاند، شما که نمی توانی چشمت را ببندی

نگاه دام شیطان

حضرت علی(ع) فرموده است:

«العیون مصائد الشیطان؛ دیدگان انسان از دام های شیطان است.»

اگر به چشم انسان«دام شیطان» گفته می شود،

برای این است که شیطان به وسیله چشم، انسان را گرفتار می کند

و او را به فساد و انحراف می کشاند و بر او مسلط می شود.

چشمی که نشانه قدرت خداوند است و از بزرگ ترین نعمت های الهی است

به وسیله آن انسان به رشد و کمال نائل می شود، اگر کنترل نگردد،

در مسیر فساد و جنایت قرار می گیرد.

چه بسا با یک نگاه آلوده انسان در دام شیطان می افتد و

موجبات سیه رویی خود را فراهم می سازد

نگاه سرچشمه گناه

یکی از مسائلی که ذکر آن در این جا ضروری است مسأله«نگاه» است

و این که بسیاری از فجایع و حتی قتل ها از یک نگاه شروع شد

و مرحله به مرحله پیش رفت تا جایی که

سبب نابودی شخصیت انسان و حتی نابودی شخص او گردید،

پس چه زن و چه مرد باید از نگاه به نامحرم بپرهیزند

چرا که نگاه ممتد و خیره سبب می شود که در دل آن ها اثر کند

و سبب نابسامانی هایی در زندگی آن ها شود.

عشق هایی کذایی همه از یک نگاه سرچشمه می گیرد

و لذا زندگی بر اساس این عشق های کذایی سست و بی اساس است

و به خاطر همین است که می گویند:

«نگاه تیری است سهمگین از ناحیه شیطان»

که سبب از بین رفتن عواطف انسانی شده و شیطان جایگزین آن می گردد


******************************************************************************************************

پدر و مادر



( قند ) خون مادر بالاست ، دلش اما همیشه ( شور ) می زند برای ما . . .

اشکهای مادر ، مروارید شده است در صدف چشمانش

دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مروارید !

حرفها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد !

دستانش را نوازش می کنم ؛ داستانی دارد دستانش . . .
.
.
.
.
وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره

میفهمی پیر شده !

وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده !

وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه . . .

و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش

دلت میخواد بمیری . . .
.
.
.
.
تو ۱۰ سالگی : ” مامان ، بابا عاشقتونم ”

تو ۱۵ سالگی : ” ولم کنین ”

تو ۲۰ سالگی : ” مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم ”

تو ۲۵ سالگی : ” باید از این خونه بزنم بیرون ”

تو ۳۰ سالگی : ” حق با شما بود ”

تو ۳۵ سالگی : “ میخوام برم خونه پدر و مادرم ”

تو ۴۰ سالگی : ” نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم ! ”

تو هفتاد سالگی : ” من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن . . .

بیاید ازهمین حالا قدر پدرو مادرامونو بدونیم . . .

از اعماق وجودم اعتقاد دارم که  هر روز، روز توست  . . .
.
.
.
.
سلامتیه اون پسری که . . .

۱۰ سالش بود باباش زد تو گوشش هیچی نگفت . . .

۲۰ سالش شد باباش زد تو گوشش هیچی نگفت . . .

۳۰ سالش شد باباش زد تو گوشش زد زیر گریه . . .

باباش گفت چرا گریه میکنی ؟

گفت : آخه اونوقتا دستت نمیلرزید . . .


اگر 4 تکه نان خیلی خوشمزه وجود داشته باشد و شما 5 نفر باشید

 ، کسی که اصلا از مزه آن نان خوشش نمی آید مطمئنا مادر  است . . .




 



  • مرتضی زمانی
  • ۰
  • ۰

من خــــــدا هستم.

امروز مــــــــن همه مشکلاتت را اداره می کنم .

لطفا به خاطـــــــر داشته باش که من به کمک تــــــو نیــــــاز ندارم.

اگر در زندگی وضعیتی برایت پیش آید که قادر به اداره کردن آن نیستی برای رفع کردن آن تلاش نکن .

آن را در صندوق ( چیزی برای خـــــــــــــدا تا انجام دهد ) بگذار .

همه چیـز انجام خواهد شد ولی در زمان مورد نظر مـــــــــن ، نه تـــــــــو .

وقتی که مطلبی را در صندوق من گذاشتی ، همواره با اضطراب دنبال (پیگیری) نکـــن .

در عوض روی تمام چیزهای عـــــــــالی و شگفت انگیزی که الان در زندگی ات وجود دارد تمرکز کن .

ناامیـــــــــد نشو…

شاید یک روز بد در محل کارت داشته باشی : به مردی فکر کن که سال هـــــــــاست بیکار است و شغلی ندارد،

ممکنه غصــه زودگذر بودن تعطیلات آخر هفته را بخوری : به زنی فکـر کن که با تنگدستی وحشتناکی روزی دوازده ساعت ،

هفت روز هفته را کار می کند تا فقط شکم فرزندانش را سیر کند…

 

وقتی که روابط تو رو به تیـرگی و بـــــــدی می گذارد و دچار یاس می شوی :

به انسانی فکر کن که هرگــــــــز طعم دوسـت داشتن و مورد محبــت واقع شدن را نچشیده

وقتی ماشینت خراب می شود و تو مجبوری برای یافتن کمک کیلومترها پیاده بروی :

به معلولی فکر کن که دوست دارد یک بار فرصت راه رفتن داشته باشد.

ممکنه احساس بیهودگی کنی و فکر کنی که اصلا برای چی زندگی می کنی و بپرسی هدف من چیه ؟

شکـــــــــر گزار باش .

در اینجا کسانی هستند که عمرشان آن قــــــــدر کوتاه بوده که فرصت کـافی برای زندگی کردن نداشتند،

وقتی متوجه موهات که تازه خاکستری شده در آینه می شی :

به بیمار سرطانی فکر کن که آرزو دارد کــاش مویی داشت تا به آن رسیدگی کند …

*******

بنـده ی مــن!

بخـوان مـــــــــا را

بگردان قبــله ات را سوی ما

اینک وضـــــــویی کن

خجالت می کشی از مــــــــن؟

بگــــــــو ، جز من کس دیگر نمی فهمد

به نجوایی صدایــــــــــم کن

بدان آغــــــــوش من بـاز است

برای درک آغـــــــــوشم

شــــــروع کن ، یک قـــــــدم با تـو

تمـــــــــام گامهای مانده اش با مــن.


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

 خراب کرده ام آقا خودتــــــــ درستش کن

امید آخــــر دنیا خودتـــــــــ درستش کن

نمانده پشتـــ  سر مـن پلی که برگردم

خراب کرده ام آقا خودتـــــــ درستش کن

ببین چگونه به هم  خورده کــار من ماندم

به حق حضرتــــــ زهــــــرا خودتــــــ درستش کن

گرفت دست مــرا هرکسی ، زمینم زد

شکست بال و پــرم را خودتــــــــــ درستش کن

.

.

.

Chanting the Twelfth Imam (1)

.

.

.

سفال توبـه خـــــود را شکسته ام از بــــــس

تر کـــــ ترکـــــــ شده اما خودتـــــــ درستش کن

اگرچه پیش تـــــو در خلوتــــــ آبرویم رفت

برای محشـر کبری خودتـــــــــ درستش کن

ثمـر نداده درخت الهی العفـوم

به پیش  صاحب نجوا خودت درستش کن

شکسته بال و پــــر مـن ولی دلــم تنگــــــــ است

سفــــر به کرببلا را خودتـــــــــ درستش کن

http://aksup.ir/images/ei4ipuolyl5lbnsgb8dv.jpg

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

خودش خدا نیست

اما در چشمانش خدا را می بینم

پـــــــــــدرم را می گویم..

 

پدر

 

پـــــــــــــــــــدر همون کسی هست

که لرزش دستش دیگه چیزی از چای توی استکان باقی نگذاشته

ولی بهت میگه به من تکیه کن

و تو انگار

کوه رو پشتت داری

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

پـــیامـبـر اکـــرم (ص) فـــرمــودنــد . . .


نـگـه داشــتـن و حـفـظ دیــن و ایـمــان در آخــرالــزمــان هـمـانـنـد

نگـه داشـتـن ذغــــــال گــداخـتـه در کــف دســت اســت . . .


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

بانـــوی ســـرزمــیـن مـــن !

بـ‌ه خاطــر بســپار

صـــدایــت "دلـنــشیــن" اســت

قـشـنگ نیـســت بــر هــر دلـﮯ نـشـسـتن

فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا :

 

پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید

که بیمار دلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید.

بــرادر دینـﮯ مــن!


فــرامـــوش نـکن

بعـضـﮯ کـارهــا "واجــب" نـیـسـت

مــثل ســلام کـــردن !


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


دیگه زندگی مان پر از غلط است ولی نگران نباش!!

گاهی نه گریه آرامت می کند و نه خنده

نه فریاد آرامت می کند نه سکوت

 آنجاست که با چشمانی خیس رو به

آسمان میکنی و میگویی :

من فقط تورو دارم!



 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

خدایــــــا

از بـد کردن آدمهایت شکایـت داشتـم به درگــاهت…

امـا شکایتـم را پس میگیـرم…

من نفهمیدم…فراموش کرده بودم که بـدی را خلـق کـردی
تا هـــــر زمان که دلـــــم گرفت از آدمهایت…نگاهـــــم به تـــــو باشد…

گاهی فرامــــوش میکنم که وقتی کسـی کنــــــارم نیست…
معنایش این نیست که تنهایــــــــم…
معنایش اینست که هــــمه را کنار زدی تـا خودم باشم و خــــــودت…
با تـــــــو تنهایی معنا ندارد…

مانده ام تــــــــو را نداشتم چه میکردم…

شکلک-متن.shabhayetanhayi (29) دوستت دارم  خدای من شکلک-متن.shabhayetanhayi (29)


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

بعضـــــی از دختـــــرکان…!! هر چقدر میتوانند بـد حجابی بکنند.!!

لباس تنــــگ و بـــــد نما بپوشــــند و بقول خودشان..

اگـــه تیــپ نزنیم اْفـــته کـــلاس داره برامـــــون..!!

اون آقا پسـر هایی که میـگن..!!

یه جــوون باید در دانـشگاه دوست دختر !! داشته باشه..!!

و بقـــول خودشان ما جــوانایم فعلا بی خیال محــــرم و نامحــرم..!!

 

اون عـروس خانومی که کـراهت دارد یک تکـه پارچه روی صورتش بندازه

که نکنه آرایــش یک میـلیون تومنیش خـراب بشه..!!

و اینچــــنین خودش رو به همه نـــشون میده..!!

اون خانوم هایی که به بـهانه تفــریح بی خیال محرم و نامحرم میشوند..!!

و اینگونه تـفریح میکنند..!!

 

اون خانـوم هایی که با آرایـش و لبـــاس تنگ عکس هایشان را..

در شبکه های اجتماعی به نمایــــــش میگذارند..!!

و میگویند بــــذار خوش باشیم که دنــــیا دو روزه..!!

 

هـــمه اینــها بداننـد کـه..!!

این خوبـی ها یک روزی تـــموم میشن..!!

ایـنها باید بدانـند که..!!

یک روزی اینجوری روی سنگ غسالخانه آنها را غــسل میــت میدهند..!

 

پـــس از یاد نبـریم که یک روزی ما را درقـــبر خواهند گذاشت و دیـــگر..

هیچ راه بازگــشتی برای تــــوبه وجـــود ندارد..!؟

 

ایــــن ها از مـــن و شمــــا پْــــر میشونـــد…؟!

یــادت نـره…

اگه یـــ ـــادت رفت بدان همیشه یکی خیلی بـــیادتــ ـــه خیلی..!!

جـنــــاب عـــزرائــیل را میگـوئیم…


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

کمبــــــــود محبتت را به اشتـراک بذار با نـــــامحرمان…

که آنان این برهـــــنگی افکارت را هــــــــزاران بار لایک خواهند کرد…

تاســـــــــف بار است…

حال و روز کسی که تشنـــــــه نگــــــاه دیگران  باشد!!!

 

میگن با تمام فــــــــقر هرگـز محبت را گـدایی نکن!

و با تمام ثروت هرگز عشـــــــق را خریداری نکن!

مسلما  آنچه که  به دست می اید…

عشـــــق و محبـت نخواهد بود…

خواهرم!!!

بعضی چشم ها منتظر یک جرقه اند ؛ تا جامعه را به آتش بکشند؛

مراقب باش رفتارت جرقه آفرین نباشد

hejab (2)

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

وقتــی می‌پرسند : نمی‌پـزید در این گرمــا؟!

یک لبــخند بزن و بگو :

 سرگرمِ عشقــبازی که باشی و در اشتیاق خاکستر شدن ،

 این گرما که شوخی کوچکی بیش نیست!

و بعد دقیق شو در چهره‌شان ، تا خوب ببینی که چطور می‌شود

 با یک چادر، تمام معادلات عقلانی‌شان را در لحظه‌ای بر هم زد !

hejab (1)

بـر چادر مشکی ات ، نستعلیق می نویسم عشق را …

وقتی که

این اِحرام سیاه را می پوشی و حج شکوهمند حیــــــا را به جا می آوری ،

آنگـــاه

طواف می کنند تو را صفوف فرشته هــــا

و متبرک می کنند بال هایشان را

به تـــار و پــود حریــم آسمانی ات

تـــو ! گمنــام ترین حاجیـــه ی  امروز زمـــان هستی بانـــو  !

hejab

چـادرِ تو

نـه بـرای نشـان دادن فقـر در سریالهای کشورم است …

نـه لبـاس متهمـان ِ دادگـاه و زنـدان هـا

چـادر تو تـاج بنـدگـی تو است

سنـد زهـرایی بـودنـت را امضــا میکنـد …!

طعنـه هـا دلسردت نکنـد بـانــو …

بـا افتخـار در کوچـه هـای شهـر قـدم بـزن …!

.

گـاهـی کـه چـادرت خـاکـی میشـود …

از طعنــه هــای مــردم شـهــر

یاد چفیـه هـایی بیفتـــ …

که برای چادری ماندنت …

خــونـی شدند …

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

گآهی چقدر روح محتآج ِ فرصت هآیی ست که در آن هیچ کس نباشد

به جز

 

خـــــدا …

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

عشق فقط خدا




  • مرتضی زمانی